اصلاح طلبان این روزها بر لبه تبغ حرکت می کنند اما اینکه تا چه مدت بتوانند این وسط بازی را ادامه دهند،که به زعم بسیاری راه نجات است، خود به عوامل بسیاری بستگی دارد. آنچه بدیهی است جریان اصلاح طلب، برخلاف رقیب سنتی اش یعنی اصولگرایان، با بدنه اجتماعی اش تعریف می شود و با اضمحلال این بدنه، این جریان تنها نامی یدک خواهد کشید. اما اگر اصلاح طلبان تا دیروز فقط با طیفی از جریان تندروی اصولگرایی در تقابل بودند که نه در پی رقابت که به دنبال حذف آنان بود، امروز با جریان نوظهوربرانداز خواهی هم، ستیزه، خواهند داشت. آنچه کار را بر اصلاح طلبان سخت می کند، هم آوردی با دو جریانی است که اگرچه ظاهرا در دو سوی پاره خط قرار دارند، اما وجه اشتراکاتشان آنقدر وسیع هست که گاه جبهه مشترکی تشکیل دهند. اصلاح طلبان هم در این کشاکش، نه قادرند به بیان مواضع صریح خود بپردازند که گاه به دلیل انتقادات جدی به حاکمیت، از سوی تندروها تحمل نشده، به همنوایی با دشمن و براندازی از سوی آنان و انقلابیون نواصولگرا متهم می شوند، نه می توانند سکوت کنند که در این وضعیت به سرعت از سوی مخالفان و بخشی از هواداران سابق خود که امروز به آسانی اعلام می کنند که از آنها گذر کرده اند به استمرار طلبی وضع موجود متهم می شوند.
تداوم این وضعیت، به طور قطع به نفع حاکمیت نخواهد بود. اصلاح طلبان تا امروز توانسته اند در زمین بازی نظام، آن بخش ناراضی را نمایندگی کرده و آنها را در بازی قدرت شریک کنند. با از دست رفتن این امکان، با حذف آنها، مخالفان به اردوی جریان محافظه کار کوچ نمیکنند بلکه آنها صدای خود را در اپوزیسیون خارج نشین خواهند یافت. از این طریق امکان چانه زنی با آنان دیگر فراهم نیست. بدیهی است در یک فرآیند دموکراتیک، جریان مسلط، با مخالفت و انتقاد جریان های اقلیتی روبروست که می تواند حتی بسیار بزرگ و هم وزن با جریان اکثریت باشد. مهم در این وضعیت، امید رسیدن به قدرت، از طریق همان سازوکارهای دموکراتیک است. اینکه یک نظام سیاسی بخواهد مدعی باشد که اکثریت مطلق جامعه را نمایندگی می کند، تنها در زمان های خاص امکانپذیر است مانند بروز هیجانات بعد از انقلاب ها و دگرگونی های سیاسی و اجتماعی.
با گذر از وضعیت احساسی و هیجانی تکثر ایجاده شده، و مخالفت ها آغاز می شود. اما آنچه به مدیریت این مخالفت خوانی ها می انجامد، همان امید به دستیابی به عرصه های قدرت است که اگر این امید نباشد، مخالفت به دشمنی و براندازی می انجامد. صورت وضعیت امروز ایران با شرایط جبهه اصلاح طلبی، همانا نبود امید است که می تواند به تفوق براندازان بینجامد. تندروها در یک توهم عجیب، انتظار دارند که اصلاح طلبان در هراس از فروپاشی سیاسی با آنها در تایید وضعیت حاضر هم آوا باشند. به فرض که اصلاح طلبان چنین کنند اما آیا مردم ناراضی هم با آنها همنوا خواهند شد؟
از آسیب های جدی تحلیل تندروها آن است که گمان می کنند اگر از”حرکت پیشرفت قطار” گفتند، مردم چشم بسته می پذیرند. آنها نگرانی از نحیفتر شدن بدنه اجتماعی خود ندارند چرا که می دانند تا کنون به چنین مقبولیتی دست نیافته اند تا بتوانند با سازو کار دموکراتیک، به حلقههای بالاتر قدرت برسند در نتیجه دنبال سیاست نصر بالرعب و درخواست حکم اعدام برای معترضانند؛ در این میان دنبال آن هستند که طیف اعتدالگرای جریان اصولگرایی را که از خطر بالقوه بودن آنها آگاهند، به هر طریقی حذف کنند که بر اساس منطق کسب قدرت، هدف وسیله را برای آنها توجیه کرده و این قابل فهم است. اما ترس جریان اعتدالگرا از خطر حضور چهره های تندروی اصلاح طلب و استحاله آنها را در همراهی با جریان تندرو، است که نتیجه ان ناگفته پیداست.
واقعیت این است که اگر اکثریت چیزی را بخواهد، اقلیت نمی تواند با هر قوه و قدرتی، در طولانی مدت در برابرش مقاومت کند. برای جریان محافظه کار، زمان آن رسیده تا بین ماندن در طریق آمالش و از دست دادن همه چیز یا مسامحه با بخش ناراضی جامعه و شراکت در قدرت، دست به انتخاب بزند. ولی به نظر می رسد این جریان به شکلی واهی امید دارد تا بتواند هم قدرت را داشته باشد هم اکثریت را با خود همسو کند و در این راه زمان را از دست خواهد داد. در این میان طیف اصلاح طلب را هم از گردونه خارج کرده و دیگرهیچ “تکرار می کنم”ی مردم را به پای صندوق رای نخواهد آورد. تا انتخابات بعدی نزدیک به یک سال دیگر مانده است تا پیش از آن لازم است که سیگنال های مثبتی به جامعه از پذیرش صدای آنها ارسال شود. شوربختی آنجاست که پیام های مسالمت جویانه بخش اعتدالگرا، چنان از سوی تندروها تخریب می شود که گویی پیام مذکور، اعلام جنگ بوده است.
بیشتر بخوانید:
-
تکخوری ممنوع
-
مردم را مسخره کرده اید یا نخبگان را؟
-
«مولدسازی» ایران را ۲۰۰ سال عقب میبرد
-
هراس اعتدالگراها از تندروها
-
خواب تندروهای داخلی برای مردم و ایران
۲۱۶۲۱۶