۱۳۹۳/۰۶/۲۴
–
۲۱۸ بازدید
در میان جریان چپ، شاید هیچ گروهی مثل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دچار دگردیسی نشده است. سازمانی که در گذشته طرفدار دولت حداکثری، مخالف بخش خصوصی و مخالف جدی با استکبار و نظم نوین جهانی بود، سردمدار جریانی شد که خواهان مذاکره و رابطه با آمریکا، دولت حداقلی، بخش خصوصی و طرفدار اقتصاد بازار و آزاد شده است.
شناخت احزاب، گروهها و افراد تأثیرگذار برای شناخت صحنهی سیاسی امری ضروری است، زیرا در کوران وقایع سیاسی، بهخصوص در ایران که احزاب و گروهها به معنای واقعی و متناسب با مقتضیات جمهوری اسلامی نهادینه نشدهاند، پیچیده شدن رفتار و گفتار آشکار احزاب در لفافههای زیبا و مبهم یا فضای غبارآلود تقابل و تقلای سیاسی و دیگر عوامل، موجب میگردد که تشخیص طریق صحیح و احزاب مضر بهسختی انجام شود.
بیشک جناح و احزاب چپ، که بعداً تحت عنوان کلی اصلاحطلبان در مقابل اصولگرایان متجلی شدند، در تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی چند دهه از انقلاب اسلامی، نقش تأثیرگذاری داشتند. از آنجا که شناخت اقدامات و عملکرد این جریان مبتنی بر شناخت مبانی فکری گروههای درون آن است، لذا در این مقاله در پی شناخت و جریانشناسی مبانی فکری این جریان هستیم.
در این مقاله، ما جریان اصلاحطلبی را با تقسیمبندی رایج جامعهشناسی سیاسی ایران، یعنی تقسیم جریانات به جریان چپ و راست انجام دادهایم، با این تفاوت که ملاک چپ و راست بودن، نه نوع تفکر اقتصادی، بلکه نوع تفکر سیاسی این جریان بوده است.
چپ سنتی
الف) مجمع روحانیون مبارز
جریان چپ سنتی عبارت است از روحانیون و غیرروحانیون متشکل در مجمع روحانیون مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی. اصطلاح جریان چپ بدون قید سنتی از آن هنگامی باب شد که قسمتی از روحانیون جامعهی روحانیت مبارز، با اعتراض به نحوهی برخورد جامعهی روحانیت با دولت موسوی و همچنین اعتراض به نحوهی انتخاب نامزدهای انتخاباتی لیست تهران در دورهی سوم مجلس که قرار بود از سوی جامعهی روحانیت به مردم معرفی شود، خواهان جدایی از جامعهی روحانیت شدند.
این گروه طی نامهای به امام خمینی، تقاضای انشعاب از جامعهی روحانیت را مطرح نمود که امام بلافاصله با این امر موافقت نمودند. از آنجا که مجمع روحانیون فلسفهی انشعاب خویش را طرفداری از اسلام اصیل و ناب محمدی در برابر اسلام آمریکایی بیان مینمود و جامعهی روحانیت و جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم را متهم به اسلام آمریکایی میکرد، با موافقت امام، از این انشعاب این تلقی در جامعه شکل گرفت که جریان راست رهبری اسلام آمریکایی را در کشور مینماید.
در این راستا، جریان راست، جریان چپ را به مخالفت با آزادیهای اقتصادی مشروع مردم متهم میکرد و جریان چپ هم جریان راست را مدافع سرمایهداری و بازاریان ثروتمند معرفی مینمود. چنین فضای مسمومی سبب شد تا حضرت امام طی نامهای در 17 اردیبهشت 68 به آیتالله مشکینی بیان دارند که «اگر آنان (فرزندان انقلابیام) جذب آقایان محترم مدرسین نشوند، در آینده گرفتار کسانی خواهند شد که مروج اسلام آمریکاییاند.»(1) عمده اعضای این جریان عبارت بودن از: مهدی کروبی، سید محمد موسویخوئینیها، محمدرضا توسلی، سید محمد خاتمی، سید علیاکبر محتشمیپور، اسدالله بیات، سید حمید روحانی و…
روزنامهی «سلام» به مدیرمسئولی خوئینیها و نشریهی «عصر ما» ارگان رسمی جریان چپ بود و پس از تعطیلی آن، روزنامهی «بیان» دیدگاه این جریان را منعکس میساخت. میتوان روزنامههای «آفتاب یزد» و «حیات نو» را نیز از ارگانهای غیررسمی این جریان قلمداد نمود.
این جریان در سالهای حیات امام خمینی (ره)، بهطور کلی از مواضع رادیکالتر در برخورد با مسائل کشور حمایت مینمود و مخالف هرگونه اعتدال و میانهروی در برخورد با مسائل بود. این جریان برخلاف جریانهای دیگر در زمان امام، اطاعت محض از فرمان و عدم تفسیربهرأی از مواضع روشن ایشان را یک وظیفه میدانست و خود را با دیدگاهها و منویات امام خمینی هماهنگ مینمود. عدهای معتقدند که این جناح با فوت امام خمینی (ره)، بزرگترین حامی خود را از دست داد و باید آن را علت اصلی افول مجمع بین سالهای 68 تا 76 دانست. این جریان شکست کمونیستهای جهان و فروپاشی شوروی را هزیمت جریان چپ در دنیا و تأثیرگذار در ناکامی جناح چپ در ایران میداند.(2)
بعد از رحلت امام خمینی، خصوصاً پس از جریان دوم خرداد 76، دیدگاههای این جریان با دیدگاههای اولیهی آن، کاملاً متضاد و متفاوت شد. در این دوره، دگردیسی جدی در مواضع و دیدگاههای مجمع روحانیون مبارز مشاهده میشود. اعتقاد به ولایت فقیه بهجای ولایت مطلقهی فقیه، اهتمام به جمهوریت نظام بهجای اسلامیت، طرفداری از برقراری مذاکره و رابطه با آمریکا بهجای مخالفت با آن، اعتقاد به طرفداری از نظام سرمایهداری و بازار آزاد در اقتصاد بهجای گرایش شدید دولتی کردن امور، تجویز گرایشی مبنی بر دین حداقلی و به عبارت دیگر زمینهساز شدن برای رشد سکولاریسم و جدایی دین از سیاست را میتوان از مهمترین چرخشهای مواضع این جریان برشمرد.(3)
ب) سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران از وحدت هفت گروه سیاسیِ معتقد به رهبری امام خمینی (ره)، که در سالهای پیش از انقلاب، به مبارزهی مسلحانه علیه رژیم شاهنشاهی معتقد بودند، تشکیل شدند. گروههای هفتگانه عبارت بودند از: امت واحده، توحیدی بدر، توحیدی صف، فلاح، فلق، منصورون و موحدین.
سازمان در دورهی اول حیات خود، با مشارکت فعال در تشکیل سپاه پاسداران، در نظام دادن به کمیتهی مرکزی انقلاب، مقابله با ضدانقلاب در کردستان و… در دههی 60، کارنامهی قابل قبولی را برجای گذاشت. اما کمکم اختلافات درونی بر سر مسائلی چون موضعگیری گروههای درون سازمان در قبال دکتر شریعتی و مخالفت با اطلاعیهی روز کارگر، موجب شد تا امام خمینی، شهید مطهری و آیتالله راستی کاشانی را بهعنوان نمایندهی خویش منصوب نماید. اما خود این مسئله نیز موجب اختلاف جناح دارای تفکر چپ با نمایندهی امام گردید. این جناح معتقد بود که نظرات نمایندهی امام نباید لزوماً توسط سازمان اطاعت شود، بلکه تنها مواردی باید اطاعت شود که او حکم مینماید. در نتیجهی این اختلافات، انشعابات در درون سازمان صوت گرفت و در نهایت بهخاطر استعفای آقای راستی کاشانی و مشغلهی کاری اعضا، سازمان منحل گردید. اما در سال 1370 سازمان با أخذ مجوز قانونی توسط بهزاد نبوی، محمد سلامتی، محسن آرمین، سید مصطفی تاجزاده و هاشم آغاجری، دوباره اجازهی فعالیت دریافت کرد.
در میان جریان چپ، شاید هیچ گروهی مثل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دچار دگردیسی نشده است. سازمانی که در گذشته طرفدار تمرکز امور در دست دولت (دولت حداکثری)، مخالف با واگذاری امور در دست مردم و بخش خصوصی و مخالف جدی استکبار و نظم نوین جهانی بود، اینک سردمدار جریانی شد که خواهان مذاکره و رابطه با آمریکا، کوچک شدن دولت (دولت حداقلی)، واگذاری امور به دست مردم و بخش خصوصی و طرفدار اقتصاد بازار و آزاد شده است.
این سازمان در عین کوچک بودن، بهلحاظ داشتن عناصر پُرکار و بانفوذ، نقش مهمی در نظریهپردازی در مجموعهی دوم خرداد داشت. دستهبندی جریانات سیاسی به چپ و راست، راست مدرن و سنتی، متعلق به این سازمان است.(4) بالأخره حمایت از روزنامههای ساختارشکن و هتاک زنجیرهای، مشارکت فعال و محوری در جریان تحصن مجلس ششم، حمله علیه شورای نگهبان و نهادهای انقلابی، وقایع کوی دانشگاه در سال 1387 و نقش محوری در سازماندهی نیروها در فتنهی 1388 و براندازی نظام، و حمله به ولایت و ولیفقیه و مراجع شیعه، که حکایت از انحراف شدید مبانی فکری سازمان داشت، موجب شد تا در سال 1389، با رأی دادگاه انقلاب، این سازمان که توسط جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم نامشروع معرفی شده بود، منحل گردد.
این جناح که در زمان امام خمینی قائل به ولایت مطلقهی فقیه بود، اما در دوران پس از ایشان، اختیارات ولیفقیه را محدود به قانون اساسی میداند و معتقد است وی باید در چارچوب قانون اساسی عمل کند.
در ذیل به اهم مواضع جریان چپ سنتی میپردازیم:
الف) نگرش به نظریهی ولایت فقیه
این جناح که در زمان امام خمینی قائل به ولایت مطلقهی فقیه بود، اما در دوران پس از ایشان، اختیارات ولیفقیه را محدود به قانون اساسی میداند و معتقد است وی باید در چارچوب قانون اساسی عمل کند. بهزاد نبوی، از رهبران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در اینباره میگوید: «ولایت مطلقه در چارچوب تعیینشده مطلقه میباشد؛ چراکه اگر غیر از این باشد، اصلاً نباید قانون اساسی تدوین میگردید.»(5)
نشریهی «عصر ما» در استدلال خود مبنی بر محدود بودن اختیارات ولیفقیه به آنچه در قانون اساسی آمده نوشته است: «…نمیتوان با تمسک به مطلقیت اختیارات رهبری، جمهوریت نظام را تعطیل کرد. اصل 100 قانون اساسی در مقام استقصای وظایف و اختیارات رهبری آمده و آن را در یازده مورد مقصور کرده است…»(6) اسدالله بیات عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون نیز گفته است: «وقتی اعمال ولایت فقیه عادل، مشروع خواهد بود که مردم ولایت وی را پذیرفته باشند.» روزنامهی «سلام» نیز در مقالهای دوری از رأی مردم را بهمنزلهی «فاصله گرفتن از اصل اسلام» توصیف میکند و در ادامه مینویسد: «اگر روزی به بهانهی تضمین اسلامیت نظام، موجباتی فراهم شود تا رأی مردم در تعیین امور مخدوش شود و بهای لازم را در عرف و فرهنگ سیاسی کشور از دست بدهد، قطعاً باید این پدیده را به معنای فاصله گرفتن از اسلام تفسیر کرد.»(7)
ب) مذاکره و رابطه با آمریکا
این جریان پیش از دورهی دوم خرداد، هرگونه رابطه با آمریکا را بهشدت رد میکرد و «مقاومت در برابر آمریکا» را بهعنوان یکی از سه هدف اصلی سیاست خارجی مورد نظر خود عنوان میکرد؛ تا جایی که «میزان نزدیکی و گسترش روابط با کشورهای گوناگون را براساس مواضع آنها در قبال آمریکا و انگلیس» میدانست.(8) سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در آن مقطع و در بیانیهای اعلام کرد: «این قدرت شیطانی (آمریکا) به چیزی کمتر از استحاله یا نابودی انقلاب اسلامی رضایت نمیدهد… و دیگر جایی برای نگرشهای سادهلوحانه که حل مشکلات را در گرو نزدیکی با آمریکا تحلیل میکردند، باقی نگذاردهاند.»(9)
ج) توسعهی اقتصادی و عدالت اجتماعی
یکی از محوریترین شعارهای نیروهای چپ سنتی، مخالفت با سرمایهداری و حمایت از دولتی شدن امور اقتصادی و اولویت عدالت اجتماعی بر توسعه و رشد اقتصادی بود. در پیشنویس سند مواضع اقتصادی سازمان آمده است: «به فرض بروز هر نوع تعارضی بین اهداف عدالت اجتماعی و رشد اقتصادی در جامعه، حفظ عدالت اجتماعی از اولویت برخوردار خواهد بود.»(10) مهدی کروبی، دبیرکل مجمع نیز در مصاحبهای میگوید: «رکن اندیشهی امام در عرصهی مسائل اقتصادی، مقابله با نفوذ سرمایهداری لجامگسیخته در تاروپود اقتصاد کشور با تکیه بر دیدگاه جنگ مستمر و بیامان فقر و غنا و حمایت از مستضعفین و پابرهنگان است.»(11)
این جریان به یکباره از شعارهای خویش عدول کرد و به حمایت از خصوصیسازی و کاهش حجم دولت، قائل بودن، به اولویت توسعهی سیاسی نسبت به توسعهی اقتصادی، حمایت از سرمایهگذاریهای خارجی و حذف تدریجی یارانه از بخشهای مختلف پرداخت.
بنا به آنچه در پیشنویس سند مواضع سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آمده است: «جامعهی توسعهنیافته و عقبماندهی ایرانی جز با وجود دولتی نیرومند، برنامهریز، مداخلهگر بهعنوان موتور محرک توسعه، راه به جایی نخواهد برد.»(12) این سازمان در بیانیهای در رد خصوصیسازی و حاکمیت سرمایهداری بیان میدارد که «سلطهی بخش خصوصی و حاکمیت سرمایهداری و بازار بر اقتصاد کشور، افزون بر اینکه ناقض روح و اصول قانون اساسی است، با واقعیتهای کشور و ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ناسازگار بوده، تداوم آن برای انقلاب، نظام و کشور بسیار زیانبار و خطرناک است.» منتجبنیا، عضو مجمع روحانیون، در اینباره میگوید: «دو دیدگاه سرمایهداری سنتی و مدرن، مغایر با نظام اقتصادی اسلام و قانون اساسی است.»(13) برابر مادهی 3 اساسنامه، هدف مجمع عبارت است از: «زنده نگه داشتن روح وحدت و ستیز جامعهی اسلامی علیه استکبار و همهی دشمنان محارب و کینهتوز اسلام و مسلمانان… تکیهی اصولی در زمینهی مبارزه با اسلام سرمایهداری، اسلام مستکبرین…»
این جریان به یکباره از شعارهای خویش عدول کرد و به حمایت از خصوصیسازی و کاهش حجم دولت، قائل بودن به اولویت توسعهی سیاسی نسبت به توسعهی اقتصادی، حمایت از سرمایهگذاریهای خارجی و حذف تدریجی یارانه از بخشهای مختلف پرداخت.(14) سید محمد خاتمی، عضو مؤسس مجمع روحانیون، بیان میدارد: «امروز دیگر مسئله، مقابلهی کفر و اسلام نیست، زیرا مکتبهای مختلف فکری، سیاسی و اقتصادی زیادی در دنیا وجود دارد که اسلام باید پاسخگوی سؤالات آنها باشد.»(15)
د) فرهنگی
چپ سنتی در اوایل تأسیس خویش، نسبت به آزادیهای فرهنگی و سیاسی مردم کمتر واکنش نشان میداد و از محدودیت آزادی بیان و قلم مخالفان دولت حمایت مینمود. این جریان در دوران امام (ره)، از حضور فرهنگ وارداتی غرب در کشور انتقاد میکرد و خواستار برخورد با فساد و افراد هنجارشکن و بیحجاب و برخورد با مظاهر غرب در جامعه بود. اما در یک چرخش دیگر، همچون مواضع سیاسی و اقتصادی خویش، به حمایت از آزادی بیان و مطبوعات آزاد و عدم محدودیت سختگیرانه نسبت به تبادلات فرهنگی همچون محصولات صوتی و تصویری پرداخت و بهطور کلی از سیاست تساهل و تسامح در اجرای سیاست فرهنگی حمایت مصرانهای مینمود.(16) این جریان در باب تهاجم فرهنگی، بیش از اینکه آن را توطئهای خارجی بداند، آن را منبعث از عوامل داخلی قلمداد مینمود: «جریان چپ ریشهی نارساییها و ناهنجاریهای فرهنگی را بیشتر در آسیبپذیری درونی جستوجو میکند تا توطئهی خارجی.»(17)
ادامه دارد…
پینوشتها:
1. صحیفهی نور، جلد 21، ص 367.
2. عباس عبدی، روزنامهی اخبار، سال اول، شمارهی 185، 25 بهمن 1374، ص 4.
3. علی دارابی، جریانشناسی سیاسی در ایران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، تهران، 1389، ص 320.
4. همان، ص 300.
5. روزنامهی کیهان، 4 دی 75، ص 2.
6. دوهفتهنامهی عصر ما، شمارهی 62، 3 بهمن 74، ص 4 و 7.
7. روزنامهی سلام، 7 بهمن 75.
8. دوهفتهنامهی عصر ما، شمارهی 28، 24 آبان 74، ص 6.
9. هفتهنامهی صبح، شمارهی 13، 30 فروردین 74، ص 7.
10. دوهفتهنامهی عصر ما، شمارهی 65، 16 اسفند 75، ص 9.
11. روزنامهی کیهان، 12 بهمن 75.
12. عصر ما، شمارهی 56، 9 آبان 75، ص 5.
13. روزنامهی کار و کارگر، 21 آذر 75.
14. عباس شادلو، راه سوم در ایران و غرب، نشر حکایت قلم نوین، تهران، پاییز 1385، ص 47.
15. روزنامهی سلام، 11 فروردین 76.
16. عباس شادلو، همان، ص 48.
17. عصر ما، شمارهی 13، 30 فروردین 74، ص 2.
* سید علی لطیفی، دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (ع)/ برهان ۱۳۹۳/۶/۲۳