ازدواج حضرت علی(ع)
پیش از حضرت علی(ع) افرادی مانند ابو بکر و عمر آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر(ص) اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر(ص) یک پاسخ شنیده بودند و آن این که در مورد ازدواج زهرا(س) منتظر وحی الهی است.
آن دو که از ازدواج با حضرت زهرا(س) ناامید شده بودند با سعد معاذ رئیس قبیلهی «اوس» به گفتگو پرداختند و آگاهانه دریافتند که جز حضرت علی(ع) کسی شایستگی ازدواج با حضرت زهرا(س) را ندارد و نظر پیامبر(ص) نیز به غیر او نیست از این رو دسته جمعی در پی حضرت علی(ع) رفتند و سرانجام او را در باغ یکی از انصار یافتند که با شتر خود مشغول آبیاری نخل ها بود. آنان روی به علی(ع) کرده و گفتند: اشراف قریش از دختر پیامبر(ص) خواستگاری کردهاند و پیامبر(ص) در پاسخ آنان فرموده که کار زهرا(س) به اجازه خدا بستگی دارد و ما امیدواریم که اگر تو از فاطمه(س) خواستگاری کنی پاسخ مثبت بشنوی. با شنیدن این سخن دیدگان حضرت علی(ع) را اشک شوق فرا گرفت و گفت:
دختر پیامبر(ص) مورد میل و علاقه من است، این را گفت و دست از کار کشید و راه خانهی پیامبر(ص) را که در آن وقت در خانه امّ سلمه به سر میبرد در پیش گرفت، هنگامی که در خانهی رسول اکرم(ص) را کوبید، پیامبر(ص) فوراً به امّ سلمه فرمود: برخیز و در را باز کن که این کسی است که خدا و رسولش او را دوست میدارند.
امّ سلمه میگوید: شوق شناسایی این شخص که پیامبر(ص) او را میستود آنچنان در من زیاد شد که وقتی برخاستم در را باز کنم نزدیک بود پایم بلغزد. من در را باز کردم و حضرت علی(ع) وارد شد و در محضر پیامبر(ص) نشست امّا حیای او و نیز عظمت پیامبر(ص) مانع از آن بود که علی(ع) سخن بگوید لذا سر به زیر افکنده بود و سکوت بر مجلس حکومت میکرد تا اینکه پیامبر(ص) سکوت مجلس را شکسته فرمودند: گویا برای کاری آمده ای؟
حضرت علی(ع) در پاسخ گفت: پیوند خویشاوندی من با خاندان رسالت و ثبات و پایداریم در راه دین و جهاد و کوششم در پیشبرد اسلام بر شما روشن است. پیامبر(ص) فرمودند: تو از آنچه که میگویی بالاتر هستی. حضرت علی(ع) عرض کرد: آیا صلاح میدانید که فاطمه(س) را در عقد من درآورید؟
حضرت علی(ع) در طرح پیشنهاد خود بر تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام تکیه میکند و از این طریق به همگان تعلیم میدهد که ملاک برتری این است نه زیبایی و ثروت و…
و پیامبر اکرم(ص) اصل آزادی زن در انتخاب همسر را در نظر گرفته و در پاسخ حضرت علی(ع) فرمودند: پیش از شما افراد دیگری از دخترم خواستگاری کردهاند و من درخواست آنان را با دخترم در میان نهاده ام ولی در چهرهی او نسبت به آن افراد بی میلی شدیدی احساس کردم هم اکنون در خواست شما را با او درمیان میگذارم سپس نتیجه را به شما اطلاع میدهم.
رسول خدا(ص) بلافاصله نزد حضرت زهرا(س) رفتند و او برخاست و ردا از دوش آن حضرت برداشت و کفشهایش را از پای درآورد و پاهای مبارکش را شست و سپس وضو ساخت و در محضرش نشست، پیامبر(ص) سخن خود را با دختر گرامیش چنین آغاز کرد:
علی(ع) فرزند ابوطالب از کسانی است که فضیلت و مقام او در اسلام بر ما روشن است و من از خدا خواسته بودم که تو را به عقد بهترین مخلوق خود درآورد و اکنون او به خواستگاری تو آمده، در این باره چه میگویی؟
زهرا(س) در سکوت عمیقی فرو رفت ولی چهرهی خود را از پیامبر(ص) برنگرداند و کوچکترین ناراحتی در سیمای او ظاهر نشد. رسول خدا(ص) از جا برخاسته و فرمودند:
«الله اَکبَر سُکوتُها اِقرارُها»
«یعنی: خدا بزرگ است، سکوت دخترم نشانه رضایت اوست[1].»
بدون تردید هدف اساسی ازدواج، که برقراری سکونت و آرامش خاطر در طول زندگی است، جز با رعایت کفویت و هم شأن بودن از جهات روحی و فکری و اخلاقی تأمین نمیشود و تا یک نوع مشابهت اخلاقی و جذبهی روانی بر محیط زندگی سایه نگستراند پیوند زناشویی فاقد استواری لازم خواهد بود.
با توجّه به این نکته حقیقت خطاب الهی به پیامبر اکرم(ص) روشن میشود که فرمود:
«لَوْ لَمْ اَخْلُقْ عَليّاً لَما کانَ لِفاطِمَۀ اِبْنَتِکَ کُفُوٌ عَلَی الْاَرْض»[2]
«اگر علی را نمیآفریدم، برای دختر تو هرگز در روی زمین همشأنی نبود.»
مقدّمات عروسی
تمام دارایی حضرت علی(ع) در آن زمان منحصر به شمشیر و زرهی بود که میتوانست بهوسیلهی آنها در راه خدا جهاد کند و شتری تیزرو داشت که با آن در باغستانهای مدینه کار میکرد و معاش خود را تأمین میفرمود.
پس از انجام خواستگاری و مراسم عقد، وقت آن رسید که حضرت علی(ع) مقدّمات زندگی مشترک خود را آماده کند. پیامبر اکرم(ص) پذیرفتند که حضرت علی(ع) زره خود را بفروشد و به عنوان جزئی از مهریهی فاطمه(س) در اختیار پیامبر(ص) بگذارد زره به چهارصد درهم به فروش رفت، پیامبر(ص) قدری از آن را در اختیار بلال گذاشت تا برای حضرت زهرا(س) عطر بخرد و باقیمانده را به عمّار یاسر و گروهی از یاران خود داد تا برای فاطمه(س) و علی(ع) لوازم منزل تهیّه کنند. از صورت جهیزیه حضرت زهرا(س) میتوان به وضع زندگی بانوی بزرگوار اسلام به خوبی پی برد فرستادگان پیامبر(ص) از بازار برگشتند و آنچه برای حضرت زهرا(س) تهیّه کرده بودند از این قرار است:
1ـ پیراهنی به هفت درهم 2ـ یک روسری به یک درهم 3ـ قطیفهی مشکی که تمام بدن را نمیپوشانید 4ـ دو تشک از کتان مصری که یکی پشمی و دیگری از لیف خرما بود 5ـ یک تخت عربی از چوب و لیف خرما 6ـ چهار بـالش، دو تـا از پشم و دو تای دیـگـر از لیف خـرمـا 7ـ پـرده 8ـ حصیر هجری 9ـ دستاس
10ـ طشت بزرگ 11ـ مشکی از پوست 12ـ کاسهی چوبی برای شیر 13ـ ظرفی از پوست برای آب 14ـ آفتابه 15ـ ظرف بزرگ مسی 16ـ چند کوزه 17ـ بازوبندی از نقره
یاران پیامبر(ص) وسایل خریداری شده را بر آن حضرت عرضه کردند و پیامبر(ص) در حالی که اثاث خانهی دختر خود را زیرو رو میکردند فرمودند:
«اللّهُمَّ بارَکْ لِقَومٍ جُلّ آنيَتِهمُ الخَزَف[3]»
«یعنی خداوندا زندگی را برگروهی که بیشتر ظروف آنها را سفال تشکیل میدهد مبارک گردان.»
صاحب کشف الغمّة مینویسد: همهی اثاث منزل حضرت زهرا(س) را به شصت و سه درهم خریده بودند.
مهریهی حضرت زهرا(س)
مهریه دختر پیامبر(ص) پانصد درهم بود که هر درهم معادل یک مثقال نقره بود و هر مثقال هیجده نخود. مراسم عروسی دختر گرانمایهی رسول خدا(ص) در کمال سادگی و بی آلایش برگزار شد، یک ماه از عقد و پیمان زناشویی میگذشت که همسران رسول خدا(ص) به حضرت علی(ع) گفتند: چرا همسرت را به خانهی خویش نمیبری؟ حضرت علی(ع) در پاسخ آنان آمادگی خود را اعلام فرمود، امّ ایمن محضر رسول خدا(ص) شرفیاب شده عرض کرد: اگر خدیجه(س) زنده بود دیدگان او از مراسم عروسی فاطمه(س) روشن میشد.
پیامبر(ص) وقتی نام خدیجه(س) را شنید چشمان مبارکش از اشک پرشد و فرمود: او مرا هنگامی که همه تکذیبم کردند تصدیق کرد و در پیشبرد دین خدا یاریم داد و با اموال خود به گسترش اسلام مدد رساند.[4]امّ ایمن افزود: حالا شما دیدگان همه را با فرستادن فاطمه(س) به خانهی شوهرش روشن کنید.
رسول خدا(ص) دستور دادند که یکی از حجرهها را برای زفاف زهرا(س) آماده سازند و او را برای این شب آرایش کنند.[5]زمان اعزام عروس به خانه داماد که فرا رسید، پیامبر اکرم(ص) حضرت زهرا(س) را به حضور طلبید، زهرا(س) در حالی که عرق شرم از چهره اش میریخت، به حضور پیامبر(ص) رسید و از کثرت شرم پای او لغزید و نزدیک بود به زمین بیفتد و در این موقع پیامبر(ص) در حق او دعا کرد و فرمودند:
«اَقالَکِ اللهُ العَثرَۀ فی الدُّنيا وَ الآخِرَۀ»
«خدا تو را از لغزش در دو جهان حفظ کند.»
سپس چهرهی زهرا(س) را باز کرد و دست او را در دست علی(ع) نهاد و به او تبریک گفت و فرمود:
«بارَکَ لَکَ فی ابنۀ رَسُولِ الله، يا عَلِیّ نِعْمَتِ الزَّوْجَۀ فاطِمَۀ»
«ازدواج با دختر پیامبر(ص) بر تو مبارک باد،ای علی! فاطمه(س) همسر خوبی است». سپس رو كرد به فاطمه(س) و فرمود: «نِعمَ البَعل عَلیٌ» «علی(ع) شوهر خوبی است.»
آنگاه به هر دو رو کرد و دستور داد که راه خانهی خود را در پیش گیرند و به شخصیّت برجستهای مانند سلمان دستور داد که مهار شتر زهرا(س) را بگیرد و از این طریق صلابت مقام دختر گرامیش را اعلام داشت.
هنگامی که داماد و عروس به حجله رفتند، هر دو از کثرت شرم به زمین مینگریستند . پیامبر اکرم(ص) وارد اتاق شده و ظرف آبی به دست گرفته و بر سر و اطراف بدن دخترشان پاشیدند و سپس در حق هر دو چنین دعا فرمود:
«اَللّهُمَ هذِهِ اِبنَتی وَ اَحَبُّ الخَلق اِلَیَّ، اَللّهُمَ وَ هذا اَخی وَ اَحَبُّ الخلَق اِلَیَّ…[6]»
«پروردگارا این دختر من و محبوبترین مردم نزد من است، واین برادر من و محبوبترین مردم نزد من است.»
خودآزمایی
1- پاسخ پیامبر(ص) به خواستگاری ابو بکر و عمر از حضرت زهرا(س) چه بود؟
2- مهریهی حضرت زهرا(س) چه بود؟
پی نوشت ها
[1]- کشف الغمّۀ،إربلی، ج 1 ،ص 50[2] – بحار الانوار ،علامه مجلسی ،ج 43 ،ص 9
[3] – کشف الغمّۀ، إربلی، ج 1 ،ص 359
[4] – بحار الانوار،علامه مجلسی، ج 43 ،ص 130
[5] – همان ، ج 43 ، ص 59
[6] – بحار الانوار،علامه مجلسی، ج43، ص 96
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله علی تهرانی