خواهر گرامی. همسرتون درست می گویند. هدف دین و انگیزه انسان مومن شهید شدن نیست. هدف کمال انسان است و انگیزه هم رضایت و محبت خدا است که باعث می شود انسان در مسیر عبودیت حق قرار بگیرد و به کمال برسد. میدان جهاد اکبر همواره به روی انسان باز است و میدان جهاد اصغر و شهادت در برخی شرایط ایجاد می شود که انسان مومن به حسب وظیفه وارد آن می شود و مبارزه می کند و گاهی هم شهادت نصیبش می شود. شهدا هدفشان حفظ اسلام بوده است نه شهادت و البته در این مسیر ممکن است کسی شهید شود و به فیض برسد. مهم این است که انسان در مسیر بندگی باشد اگر بود ممکن است روزی شرایط شهادت برایش فراهم شود و اگر فراهم نشد می داند که در مسیر درستی حرکت کرده است.
شما باید انگیزه خود را اصلاح کنید اولین و مهمترین انگیزه مومن و سالک جلب رضایت خدا وامام است که او را به مقامات معنوی بلندی می رساند و مرحله بعد جلب محبت خدا و امام است که انسان را به درجات نهایی کمال و عرفان می رساند.
مطالبی برای شما درج می کنم مطالعه کنید و بعد در خدمت شما هستم باز
رضایت، رمز موفقیت و سعادت
هدف نهایی انسان در زندگی و دین داری، قرب به خدا یا همان کمال مطلوب انسانی است، ولی
راه رسیدن به کمال، کسب رضایت و محبت الهی و شاه کلید بدست آوردن رضایت الهی، اطاعت از او و فرستادگان او در روی زمین (اهل بیت) است، اطاعتی که پایبندی انسان را به ایمان به خدا و عمل صالح را تقویت کند، بنابراین موضوع رضایتمندی برای انسان بسیار مهم و کلیدی است. همچنین رمز خوشبختی و سعادت انسان در زندگی و دین داری، در یک کلمه خلاصه می شود و آن واژه «رضایت» است.
مجموعه ای از رضایتمندی مانند رضایت خدا، رضایت امام، رضایت والدین، رضایت فرزندان، رضایت همسران، رضایت مسئولین از زیردستان، رضایت کارکنان از کارفرمایان، رضایت مشتریان، رضایت از زندگی خود و مواردی مانند آن، تامین کننده خوشبختی و سعادت انسان هستند و سلب رضایت از عرصه های زندگی و دین داری، با شقاوتمندی و بدبختی هموزن و در تلازم کامل است.
«هدف ما جلب رضایت شما است» این جمله ای است که در عرصه های مختلف اقتصادی و اجتماعی دولتی و خصوصی و تجارت خانه ها و فروشگاه ها به چشم می خورد و دلیل آن پیوند عمیقی است که میان رضایت و موفقیت وجود دارد.
مشتری مداری و توجه به رضایت ارباب رجوع، رمز موفقیت هر کاسب و تاجر و اداره و سازمان و معیاری برای سنجش عملکرد مثبت و منفی مسئولین و کارمندان و گروه های مختلف تاثیرگذار در جامعه است.
موفقیت فرزندان – علاوه بر رضایت خدا – در گرو رضایت والدین است. این رضایتمندی اساس توفیقاتی است که یک فرزند در عرصه کار و زندگی کسب می کند و لذا امکان ندارد کسی که خدا و پدر و مادر از او رضایت کافی ندارند، در زندگی خود به توفیقات واقعی دست یابد و شاهد موفقیت و خوشبختی باشد.
خوشبخت و سعادتمند خانواده ای است که اعضای آن همه از هم راضی و خشنود باشند، در چنین خانواده ای جوی از آرامش و نشاط و شادی و اطمینان و اعتماد وجود دارد که باعث می شود همه اعضای آن احساس خوشبختی داشته باشند، اما خانواده ای که اعضای آن از هم ناراضی و ناخشنودند، در شقاوت و بدبختی بسر می برند، چرا که در چنین خانواده ای فضایی از تنش و اختلاف و بدبینی و بی اعتمادی و درگیری و غیبت و تهمت و توقعات نابجا و بسیاری دیگر از رذایل اخلاقی و آسیب ها رشد می کند و روزگارشان به سیاهی و تباهی می گراید.
همین وضعیت در جامعه عینا قابل تکرار و توضیح است چه در کل جامعه و چه در جوامع کوچکتری مانند اداره و کارخانه و کارگاه و کوچه و محله و مسجد و مدرسه. آرامش و خوشبختی در تمام عرصه های زندگی حاصل رضایتمندی حاکم بر آن عرصه است و دغدغه و تنش و درگیری، حاصل نارضایتمندی.
حتی معیار بقاء و استحکام نظام های سیاسی و دولت ها و حکومت ها بستگی تام و تمامی به میزان رضایتمندی شهروندان و مردم کشور دارد و انقلاب و دگرگونی سیاسی، هنگامی رخ می دهد که مردم از سیستم حکومتی خود راضی نباشند.
در عرصه های دین داری و معنویت نیز حرف اول و آخر را وصول به مقام رضایتمندی عبد از خدا و خدا از بنده می زند و سالک راه خدا به هیچ توفیقی نمی رسد، مگر اینکه توانسته باشد رضایت خدا و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را نسبت به خود به جلب کرده باشد.
معنای رضایت
رضا در لغت به معنای خشنودی و ضد سخط است و به معنای اختیار کردن نیز آمده است و اصل این ماده به موافقت میل آدمی به آنچه با آن مواجه است دلالت دارد. و در اصطلاح عبارت است از ترک اعتراض بر مقدرات الهیه در باطن و ظاهر، قولاً و فعلاً به گونهای که بنده مقامی بیشتر از آنچه خدا آن را قرار داده است، طلب نکند که این خود بالاترین درجه تکامل است.
انگیزه اصلی خودسازی و دینداری
انگیزه اصلی خودسازی چیزی جز کسب رضایت الهی نیست. رضایت دو طرفه انسان و خداوند نهایت آرزوی سالکان و عارفان و نهایت درجه کمال انسان مومن در زندگی است. قرآن می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ؛ جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ؛ آنان که ایمان آوردند و نیکوکار شدند آنها به حقیقت بهترین اهل عالمند.؛ پاداش آنها نزد خدایشان باغهای بهشت عدن است که نهرها زیر درختانش جاری است و در آن بهشت ابد جاودان متنعّمند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند. این بهشت مخصوص کسی است که از خدا ترسد (و به طاعت او پردازد)،
از قرآن کریم استفاده می شود که بهترین انگیزه خودسازی و سلوک کسب رضایت و خشنودی دو طرفه خداوند از انسان و انسان از خداست و سالک در حقیقت برای رسیدن به رضایت خدای متعال تلاش می کند.
بنابراین انگیزه دینی برای اعمال و عبادات و هر کاری که یک انسان مومن انجام می دهد، رضایت و خشنودی خداوند است و موضوع نیت داشتن که در آموزه های دینی بسیار بر آن تاکید می شود، چیزی جز این نیست.
نیت انسان مومن و سالک در تمام اعمال دینی، قرب الهی است، اما تا خدا از انسان راضی نباشد، مگر می شود کسی به قرب او برسد؟ رضایت مندی و خشنودی خداوند نسبت به انسان همان عامل اصلی قرب انسان به خدا است. ما در حقیقت از طریق جلب رضایت و خشنودی است که به خدا نزدیک می شویم.
لذا اگر گفته می شود هدف خودسازی، کمال یا سعادت است، یا رشد و شکوفایی انسان است، رسیدن به همه این عناوین، بدون جلب رضایت و خشنودی خداوند، امکان پذیر نیست.
انگیزه سالک فقط الهی است و توحید نیز به او می آموزد که باید نگاهش در خودسازی و رفتار دینی فقط رضایت خدا باشد.
حتی اگر کسی نگاه آخرت گرایانه داشته باشد و بگوید من نگاهم به دنیا نیست و فقط برای این که آخرت خوبی داشته باشم و در قیامت اهل نجات و بهشت شوم، خودسازی می کنم، رسیدن به چنین هدفی نیز جز با رضایت خدا امکان پذیر نمی شود.
موضوع رضایتمندی و خشنودی خداوند، بهترین انگیزه و هدف را برای زندگی و خودسازی و دین داری به انسان می دهد و اصولا یک انسان دینی، هدفی جز جلب رضایت الهی ندارد و در هر تلاشی که انجام می دهد تنها به این می اندیشد که آیا خدای متعال از عمل او راضی است یا نه؟ اگر راضی باشد انجام می دهد و اگر راضی نباشد، ترک می کند.
رضایت مندی استراتژی و راهبرد کلی کسب موفقیت و سعادت در زندگی است و به خصوص سالک را به تمامی مقاصد دین و مقامات معنوی می رساند.
در عرفان اسلامی کرامت هایی که برای انسان مطرح می شود و اقتدار ولایی و توانایی ها همه از جانب خدا است و خدای متعال است که به هر که بخواهد کرامت عطا می کند؟ منتهی باید بدانیم کسی از این کرامت و اقتدار برخوردار می شود که توانسته قله رضایت خداوند را فتح کند.
خدای متعال به کسانی کرامت وعظمت می دهد که از او راضی باشد و او را دوست بدارد. اگر این مقصد حاصل شود، همه چیز رسیده ایم. نجات و رستگاری و کمال و سعادت دنیا و آخرت انسان در گرو رضایت خدای متعال از انسان و رضایت انسان از خداوند است.
مقام رضوان و رستگاری بزرگ
مقام «رضوان» از بزرگترین مواهب و مقاماتی است که خداوند به مؤمنان و مجاهدان می بخشد و این رضوان چیزی غیر از باغ های بهشت و نعمت های جاویدان و غیر از رحمت گسترده پروردگار است. وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛ خدا اهل ایمان را از مرد و زن وعده فرموده که در بهشت خلد ابدی که زیر درختانش نهرها جاری است درآورد و در عمارات نیکو و پاکیزه بهشت عدن منزل دهد و برتر و بزرگتر از هر نعمت، مقام رضا و خشنودی خداست و آن به حقیقت فیروزی بزرگ است.
هیچ کس نمی تواند آن لذت معنوی و احساس روحانی را که به یک انسان به خاطر توجه رضایت و خشنودی خدا از او دست می دهد توصیف کند. رضایت خدا از همه برتر و بزرگتر است. قرآن کریم حضرت اسماعیل (ع) را با صفت «مرضی» توصیف نموده است؛ وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا؛ و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.
اسماعیل (ع) ظاهر امر خدا را ندید – کارد گذاشتن به گلویش توسط ابراهیم خلیل (ع) – بلکه ایمان و یقین داشت که خداوند بر خلاف مصلحت او و پدرش، امر نمی کند. این در واقع اشاره به این حقیقت است که او در تمام برنامه هایش، رضایت خدا را مد نظر داشت.
اصولا نعمتی از این بالاتر نیست که معبود و مولا و خالق انسان از او راضی و خشنود باشد؛ به همین دلیل در بعضی از آیات بعد از آنکه نعمت بهشت جاویدان را برای بندگان خاص خدا بیان می کند در پایان می گوید: رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ؛ خداوند از آنها خشنود و آنها نیز از او خشنود خواهند بود و این رستگاری بزرگی است و این نشان می دهد تا چه اندازه این رضایت دو جانبه میان خدا و بنده واجد اهمیت است.
ممکن است انسان غرق عالی ترین نعمتها باشد، ولی هنگامی که احساس کند مولی و معبود و محبوب او از او ناراضی است تمام آن نعمتها و مواهب در کام جانش تلخ می گردد و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد، ولی به آنچه دارد راضی و قانع نباشد؛ بدیهی است آن همه نعمت با این روحیه او را خوشبخت نخواهد کرد و ناراحتی مرموزی دائما او را آزار و شکنجه می دهد و آرامش روح و روان را که از بزرگترین مواهب الهی است از او می گیرد؛ لذا بالاترین نعمت این است که خداوند از انسان خشنود و او نیز از خدایش راضی باشد.
در جریان واقعه کربلا شنیده ایم که امام حسین (ع) با آنهمه رنج از دست دان فرزندان و یاران و تشنگی و… هر چه به زمان شهات نزدیک تر می شد، صورت مبارکش برافروخته تر می شد و در کمال آرامش و اطمینان می فرمود: رضا بقضائک، تسلیما لامرک، لا معبود سواک و… حضرت زینب (س) در مجلس یزید (ل) فرمود: ما رایت الا جمیلا؛ من جز زیبایی ندیدم!
این روحیه جز رسیدن به مقام «رضی الله عنهم و رضوا عنه» را نوید نمی دهد و این است ثمره خرسندی از خداوند؛ یعنی زندگی کردن در دنیا و آخرت در کمال آرامش و اطمینان قلبی.
گفتنی است، میان با آرامش زندگی کردن و با آسایش زندگی کردن، تفاوتی اساسی است؛ ممکن است کسی آسایش نداشته باشد و در کمال آرامش به سر برد، یعنی در زندگیش با انواع سختیها درگیر باشد، ولی روح و روانی آرام و با طمانینه داشته باشد. همچون اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام). بالعکس بسیارند کسانی که زندگی در رفاه و در کمال آسایش دارند، ولی دریغ از ذره ای آرامش!
این مطالب را از مجموعه سلوک قرآنی برایتان انتخاب کرده ام که نگاشته حقیر است و متاسفانه چاپ نشده و جلد اول آن در شرف چاپ است. موفق باشید.
شما باید انگیزه خود را اصلاح کنید اولین و مهمترین انگیزه مومن و سالک جلب رضایت خدا وامام است که او را به مقامات معنوی بلندی می رساند و مرحله بعد جلب محبت خدا و امام است که انسان را به درجات نهایی کمال و عرفان می رساند.
مطالبی برای شما درج می کنم مطالعه کنید و بعد در خدمت شما هستم باز
رضایت، رمز موفقیت و سعادت
هدف نهایی انسان در زندگی و دین داری، قرب به خدا یا همان کمال مطلوب انسانی است، ولی
راه رسیدن به کمال، کسب رضایت و محبت الهی و شاه کلید بدست آوردن رضایت الهی، اطاعت از او و فرستادگان او در روی زمین (اهل بیت) است، اطاعتی که پایبندی انسان را به ایمان به خدا و عمل صالح را تقویت کند، بنابراین موضوع رضایتمندی برای انسان بسیار مهم و کلیدی است. همچنین رمز خوشبختی و سعادت انسان در زندگی و دین داری، در یک کلمه خلاصه می شود و آن واژه «رضایت» است.
مجموعه ای از رضایتمندی مانند رضایت خدا، رضایت امام، رضایت والدین، رضایت فرزندان، رضایت همسران، رضایت مسئولین از زیردستان، رضایت کارکنان از کارفرمایان، رضایت مشتریان، رضایت از زندگی خود و مواردی مانند آن، تامین کننده خوشبختی و سعادت انسان هستند و سلب رضایت از عرصه های زندگی و دین داری، با شقاوتمندی و بدبختی هموزن و در تلازم کامل است.
«هدف ما جلب رضایت شما است» این جمله ای است که در عرصه های مختلف اقتصادی و اجتماعی دولتی و خصوصی و تجارت خانه ها و فروشگاه ها به چشم می خورد و دلیل آن پیوند عمیقی است که میان رضایت و موفقیت وجود دارد.
مشتری مداری و توجه به رضایت ارباب رجوع، رمز موفقیت هر کاسب و تاجر و اداره و سازمان و معیاری برای سنجش عملکرد مثبت و منفی مسئولین و کارمندان و گروه های مختلف تاثیرگذار در جامعه است.
موفقیت فرزندان – علاوه بر رضایت خدا – در گرو رضایت والدین است. این رضایتمندی اساس توفیقاتی است که یک فرزند در عرصه کار و زندگی کسب می کند و لذا امکان ندارد کسی که خدا و پدر و مادر از او رضایت کافی ندارند، در زندگی خود به توفیقات واقعی دست یابد و شاهد موفقیت و خوشبختی باشد.
خوشبخت و سعادتمند خانواده ای است که اعضای آن همه از هم راضی و خشنود باشند، در چنین خانواده ای جوی از آرامش و نشاط و شادی و اطمینان و اعتماد وجود دارد که باعث می شود همه اعضای آن احساس خوشبختی داشته باشند، اما خانواده ای که اعضای آن از هم ناراضی و ناخشنودند، در شقاوت و بدبختی بسر می برند، چرا که در چنین خانواده ای فضایی از تنش و اختلاف و بدبینی و بی اعتمادی و درگیری و غیبت و تهمت و توقعات نابجا و بسیاری دیگر از رذایل اخلاقی و آسیب ها رشد می کند و روزگارشان به سیاهی و تباهی می گراید.
همین وضعیت در جامعه عینا قابل تکرار و توضیح است چه در کل جامعه و چه در جوامع کوچکتری مانند اداره و کارخانه و کارگاه و کوچه و محله و مسجد و مدرسه. آرامش و خوشبختی در تمام عرصه های زندگی حاصل رضایتمندی حاکم بر آن عرصه است و دغدغه و تنش و درگیری، حاصل نارضایتمندی.
حتی معیار بقاء و استحکام نظام های سیاسی و دولت ها و حکومت ها بستگی تام و تمامی به میزان رضایتمندی شهروندان و مردم کشور دارد و انقلاب و دگرگونی سیاسی، هنگامی رخ می دهد که مردم از سیستم حکومتی خود راضی نباشند.
در عرصه های دین داری و معنویت نیز حرف اول و آخر را وصول به مقام رضایتمندی عبد از خدا و خدا از بنده می زند و سالک راه خدا به هیچ توفیقی نمی رسد، مگر اینکه توانسته باشد رضایت خدا و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را نسبت به خود به جلب کرده باشد.
معنای رضایت
رضا در لغت به معنای خشنودی و ضد سخط است و به معنای اختیار کردن نیز آمده است و اصل این ماده به موافقت میل آدمی به آنچه با آن مواجه است دلالت دارد. و در اصطلاح عبارت است از ترک اعتراض بر مقدرات الهیه در باطن و ظاهر، قولاً و فعلاً به گونهای که بنده مقامی بیشتر از آنچه خدا آن را قرار داده است، طلب نکند که این خود بالاترین درجه تکامل است.
انگیزه اصلی خودسازی و دینداری
انگیزه اصلی خودسازی چیزی جز کسب رضایت الهی نیست. رضایت دو طرفه انسان و خداوند نهایت آرزوی سالکان و عارفان و نهایت درجه کمال انسان مومن در زندگی است. قرآن می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ؛ جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ؛ آنان که ایمان آوردند و نیکوکار شدند آنها به حقیقت بهترین اهل عالمند.؛ پاداش آنها نزد خدایشان باغهای بهشت عدن است که نهرها زیر درختانش جاری است و در آن بهشت ابد جاودان متنعّمند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند. این بهشت مخصوص کسی است که از خدا ترسد (و به طاعت او پردازد)،
از قرآن کریم استفاده می شود که بهترین انگیزه خودسازی و سلوک کسب رضایت و خشنودی دو طرفه خداوند از انسان و انسان از خداست و سالک در حقیقت برای رسیدن به رضایت خدای متعال تلاش می کند.
بنابراین انگیزه دینی برای اعمال و عبادات و هر کاری که یک انسان مومن انجام می دهد، رضایت و خشنودی خداوند است و موضوع نیت داشتن که در آموزه های دینی بسیار بر آن تاکید می شود، چیزی جز این نیست.
نیت انسان مومن و سالک در تمام اعمال دینی، قرب الهی است، اما تا خدا از انسان راضی نباشد، مگر می شود کسی به قرب او برسد؟ رضایت مندی و خشنودی خداوند نسبت به انسان همان عامل اصلی قرب انسان به خدا است. ما در حقیقت از طریق جلب رضایت و خشنودی است که به خدا نزدیک می شویم.
لذا اگر گفته می شود هدف خودسازی، کمال یا سعادت است، یا رشد و شکوفایی انسان است، رسیدن به همه این عناوین، بدون جلب رضایت و خشنودی خداوند، امکان پذیر نیست.
انگیزه سالک فقط الهی است و توحید نیز به او می آموزد که باید نگاهش در خودسازی و رفتار دینی فقط رضایت خدا باشد.
حتی اگر کسی نگاه آخرت گرایانه داشته باشد و بگوید من نگاهم به دنیا نیست و فقط برای این که آخرت خوبی داشته باشم و در قیامت اهل نجات و بهشت شوم، خودسازی می کنم، رسیدن به چنین هدفی نیز جز با رضایت خدا امکان پذیر نمی شود.
موضوع رضایتمندی و خشنودی خداوند، بهترین انگیزه و هدف را برای زندگی و خودسازی و دین داری به انسان می دهد و اصولا یک انسان دینی، هدفی جز جلب رضایت الهی ندارد و در هر تلاشی که انجام می دهد تنها به این می اندیشد که آیا خدای متعال از عمل او راضی است یا نه؟ اگر راضی باشد انجام می دهد و اگر راضی نباشد، ترک می کند.
رضایت مندی استراتژی و راهبرد کلی کسب موفقیت و سعادت در زندگی است و به خصوص سالک را به تمامی مقاصد دین و مقامات معنوی می رساند.
در عرفان اسلامی کرامت هایی که برای انسان مطرح می شود و اقتدار ولایی و توانایی ها همه از جانب خدا است و خدای متعال است که به هر که بخواهد کرامت عطا می کند؟ منتهی باید بدانیم کسی از این کرامت و اقتدار برخوردار می شود که توانسته قله رضایت خداوند را فتح کند.
خدای متعال به کسانی کرامت وعظمت می دهد که از او راضی باشد و او را دوست بدارد. اگر این مقصد حاصل شود، همه چیز رسیده ایم. نجات و رستگاری و کمال و سعادت دنیا و آخرت انسان در گرو رضایت خدای متعال از انسان و رضایت انسان از خداوند است.
مقام رضوان و رستگاری بزرگ
مقام «رضوان» از بزرگترین مواهب و مقاماتی است که خداوند به مؤمنان و مجاهدان می بخشد و این رضوان چیزی غیر از باغ های بهشت و نعمت های جاویدان و غیر از رحمت گسترده پروردگار است. وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛ خدا اهل ایمان را از مرد و زن وعده فرموده که در بهشت خلد ابدی که زیر درختانش نهرها جاری است درآورد و در عمارات نیکو و پاکیزه بهشت عدن منزل دهد و برتر و بزرگتر از هر نعمت، مقام رضا و خشنودی خداست و آن به حقیقت فیروزی بزرگ است.
هیچ کس نمی تواند آن لذت معنوی و احساس روحانی را که به یک انسان به خاطر توجه رضایت و خشنودی خدا از او دست می دهد توصیف کند. رضایت خدا از همه برتر و بزرگتر است. قرآن کریم حضرت اسماعیل (ع) را با صفت «مرضی» توصیف نموده است؛ وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا؛ و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.
اسماعیل (ع) ظاهر امر خدا را ندید – کارد گذاشتن به گلویش توسط ابراهیم خلیل (ع) – بلکه ایمان و یقین داشت که خداوند بر خلاف مصلحت او و پدرش، امر نمی کند. این در واقع اشاره به این حقیقت است که او در تمام برنامه هایش، رضایت خدا را مد نظر داشت.
اصولا نعمتی از این بالاتر نیست که معبود و مولا و خالق انسان از او راضی و خشنود باشد؛ به همین دلیل در بعضی از آیات بعد از آنکه نعمت بهشت جاویدان را برای بندگان خاص خدا بیان می کند در پایان می گوید: رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ؛ خداوند از آنها خشنود و آنها نیز از او خشنود خواهند بود و این رستگاری بزرگی است و این نشان می دهد تا چه اندازه این رضایت دو جانبه میان خدا و بنده واجد اهمیت است.
ممکن است انسان غرق عالی ترین نعمتها باشد، ولی هنگامی که احساس کند مولی و معبود و محبوب او از او ناراضی است تمام آن نعمتها و مواهب در کام جانش تلخ می گردد و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد، ولی به آنچه دارد راضی و قانع نباشد؛ بدیهی است آن همه نعمت با این روحیه او را خوشبخت نخواهد کرد و ناراحتی مرموزی دائما او را آزار و شکنجه می دهد و آرامش روح و روان را که از بزرگترین مواهب الهی است از او می گیرد؛ لذا بالاترین نعمت این است که خداوند از انسان خشنود و او نیز از خدایش راضی باشد.
در جریان واقعه کربلا شنیده ایم که امام حسین (ع) با آنهمه رنج از دست دان فرزندان و یاران و تشنگی و… هر چه به زمان شهات نزدیک تر می شد، صورت مبارکش برافروخته تر می شد و در کمال آرامش و اطمینان می فرمود: رضا بقضائک، تسلیما لامرک، لا معبود سواک و… حضرت زینب (س) در مجلس یزید (ل) فرمود: ما رایت الا جمیلا؛ من جز زیبایی ندیدم!
این روحیه جز رسیدن به مقام «رضی الله عنهم و رضوا عنه» را نوید نمی دهد و این است ثمره خرسندی از خداوند؛ یعنی زندگی کردن در دنیا و آخرت در کمال آرامش و اطمینان قلبی.
گفتنی است، میان با آرامش زندگی کردن و با آسایش زندگی کردن، تفاوتی اساسی است؛ ممکن است کسی آسایش نداشته باشد و در کمال آرامش به سر برد، یعنی در زندگیش با انواع سختیها درگیر باشد، ولی روح و روانی آرام و با طمانینه داشته باشد. همچون اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام). بالعکس بسیارند کسانی که زندگی در رفاه و در کمال آسایش دارند، ولی دریغ از ذره ای آرامش!
این مطالب را از مجموعه سلوک قرآنی برایتان انتخاب کرده ام که نگاشته حقیر است و متاسفانه چاپ نشده و جلد اول آن در شرف چاپ است. موفق باشید.