۱۳۹۳/۰۷/۲۳
–
۴۶۳ بازدید
باسلام
چرا حضرت امیرالمومنین در جایی از نهج البلاغه ( نامه۳۱)میفرمایند من مذمت کننده دنیا هستم. ولی در جایی دیگر به کسی که مذمت دنیا را کرد برخورد میکنند؟
مذمتی را که امیرالمؤمین نسبت دنیا دارد با مذمتی که آن شخص نسبت به دنیا دارد ، متفاوت است ! مذمت امیرالمؤمین نسبت دنیا ، یعنی نه مذمت خود دنیا است ؛ بلکه مذمت کسانی است که به دنیا دل بسته اند ! این دل بستگی به دنیا است که امیر المؤمنین علیه السلام آن را مذمت می کند نه خود دنیا را ، درحالی که آن شخص خود دنیا را مذمت می کرد ، وحال آنکه دنیا می تواند بهترین محل برای به دست آوردن ورسیدن به مقامات معنوی عالی باشد!
« دنیا » چند تا اطلاق دارد:
1- دنیا به معنای زمین ، آسمان ، دریا ، صحرا ، فضا ، آب ، درخت ، دام ؛ اینها نعمت ها و آیات الهی اند ؛ نقصی در آنها نیست . قرآن کریم اینها را مذمت نکرده ! اینها آیات الهی اند ؛ هر جا خدای سبحان از خلقت زمین و آسمان و آب و دریا و حیوان و گیاه نام می برد ، با عظمت نام می برد .
2- دنیای به معنای زیاده خواهی و خود بینی ، مورد مذمت و نکوهش دنیا همین اعتبارات من و ماست که می بینید این احزاب به جان هم می افتند ؛ که من باید این میز را بگیرم ، من باید آن مقام را بگیرم، من باید این رأی را بیاورم ، من باید آن س مت را داشته باشم ؛ این دنیاست که لهو و لعب است ، و عاقبت هم این مردار می ماند . این لهو است و لعب است و تکاثر است و تفاخر است و امثال ذلک ؛ که من باید داشته باشم ، تو نباید داشته باشی ؛ این باید داشته باشد ، تو نباید داشته باشی !! «انّما الحیاه الدّنیا لعبا و لهوا و ز ینة و تفاخرا بینکم و تکاثرا فی الأموال و الاولاد»(1) (چنین دنیائی) می شود لهو و لعب .امّا آن دنیا ؛ یعنی زمین ، آسمان ، دریا و این حیات ؛ متجر اولیاست(2). این آیت الهی است ، این مخلوق خداست ، این نعمت خداست ؛ زمین که جای بدی نیست ، آب که چیز بدی نیست ، درخت که چیز بدی نیست ! انسان در اینجا زندگی می کند ، متجر اولیاست.
در آن بیان نورانی حضرت امیر (ع) فرمود: این حیات دنیا را که شما مذمت می کنید ، چه چیز آن بد است ؟! کجا دروغ گفته ؟ کجا خلاف گفته ؟ اگر می بینید لوازم آسایش را به شما نشان داد ، آن بیمارستان و قبرستان را هم به شما نشان داد . کار خلاف نکرد ، هرگز دروغ هم نگفت ؛ همه چیز را علنی به شما نشان داد . اگر سلامت را نشان داد ، مرض بیمارستان را هم نشان داد ؛ اگر حیات را نشان داد ، مرگ مرده های قبرستان راهم به شما نشان داد . او که خلافی نکرد ! شما فریب خوردید ؛ ما غرّتکم ، بلکه غررتم بها (3) !! او شما را مغرور نکرده .
نتیجه فریب دنیای مذموم و انحراف از عقلانیّت
عاقل ها می گویند : ما یک وظیفه ای داریم ، باید در این انتخابات شرکت کنیم ، باید در این مجلس شرکت کنیم . شد ، شد ؛ نشد ، نشد! ما بیش از این وظیفه نداریم . این می شود لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم (4)، می شود آخرت . امّا اگر نه ؛ ما نشدیم،الا و لابد تلاش و کوشش می کنیم و زحمات دیگران را نادیده می گیریم ، این دیگر می شود « دنیای مذموم » !
بنابراین دنیائی که به معنای طبیعت آیت الهی است ، خوب است. حوادث روزگار هم اگر ما درست عمل کردیم ، می شود متجر اولیاء و مزرعه آخرت ؛ اگر نه که می شود لهو و لعب و امثال ذلک . یک عدّه از همین زندگی، مزرعه آخرت درست کرده اند ؛ یک عدّه از همین زندگی، لهو و لعب درست کرده اند !
معنای تشبیه دنیا به مزرعه آخرت
اینکه گفتند : دنیا مزرعه آخرت است ، (مزرعه) یعنی چه ؟! یک کشاورز با مزرعه اش چه کار می کند ؟ بعد از اینکه آبیاری کرد ، اینها سبز شد، ساقه در آورد و آن گندم هایش یا برنج هایش بسته شد ؛ بعد از یک مدّتی وقتی که رسید،درو می کند ، اینها را می برد انبار ؛ بعد می آورد ، خرمن کوبی می کند ؛ برای آنکه آن مغز را از آن کاه جدا کند . آن مغزها را می برد ، عرضه می کند ، مواد غذائی قرار می دهد؛ آن کاه ها را هم می سوزاند . یک چنین کاری هم مشابهش در قیامت است .
الآن اینکه می بینید انسانها زندگی می کنند ، اینها ساقه های سبزند . کلّ نفس ذائقه الموت(5) که فرا رسید ، اینها را درو می کنند. بعد می برند در قبرستانها ، انبار می کنند . بعد یوم القیامه که رسید ، اینها را از انبار در می آورند تا در خرمن کوبی بکوبند ؛ و امتازوا الیوم أیّها المجرمون (6). بعد آن مغزها را می برند بهشت ، آن کاه ها را می برند جهنّم . این می شود « الدّنیا مزرعه الآخره »(7).
اینطور نیست که این قبرستان جای بدی باشد ؛ اینجا الآن انبار است . مگردر قبرستان ، بد و خوب از هم جدایند ؟! در انبار که مغز و کاه از هم جدا نیستند ! آن در خرمن کوبی معلوم می شود . آنجا که و امتازوا الیوم أیّها المجرمون شد ، آنجا مشخص می شود که صف مجرمان از صف متّقیان جدا می شود . یک عدّه را فریقأ فی الجنّه ، نعمت می دهند ؛ یک عدّه فریقا فی السعیر(8) می سوزانند .
وجود « حیات طیّب » در روح قانع
حیات طیّب هست . مثلاً قناعتی که در بیانات نورانی حضرت امیر آمده است (9)؛ در همین دنیاست ، نه آخرت ؛ یا آنکه قرطبی از وجود مبارک امام صادق (ع) نقل کرد که معرفت و التزام به احکام الهی ، در دنیاست ؛ امّا دنیا حیات طیّب نیست ! ما یک روحی داریم که قانع است و اهل معرفت ؛ این می شود حیات طیّب . یک بدنی داریم که این بدن لقد خلقنا الانسان فی کبد (10). این البلاء للولاء هست ، همه مؤمنین در زحمتند . این بدن که مترف و مرفّه و مسرف نیست !
لآن ما اینجا که داریم در این مسجد أعظم حرف می زنیم ، این حرف زدن ها در این مسجد هست ، امّا این معارف در مسجد نیست ! گوینده و شنونده در مسجدند ، اما مطلب که در مسجد نیست ! این مطالب علمی که جا ندارد . قناعت اینطور است ، معرفت اینطور است؛ این دو تا روایتی که از وجود مبارک امام اوّل و ششم (سلام الله علیهما) نقل شده است ، بیان مصداق است . اینها که دنیا نیست ؛ اینها نه جزء زمین است ، نه جزء آسمان است ، نه در زمین است ، نه در آسمان ، اینها در دلهای مؤمنین است ؛ این می شود «حیات طیّب » .
حیات طیّب در دنیا نیست . اگر خود انسان است که لقد خلقنا الانسان فی کبد ، و اگر خود دنیاست که انّما الحیاه الدّنیا لعباو و لهوا. دنیا از آن جهت که دنیاست و لهو و لعب است نمی تواند طیّب باشد.
پی نوشتها
1) حدید / 20
(2) برداشت از : نهج البلاغه / کلمات قصار / 131
(3) برداشت از : نهج البلاغه / خطبه 173 ـ هو ان الدّنیا
(4) حدید / 23
(5) آل عمران / 185
(6) یس / 59
(7) عوالی اللآلی / 1 / 267
(8)شوری/ 7
(9) ر.ک:نهج البلاغه / کلمات قصار / 229
(10) بلد / 4
« دنیا » چند تا اطلاق دارد:
1- دنیا به معنای زمین ، آسمان ، دریا ، صحرا ، فضا ، آب ، درخت ، دام ؛ اینها نعمت ها و آیات الهی اند ؛ نقصی در آنها نیست . قرآن کریم اینها را مذمت نکرده ! اینها آیات الهی اند ؛ هر جا خدای سبحان از خلقت زمین و آسمان و آب و دریا و حیوان و گیاه نام می برد ، با عظمت نام می برد .
2- دنیای به معنای زیاده خواهی و خود بینی ، مورد مذمت و نکوهش دنیا همین اعتبارات من و ماست که می بینید این احزاب به جان هم می افتند ؛ که من باید این میز را بگیرم ، من باید آن مقام را بگیرم، من باید این رأی را بیاورم ، من باید آن س مت را داشته باشم ؛ این دنیاست که لهو و لعب است ، و عاقبت هم این مردار می ماند . این لهو است و لعب است و تکاثر است و تفاخر است و امثال ذلک ؛ که من باید داشته باشم ، تو نباید داشته باشی ؛ این باید داشته باشد ، تو نباید داشته باشی !! «انّما الحیاه الدّنیا لعبا و لهوا و ز ینة و تفاخرا بینکم و تکاثرا فی الأموال و الاولاد»(1) (چنین دنیائی) می شود لهو و لعب .امّا آن دنیا ؛ یعنی زمین ، آسمان ، دریا و این حیات ؛ متجر اولیاست(2). این آیت الهی است ، این مخلوق خداست ، این نعمت خداست ؛ زمین که جای بدی نیست ، آب که چیز بدی نیست ، درخت که چیز بدی نیست ! انسان در اینجا زندگی می کند ، متجر اولیاست.
در آن بیان نورانی حضرت امیر (ع) فرمود: این حیات دنیا را که شما مذمت می کنید ، چه چیز آن بد است ؟! کجا دروغ گفته ؟ کجا خلاف گفته ؟ اگر می بینید لوازم آسایش را به شما نشان داد ، آن بیمارستان و قبرستان را هم به شما نشان داد . کار خلاف نکرد ، هرگز دروغ هم نگفت ؛ همه چیز را علنی به شما نشان داد . اگر سلامت را نشان داد ، مرض بیمارستان را هم نشان داد ؛ اگر حیات را نشان داد ، مرگ مرده های قبرستان راهم به شما نشان داد . او که خلافی نکرد ! شما فریب خوردید ؛ ما غرّتکم ، بلکه غررتم بها (3) !! او شما را مغرور نکرده .
نتیجه فریب دنیای مذموم و انحراف از عقلانیّت
عاقل ها می گویند : ما یک وظیفه ای داریم ، باید در این انتخابات شرکت کنیم ، باید در این مجلس شرکت کنیم . شد ، شد ؛ نشد ، نشد! ما بیش از این وظیفه نداریم . این می شود لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم (4)، می شود آخرت . امّا اگر نه ؛ ما نشدیم،الا و لابد تلاش و کوشش می کنیم و زحمات دیگران را نادیده می گیریم ، این دیگر می شود « دنیای مذموم » !
بنابراین دنیائی که به معنای طبیعت آیت الهی است ، خوب است. حوادث روزگار هم اگر ما درست عمل کردیم ، می شود متجر اولیاء و مزرعه آخرت ؛ اگر نه که می شود لهو و لعب و امثال ذلک . یک عدّه از همین زندگی، مزرعه آخرت درست کرده اند ؛ یک عدّه از همین زندگی، لهو و لعب درست کرده اند !
معنای تشبیه دنیا به مزرعه آخرت
اینکه گفتند : دنیا مزرعه آخرت است ، (مزرعه) یعنی چه ؟! یک کشاورز با مزرعه اش چه کار می کند ؟ بعد از اینکه آبیاری کرد ، اینها سبز شد، ساقه در آورد و آن گندم هایش یا برنج هایش بسته شد ؛ بعد از یک مدّتی وقتی که رسید،درو می کند ، اینها را می برد انبار ؛ بعد می آورد ، خرمن کوبی می کند ؛ برای آنکه آن مغز را از آن کاه جدا کند . آن مغزها را می برد ، عرضه می کند ، مواد غذائی قرار می دهد؛ آن کاه ها را هم می سوزاند . یک چنین کاری هم مشابهش در قیامت است .
الآن اینکه می بینید انسانها زندگی می کنند ، اینها ساقه های سبزند . کلّ نفس ذائقه الموت(5) که فرا رسید ، اینها را درو می کنند. بعد می برند در قبرستانها ، انبار می کنند . بعد یوم القیامه که رسید ، اینها را از انبار در می آورند تا در خرمن کوبی بکوبند ؛ و امتازوا الیوم أیّها المجرمون (6). بعد آن مغزها را می برند بهشت ، آن کاه ها را می برند جهنّم . این می شود « الدّنیا مزرعه الآخره »(7).
اینطور نیست که این قبرستان جای بدی باشد ؛ اینجا الآن انبار است . مگردر قبرستان ، بد و خوب از هم جدایند ؟! در انبار که مغز و کاه از هم جدا نیستند ! آن در خرمن کوبی معلوم می شود . آنجا که و امتازوا الیوم أیّها المجرمون شد ، آنجا مشخص می شود که صف مجرمان از صف متّقیان جدا می شود . یک عدّه را فریقأ فی الجنّه ، نعمت می دهند ؛ یک عدّه فریقا فی السعیر(8) می سوزانند .
وجود « حیات طیّب » در روح قانع
حیات طیّب هست . مثلاً قناعتی که در بیانات نورانی حضرت امیر آمده است (9)؛ در همین دنیاست ، نه آخرت ؛ یا آنکه قرطبی از وجود مبارک امام صادق (ع) نقل کرد که معرفت و التزام به احکام الهی ، در دنیاست ؛ امّا دنیا حیات طیّب نیست ! ما یک روحی داریم که قانع است و اهل معرفت ؛ این می شود حیات طیّب . یک بدنی داریم که این بدن لقد خلقنا الانسان فی کبد (10). این البلاء للولاء هست ، همه مؤمنین در زحمتند . این بدن که مترف و مرفّه و مسرف نیست !
لآن ما اینجا که داریم در این مسجد أعظم حرف می زنیم ، این حرف زدن ها در این مسجد هست ، امّا این معارف در مسجد نیست ! گوینده و شنونده در مسجدند ، اما مطلب که در مسجد نیست ! این مطالب علمی که جا ندارد . قناعت اینطور است ، معرفت اینطور است؛ این دو تا روایتی که از وجود مبارک امام اوّل و ششم (سلام الله علیهما) نقل شده است ، بیان مصداق است . اینها که دنیا نیست ؛ اینها نه جزء زمین است ، نه جزء آسمان است ، نه در زمین است ، نه در آسمان ، اینها در دلهای مؤمنین است ؛ این می شود «حیات طیّب » .
حیات طیّب در دنیا نیست . اگر خود انسان است که لقد خلقنا الانسان فی کبد ، و اگر خود دنیاست که انّما الحیاه الدّنیا لعباو و لهوا. دنیا از آن جهت که دنیاست و لهو و لعب است نمی تواند طیّب باشد.
پی نوشتها
1) حدید / 20
(2) برداشت از : نهج البلاغه / کلمات قصار / 131
(3) برداشت از : نهج البلاغه / خطبه 173 ـ هو ان الدّنیا
(4) حدید / 23
(5) آل عمران / 185
(6) یس / 59
(7) عوالی اللآلی / 1 / 267
(8)شوری/ 7
(9) ر.ک:نهج البلاغه / کلمات قصار / 229
(10) بلد / 4