خانه » همه » مذهبی » فلسفه حجاب-آیات حجاب-آیه حجاب

فلسفه حجاب-آیات حجاب-آیه حجاب


فلسفه حجاب-آیات حجاب-آیه حجاب

۱۳۹۳/۰۷/۰۹


۸۳۵ بازدید

حجاب نمره ۲۰ از نظر اسلام چیست نه حد واجب آن لطفا کلی جواب ندهید مصداقی جواب بدهید .پوشیه زدن جایگاهی دارد؟

پاسخ اجمالی:
آنچه بر زن مسلمان واجب است حفظ حجاب کامل مى باشد و به نظر اکثر مراجع پوشاندن گردى صورت به قدرى که در وضو شسته مى شود ودست ها تا مچ اگر زینت نداشته باشد و هدف نشان دادن به نامحرم و قصد لذت نباشد لازم نیست. زدن پوشه هم واجب نیست و هیچ مرجعی تا آنجا که ما می دانیم آن را واجب ندانسته است فقط برخی از مراجع مانند آیت الله صافی احتیاط واجب می کنند که زن همه صورت خود را باز نگذارد بلکه بنحو محدودتر رو بگیرد که زیبائی های صورت معین نشود.بلی صورت آرایش کرده باید از نا محرم پوشانده شود.
پرسشگر عزیز؛میان حیا و حجاب ارتباط عمیقی برقرار است. به هر میزان که در وجود انسان حیا موجود باشد، به همان میزان نسبت به مصادیق آن، ازجله حجاب حساس است. به عبارت دیگر، تمام گناهان ناشی از بی حیایی است.
پاسخ تفصیلی: حجاب؛ یعنی منع. و اگر به معنای پوشش می آید برای این است که پوشش، مانع دیدن اندام زن می شود. در دین اسلام حجاب معنای وسیعی دارد و در حقیقت؛ پوشش، رفتار و گفتار را در بر می گیرد.
هرچه ایمان انسان بیشتر باشد حیا در رفتارش بیشتر مشاهده می شود و از ارتکاب کارهای زشت بیشتر احساس شرمندگی می کند. در مقابل هرچه ایمان انسان ضعیف تر باشد گستاخی‌اش برای انجام گناه بیشتر خواهد شد. حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: «کسی که حیا ندارد دین ندارد.» (اصول کافی، ج3 ص165) در این روایت امام (علیه السلام) حیا را معادل دین قرار داده است و این مطلب اهمیت حیا و جایگاه رفیع آن را در معارف دینی نشان می دهد.
پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله ) می فرمایند : «الحیاء مفتاح کل الخیر؛ شرم کلید همه ی خوبی هاست.» (میزان الحکمه / ج 3 / ص 1352)
اگر باور کنیم که با وجود حیا , درهای همه خیرات به سوی ما باز می شود , مسلما داشتن حیا در همه ی ابعاد زندگی را , سرلوحه ی افعال و کردار خویش قرار می دهیم .
شرم از خالق و ولی نعمت , موجب می شود , از آنچه که او نهی کرده است بپرهیزیم .
مگر نه این است که وقتی کسی به ما نیکی میکند , ما نیز به او نیکی میکنیم ؟ در حقیقت حیا میکنیم , جواب نیکی دوست را به بدی بدهیم . چگونه میشود انسان غرق در نعمات خداوند و خالق خویش باشد , اما به معصیتی که جز به ضرر خود او نیست بپردازد ؟ نه فطرت ما چنین چیزی را میپسندد ؛ نه عقل و خرد , مجوز چنین کاری را میدهد . امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند :« اعقل الناس احیاهم؛خردمند ترین مردم , با شرمترین آنهاست.» (میزان الحکمه / ج 3 / ص 1352)
‌ انسان با حیا کسی است که یه سمت گناه نمی رود. به هرمیزان که اهل گناه باشیم به همان میزان، از حیای ما کاسته می شود. انسان بی حیا کسی که بدون هیچ شرمی در برابر خالقش،‌خود را به انواع گناهان آلوده می کند.
امام علی) علیه السّلام) می فرماید: «ثمرة حیا، عفت و پاکدامنی است» ( آمدی: غررالحکم، ج 4612.)
حیا به عنوان یکی از ریشه های پذیرش حجاب و مقید شدن به آن محسوب می شود. چرا که «انگیزه حقیقی گرایش زن به حجاب احساس فطری یا غریزی شرم و حیا می باشد. شرم و حیا در زن نسبت به بیگانگان مانند غیرت در مرد امری فطری است به عبارت دیگر حیا درک و شعور فطری و الهام درونی زن به حفظ خود، از دستبرد نااهلان برای حفظ ارتقای ارزش وجودی خویش است به همین لحاظ وقتی این احساس را از دست می دهد در محیط ناامن اجتماع هم کشف حجاب می کند و به عکس وقتی احساس شرم و حیا در او زنده است در محیطی که امنیت کامل هم وجود دارد باز هم متمایل به پوشاندن خویش است».( سیدمجتبى هاشمى رکاوندى، مقدمه اى بر روان شناسى زن، قم، انتشارات شفق، 1368، ص 221.)
بنابراین برای ترویج حجاب نباید از ترویج حیا غافل شد. «هنگامی که ملکه حیا در جامعه ای در قلب مردم رسوخ کرد در پی آن عفاف و خودنگهداری درونی ایجاد می شود و سپس ثمره های عفاف یعنی حفظ حریم ها و حدود، آشکار می شود. در این هنگام است که می توان شاهد فرهنگ عفاف و حجاب و پوشش صحیح بود. در واقع زمانی می توان حجاب حقیقی و پایدار را در جامعه مشاهده نمود که شالوده های آن یعنی حیا و عفاف به خوبی استوار شده باشد. ».( ناهید طیبى، مقاله «هرم عفاف از حیا تا حجاب» نشریه پیام زن، سال 15، ش5، مرداد 1385، صص 13)
جایگاه حیا برای زن متفاوت است در روایات آمده است که خداوند متعال، حیا را 10 قسمت کرده است که 9 قسم آن برای زن و یک قسمت به مرد اختصاص دارد و این موضوع، اهمیت جایگاه حیای زن را نسبت به مرد می‌رساند .
اصل حیا برای انسان لازم است اما به لحاظ جایگاهی که زنان دارند، حیا برای آنها زیبنده‌تر است. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: حیا زیباست، اما در زنان زیباتر است.
بر اساس روایات اسلامی، یکی از فلسفه‌های حجاب این است که احترام زن مسلمان حفظ شود و احترام زن مسلمان به این است که بتواند به وسیله حجاب، جایگاه و شخصیت خود را حفظ کند هر چند رعایت حجاب، ‌فقط با پوشش و لباس نیست اما یکی از ملزومات احترام به زن، موضوع حیا است که اگر حیا از جانب زن رعایت شود در مواجهه با نامحرم، ارتباطات اجتماعی، موقعیت‌هایی که برای او در جامعه به وجود می‌آید می‌تواند جایگاه خود را حفظ کند.
دشمن قسم خورده انسان ابلیس، هر لحظه در کمین است تا انسان را از مسیر خشنودی خداوند بیرون براند. یکی از کارسازترین سلاح های او دوری از حیا و عفاف و حجاب می باشد.
خداوند پوشش زن را مایه ایمنی او از آزار مردان هوس باز دانسته است. برهنگی و خودنمایی در قالب پوشش، یکی از مسائل عصر حاضر است. از دارندگان چنین پوششی به «کاسیات عاریات» یعنی پوشیدگان برهنه تعبیر شده است. برهنگی لباس یا به سبب جنس پارچه آن است که نازک و بدن نما باشد و یا بخاطر نوع دوخت آن که به بدن بچسبد و حجم بدن را به نمایش گذارد.
«بر شما باد که لباسهای ضخیم بپوشید که هرکس لباس نازک بپوشد دینش هم نازک و ناتوان خواهد شد. مبادا، هیچ کدام از شما با لباس بدن نما در برابر خداوند متعال بایستد.” (وسائل الشیعه ج5، ص29)
پوشیدن چنین لباسهایی در حقیقت احیای برهنگی و برخاسته از بی حیایی است. این امر در سیره پیامبر چنان اهمیتی داشته است که وقتی ایشان پارچه نازکی می دیدند، به پوشیدن لباس دیگری در زیر آن توصیه می کردند.
«امام علی(ع) فرموده است: هرگاه مردی برهنه شود شیطان به او نگاه انداخته و در او طمع می کند.”
مسأله پوشش و حجاب و حیا تنها مخصوص زنان نیست و مردان نیز باید آن را رعایت کنند تا امنیت و ارتباط های اجتماعی زن و مرد هرچه بیشتر شود. گذشته از این که توجه به این نکات بر وقار و ابهت مرد نیز می افزاید.
مرد یا زنی که از نظر حجاب و حیا دچار مشکل هستند برای جنس مخالف خود ایجاد جذابیت و یا دست کم جلب توجه می کند که هر پوشش و آرایشی که به خودنمایی و جلب توجه بیانجامد، نشانه بی حیایی و مروج ارتباط ناسالم و بنابراین ناپسند است.
«حجاب»، در لغت به معناى پرده، حاجب و پنهان کردن است و در اصطلاح «پنهان کردن زن خود را از دید مرد بیگانه است». آنچه دین اسلام بر زنان لازم دانسته، همان پوشش است که در متون دینى و در کلام فقیهان، از آن به ستر، پوشش، ساتر و پوشاننده تعبیر شده است.
حجاب و پوشش پیش از اسلام، در میان برخى از ملّت ها – از جمله ایران باستان و قوم یهود و شاید در هند مطرح و از آنچه که در قانون اسلام آمده، سخت تر بوده است. مطهرى، مرتضى، مسأله حجاب، ص 21.
این دستور در دین اسلام، حدود سال هاى چهارم و پنجم تشریع گردیده است. باید توجه داشت که هر چند سال نزول آیات حجاب و پوشش، در کتب تفسیر و تاریخ ثبت نشده است ؛ ولى با توجه به اینکه از یک سو این آیات در سورهاى احزاب و نور آمده و سوره احزاب از نظر ترتیب نزول پیش از سوره نور و بعد از سوره آل عمران قرار دارد و از سوى دیگر طبق نقل تفسیر نمونه سوره آل عمران در بین سالهاى دوم و سوم نازل گردیده است، مى توان به خوبى حدس زد که سوره احزاب در سال هاى چهارم و پنجم نازل گردیده است. بنابر این آیه حجاب در این سال ها تشریع گردیده است. (محتواى این سوره نیز مؤید این مسأله مى باشد ).
حجاب، یکى از احکام ضرورى اسلام به شمار مى آید و شیعه و سنى بر آن، اتفاق نظر دارند. خداوند متعال در این باره سه آیه نور (24 )، آیه 31 و احزاب (33 )، آیه 59 و 33. در شهر مدینه، نازل کرده و در دو مورد آن، به مسأله پوشش بانوان اشاره کرده است. نور (24 )، آیه 31 و احزاب (33 )، آیه 59. علاوه بر این، احادیث بسیارى درباره اهمیت و چگونگى حجاب نقل شده است.
حضرت على(ع) مى فرماید: «پوشیدگى زن به حالش، بهتر است و زیبایى اش را پایدارتر مى سازد». «صِیانَةُ الْمَرأَةِ اَنْعَمُ لِحالِها وَ اَدْوَمُ لِجَمالِها»: مستدرک الوسائل، ج 14، باب 70.
پوشش براى زن دو هدف و فلسفه اساسى دارد:
1. مصونیت زن، در برابر طمع ورزى هاى هوس بازان.
2. پیشگیرى از تحریکات شهوانى و تأمین سلامت و بهداشت جامعه. احزاب (33 )، آیه 59.
در زمینه حجاب و پوشش، توجه به چند نکته بایسته است:
یکم. زن باید بدن و زیور آلات و آرایش خود و هر آنچه را که نزد عرف زینت محسوب مى شود، در برابر مرد نامحرم بپوشاند و تنها دست و صورت از آن استثنا شده است.
دوم. هر چند دین اسلام نسبت به نوع و رنگ و حتى دوخت لباس، تأکید چندانى ندارد و تنها به اصل پوشش اعم از چادر، مانتو و مانند آن تکیه کرده است ؛ ولى روشن است که لباس نباید تنگ، محرّک، نازک، بدن نما و باعث جلب توجّه گردد. از این رو چادر برترین پوشش به شمار مى آید. از مواردى که مشکى بودن آن مکروه نیست ؛ بلکه نشانه وقار و متانت است، چادر و عبا مى باشد که در روایات به آن اشاره شده است.
سوم. پرهیز از نرمش در سخن که باعث طمع نامحرم شود و متانت در راه رفتن و استفاده نکردن از کفش هایى که باعث توجه نامحرم مى گردد، بخشى از حجاب زن را تشکیل مى دهد.
چهارم. گرچه پوشش کامل براى مرد واجب نیست ؛ ولى نگاه زن به بدن او حرام است. همان گونه که پوشش صورت و دست ها تا مچ بر زن، واجب نیست ؛ ولى نگاه مرد به آن از روى شهوت حرام است.
بدون شک هر اندازه بدن زن پوشیده تر باشد نقش نیرومندترى در دورسازى دیگران نظاره گر این مى کند. اگر نگاه هاى آلوده را همچنان که در روایات آمده است تیرهاى زهرآلود شیطان بدانیم، پوشش زن همانند قوسى است که تیر از آن کمانه مى کند و منحرف مى شود و از اصابت و نفوذ در هدف باز مى ماند. بر عکس هر اندازه بدن زن برهنه تر باشد تیرهاى شیطانى را بیشتر متوجه خود ساخته و از آن آسیب خواهد دید. ازهمین رووبه دلیل این که زنان مظهرزیبای وجمال الهی هستندباید بدن وازجمله موهای خود رادرمواجه بانامحرم بپو شاند. برخى به نادرستى ادّعا مى کنند: حجاب به معناى مقابله با برهنگى را قبول داریم؛ ولى در هیج جاى قرآن از پوشش مو سخن به میان نیامده است!! در پاسخ گفتنى است که زنان حتّى قبل از نزول آیه حجاب موهاى خود را مى پوشاندند و مشکل تنها آشکار بودن گردن، گوش، زیر گلو و گردن آنان بود. همان طور که مفسران بزرگ (مانند شیخ طوسى و طبرسى) فرموده اند، در گذشته دو نوع روسرى براى زنان معمول بود: روسرى هاى کوچک که آنها را «خِمار» یا «مقنعه» مى نامیدند و معمولاً در خانه از آن استفاده مى کردند و روسرى هاى بزرگ که مخصوص بیرون خانه به شمار مى آمد. زنان با این روسرى بزرگ – که جلباب خوانده مى شد و از «مقنعه» بزرگ تر و از «ردا» کوچک تر است و به چادر امروزین شباهت داشت – مو و تمام بدن خود را مى پوشاندند.درباره جلباب گفته اند: آن روسرى خاصى که بانوان هنگامى که براى کارى به خارج از منزل مى روند، سر و روى خود را با آن مى پوشند؛ «الجلباب خمارالمرأة الذى یغطّى رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة» (التبیان فى تفسیر القرآن، ج 8، ص 361؛ مجمع البیان، ج 8 – 7، ص 578). نزدیک ساختن جلباب «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ»؛ کنایه از پوشیدن سر و روى خود با آن است؛مجمع البیان، ص 580؛ المیزان، ج 16، ص 361. یعنى، چنان نباشد که چادر یا رو پوش هاى بزرگ (مانتو) تنها جنبه تشریفاتى و رسمى داشته باشدو همه پیکرشان را نپوشاند و از مصادیق «کاسیات عاریات»زنانى که ظاهراً پوشیده هستند، ولى در واقع برهنه اند، از رسول خداصلى الله علیه وآله روایت شده است: «صنفان من اهل النار لم أرهما قوم معهم سیاط کأذناب البقر یضربون بها الناس و نساء کاسیات عاریات، ممیلات مائلات، رؤسهنّ کأسنمة البُخت المائلة … .»: میزان الحکمة، ج 2، ص 259. شمرده شوند! قرآن فرمان مى دهد: بانوان با مراقبت، جامه را بر خود گیرند و آن را رها نکنند، تا نشان دهند اهل عفاف و وقار به شمار مى آیند. از پایان آیه بر مى آید که پوشش مطلوب آن است که خود به خود دورباش ایجاد مى کند و هوس بازان را ناامید مى سازد. بنابراین، وظیفه پوشش اسلامى بانوان به معناى حبس و زندانى کردن و قرار دادن آنان پشت پرده و در نتیجه عدم مشارکت این گروه، در فعالیت هاى اجتماعى نیست. این وظیفه بدان معنا است که زن در معاشرت با مردان، بدنش را بپوشاند و به جلوه گرى و خودنمایى نپردازد و مشارکتش در فعالیت ها، بر اصول انسانى و اسلامى استوار باشد
حجاب منحصر در چادر و حتى مانتو نیست، بلکه هر لباسى که غیر از وجه و کفین (دست ها تا مچ) را بپوشاند وموجب تحریک و جلب توجه نامحرم نگردد کافى است ولى باید توجه داشت که همان طور که بقیه واجبات داراى مراتب مختلفى مى باشند حجاب نیز داراى مراتب خوب، متوسط و خوب تر است و چادر حجاب برتر بانوان محسوب مى گردد چرا که چادر فوائد بی¬شماری دارد که حتّی امروزه موضوع تحقیق بسیاری از علوم نظیر روان¬شناسی، جامعه¬شناسی و … قرار گرفته و حتّی به تجربه دیده و شنیده¬ایم زنانی که چادر به سر نداشته¬اند، اعتراف دارند که چادر نسبت به بقیه حجاب¬ها خوب¬تر است؛ امّا حقیقت آن است که بسیاری از انسان¬ها در امور دنیوی بین خوب و خوب¬تر، همواره خوب¬تر را انتخاب می¬کنند؛ ولی وقتی به خدا، دین و ارزش¬ها که می‌رسند بین خوب و خوب¬تر( چادر)، خوب را می‌پسندند.
توضیح بیشتر:
در ابتدا نکاتی را یادآور میشویم:
1- در حجاب مانند بسیاری از تکالیف دیگر، حد واجب و مستحب وجود دارد. حد واجب آن پوشاندن اعضای بدن غیر از وجه و کفین (دست ها تا مچ و گردی صورت) است. علاوه بر این پوشش باید به گونه ای باشد که پستی و بلندیهای بدن را نمایان نسازد و موجب جلب نظر و تحریک نگردد. به طور کلی فلسفه حجاب نوعی اعلام و هشدار دورباش در برابر نامحرم است، تا بدین وسیله حرمت زن و عفت و سلامت معنوی جامعه تضمین شود. ازاین رو هر چه پوشش زن متین تر و با وقار بیشتر باشد بهتر است. با توجه به این مسأله روشن میشود که حجاب برتر هم در حد پوشش و هم کیفیت آن و هم از نظر رنگ مهم است. افزون بر آن وقار رفتاری زن نیز در این رابطه بسیار مؤثر و مفید است. اکنون به خوبی روشن است که چادر زن با طریق پوشش متین و به ویژه با رنگ مشکی و سلوک موقرانه زن قویترین اعلام دورباش و تأمین کننده حقیقی فلسفه حجاب میباشد. حد مستحب آن هر شکلی است که این پوشش به سبک متین تر و سنگین تری رعایت گردد.
اگر کسى بتواند به شکل صحیح از چادر استفاده کند، مسلماً چادر حجاب برتر است زیرا حکمت هاى حجاب در چادر بیشتر یافت مى شود، و هر چیزی که باعث شود بیشتر، میل و رغبت هوسبازان را دفع نماید حجاب برتر به حساب می آید اما در مورد مشکی بودن آن بهتر است با دید روانشناسی به موضوع بنگریم و آن این است که در روان شناسی رنگ ها می خوانیم که رنگ سیاه نمایان گر مرز مطلق است. لذا کسی که رنگ سیاه می پوشد، می خواهد نشان دهد که مرزی را ایجاد کرده است . اما این که این مرز برای چیست، در موقعیت های مختلف ممکن، است متفاوت باشد. گاه لباس سیاه را در ماتم و عزا می پوشند، برای آن که نشان دهند بین آن ها و عزیزشان فاصله افتاده و مرز زندگی آن ها را از هم جداکرده است. اما گاهی هم سیاه می پوشند، نه برای عزا و ماتم بلکه برای مشخص کردن مرزها و حریم های اجتماعی که حجاب یک خانم مسلمان با چادر سیاه از این دسته است. وقتی که خانمی چادر مشکی به سر می کند و با وقار و متانت تمام قدم به عرصه ی اجتماع می گذارد، با این نحوه ی پوشش می خواهد نشان دهد که هر کسی حق ندارد به این حریم پاک، مقدس و خصوصی وارد شود. این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است، نه جای هرزگی، آلودگی و هوس بازی، در واقع او با حجاب مشکی و چادر سیاه، بین خود و مردان نامحرم مرزی عاقلانه ایجاد می کند، او با این سیاهی ظاهری اما ریشه دار در درون خود می خواهد نگاه تیز و برنده ی هرزگی و ابتذال را بشکند و نگذارد در حریم عفاف، پاکی و نجابت او نامحرمی وارد شود و حرمت او را از بین ببرد. لذا چادر مشکی به منزله ی حرمت و احترام است. مرز ادب، کرامت، حیا و عفت است. مرز آداب است و نشان می دهد که در این محدوده باید حریم را نگه داشت و به صاحب حرم با دیده ی احترام و ادب نگریست.
روان شناسان امروز می گوید: «سیاه به معنای «نه » بوده و نقطه ی مقابل «بله » یعنی سفید است » از این رو کسی که چادر مشکی می پوشد، می خواهد با رنگ سیاه چادر دائما جلوه و نمای خود را نفی کند و خود را از نگاه های دیگران دور نگه دارد. آن کس که چادر مشکی می پوشد، رنگ مشکی چادر او نشان گر ترک علاقه یا انصراف نهایی است، یعنی چادر مشکی به نگاه های نامحرم می گوید هیچ جایگاهی برای نگاه شما در من وجود ندارد. بنابراین باید به روان شناسی و جامع نگری زن ایرانی آفرین گفت که برای حفظ حرمت، عفت و پاکی خود و همچنین پاسداری از مرزهای خویش و جامعه ی خویش و برای سالم سازی محیط اجتماعی خود، بهترین حجاب، یعنی چادر و مناسب ترین رنگ یعنی مشکی را انتخاب کرده است .
2- بهره هاى چادرپوشى
چادر بهترین پوششى است که زن مى تواند همه اندام خود را با آن بپوشاند و جلو هر گونه تحریک جنسى را بگیرد در حالى که پوشش هایى مانند مانتو این ویژگى را به صورت کامل ندارند، زیرا وقار و معنویتى که در چادر مخصوصا چادر مشکى هست در مانتو نیست. مانتو حتى اگر بلند و گشاد باشد باز مقدارى سبب نمایان شدن اندام و برجستگى هاى بدن مى شود.
از آنجایى که حداقل حجاب شرعى بنا بر نظر مشهور فقها پوشاندن همه بدن به جز صورت و دست ها است، تردیدى نیست که چادر بهترین مصداق براى تحقق حدّ شرعى و اسلامى حجاب است؛ به همین دلیل برخى فقهاى برجسته معاصر مثل امام خمینى(ره) در پاسخ نزدیک به ده استفتا و پرسش، تصریح کرده اند پوشیدن چادر بهتر است.
علاوه بر این، چادر بیش از هر پوشش دیگرى بانوان را براى رو گرفتن در برابر نگاههاى آلوده نامحرم توانا مى سازد. روشن است در حجاب هایى مثل مانتو این ویژگى وجود ندارد. همچنین چادر زیبایى هاى جسمانى و مادى زن را مى پوشاند و به او زیبایى معنوى و ملکوتى مى دهد و باعث آرامش بخشى بانوان است و این واقعیتى است که حتى افراد بى حجاب به آن اعتراف کرده اند.
دو داستان عبرت آموز:
مسیحی که مسلمان شد:
یکى از علماء اسلام مى نویسد:
روزى یک زن مسیحى با شوهرش پیش من آمد و گفت: من از اسلام مسائلى را فهمیده ام و از دستورات و قوانین آن که مترقى است در شگفت و حیرتم و به آن علاقه مندم، ولى بخاطر یکى از دستورات آن، من هنوز به اسلام گرایش پیدا نکرده ام، و درباره آن با شوهرم و عدّه اى از مسلمانان بحث و گفتگو نموده ام که متاسفانه پاسخ قانع کننده اى نشنیده ام، اگر شما بتوانید مرا قانع کنید من به دین اسلام مشرف شده و مسلمان خواهم شد.
من گفتم: آن دستور کدام است ؟!
زن مسیحى گفت: دستور حجاب است. چرا اسلام حجاب را براى زن لازم دانسته؟ و چرا به او اجازه نمى دهد که مثل مرد بدون حجاب از خانه بیرون بیاید؟ سپس بنا کرد به ایراد و انتقاد کردن، که حجاب مانع رشد و ترقى زنان، و سبب عقب ماندگى در جامعه است.
من پس از شنیدن ایرادها و انتقادهاى آن زن، چنین پاسخ دادم: آیا شما تا بحال به بازار جواهر فروشى رفته اید؟
گفت: آرى، گفتم: چرا جواهر فروشان، طلا و سائر جواهرات گرانبهاى خود را در ویترین شیشه اى قرار داده و درب آنرا قفل میکنند؟
گفت: بخاطر اینکه دست دزدان و خیانتکاران و سارقان به آنها نرسد.
در اینجا آن عالم دینى رو کرد به زن مسیحى و اظهار داشت فلسفه حجاب نزد ما مسلمانها همین است که: زن گُلى خوشبو است … زن گوهر و یاقوت گرانبهاست و چون جنس لطیف زن هم مانند طلا و جواهرات است، و باید از دست خیانتکاران و دزدان عِفت و ناموس محافظت کرد، و از چشم تبهکاران و اهل فساد حفظ نمود، زیرا زن همانند مروارید است که در صندوقچه صدف باید پنهان گردد تا طعمه آنان نشود و تنها ساتر و نگهدارنده زن حجاب است و حجاب براى زنان مانند محفظه اى بر جواهرات است و اگر زنان نیز در پوشش نباشند. همیشه در معرض خطرات و تجاوزات قرار مى گیرند و به خاطر نشان دادن زیبائى ها پیوسته مورد آزار و تعدى مفسدین مى شوند.
آرى دخترم … دستور حجاب در اسلام باین جهت است که زن از دست خیانتکاران در امان باشد. زیرا بدنش پوشیده و زینتهایش مستور است و مردم از او چیزى نمى بینند و در او طمع نمى کنند و از او دورى مى جویند و نظرشان را جلب نمى کند، بلکه از او حساب مى برند و حیا مى کنند، همه اینها به خاطر حجاب است و شما مطمئن باش که اگر زن در پوشش ‍ حجاب نباشد، پیوسته در معرض آزار مفسدین است، بنا بر این حجاب شرافت و بزرگوارى توست، آرى دخترم این گوشه اى از فلسفه حجاب بوده که تذکر دادم.
پس از شنیدن این مطلب، آن خانم مسیحى فکرى کرد… و سپس با چهره اى درخشان گفت: من تا بحال این گونه نشنیده بودم … شما بسیار جالب بیان کردى ، و اکنون اسلام را میپذیرم.
دوشیزه مسیحى در همان جلسه، شهادتین را بر زبان جارى کرد، و اسلام را پذیرفت.
http://dokhtaranemahtab.blogfa.com/post-41.aspx#
حضرت حجة الاسلام والمسلمین مروج الاسلام والدّین حاج شیخ غلامرضا فیروزیان فرمودند:
تابستان سال 1323 در ونک مستوفى منبر میرفتم. امام جماعت آنجا سید بزرگوارى بود که اَلا ن با گذشت ، 55 سال نامش را فراموش ‍ کرده ام.بین گفتگوهایى که با هم داشتیم تعریف کرد: که یک روز صداى در منزل بلند شد، وقتى آمدم در را باز کردم، خانمى نیمه برهنه و بى حجاب و آرایش کرده و دست و سینه باز را مقابل خود دیدم، خواستم درب را ببندم و به او بى اعتنایى کنم. فکر کردم همین که در خانه یک روحانى با این قیافه آمده شاید معایب بى حجابى را نمیداند: و شاید بتوانم نصیحتش کنم.
سرم را پائین انداخته و گفتم بفرمائید، داخل اطاق شده نشست، و مسئله اى در مورد ارث از من سئوال کرد. من گفتم خانم من هم از شما مى خواهم مسئله اى بپرسم اگر جواب دادید من هم جواب مى دهیم گفت: شما از من؟ گفتم بله. گفت بفرمائید؟
گفتم : شخصى در محلى مشغول غذا خوردنست غذا هم بسیار مطبوع و خوشبو است، گرسنه اى از کنار او مى گذرد، پایش از حرکت مى ایستد جلوى او مى نشیند شاید تعارفش کند، ولى او اعتنا نمى کند.
شخص گرسنه تقاضاى یک لقمه میکند او میگوید: غذا متعلق به من است و نمى دهم هر چه التماس مى کند او به خوردن ادامه میدهد، خانم این چگونه آدمیست ؟
گفت : آن شخص بیرحم از شمر بدتر است.
گفتم: گرسنه دو جور است، یکى گرسنه شکم و یکى گرسنه شهوت.
جوان عزبى و گرسنه شهوت، خانم نیمه برهنه و زیبائى را مى بیند که همه نوع عطرها و آرایش هاى مطبوع دارد، هر چه با او راه میرود شاید خانم توجهى به او بکند و مقدارى روى خوش به او نشان بدهد، به جوان اعتنا نمى کند. جوان اظهار علاقه میکند، زن محل نمى گذارد، جوان خواهش ‍ مى کند، زن میگوید: من نجیبم و حاضر نیستم با تو صحبت کنم . جوان التماس میکند، زن توجه نمى کند. این خانم چگونه آدمى است ؟
خانم فکرى کرد و از جا حرکت کرد و از خانه بیرون رفت.
فردا درب منزل صدا کرد، رفتم در را باز کردم، دیدم سرهنگى دم در ایستاده و اجازه ورود مى خواهد، وقتى وارد اطاق شد و نشست. گفت : من شوهر همان خانم دیروزى هستم، وقتى که با او ازدواج کردم چون خانواده اى مذهبى بودیم از او خواستم با حجاب باشد، گفت: بعد از ازدواج، ولى آنچه به او گفتم و خواهش کردم تهدید کردم، زیر بار نرفت ولى دیروز آمد و از من چادر و پوشش اسلامى خواست، نمى دانم شما دیروز به او چه گفتید: ماجرا را به او گفتم: او با خود عبایى آورده بود. به من داد و تشکر کرد و رفت.
خلاصه کلام اینکه:
حیا منشأ حجاب است. به هرمیزان که بدحجابی ترویج یابد، به همان میزان بی حیایی رواج یافته است.
دوست عزیز؛‌ در اثر تکرار یک عمل ،قبح آن برای فاعل ریخته می شود انجام آن برای او عادی می شود.از این رو می بایست انسان از آغاز مواظب زبان وسایر اعضاء بدن خود باشد و به انجام کارها ی خیر عادت دهد.دیدن صحنه های بد که حیا را کم می کند ونشست وبر خاست با افرادی که زبانشان رهاست،سبب کم حیائی می گردد،واگر پرده حیا دریده شد دیگر کار تمام است.بنابر این مراقبت وانتخاب دوستان عاقل وبا حیا،وپرهیز از دیدن وشنیدن مطالبی که در آنها پرده دری شده وبی حیائی موج می زند،سبب می شود که انسان به حالت عادی بر گردد وحدود را رعایت کند.
«وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ »؛نور (24 )، آیه 31. ؛ «و زینت خود را جز آن مقدار که نمایان است، آشکار نکنند و (اطراف) روسرى هاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)».

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد