۱۳۹۳/۰۶/۰۴
–
۸۷۸۶ بازدید
دانشجوی محترم ابتدا از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید از شما سپاسگذاریم . برای پاسخ به این سوال ابتدا لازم است دو اصطلاح «سیاست» و «کیاست» را توضیح دهیم : تعریف سیاست : واژه سیاست همانند دین داراى معانى و گونه هاى متعددى است. در لغت به معناى: حکم راندن، ریاست کردن تدبیر ریاست داورى حفاظت حراست و تنبیه به کار مى رود. (ر. ک: عبد الحمید ابو الحمد، مبانى سیاست، تهران: توس، ۱۳۶۸، ص ۶) و در اصطلاح داراى تعاریف گوناگونى است: ۱. به معناى علم به دست آوردن قدرت و حفظ آن ۲.
دانشجوی محترم ابتدا از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید از شما سپاسگذاریم . برای پاسخ به این سوال ابتدا لازم است دو اصطلاح «سیاست» و «کیاست» را توضیح دهیم : تعریف سیاست : واژه سیاست همانند دین داراى معانى و گونه هاى متعددى است. در لغت به معناى: حکم راندن، ریاست کردن تدبیر ریاست داورى حفاظت حراست و تنبیه به کار مى رود. (ر. ک: عبد الحمید ابو الحمد، مبانى سیاست، تهران: توس، 1368، ص 6) و در اصطلاح داراى تعاریف گوناگونى است: 1. به معناى علم به دست آوردن قدرت و حفظ آن 2. در معنى خاص دانش و هنر کارآمد نمودن دولت و در معنى عام هرگونه روش اداره یا بهبود امور شخصى یا اجتماعى 3. فن حکومت کردن دولت و رهبرى روابط آن با دیگر دولت ها و… (IranDoc , A Dictionary Of Politics , 2 nd Edition , spring 6991 , P 403 ). اگر بخواهیم به صورت دقیق تر به بررسى معانى سیاست بپردازیم لازم است یک تقسیم بندى میان سیاست در نظام هاى توحیدى با سیاست در نظام هاى سکولار داشته باشیم: 1 سیاست از دید گاه اسلام: سیاست بخشى از منظومه منسجم اندیشه اسلامى تلقى مى گردد و رویکرد مسلمانان به آن ریشه در وحى سنت و سیره معصومین (ع) دارد. از دید گاه علامه محمد تقى جعفرى «سیاست از دیدگاه اسلام: عبارت از مدیریت حیات انسانها چه در حالت فردى و چه در حالت اجتماعى براى وصول به عالى ترین هدف هاى مادّى و معنوى است.». (ر. ک: محمد تقى جعفرى، تحلیل و بررسى سکولاریسم، مجله قبسات، ش 1 و محمد تقى جعفرى، سکولاریسم یا حذف دین از زندگى دنیوى، گردآورى، تنظیم و تلخیص، محمد رضا جوادى، قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1377، ص8) و از منظر حضرت امام خمینى (ره) «سیاست همان هدایت دینى جامعه از طریق اصلاح خلق در بعد وسیع است». (ر. ک: چشمه خورشید، مجموعه مقالات کنگره بین المللى امام خمینى (ره) و فرهنگ عاشورا، نشر عروج، 1374.) براین اساس مبانى سیاست حاکم بر نظام توحیدى عبارتند از: ولایت الهى، اطاعت از رهبران شایسته (پیامبر و جانشینان آن)، مشروط بودن اطاعت از رهبران، سلطه ناپذیرى و عزت و کرامت انسانى، تأکید بر ایمان و تقواى الهى به عنوان رمز عزت وکرامت، جلب مشارکت مردمى و پرهیز از خودکامگى و دیکتاتورى، عدالت جویى و ظلم ستیزى، ایمان به اصالت ارزشها در قالب امر به معروف و نهى از منکر و ایجاد تحول و دگرگونى در فرد جامعه، ستیز با استکبار و سازش ناپذیرى در مقابل ستمگران، استقلال جویى (فرهنگى، سیاسى، اقتصادى)، حق گرایى وانتقاد پذیرى، هوشیارى در برابر بیگانگان، صلح خواهى و امنیت جویى، حاکمیت ضابطه، فقرزدایى و تعدیل ثروت، همزیستى مسالمت آمیز بر اساس محبت و رحمت. 2 سیاست در مکاتب الحادى: اما در مقابل سیاست در اندیشه سیاسى و فرهنگ غرب ره آورد عینیت گرایى مطلقى است که بر تفکر معاصر غرب سایه افکنده و توجهى به پرسشهاى بنیادین درباره انسان و آرمان او ندارد. و با دین و ارزش هاى دینى بیگانه است. تا آنجا که صاحب نظران غربى در تعریف سیاست عموما بر اصالت قدرت و چگونگى کسب قدرت و حفظ و گسترش آن تاکید داشته و با تفکرات اومانیستى کسب قدرت را به عنوان یک هدف مى پندارند نه یک وسیله و ابزارى در جهت هدایت و خدمت به حیات مادى و معنوى بشر. بر این اساس ویژگى سیاست در نظام هاى سکولار عبارت است از: شیطانى، ناپسند و ضد ارزشى، مبتنى بر زور، غلبه، نیرنگ و خدعه ، دیکتاتورى و خود محورى، نفى ارزشهاى والاى انسانى و محورساختن ارزشهاى جاهلى (زر و زور و تزویر)، بى شخصیت بار آوردن و تحقیر و تهى کردن انسانها جهت بقاء قدرت و تحکیم مناسبات سلطه و استثمار، جوسازى و شایعه پراکنى و غلوّ واقعیتها، کتمان حقایق و سانسور، دامن زدن به تعصبهاى جاهلى، هراس از بیدارى ملتها، استثمار و بهره کشى و در فقر و فلاکت نگهداشتن مردم و نفاق و دورویى. چنین سیاستى که از آن به «سیاست ماکیاولى» نیز تعبیر مى شود در «مبانى فکرى» «اهداف» و «خط مشى ها و روند اجرایى» با سیاست الهى و آموزه هاى وحیانى تفاوت هاى اساسى دارد.( ر. ک: فلسفه سیاست، قم: انتشارات موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره)، 1378، صص 22- 25) حضرت امام خمینى (ره) پس از آزادى از زندان- ضمن بیان خاطره اى از دوران حبس فرمود: «آمد یک نفر… گفت: آقا سیاست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه، فریب، نیرنگ و خلاصه پدر سوختگى است و آن را شما براى ما بگذارید… گفتم: از اول ما وارد این سیاست که شما مى گویید، نبوده ایم». (صحیفه نور، ج 1، ص 65.) تعریف کیاست : کلمات کیاست و فراست و ذکاء تقریبا مترادف و هم معنا هستند و به معناى زیرکى و هوشیارى و تیز بینى است. زیرکى و کیاست در معناى متداول و معمول آن در مورد زرنگى در رسیدن به بهره هاى مادى و پیشرفت هاى دنیایى و کسب مال و پست و شهرت و نیل به موقعیت هاى اجتماعى است و فرد کیس و زیرک کسى است که در رسیدن به این امور و استفاده از این موقعیت ها هوشیار و آماده و چابک باشد. هر چند زیرکى و کیاست و فراست در این امور اگر همراه با تضییع حقوق دیگران و زیر پا گذاشتن حدود الهى نباشد بى مانع است ولى از منظر دین و پیشوایان معصوم ع کیس حقیقى و با فراست، انسان مومنى است که در پرتو ایمان و بصیرت مومنانه خود راه حق از باطل و مسیر خیر را از شر تمیز مى دهد و در جاده مستقیم بندگى و عبودیت حق قدم بر مى دارد و دید نافذ او که ثمره ایمان و اعتقاد عمیق او است به درون و باطن امور و حوادث نفوذ مى کند و از سطحى نگرى و ساده اندیشى و ظاهربینى به دور است. در روایتى نورانى از رسول خدا ص- آمده است: اتقوا فراسه المومن فانه ینظر بنور الله از فراست و بصیرت مومن بپرهیزید که او با نور خدا مى بیند (کافى 1، ص 218) با معیارهاى معمول و متداول فردى مانند معاویه انسان کیس و زیرک و موقعیت شناسى است که از همه فرصت ها براى رسیدن به منافع و مقاصد نامشروع خود بهره مى برد و از همه ابزارها در این راه استفاده مى کند ولى از دیدگاه اولیاى دین این شیطنت و دنیا طلبى و مکر وحیله است و به همین علت امیر المومنین ( ع) در سخنى به این مضمون مى فرماید: معاویه از من زیرک تر نیست ولى او انسانى بى پرواست که همه حدود و مرزهاى الهى را زیر پا گذاشته و به هیچ چیز پایبند نیست ولى حدود الهى و رعایت تقوا مرا محدود کرده و نمى توانم از هر وسیله اى براى نیل به مقصودم استفاده کنم. درنهج البلاغه چند ویژگى براى انسان کیس بیان شده که به برخى اشاره مى شود: 1- فرصت هاى الهى و عبادات و طاعات را براى قرب به حق غنیمت مى شمرد: ان الله سبحانه جعل الطاعه غنیمه الاکیاس خداى سبحان طاعت را غنیمت زیرکان قرار داد. (حکمت 331) 2- به ظاهر و رویه اعمال اکتفاء نمى کند بلکه به روح و باطن و حقیقت آن نیز توجه دارد: کم من صائم لیس له من صیامه الا السهر والعناء، حبذا نوم الاکیاس و افطارهم بسا روزه دارى که بهره اى جز گرسنگى و تشنگى از روزه دارى خود ندارد و بسا شب زنده دارى که از شب زنده دارى خود چیزى جز رنج و بى خوابى به دست نیاورد خوشا خواب زیرکان و افطارشان. بنا بر این مهم ترین عامل در کسب کیاست و فراست و زیرکى عاقلانه و خدا پسند داشتن ایمان است. انسان مومن در سایه ایمان و نور آن حقایق را مى نگرد و در همان وقتى که نکاه ظاهربینان سطحى نگر از لایه رویین و ظاهر حوادث و حقایق تجاوز نمى کند و در دام توهمات و تخیلات خود اسیرند، نگاه خدایى و تیز بین انسان مومن و وارسته به عمق و لایه هاى درونى آنها راه مى یابد و با چشم بصیرت از واقعیات امور و وقایع خبر دار مى گردند. البته گاهى این بصیرت و فراست ذاتى و خدا دا است و معلول عواملى مانند تقوا و پاکى پدر ومادر و خوردن لقمه حلال و یا دعاى خیر آنان و اهل ایمان است ولى در غالب موارد باید با پاک بودن و نورانیت و تعمیق ایمان به وسیله عمل صالح ونیت صاف و شایسته و خیر و وداومت بر اعمال نیک آن را به دست آورد و در واق بصیرت و کیاست و فراست ثمره شیرین ایمان و عمل صالح است و شدت و ضعف و درجه آن بستگى به شدت و ضعف و درجه این دو دارد. نتیجه گیری : با توجه به آنچه در تعریف دو واژه سیاست و کیاست گذشت می توان دریافت که هیچ یک از این دو واژه معنای واحدی ندارند بلکه هر کدام ، به اعتبار منظری که از آن منظر بدان نگریسته می شود معنایی خاص پیدا می کند که بر اساس آن نسبتی خاص با واژه دیگر ، البته آن هم به تناسب معنای خاصی که برای آن در نظر گرفته شده است پیدا می کند . بر این اساس می توان گفت در صورتی که بخواهیم سیاست را به معنای اسلامی آن در نظر بگیریم ، کیاست (به معنای دینی آن) ابزاری است که سیاستمدار و سیاست دان اسلامی را در مسیر تحقق اهداف و آرمان های بلند مرتبه اش یاری خواهد کرد . بر این اساس از منظر اسلامی ، سیاست و کیاست هر دو نقش ابزاری پیدا می کنند ، با این تفاوت که سیاست ابزار تحقق اهداف بلند بالای جامعه اسلامی می باشد و کیاست ابزار اجرای سیاست درست و اسلامی می باشد . (کیاست ابزار سیاست و سیاست ابزار رسیدن جامعه به کمال مطلوب) اما اگر کیاست را به معنای غیر دینی آن به کار ببریم که در آن بهره گیری از هر ابزاری در جهت نیل به اهداف مشروع یا نامشروع مجاز شمرده می شود ، چنین کیاستی قطعا باسیاست اسلامی همخوانی نداشته و هیچ جایگاهی در اسلام ندارد و این همان چیزی است که در خطبه امیر المومنین ع در مورد زیرکی معاویه و مقایسه آن با زیرکی خود (با توجه به تبلیغات منفی گسترده مبنی بر زیرک بودن معاویه نسبت به امام علی) مطرح شده بود که شرح آن گذشت .