فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
خدا را کم نشین با خرقه پوشان
رخ از رندان بیسامان مپوشان
در این خرقه بسی آلودگی هست
خوشا وقت قبای میفروشان
در این صوفی وشان دردی ندیدم
که صافی باد عیش دردنوشان
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانیهای مشتی دلق پوشان
چو مستم کردهای مستور منشین
چو نوشم دادهای زهرم منوشان
بیا و از غبن این سالوسیان بین
صراحی خون دل و بربط خروشان
ز دلگرمی حافظ بر حذر باش
که دارد سینهای، چون دیگ جوشان
شرح لغت: مستور: پوشیده و پهان اسم مفعول از ستر به فتح اول و سکون دوم/ سالوسی: ریاکار، صفت نسبی از سالوسی به معنی فریب خدعه ریا
تفسیر عرفانی:
از برای خدا با صوفیان بنشین و از شیفتگان، رویت را پنهان مساز. مقصود او از این شعر این است که هر آن کس که در پی دوست بر میآید، نشانی از درد عشق او ندارد و زهر فراق را نچشیده است. در واقع میتوان گفت، دستهای از افراد فکر لقای دوست را در سر نمیپرورند و در پی آنند تا چیز دیگری به مذاقشان خوش آید، حال آنکه عاشقان حقیقی فقط در اندیشه وصال یار هستند.
تعبیر غزل:
اگر انسان روزی از مسیر سرشت و فطرت خود خارج شود، بالاخره روزی میرسد که به اصل و ریشه اش بر گردد و طبق فطرت خدادادی عمل کند. بدان که خداوند در همه حال و همیشه ناظر کارها و اعمال انسانها است، پس ما نباید هیچ گاه از خدا غافل شویم.