خانه » همه » خبر » اگر مدیران سیاسی، سیاست زنانگی بیاموزند!

اگر مدیران سیاسی، سیاست زنانگی بیاموزند!

روزگار مدیدی بود این و آن برای سرزمین ما، تصمیم گیرنده بودند و سنگینی گام‌های نفس گیرشان، روی قلب دیارمان، امان‌مان را بریده بود. تصمیم گرفتیم با اتکاء بر «ما بودگی مان» برآن فائق آییم. انقلاب کردیم تا با پرچم‌داری سنبل‌هایمان، سرنوشت خود را به آرمان‌هایمان گره بزنیم و یک‌بار برای همیشه آزاد شویم. انقلاب کردیم و هستی‌مان را به انتخاب‌مان گره زدیم. فریادمان هر لحظه بلندتر از قبل می‌گشت تا گوش جهانیان را پر کند، بله، ما فرصتی یافته بودیم تا تاریخ‌مان را که مظلومیت را یدک می‌کشید، آزاد کنیم. یاسرها و عمارها و سمیه ها بازگشته بودند و طنین «هل من ناصر ینصرنی»، قلب هر ایرانی را از شوق یاری رسانی لبریز کرده بود.

مقاومت آموختیم، استقامت کردیم و پیروز شدیم. وفا کردیم و تاریخ را از نو آفریدیم. دختران‌ و پسران‌مان را فرزانگی و رشادت آموختیم. خودبودگی و بیزاری از ریا، دروغ، نفاق و ترس را در دلشان نهادینه کردیم. دختران دی‌روز و مادران امروز، همان‌طور که انتظار می‌رفت فرزندانی آزاد، جوان و زیبا و رشید به سرزمین‌مان هدیه کردیم. فرزندان ما در سایه آگاهی و مهرورزی زنان آموزش دیده‌ی این نظام، قد کشیدند. جوانانی شدند مهربان‌تر، زیباتر، شجاع‌تر و آزادتر از پدران و مادران‌شان. این نسل، با ترس و تهدید بیگانه‌اند و با مهر و ترانه، دوستی دیرینه دارند و آمده‌اند به پیشواز خوشبختی بروند. خوشبختی برای آن‌ها یعنی یک شال رنگی و یک عکس سلفی. خوشبختی برای آن‌ها یعنی احترام، ادب و بذله گویی. از قضا راهش را هم خوب شناخته‌اند راهش همان مشارکت در کار، سیاست، مدیریت و آبادانی است.

بله این نسل، دست‌آورد سال‌ها تلاش این ملت است. ثمره انقلاب ماست. همان چیزهایی است که با پای‌مردی، رشادت و از جان‌گذشتگی برای فرزندان خود آرزو کرده بودیم. باورش سخت است ولی انگار نهالی که کاشته بودیم زودتر از انتظارمان شکوفه داده است. بیاییم خوب بیندیشیم؛ مگر این‌همه سال جنگ و تحریم برای چه بود؟ آیا برای چیزی جز تجلی فرمان خدا از مهرورزی و عدالت و امنیت و آبادانی بر یک سرزمین اسلامی و آرزوی آن برای تمام جهان!؟ بله – نسل جدیدی از سربازان انقلاب به‌بار نشسته است و منتظر ایفای نقش خود برای میهن و تحقق وعده‌های الهی بر سرزمین رادمردان است. تعجب می‌کنید ظاهرشان شبیه ما نشده است، قلبشان را ببینید چیزی جز آبادانی، استقلال، آزادی و مهرورزی ندارند. قلب‌شان برای توله یوز پیروز چنگ می‌شود. با شکستن شاخه درختان و شکار گنجشک‌ها بیگانه‌اند. از سهم غذای خود به گربه‌ها و سگ‌های خیابانی و مورچه‌های بی‌نوا می‌دهند. برای خشک شدن رودخانه‌ها اشک ماتم می‌ریزند و دادخواه حیوانات آزار دیده هستند!

بیایید نسل جدید را خوب بشناسیم، این‌ها فرزندان راستین این دیارند و پرورش یافته اسلام اصیل! از لباس‌های‌شان قضاوت نکنیم قلب‌های‌شان و اندیشه‌های‌شان را بازشناسیم. کودکان و جوانان امروز ما در دامن مادران دانا، تحصیل کرده، متفکر و ترانه‌سرا پرورش یافته‌اند. اما متاسفانه ادبیات سازمان و تشکیلات ما همان ادبیات قبل از انقلاب را دارد بازتولید می کند. به گمانم، تشکیلات و سازمان‌های ما باید زنانگی بیاموزند! سیاست‌مداران ما، دلسوزان دیروز و امروز ما، باید ” رحما بینهم” را به گستردگی جغرافیای ایران بی‌هیچ محدودیتی بگسترانند و اشداء علی‌الکفار را متناسب با زمان تفسیر کنند. همان‌طور که به ‌دنیا می‌گوییم؛ با ملت ما با زبان احترام سخن بگویید نه با زبان تهدید، با فرزندان خود باید شبیه نسیم بهار سخن بگوییم! نگران دشمنان بیگانه نباشید. جنگ دوران ما هم متفاوت از جنگ ابتدای انقلاب است. فرزندان ما زبان جنگ نرم را هم خوب آشنا هستند. اگر اجازه دهیم خودشان قادر هستند به زبان زنده از خودشان دفاع کنند!!!

و اما چون آرزوی سرافرازی میهنم را دارم، دوست دارم در آخر قدری مصداقی‌تر و روشن‌تر بیان کنم:

من یک معلم هستم و البته یک مادر، در این تجربه ۱۷ ساله از معلمی آموخته‌ام فرقی ندارد زن باشی یا مرد، این روزها «زن بودگی» راز موفقیت درهر امری من جمله کلاس‌داری است! زن بودگی در امر حکمرانی یعنی همراهی، هم‌دلی و عرفی بودگی. این روزها وقتی اخبار را می‌خوانم همیشه از خودم می‌پرسم: چه می‌شود اگر، تریبون داران ما، فرزندان ما را با اسم کوچک‌شان صدا کنند؟! چه می‌شود اگر، قبل از آن‌که قیومیت کودکان ما به نام بیگانگان مصادره شود، فریاد دادخواهی از گلوی آن‌هایی بلند شود که صاحبان اصلی این جوان‌ها هستند و این چهل و چند سال، جان عزیز خود را پیشکش آسایش آن‌ها کرده‌اند!

بخواهیم یا نخواهیم عصر، عصر زنانه است. به قول عرفا، هر دوره و عصری مظهری از صفات خداوند است. بیاییم زن بودگی عالم را پذیرا باشیم و در سایه مهر آن شادی‌هایی را که به ما ارزانی شده است لگد مال نکنیم و داستان کشته شدن سهراب به‌دست رستم را واقعیت نبخشیم. و اما در آخر کلام با یک توصیه راهبردی سخنم را پایان می‌دهم. امیدوارم مدیران ما خوب به این سخن بیندیشند: «امروز علی‌الخصوص، تریبون داران ما ، آموزش‌و پرورش ما، محیط زیست ما، بهداشت‌و درمان ما و رسانه‌های ما، نیازمند زن بودگی هستند. زن گونگی، یعنی با هر امری که ذیل سایه مدیریت شماست همنوا شوید، اگر خود را شایسته آن مقام می‌دانید کافیست از توجیه عملکرد خود بپرهیزید و مشابه یک مادر به دست‌آوردهای خود از درون عشق بورزید و برای هر کوتاهی و فقدانی به دنبال چنگ شدن قلب‌تان از سرازیر شدن اشک خود واهمه نداشته باشید. اگر کودکان‌تان بر عملکردتان منتقد هستند به‌جای جبهه‌گیری، آن‌ها را در ادای وظیفه‌ی خود به یاری بطلبید، مسئولیت بدهید و از آن‌ها برنامه بخواهید و وفای به عهد. یقین دارم اگر چنین کنید، آن‌وقت از همراهی قلب‌های جوانان این مملکت با برنامه‌های مادرانه خود متعجب خواهید شد! »

*استاد دانشگاه

۲۱۶۲۱۶

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد