جواب طی چند نکته ذیل :
1- آیا پیامبر خواندن و نوشتن نمی دانست و یا فقط خواندن می دانست و یا … در باره سواد داشتن پیامبر و معنای امی بودن پیامبر بحث بسیار است .
2- ماجرای دوات و قلم یا دَوات و قِرْطاس، اشاره است به قلم و دوات خواستن پیامبر(ص) در بستر بیماری، برای نوشتن وصیتی به مسلمانان که پس از وی گمراه نشوند. بنابر روایات، این درخواست پیامبر، با مخالفت عمر بن خطاب مواجه شده که با گفتن جمله «این مرد هذیان میگوید»، مانع از نوشتن سفارش پیامبر میشود. واکنش خلیفه دوم بر خلاف برخی از آیات قرآن دانسته شده و انتقاد برخی از نویسندگان مسلمان را در پی داشته است. [البته این نام بیشتر در میان اهل سنت رواج پیدا کرده است.(1)]3- بعضی این روایت را ضعیف و غیر معتبر دانستهاند در حالی که در صحیح بخاری و مسلم آمده است.(2)
4- در اینکه پیامبر چند روز در بستر بیماری بود و آیا می توانست به مسجد برود و مثلا بر بالای منبر برود و خلافت و امامت علی را اعلام نماید هم محل اختلاف است منابع می گوید بیماری پیامبر شدید بود و گاهی بیهوش می شد، و حتی برای نماز به او کمک می کردند .
5- هیچ یک از منابع شیعه و سنی در طول تاریخ یک احتمال ضعیفی هم که پیامبر مثلا وصیت کند به خلافت و امامت ابوبکر و یا عمر و یا عثمان را بیان نکردند .
7- علاوه بر اینها پیامبر از روز اول اعلام بعثت در قوم و عشیره خود و در دهها حدیث ( ماجرای حدیث انذار و یوم الدار و …..) وصایت(ع) علی را به مردم اعلام کرده بود که آخرین و مهم ترین آن ماجرای غدیر خم بود .
8- در هر حال خلافت و ولایت و وصایت علی ع به هر دلیلی بر مذاق مهاجر و انصار خوش نیامد و از دل سقیفه ملاک ها و معیار های دیگری برخواست .
9- به باور برخی از عالمان شیعه، دلیل اینکه پیامبر(ص) از نگارش وصیت منصرف شد، همان سخنی بوده که در مقابلش گفته شد؛ زیرا دیگر اثری برای نوشتن آن نامه باقی نمیماند، جز اختلاف پس از درگذشت پیامبر(ص). بر این اساس، اگر پیامبر توصیه مذکور را مکتوب میکرد، ممکن بود باز هم گفته شود که این نوشته هذیان است.(3)
10- هدف پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چیزی جز تحکیم و تثبیت خلافت امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) و لزوم پیروی از اهل بیت خود نبود و این مطلب با توجه به حدیث ثقلین که مورد اتفاق جمیع محدثان از اهل تسنن و تشیع است، مشخص میشود. روایت شده که “عمر” در دیدار با “ابنعباس” گفته که «پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در هنگام بیماری، سر آن داشت تا به اسم علی (علیهالسّلام) تصریح کند؛ اما من به خاطر اسلام از این کار ممانعت کردم.» [۴]«انّی تارک الثلقین ما ان تمسکتم بهما لن تضلو: کتاب الله و عترتی اهل البیتی؛ [۵]من در میان شما، دو چیز گرانبها میگذارم، تا از آن دو پیروی مینمائید، هرگز گمراه نمیشوید، این دو چیز گرانبها عبارتند از: کتاب خدا (قرآن) و عترت و اهل بیت من.»
در خصوص نداشتن سواد و امی بودن پیامبر(ص):
در اینکه پیامبر اسلام ص به مکتب نرفت و خط ننوشت، در میان مورخان بحثى نیست و قرآن نیز صریحا در آیه 48 سوره عنکبوت درباره وضع پیامبر ص قبل از بعثت مى گوید وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ: پیش از این نه کتابى مى خواندى و نه با دست خود چیزى مى نوشتى تا موجب تردید دشمنانى که مى خواهند سخنان ترا ابطال کنند، گردد.
اصولا در محیط حجاز به اندازه اى باسواد کم بود که افراد باسواد کاملا معروف و شناخته شده بودند، در مکه که مرکز حجاز و یکی از بزرگترین مراکز تجارتی آن زمان در کل شبه جزیره عربستان محسوب مى شد تعداد مردانی که مى توانستند بخوانند و بنویسند از 17 نفر تجاوز نمى کرد و از زنان تنها یک زن بود که سواد خواندن و نوشتن داشت.
مسلما در چنین محیطى اگر پیامبر ص نزد معلمى خواندن و نوشتن را آموخته بود کاملا معروف و مشهور مى شد. و به فرض اینکه نبوتش را نپذیریم او چگونه مى توانست با صراحت در کتاب خویش این موضوع را نفى کند؟ آیا مردم به او اعتراض نمى کردند که درس خواندن تو مسلم است، این قرینه روشنى بر امى بودن او است.
در هر حال وجود این صفت در پیامبر(ص) تاکیدى در زمینه نبوت او بود تا هر گونه احتمالى جز ارتباط به خداوند و جهان ما وراء طبیعت در زمینه دعوت او منتفى گردد.
این در مورد دوران قبل از نبوت و اما پس از بعثت نیز در هیچیک از تواریخ نقل نشده است که او خواندن و نوشتن را از کسى فرا گرفته باشد، بنا بر این به همان حال امى بودن تا پایان عمر باقى ماند.
ولى اشتباه بزرگى که باید در اینجا از آن اجتناب کرد (و ظاهرا در سوال شما نیز مشاهده میشود) این است که درس نخواندن غیر از بى سواد بودن است و کسانى که کلمه امى را به معنى بى سواد تفسیر مى کنند، گویا توجه به این تفاوت ندارند.
هیچ مانعى ندارد که پیامبر ص به تعلیم الهى، خواندن- یا- خواندن و نوشتن را بداند، بى آنکه نزد انسانى فرا گرفته باشد، زیرا چنین اطلاعى، بدون تردید از کمالات انسانى است و مکمل مقام نبوت است.
شاهد این سخن آن است که در روایاتى که از امامان اهل بیت ع نقل شده مى خوانیم: پیامبر ص مى توانست بخواند و یا هم توانایى خواندن داشت و هم توانایى نوشتن.
اما براى اینکه جایى براى کوچکترین تردید براى دعوت او نماند از این توانایى استفاده نمىکرد.
———————-
1. بخاری، ابی عبدالله محمد بن اسماعلیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ هـ، چاپ اول ج۲، ص۶۳۸.
2. ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۱۰۵.
3. شرف الدین، المراجعات، المجمع العالمی لاهل البیت، ص۵۲۷.
4. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیه، ج۱۲، ص۲۱.
5. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه وفا، ۱۴۰۳ ه، ج۲۲، ص ۴۷۵-۴۷۶.
منابع جهت مطالعه بیشتر :
۱. پاسخ به پرسشها از دیدگاه تشیع و تسنن در ۳ مجلّد، دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنت بلوچستان، مؤسسه آموزشی و پژوهشی مذاهب اسلامی.
۲. تشیع در تسنن، سید محمد رضا مدرسی یزدی.
۳. عقاید تطبیقی، حسین رجبی.
۴. پرسشها و پاسخ ها، دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها.
۵. معالم المدرستین، علامه مرتضی عسکری.
۶. پرسشها و پاسخ ها، آیت الله سبحانی.
۷. کلام المقارن، علی ربانی گلپایگانی.
۸. کشف الارتیاب، سید محسن امینی.
۹. شبهات، و ردودٌ، سید سامی البدی، در سه جلد.
۱۰. مرزهای توحید و شرک در قرآن، آیت الله سبحانی.
۱۱.جستجوی حقیقت در مناظرات مسجد الحرام، سید محمد علوی
۱۲.سیری در عقاند، سید محمد علوی
1- آیا پیامبر خواندن و نوشتن نمی دانست و یا فقط خواندن می دانست و یا … در باره سواد داشتن پیامبر و معنای امی بودن پیامبر بحث بسیار است .
2- ماجرای دوات و قلم یا دَوات و قِرْطاس، اشاره است به قلم و دوات خواستن پیامبر(ص) در بستر بیماری، برای نوشتن وصیتی به مسلمانان که پس از وی گمراه نشوند. بنابر روایات، این درخواست پیامبر، با مخالفت عمر بن خطاب مواجه شده که با گفتن جمله «این مرد هذیان میگوید»، مانع از نوشتن سفارش پیامبر میشود. واکنش خلیفه دوم بر خلاف برخی از آیات قرآن دانسته شده و انتقاد برخی از نویسندگان مسلمان را در پی داشته است. [البته این نام بیشتر در میان اهل سنت رواج پیدا کرده است.(1)]3- بعضی این روایت را ضعیف و غیر معتبر دانستهاند در حالی که در صحیح بخاری و مسلم آمده است.(2)
4- در اینکه پیامبر چند روز در بستر بیماری بود و آیا می توانست به مسجد برود و مثلا بر بالای منبر برود و خلافت و امامت علی را اعلام نماید هم محل اختلاف است منابع می گوید بیماری پیامبر شدید بود و گاهی بیهوش می شد، و حتی برای نماز به او کمک می کردند .
5- هیچ یک از منابع شیعه و سنی در طول تاریخ یک احتمال ضعیفی هم که پیامبر مثلا وصیت کند به خلافت و امامت ابوبکر و یا عمر و یا عثمان را بیان نکردند .
7- علاوه بر اینها پیامبر از روز اول اعلام بعثت در قوم و عشیره خود و در دهها حدیث ( ماجرای حدیث انذار و یوم الدار و …..) وصایت(ع) علی را به مردم اعلام کرده بود که آخرین و مهم ترین آن ماجرای غدیر خم بود .
8- در هر حال خلافت و ولایت و وصایت علی ع به هر دلیلی بر مذاق مهاجر و انصار خوش نیامد و از دل سقیفه ملاک ها و معیار های دیگری برخواست .
9- به باور برخی از عالمان شیعه، دلیل اینکه پیامبر(ص) از نگارش وصیت منصرف شد، همان سخنی بوده که در مقابلش گفته شد؛ زیرا دیگر اثری برای نوشتن آن نامه باقی نمیماند، جز اختلاف پس از درگذشت پیامبر(ص). بر این اساس، اگر پیامبر توصیه مذکور را مکتوب میکرد، ممکن بود باز هم گفته شود که این نوشته هذیان است.(3)
10- هدف پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چیزی جز تحکیم و تثبیت خلافت امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) و لزوم پیروی از اهل بیت خود نبود و این مطلب با توجه به حدیث ثقلین که مورد اتفاق جمیع محدثان از اهل تسنن و تشیع است، مشخص میشود. روایت شده که “عمر” در دیدار با “ابنعباس” گفته که «پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در هنگام بیماری، سر آن داشت تا به اسم علی (علیهالسّلام) تصریح کند؛ اما من به خاطر اسلام از این کار ممانعت کردم.» [۴]«انّی تارک الثلقین ما ان تمسکتم بهما لن تضلو: کتاب الله و عترتی اهل البیتی؛ [۵]من در میان شما، دو چیز گرانبها میگذارم، تا از آن دو پیروی مینمائید، هرگز گمراه نمیشوید، این دو چیز گرانبها عبارتند از: کتاب خدا (قرآن) و عترت و اهل بیت من.»
در خصوص نداشتن سواد و امی بودن پیامبر(ص):
در اینکه پیامبر اسلام ص به مکتب نرفت و خط ننوشت، در میان مورخان بحثى نیست و قرآن نیز صریحا در آیه 48 سوره عنکبوت درباره وضع پیامبر ص قبل از بعثت مى گوید وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ: پیش از این نه کتابى مى خواندى و نه با دست خود چیزى مى نوشتى تا موجب تردید دشمنانى که مى خواهند سخنان ترا ابطال کنند، گردد.
اصولا در محیط حجاز به اندازه اى باسواد کم بود که افراد باسواد کاملا معروف و شناخته شده بودند، در مکه که مرکز حجاز و یکی از بزرگترین مراکز تجارتی آن زمان در کل شبه جزیره عربستان محسوب مى شد تعداد مردانی که مى توانستند بخوانند و بنویسند از 17 نفر تجاوز نمى کرد و از زنان تنها یک زن بود که سواد خواندن و نوشتن داشت.
مسلما در چنین محیطى اگر پیامبر ص نزد معلمى خواندن و نوشتن را آموخته بود کاملا معروف و مشهور مى شد. و به فرض اینکه نبوتش را نپذیریم او چگونه مى توانست با صراحت در کتاب خویش این موضوع را نفى کند؟ آیا مردم به او اعتراض نمى کردند که درس خواندن تو مسلم است، این قرینه روشنى بر امى بودن او است.
در هر حال وجود این صفت در پیامبر(ص) تاکیدى در زمینه نبوت او بود تا هر گونه احتمالى جز ارتباط به خداوند و جهان ما وراء طبیعت در زمینه دعوت او منتفى گردد.
این در مورد دوران قبل از نبوت و اما پس از بعثت نیز در هیچیک از تواریخ نقل نشده است که او خواندن و نوشتن را از کسى فرا گرفته باشد، بنا بر این به همان حال امى بودن تا پایان عمر باقى ماند.
ولى اشتباه بزرگى که باید در اینجا از آن اجتناب کرد (و ظاهرا در سوال شما نیز مشاهده میشود) این است که درس نخواندن غیر از بى سواد بودن است و کسانى که کلمه امى را به معنى بى سواد تفسیر مى کنند، گویا توجه به این تفاوت ندارند.
هیچ مانعى ندارد که پیامبر ص به تعلیم الهى، خواندن- یا- خواندن و نوشتن را بداند، بى آنکه نزد انسانى فرا گرفته باشد، زیرا چنین اطلاعى، بدون تردید از کمالات انسانى است و مکمل مقام نبوت است.
شاهد این سخن آن است که در روایاتى که از امامان اهل بیت ع نقل شده مى خوانیم: پیامبر ص مى توانست بخواند و یا هم توانایى خواندن داشت و هم توانایى نوشتن.
اما براى اینکه جایى براى کوچکترین تردید براى دعوت او نماند از این توانایى استفاده نمىکرد.
———————-
1. بخاری، ابی عبدالله محمد بن اسماعلیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ هـ، چاپ اول ج۲، ص۶۳۸.
2. ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۱۰۵.
3. شرف الدین، المراجعات، المجمع العالمی لاهل البیت، ص۵۲۷.
4. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیه، ج۱۲، ص۲۱.
5. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه وفا، ۱۴۰۳ ه، ج۲۲، ص ۴۷۵-۴۷۶.
منابع جهت مطالعه بیشتر :
۱. پاسخ به پرسشها از دیدگاه تشیع و تسنن در ۳ مجلّد، دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنت بلوچستان، مؤسسه آموزشی و پژوهشی مذاهب اسلامی.
۲. تشیع در تسنن، سید محمد رضا مدرسی یزدی.
۳. عقاید تطبیقی، حسین رجبی.
۴. پرسشها و پاسخ ها، دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها.
۵. معالم المدرستین، علامه مرتضی عسکری.
۶. پرسشها و پاسخ ها، آیت الله سبحانی.
۷. کلام المقارن، علی ربانی گلپایگانی.
۸. کشف الارتیاب، سید محسن امینی.
۹. شبهات، و ردودٌ، سید سامی البدی، در سه جلد.
۱۰. مرزهای توحید و شرک در قرآن، آیت الله سبحانی.
۱۱.جستجوی حقیقت در مناظرات مسجد الحرام، سید محمد علوی
۱۲.سیری در عقاند، سید محمد علوی