ما پلنگ ها نمی توانیم برویم وقتِ سفارت بگیریم تا برای ویزا اقدام کرده و به امید یک زندگی بهتربه کشور دیگری مهاجرت کنیم. ما پلنگ ها حتی خودمان هم نمی توانیم از مرزها رد شویم و به جای دیگری برای زندگی برویم. جایی که به ما شلیک نکنند!
شما آدم ها همه ی مرزها را سیم خاردار کشیده اید تا مطمئن شوید همنوعانتان در داخل مرزهای کشور خود باقی می مانند. ما پلنگ ها هزاران سال است که که توسط آدم ها دنبال شده و کشته می شویم والان تعداد خیلی زیادی از ما باقی نمانده است. چند سالی است که از زبانِ برخی از شما آدم ها درباره ی حفظ محیط زیست و گونه های کمیاب جانوری شنیده ایم و امیدواری هایی در ما ایجاد شده است که آدم ها به حقّ زندگی ما احترام می گذارند اما ما خوب می دانیم که همه ی شما آدم ها اینطور فکر نمی کنید!
آدم ها در همه جای دنیا اگر پلنگی را در خیابان های شهرشان ببینند فریاد نمی زنند ” بَزِن بُوردِه!”. آن پلنگی که امروز در خیابان های قائم شهر هدف گلوله قرار گرفت با امکانات و تجهیزات روزِ دنیا می توانست زنده گیری شود و شما آدم ها می توانستید به راحتی این کار را انجام دهید اما سوال اینجاست که چرا کمی حوصله نکردید!؟ شاید فکر کنید مگر دنیا بدون یک پلنگ کمتر چه خواهد شد!؟ راستش را بخواهید این جهان و این کره ی زمین به زندگی خود در هر حالتی ادامه خواهد داد حتی بدون آدم و بدون پلنگ اما شما آدم ها و همین طور ما پلنگ ها بدون شرایطِ زیست محیطی مناسب همه با هم خواهیم مُرد. تو وقتی فریاد می زدی “بُوردِه” که یعنی “رفت” ما پلنگ ها به این فکر می کردیم که آن پلنگ بینوا مگر کجا می تواند برود که نشود او را زنده گرفت!؟
اگر صد یا دویست سال پیش بود مرگ دوست عزیزمان اینقدر آزاردهنده نبود. شما آدم ها پیشرفت های بزرگ علمی داشته اید، بر دهها بیماری کشنده غلبه کرده اید، این جهان را به تسخیر کامل خود درآورده اید و بر طبیعت فرمان می رانید. پس می توانستید دوست ما را بدون اینکه آسیبی به شما آدم ها بزند زنده بگیرید. آدمیزاد قدرت تحلیل دارد و همین قدرت برای او ایجاد مسئولیت هم می کند. به همین دلیل اگر در رابطه ی بین حیوان و انسان آسیبی به انسان برسد به طور قطع تقصیرِ آن بر عهده ی موجودی است که قدرت تحلیل و تعقّل دارد نه موجودی که فقط بر اساس غریزه عمل می کند. اگر در میان علفزاری پا بر روی ماری نهادی و آن مار تو را نیش زد تقصیر کیست؟ تویی که قدرت تحلیل داری یا ماری که از روی غریزه ی دفاع و برای بقا نیش می زند!؟
ما خیلی خوشحال بودیم که شما لقبِ پلنگ مازندران را برای بهترین کشتی گیر خود انتخاب کرده اید و همین ما را قانع می کرد که ما را دوست دارید و به ما افتخار می کنید. اما شما به پلنگ مازندران شلیک کردید. با سلاحی شلیک کردید و به جایی از بدنِ دوست ما زدید که امید به زنده ماندن را کشت!
شما شاعری دارید که می گوید میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است. ما پلنگ ها و دیگر جانوران بر تربت پاک این شاعر بزرگ رحمت می فرستیم. ای آدم ها سخن او را گوش کنید.
اگر ما را نمی خواهید و از ما می ترسید و توانایی مدیریّت اتّفاقاتی مثل آنچه که امروز افتاد را ندارید پس بگذارید ما برویم به جاهای دیگر این دنیا. جاهایی که می دانند ارزش یک پلنگ چیست و ما را دوست دارند. شما به همدیگر شلیک می کنید، به ما و دهها جانور دیگر از جمله سگ ها و روباه ها،…شلیک می کنید و جز شلیک کردن راه دیگری نمی دانید پس لااقل همه ی ما را جمع کنید و به کشوری بفرستید که آدم هایش آدمیّت دارند و آدمیّت چیزی نیست جز احترام به آدم، احترام به طبیعت و احترام به زندگی. ما نشانه ی زیبای زندگی و طبیعت هستیم. همان طبیعتی که بدون آن نه شما و نه هیچ موجود زنده ی دیگری قادر به ادامه ی زیست خود نخواهد بود.
ای آدم! یا بگذار ما هم مثل بعضی از شما مهاجرت کنیم و برویم به یک جای بهتر یا اینکه تفنگت را زمین بگذار!