طلسمات

خانه » همه » مذهبی » ترس وغلبه بر آن

ترس وغلبه بر آن


ترس وغلبه بر آن

۱۳۹۳/۰۶/۳۰


۹۰ بازدید

داستان برصیصای عابد و بلعم باعور انسان را به وحشت می اندازد ولی آیا می توان گفت مومن به جهت اتصال به ایمه از چنین عاقبتی در امان است لطفا چیزی بگویید که از وحشت ما کم شود انسان یک عمر تلاش کند وآخر عمر کافر از دنیا برود !!!!؟؟؟ چرا هر چه بیشتر مطالعه می کنیم ترسمان بیشتر می شود می ترسیم باعث نا امیدی وزدن قید همه چیز شود خواهش می کنم کمکم کنید

ترس به معناى بیم و هراس، یکى از حالات نفسانى است که باعث گریز از خطر یا آمادگى در مقابل خطر مى گردد. این خصیصه به خودى خود امرى مفید است که باعث بر حذر داشتن انسان از خطرات پیرامون وى مى گردد. ترس در زبان عربى «خوف» و «خشیت» نامیده مى شود.پس ترس به خودی خود امربدی نیست ونگرانی ندارد ، وانسان ترس را لازم دارد والا اگر ترس نداشت به عواقب بدی دچار می شد! اگر برصیصای عابد ویا بلعم باعور کمی از خدا ترس داشتند به این سرنوشت دچار نمی شدند ، در نوشته های زیر اولا راجع به ترس ازخدا وثانیا راجع به راهکار رسیدن به آرامش سخن خواهیم گفت، وارتباط برقرارکردن با ائمه هدی علیهم السلام وبهره بردن از دعاهایی که به ما برای رسیدن به آرامش تعلیم داده اند استفاده خواهیم نمود !
اول : ترس از خدا!
بین انسان ها، از کسانى ترس و هراس باید داشت که قیافه اى ترسناک دارند یا ظالم و ستمگر مى باشند، لکن خدا چهره اى مادى ندارد که به زشتى و زیبایى متصف شود. حقیقت خدا که ماوراى ماده است، چنین توصیف شده است: «اللَّه جمیل و یحب الجمال؛ خدا زیبا است و زیبایى را دوست دارد». از دیگر سو هیچ گونه ظلمى از سوى خدا نسبت به بندگان جارى نیست، که موجب ترس ازوى شود.ترس از خدا به معناى ترس از مسئولیت هایى است که انسان در برابر وى دارد. ترس از این که در مقام انجام تکالیف الهى کوتاهى کرده و از عهده تکلیف به خوبى بر نیاید. به عبارت دیگر ترس از کم کارى ها، گناهان و کوتاهى ها در مقابل تکالیف الهى است. ترس از انجام ندادن مسئولیت انسانى و ارزش هاى عالى، ترس از این که به هدفى که براى آن آفریده شده دست نیابد. مولاى متقیان(ع) مى فرماید: «هیچ یک از شما ترس نداشته باشید مگر از گناه خویش».(1)
سرچشمه هاى خوف الهى:
1- اعمال ناپاک و گناهان بندگان یکى از عوامل خوف از خدا است.خدا هم چنان که به بندگان مؤمن خویش وعده بهشت را داده، به گناهکاران وبدکاران وعده عذاب داده است. پس گناه کار از این جهت که عذاب الهى در انتظار او است، خائف است.
2- در اولیاى خدا (پیامبران و امامان و صالحان) نیز خوف الهى وجود دارد تا بدان جا که در حال نماز، بدن مبارکشان به لرزه مى افتاد و نیمه شب ها از خوف خدا گریسته و به حالت غش مى افتادند. این حالت بدین خاطر است که به جهت درک عظمت الهى، خود را حقیر و کوچک احساس کرده و دچار خشیت و خوف مى گردند، یا بدین جهت است که همیشه دغدغه دارند حق عبودیت و بندگى را به انجام نرسانند. خدا آن قدر با عظمت است که شکر یکى از هزار نتوان کرد، و یا خوف از آن که لحظه اى دچار غفلت از ذکر و یاد خدا شوند.
3- بین خدا ترسى و آگاهى ارتباط تنگاتنگ است. هر چقدر معرفت انسان به خدا از عمق بیشترى برخوردار باشد، پرستش شدت بیشترى خواهد داشت.وخداترسی او بیشترمی شود، خشیت الهى در دل بنده بدون معرفت حاصل نمى گردد: «إنّما یخشى اللَّه مِن عباده العلماء؛ به درستى که مى ترسند از خدا، (از میان بندگانش) علماء»(2)
4- در قران أمده :«وامّا من خاف مقام ربّه» ؛ پس آن که بیم داشت از مقام پروردگارش (3) مفسران درباره این که منظور از «مقام » درآیه چیست ؟ چهار احتمال داده اند:
الف) مواقف قیامت؛
ب) خوف از علم خداوند: مراقبت دائمى او نسبت به همه انسان ها که هیچ چیز از او پوشیده نیست.
ج) ترس از خدا نه به خاطر آتش دوزخ و خوف از فوت لذت هاى نفسانى در بهشت (طمع نسبت به نعیم بهشتى) بلکه تنها به خاطر مقام پروردگار و جلال و عظمت او.
د) منظور مقام عدالت او است. خوف از عدالت به خوف از کوتاهى و قصور اعمال باز مى گردد.(4) اگر انسانى در مقابل عظمت و بزرگى خدا از یک سو و کوتاهى ها و گناهان خود از سوى دیگر، خاضع نشد و خشیت الهى در وجود او حاکم نشد، نشانه شجاعت و بزرگى نیست، بلکه نشانگر جهل و نادانى وعدم عاقبت اندیشى است، در نتیجه به دنبال رفع نواقص و توبه نخواهد رفت و در قیامت در حالى خدا را ملاقات مى کند که در کوله بار خویش هیچ عمل خیرى ندارد.
دوم: راهکار رسیدن به آرامش!
احساس آرامش واطمینان ،احساسی ، قلبی است وبرای رسیدن به آن، مراحلی راباید طی کرد ،ابتداءا باید با دقت و ریشه یابی، احیانا دلیل ناآرامیها راپیدا کرد؛این احساس علل وعواملی دارد همانطوری که احساس ناامنی وپریشانی نیز معلول عواملی است ، گاهی گناه، موجب پریشانی است و اگر شخص ، گناه راترک کند ،چه بسا به ساحل آرامش وامنیت برسد ، وگاهی سردر گمی ودور بودن از خدا ، موجب احساس پریشانی وناآرامی می شود ، وگاهی عوامل دیگر؛ به نظر ما آرامش واطمینان در سایه اموری است که درصورت پرداختن به آنها پاسخ به درازا می کشد و اصل پاسخ را نیز همان امور می دانیم ؛ در این نوشته برای پاسخ به سؤال شما ، دعای مؤثری که امام رضا علیه السلام برای رفع پریشانی تعلیم فرموده اند را بیان وسپس با نگاهی اجمالی دیدگاه قرآن در مورد آرامش روحی وروانی رابیان می کنیم :
– دربعضی از روایات :جهت آرامش قلب این آیه را دائم بخواند (اَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمئِنُّ الْقُلُوبِ) یعنی همانا به ذکر و یاد خدا قلبها آرامش می یابند .
– تکرار لفظ جلاله «الله» باعث آرامش روحی و نظم در دستگاه‌های تنفسی می‌شود
– به گزارش مرکز خبر حوزه، تحقیقاتی از سوی دانشگاه آمستردام هلند صورت گرفته که طی آن اعلام شده تکرار لفظ جلاله «الله» بحران‌های روحی و نگرانی‌ها را از بین برده و ضمن ایجاد آرامش روحی باعث نظم در دستگاه‌های تنفسی می‌شود.
بر پایه گزارش پیک تقریب این تحقیقات مدت سه سال بر روی تعداد زیادی از بیماران مسلمان و غیرمسلمان که با زبان قرآن آشنا نبودند انجام گرفت و نتیجه آن این شد که به زبان آوردن لفظ جلاله الله ،باعث تنظیم ضربان قلب می‌شود که بارها در قرآن نیز بر روی آن تاکید شده است.
– روزی منصور دوانیقی امام صادق علیه السلام را احضار کرد تا او را بکشد و به ربیع، نگهبان و پرده‌دار مخصوصش، گفت:«وقتی دست هایم را به هم زدم گردنش را بزن.» هنگامی که امام وارد شد، همین که چشم منصور به او افتاد، از جایش برخاست و گفت:«خوش آمدید ای ابا عبدالله. به دنبالت فرستادیم تا قرض‌هایت را ادا کنیم و حرمتت را پاس داریم» آنگاه با مهربانی ،جویای احوال خاندان امام صادق علیه السلام شد و به او گفت:«ما قرض‌هایت را خواهیم پرداخت.» و هدیه ای هم به امام داد و او را روانه‌ی خانه ساخت.
پس از آنکه امام صادق علیه السلام از مجلس منصور خارج شد ربیع از امام پرسید:«شمشیر را دیدید؟ آن شمشیر فقط برای کشتن شما بود. وقتی وارد مجلس شدید دیدم زیر لب چیزی می‌گفتید. چه می‌گفتید؟
امام فرمود:«بله، با دیدن منصور، این دعا را خواندم:« حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبینَ حَسْبِیَ الْخالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقینَ حَسْبِیَ الرّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقینَ حَسْبِیَ اللهُ رَبُّ الْعالَمینَ حَسُبی مَنْ هُوَ حَسْبی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبی حَسْبی مَنْ کانَ مُنْذُ کُنْتَ حَسْبی حَسْبِیَ اللهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ وَ الْحَمْدُللِهِ رَبِّ الْعالَمینَ.» (خداوندی که رب و پروردگار من است مرا از شر کسانی که تحت ربویتش هستند حفظ می‌کند، خالق من را از شر مخلوقاتش حفظ می‌کند. روزی دهنده مرا از روزی خوردنده کفایت می‌کند، پروردگار جهانیان مرا کافی است، و خداوندی که جز او خدایی نیست مرا بس است. بر او توکل نمودم که او پروردگار عرش باعظمت است (منبع: بحارالانوار، جلد 47 ومفاتیح الجنان در بحث تعقیبات نماز صبح )
– عالم ربانی، حاج ملا فتحعلی عراقی فرمود:
« آخوند ملا محمد صادق عراقی در نهایت سختی و پریشانی بود و به هیچ وجه برای او گشایشی واقع نمی شد. شبی در عالم خواب دید، در بیابانی خیمه بزرگی بر پا است. پرسید: این خیمه مربوط به کیست؟
گفتند: این جا خیمه امام زمان علیه السلام است.
با عجله خدمت آن حضرت مشرف شد و سختی حال خود را به آن سرور عرض کرد و از ایشان دعایی برای گشایش کار و رفع مشکلات خویش خواست. حضرت او را به سیدی از اولاد خود حواله دادند و اشاره به او و خیمه اش فرمودند.
آخوند از محضر آن حضرت خارج شد و به همان خیمه ای که اشاره فرموده بودند، رفت؛ دید عالم مورد اعتماد، جناب آقا سید محمد سلطان آبادی، که روی سجاده نشسته و مشغول دعا خواندن است، در آن خیمه حضور دارد. به سید سلام کرد و کیفیت جریان را نقل کرد. ایشان جهت وسعت رزق، دعایی به او تعلیم نمود.
در این جا آخوند از خواب بیدار شد و در حالی که دعا به یادش مانده بود، به طرف خانه آن عالم بزرگوار به راه افتاد. از طرفی قبل از دیدن این خواب، رابطه آخوند عراقی با سید قطع بود و علتش را اظهار نمی کرد.
وقتی خدمت سید رسید، او را به همان شکلی که در خواب دیده بود، روی سجاده خود نشسته، مشغول ذکر و استغفار مشاهده نمود و سلام کرد.سید جواب سلامش را داد و تبسمی نمود؛ مثل این که از قضیه مطلع باشد. آخوند برای گشایش کار خود دعایی خواست. مرحوم سلطان آبادی، همان دعایی را که در عالم خواب تعلیم فرموده بود، بیان کرد.
آخوند عراقی مقید به خواندن آن دعا شد و اندک زمانی دنیا از هر طرف به او رو آورد و از سختی و تنگدستی راحت شد. بعد از این اتفاق، مرحوم حاج ملا فتحعلی، سید را خیلی ستایش می کرد و مدتی هم نزد ایشان درس خوانده بود.
اما آنچه را سید به آخوند در عالم خواب و بیداری تعلیم داده بود، سه چیز است:
– اول: آن که بعد از فجر صبح دست بر سینه گذارد و هفتاد مرتبه بگوید « یا فتاح»
– دوم: آن که مواظبت کن به خواندن:
– لاحَوْلَ وَلاقُوَّهَ اِلاّ بِاللهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی الْحَیِّ الَّذی لایَمُوتُ وَ اَلْحَمْدُللِهِ الَّذی لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَهً وَلا وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً.
– سوم، دعایی را که ابن فهد حلی از حضرت رضا علیه السلام نقل کرده که بعد از نماز صبح خوانده شود و هر کس آن را بخواند حاجتش برآورده و مشکلاتش حل می شود. (مرحوم شیخ عباس قمی این دعا را در اوایل مفاتیح الجنان ذیل تعقیبات نماز صبح آورده است وبسیار مجرب است ، حتما به مفاتیح رجوع کنید وبا توجه به معانی بلندش این دعا را بخوانید)
– بِسْمِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُفَوِّضُ اَمْری اِلَی اللهِ اِنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ قَوْقاهُ الله سَیِّآتِ ما مَکَرُوا اِلاَّ الَهِ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجِبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجیِ الْمُؤمِنینَ حَسْبُنا اللهَ وَ نِعْمَ الْوَکیلِ وَ انْقَلِبُوا بِنِعْمَهً مِنَ اللهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءُ ماشاءَ‌اللهُ لا ماشاءَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّهَ اِلاّ بِاللهِ ماشاءَ اللهُ لا ماشاءَ النّاسَ ماشاءَ اللهُ اَنْ یَرَهُ النّاسَ حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبینَ حَسْبِیَ الْخالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقینَ حَسْبِیَ الرّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقینَ حَسْبِیَ اللهُ رَبُّ الْعالَمینَ حَسُبی مَنْ هُوَ حَسْبی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبی حَسْبی مَنْ کانَ مُنْذُ کُنْتَ حَسْبی حَسْبِیَ اللهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ وَ الْحَمْدُللِهِ رَبِّ الْعالَمینَ.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد