دوست گرامی. این نوع آزادی که از آن سخن گفته اید ضد بندگی خدا است و انسان را اسیر شهوات می کند آزادی واقعی انسان در بندگی و عبودیت خدا است و هر قدر انسان بنده خدا شود از همه خدایان دروغین و بتها آزاد می شود.
تسویف هم کار شیطان است و به انسان می گوید اکنون جوانی کن بعدا فرصت برای توبه هست در حالی که انسان در هر لحظه ممکن است در اثر حادثه ای از دنیا برود و هیچ تضمینی برای این که یک دقیقه بعد زنده باشیم وجود ندارد. شیطان از این طریق انسان را از بندگی خدا دور می کند چون می داند که سعادت انسان در بندگی و عبد شدن است و لذا قسم خورده که مانع عبودیت انسان شود.
تمام مقامات انسانی و عرفانی از طریق بندگی و عبد بودن حاصل می شود و شما لازم است در مورد کلمه عبد و خواص و آثار آن و روش تحقق آن مطالعات فراوان داشته باشید. ما مطلبی را پیرامون آن درک می کنیم امیدواریم آغازی باشد برای مطالعات گسترده در مورد مقام بندگی و آثار و فوایدی که برای انسان دارد.
معنا و اهمیت بندگی:
واژه عبد به در دو معنای اصلی به کار می رود: 1. بردهی دیگری بودن، 2. بندهی خدای یکتا بودن. با این حال، قرآن کریم تقریباً همیشه ریشهی عبد را در مفهوم خدمت یا عبادت معبود الهی به کار میبرد، جز حدود پنج یا شش مورد که این ریشه به بردگان اشاره دارد که معمولاً با قراین معنایی مشخص شدهاند، مانند عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ ءٍ بنده ای که در مالکیت دیگری است و قادر بر کاری با اراده خود نیست.
در مقابل عبد، به معنای برده، واژه حر، به معنای آزاد، قرار دارد که مربوط به بحث رقیت و بردگی است که از بحث کنونی ما خارج است.
مفهومی که از عبد بودن معمولا در اذهان وجود دارد، انسانی است که ملک دیگری باشد و مالک بکوشد از او بهره برداری کند.
در زبان عربی و عرف جامعه نزول قرآن، مملوک را عبد یا بنده و مالک را مولی مینامیدند. بنابراین، مولی میتوانست مالک کارهای اختیاری بنده باشد و از او بهره ببرد و بنده هم وظیفه داشت در این محدوده خود را در اختیار مولی قرار دهد، ولی در سایر جهات وجودی مالک او نبود و حق تصرف نداشت.
این مفهوم به شکل کاملتر درباره موجودات و خصوصاً انسان نسبت به خداوند متعال صادق است؛ یعنی خداوند علاوه بر اینکه مالک افعال ما است، مالک وجود ما و آنچه داریم نیز هست، و هر شأنی از شئون ما به اراده خدا و تحت سیطره و تسلط او قرار دارد.
هر انسانی در برابر خداوند به معنای واقعی کلمه عبد است و خداوند متعال به تمام معنا مالک و ربّ او است و کسی که عبد شد، هر چه از او سر بزند، آثار بندگی او است.
راغب اصفهانی می گوید: واژه عبد که جمع آن عبید است، به معنای بردگی است، اما عبد اگر جمع آن عباد باشد، به معنای کسی است که با اختیار خود، خدای متعال را بندگی کند.
همچنین شَرتونی میگوید: عَبَدَ الله، یعنی او را اطاعت کرد و خضوع و افتادگی و برای او کار کرد، آداب دین خدا را مراعات نمود و خدا را یگانه دانست.
در اصطلاح، کلمه عبد و عبادت بر معنایی آمیخته از اطاعت، فروتنی، کرنش و ستایش خداوند دلالت می کند و بنده در فرهنگ دینی کسی است که همواره در بند فرامین خدای متعال باشد و خود را مالک و صاحب اختیار نداند و در برابر خداوند خاضع و خاشع باشد.
طریحی گفته: عبادت از ریشه عبد به معناى نهایت خضوع و تذلّل است. و گفتهاند؛ چون عبادت اعلى مراتب خضوع است، پس لایق نیست، مگر براى کسی که اعلى مراتب وجود و کمال و اعظم مراتب نعم و احسان را دارد، و از این جهت عبادت غیر حق شرک است.
عبد در تمام هستى و کمالات، خویش را مدیون مولاى خود میداند؛ از اینرو تسلیم او است و همین نادیده گرفتن خود و هوا و هوس خویش، او را به رنگ کمالات مولا در میآورد، تا آنجا که به فرموده رسول مکرم اسلام (ص): بنده حقیقى حضرت پروردگار کسى است که اطاعت و فرمانبردارى خدا شیرینى او و محبت خدا لذتش باشد. حاجت به خداى خود برد و حکایت خویش به او گوید و توکل و اعتماد خود بر او بندد.
ابو بصیر امام باقر (ع) نقل میکند: از جمله دعاهاى امیر المؤمنین(ع) این بود: اى خداى من! إلهی کَفى لی عِزّا أن أکونَ لَکَ عَبدا و کَفى بی فَخرا أن تَکونَ لی رَبّا؛ همین عزّت مرا بس که بنده توأم، و همین افتخار مرا بس که تو پروردگار منى. اى خداى من! أنتَ کَما اُحِبُّ فَاجعَلنی کَما تُحِبُّ؛ همانگونه که من دوست دارم تو از آن منى، پس مرا به آنچه دوست دارى موفّق بدار.
همچنین در قرآن کریم، معمولا عبد در مقابل رب به کار می رود و رابطه عبد و ربّ از لحاظ معنایی رابطهای دو سویه است، هنگامی کسی ربّ دیگری خوانده شود، تلویحاً بدان معنا است که شخص دوم عَبْدِ او است و بر عکس.
بنابراین ربوبیت خدای متعال نسبت به انسان اقتضای پرورش و تربیت دارد و در مقابل، اطاعت، تربیت پذیری عبد نسبت به مولی است، لذا واژه عبد به معنای بنده خاضع و خاشع و تربیت پذیری است که تحت ربوبیت خدای متعال به سر می برد و خود را به هدایت الهی سپرده و برای رسیدن به کمال و سعادت، کاملا تسلیم سیستم هدایتی و تربیتی خدای متعال شده است.
در روایات و ادعیه نیز واژه عبد گاهی در مقابل مولی به کار رفته. در مناجات حضرت علی (ع) در مسجد کوفه آمده است: الهی انت المولی و انا العبد و هل یرحم العبد الا المولی؛ خدایا تو مولی و من عبدم و آیا رحم کننده ای بر عبد غیر از مولی وجود دارد. اینجا مولی به معنای سرپرست و صاحب اختیار و در حقیقت همان مربی و پرورش دهنده انسان است که باید عبد از او اطاعت و فرمان بری کند تا به سعادت برسد.
قرآن کریم عبادت را فقط مختص خداوند می داند و میفرماید: قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ؛ صاحب اختیار تو (خداوند) حکم کرد که بندگی کسی جز او را نکنید. فقط بندگی خدا را بکنید و در مقابل هیچ کس و هیچ چیز احساس حقارت و کوچکی و ابراز حقارت و کوچکی نکنید و از دستور و نظر هیچ کس بدون چون و چرا و بطور مطلق اطاعت محض نکنید.
تسویف هم کار شیطان است و به انسان می گوید اکنون جوانی کن بعدا فرصت برای توبه هست در حالی که انسان در هر لحظه ممکن است در اثر حادثه ای از دنیا برود و هیچ تضمینی برای این که یک دقیقه بعد زنده باشیم وجود ندارد. شیطان از این طریق انسان را از بندگی خدا دور می کند چون می داند که سعادت انسان در بندگی و عبد شدن است و لذا قسم خورده که مانع عبودیت انسان شود.
تمام مقامات انسانی و عرفانی از طریق بندگی و عبد بودن حاصل می شود و شما لازم است در مورد کلمه عبد و خواص و آثار آن و روش تحقق آن مطالعات فراوان داشته باشید. ما مطلبی را پیرامون آن درک می کنیم امیدواریم آغازی باشد برای مطالعات گسترده در مورد مقام بندگی و آثار و فوایدی که برای انسان دارد.
معنا و اهمیت بندگی:
واژه عبد به در دو معنای اصلی به کار می رود: 1. بردهی دیگری بودن، 2. بندهی خدای یکتا بودن. با این حال، قرآن کریم تقریباً همیشه ریشهی عبد را در مفهوم خدمت یا عبادت معبود الهی به کار میبرد، جز حدود پنج یا شش مورد که این ریشه به بردگان اشاره دارد که معمولاً با قراین معنایی مشخص شدهاند، مانند عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ ءٍ بنده ای که در مالکیت دیگری است و قادر بر کاری با اراده خود نیست.
در مقابل عبد، به معنای برده، واژه حر، به معنای آزاد، قرار دارد که مربوط به بحث رقیت و بردگی است که از بحث کنونی ما خارج است.
مفهومی که از عبد بودن معمولا در اذهان وجود دارد، انسانی است که ملک دیگری باشد و مالک بکوشد از او بهره برداری کند.
در زبان عربی و عرف جامعه نزول قرآن، مملوک را عبد یا بنده و مالک را مولی مینامیدند. بنابراین، مولی میتوانست مالک کارهای اختیاری بنده باشد و از او بهره ببرد و بنده هم وظیفه داشت در این محدوده خود را در اختیار مولی قرار دهد، ولی در سایر جهات وجودی مالک او نبود و حق تصرف نداشت.
این مفهوم به شکل کاملتر درباره موجودات و خصوصاً انسان نسبت به خداوند متعال صادق است؛ یعنی خداوند علاوه بر اینکه مالک افعال ما است، مالک وجود ما و آنچه داریم نیز هست، و هر شأنی از شئون ما به اراده خدا و تحت سیطره و تسلط او قرار دارد.
هر انسانی در برابر خداوند به معنای واقعی کلمه عبد است و خداوند متعال به تمام معنا مالک و ربّ او است و کسی که عبد شد، هر چه از او سر بزند، آثار بندگی او است.
راغب اصفهانی می گوید: واژه عبد که جمع آن عبید است، به معنای بردگی است، اما عبد اگر جمع آن عباد باشد، به معنای کسی است که با اختیار خود، خدای متعال را بندگی کند.
همچنین شَرتونی میگوید: عَبَدَ الله، یعنی او را اطاعت کرد و خضوع و افتادگی و برای او کار کرد، آداب دین خدا را مراعات نمود و خدا را یگانه دانست.
در اصطلاح، کلمه عبد و عبادت بر معنایی آمیخته از اطاعت، فروتنی، کرنش و ستایش خداوند دلالت می کند و بنده در فرهنگ دینی کسی است که همواره در بند فرامین خدای متعال باشد و خود را مالک و صاحب اختیار نداند و در برابر خداوند خاضع و خاشع باشد.
طریحی گفته: عبادت از ریشه عبد به معناى نهایت خضوع و تذلّل است. و گفتهاند؛ چون عبادت اعلى مراتب خضوع است، پس لایق نیست، مگر براى کسی که اعلى مراتب وجود و کمال و اعظم مراتب نعم و احسان را دارد، و از این جهت عبادت غیر حق شرک است.
عبد در تمام هستى و کمالات، خویش را مدیون مولاى خود میداند؛ از اینرو تسلیم او است و همین نادیده گرفتن خود و هوا و هوس خویش، او را به رنگ کمالات مولا در میآورد، تا آنجا که به فرموده رسول مکرم اسلام (ص): بنده حقیقى حضرت پروردگار کسى است که اطاعت و فرمانبردارى خدا شیرینى او و محبت خدا لذتش باشد. حاجت به خداى خود برد و حکایت خویش به او گوید و توکل و اعتماد خود بر او بندد.
ابو بصیر امام باقر (ع) نقل میکند: از جمله دعاهاى امیر المؤمنین(ع) این بود: اى خداى من! إلهی کَفى لی عِزّا أن أکونَ لَکَ عَبدا و کَفى بی فَخرا أن تَکونَ لی رَبّا؛ همین عزّت مرا بس که بنده توأم، و همین افتخار مرا بس که تو پروردگار منى. اى خداى من! أنتَ کَما اُحِبُّ فَاجعَلنی کَما تُحِبُّ؛ همانگونه که من دوست دارم تو از آن منى، پس مرا به آنچه دوست دارى موفّق بدار.
همچنین در قرآن کریم، معمولا عبد در مقابل رب به کار می رود و رابطه عبد و ربّ از لحاظ معنایی رابطهای دو سویه است، هنگامی کسی ربّ دیگری خوانده شود، تلویحاً بدان معنا است که شخص دوم عَبْدِ او است و بر عکس.
بنابراین ربوبیت خدای متعال نسبت به انسان اقتضای پرورش و تربیت دارد و در مقابل، اطاعت، تربیت پذیری عبد نسبت به مولی است، لذا واژه عبد به معنای بنده خاضع و خاشع و تربیت پذیری است که تحت ربوبیت خدای متعال به سر می برد و خود را به هدایت الهی سپرده و برای رسیدن به کمال و سعادت، کاملا تسلیم سیستم هدایتی و تربیتی خدای متعال شده است.
در روایات و ادعیه نیز واژه عبد گاهی در مقابل مولی به کار رفته. در مناجات حضرت علی (ع) در مسجد کوفه آمده است: الهی انت المولی و انا العبد و هل یرحم العبد الا المولی؛ خدایا تو مولی و من عبدم و آیا رحم کننده ای بر عبد غیر از مولی وجود دارد. اینجا مولی به معنای سرپرست و صاحب اختیار و در حقیقت همان مربی و پرورش دهنده انسان است که باید عبد از او اطاعت و فرمان بری کند تا به سعادت برسد.
قرآن کریم عبادت را فقط مختص خداوند می داند و میفرماید: قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ؛ صاحب اختیار تو (خداوند) حکم کرد که بندگی کسی جز او را نکنید. فقط بندگی خدا را بکنید و در مقابل هیچ کس و هیچ چیز احساس حقارت و کوچکی و ابراز حقارت و کوچکی نکنید و از دستور و نظر هیچ کس بدون چون و چرا و بطور مطلق اطاعت محض نکنید.