نشانه های پیامبر صلی الله علیه و آله در انجیل
۱۳۹۳/۰۷/۰۶
–
۱۰۸ بازدید
نشانه های پیامبر خاتم در ادیان گذشته و دلیل انطباق با آن نشانه ها چیست؟ چرا در قرآن نام پیامبر خدا احمد است؟
1- نشانه های پیامبر اسلام در انجیل :در انجیل یوحنا بشاراتی در بابهاى 14 و 15 و 16 وارد شده است و حضرت مسیح به نقل انجیل یوحنا از آمدن شخصى پس از خود به نام فارقلیط خبر داده است و قراین زیـادى گـواهـى مـى دهـد کـه مقصود از آن پیامبر اسلام مى باشد و ما براى روشن شدن مطلب مـتـون آیـات را بـا تـعـیـیـن بـاب و شماره از انجیل یاد شده نقل می نماییم, اینک متون عـبـارات انجیل:
اگر شما مرا دوست دارید, احکام مرا نگاه دارید. و من از پدر خواهم خواست تافارقلیط دیگرى به شما بدهد, تا ابد با شما خواهد ماند. «این عبارت دلالت بر خاتمیت فارقلیط می کند»
او روح حق و راستى است که جهان نمى تواند او را قبول کند: زیرا که او را نمى بیند و نمى شناسد, اما شما را مى شناسد, زیرا که نزد شما مى ماند و در شما خواهد بود.
مـن ایـن سخنها را به شما گفته ام وقتى که با شما بودم , لکن آن فارقلیط که پدر او را به اسـم مـن خـواهد فرستاد, شما را هر چیز خواهد آموخت و هر چیز من به شما گفته ام به یاد شما خواهد آورد.
حالا قبل از وقوع به شما خبر دادم تا وقتى که واقع گردد ایمان آورید .
چـون آن فـارقـلیط که من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد , روح راستى که از طرف پدر مى آید او درباره من شهادت خواهد داد.
راسـت مـى گـویـم کـه شـمـا را مـفـیـد است که من بروم اگر من نروم آن فارقلیط نزد شـمـا نـخـواهد آمد اما اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد و او چون بیاید جهانیان رابه گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت: به گناه, زیرا که بر من ایمان نمى آورند, به صدق زیرا که نزد پدر خود مى روم, و شما مرا دیگر نمى بینید, به انصاف زیرا که بر رئیس این جهان حکم جارى شده اسـت و دیـگر چیزهاى بسیار دارم که به شما بگویم لیکن حالا نمى توانید متحمل شد, اما چون او بـیـایـد او شما را به تمامى راستى ارشاد خواهد کرد زیرا که او از پیش خود سخن نخواهد گفت , بلکه هر آنچه مى شنوند خواهد گفت. و شما را از آینده خبر خواهد داد و مرا تمجید خواهد نمود, زیرا که او آنچه از من است خواهد یافت و شما را خبر خواهد داد. هـر چـه از آن پـدر اسـت از مـن اسـت از این جهت گفتم که آنچه از آن من است مى گیرد و به شما خبر مى دهد.
در ایـنـجـا قراین روشنى داریم که گواهى مى دهد مراد از فارقلیط پیامبرى است که پس از مـسـیـح مى آید نه روح القدس:
یک. نخست باید توجه کرد که از برخى از تواریخ مسیحى استفاده مـى شـود که پیش از اسلام در میان علما و مفسرین انجیل مسلم بود که فارقلیط همان پیامبر مـوعـود است حتى گروهى از این مطلب سوء استفاده کرده و خود را فارقلیط موعود معرفى نموده اند . مثلا : منتسر که مرد ریاضت کشى بود و در قرن دوم میلادى مى زیست, در سال 187در آسیاى صـغـیـر مدعى رسالت گردید و گفت : من همان فارقلیط هستم که عیسى از آمدن او خبر داده است و گروهى از وى پیروى کردند.
دو. از آثـار و تـواریـخ مـسلم اسلامى کاملا استفاده مى شود که سران سیاسى و روحانى جهان مسیحیت در روزهاى بعثت پیامبر اسلام صلى اللّه علیه و آله و سلم همگى درانتظار پیامبر موعود انجیل بودند, از این جهت هنگامى که سفیر پیامبر نامه او را به زمامدار حبشه داد , پس از خواندن نـامـه رو بـه سفیر کرد و گفت: من گواهى مى دهم که او همان پیامبرى است که اهل کتاب در انتظارش هستند و همان طور که حضرت موسى از نبوت حضرت مسیح خبر داده, او نیز به نبوت پیامبر آخر الزمان بشارت داده و علائم و نشانه هاى او را معین کرده است.
وقتى نامه پیامبر به دست قیصر رسید و نامه را مطالعه کرد و درباره پیامبر اسلام تحقیقاتى به عمل آورد, در پاسخ نامه آن حضرت چنین نوشت: نامه شما را خواندم و از دعوت شما آگاه شدم, من مى دانستم که پیامبرى خواهد آمد, ولى گمان مى کردم که این پیامبر از شام برخواهد خاست … .
از این نصوص تاریخى استفاده مى شود که آنان در انتظار پیامبرى بودند و چنین انتظارى بطور مسلم ریشه انجیلى داشته است.
سه. امـتـیـازاتـى که حضرت مسیح براى فارقلیط قائل شده و شرایط و نتایجى که براى آمدن او شمرده است, این مطلب را قطعى مى سازد که منظور از فارقلیط جز پیامبر موعود نخواهد بود و ایـن عـلائم مـانـع از آن اسـت کـه آن را به روح القدس تفسیر نماییم توضیح این که:
الف- حـضرت مسیح سخن خود را چنین آغاز کرد: اگر شما مرا دوست دارید, احکام مرا نگاه دارید و من از پدرم خواهم خواست تا فارقلیط دیگرى به شما بدهد. اولا: از ایـن کـه حـضـرت مسیح مهر و محبت خود را به آنها یادآورى مى کند, حاکى است که او احتمال مى دهد گروهى از امت او زیر بار کسى که وى به آمدنش بشارت مى دهد ,نخواهند رفت و لذا از طریق تحریک عواطف مى خواهد آنان را به پذیرفتن او وادارسازد و اگر منظور از فارقلیط هـمـان روح الـقدس باشد, آن طور که مفسران انجیل تصور کرده اند, در این صورت به چنین زمینه سازى احتیاج نبود . زیـرا روح الـقـدس پس از نزول آنچنان در قلوب و ارواح تاثیر مى کند که براى کسى جاى تردید و شـک و انـکار باقى نمى ماند, ولى اگر مقصود پیامبر موعود باشد , به یک چنین زمینه سازى نیاز شدید هست ; زیرا نبى موعود جز از طریق بیان و تبلیغ درقلوب و ارواح تاثیرى و تصرفى نمى کند و روى این ملاحظه گروهى منصف به وى مى گروند و گروهى از وى رو بر مى گردانند.
حضرت مسیح به این مقدار تذکر اکتفا نکرده, در آیه 29 از باب 14 در این قسمت پافشارى کرده و فرمود: الان قبل از وقوع به شما گفتم تا وقتى که واقع گردد ایمان آورید در صورتى که ایمان بـه روح الـقـدس, نـیـازى بـه توصیه ندارد تا چه رسد به این اندازه پافشارى ثانیا: وى فرموده فـارقـلـیط دیگرى به شما خواهد داد اگر بگوییم مقصود از آن پیامبر دیگرى است سخنى کاملا صـحـیـح خـواهد بود ولى اگر مقصود از آن روح القدس باشد , به کار بردن لفظ دیگر خالى از تکلف نخواهد بود زیرا روح القدس یکى است و دیگر معنى ندارد.
ب – هر چیز من به شما گفته ام به یاد شما خواهد آورد(14 : 26) روح راستى که از طرف پدر مى آید, درباره من شهادت خواهد داد. ( باب – 15 , جمله26 ) مى گویند روح القدس پنجاه روز پس از مصلوب گشتن عیسى بر حواریان نازل گردیده, آیا این افراد برگزیده همه دستورات او را در این مدت کوتاه فراموش کرده بودندتا روح الـقـدس دو مرتبه به آنان تعلیم دهد ؟آیا شاگردان مسیح چه نیازى به شهادت او داشتند تا درباره مسیح شهادت دهد ولى اگر مقصود پیامبر موعود باشد هر دو جمله معناى صحیح خواهد داشـت , زیـرا امـت مـسـیـح بر اثر طول زمان و دستبرد علماى انجیل, بسیارى از دستورات او را فـرامـوش کـرده وگـروهى هم آنها را به دست فراموشى سپرده بودند و حضرت محمد صلى اللّه عـلـیه و آله و سلم همه را بازگو کرد و به نبوت حضرت عیسى علیه السلام شهادت داد و گفت: اونیز مانند من پیامبر بوده و مادر مسیح را از نسبتهاى ناروا تبرئه نمود و ساحت مقدس مسیح را از ادعاى الوهیت پیراسته ساخت.
ج – اگر من نروم فارقلیط نزد شما نمى آید. (15: 7) او آمـدن فارقلیط را مشروط به رفتن خود کرده است و اگر مقصود روح القدس باشد نزولش بر خود او و بر حواریین مشروط به رفتن او نبوده است; زیرا به عقیده مسیحیان روح القدس بر حواریون که حضرت مسیح خواست آنان را براى تبلیغ به اطراف بفرستد, نازل گردید.
بـنـابـر این , هیچ گاه نزول او مشروط به رفتن مسیح نبوده است ; ولى اگر بگوییم مقصود پـیـامبرى است صاحب شریعت – آن هم شریعت جهانى – در این صورت آمدن او مشروط به رفتن حضرت مسیح و منسوخ گشتن آیین او خواهد بود.
د – اثر نزول فارقلیط سه چیز معرفى شده است: جهان را به گناه و صدق وانصاف ملزم خواهد ساخت; به گناه زیرا به من ایمان نمى آورند. ( 16 : 8 )مى دانیم طبق عقیده مسیحیان روح القدس پنجاه روز پس از مصلوب شدن عیسى برحواریون نازل گردید و هرگز آنها را ملزم به گناه و صدق و انصاف ننمود , و از ذیل آیه استفاده مى شود که او بر منکران ظاهر گردد نه بر حواریون که هرگز حضرت مسیح را تکذیب نمى کردند . ولـى اگـر بـگـوییم مقصود پیامبر موعود اسلام است , تمام این امتیازات در وجود شریف او جمع مى باشد.
ه – فارقلیط درباره من ( مسیح ) شهادت خواهد داد. ( 15 : 26 ) شما را از آینده خبر خواهد داد و مرا تمجید خواهد نمود. ( 16 : 13 )شهادت بر حضرت مسیح حاکى است که وى روح القدس نیست زیرا حواریون نیازى به تصدیق او نداشتند و همچنین منظور از این که به او جلال خواهد بخشید ستایش و تعریفهایى است کـه پـیامبر موعود درباره حضرت مسیح انجام داد و آیین او را تکمیل کرد ; چه جلالى بالاتر از این دقت در قراین مى تواند ما را به حقیقتى که محققان اسلام به آن رسیده اند رهنمون گردد , البته قراین منحصر به آنچه گفته شد نیست; بلکه با دقت بیشتر مى توان قراین دیگرى به دست آورد.
در پـایـان, مطلب قابل توجهى را که دائره المعارف بزرگ فرانسه , جلد23 , صفحه4174 در این بـاره دارد از نـظـر مى گذرانیم: محمد موسس دین اسلام و فرستاده خدا و خاتم پـیـامبران است ; کلمه محمد به معناى بسیار حمد شده است و از ریشه مصدر حمد که به معناى تمجید و تجلیل است مشتق گردیده. بـر حـسـب تـصـادف عـجیب , نام دیگرى که از همان ریشه حمد است مترادف کامل لفظ محمد مـى بـاشـد و آن احـمـد اسـت که احتمال قوى مى رود عیسویان عربستان, آن لفظ را براى تعیین فـارقلیط به کار مى بردند; احمد یعنى بسیار ستوده شده و بسیارمجلل, ترجمه لفظ پریکلیتوس است که اشتباها لفظ پاراکلیتوس را جاى آن گذاردند . بـه ایـن ترتیب , نویسندگان مذهبى مسلمان مکرر گوشزد کرده اند که مراد از این لفظ , بشارت ظهور پیامبر اسلام است. قرآن مجید نیز به طور علنى در آیه شگفت انگیز سوره صف به این موضوع اشاره مى کند.
(در تنظیم این قسمت از کتاب نفیس انیس الاعلام تالیف فخر الاسلام (عالم مسیحی مسلمان شده ) استفاده شده است همچنین از کتاب پاسخ به پرسشهاى مذهبى، مکارم شیرازى – و جعفر سبحانى 1 – سوره صف, آیه 6 . 2- انجیل یوحنا, باب 14: 15 – 17 که در سال 1837 میلادى در لندن چاپ شده وبقیه جمله ها را نـیـز از هـمـیـن چاپ نقل نموده ایم).
2- چرا با اینکه خدای تعالی از نام مبارک رسول خدا خبر داشت و می دانست نام او محمد است ولی در کتب انجیل نام او را احمد ذکر کرد ؟
در سوره مبارکه صف آیه 6 چنین می خوانیم: « و اذ قال عیسی ابن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم صدقا لما بین یدی من التوریة و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد فلما جاءهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین ـــ و یاد آورید هنگامی که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیق کننده کتابی که قبل از من فرستاده شده یعنی تورات می باشم، و بشارت دهنده به رسولی هستم که بعد از من می آید و نام او احمد است، هنگامی که او (احمد) با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنها آمد، گفتند: این سحری است آشکار». (ترجمه تفسیر نمونه)
چنانکه شما نیز در سؤال خوبتان اشاره کرده اید، بشارت حضرت عیسی به پیامبری به نام احمد است که مراد از این پیامبر، بدون شک حضرت محمد (ص) است. اما درباره اینکه چرا به جای احمد، نام محمد ذکر نشده، در تفاسیر مختلف پاسخهای متعددی ارائه شده است که به طور اختصار به پاسخهایی که عمدتا در دو تفسیر المیزان و نمونه بیان شده اشاره می کنیم:
الف- آنچنان که در تواریخ آمده، پیامبر اسلام از کودکی دو نام داشتند و مردم نیز او را با هر دو نام خطاب می کردند: یکی محمد و دیگری احمد. نام محمد را عبدالمطلب برای او انتخاب کرده بود و نام احمد را مادرش آمنه. این مطلب در سیره حلبی مشروحا ذکر شده است.
ب- در اشعار فراوانی که از دوران حیات پیامبر (ص) بر جا مانده، به پیامبر اسلام با نام احمد اشاره شده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
یک. از اشعار ابوطالب:
ارادوا قتل احمد ظالموهم و لیس قتلهم فیهم زعیم
ستمگران آنها، تصمیم قتل احمد را داشتند ولی برای این کار رهبری نیافتند
و ان کان احمد قد جائهم لحق و لم یأتهم بالکذب
قطعا احمد آئین حقی برای آنها آورد و هرگز آئین دروغ نیاورد
لقد اکرم الله النبی محمدا فاکرم خلق الله فی الناس احمد
خداوند پیامبر خدا محمد را گرامی داشت و لذا گرامی ترین خلق خدا در میان مردم احمد است
دو. اشعار حسان بن ثابت
مفجعه قد شفها فقد احمد فظلت لالاء الرسول تعدد
مصیبت زده ای که فقدان احمد او را لاغر کرده بود و پیوسته عطایا و مواهب رسول خدا را بر می شمرد
سه. اشعار حضرت علی علیه السلام
اتأمرنی بالصبر فی نصر احمد و والله ما قلت الذی قلت جازعا
آیا به من می گویی در یاری احمد شکیبایی کنم؟ به خدا سوگند من آنچه را گفتم از روی جزع و بی صبری نگفتم.
ساسمی لوجه الله فی نصر احمد بنی الهدی المحمد و طفلا و یافعلا
من به خاطر خدا در یاری احمد می کوشم همان پیامبر هدایت که در طفولیت و جوانی پیوسته ستوده بود.
ج- در روایات مربوط به شب معراج نیز وارد شده که خداوند در آن شب، بارها پیامبر را با عنوان «احمد» خطاب کرد.
د- نکته قابل توجه دیگر این است که نام احمد تنها بین مسلمین معروف نبوده بلکه اهل کتاب نیز از آن آگاه بودند. دلیل این ادعا حدیثی به نقل از امام حسن علیه السلام است که می فرمایند: « عده ای از یهود نزد رسول خدا آمدند،. داناترین آنها از حضرت پرسید: به چه دلیل محمد و احمد نامیده شده ای؟ … حضرت فرمود: محمد نامیده شدم زیرا در روی زمین ستایش گشته ام و احمد نامیده شدم زیرا در آسمان ستایش شده ام».( علل الشرایع ص 127 باب 106 ج 1)
دلیل دیگر: زمانی که پیامبر آیه مزبور را برای مردم مدینه و مکه خواند قطعا به گوش اهل کتاب نیز رسید، هیچ کس از مشرکان و اهل کتاب، این اشکال را مطرح نکردند که انجیل از آمدن «احمد» بشارت داده اما نام تو «محمد» است. این سکوت، دلیل گویایی بر شهرت نام احمد در آن محیط است زیرا اگر اعتراضی شده بود برای ما نقل می شد چرا که اعتراضهای دشمن حتی در مواردی که بسیار زننده بود نیز در تاریخ ثبت شده است.
از مجموع نکات یاد شده به روشنی استفاده می شود که در آن زمان و محیط نام «احمد» یکی از نامهای معروف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده است و لذا جای هیچ گونه شک و شبهه و اشکالی از سوی اهل کتاب نبوده است(ر.ک تفسیر نمونه ج 24 صص 77-79، تفسیر المیزان ج 19 صص 263-264 ذیل آیه مورد بحث).
پاسخ دیگری که به صورت احتمالی می توان به این سؤال داد این است که: بی تردید زبان حضرت عیسی و قومش عربی بوده است و آنچنانکه در کتب تفسیری آمده است، واژه موجود در متن سریانی اناجیل «پارقلیطا» و در متن یونانی «پیرکلتوس» است و این دو واژه به معنای شخص مورد ستایش است که به لحاظ ترجمه هم می تواند ترجمه «احمد» باشد و هم ترجمه «محمد». و از آنجا که هر دو اسم در زمان نزول آیه معروف بوده، این آیه تنها به ذکر یکی از ایندو اسم یعنی «احمد» اکتفا کرده است.
خلاصه آنکه گر چه در زمان فعلی نام «محمد» از «احمد» مشهورتر است ولی از آنجا که در زمان نزول آیه نام «احمد» نیز از اسامی معروف پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است و دلایل مختلف تاریخی و نقلی بر این نکته دلالت دارد، جایی برای اشکال بر آیه باقی نمی ماند.
اگر شما مرا دوست دارید, احکام مرا نگاه دارید. و من از پدر خواهم خواست تافارقلیط دیگرى به شما بدهد, تا ابد با شما خواهد ماند. «این عبارت دلالت بر خاتمیت فارقلیط می کند»
او روح حق و راستى است که جهان نمى تواند او را قبول کند: زیرا که او را نمى بیند و نمى شناسد, اما شما را مى شناسد, زیرا که نزد شما مى ماند و در شما خواهد بود.
مـن ایـن سخنها را به شما گفته ام وقتى که با شما بودم , لکن آن فارقلیط که پدر او را به اسـم مـن خـواهد فرستاد, شما را هر چیز خواهد آموخت و هر چیز من به شما گفته ام به یاد شما خواهد آورد.
حالا قبل از وقوع به شما خبر دادم تا وقتى که واقع گردد ایمان آورید .
چـون آن فـارقـلیط که من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد , روح راستى که از طرف پدر مى آید او درباره من شهادت خواهد داد.
راسـت مـى گـویـم کـه شـمـا را مـفـیـد است که من بروم اگر من نروم آن فارقلیط نزد شـمـا نـخـواهد آمد اما اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد و او چون بیاید جهانیان رابه گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت: به گناه, زیرا که بر من ایمان نمى آورند, به صدق زیرا که نزد پدر خود مى روم, و شما مرا دیگر نمى بینید, به انصاف زیرا که بر رئیس این جهان حکم جارى شده اسـت و دیـگر چیزهاى بسیار دارم که به شما بگویم لیکن حالا نمى توانید متحمل شد, اما چون او بـیـایـد او شما را به تمامى راستى ارشاد خواهد کرد زیرا که او از پیش خود سخن نخواهد گفت , بلکه هر آنچه مى شنوند خواهد گفت. و شما را از آینده خبر خواهد داد و مرا تمجید خواهد نمود, زیرا که او آنچه از من است خواهد یافت و شما را خبر خواهد داد. هـر چـه از آن پـدر اسـت از مـن اسـت از این جهت گفتم که آنچه از آن من است مى گیرد و به شما خبر مى دهد.
در ایـنـجـا قراین روشنى داریم که گواهى مى دهد مراد از فارقلیط پیامبرى است که پس از مـسـیـح مى آید نه روح القدس:
یک. نخست باید توجه کرد که از برخى از تواریخ مسیحى استفاده مـى شـود که پیش از اسلام در میان علما و مفسرین انجیل مسلم بود که فارقلیط همان پیامبر مـوعـود است حتى گروهى از این مطلب سوء استفاده کرده و خود را فارقلیط موعود معرفى نموده اند . مثلا : منتسر که مرد ریاضت کشى بود و در قرن دوم میلادى مى زیست, در سال 187در آسیاى صـغـیـر مدعى رسالت گردید و گفت : من همان فارقلیط هستم که عیسى از آمدن او خبر داده است و گروهى از وى پیروى کردند.
دو. از آثـار و تـواریـخ مـسلم اسلامى کاملا استفاده مى شود که سران سیاسى و روحانى جهان مسیحیت در روزهاى بعثت پیامبر اسلام صلى اللّه علیه و آله و سلم همگى درانتظار پیامبر موعود انجیل بودند, از این جهت هنگامى که سفیر پیامبر نامه او را به زمامدار حبشه داد , پس از خواندن نـامـه رو بـه سفیر کرد و گفت: من گواهى مى دهم که او همان پیامبرى است که اهل کتاب در انتظارش هستند و همان طور که حضرت موسى از نبوت حضرت مسیح خبر داده, او نیز به نبوت پیامبر آخر الزمان بشارت داده و علائم و نشانه هاى او را معین کرده است.
وقتى نامه پیامبر به دست قیصر رسید و نامه را مطالعه کرد و درباره پیامبر اسلام تحقیقاتى به عمل آورد, در پاسخ نامه آن حضرت چنین نوشت: نامه شما را خواندم و از دعوت شما آگاه شدم, من مى دانستم که پیامبرى خواهد آمد, ولى گمان مى کردم که این پیامبر از شام برخواهد خاست … .
از این نصوص تاریخى استفاده مى شود که آنان در انتظار پیامبرى بودند و چنین انتظارى بطور مسلم ریشه انجیلى داشته است.
سه. امـتـیـازاتـى که حضرت مسیح براى فارقلیط قائل شده و شرایط و نتایجى که براى آمدن او شمرده است, این مطلب را قطعى مى سازد که منظور از فارقلیط جز پیامبر موعود نخواهد بود و ایـن عـلائم مـانـع از آن اسـت کـه آن را به روح القدس تفسیر نماییم توضیح این که:
الف- حـضرت مسیح سخن خود را چنین آغاز کرد: اگر شما مرا دوست دارید, احکام مرا نگاه دارید و من از پدرم خواهم خواست تا فارقلیط دیگرى به شما بدهد. اولا: از ایـن کـه حـضـرت مسیح مهر و محبت خود را به آنها یادآورى مى کند, حاکى است که او احتمال مى دهد گروهى از امت او زیر بار کسى که وى به آمدنش بشارت مى دهد ,نخواهند رفت و لذا از طریق تحریک عواطف مى خواهد آنان را به پذیرفتن او وادارسازد و اگر منظور از فارقلیط هـمـان روح الـقدس باشد, آن طور که مفسران انجیل تصور کرده اند, در این صورت به چنین زمینه سازى احتیاج نبود . زیـرا روح الـقـدس پس از نزول آنچنان در قلوب و ارواح تاثیر مى کند که براى کسى جاى تردید و شـک و انـکار باقى نمى ماند, ولى اگر مقصود پیامبر موعود باشد , به یک چنین زمینه سازى نیاز شدید هست ; زیرا نبى موعود جز از طریق بیان و تبلیغ درقلوب و ارواح تاثیرى و تصرفى نمى کند و روى این ملاحظه گروهى منصف به وى مى گروند و گروهى از وى رو بر مى گردانند.
حضرت مسیح به این مقدار تذکر اکتفا نکرده, در آیه 29 از باب 14 در این قسمت پافشارى کرده و فرمود: الان قبل از وقوع به شما گفتم تا وقتى که واقع گردد ایمان آورید در صورتى که ایمان بـه روح الـقـدس, نـیـازى بـه توصیه ندارد تا چه رسد به این اندازه پافشارى ثانیا: وى فرموده فـارقـلـیط دیگرى به شما خواهد داد اگر بگوییم مقصود از آن پیامبر دیگرى است سخنى کاملا صـحـیـح خـواهد بود ولى اگر مقصود از آن روح القدس باشد , به کار بردن لفظ دیگر خالى از تکلف نخواهد بود زیرا روح القدس یکى است و دیگر معنى ندارد.
ب – هر چیز من به شما گفته ام به یاد شما خواهد آورد(14 : 26) روح راستى که از طرف پدر مى آید, درباره من شهادت خواهد داد. ( باب – 15 , جمله26 ) مى گویند روح القدس پنجاه روز پس از مصلوب گشتن عیسى بر حواریان نازل گردیده, آیا این افراد برگزیده همه دستورات او را در این مدت کوتاه فراموش کرده بودندتا روح الـقـدس دو مرتبه به آنان تعلیم دهد ؟آیا شاگردان مسیح چه نیازى به شهادت او داشتند تا درباره مسیح شهادت دهد ولى اگر مقصود پیامبر موعود باشد هر دو جمله معناى صحیح خواهد داشـت , زیـرا امـت مـسـیـح بر اثر طول زمان و دستبرد علماى انجیل, بسیارى از دستورات او را فـرامـوش کـرده وگـروهى هم آنها را به دست فراموشى سپرده بودند و حضرت محمد صلى اللّه عـلـیه و آله و سلم همه را بازگو کرد و به نبوت حضرت عیسى علیه السلام شهادت داد و گفت: اونیز مانند من پیامبر بوده و مادر مسیح را از نسبتهاى ناروا تبرئه نمود و ساحت مقدس مسیح را از ادعاى الوهیت پیراسته ساخت.
ج – اگر من نروم فارقلیط نزد شما نمى آید. (15: 7) او آمـدن فارقلیط را مشروط به رفتن خود کرده است و اگر مقصود روح القدس باشد نزولش بر خود او و بر حواریین مشروط به رفتن او نبوده است; زیرا به عقیده مسیحیان روح القدس بر حواریون که حضرت مسیح خواست آنان را براى تبلیغ به اطراف بفرستد, نازل گردید.
بـنـابـر این , هیچ گاه نزول او مشروط به رفتن مسیح نبوده است ; ولى اگر بگوییم مقصود پـیـامبرى است صاحب شریعت – آن هم شریعت جهانى – در این صورت آمدن او مشروط به رفتن حضرت مسیح و منسوخ گشتن آیین او خواهد بود.
د – اثر نزول فارقلیط سه چیز معرفى شده است: جهان را به گناه و صدق وانصاف ملزم خواهد ساخت; به گناه زیرا به من ایمان نمى آورند. ( 16 : 8 )مى دانیم طبق عقیده مسیحیان روح القدس پنجاه روز پس از مصلوب شدن عیسى برحواریون نازل گردید و هرگز آنها را ملزم به گناه و صدق و انصاف ننمود , و از ذیل آیه استفاده مى شود که او بر منکران ظاهر گردد نه بر حواریون که هرگز حضرت مسیح را تکذیب نمى کردند . ولـى اگـر بـگـوییم مقصود پیامبر موعود اسلام است , تمام این امتیازات در وجود شریف او جمع مى باشد.
ه – فارقلیط درباره من ( مسیح ) شهادت خواهد داد. ( 15 : 26 ) شما را از آینده خبر خواهد داد و مرا تمجید خواهد نمود. ( 16 : 13 )شهادت بر حضرت مسیح حاکى است که وى روح القدس نیست زیرا حواریون نیازى به تصدیق او نداشتند و همچنین منظور از این که به او جلال خواهد بخشید ستایش و تعریفهایى است کـه پـیامبر موعود درباره حضرت مسیح انجام داد و آیین او را تکمیل کرد ; چه جلالى بالاتر از این دقت در قراین مى تواند ما را به حقیقتى که محققان اسلام به آن رسیده اند رهنمون گردد , البته قراین منحصر به آنچه گفته شد نیست; بلکه با دقت بیشتر مى توان قراین دیگرى به دست آورد.
در پـایـان, مطلب قابل توجهى را که دائره المعارف بزرگ فرانسه , جلد23 , صفحه4174 در این بـاره دارد از نـظـر مى گذرانیم: محمد موسس دین اسلام و فرستاده خدا و خاتم پـیـامبران است ; کلمه محمد به معناى بسیار حمد شده است و از ریشه مصدر حمد که به معناى تمجید و تجلیل است مشتق گردیده. بـر حـسـب تـصـادف عـجیب , نام دیگرى که از همان ریشه حمد است مترادف کامل لفظ محمد مـى بـاشـد و آن احـمـد اسـت که احتمال قوى مى رود عیسویان عربستان, آن لفظ را براى تعیین فـارقلیط به کار مى بردند; احمد یعنى بسیار ستوده شده و بسیارمجلل, ترجمه لفظ پریکلیتوس است که اشتباها لفظ پاراکلیتوس را جاى آن گذاردند . بـه ایـن ترتیب , نویسندگان مذهبى مسلمان مکرر گوشزد کرده اند که مراد از این لفظ , بشارت ظهور پیامبر اسلام است. قرآن مجید نیز به طور علنى در آیه شگفت انگیز سوره صف به این موضوع اشاره مى کند.
(در تنظیم این قسمت از کتاب نفیس انیس الاعلام تالیف فخر الاسلام (عالم مسیحی مسلمان شده ) استفاده شده است همچنین از کتاب پاسخ به پرسشهاى مذهبى، مکارم شیرازى – و جعفر سبحانى 1 – سوره صف, آیه 6 . 2- انجیل یوحنا, باب 14: 15 – 17 که در سال 1837 میلادى در لندن چاپ شده وبقیه جمله ها را نـیـز از هـمـیـن چاپ نقل نموده ایم).
2- چرا با اینکه خدای تعالی از نام مبارک رسول خدا خبر داشت و می دانست نام او محمد است ولی در کتب انجیل نام او را احمد ذکر کرد ؟
در سوره مبارکه صف آیه 6 چنین می خوانیم: « و اذ قال عیسی ابن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم صدقا لما بین یدی من التوریة و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد فلما جاءهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین ـــ و یاد آورید هنگامی که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیق کننده کتابی که قبل از من فرستاده شده یعنی تورات می باشم، و بشارت دهنده به رسولی هستم که بعد از من می آید و نام او احمد است، هنگامی که او (احمد) با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنها آمد، گفتند: این سحری است آشکار». (ترجمه تفسیر نمونه)
چنانکه شما نیز در سؤال خوبتان اشاره کرده اید، بشارت حضرت عیسی به پیامبری به نام احمد است که مراد از این پیامبر، بدون شک حضرت محمد (ص) است. اما درباره اینکه چرا به جای احمد، نام محمد ذکر نشده، در تفاسیر مختلف پاسخهای متعددی ارائه شده است که به طور اختصار به پاسخهایی که عمدتا در دو تفسیر المیزان و نمونه بیان شده اشاره می کنیم:
الف- آنچنان که در تواریخ آمده، پیامبر اسلام از کودکی دو نام داشتند و مردم نیز او را با هر دو نام خطاب می کردند: یکی محمد و دیگری احمد. نام محمد را عبدالمطلب برای او انتخاب کرده بود و نام احمد را مادرش آمنه. این مطلب در سیره حلبی مشروحا ذکر شده است.
ب- در اشعار فراوانی که از دوران حیات پیامبر (ص) بر جا مانده، به پیامبر اسلام با نام احمد اشاره شده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
یک. از اشعار ابوطالب:
ارادوا قتل احمد ظالموهم و لیس قتلهم فیهم زعیم
ستمگران آنها، تصمیم قتل احمد را داشتند ولی برای این کار رهبری نیافتند
و ان کان احمد قد جائهم لحق و لم یأتهم بالکذب
قطعا احمد آئین حقی برای آنها آورد و هرگز آئین دروغ نیاورد
لقد اکرم الله النبی محمدا فاکرم خلق الله فی الناس احمد
خداوند پیامبر خدا محمد را گرامی داشت و لذا گرامی ترین خلق خدا در میان مردم احمد است
دو. اشعار حسان بن ثابت
مفجعه قد شفها فقد احمد فظلت لالاء الرسول تعدد
مصیبت زده ای که فقدان احمد او را لاغر کرده بود و پیوسته عطایا و مواهب رسول خدا را بر می شمرد
سه. اشعار حضرت علی علیه السلام
اتأمرنی بالصبر فی نصر احمد و والله ما قلت الذی قلت جازعا
آیا به من می گویی در یاری احمد شکیبایی کنم؟ به خدا سوگند من آنچه را گفتم از روی جزع و بی صبری نگفتم.
ساسمی لوجه الله فی نصر احمد بنی الهدی المحمد و طفلا و یافعلا
من به خاطر خدا در یاری احمد می کوشم همان پیامبر هدایت که در طفولیت و جوانی پیوسته ستوده بود.
ج- در روایات مربوط به شب معراج نیز وارد شده که خداوند در آن شب، بارها پیامبر را با عنوان «احمد» خطاب کرد.
د- نکته قابل توجه دیگر این است که نام احمد تنها بین مسلمین معروف نبوده بلکه اهل کتاب نیز از آن آگاه بودند. دلیل این ادعا حدیثی به نقل از امام حسن علیه السلام است که می فرمایند: « عده ای از یهود نزد رسول خدا آمدند،. داناترین آنها از حضرت پرسید: به چه دلیل محمد و احمد نامیده شده ای؟ … حضرت فرمود: محمد نامیده شدم زیرا در روی زمین ستایش گشته ام و احمد نامیده شدم زیرا در آسمان ستایش شده ام».( علل الشرایع ص 127 باب 106 ج 1)
دلیل دیگر: زمانی که پیامبر آیه مزبور را برای مردم مدینه و مکه خواند قطعا به گوش اهل کتاب نیز رسید، هیچ کس از مشرکان و اهل کتاب، این اشکال را مطرح نکردند که انجیل از آمدن «احمد» بشارت داده اما نام تو «محمد» است. این سکوت، دلیل گویایی بر شهرت نام احمد در آن محیط است زیرا اگر اعتراضی شده بود برای ما نقل می شد چرا که اعتراضهای دشمن حتی در مواردی که بسیار زننده بود نیز در تاریخ ثبت شده است.
از مجموع نکات یاد شده به روشنی استفاده می شود که در آن زمان و محیط نام «احمد» یکی از نامهای معروف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده است و لذا جای هیچ گونه شک و شبهه و اشکالی از سوی اهل کتاب نبوده است(ر.ک تفسیر نمونه ج 24 صص 77-79، تفسیر المیزان ج 19 صص 263-264 ذیل آیه مورد بحث).
پاسخ دیگری که به صورت احتمالی می توان به این سؤال داد این است که: بی تردید زبان حضرت عیسی و قومش عربی بوده است و آنچنانکه در کتب تفسیری آمده است، واژه موجود در متن سریانی اناجیل «پارقلیطا» و در متن یونانی «پیرکلتوس» است و این دو واژه به معنای شخص مورد ستایش است که به لحاظ ترجمه هم می تواند ترجمه «احمد» باشد و هم ترجمه «محمد». و از آنجا که هر دو اسم در زمان نزول آیه معروف بوده، این آیه تنها به ذکر یکی از ایندو اسم یعنی «احمد» اکتفا کرده است.
خلاصه آنکه گر چه در زمان فعلی نام «محمد» از «احمد» مشهورتر است ولی از آنجا که در زمان نزول آیه نام «احمد» نیز از اسامی معروف پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است و دلایل مختلف تاریخی و نقلی بر این نکته دلالت دارد، جایی برای اشکال بر آیه باقی نمی ماند.