۱۳۹۳/۰۵/۲۸
–
۸۸۵۰ بازدید
خوردن حق الناس چه تاوانی دارد؟
مشکل تاوان حق الناس در قیامت، این است که در آن جا چیزى ندارد تا به طلبکاران بدهند؛ مثلاً کسى که اموال مردم را در دنیا غصب کرده یا نفقه زن و فرزندانش را نداده یا شخصى را کشته و دیه اش را نپرداخته یا ضربه اى به مظلومى زده و دیه اش را نداده یا زیان مالى به کسى زده و جبرانش نکرده یا از کسى غیبت کرده یا به او توهین و هتک حرمت کرده و راضیاش نساخته است، در قیامت و به هنگام دادرسى چیزى ندارد تا به طلب کاران بپردازد، واین موجب سختی کار او در قیامت می شود ، چون چیزی ندارد که به کسی بدهد ، پس به ناچار از گناهان وسیئات مردمی که حق آنها خورده شده می گیرند وبه شخص میدهند وآنقدر این کار ادامه پیدا می کند تا جایی که ممکن است برای طلبکار، گناهی باقی نماند ،درحالی که هنوز، راضی نشده است! ، لذا از اعمال خوب ونیکوی شخص میگیرند و به ستمدیدگان می دهند تا راضی شوند وممکن است آنقدر این کار ادامه پیدا کند که دیگر کارنیک وخوبی برای شخص باقی نماند ولی هنوز ستمدیدگان راضی نشده باشند ، واین درحالی است که سنگینی گناه های خود ودیگران را بر پشتش وخالی شدن دستش از ثواب را حس می کند!
خوردن حق مردم یعنی ظلم به ایشان ، پس لازم است که راجع به ظلم وانواع آن، مطالبی خدمت شما ارائه شود:
ظلم در لغت :
ظلم در لغت به معنای وضع و قرار دادن شیء است درغیرموضع و جایگاهش، در مقابل، ضدّش که عدل است و به معنای وضع و قرار دادن شیء است درموضع خودش ، و در اصطلاح علماء فقه، ظلم عبارت است: از تصرف در حقوق و اموال دیگران به ناحق.؛عدل چه بود؟ وضع، اندر موضعش// ظلم چه بود؟ وضع، اندر ناموضعش(مولوی)
ظلم در علم اخلاق:
– ظلم گاهی به معنای ضد عدالت است و آن ، تعدّی از حدّ وسط در هر چیزی است و ظلم به این معنا جامع همه رذائل است و این به معنای اعم است (و گاهی لفظ جور نیز بر آن اطلاق می شود )
– و گاهی مراد از آن؛ مترادف زیان رساندن و اذیّت کردن دیگری است که شامل کشتن و زدن و دشنام و تهمت و غیبت و گرفتن مال او به قهر و غارت و غصب و دزدی است یا غیر اینها از گفتار و کرداری که باعث اذیت دیگران باشد. و این ظلم به معنای اخص است و ظلم در آیات و اخبار و در عرف مردم به همین معناست.
انواع ظلم :
– امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه چنین بیان می فرماید:
«أَلَا وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلَاثَةٌ- فَظُلْمٌ لَا یُغْفَرُ وَ ظُلْمٌ لَا یُتْرَکُ- وَ ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لَا یُطْلَبُ- فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یُغْفَرُ فَالشِّرْکُ بِاللَّهِ- قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ- وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی یُغْفَرُ- فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ- وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یُتْرَکُ- فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بعْضاً»( خطبه ۱۷۷)
آگاه باشید که ظلم بر سه قسم است:
1 – ظلمى که نابخشودنى است،
2 – و ظلمى که بدون مجازات نمى ماند،
3 – و ظلمى که بخشودنى و جبران شدنى است.
امّا ظلمى که نابخشودنى است: شرک به خداى سبحان است، که فرمود:«خداوند هیچ گاه ازشرک به خود، نمى گذرد.» وامّا ظلمى که بخشودنى است، ستمى است که بنده با گناهان بر خویشتن روا داشته است.
و ظلمى که بدون مجازات نیست، ستمگرى بعضى از بندگان بر بعض دیگر است.
– امام باقر علیه السّلام می فرماید: «ظلم سه گونه است: ظلمی که خدا آنرا می آمرزد و ظلمی که خدا نمی آمرزد و ظلمی که خدا از آن صرف نظر نمی کند. امّا ستمی که خدای عزوجل نمی آمرزد شرک است. و امّا ستمی که خدا می آمرزد ستمی است که آدمی به خویش می کند در آنچه میان او و خدای عزوجل است، و امّا ستمی که از آن صرف نظر نمی کند حقوق و دیونی است که بندگان به یکدیگر دارند(نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادت ج 2، ص291 و 292)
ظلم دادستانی!
– رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ فرمود: «هر کس از قصاص می ترسد، از ستم به مردم خوددارى کند».
– شعار ومنطق اسلام در بحث ظلم وظالم آیه شریفه 279 سوره بقره است(لا تظلمون ولاتظلمون)به همان نسبت که مسلمانان باید از ستمگرى بپرهیزند ، از تن دادن به ظلم و ستم نیز باید اجتناب کنند، اصولا اگر ستمکش نباشد ستمگر کمتر پیدا مى شود و اگر مسلمانان آمادگى کافى براى دفاع از حقوق خود داشته باشند کسى نمى تواند به آنها ستم کند باید پیش از آنکه به ظالم بگوییم ستم مکن به مظلوم بگوییم تن به ستم مده!
– وشعر جناب سعدی که فرمود:من آن مورم که در پایم بمالند/نه زنبورم که از نیشم بنالند ؛ به فرموده شهید مطهری این شعر، با منطق اسلام نمی سازد بلکه باید گفته شود: نه آن مورم که در پایم بمالند/نه زنبورم که از نیشم بنالند
– اینکه گفته می شود حق گرفتنی است نه دادنی، درست نیست چون حق هم گرفتنی است در جائیکه مظلوم واقع شوی وهم دادنی است در جائیکه شما ظلم کرده باشی!
– روایتی از امام پنجم حضرت امام محمد باقر«سلاماللهعلیه» نقل شده است و آن حضرت از پدر بزرگوارشان امام سجاد «سلاماللهعلیه» و ایشان هم از پدرشان حضرت سیّدالشهداء«سلام اللهعلیه» و آن امام بزرگوار از قول مبارک امیرمؤمنان و مولای متقیان امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» روایت را نقل میفرمایند: «یا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ» (الکافی،ج 2 ، ص 331) ای فرزندم، از ظلم به کسی که در برابر تو، هیچ یاری کنندهای به جز خداوند ندارد، بر حذر باش.
بارزترین مصداق مظلوم، حضرت اباعبداالله الحسین علیه السلام و یاران با وفای ایشان هستند. افراد شروری به آنان ظلم کردند و ایشان را با آن وضعیت به شهادت رسانیدند و پس از شهادت مردان، زنان و کودکان را به اسارت بردند. یعنی به کسانی که در آن بیابان و در اوج تشنگی، هیچ یاوری به جز خداوند متعال نداشتند، ظلم کردند.
ثانیا :«ظـلم هـمان ظلمات روز قیامت است » بنابراین عمل ظلم ستیزی ، به حق ودرست است، فعل ونیت ، به شرطی که مطابق دستورات دین باشد وبه افرط وتفریط کشیده نشود ، پسندیده است، ظلم یک منکروگناه بزرگ است وعمل شخص همان امر به معروف ونهی از منکر است که دردین برهر مسلمانی واجب شده است ، وچنین نیست که مبارزه با ظلم مخصوص به سطوح بالا باشد ! بلکه در همه سطوح این ظلم ستیزی لازم است .
تفاوت بین «اثم وعدوان»:
مرحوم علامه در ذیل آیه شریفه یَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ- می فرمایند : « مقابله اى که در این آیه شریفه بین اثم و عدوان و معصیت رسول واقع شده مى فهماند که منظور از اثم آن قسم اعمالى است که اثر سوء دارد، ولى اثر سوئش از مرتکب آن به دیگران تجاوز نمى کند، نظیر میگسارى و قمار و بى نمازى که صرفا مربوط به حق اللَّه است. و منظور از کلمه عدوان آن اعمال زشتى است که ضررش دامن گیر دیگران مى شود، و گناهان مربوط به حق الناس است که مردم از آن متضرر و متاذى مى شوند. و این دو قسم هر دو از موارد معصیت اللَّه است…. » ( ترجمه المیزان، ج 19، ص: 324)
ایشان دارند که: آن گناهی که اثم نامیده شده ، آن قسم اعمالى است که اثر سوء دارد، ولى اثر سوئش از مرتکب آن ، به دیگران تجاوز نمى کند، نظیر میگسارى و قمار و بى نمازى که صرفا مربوط به حق اللَّه است.گناه میگساری اثر سوئش بما اینکه میگساری کند به خودش می رسد لذا حق الله است ویا بی نماز اثر سوئش به اینکه بی نمازی کند به خودش می رسد پس حق الله است ، بله دراثر میگساری ممکن است حق دیگران نیز ضایع شود، مثل اینکه کسی را بکشد ویا مغازه کسی را به آتش بکشد و… که اینها نتیجه میگساری است ویا آنکه بی نماز ممکن است به دیگران ظلم کند ویا به همسایه آزار برساند واین نتیجه بی نمازی است ولی احدی نگفته بی نمازی ویا میگساری حق الناس است بلکه همه قائلند که بی نمازی ومی گساری حق الله است!
وهمچنین منظور از کلمه عدوان : آن اعمال زشتى است که ضررش دامن گیر دیگران مى شود، و گناهان مربوط به حق الناس است که مردم از آن متضرر و متاذى مى شوند. پس در حق الناس بودن ملاک این است که آن گناه فی نفسه موجب ضرر دیگران شود مانند غیبت وظلم
خوردن حق مردم یعنی ظلم به ایشان ، پس لازم است که راجع به ظلم وانواع آن، مطالبی خدمت شما ارائه شود:
ظلم در لغت :
ظلم در لغت به معنای وضع و قرار دادن شیء است درغیرموضع و جایگاهش، در مقابل، ضدّش که عدل است و به معنای وضع و قرار دادن شیء است درموضع خودش ، و در اصطلاح علماء فقه، ظلم عبارت است: از تصرف در حقوق و اموال دیگران به ناحق.؛عدل چه بود؟ وضع، اندر موضعش// ظلم چه بود؟ وضع، اندر ناموضعش(مولوی)
ظلم در علم اخلاق:
– ظلم گاهی به معنای ضد عدالت است و آن ، تعدّی از حدّ وسط در هر چیزی است و ظلم به این معنا جامع همه رذائل است و این به معنای اعم است (و گاهی لفظ جور نیز بر آن اطلاق می شود )
– و گاهی مراد از آن؛ مترادف زیان رساندن و اذیّت کردن دیگری است که شامل کشتن و زدن و دشنام و تهمت و غیبت و گرفتن مال او به قهر و غارت و غصب و دزدی است یا غیر اینها از گفتار و کرداری که باعث اذیت دیگران باشد. و این ظلم به معنای اخص است و ظلم در آیات و اخبار و در عرف مردم به همین معناست.
انواع ظلم :
– امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه چنین بیان می فرماید:
«أَلَا وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلَاثَةٌ- فَظُلْمٌ لَا یُغْفَرُ وَ ظُلْمٌ لَا یُتْرَکُ- وَ ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لَا یُطْلَبُ- فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یُغْفَرُ فَالشِّرْکُ بِاللَّهِ- قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ- وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی یُغْفَرُ- فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ- وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یُتْرَکُ- فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بعْضاً»( خطبه ۱۷۷)
آگاه باشید که ظلم بر سه قسم است:
1 – ظلمى که نابخشودنى است،
2 – و ظلمى که بدون مجازات نمى ماند،
3 – و ظلمى که بخشودنى و جبران شدنى است.
امّا ظلمى که نابخشودنى است: شرک به خداى سبحان است، که فرمود:«خداوند هیچ گاه ازشرک به خود، نمى گذرد.» وامّا ظلمى که بخشودنى است، ستمى است که بنده با گناهان بر خویشتن روا داشته است.
و ظلمى که بدون مجازات نیست، ستمگرى بعضى از بندگان بر بعض دیگر است.
– امام باقر علیه السّلام می فرماید: «ظلم سه گونه است: ظلمی که خدا آنرا می آمرزد و ظلمی که خدا نمی آمرزد و ظلمی که خدا از آن صرف نظر نمی کند. امّا ستمی که خدای عزوجل نمی آمرزد شرک است. و امّا ستمی که خدا می آمرزد ستمی است که آدمی به خویش می کند در آنچه میان او و خدای عزوجل است، و امّا ستمی که از آن صرف نظر نمی کند حقوق و دیونی است که بندگان به یکدیگر دارند(نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادت ج 2، ص291 و 292)
ظلم دادستانی!
– رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ فرمود: «هر کس از قصاص می ترسد، از ستم به مردم خوددارى کند».
– شعار ومنطق اسلام در بحث ظلم وظالم آیه شریفه 279 سوره بقره است(لا تظلمون ولاتظلمون)به همان نسبت که مسلمانان باید از ستمگرى بپرهیزند ، از تن دادن به ظلم و ستم نیز باید اجتناب کنند، اصولا اگر ستمکش نباشد ستمگر کمتر پیدا مى شود و اگر مسلمانان آمادگى کافى براى دفاع از حقوق خود داشته باشند کسى نمى تواند به آنها ستم کند باید پیش از آنکه به ظالم بگوییم ستم مکن به مظلوم بگوییم تن به ستم مده!
– وشعر جناب سعدی که فرمود:من آن مورم که در پایم بمالند/نه زنبورم که از نیشم بنالند ؛ به فرموده شهید مطهری این شعر، با منطق اسلام نمی سازد بلکه باید گفته شود: نه آن مورم که در پایم بمالند/نه زنبورم که از نیشم بنالند
– اینکه گفته می شود حق گرفتنی است نه دادنی، درست نیست چون حق هم گرفتنی است در جائیکه مظلوم واقع شوی وهم دادنی است در جائیکه شما ظلم کرده باشی!
– روایتی از امام پنجم حضرت امام محمد باقر«سلاماللهعلیه» نقل شده است و آن حضرت از پدر بزرگوارشان امام سجاد «سلاماللهعلیه» و ایشان هم از پدرشان حضرت سیّدالشهداء«سلام اللهعلیه» و آن امام بزرگوار از قول مبارک امیرمؤمنان و مولای متقیان امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» روایت را نقل میفرمایند: «یا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ» (الکافی،ج 2 ، ص 331) ای فرزندم، از ظلم به کسی که در برابر تو، هیچ یاری کنندهای به جز خداوند ندارد، بر حذر باش.
بارزترین مصداق مظلوم، حضرت اباعبداالله الحسین علیه السلام و یاران با وفای ایشان هستند. افراد شروری به آنان ظلم کردند و ایشان را با آن وضعیت به شهادت رسانیدند و پس از شهادت مردان، زنان و کودکان را به اسارت بردند. یعنی به کسانی که در آن بیابان و در اوج تشنگی، هیچ یاوری به جز خداوند متعال نداشتند، ظلم کردند.
ثانیا :«ظـلم هـمان ظلمات روز قیامت است » بنابراین عمل ظلم ستیزی ، به حق ودرست است، فعل ونیت ، به شرطی که مطابق دستورات دین باشد وبه افرط وتفریط کشیده نشود ، پسندیده است، ظلم یک منکروگناه بزرگ است وعمل شخص همان امر به معروف ونهی از منکر است که دردین برهر مسلمانی واجب شده است ، وچنین نیست که مبارزه با ظلم مخصوص به سطوح بالا باشد ! بلکه در همه سطوح این ظلم ستیزی لازم است .
تفاوت بین «اثم وعدوان»:
مرحوم علامه در ذیل آیه شریفه یَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ- می فرمایند : « مقابله اى که در این آیه شریفه بین اثم و عدوان و معصیت رسول واقع شده مى فهماند که منظور از اثم آن قسم اعمالى است که اثر سوء دارد، ولى اثر سوئش از مرتکب آن به دیگران تجاوز نمى کند، نظیر میگسارى و قمار و بى نمازى که صرفا مربوط به حق اللَّه است. و منظور از کلمه عدوان آن اعمال زشتى است که ضررش دامن گیر دیگران مى شود، و گناهان مربوط به حق الناس است که مردم از آن متضرر و متاذى مى شوند. و این دو قسم هر دو از موارد معصیت اللَّه است…. » ( ترجمه المیزان، ج 19، ص: 324)
ایشان دارند که: آن گناهی که اثم نامیده شده ، آن قسم اعمالى است که اثر سوء دارد، ولى اثر سوئش از مرتکب آن ، به دیگران تجاوز نمى کند، نظیر میگسارى و قمار و بى نمازى که صرفا مربوط به حق اللَّه است.گناه میگساری اثر سوئش بما اینکه میگساری کند به خودش می رسد لذا حق الله است ویا بی نماز اثر سوئش به اینکه بی نمازی کند به خودش می رسد پس حق الله است ، بله دراثر میگساری ممکن است حق دیگران نیز ضایع شود، مثل اینکه کسی را بکشد ویا مغازه کسی را به آتش بکشد و… که اینها نتیجه میگساری است ویا آنکه بی نماز ممکن است به دیگران ظلم کند ویا به همسایه آزار برساند واین نتیجه بی نمازی است ولی احدی نگفته بی نمازی ویا میگساری حق الناس است بلکه همه قائلند که بی نمازی ومی گساری حق الله است!
وهمچنین منظور از کلمه عدوان : آن اعمال زشتى است که ضررش دامن گیر دیگران مى شود، و گناهان مربوط به حق الناس است که مردم از آن متضرر و متاذى مى شوند. پس در حق الناس بودن ملاک این است که آن گناه فی نفسه موجب ضرر دیگران شود مانند غیبت وظلم