گفته شده است فدک مزارع، باغات و نخلستانهای بسیاری داشت.[۱۷] ابنابیالحدید (عالم سنی) درباره ارزش درختان نخل فدک، به نقل یکی از بزرگان شیعه مینویسد: «نخلهای فدک بهاندازه نخلهای امروز شهر کوفه بوده و نخلستانهای وسیع داشته است».[۱۸]
مالکیت پیامبر بر فدک
محدثان و سیرهنویسان اتفاق نظر دارند[۱۹] فدک از جمله املاک خالصه پیامبر بود؛ زیرا هرگز به جنگ و غلبه فتح نشد.[۲۰] بنابر آیه ششم و هفتم سوره حشر،[یادداشت ۱] اموالی که بدون جنگ به دست آید، فَیء نامیده میشوند و پیامبر(ص) اختیار دارد آنها را به کسانی که خود صلاح میداند، بسپارد.[۲۱]
بخشیدن فدک به فاطمه
همه مفسران شیعه و گروهی از مُحَدّثان اهل سنت نقل کردهاند وقتی آیه «وَآتِ ذَا الْقُرْبَیٰ حَقَّهُ: و حق خویشاوند را بده»[۲۲] نازل شد، پیامبر(ص) فدک را به فاطمه بخشید.[۲۳] از علمای اهل سنت، جلالالدین سیوطی در تفسیر الدر المنثور،[۲۴] متقی هندی در کتاب کنز العُمال،[۲۵] ثعلبی در تفسیر الکشف و البیان، حاکم حسکانی در شواهد التنزیل[۲۶]، قُندوزی در ینابیع المودة[۲۷] و بسیاری دیگر این حدیث را نقل کردهاند.[۲۸] مأمون خلیفه عباسی نیز زمانی که دستور داد فدک را به فرزندان فاطمه برگردانند، به این بخشش اقرار کرد و این واگذاری را در زمان پیامبر امری آشکار و شناختهشده خواند.[۲۹]مصادره فدک و باغهای هفتگانه
فدک تا زمان وفات پیامبر(ص) در دست حضرت فاطمه(س) بود و افرادی به عنوان وکیل، کارگزار و کارگر در فدک کار میکردند.[۳۰] پس از واقعه سقیفه و به خلافت رسیدن ابوبکر، او اعلام کرد فدک ملک کسی نیست؛ از این رو آن را به نفع خلافت خود مصادره کرد.[۳۱] مالکیت فدک در دوران عمر[۳۲] و عثمان[۳۳] نیز به خاندان پیامبر(ص) بازنگشت.
گفته شده است خلیفه اول علاوه بر فدک، باغهای هفتگانه (الحوائط السبعة) را از فاطمه گرفت. نقل شده این باغها اموال مُخیرق یهودی بود که اسلام آورد و وصیت کرد اگر در جنگ کشته شد، باغهایش از آنِ پیامبر(ص) باشد.[۳۴] وی در جنگ احد به شهادت رسید. پیامبر(ص) نیز این هفت باغ را با فدک به زهرا بخشید.[۳۵]
دادخواهی فاطمه
پس از تصرف فدک، فاطمه(س) نزد ابوبکر رفت و برای بازگردان مالکیت فدک با او گفتگو کرد. در این گفتگو که در منابع تاریخی و روایی با اختلافاتی جزئی نقل شده، آمده است؛ ابوبکر در جواب فاطمه گفت: از پیامبر(ص) شنیده است که اموالش پس از او به مسلمانان میرسد و از او میراثی نمیماند.[یادداشت ۲][۳۶] فاطمه(س) پاسخ داد: «پدرم این ملک را به من بخشیده است.» ابوبکر از حضرت فاطمه(س) برای اثبات آنکه پیامبر(ص) فدک را بدو بخشیده است، شاهد خواست. به نقل برخی منابع حضرت علی(ع) و امایمن شهادت دادند[۳۷] و بنابر برخی دیگر، ام ایمن و یکی از موالی پیامبر(ص)[۳۸] و بنابر برخی دیگر امام علی، امایمن و حسنین گواه شدند.[۳۹] ابوبکر پذیرفت و کاغذی نوشت تا کسی به فدک دستدرازی نکند. وقتی فاطمه(س) از مجلس بیرون آمد، عمر بن خطاب او را دید و نوشته را گرفت و پاره کرد.[۴۰] بنابر برخی منابع (اهل سنت) ابوبکر شاهدان فاطمه را نپذیرفت و دو مرد را برای شهادت طلبید.[۴۱] ابن ابی الحدید عالم سنی میگوید: «از ابن فارقی مدرس بغداد پرسیدم آیا فاطمه راست میگفت. ابن فارقی گفت آری. پرسیدم پس چرا ابوبکر فدک را به او نداد؟ گفت اگر چنین میکرد فردا خلافت را برای شوهرش ادعا میکرد و ابوبکر نمیتوانست سخنش را نپذیرد؛ چرا که درباره فدک حرف او را بدون شاهد پذیرفته بود». ابن ابی الحدید در ادامه مینویسد: «ابن فارقی اگرچه به شوخی این سخن را گفت، حرفش صحیح بود».[۴۲]
اگرچه منابع تاریخی، سقطشدن محسن را مربوط به ماجرای حمله به خانه زهرا(س) دانستهاند، کتاب الاختصاص، منسوب به شیخ مفید، آن را در ماجرای اعتراض به غصب فدک ذکر کرده و نوشته است در ماجرای فدک پس از اینکه عمر نوشته را خواست، فاطمه(س) آن را نداد و عمر با لگد به او زد، در حالی که فاطمه(س) بر محسن حامله بود و با این لگد، محسن سقط شد. سپس عمر به فاطمه(س) سیلی زد و نوشته را گرفت و پاره کرد.[۴۳]
دادخواهی امیرالمؤمنین
نقل شده است پس از مصادره فدک، امیرالمؤمنین به مسجد آمد و در حضور مهاجر و انصار به ابوبکر اعتراض کرد چرا فاطمه را از چیزی که پیامبر(ص) به او بخشیده، منع کرده است. پس از آن ابوبکر شاهدِ عادل طلبید که امام علی(ع) استدلال کرد اگر چیزی در دست کسی باشد و دیگری مدعی آن شود، فرد مدعی باید برای خود بینه (دلیل و شاهد) بیاورد نه فاطمه که فدک از قبل در دستش بوده است.[۴۴]
امام علی(ع) در ادامه آیه تطهیر را تلاوت کرد و از ابوبکر اقرار گرفت که این آیه در شأن امام و خانوادهاش نازل شده است. سپس پرسید اگر دو شاهد بگویند فاطمه مرتکب فحشا شده چه کار خواهی کرد؟ که ابوبکر گفت بر فاطمه حد خواهم زد. امیرالمؤمنین گفت بنابراین تو شهادت خلق را بر شهادت خداوند ترجیح دادهای و کافر خواهی بود. در این هنگام مردم گریستند و پراکنده شدند.[۴۵] نقل شده است امام علی(ع) همچنین نامهای به ابوبکر نوشت و در کلامی تهدیدآمیز، از غصب خلافت و فدک سخن گفت.[۴۶]
استدلال ابوبکر بر ارث نگذاشتن انبیا
گزارش شده است ابوبکر در پاسخِ دادخواهی فاطمه گفت: «از پیامبر(ص) شنیدم: ما (انبیا) ارث نمیگذاریم و آنچه از ما باقی میماند، صدقه است».[۴۷] در مقابل حضرت زهرا(س) در خطبه فدکیه به آیاتی از قرآن[۴۸] اشاره کرد و این سخن ابوبکر را مخالف قرآن دانست.[۴۹] همچنین علمای شیعه علاوه بر اینکه آیاتی[۵۰] را مخالف سخن ابوبکر دانستهاند، گفتهاند این حدیث را به غیر از ابوبکر هیچکدام از صحابه پیامبر(ص) نقل نکردهاند.[۵۱] ابن ابی الحدید (عالم سنی) نیز میگوید این روایت را فقط ابوبکر نقل کرده است.[۵۲]
همچنین نقل شده است هنگامی که عثمان به خلافت رسید، عایشه و حفصه پیش او رفتند و از او خواستند آنچه پدرانشان (خلیفه اول و دوم) به آنان میدادند، مجدد به آنان بدهد؛ اما عثمان گفت به خدا سوگند چنین چیزی به شما نمیدهم… آیا شما دو نفر نبودید که نزد پدرتان شهادت دادید… پیامبران ارث نمیگذارند. روزی چنین شهادت دادید و روزی میراث پیامبر(ص) را درخواست میکنید؟[۵۳]
خطبه فدکیه
پس از بینتیجه ماندن دادخواهی فاطمه(س) نزد ابوبکر، فاطمه به مسجد پیامبر رفت و خطبهای را جهت روشنکردن ماجرا و بازپسگرفتن فدک در جمع صحابه خواند. فاطمه(س) در این سخنرانی که به خطبه فدکیه مشهور است[۵۴] از غصب خلافت گفت[۵۵] و سخن ابوبکر را تکذیب کرد که طبق چه قانونی او را از ارث پدر محروم کرده است؟! آیا آیهای از قرآن چنین گفته است؟! و سپس او را به دادگاه خداوند در روز رستاخیز واگذار کرد و یاران پیامبر را به پرسش گرفت چرا در مقابل این ستمها ساکت نشستهاند. فاطمه(س) آشکارا گفت که آنچه آنان (ابوبکر و اطرافیانش) کردهاند، شکستن سوگند (نکثوا ایمانهم) است و در پایان خطبه، ننگ کار آنان را جاودانی و سرانجام آن را دوزخ خواند.[۵۶]
نارضایتی فاطمه تا پایان عمر
علاوه بر منابع شیعه،[۵۷] منابع اهل سنت نیز نقل کردهاند حضرت زهرا(س) پس از ماجرای فدک سخت از ابوبکر و عمر ناراحت شد و تا زمان شهادت بر آن دو غضبناک باقی ماند: «فاطمه دختر رسول خدا غضبناک گردید و از ابوبکر روی گرداند و تا پایان عمر به همین شکل باقی ماند».[۵۸] روایات دیگری نیز با همین محتوا از اهل سنت نقل شده است.[۵۹] همچنین نقل شده است ابوبکر و عمر برای جلب رضایت فاطمه(س) تصمیم گرفتند با او دیدار کنند؛ اما فاطمه نپذیرفت. آنان سپس با واسطه قرار دادن امام علی(ع) با فاطمه دیدار کردند. حضرت زهرا(س) در این دیدار به این حدیث پیامبر(ص) اشاره کرد: «خشنودی فاطمه خشنودی من است، و خشم فاطمه خشم من است، پس هر کس فاطمه دخترم را دوست بدارد مرا دوست داشته است، و هرکس فاطمه را خشنود کند مرا خشنود کرده است، و هرکس فاطمه را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است».[یادداشت ۳] در نهایت فاطمه(س) از آنان راضی نشد.[۶۰]
دوران خلافت امیرالمؤمنین و موضعگیری آن امام
فدک در زمان خلافت امیرالمؤمنین(ع) نیز در دست مخالفان بود. اگرچه امام این اقدام خلفای گذشته را غصب میدانست، داوری درباره آن را به خدا واگذار کرد.[۶۱] درباره اینکه چرا امام علی(ع) تلاشی در پسگرفتن فدک نکرد، روایاتی در منابع حدیثی آمده است؛ از جمله امام علی(ع) خود در خطبهای میگوید اگر دستور میدادم فدک به ورثه زهرا(س) برگردد،[یادداشت ۴] به خدا سوگند مردم از پیرامون من پراکنده میشدند.[۶۲] همچنین در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: امام علی(ع) در این مسئله به پیامبر(ص) اقتدا کرد. پیامبر(ص) در روز فتح مکه خانهای را که پیش از آن از او به ظلم گرفته شده بود، بازپس نگرفت.[۶۳]
در نامه امام علی(ع) به عثمان بن حنیف درباره فدک و داوری درباره آن آمده است: «در زیر این آسمان تنها فدک در دست ما بود. مردمی بر آن بخل ورزیدند و مردمی سخاوتمندانه از آن دیده پوشیدند. بهترین داور پروردگار است، و مرا با فدک و جز فدک چه کار در حالی که فردا جایگاه آدمی گور است؟!»[۶۴]
بازگرداندن فدک به فرزندان فاطمه در مقطعی از تاریخ
فدک در دوران امویان و عباسیان نیز در دست خُلفا بود و فقط در برخی دورههابرای مدتی به فرزندان فاطمه بازگشت: ۱. دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز،[۶۵] ۲. دوران ابوالعباس سفاح، ۳. دوران مهدی عباسی[یادداشت ۵]،[۶۶] ۴. دوران خلافت مأمون.[۶۷]پس از مأمون، متوکل عباسی دستور بازگرداندن فدک را به وضعیت قبل از دستور مأمون صادر کرد.[۶۸] بیشتر کتابهای تاریخی ماجرای فدک را بعد از متوکل ذکر نکردهاند.[۶۹]
تحلیل برخی از علمای شیعه
سیدجعفر شهیدی بر این باور است هدف زهرا(س) برای مطالبه فدک، گرفتن تعدادی درخت خرما و مقداری گندم نبود، بلکه او به دنبال زنده نگهداشتن سنت پیامبر(ص) و برپایی عدالت بود و نسبت به بازگشت ارزشهای جاهلیت و برتری قبیلهای که در کمین جامعه اسلامی بود، احساس نگرانی میکرد.[۷۰] سید محمدباقر صدر معتقد است مطالبه فدک نه یک مسئله شخصی و نزاع مادی، بلکه نوعی اعلام مخالفت علیه حاکمیت وقت و نامشروع دانستن بنیانهای حاکمیت یعنی سقیفه بود که افرادی نظیر ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح پیریزی کرده بودند.[۷۱] او مطالبه فدک را نقطه آغاز نهضت حضرت زهرا(س) علیه حاکمیت و یکی از مراحل دفاع ایشان از امامت و ولایت میداند.[۷۲]
فهرست کتابهای درباره ماجرای فدک
آثار بسیاری به ماجرای فدک پرداختهاند؛ برخی از آثار به صورت مستقل و برخی دیگر در ضمن مباحث مختلف به فدک و ماجرای آن پرداختهاند.
مجلسی کوپائی، غلامحسین، فدک از غصب تا تخریب، قم، دلیل ما، ۱۳۸۸ش.
حسینی میلانی، علی، فدک در فراز و نشیب: پژوهشی در مورد فدک در پاسخ به یک دانشور سنی، قم، الحقایق، ۱۳۸۶.
حسنی، علی اکبر، فدک و بازتابهای تاریخی و سیاسی آن، قم، کنگره هزاره شیخ مفید، ۱۳۷۲ش، ۵۴ صفحه.
صدر، محمدباقر، فدک فی التاریخ، به تحقیق عبدالجبار شراره، [بیجا]، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، [بیتا].
جوهری بصری، ابوبکر احمدبن عبدالعزیز، السقیفه و الفدک، به تحقیق محمدهادی امینی، تهران، مکتبة النینوی الحدیثه، ۱۴۰۱ق.
حسینی جلالی، محمدباقر، فدک و العوالی او الحوائط السبعة فی الکتاب و السنة و التاریخ و الادب، مشهد، دبیرخانه کنگره میراث علمی و معنوی حضرت زهرا(س)، ۱۴۲۶ق.
پینوشت:
12. یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ذیل ماده فدک، ص۲۳۸.
13. یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۳۸؛ابنمنظور، لسانالعرب، ۱۴۱۰ق، ج۱۰، ص۴۷۳.
14. بلادی، معجم معالم الحجاز، ۱۴۳۱ق، ج۲، ص۲۰۶ و ۲۰۵ و ج۷، ص۲۳؛ سبحانی، «حوادث سال هفتم هجرت: سرگذشت فدک»، ص۱۴.
مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۲۵.
طبری، تاریخ الامم و الملوک، دارالتراث، ج۳، ص۱۵.
رجوع کنید به: یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵ق، ج۴، ص۲۳۸؛ ابن منظور، لسانالعرب، ۱۴۱۰ق، ج۱۰، ص۴۷۳.
ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۳۸۷ق، ج۱۶، ص۲۳۶.
برای مثال از میان عالمان اهل سنت: یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۳۸؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، دارالتراث، ج۳، ص۲۵۶، ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۲۲.
سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۲۱۸.
فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۵۰۶؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۰۳.
سوره اسراء: آیه ۲۶.
سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۲۱۹. از میان مفسران شیعه: عیاشی، تفسیر عیاشی، مکتبة العلمیة، ج۲، ص۲۸۷؛ کوفی، تفسیر فرات، ۱۴۱۰ق، ص۲۳۹، ح۳۲۲؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۸، ص۴۷۸؛ قمی، تفسیر قمی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۸. محمدباقر حسینی جلالی در کتاب فدک و العوالی، صفحه ۱۴۱ همه تفاسیر را بررسی کرده است.
سیوطی، الدر المنثور، بیروت، ج۲، ص۱۵۸ و ج۵، ص۲۷۳.
متقی هندی، کنز العُمال، [بیتا]، ج۲، ص۱۵۸ و ج۳، ص۷۶۷.
حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، مؤسسة الطبع و النشر، ج۱، ص۴۳۹ و ۴۴۱.
قندوزی، ینابیع المودة، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۱۳۸ و ۳۵۹.]برای مشاهده همه مراجعه کنید به: حسینی جلالی، کتاب فدک و العوالی، ۱۴۲۶ق، ص۱۴۶-۱۴۹.
شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا، ۱۳۶۲ش، ص۱۱۷.
طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۹۱؛ سید جعفر مرتضی، الصحیح، ۱۴۲۶ق، ج۱۸، ص۲۴۱.
کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۴۳؛ شیخ مفید، المقنعة، ۱۴۱۰ق، ص۲۸۹ و ۲۹۰.
بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ج۱، ص۳۶.
ابن قتیبه، المعارف، ص۸۴؛ تاریخ ابو الفدا، ج۱، ص۱۶۸؛ سنن بیهقی، ج۶، ص۳۰۱؛ العقد الفرید، ج۵، ص۳۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۹۸؛ الغدیر، ج۸، ص۲۳۸-۲۳۶، به نقل از: شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا، ۱۳۶۲ش، ص۱۱۶.
حسینی جلالی در کتاب فدک و العوالی، صفحه ۶۱ مینویسد این وصیت را این آثار نقل کردهاند: فتح الباری، ج۶، ص۱۴۰؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۰۱؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۱۰، ص۲۲۹؛ الاصابة، ج۶، ص۴۶؛ معجم البلدان، ج۵، ص۲۴۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۰۹.
حسینی جلالی، فدک و العوالی، ص۳۷۷۴. بنابر کتاب فدک و العوالی آثاری که این بخشیدن را نقل کردهاند چنیناند: شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۴؛ بحار الانوار، ج۱۶، ص۱۰۹؛ دلائل الصدق، ج۳، ص۵۷۸؛ الطرائف، ج۱، ص۲۴۷؛ وسائل الشیعه، ج۱۹، ص۱۹۹ و دیگر منابع.
بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ص۴۰ و ۴۱.
حلبی، السیرة الحلبیة، ۱۹۷۱م، ج۳، ص۵۱۲.
فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۵۰۶.]کلینی، اصول الکافی، ترجمه کمرهای، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۸۰۹.
کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۴۳. حلبی مینویسد عمر برگه را از دست ابوبکر گرفت و پاره کرد (حلبی، السیرة الحلبیة، ۱۹۷۱م، ج۳، ص۵۱۲).
بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۴۰.
ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۶، ص۲۸۴.
«…فلقیها عمر، فقال: یا بنت محمد! ما هذا الکتاب الذی معک؟ فقالت: کتاب کتب لی ابوبکر برد فدک، فقال هلمیه الی، فابت ان تدفعه الیه، فرفسها برجله و کانت علیهماالسلام حامله یابن اسمه المحسن. فاسقطت المحسن من بطنها ثم لطمها، فکانی انظر الی قرط فی اذنها حین نقفت ثم اخذ الکتاب فخرقه…» (شیخ مفید، الاختصاص، جامعه مدرسین، ص۱۸۵).
مجلسی، بحار الانوار، دارالرضا، ج۲۹، ص۱۲۴.
مجلسی، بحار الانوار، دارالرضا، ج۲۹، ص۱۲۴.
برای دیدن متن نامه رجوع کنید به: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۹۵.
«إِنّی سَمعتُ رسول الله یقول: «لا نُوَّرِثُ ما ترکناه صدقةً» (بخاری، صحیح، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۷۹؛ مسلم، صحیح،دار احیاء التراث، ج۳، ص۱۳۸۱.
سوره نمل، آیه ۱۶: «سلیمان از داوود ارث برد»؛ سوره مریم، آیه ۵ و ۶. سوره انفال، آیه ۷۵؛ سوره نساء، آیه ۱۱؛ سوره بقره، آیه ۱۸۰.
مجلسی کوپائی، فدک از غصب تا تخریب، ۱۳۸۸ش، ص۹۴.
سوره مریم، آیه ۵ و ۶. در این آیه حضرت زکریا از خداوند میخواهد برای او جانشینی قرار دهد که از زکریا و آل یعقوب ارث ببرد.
رجوع کنید به: سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۲۴۲.
ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۴، ص۸۲ و ۸۵، به نقل از: سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۲۴۲.
طبری، المسترشد، ۱۴۱۵ق، ص۵۹۷؛ حلبی، تقریب المعارف، ۱۴۰۴ق، ص۲۸۶.
اربلی، کشف الغمة، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۳۵۳-۳۶۴.
به متن خطبه مراجعه شود.
شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ۱۳۶۲ش، ص۱۲۶-۱۳۵.
خزاز رازی، کفایة الأثر، ۱۴۰۱ق، ص۶۵.
«فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ، فَهَجَرَتْ أَبَا بَکرٍ، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّی تُوُفِّیتْ» (بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۷۹)
رجوع کنید به: مسلم، صحیح مسلم،دار احیاء التراث، ج۳، ص۱۳۸۰؛ جوهری بصری، السقیفة و فدک، ۱۴۰۱ق، ص۱۰۲.
ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۳۸۲ق، ج۱، ص۳۱.
استادی، «فدک»، ص۳۹۱-۳۹۲؛ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۸۷ق، ج۱۶، ص۲۰۸.
کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۸، ص۵۹.
مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۹، ص۳۹۶.
ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۸۷ق، ج۱۶، ص۲۰۵-۲۰۸.
ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۴۵، ص۱۷۸ و ۱۷۹؛ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ص۴۱؛ کاتب بغدادی، الخراج و صناعة الکتابة، ۱۹۸۱م، ص۲۵۹ و ۲۶۰
علامه امینی، الغدیر، ج۷، ص۱۹۴-۱۹۷، به نقل از: مجلسی، فدک از غصب تا تخریب، ۱۳۸۸ش، ص۱۳۸.
یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۴۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۳۹م، ج۷، ص۱۵۶؛حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ۱۳۶۷ش، ص۷۷؛ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ج۱، ص۳۷ و ۳۸.
بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ج۱، ص۳۸.
مجلسی کوپائی، فدک از غصب تا تخریب، ۱۳۸۸ش، ص۱۳۹.
70. شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۷۷ش، ص۳۷.
71. صدر، فدک فی التاریخ، مرکز الغدیر، ص۶۳-۶۶.
72. صدر، فدک فی التاریخ، مرکز الغدیر، ص۱۱۵-۱۱۷.