در سه سال گذشته، ردپای چین در اقیانوس آرام جنوبی به قدری بزرگ شده و رفتار آن در سایر نقاط جهان آنقدر قاطعانه تر شده است که زنگ خطر در پایتخت های شرکای سنتی اقیانوس آرام جنوبی به صدا درآمده است. اقیانوس آرام جنوبی به خاطر سواحل بکر، تنوع جغرافیایی و فرهنگی، و چالش های توسعه منحصر به فردش شناخته شده است. این ۱۴ کشور مستقل و هفت قلمرو با جمعیتی کمتر از ۱۳ میلیون نفر، بیش از ۱۵ درصد از سطح جهان را تشکیل می دهند. کشورهای اقیانوس آرام زیرمنطقه ملانزی در حاشیه ساحل شرقی استرالیا قرار دارند. تنها ۶ کیلومتر استرالیا و پاپوآ گینه نو را از هم جدا می کند، در حالی که تنها دو هزار کیلومتر استرالیا و وانواتو را از هم جدا می کند. در شمال، جزایر مرجانی در شرق کیریباتی در سه هزار کیلومتری هاوایی قرار دارند در حالی که پالائو در سیزده کیلومتری گوام قرار دارد.
دوگانه کوچکی و دورافتاده بودن، مسیرهای اقتصادی متعارف را در اکثر این کشورها بسیار دشوار، اگر نگوییم غیرممکن، می کند. برخی از بالاترین نرخ های رشد جمعیت در جهان و ازدحام بیش از حد، به ویژه در ایالت های مرجانی، چالش های توسعه موجود را مضاعف می کند. کشورهای اقیانوس آرام جنوبی نیز از جمله کشورهایی هستند که در معرض بلایای طبیعی در جهان هستند که این تهدید با تغییرات آب و هوایی تشدید می شود. همه این عوامل با هم ترکیب میشوند تا اقیانوس آرام را به یکی از شکنندهترین مناطق جهان و بیشترین وابسته به کمکها تبدیل کنند. در حالی که هر کشور اقیانوس آرام مجموعه منحصر به فرد خود را از چالش های توسعه دارد، همه آنها برای حمایت از طرف شرکای توسعه بر اساس احترام و برابری ارزش قائل هستند. در حالی که شرکای توسعه سنتی اغلب مشتاق هستند تا شاهد بهبود در حکمرانی در این کشورها باشند، کشورهای اقیانوس آرام اغلب مشتاقتر برای حمایت از توسعه اقتصادی و مشاهده اقدامات ملموس در مورد تهدید وجودی تغییرات آب و هوایی هستند.
برای دیدن اهمیت ژئواستراتژیکی این جزایر پراکنده در سراسر اقیانوس وسیع اقیانوس آرام، خلاقیت زیادی لازم نیست. در جنگ جهانی دوم، کنترل آنها هم برای حفظ خطوط تدارکات لجستیکی و هم برای طرح نیروی نظامی حیاتی بود. از زمان جنگ، اقیانوس آرام تا حد زیادی در صحنه ژئوپلیتیک از موقعیتی خوش خیم برخوردار بوده است. همه اینها با حضور رو به رشد چین در منطقه تغییر کرده است.
رد پای رو به رشد چین
چین همیشه در اقیانوس آرام جنوبی حضور داشته است. چینیها قرنها در این منطقه ساکن بودهاند و برخی از قدیمیترین خانههای تجاری منطقه را اداره میکنند. رقابت چین و تایوان برای متحدان دیپلماتیک در منطقه منجر به نوعی از رقابت از طریق دیپلماسی بین این دو در منطقه برای چندین دهه شده است. با این حال، از سال ۲۰۰۶، تجارت، کمک، فعالیت دیپلماتیک و تجاری چین در منطقه اقیانوس آرام به طور پیوسته و قابل توجهی افزایش یافته است. به استثنای پاپوآ گینه نو، تجارت دو طرفه با چین از سال ۲۰۱۳ از استرالیا پیشی گرفته است. برای جزایر سلیمان، تجارت دو طرفه با چین اکنون ۴۶ درصد از کل تجارت را تشکیل می دهد.
چین نیز به طور چشمگیری فعالیت های کمک رسانی خود را افزایش داده است. طبق تحقیقات موسسه Lowy، چین بین سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۱۷ نزدیک به ۱.۵ میلیارد دلار کمک خارجی به منطقه جزایر اقیانوس آرام از طریق ترکیبی از کمکهای بلاعوض و وام ارائه کرد. از سال ۲۰۱۷، چین سومین کمک کننده بزرگ به اقیانوس آرام بود که بین سال های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷، ۸ درصد از کل کمک های خارجی را به این منطقه ارائه داده است. در حالی که چین بههیچوجه اهداکننده مسلط در اقیانوس آرام نیست، روشی که از طریق آن کمکهای خود را ارائه میکند – پروژههای زیرساختی بزرگ که با وامهای امتیازی تامین میشوند – این پروژهها را برجسته میکند. از وام های چینی نیز به عنوان وسیله ای برای ورود شرکت های دولتی چین به منطقه استفاده شده است. این شرکت ها اکنون در سراسر جهان در فعالیت های تجاری با یکدیگر رقابت می کنند. طبق آمار سرمایه گذاری خود چین، فعالیت ساخت و ساز چین در منطقه در سال ۲۰۱۷، ۹۵۸ میلیون دلار بود که تقریباً شش برابر بیشتر از فعالیت های کمک های خارجی این کشور است.
درباره وابستگی فزاینده اقیانوس آرام و در واقع جهان به چین از آمار بدهی گرفته تا آمار تجاری بسیار نوشته شده است. در حالی که روایت “دیپلماسی تله بدهی” توسط تحلیل جامع اخیر آمار بدهی در اقیانوس آرام کم اهمیت جلوه داده شده است، خطرات قابل توجهی همچنان وجود دارد.
خطرات ظهور چین
پس چرا همه اینها اهمیت دارد؟ شما می توانید استدلال کنید که این یک چیز خوب برای اقیانوس آرام است، منطقه ای که با چالش های توسعه قابل توجهی روبرو است. چین به آنها گزینه هایی می دهد و در عوض، نفوذ و توجه بیشتری بر شرکای توسعه سنتی که اغلب با آنها با درجه ای از چشم پوشی خوش خیم با آنها رفتار کرده اند، بدست می آورد. چین اصرار دارد که هیچ منافع استراتژیک خاصی در اقیانوس آرام ندارد و این فقط یک گسترش طبیعی از مشارکت رو به رشد چین در همه کشورهای در حال توسعه است. متأسفانه، هیچ عمقی از آثار علمی چینی در منطقه جزایر اقیانوس آرام وجود ندارد، همچنین این منطقه تأثیر زیادی در بیانیههای رسمی، سخنرانیها یا اسناد استراتژیک پکن ندارد. اگرچه این ممکن است نشان دهنده جایگاه اقیانوس آرام در اولویتهای استراتژیک چین باشد، اما ابهام زیادی در مورد نحوه برنامهریزی چین برای اعمال نفوذ جدید خود در منطقه اقیانوس آرام ایجاد میکند.
جاه طلبی چین در منطقه هر چه باشد، برای تحلیلگران در کانبرا و دیگر کشورهای همفکر این عقیده متبلور شده است که ردپای و نفوذ فزاینده چین در اقیانوس آرام دو خطر جدی برای منافع ملی آنها ایجاد می کند. اولین خطر، که احتمال وقوع آن کم است، اما تأثیر عمیقی خواهد داشت، این است که چین در تلاش است از اهرم فشار خود از طریق دیپلماسی، بدهی، تجارت یا تسخیر نخبگان برای ایجاد یک پایگاه نظامی در جایی در جنوب اقیانوس آرام استفاده کند.
این یک خطر با تأثیرگذاری بالایی است زیرا چنین تحولی نگاه استرالیا به تنظیمات دفاعی و امنیتی ملی خود را کاملاً تغییر می دهد. نیروهای مسلح استرالیا برای تکمیل و پیوستن به ائتلاف های تحت رهبری ایالات متحده ساخته شده اند. یک پایگاه نظامی چین در فاصله کمتر از دو هزار کیلومتری سواحل شرقی استرالیا، باعث ایجاد فاصله بین استرالیا و لنگر استراتژیک سنتی آن، ایالات متحده خواهد شد. در حالی که منفعت و اندازه استراتژیک چنین تاسیساتی برای چین مشکوک است – تدارکات حفظ مسیرهای عرضه به تنهایی چالش برانگیز خواهد بود – تأثیر روانی عمیقی بر استرالیا خواهد داشت. این امر باعث تسریع افزایش نظامی میشود، تمام تعصبات شدید در مورد اهداف استراتژیک چین در منطقه را تأیید میکند و استرالیا را مجبور میکند «به تنهایی پیش برود». برخی از تحلیلگران استدلال می کنند که استرالیا به هر حال باید این کار را انجام دهد. یک پایگاه چینی با اندازه متوسط می تواند به سرعت این بحث را تسریع کند.
با این حال، احتمال کمی وجود دارد که این اتفاق بیفتد. دلیل اصلی این امر این است که دولتهای اقیانوس آرام تنها دولت هایی نیستند که بین استرالیا و چین قرار دارند. آنها عاملیت دارند، آزادانه از آن استفاده می کنند و هیچ علاقه ای به منطقه نظامی بیشتر ندارند. کشورهای اقیانوس آرام جنوبی به شدت از حاکمیت خود محافظت می کنند. در حالی که ممکن است مایل باشند در برخی از آرای سازمان ملل متحد خود را با چین هماهنگ کنند، این تصور بسیار بعید است که مایل باشند یک پایگاه نظامی را به چین تحویل دهند که به سرعت حاکمیتی را که به شدت از آن محافظت می کنند تضعیف کند. دلیل دوم اینکه این احتمال کم است، توجه غرب است. استرالیا، چین را مجبور میکند تا در جاهطلبیهای خود با افزایش تلاش های خود چه بلحاظ پولی و چه بلحاظ توجهی که به اقیانوس آرام جنوبی مبذول می کند، فقط فرصت طلبانه رفتار نکند.
علیرغم این عوامل، به دلیل آسیبپذیری و اندازه این کشورها، و مزایای استراتژیک بالقوه بزرگ برای چین برای سرمایهگذاریهای بالقوه نسبتاً کم، خطری نیست که بتوان آن را دستکم گرفت. تعدادی از حوادث اخیر نیز وجود داشته است که نگرانی در مورد چشم انداز یک پایگاه نظامی چین را افزایش داده است. چشم انداز یک اسکله بزرگ با سرمایه چین در جزیره بزرگتر اما کم جمعیت وانواتو یعنی سانتو که به تأسیسات «دو منظوره» تبدیل می شود، پس از افشای برنامه ها به مطبوعات توسط چین و وانواتو منهدم شد. استرالیا و ایالات متحده به سرعت با پاپوآ گینه نو شریک شدند تا تأسیسات دریایی در جزیره مانوس را بازسازی کنند تا هم عملیات ماهیگیری غیرقانونی را تقویت کنند و هم چین را از آن دور نگه دارند. اجاره کل جزیره تولاگی در جزایر سلیمان – که برای هر کسی که درک اولیه از حقوق مالکیت زمین در جزایر سلیمان را داشته باشد مسخره است – توجه جهانی را به خود جلب کرد. نمونههایی از این دست احتمالاً در سالهای آینده بهطور فزایندهای به وجود میآیند.
خطر دوم، که تأثیر کمتری دارد اما احتمال وقوع آن بیشتر است، این است که چین و مشاغل چینی، از طریق تسخیر نخبگان و فساد، به سرعت در حال تضعیف نهادهای حکومتی هستند که کمککنندگان غربی پول قابل توجهی را برای حمایت از آنها خرج میکنند. این امر در سالهای اخیر آنقدر حاد شده که ممکن است یکی از این کشورها به سمت سناریوی یک دولت فرومانده سوق داده شود.
این خطر کمتری برای استرالیا است. استرالیا نقش رهبری را در منطقه اعلام کرده و آرزو دارد در همه زمینه ها “شریک منتخب” باشد. میل به یک منطقه فوری با ثبات و مرفه، همراه با مسئولیت استرالیا به عنوان رهبر منطقه، مستلزم آن است که استرالیا در خط مقدم هر مداخله ای برای بازگرداندن ثبات باشد. این یک تمرین پرهزینه است، به ویژه در یکی از کشورهای بزرگتر در اقیانوس آرام، اما اساساً تنظیمات امنیتی استرالیا را تغییر نخواهد داد. استرالیا قبلا در منطقه مداخله کرده است، هم در تیمور-لسته در سال ۱۹۹۹ و هم دوباره در جزایر سلیمان در سال ۲۰۰۳، و در صورت درخواست مجدداً این کار را انجام خواهد داد.
این خطر به ویژه با توجه به ویرانی اقتصادی که در نتیجه کووید-۱۹ با آن مواجه است، احتمال بیشتری دارد. در حالی که چین فساد را وارد اقیانوس آرام نکرده است، آنها مطمئناً در تقویت سیستم های فساد و حمایت در اقیانوس آرام، به ویژه در ملانزیا نقش دارد. برای استرالیا و دیگر شرکای سنتی در اقیانوس آرام، خطرات بالقوه چین در اقیانوس آرام جنوبی قابل توجه است. چین خود را به عنوان یک شریک مهم برای دولت های جزایر اقیانوس آرام تثبیت کرده است. فرصت دور نگه داشتن چین از منطقه، اگر واقعاً وجود داشته باشد، مدتهاست که گذشته است. عزم بیشتر و منسجمتر غرب برای کاهش این خطرات ضروری است.
با این حال، چین برای حفظ شتاب خود در اقیانوس آرام جنوبی با دشواری مواجه شده است، زیرا این کشور به شریک توسعه ای آشناتر برای دولت های اقیانوس آرام تبدیل شده و شرکای سنتی شروع به افزایش تعامل خود در پاسخ به آن کرده اند. به ویژه بدهی های چین توسط رهبران اقیانوس آرام بیشتر مورد بررسی قرار گرفته است. طبق تحقیقات موسسه Lowy، هیچ کشور اقیانوس آرام به جز وانواتو از سال ۲۰۱۸ بدهی جدیدی از چین دریافت نکرده است. این امر توسط تعدادی از عوامل از جمله شناخت کیفیت پایین تر و قیمت گذاری تورمی، دسترسی به گزینه های تامین مالی ارزان تر، تمایل به سرریز بیشتر از مزایای پروژه های زیرساختی، فضای محدود بدهی باقی مانده در تعدادی از کشورهای اقیانوس آرام، و تمایل به حمایت از بودجه نه وام های اختصاصی پروژه انجام گرفته است.
استرالیا همچنین برای احیای موقعیت رهبری خودخوانده خود در اقیانوس آرام سخت کار کرده است. دولت استرالیا بزرگترین کمک کننده با بزرگترین ردپای دیپلماتیک در منطقه است. بازار استرالیا یکی از بزرگترین سرمایه گذاران و منابع گردشگری برای این منطقه است. دولت از این مزیتهای مهم با دیپلماتها و کمکهای بیشتر استفاده میکند و برای رهبران اقیانوس آرام که به طور معمول احساس میکنند نادیده گرفته شدهاند، توجه بیشتری دارد.
چین که برای ایجاد نفوذ در کشورهای اقیانوس آرام که با آنها روابط خود را حفظ کرده دشواری هایی پیش رو دارد، در عوض در سال ۲۰۱۹ توجه خود را بر گسترش میدان بازی متمرکز کرد. در همان هفته در سپتامبر ۲۰۱۹، جزایر سلیمان، سومین کشور پرجمعیت اقیانوس آرام، و کیریباتی، یک کشور مرجانی با منطقه اقتصادی انحصاری به عرض استرالیا، شناسایی دیپلماتیک خود را از تایپه به پکن منتقل کردند. چین همچنین میزبان کنفرانسی در سطح بالا با جوامع اقیانوس آرام در ساموآ در ماه اکتبر بود، اما هیچ اعلامیه مالی مهم جدیدی به همراه نداشت.
چشم انداز پساکووید
امسال، کووید-۱۹ چالشی کاملاً جدید را برای چین که در حال حاضر با بادهای مخالف بزرگتری در اقیانوس آرام مواجه است، ایجاد می کند. در حالی که اقیانوس آرام تا حد زیادی در مهار شیوع ویروس موفق بوده است، به دلیل بحران اقتصادی که در پی آن رخ می دهد، در حال نابودی است. در مواجهه با انقباض اقتصادی ۱۰ درصدی بالقوه در سال جاری، نیازهای اقیانوس آرام به مراتب بیشتر خواهد بود. در حالی که چین در حمایت از اقیانوس آرام در واکنش به کووید ۱۹ فرصتطلب بوده است، حمایت آن در مقایسه با آنچه توسط شرکای سنتی ارائه میشود کمرنگ است. این بیماری همه گیر وابستگی اقتصادی این منطقه به استرالیا و نیوزلند، به ویژه برای اقتصادهای وابسته به گردشگری را یادآوری کرده است. انتظار میرود سفر بین استرالیا، نیوزلند و اقیانوس آرام در سه تا شش ماه آینده عملیاتی شود و فرصت بیشتری برای تقویت روابط با این منطقه به هزینه چین فراهم کند.
چین به سرعت نفوذ خود را در اقیانوس آرام جنوبی افزایش داده است. در حالی که همهگیری کووید ۱۹ فرصتی را برای چین فراهم میکند تا نفوذ خود را در اقیانوس آرام بیشتر کند، هزینه آن بسیار بالاتر خواهد بود. عزم بیشتر غرب، آگاهی بیشتر در داخل اقیانوس آرام، و افزایش تقاضاهای مالی در داخل و خارج از کشور ممکن است یهای نفوذ مشتاق چین در اقیانوس آرام را برای این کشور بسیار بالا ببرد. در حالی که چین منابع بسیار بیشتری برای به کارگیری دارد، استرالیا و نیوزلند عزم عمیق تری دارند. سال پیش رو نشان خواهد داد که چین تا چه اندازه مایل است برای ایجاد نفوذ خود در اقیانوس آرام جنوبی هزینه کند.
*منبع: موسسه لوی
۳۱۱۳۱۱