۱۳۹۳/۰۸/۰۶
–
۱۹۴ بازدید
مقاله – در خصوص توبه ی عاشورائیان و پذیرش آن چه مطالبی می توانید بیان کنید؟
«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریبٍ فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَکیماً» «پذیرش توبه از سوى خدا، تنها براى کسانى است که کار بدى را از روى جهالت انجام مى دهند، سپس زودتوبه مى کنند. خداوند، توبه چنین اشخاصى را مى پذیرد و خدا دانا و حکیم است».مقدمهدر آسمان معارف و عواطف کربلا، ستاره درخشانى وجود دارد به نام توبه که از جهت خاصى توجه ما را به خود جلب مى کند، این مفهوم براى ما انسان هاى غیرمعصوم که در معرض خطا هستیم بسا کارگشا است به طورى که مى توان امیدوار بود که با یک تصمیم جدى و بهره مندى از در رحمت توبه، در صف عاشورائیان قرار خواهیم گرفت.
حال با هم در این مفهوم متمرکز شده و در زلال قرآن آن را به نظاره مى نشینیم.
معناى توبه
در قاموس آمده: «توبه و متاب» به معنى رجوع و برگشتن است در قاموس و صحاح و اقرب الموارد، قید معصیت را اضافه کرده و گفته اند: رجوع از معصیت مراد است. ولى رجوع مطلق صحیح است زیرا این کلمه درباره خداى تعالى نیز به کار رفته و در او رجوع از معصیت معنى ندارد.
«لسان العرب: فى قوله تعالى: إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ – الآیة (4 / 71) أی إنما قبول التوبة لهؤاء واجب أوجبه الله سبحانه على نفسه …»؛ «همانا قبول توبه براى اینان واجبى است که خداوند متعال برخویش واجب گردانیده است».
کاربرد توبه در قرآن
«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ» .
«قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤمِنینَ» .
«التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ» .
«إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً» .
روایات تفسیرى
رسول خدا صلى الله علیه و آله در آخرین خطبه اى که ایراد کرد چنین فرمود:
«هر کس یک سال قبل از مردنش توبه کند خداى تعالى توبه اش را مى پذیرد. آن گاه فرمود: نه یک سال زیاد است، هرکس یک ماه قبل از مرگش توبه کند خدا توبه اش را قبول مى فرماید: سپس فرمود: نه یک ماه نیز زیاد است، هرکس یک روز قبل از مردنش توبه کند خداى تعالى توبه اش را مى پذیرد، و آن گاه فرمود: یک روز نیز زیاد است هرکس یک ساعت قبل از مرگش توبه کند خداى تعالى توبه اش را مى پذیرد، و در آخر فرمود: نه یک ساعت نیز زیاد است، هرکس قبل از مردنش در آن لحظه اى که جانش به اینجا مى رسد – و سپس به حلق شریف خود اشاره نمود – توبه کند خدا توبه اش را مى پذیرد» .
از امام صادق علیه السلام از معناى کلام خداى تعالى پرسیدند که مى فرماید: «وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الاْنَ» حضرت فرمود: این آیه از آن حالتى سخن مى گوید که چشم انسان – از امور دنیا بسته – به امور آخرت باز مى شود. در این هنگام است که دیگر
توبه فائده ندارد.
و در تفسیر عیاشى از زراره از امام ابى جعفر علیه السلام آمده که فرمود: وقتى جان آدمى به اینجا رسید – اشاره فرمودند به حنجره خود -، کسى که مى داند مرگش رسیده دیگر توبه اش پذیرفته نیست، و اما آن کسى که هنوز از سرنوشت خود بى خبر است مى تواند توبه کند .
و در تفسیر الدرالمنثور است که احمد و بخارى در تاریخ خود و حاکم و ابن مردویه از ابى ذر در روایت آورده اند که فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: خداى عز و جل چنان توبه بنده اش را مى پذیرد و یا گناهانش را مى آمرزد، مادام که پرده را نینداخته باشند، شخصى پرسید پرده افتادن یعنى چه؟ فرمود: بیرون شدن جان در حال شرک .
و در همان کتاب است که ابن جریر از حسن روایت کرده که گفت: به من چنین رسیده که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده: وقتى ابلیس فهمید که آدم تو خالى است، به خداى تعالى عرضه داشت: به عزتت سوگند مادام که روح در کالبد او است از کالبدش بیرون نخواهم آمد، خداى تعالى فرمود: به عزت خودم سوگند من نیز مادام که روح در تن او هست بین او و توبه کردنش حائل نمى شوم .
و در کافى از على احمسى از ابى جعفر علیه السلام روایت آورده که فرمود: به خدا سوگند احدى از شر گناهان نجات نمى یابد مگر آنکه به گناهان خود اقرار کند: احمسى اضافه کرده که امام ابى جعفر علیه السلام سپس فرمود در تحقق توبه
همین بس که گنهکار از کار خود پشیمان بشود .
و در همان کتاب به دو طریق از وهب روایت کرده که گفت، از امام صادق علیه السلام شنیدم مى فرمود: اگر بنده خدا توبه نصوح کند خدا او را دوست مى دارد، و گناهش را مى پوشاند، عرضه داشتم: چگونه بر او مى پوشاند؟ فرمود: از یاد دو فرشته اش که همواره گناهانش را مى نوشتند مى برد، آن گاه به اعضا و جوارحش و نیز به قطعه قطعه هاى زمین وحى مى کند گناهان این شخص را بپوشانید در نتیجه روزى که گناه کار به دیدار پروردگارش مى رسد، هیچ شاهدى نیست که علیه او به گناهى از گناهانش شهادت دهد .
و در همان کتاب است که محمدبن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرده که به وى فرمود: «اى محمدبن مسلم، گناهان مؤن ـ البته اگر موفق به توبه شود ـ آمرزیده مى شود پس بر مؤن باد تا مراقب خود باشد، که بعد از توبه و آمرزش، خود را به هیچ گناهى آلوده نسازد، آگاه باش که به خدا سوگند این آمرزش تنها و تنها براى اهل ایمان است.
عرضه داشتم حال اگر بعد از توبه دوباره مرتکب گناه شود، و دوباره توبه کند چطور؟
فرمود: اى محمدمسلم تو گمان مى کنى که اگر چنانچه بنده مؤن خدا از گناهش پشیمان بشود، و از خدا طلب مغفرت بکند و توبه هم بکند خدا توبه اش را نپذیرد؟
عرضه داشتم: اگر این توبه و گناه و باز توبه و گناه مکرر شود چطور؟
فرمود: هر زمانى که بنده مؤن [البته قید مؤن را نباید فراموش کرد چون گاه مى شود گناه بسیار، ایمان را از بین مى برد] از خدا طلب مغفرت نموده توبه کند خدا هم دوباره به آمرزش خود برمى گردد، و خداى تعالى آمرزنده مهربان است، و توبه را مى پذیرد، و از بدى ها صرف نظر مى کند، پس زنهار که مبادا از رحمت خدا نومید گردى» .
و در تفسیر عیاشى از ابى عمرو زبیرى از امام صادق علیه السلام روایت آورده که در تفسیر آیه:
«وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»
فرمود: این آیه تفسیرى دارد، که دلیلش این است که خداى تعالى هیچ عملى را از هیچ بنده اى نمى پذیرد، مگر آنکه در روز قیامت او را بنده اى باوفا نسبت به خود بیابد.
معناى اینکه در آیه جهالت را شرط کرد و فرمود: «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ» این است که هر گناهى که بنده خدا مى کند هر چند که بداند گناه است باز جاهل است، چون گرد و غبارى که در دلش برخاسته نمى گذارد بفهمد این کارى که مى کند معصیت پروردگارش است.
هم چنان که مى بینیم خداى تعالى در حکایت کلام یوسف خطاب به برادرانش، آنان را جاهل خوانده و فرموده: «قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ
وَ أَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ» هیچ مى دانید که با یوسف و برادرش در آن زمان که جاهل بودید چه کردید؟ و جاهل خواندن برادران با اینکه مى دانستند آزردن برادر گناه است، به خاطر همان جهلى بود که نسبت به زشت بودن نافرمانى خدا داشتند .
تفسیر آیه
در این آیه صریحاً مسئله توبه و پاره اى از شرائط آن را بیان مى کند و مى فرماید: «توبه تنها براى آنها است که گناهى را از روى جهالت انجام مى دهند».
اکنون ببینیم منظور از «جهالت» چیست؟ آیا همان جهل و نادانى و بى خبرى از گناه است، و یا عدم آگاهى از اثرات شوم و عواقب دردناک آن مى باشد؟
کلمه «جهل» و مشتقات آن گرچه به معانى گوناگونى آمده است ولى از قرائن استفاده مى شود که منظور از آن در آیه مورد بحث طغیان غرائز و تسلط هوس هاى سرکش و چیره شدن آنها بر نیروى عقل و ایمان است، و در این حالت، علم و دانش انسان به گناه گرچه از بین نمى رود اما تحت تأثیر آن غرائز سرکش قرار گرفته و عملاً بى اثر مى گردد، و هنگامى که علم اثر خود را از دست داد، عملاً با جهل و نادانى برابر خواهد بود. ولى اگر گناه بر اثر چنین جهالتى نباشد بلکه از روى انکار حکم پروردگار و عناد و دشمنى انجام گیرد،
چنین گناهى حکایت از کفر مى کند و به همین جهت توبه آن قبول نیست، مگر این که از این حالت بازگردد و دست از عناد و انکار بشوید.
در واقع این آیه همان حقیقتى را بیان مى کند که امام سجاد علیه السلام در دعاى ابوحمزه با توضیح بیشترى بیان فرموده است:
«الهى لم اعصک حین عصیتک و انا بربوبیتک جاحد و لا بامرک مستخف و لا لعقوبتک متعرض و لا لوعیدک متهاون لکن خطیئة عرضت و سولت لى نفسى و غلبنى هواى…»؛ «خداى من هنگامى که به معصیت تو پرداختم اقدام به گناه از راه انکار خداوندیت نکردم و نه به خاطر خفیف شمردن امر تو بود و نه مجازات تو را کم اهمیت گرفتم و نسبت به آن بى اعتنا بودم و نه وعده کیفرت را سبک شمردم بلکه خطایى بود که در برابر من قرار گرفت و نفس اماره، حق را بر من مشتبه کرد و هوى و هوس بر من چیره شد».
در ادامه آیه شریفه مى خوانیم:
«ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ» در این جمله اشاره به یکى دیگر از شرائط توبه کرده و مى فرماید: «سپس به زودى توبه کنند».
درباره این که منظور از «قریب» (زمان نزدیک) چیست؟ در میان مفسران گفتگو است، جمع زیادى آن را به معنى قبل از آشکار شدن نشانه هاى مرگ مى گیرند، و آیه بعد را که مى گوید پس از ظهور علائم مرگ توبه پذیرفته نمى شود، شاهد بر آن مى دانند، بنا بر این تعبیر به «قریب» شاید به خاطر این است که اصولاً زندگى دنیا هر چه باشد کوتاه و پایان آن نزدیک است.
اما بعضى دیگر آن را به معنى زمان نزدیک به گناه گرفته اند، یعنى به زودى
از کار خود پشیمان شود و بسوى خدا بازگردد، زیرا توبه کامل آن است که آثار و رسوبات گناه را به طور کلى از روح و جان انسان بشوید، و کمترین اثرى از آن در دل باقى نماند، و این در صورتى ممکن است که در فاصله نزدیکى قبل از آنکه گناه در وجود انسان ریشه بدواند و به شکل طبیعت ثانوى درآید از آن پشیمان شود، در غیر این صورت غالباً اثرات گناه در زوایاى قلب و جان انسانى باقى خواهد ماند، پس توبه کامل توبه اى است که به زودى انجام پذیرد، و کلمه «قریب» از نظر لغت و فهم عرف، نیز با این معنى مناسب تر است.
درست است که توبه بعد از زمان طولانى نیز پذیرفته مى شود، اما توبه کامل نیست و شاید تعبیر به «عَلَى اللَّهِ» ـ توبه اى که بر خدا لازم است آن را بپذیرد ـ نیز اشاره به همین معنى باشد زیرا این تعبیر تنها در این آیه از قرآن آمده است و مفهوم آن این است که پذیرش این گونه توبه ها از حقوق بندگان مى باشد در حالى که پذیرش توبه هاى دور دست از طرف خداوند یک نوع تفضل است، نه حق.
«فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً» پس از ذکر شرائط توبه مى فرماید: «خداوند توبه چنین اشخاصى را مى پذیرد و خداوند دانا و حکیم است».
صاحب تفسیر کبیر معنى توبه را در ذیل آیه 54 سوره مبارکه بقره چنین مى گوید: «توبه عبارت از پشیمانى از کار زشتى که مرتکب شد و عزم بر این که دیگر مانند آن را به جا نیاورد».
اصرار بر گناه نیز به دو معنا آمده است:
1. اصرار به معناى تکرار گناه
2. اصرار به معناى عدم پشیمانى، اگرچه تکرار نکند.
علامه طباطبائى مى نویسد: هرکس گناهى مرتکب شده، اگر سه کار انجام دهد ـ افزون بر آنکه از عذاب سخت و جاودان روز قیامت نجات مى یابد ـ گناهانش به حسنات تبدیل مى گردد:
1. توبه یا بازگشت از گناه، 2. عمل صالح، 3. ایمان.
«توبه» پشیمانى و رجوع خاص به طرف پروردگار است و «عمل صالح» استقراربخش آن به شمار مى آید. از این رو، علامه مى فرماید: این توبه با عمل صالح به توبه نصوح تبدیل مى گردد.
امام صادق علیه السلامدر تفسیر آیه شریفه «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً» فرمود: «بنده توبه کند، سپس به گناه باز نگردد» . این توبه (توبه نصوح)، حالتى خاص است که قابل شکستن نیست و در قاموس آن، بازگشت به گناه وجود ندارد. از چنین توبه اى، عمل صالح هم بى هیچ زحمتى تحقّق مى یابد.
نشانه قبولى توبه
از چند طریق انسان مى تواند تا حدودى دریابد که توبه او، مورد پذیرش واقع شده است یا نه:
1. احساس نشاط و آرامش خاصى که پس از دعا و توبه، به انسان دست
مى دهد و به تعبیر دیگر احساس رهایى از گناهان و آلودگى ها.
2. هر قدر آثار واقعى توبه در اعمال و کنش هاى ما بیشتر آشکار گردد (یعنى رغبت کمترى به گناه داشته باشیم و اراده و عزم راسخ ترى در اطاعت پروردگار بیابیم)؛ این نشان مى دهد که توبه ما، واقعى تر بوده و به همین نسبت، مقبول تر گردیده است.
امام خمینى رحمه الله مى فرمود: «اگر بعد از ماه مبارک رمضان، تغییرى در حالات خود یافتید، به همان نسبت وارد ضیافت الهى شده اید؛ ولى اگر دگرگونى در شما پدید نیامد، از آن بى بهره ماندید» .
توبه و جزاى اعمال
گاهى پرسیده مى شود: با توبه گناهان آمرزیده مى شود؛ از طرف دیگر در قرآن داریم هرکس یک ذرّه شر و گناهى انجام دهد، در قیامت مى بیند (سوره زلزال)؛ حال کدام یک درست است؟! اگر توبه کنیم باز هم بازخواست مى شویم؟ فرق کسانى که از اول خوب بودند و کسانى که بعد توبه کردند، چیست؟
هر عمل نیک یا زشت، اقتضاى آن را دارد که پاداش و یا کیفر خود را به دنبال داشته باشند. این یک اصل کلى و عمومى است که در سوره «زلزال» به آن اشاره شده است. اما شرط هاى اساسى و موانع بازدارنده آن، در آیات دیگر آمده است: «إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً» ؛ «مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و کار
شایسته انجام دهد. پس خداوند بدى هایشان را به نیکى ها تبدیل مى کند و او همواره آمرزنده مهربان است».
به تعبیر علامه طباطبایى، آیه توبه در اصطلاح علم اصول، «حاکم» بر آیه «زلزال» است.
البته این روش در سایر قانون گذارى هاى بشرى نیز جارى است که از آن به عنوان اصول حاکم یا تبصره و متمم یاد مى شود.
به عبارت دیگر اعمالى را که انسان انجام مى دهد، در قیامت مى بیند. اما این در صورتى است که اعمال خوب یا بد، تا هنگامه قیامت بماند؛ ولى اگر با توبه و انجام دادن حسنات، اعمال بد انسان محو شود و یا به جهت غیبت و ظلم، اعمال خوب انسان محو گردد، چیزى باقى نمى ماند که در هنگامه قیامت آن را ببیند.
در علم اخلاق نیز گفته شده است: اعمال انسان گاهى به صورت «حال» و ناپایدار و گاهى به صورت «ملکه» و پایدار است. آنچه در قیامت مورد بازخواست قرار مى گیرد، آن ویژگى هاى ثابت آدمى و اعمال پایدار او است. اما آنچه به طور گذرا و مقطعى انجام داده و اصرارى بر آن نداشته است؛ بلکه از انجام دادن آن پشیمان شده است، آثار آن از صحیفه اعمال و صفحه دل او، پاک و به لطف خداوند نادیده گرفته مى شود و در قیامت مورد بازخواست و حسابرسى قرار نمى گیرد. ازاین رو گفته شده است: «توبه» عمل خیرى است که تائب جزاى آن را خواهد دید و یک شاخه از جزاى آن، محو خطاها و
جرایم است.
پیام ها
1. گنهکاران از رحمت الهى نا امید نشوند، زیرا راه بازگشت بسته نیست «انما التوبه …».
2. پذیرش توبه با شرائط آن، همراه با احتمال و شاید نیست بلکه بسیار محکم و حتمى است «انما التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ».
3. عملى که در برابر هوس ها و غرائز پایدار نباشد، جهل است«یَعْمَلُونَ بِجَهالَةٍ».
4. سرعت در توبه، کلید قبولى آن است «یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ».
5. توبه باید واقعى باشد، اگر تظاهر به توبه کنیم خدا مى داند «کانَ اللَّهُ عَلِیماً».
6. پذیرش عذر گناهکاران بى عناد، مطابق با حکمت است«عَلِیماً حَکِیماً».
ذکر مصیبت حرّبن یزید ریاحى
یکى از توبه کنندگان الگو در طول تاریخ، حربن یزید ریاحى است. البته ریشه موفقیت این سردار جنگ توبه، در ادب او نهفته است. آن وقت که در یکى از منازل به نام شرف از حرکت امام حسین علیه السلام جلوگیرى کرد، حضرت به او تندى کرد و فرمود: «ثکلتک امّک…»؛ «مادرت به عزایت بنشیند».
حر سر به زیر افکند و جواب نداد و با احترام عرضه داشت چه کنم که مادر تو «فاطمه» است و نمى توانم چیزى بگویم! روزها گذشت و در سرزمین کربلا حر در خیمه خودش در فکر بود. صبح عاشورا وقتى که حر متوجه شد که جنگ جدى است کم کم از لشکر عمربن سعد جدا شد و نزد امام حسین علیه السلام رفت، عرض کرد: فدایت گردم اى پسر رسول خدا صلى الله علیه و آله من همان کسى هستم از بازگشت شما به میدان منع کردم من از آنچه انجام داده ام پشیمانم و به سوى خدا توبه مى کنم.
«افترى لى من ذلک توبه» ؛ «به امیدى رو سوى این بارگه آورده ام».
وقتى حرّ با آن شجاعت بى نظیر جنگید بعد از کشتن تعداد زیادى از لشکر دشمن به زمین افتاد. حضرت همان طور که با دست خود صورت حرّ را پاک مى کرد فرمود: «انت الحر کما سمتک امک و انت الحر فى الدنیا و الاخره».
حال با هم در این مفهوم متمرکز شده و در زلال قرآن آن را به نظاره مى نشینیم.
معناى توبه
در قاموس آمده: «توبه و متاب» به معنى رجوع و برگشتن است در قاموس و صحاح و اقرب الموارد، قید معصیت را اضافه کرده و گفته اند: رجوع از معصیت مراد است. ولى رجوع مطلق صحیح است زیرا این کلمه درباره خداى تعالى نیز به کار رفته و در او رجوع از معصیت معنى ندارد.
«لسان العرب: فى قوله تعالى: إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ – الآیة (4 / 71) أی إنما قبول التوبة لهؤاء واجب أوجبه الله سبحانه على نفسه …»؛ «همانا قبول توبه براى اینان واجبى است که خداوند متعال برخویش واجب گردانیده است».
کاربرد توبه در قرآن
«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ» .
«قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤمِنینَ» .
«التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ» .
«إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً» .
روایات تفسیرى
رسول خدا صلى الله علیه و آله در آخرین خطبه اى که ایراد کرد چنین فرمود:
«هر کس یک سال قبل از مردنش توبه کند خداى تعالى توبه اش را مى پذیرد. آن گاه فرمود: نه یک سال زیاد است، هرکس یک ماه قبل از مرگش توبه کند خدا توبه اش را قبول مى فرماید: سپس فرمود: نه یک ماه نیز زیاد است، هرکس یک روز قبل از مردنش توبه کند خداى تعالى توبه اش را مى پذیرد، و آن گاه فرمود: یک روز نیز زیاد است هرکس یک ساعت قبل از مرگش توبه کند خداى تعالى توبه اش را مى پذیرد، و در آخر فرمود: نه یک ساعت نیز زیاد است، هرکس قبل از مردنش در آن لحظه اى که جانش به اینجا مى رسد – و سپس به حلق شریف خود اشاره نمود – توبه کند خدا توبه اش را مى پذیرد» .
از امام صادق علیه السلام از معناى کلام خداى تعالى پرسیدند که مى فرماید: «وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الاْنَ» حضرت فرمود: این آیه از آن حالتى سخن مى گوید که چشم انسان – از امور دنیا بسته – به امور آخرت باز مى شود. در این هنگام است که دیگر
توبه فائده ندارد.
و در تفسیر عیاشى از زراره از امام ابى جعفر علیه السلام آمده که فرمود: وقتى جان آدمى به اینجا رسید – اشاره فرمودند به حنجره خود -، کسى که مى داند مرگش رسیده دیگر توبه اش پذیرفته نیست، و اما آن کسى که هنوز از سرنوشت خود بى خبر است مى تواند توبه کند .
و در تفسیر الدرالمنثور است که احمد و بخارى در تاریخ خود و حاکم و ابن مردویه از ابى ذر در روایت آورده اند که فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: خداى عز و جل چنان توبه بنده اش را مى پذیرد و یا گناهانش را مى آمرزد، مادام که پرده را نینداخته باشند، شخصى پرسید پرده افتادن یعنى چه؟ فرمود: بیرون شدن جان در حال شرک .
و در همان کتاب است که ابن جریر از حسن روایت کرده که گفت: به من چنین رسیده که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده: وقتى ابلیس فهمید که آدم تو خالى است، به خداى تعالى عرضه داشت: به عزتت سوگند مادام که روح در کالبد او است از کالبدش بیرون نخواهم آمد، خداى تعالى فرمود: به عزت خودم سوگند من نیز مادام که روح در تن او هست بین او و توبه کردنش حائل نمى شوم .
و در کافى از على احمسى از ابى جعفر علیه السلام روایت آورده که فرمود: به خدا سوگند احدى از شر گناهان نجات نمى یابد مگر آنکه به گناهان خود اقرار کند: احمسى اضافه کرده که امام ابى جعفر علیه السلام سپس فرمود در تحقق توبه
همین بس که گنهکار از کار خود پشیمان بشود .
و در همان کتاب به دو طریق از وهب روایت کرده که گفت، از امام صادق علیه السلام شنیدم مى فرمود: اگر بنده خدا توبه نصوح کند خدا او را دوست مى دارد، و گناهش را مى پوشاند، عرضه داشتم: چگونه بر او مى پوشاند؟ فرمود: از یاد دو فرشته اش که همواره گناهانش را مى نوشتند مى برد، آن گاه به اعضا و جوارحش و نیز به قطعه قطعه هاى زمین وحى مى کند گناهان این شخص را بپوشانید در نتیجه روزى که گناه کار به دیدار پروردگارش مى رسد، هیچ شاهدى نیست که علیه او به گناهى از گناهانش شهادت دهد .
و در همان کتاب است که محمدبن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرده که به وى فرمود: «اى محمدبن مسلم، گناهان مؤن ـ البته اگر موفق به توبه شود ـ آمرزیده مى شود پس بر مؤن باد تا مراقب خود باشد، که بعد از توبه و آمرزش، خود را به هیچ گناهى آلوده نسازد، آگاه باش که به خدا سوگند این آمرزش تنها و تنها براى اهل ایمان است.
عرضه داشتم حال اگر بعد از توبه دوباره مرتکب گناه شود، و دوباره توبه کند چطور؟
فرمود: اى محمدمسلم تو گمان مى کنى که اگر چنانچه بنده مؤن خدا از گناهش پشیمان بشود، و از خدا طلب مغفرت بکند و توبه هم بکند خدا توبه اش را نپذیرد؟
عرضه داشتم: اگر این توبه و گناه و باز توبه و گناه مکرر شود چطور؟
فرمود: هر زمانى که بنده مؤن [البته قید مؤن را نباید فراموش کرد چون گاه مى شود گناه بسیار، ایمان را از بین مى برد] از خدا طلب مغفرت نموده توبه کند خدا هم دوباره به آمرزش خود برمى گردد، و خداى تعالى آمرزنده مهربان است، و توبه را مى پذیرد، و از بدى ها صرف نظر مى کند، پس زنهار که مبادا از رحمت خدا نومید گردى» .
و در تفسیر عیاشى از ابى عمرو زبیرى از امام صادق علیه السلام روایت آورده که در تفسیر آیه:
«وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»
فرمود: این آیه تفسیرى دارد، که دلیلش این است که خداى تعالى هیچ عملى را از هیچ بنده اى نمى پذیرد، مگر آنکه در روز قیامت او را بنده اى باوفا نسبت به خود بیابد.
معناى اینکه در آیه جهالت را شرط کرد و فرمود: «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ» این است که هر گناهى که بنده خدا مى کند هر چند که بداند گناه است باز جاهل است، چون گرد و غبارى که در دلش برخاسته نمى گذارد بفهمد این کارى که مى کند معصیت پروردگارش است.
هم چنان که مى بینیم خداى تعالى در حکایت کلام یوسف خطاب به برادرانش، آنان را جاهل خوانده و فرموده: «قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ
وَ أَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ» هیچ مى دانید که با یوسف و برادرش در آن زمان که جاهل بودید چه کردید؟ و جاهل خواندن برادران با اینکه مى دانستند آزردن برادر گناه است، به خاطر همان جهلى بود که نسبت به زشت بودن نافرمانى خدا داشتند .
تفسیر آیه
در این آیه صریحاً مسئله توبه و پاره اى از شرائط آن را بیان مى کند و مى فرماید: «توبه تنها براى آنها است که گناهى را از روى جهالت انجام مى دهند».
اکنون ببینیم منظور از «جهالت» چیست؟ آیا همان جهل و نادانى و بى خبرى از گناه است، و یا عدم آگاهى از اثرات شوم و عواقب دردناک آن مى باشد؟
کلمه «جهل» و مشتقات آن گرچه به معانى گوناگونى آمده است ولى از قرائن استفاده مى شود که منظور از آن در آیه مورد بحث طغیان غرائز و تسلط هوس هاى سرکش و چیره شدن آنها بر نیروى عقل و ایمان است، و در این حالت، علم و دانش انسان به گناه گرچه از بین نمى رود اما تحت تأثیر آن غرائز سرکش قرار گرفته و عملاً بى اثر مى گردد، و هنگامى که علم اثر خود را از دست داد، عملاً با جهل و نادانى برابر خواهد بود. ولى اگر گناه بر اثر چنین جهالتى نباشد بلکه از روى انکار حکم پروردگار و عناد و دشمنى انجام گیرد،
چنین گناهى حکایت از کفر مى کند و به همین جهت توبه آن قبول نیست، مگر این که از این حالت بازگردد و دست از عناد و انکار بشوید.
در واقع این آیه همان حقیقتى را بیان مى کند که امام سجاد علیه السلام در دعاى ابوحمزه با توضیح بیشترى بیان فرموده است:
«الهى لم اعصک حین عصیتک و انا بربوبیتک جاحد و لا بامرک مستخف و لا لعقوبتک متعرض و لا لوعیدک متهاون لکن خطیئة عرضت و سولت لى نفسى و غلبنى هواى…»؛ «خداى من هنگامى که به معصیت تو پرداختم اقدام به گناه از راه انکار خداوندیت نکردم و نه به خاطر خفیف شمردن امر تو بود و نه مجازات تو را کم اهمیت گرفتم و نسبت به آن بى اعتنا بودم و نه وعده کیفرت را سبک شمردم بلکه خطایى بود که در برابر من قرار گرفت و نفس اماره، حق را بر من مشتبه کرد و هوى و هوس بر من چیره شد».
در ادامه آیه شریفه مى خوانیم:
«ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ» در این جمله اشاره به یکى دیگر از شرائط توبه کرده و مى فرماید: «سپس به زودى توبه کنند».
درباره این که منظور از «قریب» (زمان نزدیک) چیست؟ در میان مفسران گفتگو است، جمع زیادى آن را به معنى قبل از آشکار شدن نشانه هاى مرگ مى گیرند، و آیه بعد را که مى گوید پس از ظهور علائم مرگ توبه پذیرفته نمى شود، شاهد بر آن مى دانند، بنا بر این تعبیر به «قریب» شاید به خاطر این است که اصولاً زندگى دنیا هر چه باشد کوتاه و پایان آن نزدیک است.
اما بعضى دیگر آن را به معنى زمان نزدیک به گناه گرفته اند، یعنى به زودى
از کار خود پشیمان شود و بسوى خدا بازگردد، زیرا توبه کامل آن است که آثار و رسوبات گناه را به طور کلى از روح و جان انسان بشوید، و کمترین اثرى از آن در دل باقى نماند، و این در صورتى ممکن است که در فاصله نزدیکى قبل از آنکه گناه در وجود انسان ریشه بدواند و به شکل طبیعت ثانوى درآید از آن پشیمان شود، در غیر این صورت غالباً اثرات گناه در زوایاى قلب و جان انسانى باقى خواهد ماند، پس توبه کامل توبه اى است که به زودى انجام پذیرد، و کلمه «قریب» از نظر لغت و فهم عرف، نیز با این معنى مناسب تر است.
درست است که توبه بعد از زمان طولانى نیز پذیرفته مى شود، اما توبه کامل نیست و شاید تعبیر به «عَلَى اللَّهِ» ـ توبه اى که بر خدا لازم است آن را بپذیرد ـ نیز اشاره به همین معنى باشد زیرا این تعبیر تنها در این آیه از قرآن آمده است و مفهوم آن این است که پذیرش این گونه توبه ها از حقوق بندگان مى باشد در حالى که پذیرش توبه هاى دور دست از طرف خداوند یک نوع تفضل است، نه حق.
«فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً» پس از ذکر شرائط توبه مى فرماید: «خداوند توبه چنین اشخاصى را مى پذیرد و خداوند دانا و حکیم است».
صاحب تفسیر کبیر معنى توبه را در ذیل آیه 54 سوره مبارکه بقره چنین مى گوید: «توبه عبارت از پشیمانى از کار زشتى که مرتکب شد و عزم بر این که دیگر مانند آن را به جا نیاورد».
اصرار بر گناه نیز به دو معنا آمده است:
1. اصرار به معناى تکرار گناه
2. اصرار به معناى عدم پشیمانى، اگرچه تکرار نکند.
علامه طباطبائى مى نویسد: هرکس گناهى مرتکب شده، اگر سه کار انجام دهد ـ افزون بر آنکه از عذاب سخت و جاودان روز قیامت نجات مى یابد ـ گناهانش به حسنات تبدیل مى گردد:
1. توبه یا بازگشت از گناه، 2. عمل صالح، 3. ایمان.
«توبه» پشیمانى و رجوع خاص به طرف پروردگار است و «عمل صالح» استقراربخش آن به شمار مى آید. از این رو، علامه مى فرماید: این توبه با عمل صالح به توبه نصوح تبدیل مى گردد.
امام صادق علیه السلامدر تفسیر آیه شریفه «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً» فرمود: «بنده توبه کند، سپس به گناه باز نگردد» . این توبه (توبه نصوح)، حالتى خاص است که قابل شکستن نیست و در قاموس آن، بازگشت به گناه وجود ندارد. از چنین توبه اى، عمل صالح هم بى هیچ زحمتى تحقّق مى یابد.
نشانه قبولى توبه
از چند طریق انسان مى تواند تا حدودى دریابد که توبه او، مورد پذیرش واقع شده است یا نه:
1. احساس نشاط و آرامش خاصى که پس از دعا و توبه، به انسان دست
مى دهد و به تعبیر دیگر احساس رهایى از گناهان و آلودگى ها.
2. هر قدر آثار واقعى توبه در اعمال و کنش هاى ما بیشتر آشکار گردد (یعنى رغبت کمترى به گناه داشته باشیم و اراده و عزم راسخ ترى در اطاعت پروردگار بیابیم)؛ این نشان مى دهد که توبه ما، واقعى تر بوده و به همین نسبت، مقبول تر گردیده است.
امام خمینى رحمه الله مى فرمود: «اگر بعد از ماه مبارک رمضان، تغییرى در حالات خود یافتید، به همان نسبت وارد ضیافت الهى شده اید؛ ولى اگر دگرگونى در شما پدید نیامد، از آن بى بهره ماندید» .
توبه و جزاى اعمال
گاهى پرسیده مى شود: با توبه گناهان آمرزیده مى شود؛ از طرف دیگر در قرآن داریم هرکس یک ذرّه شر و گناهى انجام دهد، در قیامت مى بیند (سوره زلزال)؛ حال کدام یک درست است؟! اگر توبه کنیم باز هم بازخواست مى شویم؟ فرق کسانى که از اول خوب بودند و کسانى که بعد توبه کردند، چیست؟
هر عمل نیک یا زشت، اقتضاى آن را دارد که پاداش و یا کیفر خود را به دنبال داشته باشند. این یک اصل کلى و عمومى است که در سوره «زلزال» به آن اشاره شده است. اما شرط هاى اساسى و موانع بازدارنده آن، در آیات دیگر آمده است: «إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً» ؛ «مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و کار
شایسته انجام دهد. پس خداوند بدى هایشان را به نیکى ها تبدیل مى کند و او همواره آمرزنده مهربان است».
به تعبیر علامه طباطبایى، آیه توبه در اصطلاح علم اصول، «حاکم» بر آیه «زلزال» است.
البته این روش در سایر قانون گذارى هاى بشرى نیز جارى است که از آن به عنوان اصول حاکم یا تبصره و متمم یاد مى شود.
به عبارت دیگر اعمالى را که انسان انجام مى دهد، در قیامت مى بیند. اما این در صورتى است که اعمال خوب یا بد، تا هنگامه قیامت بماند؛ ولى اگر با توبه و انجام دادن حسنات، اعمال بد انسان محو شود و یا به جهت غیبت و ظلم، اعمال خوب انسان محو گردد، چیزى باقى نمى ماند که در هنگامه قیامت آن را ببیند.
در علم اخلاق نیز گفته شده است: اعمال انسان گاهى به صورت «حال» و ناپایدار و گاهى به صورت «ملکه» و پایدار است. آنچه در قیامت مورد بازخواست قرار مى گیرد، آن ویژگى هاى ثابت آدمى و اعمال پایدار او است. اما آنچه به طور گذرا و مقطعى انجام داده و اصرارى بر آن نداشته است؛ بلکه از انجام دادن آن پشیمان شده است، آثار آن از صحیفه اعمال و صفحه دل او، پاک و به لطف خداوند نادیده گرفته مى شود و در قیامت مورد بازخواست و حسابرسى قرار نمى گیرد. ازاین رو گفته شده است: «توبه» عمل خیرى است که تائب جزاى آن را خواهد دید و یک شاخه از جزاى آن، محو خطاها و
جرایم است.
پیام ها
1. گنهکاران از رحمت الهى نا امید نشوند، زیرا راه بازگشت بسته نیست «انما التوبه …».
2. پذیرش توبه با شرائط آن، همراه با احتمال و شاید نیست بلکه بسیار محکم و حتمى است «انما التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ».
3. عملى که در برابر هوس ها و غرائز پایدار نباشد، جهل است«یَعْمَلُونَ بِجَهالَةٍ».
4. سرعت در توبه، کلید قبولى آن است «یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ».
5. توبه باید واقعى باشد، اگر تظاهر به توبه کنیم خدا مى داند «کانَ اللَّهُ عَلِیماً».
6. پذیرش عذر گناهکاران بى عناد، مطابق با حکمت است«عَلِیماً حَکِیماً».
ذکر مصیبت حرّبن یزید ریاحى
یکى از توبه کنندگان الگو در طول تاریخ، حربن یزید ریاحى است. البته ریشه موفقیت این سردار جنگ توبه، در ادب او نهفته است. آن وقت که در یکى از منازل به نام شرف از حرکت امام حسین علیه السلام جلوگیرى کرد، حضرت به او تندى کرد و فرمود: «ثکلتک امّک…»؛ «مادرت به عزایت بنشیند».
حر سر به زیر افکند و جواب نداد و با احترام عرضه داشت چه کنم که مادر تو «فاطمه» است و نمى توانم چیزى بگویم! روزها گذشت و در سرزمین کربلا حر در خیمه خودش در فکر بود. صبح عاشورا وقتى که حر متوجه شد که جنگ جدى است کم کم از لشکر عمربن سعد جدا شد و نزد امام حسین علیه السلام رفت، عرض کرد: فدایت گردم اى پسر رسول خدا صلى الله علیه و آله من همان کسى هستم از بازگشت شما به میدان منع کردم من از آنچه انجام داده ام پشیمانم و به سوى خدا توبه مى کنم.
«افترى لى من ذلک توبه» ؛ «به امیدى رو سوى این بارگه آورده ام».
وقتى حرّ با آن شجاعت بى نظیر جنگید بعد از کشتن تعداد زیادى از لشکر دشمن به زمین افتاد. حضرت همان طور که با دست خود صورت حرّ را پاک مى کرد فرمود: «انت الحر کما سمتک امک و انت الحر فى الدنیا و الاخره».