ولایت فقیه در اندیشه آیت الله طالقانی (ره)
۱۳۹۳/۰۶/۲۲
–
۱۱۴۹ بازدید
آیت الله طالقانی در مورد ولایت فقیه چه نظری داشتند؟
مرحوم آیت الله طالقانی بنابه فرمایش امام خمینی(ره) مجاهد عظیم الشأنی است که براى اسلام به منزله حضرت ابوذر بود؛ زبان گویاى او چون شمشیر مالک اشتر بود، ایشان یک عمر در جهاد و روشنگرى و ارشاد گذراند. او یک شخصیتى بود که از حبسى به حبس و از رنجى به رنج دیگر در رفت و آمد بود؛ و هیچ گاه در جهاد بزرگ خود سستى و سردى نداشت[1] مرحوم آیت اله طالقانی شخصیتی است که به خاطر داشتن خصوصیات اخلاقی همچون خدوم و دلسوز بودن برای مردم و همینطور جایگاه و نقشی که در انقلاب داشت ، درمیان قلوب عامه مردم محبوبیت زیادی پیدا کرد ، برای همین جریان های معارض در انقلاب هم با یک سوءنیتی آن را پدر می خواندند و حتی در میان اذهان و افکار عمومی به دنبال مصادره شخصیت و اندیشه وی بودند و همین امر باعث گردید تا اندیشه های ایشان بر مردم پوشیده بماند و یا سبب گردید تا فضا برای انتساب های نادرست نسبت به ایشان فراهم گردد برخی ادعا کرده اند که ولایت فقیه در اندیشه طالقانی جایی نداشت[2] و این در حالی است که اندیشه و تفکر مرحوم طالقانی آن هم به خصوص در باره حکومت را باید با مبانی فکری ایشان شناخت، می توان گفت آیتالله طالقانی بحث خود را در موضوع حکومت از توحید آغاز میکند. او به توحید از این حیث بها میدهد که دعوت به یگانگی و پرستش خداوند میتواند مانع از بروز استبداد در زمین در هر دورهای باشد. به همینخاطر ایشان ضمن بحث درباره توحید ذات و توحید عبادت به بحث توحید قیمومیت و نظامات و قوانین می پردازد. یعنی آیتالله طالقانی در طرح حکومتی خود به اصول اشاره میکند و به همینخاطر به سراغ بحث توحید میروند لذا آیتالله طالقانی در مقدمه ای که بر کتاب تنبیه الامه مرحوم نائینی نگاشته است به وضوح آورده است:
چنانکه اراده خداوند در سراسر جهان حکومت دارد ، در اختیار و اراده و اجتماع انسانی هم که جزء ناچیزی از جهان است همان باید حاکم باشد و حکومت تنها برای خداوند است ان الحکم الا لله و این اراده برای بشر به صورت قانون و نظامات درآمده و در مرتبه بعد کسانی حاکم به حق و ولی مطلقند که اراده و فکر و قوای درونی آنان یکسره تسلیم این قوانین باشند که پیامبران و امامان هستند
و در مرتبه بعد از آن ما شیعیان معتقدیم که کار اجتماع به دست علمای عادل و عدول مؤمنین است که هم عالم به اصول و فروع دینند و هم خود محکوم ملکه عدالتند و اینجا نوبت به انتخاب و تعیین مردم می رسد[3]البته باید توجه داشته باشیم که مرحوم طالقانی هم چون امام خمینی برای مردم جایگاه و نقش تعیین کننده قائل بودند و هم چون امام خمینی که معتقد بودند امروز تمام ملت باید در سرنوشت خودشان دخالت کنند[4] ایشان هم معتقد بودند سرنوشت مردم باید به دست خود مردم باشد و مردم باید خود بر مقدرات خود حاکم باشند[5] ولی این دخالت مردم با حاکمیت دینی و الهی منافاتی ندارد لذا به همین خاطر ایشان میگوید که حکومت در دوران غیبت از آن فقیه است و این دیدگاه مرحوم طالقانی بر مبنای فکری ایشان که همان توحید است مبتنی می باشد ایشان معتقد بود توحید تنها یک عقیده قلبی و درونی نیست و هم چنین تنها یک بحث فلسفی و کلامی نیست که چون با دلیل و برهان اثبات شد در گنجینه کتب بایگانی شود، بلکه حقیقتی است که باید در فکر و عمل تحولاتی پدید آرد و جهت سیر زندگی و خط مشی اجتماعی را برگرداند [6]در عین حال مرحوم طالقانی معتقد است که این مسئله یعنی تصدی گری فقیه در امور حسبیه محدود است. ممکن است این ذهنیت پیش آید که آیتالله طالقانی به بسط ید فقیه آنگونه که امام(ره) معتقد است، اعتقادی نداشته است. اتفاقا آیتالله طالقانی با تعریفی که از امور حسبیه ارائه میدهد این ابهام را برطرف میکند. ایشان بر این نظر است که ما شیعیان معتقدیم که مجتهدان جامعالشرایط از امام(ع) نیابت دارند، قدر مسلم این نیابت در امور حسبیه است؛ مانند ولایت بر صغار و مجانین و تصرف در اموال بیصاحب و اوقاف مجهولالتولیه و صرف آن در موارد خود و این قبیل. حالا اگر کسی بخواهد به این موارد بسنده کند، این نتیجه را میگیرد که تاسیس حکومت جزو شئونات فقیه نیست اما ایشان در ادامه مینویسد که چون نظم و حقوق عمومی از اکمل و اوضاع موارد حسبیه است، پس نیابت علما در این موارد مسلم و وجوب اقامه این وظایف حتمی است. این درواقع همان نظریه ولایت فقیه است که آیتالله طالقانی به شیوه خود ارائه کرده است[7]تاکید مرحوم آیت الله طالقانی در خصوص شورا و مباحث مربوط به آن را هم باید در همین مبنای فکری ایشان که همان حکومت دینی مبتنی بر مبنای توحیدی و حاکمیت دینی است تعریف و مورد بازشناسی قرار گیرد نه آن طوریکه برخی ادعا کرده اند مرحوم طالقانی بر نظام شورایی مورد نظر چپ مشروطه خواه اصرار داشت [8]در حالیکه موضوع شورا در اندیشه مرحوم طالقانی با نگاه چپ گرایانه تعریف نمی شود چون نهاد شورا در اندیشه ایشان مبتنی بر همان توحید و حاکمیت دینی است نه نظام شورایی مورد نظر چپ این مثل این می ماند که ما عدالت را با نگاه چپ تعریف کنیم و یک اندیشمند دینی خواهان عدالت و قسط را منتسب به گرایشات چپ و تفکرات سوسیالستی نمائیم شورا هم چون عدالت در نظام مبتنی بر تفکر توحیدی و حاکمیت خداوند تعریف مبتنی بر مبانی فکری خود را دارد تاکید مرحوم طالقانی بر موضوع شورا و همینطور دخالت مردم در امور و همینطور انتخاب مردم منافاتی با ولایت فقیه ندارد چنانکه امام خمینی هم به انتخاب و نقش مردم اهمیت زیادی قائل بودند و در عرصه عمل هم نشان داد این اراده مردم است که کشور را اداره می کند، سیره عملی امام و به عبارتی رهبری ، هدایت و پشتیبانی مقتدرانه ایشان است که انتخاب و اراده مردم در تعیین مقدرات کشور بطور قانونی و مهمتر از آن در فرهنگ مردم نهادینه می شود، تردیدی نیست که اصرار و تاکیدات امام خمینی است که امروز مردم ما به خوبی می دانند که در اداره و تعیین مقدرات کشور وظیفه دارند که دخالت نمایند حالا در قالب شورا و یا تعیین نماینده در نهادهایی چون مجلس و هم چنین انتخاب رئیس جمهور، مهم این است که در واقع با رهبری و هدایت های امام خمینی است که امر انتخاب مردم و نقش آنان در اداره و تعیین مقدرات کشور امروز در قانون و فرهنگ سیاسی مردم نهادینه شده است البته امروزه برخی به دنبال این هستند که با ذهنیت سازی در اذهان مردم این را جا بی اندازند که مرحوم طالقانی خواهان نظام شورایی بود و در اندیشه او ولایت فقیه جایی نداشت ، آنان به دنبال این القای ذهنیت هستند که راه مرحوم طالقانی را از راه امام خمینی جدا نمایند در حالیکه مرحوم طالقانی نظرشان نسبت به امام ، نظر مرید به مراد بود ، بارها ابراز کرده بودند که من هر آن چه را که امام بگویند تابع هستم[9] این مخلص همیشه سعی کردهام که مشی من از مشی این شخصیت بزرگ و افتخار قرن و اسلام خارج نباشد [10] ایشان درباره امام خمینی هم چنین می فرماید: مخالفت با رهبری و شخص ایشان مخالفت با دین اسلام است.[11] در مجموع مرحوم طالقانی با آن اندیشه توحیدی و خلوصی که داشت را نمی توان چه از لحاظ نظری و چه از لحاظ سلوک عملی از رهبر و ولی فقیه زمانش یعنی امام خمینی جدا کرد منتهای مراتب مرحوم طالقانی به جنبه و بعد مردمی بودن انقلاب و نظام اسلامی تاکید بیشتری داشت و دیگر یاران امام به امر مشروعیت بخشی دولت که ناشی از ولایت فقیه بود تاکید داشتند اساساً مرحوم طالقانی بیشتر نگران این بود که انقلاب ما با عدم دخالت و نقش آفرینی مردم مورد تهدید قرار گیرد ولی دیگر یاران امام نگران تکرار و تجربه شکست انقلاب مشروطه در انقلاب اسلامی بودند لذا برای صیانت از انحراف در انقلاب در خصوص ولایت فقیه اصرار و پیگیری بیشتری از خود نشان دادند بنابراین باید گفت در خصوص اعتقاد به اصل وجود ولایت فقیه در میان یاران امام از جمله مرحوم طالقانی تردیدی وجود ندارد و همان طوریکه اشاره کردیم از نظر مرحوم طالقانی مخالفت با رهبری و شخص امام مخالفت با دین اسلام است[12] یعنی برای رهبری امام خمینی جایگاه و مرتبت دینی و الهی قائل است که مخالفت با او را مخالفت با دین اسلام می داند اگر صرف مرجعیت دینی بود می توانست بگوید من هم مجتهد هستم و نظر خودم را دارم مرحوم طالقانی در جای دیگر تصریح می کند : حکومت به خدا، پیامبر و امامان تعلق دارد. پس از امام ، مجتهد و سپس توده های مسلمان هستند که همگی دارای قدرت اجرای قوانین می باشند[13] و این جمله اخیر نشان می دهد ایشان ولایت فقیه را از طریق دلیل حسبه برای مجتهد قائل بودند و نهایت سخنی که درباره نظر ایشان شاید بتوان گفت این است که ایشان گرایش به نظریه انتخاب[14]داشته اند در عین حال از تصریح سخنان مرحوم طالقانی تردیدی نمی توان داشت که ایشان قائل به ولایت فقیه بودند و اصل ولایت فقیه را قبول داشتند.
پی نوشت ها:
[1]. صحیفه امام،ج9ص486
[2]. www.rahesabz.net حسن یوسفی اشکوری، سایت جرس، .
[3].سید محمود طالقانی، مقدمه تنبیه الامه آیت اله نائینی ، سهامی انتشار، ص 14و 15
[4]. کلمات قصار، ص123
[5]. به نقل از شورا و آزادی ، علی شیرخانی، ص159.
[6]. سید محمود طالقانی، توحید از نظر اسلام، پیام آزادی، ص29.
[7]. نقش آیت اله طالقانی در تحولات تاریخ معاصر ایران در گفت و شنودی با دکتر موسی حقانی.
[8]. www.rahesabz.net، حسن یوسفی اشکوری، سایت جرس .
[9]. دکتر عباس شیبانی،یادنامه اباذر زمان، روزنامه رسالت شهریور 1380.
[10]. علیرضا ملائی توانی، زندگینامهی سیاسی آیتالله طالقانی، نشر نی، 1388، ص149 .
[11]. اطلاعات ، 1اردیبهشت 1358، صفحه 4و7.
[12]. همان.
[13]. سید محمود طالقانی، حهاد و شهادت، ص 65و 66به نقل از فروغ جهان بخش، اسلام و دموکراسی،گام نو،ص124.
[14]. نظریه انتخاب نظریه ای است که قائل به مشروعیت ولایت فقیه از طریق انتخاب مردم و یا مجاری انتخاب مثل مجلس خبرگان است.
(مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم/ابوالحسن بکتاش)
چنانکه اراده خداوند در سراسر جهان حکومت دارد ، در اختیار و اراده و اجتماع انسانی هم که جزء ناچیزی از جهان است همان باید حاکم باشد و حکومت تنها برای خداوند است ان الحکم الا لله و این اراده برای بشر به صورت قانون و نظامات درآمده و در مرتبه بعد کسانی حاکم به حق و ولی مطلقند که اراده و فکر و قوای درونی آنان یکسره تسلیم این قوانین باشند که پیامبران و امامان هستند
و در مرتبه بعد از آن ما شیعیان معتقدیم که کار اجتماع به دست علمای عادل و عدول مؤمنین است که هم عالم به اصول و فروع دینند و هم خود محکوم ملکه عدالتند و اینجا نوبت به انتخاب و تعیین مردم می رسد[3]البته باید توجه داشته باشیم که مرحوم طالقانی هم چون امام خمینی برای مردم جایگاه و نقش تعیین کننده قائل بودند و هم چون امام خمینی که معتقد بودند امروز تمام ملت باید در سرنوشت خودشان دخالت کنند[4] ایشان هم معتقد بودند سرنوشت مردم باید به دست خود مردم باشد و مردم باید خود بر مقدرات خود حاکم باشند[5] ولی این دخالت مردم با حاکمیت دینی و الهی منافاتی ندارد لذا به همین خاطر ایشان میگوید که حکومت در دوران غیبت از آن فقیه است و این دیدگاه مرحوم طالقانی بر مبنای فکری ایشان که همان توحید است مبتنی می باشد ایشان معتقد بود توحید تنها یک عقیده قلبی و درونی نیست و هم چنین تنها یک بحث فلسفی و کلامی نیست که چون با دلیل و برهان اثبات شد در گنجینه کتب بایگانی شود، بلکه حقیقتی است که باید در فکر و عمل تحولاتی پدید آرد و جهت سیر زندگی و خط مشی اجتماعی را برگرداند [6]در عین حال مرحوم طالقانی معتقد است که این مسئله یعنی تصدی گری فقیه در امور حسبیه محدود است. ممکن است این ذهنیت پیش آید که آیتالله طالقانی به بسط ید فقیه آنگونه که امام(ره) معتقد است، اعتقادی نداشته است. اتفاقا آیتالله طالقانی با تعریفی که از امور حسبیه ارائه میدهد این ابهام را برطرف میکند. ایشان بر این نظر است که ما شیعیان معتقدیم که مجتهدان جامعالشرایط از امام(ع) نیابت دارند، قدر مسلم این نیابت در امور حسبیه است؛ مانند ولایت بر صغار و مجانین و تصرف در اموال بیصاحب و اوقاف مجهولالتولیه و صرف آن در موارد خود و این قبیل. حالا اگر کسی بخواهد به این موارد بسنده کند، این نتیجه را میگیرد که تاسیس حکومت جزو شئونات فقیه نیست اما ایشان در ادامه مینویسد که چون نظم و حقوق عمومی از اکمل و اوضاع موارد حسبیه است، پس نیابت علما در این موارد مسلم و وجوب اقامه این وظایف حتمی است. این درواقع همان نظریه ولایت فقیه است که آیتالله طالقانی به شیوه خود ارائه کرده است[7]تاکید مرحوم آیت الله طالقانی در خصوص شورا و مباحث مربوط به آن را هم باید در همین مبنای فکری ایشان که همان حکومت دینی مبتنی بر مبنای توحیدی و حاکمیت دینی است تعریف و مورد بازشناسی قرار گیرد نه آن طوریکه برخی ادعا کرده اند مرحوم طالقانی بر نظام شورایی مورد نظر چپ مشروطه خواه اصرار داشت [8]در حالیکه موضوع شورا در اندیشه مرحوم طالقانی با نگاه چپ گرایانه تعریف نمی شود چون نهاد شورا در اندیشه ایشان مبتنی بر همان توحید و حاکمیت دینی است نه نظام شورایی مورد نظر چپ این مثل این می ماند که ما عدالت را با نگاه چپ تعریف کنیم و یک اندیشمند دینی خواهان عدالت و قسط را منتسب به گرایشات چپ و تفکرات سوسیالستی نمائیم شورا هم چون عدالت در نظام مبتنی بر تفکر توحیدی و حاکمیت خداوند تعریف مبتنی بر مبانی فکری خود را دارد تاکید مرحوم طالقانی بر موضوع شورا و همینطور دخالت مردم در امور و همینطور انتخاب مردم منافاتی با ولایت فقیه ندارد چنانکه امام خمینی هم به انتخاب و نقش مردم اهمیت زیادی قائل بودند و در عرصه عمل هم نشان داد این اراده مردم است که کشور را اداره می کند، سیره عملی امام و به عبارتی رهبری ، هدایت و پشتیبانی مقتدرانه ایشان است که انتخاب و اراده مردم در تعیین مقدرات کشور بطور قانونی و مهمتر از آن در فرهنگ مردم نهادینه می شود، تردیدی نیست که اصرار و تاکیدات امام خمینی است که امروز مردم ما به خوبی می دانند که در اداره و تعیین مقدرات کشور وظیفه دارند که دخالت نمایند حالا در قالب شورا و یا تعیین نماینده در نهادهایی چون مجلس و هم چنین انتخاب رئیس جمهور، مهم این است که در واقع با رهبری و هدایت های امام خمینی است که امر انتخاب مردم و نقش آنان در اداره و تعیین مقدرات کشور امروز در قانون و فرهنگ سیاسی مردم نهادینه شده است البته امروزه برخی به دنبال این هستند که با ذهنیت سازی در اذهان مردم این را جا بی اندازند که مرحوم طالقانی خواهان نظام شورایی بود و در اندیشه او ولایت فقیه جایی نداشت ، آنان به دنبال این القای ذهنیت هستند که راه مرحوم طالقانی را از راه امام خمینی جدا نمایند در حالیکه مرحوم طالقانی نظرشان نسبت به امام ، نظر مرید به مراد بود ، بارها ابراز کرده بودند که من هر آن چه را که امام بگویند تابع هستم[9] این مخلص همیشه سعی کردهام که مشی من از مشی این شخصیت بزرگ و افتخار قرن و اسلام خارج نباشد [10] ایشان درباره امام خمینی هم چنین می فرماید: مخالفت با رهبری و شخص ایشان مخالفت با دین اسلام است.[11] در مجموع مرحوم طالقانی با آن اندیشه توحیدی و خلوصی که داشت را نمی توان چه از لحاظ نظری و چه از لحاظ سلوک عملی از رهبر و ولی فقیه زمانش یعنی امام خمینی جدا کرد منتهای مراتب مرحوم طالقانی به جنبه و بعد مردمی بودن انقلاب و نظام اسلامی تاکید بیشتری داشت و دیگر یاران امام به امر مشروعیت بخشی دولت که ناشی از ولایت فقیه بود تاکید داشتند اساساً مرحوم طالقانی بیشتر نگران این بود که انقلاب ما با عدم دخالت و نقش آفرینی مردم مورد تهدید قرار گیرد ولی دیگر یاران امام نگران تکرار و تجربه شکست انقلاب مشروطه در انقلاب اسلامی بودند لذا برای صیانت از انحراف در انقلاب در خصوص ولایت فقیه اصرار و پیگیری بیشتری از خود نشان دادند بنابراین باید گفت در خصوص اعتقاد به اصل وجود ولایت فقیه در میان یاران امام از جمله مرحوم طالقانی تردیدی وجود ندارد و همان طوریکه اشاره کردیم از نظر مرحوم طالقانی مخالفت با رهبری و شخص امام مخالفت با دین اسلام است[12] یعنی برای رهبری امام خمینی جایگاه و مرتبت دینی و الهی قائل است که مخالفت با او را مخالفت با دین اسلام می داند اگر صرف مرجعیت دینی بود می توانست بگوید من هم مجتهد هستم و نظر خودم را دارم مرحوم طالقانی در جای دیگر تصریح می کند : حکومت به خدا، پیامبر و امامان تعلق دارد. پس از امام ، مجتهد و سپس توده های مسلمان هستند که همگی دارای قدرت اجرای قوانین می باشند[13] و این جمله اخیر نشان می دهد ایشان ولایت فقیه را از طریق دلیل حسبه برای مجتهد قائل بودند و نهایت سخنی که درباره نظر ایشان شاید بتوان گفت این است که ایشان گرایش به نظریه انتخاب[14]داشته اند در عین حال از تصریح سخنان مرحوم طالقانی تردیدی نمی توان داشت که ایشان قائل به ولایت فقیه بودند و اصل ولایت فقیه را قبول داشتند.
پی نوشت ها:
[1]. صحیفه امام،ج9ص486
[2]. www.rahesabz.net حسن یوسفی اشکوری، سایت جرس، .
[3].سید محمود طالقانی، مقدمه تنبیه الامه آیت اله نائینی ، سهامی انتشار، ص 14و 15
[4]. کلمات قصار، ص123
[5]. به نقل از شورا و آزادی ، علی شیرخانی، ص159.
[6]. سید محمود طالقانی، توحید از نظر اسلام، پیام آزادی، ص29.
[7]. نقش آیت اله طالقانی در تحولات تاریخ معاصر ایران در گفت و شنودی با دکتر موسی حقانی.
[8]. www.rahesabz.net، حسن یوسفی اشکوری، سایت جرس .
[9]. دکتر عباس شیبانی،یادنامه اباذر زمان، روزنامه رسالت شهریور 1380.
[10]. علیرضا ملائی توانی، زندگینامهی سیاسی آیتالله طالقانی، نشر نی، 1388، ص149 .
[11]. اطلاعات ، 1اردیبهشت 1358، صفحه 4و7.
[12]. همان.
[13]. سید محمود طالقانی، حهاد و شهادت، ص 65و 66به نقل از فروغ جهان بخش، اسلام و دموکراسی،گام نو،ص124.
[14]. نظریه انتخاب نظریه ای است که قائل به مشروعیت ولایت فقیه از طریق انتخاب مردم و یا مجاری انتخاب مثل مجلس خبرگان است.
(مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم/ابوالحسن بکتاش)