جواب اجمالی : بسیاری از مطالبی که در باره اسلام ، قرآن ، پیامبر ، تاریخ اسلام و اصحاب پیامبر از جمله جناب سلمان در فضای مجازی مطرح می شود صحیح نیست . جناب سلمان از اصحاب پیامبر و خلفا و امیر مومنان علی ع است و نقش مهمی در تحولات عصر پیامبر و خلفا دارد . او در کنار پیامبر جایگاه مهمی داشت که پیامبر او را سلمان محمدی نامید و در باره او فرمود ” السلمان منا اهل البیت ”
نقش او در جنگ اعراب و ایران ، نبرد مدائن ، استانداری مدائن ، نقش او در فتوحات ، و…..برجسته می شود .
گاهی به نام اعراب و گاهی به نام ایران و ایرانیان ، شبهات بسیاری بر علیه جناب سلمان توسط دشمنان در فضای مجازی مطرح می شود .
شبهات تا آنجا پیش می رود که برخی قرآن را کلام سلمان می دانند که بر پیامبر قرائت می کرد!! وحتی گاهی از خیانت جناب سلمان به ایرانیان سخن میگویند.
اصل گزارش حضور سلمان در حمله اعراب به ایران هم محل تردید است . اما در صورت پذیرش حضور سلمان در فتوحات ، قطعا سلمان فارسی نقش اساسی، فرماندهی و دستوردهنده در هجوم اعراب مسلمان به ایران نداشته است.
پیشنهاد می شود مطالب تاریخی را از منابع معتبر دریافت نمایید و به منابع پیشنهادی مراجعه نمایید .
توضیح بیشتر :
سلمان فارسی کیست ؟
سلمان فارسی، بزرگمردی از اهالی رامهرمز (و بنا بر بعضی نقلهای تاریخی از اهالی جیِ اصفهان) بود. وی در گذر زندگانی خود در پی حقیقت سرزمینها را درنوردید و چنان شد که به خواست خدا، پس از رخ دادنِ حوادثی، به مدینه آمد. وی در مدینه با محمد رسول الله آشنا شد و در اثر اتفاقاتی یقین یافت که محمد (صلی الله علیه و آله) همان پیامبر موعود آخرالزمان است. هنگامی که از او پرسیده میشد فرزند که هستی، پاسخ میداد که من فرزند اسلام هستم. او در جنگها در کنار پیامبر بود و جان فشانی بسیار نمود. وی را اهل دانش و تقوا معرفی کردهاند و در فضائل او سخن بسیار است. وی بسیار سادهزیست و حیاتی زاهدانه داشت. پیامبر به اصحاب سفارش میکردند که فرمودند چهار نفر را دوست بدارید؛ علی، سلمان، مقداد و ابوذر را.
همچنین پیامبر درباره او فرمود: «سلمان دریای علم است» و نیز فرمودند که «سلمان، لقمانِ امت من است».
وی در ماجرای سقیفه (و غصب خلافت)، از یاران پایدار علی بن ابیطالب بود. در نهایت در اواخر سال 35 هجری -در عصر خلافت عثمان- درگذشت. مقبره سلمان صحابی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمومنین امام علی علیه السلام در شهر مدائن است. (برگرفته از پایگاه اسلام کوئست)
ابن سعد، طبقات الکبری،ج ۴ / ۷۹ – ۸۰) تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱۲؛ ترجمه اخبار الطوال دینوری ، ص ۱۶۰ – ۱۶۱
حضور سلمان در جنگ اعراب علیه ایران
شبهه در فضای مجازی چنین است :
در زمان |عمر بن خطاب| او به یاری لشگر اعراب تدارک و استراتژی یک جنگ و حمله به ایران را طرح ریزی کرده و نقاط ضعف و حساس سپاه ایران را به اطلاع خلیفه عمر رسانید و از آنجا که از صحابه ی نزدیک پیامبر بود جایگاه ویژه ای نزد عمر داشت. در جنگ تیسفون اعراب به راحتی بر دژ و خندقهای شهر تیسفون فائق آمدند. پس از جنگ و باز گشودن کتابخانه ها سلمان عمر را از محتوای تمام کتابها آگاه ساخت و این جمله از زبان عمر برخاست : (هر آنچه در این کتابهاست یا در قرآن هست که دیگر نیازی به آن نیست. یا در قرآن نیست که کفر است. پس همه ی این کتابها را بسوزانید ! ) |به نقل از تاریخ طبری| سلمان در جنگهای قادسیه و نهاوند و فتح تیسفون و مدائن فرمانده ی سپاه اعرا ب بود و از تمام نقاط ضعف و قوت سپاه ایران اطلاع داشت اعراب که از دیدن فیل ها در سپاه ایران به وحشت آمده بودند به پیشنهاد سلمان که نقطه ضعف فیلها زیر شکم و خرطوم آنهاست ! با سنگ به جان فیلهای سپاه ایران افتادند و آنها را سرنگون کردند. پس از فتح مدائن او درفش کاویانی و فرش بهارستان (فرش معروف منسوب به خسرو پرویز که تار و پودی از ابریشم و طلا و نقره داشت و مزین به جواهرات گرانبها) و تاجهای پادشاهان را که پنهان شده بود تقدیم اعراب کرد. صدمات جبران ناپذیر حمله اعراب و همچنین به یغما رفتن میراث گرانبهای ایران ونابودی بسیاری از دودمان های ایرانی و به فروش رفتن دختران و زنان ایرانی بعنوان کنیز در بازار برده فروشان عربستان (حجاز) یعنی حقارتی که ایران در هیچ دورانی آنرا به خود ندیده بود همه و همه حاصل کینه توزی و خیانت سلمان به میهن خویش بود و بس! و گرنه اعراب تازی هرگز خواب فتح ایران را هم نمیدیدند. یکی از اصلی ترین علل حمله ی اعراب اختلاف میان دربار و حکومتیان بود و ضعیف شدن قلب سپاه بدلیل جنگ ۲۷ ساله با دولت بیزانس (یونان) که اینهم توسط سلمان به اطلاع عمر بن خطاب رسیده بود !
سرانجام سلمان، پس از فروکش کردن جنگ , سلمان فارسی (روزبه) حکومت تیسفون را در دست گرفت. وی با دیدن جنایات فجیع اعراب و پیامدهای خیانت وی در حق هموطنان بی گناهش که حاصل کینه توزی او با دربار بود اندوهناک گشت و در پی جبران برآمد ولی دیگردیر شده بود. وی تا پایان عمر را در این اندوه سپری کرد و وصیت کرد تا پس از مرگ جسدش را در دروازه ی تیسفون که محل رفت و آمد بود دفن کنند تا با گذر کردن مردم از روی قبرش به آرامش برسد و جبران خیانتش شده باشد. با شنیدن این داستان و همچنین داستان حمله ی اسکندر که آن نیز با خیانت یک ایرانی سبب پیروزی اسکندر گشت , این تاریخ است که به ما یادآور می شود که ایرانیان همیشه قربانی خیانت خود بوده اند ! و این بود داستان تلخ مردی که ایرانیان به او افتخار می کنند و او را اسطوره .»
پاسخ به شبهه ، در متن شبهه، راست و دروغ با هم درآمیخته شده است. به طور مثال در بخشی از متن آمده: «از آنجا که از صحابه ی نزدیک پیامبر بود جایگاه ویژه ای نزد عمر داشت و این درحالی بود که سلمان فارسی بخاطر آنکه از طرفداران و حامیان ولایت امام علی(ع) بود مورد غضب عمر بود. در بخش دیگری از متن گفته شد: «سلمان در فتح ایران فرمانده ی سپاه اعراب بود» در حالی که فرمانده سپاه اعراب در جنگ با حکومت ساسانی و فتح ایران ، سعد بن ابی وقاص بود نه جناب سلمان.
اصلا جناب سلمان سالها در ایران نبوده تا اسرار سپاه ایران را بداتد و در اختیار اعراب قرار دهد .
در صورت حضور سلمان درجنگ اعراب و مسلمانان با ایرانیان ( بر فرض پذیرش ) سلمان فارسی با خیرخواهی و تدبیر خود از خونریزی و جنگ جلوگیری نمود و دو شهر مدائن و تیسفون که سالها پایتخت ساسانیان بود، بدون درگیری تسلیم لشکر اسلام شدند .
از چهار مورخی که ماجرای فرش بهارستان را ذکر کرده اند سه نفر یعنی : ابن اثیر، ابن کثیر و ابن خلدون ماجرا را از نفر چهارم یعنی ابن جریر (طبری) نقل نموده اند و طبری در دو روایت از سیف بن عمر آن را نقل نموده است ؛ در حالیکه علمای رجال اهل سنت به شدت سیف را تضعیف کرده و برخی او را متهم به حدیث سازی و حتی زندقه نموده اند ! پس ماجرا فاقد اصالت است .
در بخش دیگری وصیت دروغینی از جناب سلمان بیان شده درحالی که برخلاف آنچه در متن شبهه بیان شد ایشان در کمال احترام و توسط علی (ع) کفن و دفن شدند.
علاوه بر این ، قوانین اسلام و سیره پیامبر رحمت (ص) مسلمانان را مجاز به کشتار و تعدی و ستم در جنگها نمی داند و رفتار آنها بر همین مبنای دینی بوده که این مورد در آیات و روایات مشهود است و در تاریخ نیز ذکر شده است.
اصل لشکرکشی های خلفا به دلیل غصب خلافت مورد قبول نیست و حضرت علی (ع) و فرزندانشان و اصحاب امیرالمومنین در هیچکدام شرکت نداشتند ؛ اما حضور برخی یارانشان چون جناب سلمان در این جنگها ، بدلیل پیشگیری از رفتارهای افراطی و خارج از قواعد اسلامی از سوی سپاه خلفا با مردم سرزمینهایی همچون ایران بوده است.
جناب سلمان در سقوط حاکمیت ساسانی هیچ نقشی نداشته است؛ در تاریخ اشاره نشده که سلمان فرمانده علمیاتی بوده یا یک محور عملیاتی را در دست داشته است.
تنها یک گزارش ضعیفی است که گفته شده سلمان در فتوحات این دوران حضور داشته که اگر این فرض را نیز بپذیریم، در حد مدیریت و فرماندهی نبوده و به عنوان یک مجاهد مسلمان ظاهر شده و این گونه نیست که بخواهد خیانت کند و اطلاعات بدهد چرا که بعضا خود مردم ایران با لشکریان اسلام همکاری می کردند.
اصل گزارش حضور سلمان در حمله اعراب به ایران هم محل تردید است . اما در صورت پذیرش فرض حضور، قطعا سلمان فارسی نقش اساسی، فرماندهی و دستوردهنده در هجوم اعراب مسلمان به ایران نداشته است.
پذیرش فرمانروایی مدائن از سوی سلمان فارسی بحث تقویت خلیفه و قبول داشتن او نیست، بحث عزت اسلام است و اینکه از این فرصت ها استفاده شود و از اجحاف و ظلم به بندگان خدا و مسلمانان گرفته شود.
سلمان و فتح مدائن
نقل شده خود سلمان پیشاپیش گروههایی بود که با اسب از رودخانه گذشتند و به کنار حصار مدائن رسیدند. سخنان سلمان در مدائن سبب شد تا دو شهر از شهرهای مدائن و ایوان و کاخ مدائن، از جمله تیسفون که سالها پایتخت ساسانیان بود، بدون درگیری به دعوت وی تسلیم لشکر اسلام شود، وحدود چهار هزار نفر از سپاه ویژه و گارد ایران که تحت فرماندهی «رستم فرخ زاد» بودند، ازسپاه او جدا شده، به سپاه مسلمانان بپیوندند. دعوت سلمان برای اسلام آوردن ایرانیان در مدائن بدین صورت بود: «همانا اصل و نسب من از شما ایرانیان می باشد و من در سه چیز خیرخواه شما هستم، و صلاح شما در آنها است: الف. اگر اسلام بیاورید، برادر ما هستید و در اموال ما شریک بوده و بر شما است همان تکلیفی که بر ما است. ب. تسلیم شوید و به مسلمانان جزیه بدهید. ج. در غیر این دو صورت، با شما می جنگیم، همانا خدا، خائنان را دوست ندارد. ( تاریخ طبری ج ۴ ص ۱۴ )
به نوشته برخی مورخان سلمان ضمن عملیات رزمی، سفیر و مترجم مسلمان نیز بود. هنگامی که مسلمانان سرزمین مداین را فتح کردند، عدهای از ایرانیان در قصر ابیض پناه گرفتند. سلمان فارسی از آنان خواست که از مردم «بَهرَسیر» عبرت آموزند و ایشان را میان سه امر مخیر گرداند: اسلام آورند؛ جزیه بدهند؛ به نبرد ادامه دهند. سرانجام بعد از مذاکرات سلمان فارسی، پذیرفتند که جزیه دهند. ( تاریخ طبری ج ۴ ص ۱۴ ) ( ابن سعد، طبقات الکبری،ج ۴ / ۷۹ – ۸۰)
استانداری مدائن
آیا استانداری سلمان و سالهای حضور او در منصب استانداری مورد اتفاق است ؟
اصل استاتداری سلمان بر مدائن مورد اتفاق است اما اینکه سلمان از ابتدای انتصاب فرمانروایی در مدائن تا پایان عمر خود در این منصب قرار داشته است؟ نقل های تاریخی درباره تعداد سال های فرمانروایی سلمان مغشوش است؛ برخی گفته اند در چند نوبت مسئولیت فرمانروایی مدائن را برعهده داشته و برخی دیگر گفته اند به طور مستمر در این منصب قرار داشته است.
اما آنچه مسلم است سلمان در مدائن از دنیا رفته و اگر فاقد مسئولیت در مدائن بود، معنایی نداشت در مدائن بماند و باید به مدینه نزد امیرالمومنین(ع) بازمی گشت و میتوان از این مسئله برداشت کرد که سلمان هنگام رحلتش، فرمانروای مدائن بوده است.
عقل سلیم حکم می کرد قدرت بزرگی که دارای تمدن دیرینه ای است، به سبب غنای فرهنگی و تمدن باسابقه، نتواند مهاجمان را در خود هضم کند و براین اساس احتمال قیام و انقلاب هایی برای رهایی از دست کسانی که بر آنها سلطه پیدا کرده اند، وجود داشت؛ اما اگر بتوان از خود همان مردم، کسی که مورد اعتماد و از جنس، نژاد، زبان و فرهنگ آن قوم باشد، حاکم کرد از احتمال قیام ها و انقلاب ها کاسته می شود.
بهترین گزینه ممکن برای فرمانروایی پایتخت یک قدرت بزرگ یعنی ایران ساسانی، سلمان فارسی بود چرا که او از خود این مردم است، به فرهنگ آنها آشناست، زبان آنها را می داند و مردم از کسی که از خود آنها باشد، بهتر تبعیت خواهند کرد تا فردی عرب که هم از نظر نژادی و فرهنگی و هم از حیث زبان و سخن گفتن با مردم بیگانه است.
بر این اساس خلیفه دوم با علم بر اینکه سلمان فارسی صحابی وفادار به امیرالمومنین(ع) است، او را به عنوان فرمانروای مدائن انتخاب می کند. ابن سعد، طبقات الکبری،ج ۴ / ۷۹ – ۸۰) تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱۲؛ ترجمه اخبار الطوال دینوری ، ص ۱۶۰ – ۱۶۱
آیا سلمان برای استانداری از علی ع اجازه داشت ؟
بلی ، سلمان از اصحاب علی ع بود و در هر کاری با او مشورت می کرد و در پذیرش استانداری مدائن با علی ع مشورت و رضایت علی ع استانداری مدائن را پذیرفت .
سلمان فارسی، در زمان عمر بن خطاب از جانب خلیفه استاندار مدائن شد. سلمان برای قبول این کار از امیرالمومنین(ع) اجازه گرفت و سپس آن را قبول کرد. او تا لحظه مرگ والی آن شهر بود.سهم سلمان از بیت المال در سِمَت استانداری مدائن، پنج هزار درهم بوده است که آن را صدقه میداده و با زنبیل بافی از دسترنج خودش ارتزاق میکرده است.
ایشان بدلیل حمایت از ولایت مغضوب خلفا بود و انتسابشان به حکومت مدائن از سر ناچاری خلیفه دوم و با اذن حضرت علی (ع) برای رفع مشکل مردم بوده است.
رفتار سلمان با ایرانیان مدائن
با استانداری سلمان بر مدائن ، ایرانیان استقبال چشمگیری کزدند و با احترام ایرانیان مواجه شد .
در استانداری مدائن ، رفتار مردم با او رفتار با یک خائن به نوامیس و عزتشان نبوده ؛ بلکه در جایگاه تکریم ایشان حتی در برابرش به خاک می افتادند که وی ایشان را نهی می نمود و در میانشان بدون محافظ تردد داشت .
چون سلمان به حوالی مداین رسید، مردم به استقبالش شتافتند و خواستند که او را در کاخ سفید مسکن دهند؛ اما او نپذیرفت و گفت: من در میان مردم و در محل رفت و آمد آنان (در بازار شهر) ساکن میشوم تا در دسترش همه باشم و هرگاه کسی شکایتی یا مشکلی دارد، بتواند به آسانی مرا ببیند. سلمان تنها از حاصل دسترنج خویش استفاده میکرد و پیش از اینکه به فرمانداری مداین منصوب شود، از لیف خرما سبد میبافت و از این راه زندگی میگذراند. زمانی هم که به امارت رسید، در بازار شهر دکانی اجاره کرد تا از نزدیک شاهد مشکلات مردم باشد و گره از از مشکلاتشان بگشاید. ( ابن سعد، طبقات الکبری،ج ۴ / ۷۹ – ۸۰)
او تمام فقیران، کارگران و اهل حرفهها و فنون را فراخواند و گفت: شما را برای امر مهمی فراخواندهام؛ بدانید که اسلام تکاثر و جمعآوری افراطی اموال را منع کرده است. ای صنعتگران! شما را دعوت کردم که بگویم من از شما حمایت میکنم و درب دکانم بر روی شما گشوده است. از اهل هر حرفه و فنی میخواهم که نمایندهای برای خود برگزیند تا هرگاه مسئلهای یا مظلمهای پیش آمد، به بزرگ آن حرفه مراجعه کند. خداوند دوست دارد که انسان از محصول تلاش خود بهره برد ولی من تمام دریافتی خود از بیتالمال را که پنجهزار درهم است، به محرومان و بینوایان میدهم و خود سبد میبافم و از ثمره کارم بهرهبرداری میکنم. صدای مردم از هر جانب بلند شد که این روشی شگفت است! ای امیر! اینها را تاکنون نشنیده بودیم. سلمان گفت: این اسلام راستین است .( تاریخ طبری ج ۴ ص ۱۴ )
در منابع کهن تاریخی آمده است که ایرانیان (و مخصوصاً مردم مدائن) به عنوان احترام، در مقابل سلمان به خاک میافتادند. اما سلمان مردم را از این کار نهی میکردند. با اینکه منابع تاریخی از زندگانی بسیار سادهی سلمان در مدائن سخن گفتند، اینکه وی در عصر حکومتش لباس پشمینه میپوشید و نان جو میخورد و در نهایت سادگی سلوک میکرد. جالب است بدانیم که سلمان در عصر حکومتش بر مدائن، محافظ و نگهبان نظامی نداشت! و اگر کسی قصد کشتن او را میکرد، چه بسا به راحتی میتوانست چنین کند. وی چنان سادهزیست و زاهد بود که بعضاً مردم او را نمیشناختند و از او کار میکشیدند (با این گمان که او کارگر است)..حال در چنین وضعیتی، نبودند کسانی که قصد جان او را کنند؟! احترام فوقالعادهی مردم به او به همراه حیات زاهدانهی او نشانگر این است که مردمان ایرانی نه تنها وی را خائن نمیدانستند، بلکه او را به عنوان انسانی متعالی و اهل معرفت و نماد اسلام راستین قلمداد میکردند.
کوچ ایرانیان و جایگزینی یمنی ها
ایا حقیقت دارد که سلمان فارسی وقتی حاکم مداین شد مردم یمن را در انجا ساکن کرد؟
خیر، در باره کوچ ایرانیان توسط سلمان و جایگزینی اعراب یمنی در مدائن توسط سلمان در منابع تاریخی چیزی وجود ندارد .
مردم مدائن ایرانی و فارس ،عراقی و عرب بودند نه یمنی .
این که ” سلمان فارسی در جریان فتح مداین با تزویر به مردم مداین وعده های خوب داد تا مقاومتشون رو بشکنه. بعد که مقاومت شون رو شکست شروع به غارت شهر کردند بر اساس تاریخ طبری قبل از رسیدن اعراب به مداین مردم زیادی از شهر مداین فرار کردند و وقتی سعد ابی وقاص به شهر رسید از کوچه ها و خیابان های خلوت عبور کرد تا به کاخ تیسفون رسید. حالا ممکنه یه عده لاشخور و پاچه خوار این وسط چنتا خرما به اعراب تعارف کرده باشن.”
این گزاره فقط در تاریخ طبری آمده و دیگر مورخان آن را تایید نکردند .
آیا امام علی به سلمان اجازه داده در فتوحات عمر شرکت کند و با او همکاری کند
حضور سلمان در فتوحات قطعی نیست و اگر در فتوحات شرکت کرده بود با اجازه امام علی و برای جهاد بود سلمان نقشی در فتوحات به عنوان فرمانده نداشت .
میشود روایات و گفته های تاریخی معتبر بیاورید که همه قبول دارند و خود امامان هم قبول دارند و… که سلمان طرفدار امام علی برای خلافت بوده و در اصل شیعه ایشان بوده
بلی رویات بسیاری در عظمت سلمانم و جایگاه او در نزد پیامبر و امامعی ع و اهل بیت ع دارد
سلمان طرفدار امام علی برای خلافت بود و با خلفا بیعت نکرد تا این که امام اجازه همراهی با خلفا بخاطر مصالخی داد .
پیامبر و اهلبیت بارها تأکید کردند که سلمان از ما اهلبیت است. ایشان مورد تأیید اهلبیت بوده و همواره از مدافعین اصلی حریمِ ولایت بودند. دربارهی تقوا، انسانیت و بیتوجهی او نسبت به دنیا، سخن بسیار است.
منابع جهت مطالعه بیشتر :
– کتاب نفس الرحمن فی فضائل سلمان، اثر علامه حاج میرزا حسین نوری طبرسی محدث نوری. تحقیق و تصحیح حجت الاسلام ایاد کمالی اصل،
– کتاب پارسای پارسی (سلمان فارسی) ابوالقاسم غلامی مایانی ناشر: انتشارات اندیشه معاصر
– کتاب سلمان فارسی الگوی زندگی شیعی رضایی، محمد،
– طرحی نو برای هویت بخشی به شیعه ایرانی بر اساس بازخوانی تطبیقی شخصیت سلمان فارسی/ محمد رضایی آدریانی. قم بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)، ۱۳۹۲.
– صادقی اردستانی، احمد، سلمان فارسی استاندار مداین، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ۱۳۷۶ش.
– تاریخ سیاسی اسلام ؛ رسول جعفریان
– تاریخ خلفا، رسول جعفریان، قم، انصاریان، ۱۳۸۰ش.
– تاریخ سیاسی اسلام، دکتر سید جعفر شهیدی، مرکز نشر دانشگاهی، این کتاب به بررسی تاریخ صدر اسلام تا پایان امویان پرداخته است .
– عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، 1381. ص 81-83-84
– فصلنامه مطالعات تاریخى، جعفر مرتضى عاملى، سال اول، شماره سوم، 1368، ص 378
– تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده ، تهران : انتشارات اساطیر، ۱۳۷۵. ج 5 ، ص 1813-1812-1816
– محمد بن سعد کاتب واقدى، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران: انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374. ج 4، ص 77
– أبو الحسن على بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، 1374.ج 1، ص 663
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3718
نقش او در جنگ اعراب و ایران ، نبرد مدائن ، استانداری مدائن ، نقش او در فتوحات ، و…..برجسته می شود .
گاهی به نام اعراب و گاهی به نام ایران و ایرانیان ، شبهات بسیاری بر علیه جناب سلمان توسط دشمنان در فضای مجازی مطرح می شود .
شبهات تا آنجا پیش می رود که برخی قرآن را کلام سلمان می دانند که بر پیامبر قرائت می کرد!! وحتی گاهی از خیانت جناب سلمان به ایرانیان سخن میگویند.
اصل گزارش حضور سلمان در حمله اعراب به ایران هم محل تردید است . اما در صورت پذیرش حضور سلمان در فتوحات ، قطعا سلمان فارسی نقش اساسی، فرماندهی و دستوردهنده در هجوم اعراب مسلمان به ایران نداشته است.
پیشنهاد می شود مطالب تاریخی را از منابع معتبر دریافت نمایید و به منابع پیشنهادی مراجعه نمایید .
توضیح بیشتر :
سلمان فارسی کیست ؟
سلمان فارسی، بزرگمردی از اهالی رامهرمز (و بنا بر بعضی نقلهای تاریخی از اهالی جیِ اصفهان) بود. وی در گذر زندگانی خود در پی حقیقت سرزمینها را درنوردید و چنان شد که به خواست خدا، پس از رخ دادنِ حوادثی، به مدینه آمد. وی در مدینه با محمد رسول الله آشنا شد و در اثر اتفاقاتی یقین یافت که محمد (صلی الله علیه و آله) همان پیامبر موعود آخرالزمان است. هنگامی که از او پرسیده میشد فرزند که هستی، پاسخ میداد که من فرزند اسلام هستم. او در جنگها در کنار پیامبر بود و جان فشانی بسیار نمود. وی را اهل دانش و تقوا معرفی کردهاند و در فضائل او سخن بسیار است. وی بسیار سادهزیست و حیاتی زاهدانه داشت. پیامبر به اصحاب سفارش میکردند که فرمودند چهار نفر را دوست بدارید؛ علی، سلمان، مقداد و ابوذر را.
همچنین پیامبر درباره او فرمود: «سلمان دریای علم است» و نیز فرمودند که «سلمان، لقمانِ امت من است».
وی در ماجرای سقیفه (و غصب خلافت)، از یاران پایدار علی بن ابیطالب بود. در نهایت در اواخر سال 35 هجری -در عصر خلافت عثمان- درگذشت. مقبره سلمان صحابی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمومنین امام علی علیه السلام در شهر مدائن است. (برگرفته از پایگاه اسلام کوئست)
ابن سعد، طبقات الکبری،ج ۴ / ۷۹ – ۸۰) تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱۲؛ ترجمه اخبار الطوال دینوری ، ص ۱۶۰ – ۱۶۱
حضور سلمان در جنگ اعراب علیه ایران
شبهه در فضای مجازی چنین است :
در زمان |عمر بن خطاب| او به یاری لشگر اعراب تدارک و استراتژی یک جنگ و حمله به ایران را طرح ریزی کرده و نقاط ضعف و حساس سپاه ایران را به اطلاع خلیفه عمر رسانید و از آنجا که از صحابه ی نزدیک پیامبر بود جایگاه ویژه ای نزد عمر داشت. در جنگ تیسفون اعراب به راحتی بر دژ و خندقهای شهر تیسفون فائق آمدند. پس از جنگ و باز گشودن کتابخانه ها سلمان عمر را از محتوای تمام کتابها آگاه ساخت و این جمله از زبان عمر برخاست : (هر آنچه در این کتابهاست یا در قرآن هست که دیگر نیازی به آن نیست. یا در قرآن نیست که کفر است. پس همه ی این کتابها را بسوزانید ! ) |به نقل از تاریخ طبری| سلمان در جنگهای قادسیه و نهاوند و فتح تیسفون و مدائن فرمانده ی سپاه اعرا ب بود و از تمام نقاط ضعف و قوت سپاه ایران اطلاع داشت اعراب که از دیدن فیل ها در سپاه ایران به وحشت آمده بودند به پیشنهاد سلمان که نقطه ضعف فیلها زیر شکم و خرطوم آنهاست ! با سنگ به جان فیلهای سپاه ایران افتادند و آنها را سرنگون کردند. پس از فتح مدائن او درفش کاویانی و فرش بهارستان (فرش معروف منسوب به خسرو پرویز که تار و پودی از ابریشم و طلا و نقره داشت و مزین به جواهرات گرانبها) و تاجهای پادشاهان را که پنهان شده بود تقدیم اعراب کرد. صدمات جبران ناپذیر حمله اعراب و همچنین به یغما رفتن میراث گرانبهای ایران ونابودی بسیاری از دودمان های ایرانی و به فروش رفتن دختران و زنان ایرانی بعنوان کنیز در بازار برده فروشان عربستان (حجاز) یعنی حقارتی که ایران در هیچ دورانی آنرا به خود ندیده بود همه و همه حاصل کینه توزی و خیانت سلمان به میهن خویش بود و بس! و گرنه اعراب تازی هرگز خواب فتح ایران را هم نمیدیدند. یکی از اصلی ترین علل حمله ی اعراب اختلاف میان دربار و حکومتیان بود و ضعیف شدن قلب سپاه بدلیل جنگ ۲۷ ساله با دولت بیزانس (یونان) که اینهم توسط سلمان به اطلاع عمر بن خطاب رسیده بود !
سرانجام سلمان، پس از فروکش کردن جنگ , سلمان فارسی (روزبه) حکومت تیسفون را در دست گرفت. وی با دیدن جنایات فجیع اعراب و پیامدهای خیانت وی در حق هموطنان بی گناهش که حاصل کینه توزی او با دربار بود اندوهناک گشت و در پی جبران برآمد ولی دیگردیر شده بود. وی تا پایان عمر را در این اندوه سپری کرد و وصیت کرد تا پس از مرگ جسدش را در دروازه ی تیسفون که محل رفت و آمد بود دفن کنند تا با گذر کردن مردم از روی قبرش به آرامش برسد و جبران خیانتش شده باشد. با شنیدن این داستان و همچنین داستان حمله ی اسکندر که آن نیز با خیانت یک ایرانی سبب پیروزی اسکندر گشت , این تاریخ است که به ما یادآور می شود که ایرانیان همیشه قربانی خیانت خود بوده اند ! و این بود داستان تلخ مردی که ایرانیان به او افتخار می کنند و او را اسطوره .»
پاسخ به شبهه ، در متن شبهه، راست و دروغ با هم درآمیخته شده است. به طور مثال در بخشی از متن آمده: «از آنجا که از صحابه ی نزدیک پیامبر بود جایگاه ویژه ای نزد عمر داشت و این درحالی بود که سلمان فارسی بخاطر آنکه از طرفداران و حامیان ولایت امام علی(ع) بود مورد غضب عمر بود. در بخش دیگری از متن گفته شد: «سلمان در فتح ایران فرمانده ی سپاه اعراب بود» در حالی که فرمانده سپاه اعراب در جنگ با حکومت ساسانی و فتح ایران ، سعد بن ابی وقاص بود نه جناب سلمان.
اصلا جناب سلمان سالها در ایران نبوده تا اسرار سپاه ایران را بداتد و در اختیار اعراب قرار دهد .
در صورت حضور سلمان درجنگ اعراب و مسلمانان با ایرانیان ( بر فرض پذیرش ) سلمان فارسی با خیرخواهی و تدبیر خود از خونریزی و جنگ جلوگیری نمود و دو شهر مدائن و تیسفون که سالها پایتخت ساسانیان بود، بدون درگیری تسلیم لشکر اسلام شدند .
از چهار مورخی که ماجرای فرش بهارستان را ذکر کرده اند سه نفر یعنی : ابن اثیر، ابن کثیر و ابن خلدون ماجرا را از نفر چهارم یعنی ابن جریر (طبری) نقل نموده اند و طبری در دو روایت از سیف بن عمر آن را نقل نموده است ؛ در حالیکه علمای رجال اهل سنت به شدت سیف را تضعیف کرده و برخی او را متهم به حدیث سازی و حتی زندقه نموده اند ! پس ماجرا فاقد اصالت است .
در بخش دیگری وصیت دروغینی از جناب سلمان بیان شده درحالی که برخلاف آنچه در متن شبهه بیان شد ایشان در کمال احترام و توسط علی (ع) کفن و دفن شدند.
علاوه بر این ، قوانین اسلام و سیره پیامبر رحمت (ص) مسلمانان را مجاز به کشتار و تعدی و ستم در جنگها نمی داند و رفتار آنها بر همین مبنای دینی بوده که این مورد در آیات و روایات مشهود است و در تاریخ نیز ذکر شده است.
اصل لشکرکشی های خلفا به دلیل غصب خلافت مورد قبول نیست و حضرت علی (ع) و فرزندانشان و اصحاب امیرالمومنین در هیچکدام شرکت نداشتند ؛ اما حضور برخی یارانشان چون جناب سلمان در این جنگها ، بدلیل پیشگیری از رفتارهای افراطی و خارج از قواعد اسلامی از سوی سپاه خلفا با مردم سرزمینهایی همچون ایران بوده است.
جناب سلمان در سقوط حاکمیت ساسانی هیچ نقشی نداشته است؛ در تاریخ اشاره نشده که سلمان فرمانده علمیاتی بوده یا یک محور عملیاتی را در دست داشته است.
تنها یک گزارش ضعیفی است که گفته شده سلمان در فتوحات این دوران حضور داشته که اگر این فرض را نیز بپذیریم، در حد مدیریت و فرماندهی نبوده و به عنوان یک مجاهد مسلمان ظاهر شده و این گونه نیست که بخواهد خیانت کند و اطلاعات بدهد چرا که بعضا خود مردم ایران با لشکریان اسلام همکاری می کردند.
اصل گزارش حضور سلمان در حمله اعراب به ایران هم محل تردید است . اما در صورت پذیرش فرض حضور، قطعا سلمان فارسی نقش اساسی، فرماندهی و دستوردهنده در هجوم اعراب مسلمان به ایران نداشته است.
پذیرش فرمانروایی مدائن از سوی سلمان فارسی بحث تقویت خلیفه و قبول داشتن او نیست، بحث عزت اسلام است و اینکه از این فرصت ها استفاده شود و از اجحاف و ظلم به بندگان خدا و مسلمانان گرفته شود.
سلمان و فتح مدائن
نقل شده خود سلمان پیشاپیش گروههایی بود که با اسب از رودخانه گذشتند و به کنار حصار مدائن رسیدند. سخنان سلمان در مدائن سبب شد تا دو شهر از شهرهای مدائن و ایوان و کاخ مدائن، از جمله تیسفون که سالها پایتخت ساسانیان بود، بدون درگیری به دعوت وی تسلیم لشکر اسلام شود، وحدود چهار هزار نفر از سپاه ویژه و گارد ایران که تحت فرماندهی «رستم فرخ زاد» بودند، ازسپاه او جدا شده، به سپاه مسلمانان بپیوندند. دعوت سلمان برای اسلام آوردن ایرانیان در مدائن بدین صورت بود: «همانا اصل و نسب من از شما ایرانیان می باشد و من در سه چیز خیرخواه شما هستم، و صلاح شما در آنها است: الف. اگر اسلام بیاورید، برادر ما هستید و در اموال ما شریک بوده و بر شما است همان تکلیفی که بر ما است. ب. تسلیم شوید و به مسلمانان جزیه بدهید. ج. در غیر این دو صورت، با شما می جنگیم، همانا خدا، خائنان را دوست ندارد. ( تاریخ طبری ج ۴ ص ۱۴ )
به نوشته برخی مورخان سلمان ضمن عملیات رزمی، سفیر و مترجم مسلمان نیز بود. هنگامی که مسلمانان سرزمین مداین را فتح کردند، عدهای از ایرانیان در قصر ابیض پناه گرفتند. سلمان فارسی از آنان خواست که از مردم «بَهرَسیر» عبرت آموزند و ایشان را میان سه امر مخیر گرداند: اسلام آورند؛ جزیه بدهند؛ به نبرد ادامه دهند. سرانجام بعد از مذاکرات سلمان فارسی، پذیرفتند که جزیه دهند. ( تاریخ طبری ج ۴ ص ۱۴ ) ( ابن سعد، طبقات الکبری،ج ۴ / ۷۹ – ۸۰)
استانداری مدائن
آیا استانداری سلمان و سالهای حضور او در منصب استانداری مورد اتفاق است ؟
اصل استاتداری سلمان بر مدائن مورد اتفاق است اما اینکه سلمان از ابتدای انتصاب فرمانروایی در مدائن تا پایان عمر خود در این منصب قرار داشته است؟ نقل های تاریخی درباره تعداد سال های فرمانروایی سلمان مغشوش است؛ برخی گفته اند در چند نوبت مسئولیت فرمانروایی مدائن را برعهده داشته و برخی دیگر گفته اند به طور مستمر در این منصب قرار داشته است.
اما آنچه مسلم است سلمان در مدائن از دنیا رفته و اگر فاقد مسئولیت در مدائن بود، معنایی نداشت در مدائن بماند و باید به مدینه نزد امیرالمومنین(ع) بازمی گشت و میتوان از این مسئله برداشت کرد که سلمان هنگام رحلتش، فرمانروای مدائن بوده است.
عقل سلیم حکم می کرد قدرت بزرگی که دارای تمدن دیرینه ای است، به سبب غنای فرهنگی و تمدن باسابقه، نتواند مهاجمان را در خود هضم کند و براین اساس احتمال قیام و انقلاب هایی برای رهایی از دست کسانی که بر آنها سلطه پیدا کرده اند، وجود داشت؛ اما اگر بتوان از خود همان مردم، کسی که مورد اعتماد و از جنس، نژاد، زبان و فرهنگ آن قوم باشد، حاکم کرد از احتمال قیام ها و انقلاب ها کاسته می شود.
بهترین گزینه ممکن برای فرمانروایی پایتخت یک قدرت بزرگ یعنی ایران ساسانی، سلمان فارسی بود چرا که او از خود این مردم است، به فرهنگ آنها آشناست، زبان آنها را می داند و مردم از کسی که از خود آنها باشد، بهتر تبعیت خواهند کرد تا فردی عرب که هم از نظر نژادی و فرهنگی و هم از حیث زبان و سخن گفتن با مردم بیگانه است.
بر این اساس خلیفه دوم با علم بر اینکه سلمان فارسی صحابی وفادار به امیرالمومنین(ع) است، او را به عنوان فرمانروای مدائن انتخاب می کند. ابن سعد، طبقات الکبری،ج ۴ / ۷۹ – ۸۰) تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱۲؛ ترجمه اخبار الطوال دینوری ، ص ۱۶۰ – ۱۶۱
آیا سلمان برای استانداری از علی ع اجازه داشت ؟
بلی ، سلمان از اصحاب علی ع بود و در هر کاری با او مشورت می کرد و در پذیرش استانداری مدائن با علی ع مشورت و رضایت علی ع استانداری مدائن را پذیرفت .
سلمان فارسی، در زمان عمر بن خطاب از جانب خلیفه استاندار مدائن شد. سلمان برای قبول این کار از امیرالمومنین(ع) اجازه گرفت و سپس آن را قبول کرد. او تا لحظه مرگ والی آن شهر بود.سهم سلمان از بیت المال در سِمَت استانداری مدائن، پنج هزار درهم بوده است که آن را صدقه میداده و با زنبیل بافی از دسترنج خودش ارتزاق میکرده است.
ایشان بدلیل حمایت از ولایت مغضوب خلفا بود و انتسابشان به حکومت مدائن از سر ناچاری خلیفه دوم و با اذن حضرت علی (ع) برای رفع مشکل مردم بوده است.
رفتار سلمان با ایرانیان مدائن
با استانداری سلمان بر مدائن ، ایرانیان استقبال چشمگیری کزدند و با احترام ایرانیان مواجه شد .
در استانداری مدائن ، رفتار مردم با او رفتار با یک خائن به نوامیس و عزتشان نبوده ؛ بلکه در جایگاه تکریم ایشان حتی در برابرش به خاک می افتادند که وی ایشان را نهی می نمود و در میانشان بدون محافظ تردد داشت .
چون سلمان به حوالی مداین رسید، مردم به استقبالش شتافتند و خواستند که او را در کاخ سفید مسکن دهند؛ اما او نپذیرفت و گفت: من در میان مردم و در محل رفت و آمد آنان (در بازار شهر) ساکن میشوم تا در دسترش همه باشم و هرگاه کسی شکایتی یا مشکلی دارد، بتواند به آسانی مرا ببیند. سلمان تنها از حاصل دسترنج خویش استفاده میکرد و پیش از اینکه به فرمانداری مداین منصوب شود، از لیف خرما سبد میبافت و از این راه زندگی میگذراند. زمانی هم که به امارت رسید، در بازار شهر دکانی اجاره کرد تا از نزدیک شاهد مشکلات مردم باشد و گره از از مشکلاتشان بگشاید. ( ابن سعد، طبقات الکبری،ج ۴ / ۷۹ – ۸۰)
او تمام فقیران، کارگران و اهل حرفهها و فنون را فراخواند و گفت: شما را برای امر مهمی فراخواندهام؛ بدانید که اسلام تکاثر و جمعآوری افراطی اموال را منع کرده است. ای صنعتگران! شما را دعوت کردم که بگویم من از شما حمایت میکنم و درب دکانم بر روی شما گشوده است. از اهل هر حرفه و فنی میخواهم که نمایندهای برای خود برگزیند تا هرگاه مسئلهای یا مظلمهای پیش آمد، به بزرگ آن حرفه مراجعه کند. خداوند دوست دارد که انسان از محصول تلاش خود بهره برد ولی من تمام دریافتی خود از بیتالمال را که پنجهزار درهم است، به محرومان و بینوایان میدهم و خود سبد میبافم و از ثمره کارم بهرهبرداری میکنم. صدای مردم از هر جانب بلند شد که این روشی شگفت است! ای امیر! اینها را تاکنون نشنیده بودیم. سلمان گفت: این اسلام راستین است .( تاریخ طبری ج ۴ ص ۱۴ )
در منابع کهن تاریخی آمده است که ایرانیان (و مخصوصاً مردم مدائن) به عنوان احترام، در مقابل سلمان به خاک میافتادند. اما سلمان مردم را از این کار نهی میکردند. با اینکه منابع تاریخی از زندگانی بسیار سادهی سلمان در مدائن سخن گفتند، اینکه وی در عصر حکومتش لباس پشمینه میپوشید و نان جو میخورد و در نهایت سادگی سلوک میکرد. جالب است بدانیم که سلمان در عصر حکومتش بر مدائن، محافظ و نگهبان نظامی نداشت! و اگر کسی قصد کشتن او را میکرد، چه بسا به راحتی میتوانست چنین کند. وی چنان سادهزیست و زاهد بود که بعضاً مردم او را نمیشناختند و از او کار میکشیدند (با این گمان که او کارگر است)..حال در چنین وضعیتی، نبودند کسانی که قصد جان او را کنند؟! احترام فوقالعادهی مردم به او به همراه حیات زاهدانهی او نشانگر این است که مردمان ایرانی نه تنها وی را خائن نمیدانستند، بلکه او را به عنوان انسانی متعالی و اهل معرفت و نماد اسلام راستین قلمداد میکردند.
کوچ ایرانیان و جایگزینی یمنی ها
ایا حقیقت دارد که سلمان فارسی وقتی حاکم مداین شد مردم یمن را در انجا ساکن کرد؟
خیر، در باره کوچ ایرانیان توسط سلمان و جایگزینی اعراب یمنی در مدائن توسط سلمان در منابع تاریخی چیزی وجود ندارد .
مردم مدائن ایرانی و فارس ،عراقی و عرب بودند نه یمنی .
این که ” سلمان فارسی در جریان فتح مداین با تزویر به مردم مداین وعده های خوب داد تا مقاومتشون رو بشکنه. بعد که مقاومت شون رو شکست شروع به غارت شهر کردند بر اساس تاریخ طبری قبل از رسیدن اعراب به مداین مردم زیادی از شهر مداین فرار کردند و وقتی سعد ابی وقاص به شهر رسید از کوچه ها و خیابان های خلوت عبور کرد تا به کاخ تیسفون رسید. حالا ممکنه یه عده لاشخور و پاچه خوار این وسط چنتا خرما به اعراب تعارف کرده باشن.”
این گزاره فقط در تاریخ طبری آمده و دیگر مورخان آن را تایید نکردند .
آیا امام علی به سلمان اجازه داده در فتوحات عمر شرکت کند و با او همکاری کند
حضور سلمان در فتوحات قطعی نیست و اگر در فتوحات شرکت کرده بود با اجازه امام علی و برای جهاد بود سلمان نقشی در فتوحات به عنوان فرمانده نداشت .
میشود روایات و گفته های تاریخی معتبر بیاورید که همه قبول دارند و خود امامان هم قبول دارند و… که سلمان طرفدار امام علی برای خلافت بوده و در اصل شیعه ایشان بوده
بلی رویات بسیاری در عظمت سلمانم و جایگاه او در نزد پیامبر و امامعی ع و اهل بیت ع دارد
سلمان طرفدار امام علی برای خلافت بود و با خلفا بیعت نکرد تا این که امام اجازه همراهی با خلفا بخاطر مصالخی داد .
پیامبر و اهلبیت بارها تأکید کردند که سلمان از ما اهلبیت است. ایشان مورد تأیید اهلبیت بوده و همواره از مدافعین اصلی حریمِ ولایت بودند. دربارهی تقوا، انسانیت و بیتوجهی او نسبت به دنیا، سخن بسیار است.
منابع جهت مطالعه بیشتر :
– کتاب نفس الرحمن فی فضائل سلمان، اثر علامه حاج میرزا حسین نوری طبرسی محدث نوری. تحقیق و تصحیح حجت الاسلام ایاد کمالی اصل،
– کتاب پارسای پارسی (سلمان فارسی) ابوالقاسم غلامی مایانی ناشر: انتشارات اندیشه معاصر
– کتاب سلمان فارسی الگوی زندگی شیعی رضایی، محمد،
– طرحی نو برای هویت بخشی به شیعه ایرانی بر اساس بازخوانی تطبیقی شخصیت سلمان فارسی/ محمد رضایی آدریانی. قم بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)، ۱۳۹۲.
– صادقی اردستانی، احمد، سلمان فارسی استاندار مداین، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ۱۳۷۶ش.
– تاریخ سیاسی اسلام ؛ رسول جعفریان
– تاریخ خلفا، رسول جعفریان، قم، انصاریان، ۱۳۸۰ش.
– تاریخ سیاسی اسلام، دکتر سید جعفر شهیدی، مرکز نشر دانشگاهی، این کتاب به بررسی تاریخ صدر اسلام تا پایان امویان پرداخته است .
– عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، 1381. ص 81-83-84
– فصلنامه مطالعات تاریخى، جعفر مرتضى عاملى، سال اول، شماره سوم، 1368، ص 378
– تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده ، تهران : انتشارات اساطیر، ۱۳۷۵. ج 5 ، ص 1813-1812-1816
– محمد بن سعد کاتب واقدى، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران: انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374. ج 4، ص 77
– أبو الحسن على بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، 1374.ج 1، ص 663
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3718