احساس عدم محبت نسبت به خداوند ناشی از عواملی از جمله ضعف معرفت خدا و نعمت های بی پایان او است. به این عوامل اشاره می کنیم. اما در مقدمه گفتنی است: عاشق به کسی گویند که لحظهای خیال و فکر و ذکرش از معشوق جدا نباشد. عشق و محبّت و هجران معشوق آن چنان قلب و جان و روح عاشق را مسخّر نموده که آب و خواب و غذا را از او گرفته و او به چیزی جز معشوق نمیاندیشد. کسی جز او را نمیبینند. هر کس چنین نیست، عاشق نیست.(1)بر اساس این دو نکته می گوییم :عشق به خدا یعنی بریدن و رها شدن از خودپرستی، نفسپرستی و بتپرستی کهن و مدرن و در منزل «عبودیت و بندگی» منزل گزیندن. برای ماوای گزیدن در منزل عبودت و بندگی باید نسبت به معبود معرفت پیدا کرد. پس بکوش تا با افزودن معرفتت نسبت خدا، عاشق او شوی.عاشق خدا شدن و نزدیکی به خدا امری است که یک شب نمی توان به آن رسید ،بلکه نیازمند زمان و انجام اقداماتی است که مهم ترین آن عبارتند از:1- معرفت:کلید نیل به هدف نهایی معرفه الله است. بدون شناخت خداوند عاشق او شدن و نزدیکی به او امکان پذیر نیست. از این رو امام علی(ع) می فرماید:” اوّل الدّین معرفته؛ معرفت خدا سرآغاز دین است”. (2)
سیر و حرکت به سوی خدا و عشق و محبت او هنگامی پدید می آید و میسّر می شود که در اثر معرفت و آگاهی بیداری دل حاصل گردد و چراغ ایمان در دل روشن شود. روغن چراغ ایمان، عمل صالح و ترک گناه است.
لذا نخستین گام در شعلهور شدن، آتش عشق، داشتن شناخت درست از کمال و جلوههای معشوق است. تحصیل شناخت خدا، برای اکثر افراد بدون خودشناسی و شناخت تجلیات خدا میسر نیست.از این رو در روایات خودآگاهی و خودشناسی برترین شناختها دانسته شده است. شناخت ذات و صفات و همچنین شناخت نعمت های خدا و شکر آن نعمت ها در ایجاد علاقه انسان به خداوند تاثیر عمیقی دارد.
2- اطاعت:
برای دستیابی به مقام شکر و نیل به اجر عظیم و احاطه بر مسائل با روشن بینی خاص و کسب موفقیت، قرآن مجید تقوا را مطرح کرده که همه این موضوعات در قرب به پروردگار مؤثر است.
یک مثال ساده: برای استفاده از یک شاخه آهن یا درِ آهنی که زنگ زده و کثیف شده است، اول زنگارها وآلودگی ها را از آن پاک میکنیم و بعد با سمباده آن را جلا میدهیم و بعد روی آن رنگ میزنیم.
قلب و دل ما نیز چنین است اگر می خواهیم به مقام قرب الهی برسیم باید این مراحل را در نفس انسانی خود انجام دهیم. مسلّماً هر انسان دارای اخلاق ناجور و ناپسند مانند تکبر و خودخواهی و حسادت و… است. برای رسیدن به تقوای الهی و کسب فضائل ابتدا باید با آموختن علم اخلاق آنها را از نفس بزداییم و دل را جلا داده و آماده کِشت فضائل اخلاقی نماییم.آن وقت دل انسان در سایه تقوا، به مراحلی از یقین میرسد که عاشق خدا میشود و این عشق در زندگی او متبلور می شود.
3- عبادت:
در حدیث قدسی آمده است: ” هیچ بنده ای به وسیله عملی بهتر و محبوب تر از انجام واجبات (وترک گناهان و محرمات) به من نزدیک نشده است.”
بنابراین انجام واجبات ( نماز و روزه و سایر عبادت ها و انفاق مال و صله ارحام و کمک به ضعفا و دستگیری از فقرا) و ترک گناهان و محرمات ( گناهان صغیره و کبیره) محبوبترین عملی است که انسان را به خدا نزدیک می کند.بعد از انجام واجبات و ترک گناهان، کارهای مستحبی است که انسان را به خدا نزدیک می کند،
از این رو در ادامه حدیث قدسی خداوند می فرماید:
« بنده با به جا آوردن کارهای مستحب، به سوی من تقرّب پیدا می کند . با انجام کارهای مستحبی، چنان کمال می یابد و به من تقرّب پیدا می کند، که او را دوست دارم (یعنی بندة خدا، محبوب خدا می شود). وقتی کسی محبوب من گشت و او را دوست داشتم، گوش او می شوم، که با آن می شنود. چشم او می شوم که با آن می بیند. زبان او می گردم که با آن سخن می گوید . دست او می شوم، که با آن می دهد و می گیرد. پای او می شوم، که با آن راه می رود. وقتی (چنین بندهای) مرا بخواند، اجابت می کنم، وقتی از من چیزی را درخواست کند، به او خواهم داد».(3)
مفهوم حدیث این است: کسی که همه واجبات را انجام می دهد و از همه گناهان خود را دور می سازد و با کارهای مستحبی به خداوند تقرب می جوید، چشم و گوش و زبان و دست و پا و فکر و اندیشه و بالاخره همه اعضا و جوارح او در مسیری که رضایت و خشنودی خداوند است، تحرک و فعالیت خواهد داشت . هرگز خلاف رضای خدا نمیاندیشد و گام برنمیدارد. چنین شخصی همه دعاهایش مستجاب است.
مستحبات که بعد از واجبات انسان را به خدا نزدیک می کند، بسیار است . توان و طاقت و عمر انسان ، محدود و کوتاه است، پس در میان مستحبات باید محبوبترین و با فضیلتترین مستحبات را شناسایی کرد و آن ها را انتخاب نمود.
در اسلام به پاره ای از عبادات و مستحبات بیش تر تأکید شده مانند قرائت قرآن، نماز شب و تهجد و شب زنده داری، انجام نوافل روزانه، مناجات با خدا و راز و نیاز با او در دل شب، مقیّد بودن به خواندن نمازهای واجب در اول وقت ، همواره با وضو بودن، رعایت آداب و سنت ها در عبادات، تعقیبات نماز، شرکت در نماز جمعه و جماعات، سه روز روزه در هر ماه، زیارت اولیا، توسل به امامان، صله رحم، ذکر خدا و صلوات بر محمد و آل محمد، انتظار فرج امام زمان علیه السلام و عمل کردن به آن چه که لازمه منتظر واقعی است ،تولی و تبری و دوستی و دشمنی به خاطر خدا .
پی نوشت ها:
1. مجمع البحرین، واژه عشق.
2. نهج البلاغة، الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام، دار الهجرة للنشر – قم ، خطبه 1، ص 30 .
3. الکافی، ثقة الإسلام الکلینی، دار الکتب الإسلامیة – طهران، 1365 ه. ش، ج 2، ص 352، حدیث 7
سیر و حرکت به سوی خدا و عشق و محبت او هنگامی پدید می آید و میسّر می شود که در اثر معرفت و آگاهی بیداری دل حاصل گردد و چراغ ایمان در دل روشن شود. روغن چراغ ایمان، عمل صالح و ترک گناه است.
لذا نخستین گام در شعلهور شدن، آتش عشق، داشتن شناخت درست از کمال و جلوههای معشوق است. تحصیل شناخت خدا، برای اکثر افراد بدون خودشناسی و شناخت تجلیات خدا میسر نیست.از این رو در روایات خودآگاهی و خودشناسی برترین شناختها دانسته شده است. شناخت ذات و صفات و همچنین شناخت نعمت های خدا و شکر آن نعمت ها در ایجاد علاقه انسان به خداوند تاثیر عمیقی دارد.
2- اطاعت:
برای دستیابی به مقام شکر و نیل به اجر عظیم و احاطه بر مسائل با روشن بینی خاص و کسب موفقیت، قرآن مجید تقوا را مطرح کرده که همه این موضوعات در قرب به پروردگار مؤثر است.
یک مثال ساده: برای استفاده از یک شاخه آهن یا درِ آهنی که زنگ زده و کثیف شده است، اول زنگارها وآلودگی ها را از آن پاک میکنیم و بعد با سمباده آن را جلا میدهیم و بعد روی آن رنگ میزنیم.
قلب و دل ما نیز چنین است اگر می خواهیم به مقام قرب الهی برسیم باید این مراحل را در نفس انسانی خود انجام دهیم. مسلّماً هر انسان دارای اخلاق ناجور و ناپسند مانند تکبر و خودخواهی و حسادت و… است. برای رسیدن به تقوای الهی و کسب فضائل ابتدا باید با آموختن علم اخلاق آنها را از نفس بزداییم و دل را جلا داده و آماده کِشت فضائل اخلاقی نماییم.آن وقت دل انسان در سایه تقوا، به مراحلی از یقین میرسد که عاشق خدا میشود و این عشق در زندگی او متبلور می شود.
3- عبادت:
در حدیث قدسی آمده است: ” هیچ بنده ای به وسیله عملی بهتر و محبوب تر از انجام واجبات (وترک گناهان و محرمات) به من نزدیک نشده است.”
بنابراین انجام واجبات ( نماز و روزه و سایر عبادت ها و انفاق مال و صله ارحام و کمک به ضعفا و دستگیری از فقرا) و ترک گناهان و محرمات ( گناهان صغیره و کبیره) محبوبترین عملی است که انسان را به خدا نزدیک می کند.بعد از انجام واجبات و ترک گناهان، کارهای مستحبی است که انسان را به خدا نزدیک می کند،
از این رو در ادامه حدیث قدسی خداوند می فرماید:
« بنده با به جا آوردن کارهای مستحب، به سوی من تقرّب پیدا می کند . با انجام کارهای مستحبی، چنان کمال می یابد و به من تقرّب پیدا می کند، که او را دوست دارم (یعنی بندة خدا، محبوب خدا می شود). وقتی کسی محبوب من گشت و او را دوست داشتم، گوش او می شوم، که با آن می شنود. چشم او می شوم که با آن می بیند. زبان او می گردم که با آن سخن می گوید . دست او می شوم، که با آن می دهد و می گیرد. پای او می شوم، که با آن راه می رود. وقتی (چنین بندهای) مرا بخواند، اجابت می کنم، وقتی از من چیزی را درخواست کند، به او خواهم داد».(3)
مفهوم حدیث این است: کسی که همه واجبات را انجام می دهد و از همه گناهان خود را دور می سازد و با کارهای مستحبی به خداوند تقرب می جوید، چشم و گوش و زبان و دست و پا و فکر و اندیشه و بالاخره همه اعضا و جوارح او در مسیری که رضایت و خشنودی خداوند است، تحرک و فعالیت خواهد داشت . هرگز خلاف رضای خدا نمیاندیشد و گام برنمیدارد. چنین شخصی همه دعاهایش مستجاب است.
مستحبات که بعد از واجبات انسان را به خدا نزدیک می کند، بسیار است . توان و طاقت و عمر انسان ، محدود و کوتاه است، پس در میان مستحبات باید محبوبترین و با فضیلتترین مستحبات را شناسایی کرد و آن ها را انتخاب نمود.
در اسلام به پاره ای از عبادات و مستحبات بیش تر تأکید شده مانند قرائت قرآن، نماز شب و تهجد و شب زنده داری، انجام نوافل روزانه، مناجات با خدا و راز و نیاز با او در دل شب، مقیّد بودن به خواندن نمازهای واجب در اول وقت ، همواره با وضو بودن، رعایت آداب و سنت ها در عبادات، تعقیبات نماز، شرکت در نماز جمعه و جماعات، سه روز روزه در هر ماه، زیارت اولیا، توسل به امامان، صله رحم، ذکر خدا و صلوات بر محمد و آل محمد، انتظار فرج امام زمان علیه السلام و عمل کردن به آن چه که لازمه منتظر واقعی است ،تولی و تبری و دوستی و دشمنی به خاطر خدا .
پی نوشت ها:
1. مجمع البحرین، واژه عشق.
2. نهج البلاغة، الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام، دار الهجرة للنشر – قم ، خطبه 1، ص 30 .
3. الکافی، ثقة الإسلام الکلینی، دار الکتب الإسلامیة – طهران، 1365 ه. ش، ج 2، ص 352، حدیث 7