کسی که برای احقاق حق اعتراض می کند و کشته می شود، شهید است یا کسی که برای برقراری نظم و امنیت کشته می شود؟
در ادبیات اسلامی شهید عنوانی بسیار والا و گرامی است که به کشتگان در راه خدا گفته میشود. شهید در تعالیم اسلامی هم جایگاه بسیار بالایی نزد خدا دارد و هم احکام خاصی در مورد او وضع شده است. در عین حال در برخی از رخدادها و درگیرها، هر دو طرف ماجرا خود را حق معرفی کرده و کشتگان خود را شهید بهحساب میآورند در حالی که قطعاً هر دو طرف نمیتوانند در مسیر صواب باشند. ازاینرو این سؤال پیش میآید که معیار شهید دانستن یک فرد چیست؟ سعی میشود در سه محور به این پرسش بپردازیم:
نکته اول:
خداوند متعال به عملی اجر و ثواب عطا میکند و کسی را به خاطر اعمال صالحش دارای رتبه و مقامی معنوی خواهد کرد که عمل را صرفاً برای خدا و به نیت رضای او انجام دهد. ازاینرو اگر در عملی نیت خدایی وجود نداشته باشد و حتی اگر هم نیت خدایی و هم نیت غیر خدایی وجود داشته باشد، خدا تعهدی برای اجر و ثواب دادن به آن ندارد؛ چراکه فرد، کار را برای خدا انجام نداده تا از او درخواست ثواب و پاداش کند. در این مسئله از امام صادق علیهالسلام نقلشده که فرمودند:
«خداوند عزّ و جلّ فرموده است: من بهترین شریک هستم. هر کس در کارى که میکند، شریکى براى من قرار دهد، آن کار را نپذیرم، جز عملى که خالص براى من باشد».[1]
به تعبیر دیگر، خداوند عزّ و جلّ فرموده است:
«هر که براى من و غیر من کار کند، آن کار، براى کسى باشد که از بهر او انجام داده است».[2]
بر همین اساس علمای اسلامی، عملی که از روی ریا انجام شده باشد را فاقد ارزش و ثواب میدانند.[3] ازاینرو اگر قرار باشد فردی عنوان شهید بر او صادق باشد، حتماً باید با نیتی الهی و صرفاً بهقصد انجام دستورات الهی پا در این عرصه گذاشته باشد.
نکته دوم:
شهادت یک معنای خاص و یک معنای عام دارد. معنای عام آن این است که انسان در مسیر انجاموظیفه الهی کشته شود یا بمیرد. ازاینرو در روایات، طالب علمی که در حال طلب علم از دنیا برود یا کسی که در بسترش بمیرد در حالی که به خدا، پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام معرفت داشته باشد یا کسی که برای دفاع از مالش در برابر مهاجمان کشته شود و… شهید دانسته شدهاند.[4]
اما شهید در معنای خاص آن، کسی است که «در جهاد، همراه با امام علیهالسلام یا نائب خاص امام کشته شود بهشرط آنکه در میدان جنگ بمیرد؛ و همچنین است کسی که برای حفظ نظام اسلامی کشته گردد».[5]
ازاینرو در مورد افراد زیر میتوان این حکم را جاری دانست:
الف) فرد با ایمانی که تنها جهت کسب رضایت خداوند و بدون هیچ چشمداشت مادی، با دشمنان جهاد نموده و در این راه کشته شده باشد. در شهید بودن این فرد شکی نیست، بلکه از بالاترین مقامهای شهادت برخوردار است و نزد خدایش روزی میخورد.[6]
ب) فرد با ایمانی که جهت دفاع از منافع برحق خود و دیگران، مانند جان و مال و آبرو و یا امنیت خود یا دیگر افراد جامعه در برابر افراد ستمگر به مقاومت برخاسته و کشته شده است. بنا بر روایات، اینچنین فردی را هم میتوان شهید دانست.[7]
نکته سوم:
اشاره به این نکته الزامی است که در احقاق حق ذیل حکومت اسلامی، باید قانون را در نظر گرفت و کسی که بدون رعایت قوانین به اعتراض بپردازد و خشونت ایجاد کند و به اموال عمومی آسیب بزند و نظم عمومی را مختل کند یا سبب تضعیف نظام اسلامی در برابر دشمنان گردد، شهید بهحساب نمیآید؛ چراکه این اعمال نه با طلب احقاق حق سازگار است و نه نیت خدایی را در درون آن میتوان مشاهده کرد. همانطور که گفتیم، رفتاری نزد خدا ارزشمند است و شهادت تلقی میشود که برای کسب رضایت خداوند و در چارچوب وظایف شرعی و در تقابل با دشمن یا استیفای حق خود باشد؛ اما کسی که با دشمن همسو میشود یا نظم عمومی جامعه اسلامی را به هم میزند و به گناهان اجتماعی اقدام میکند، او رضایت خدا را در نظر نگرفته و بعید است در محضر خدا شهید بهحساب آید.
نتیجه:
برای آنکه عنوان شهید بر فردی صدق کند، او باید در عمل خود نیت خدایی داشته و کار را صرفاً به دستور خداوند انجام دهد. ازاینرو فردی که برای حفظ امنیت و رفاه هموطنان خود به شهادت میرسد، شهید است. نیز هر فردی که برای احقاق حقوق خود و افراد جامعه در مقابل ستم میایستد، اگر نیت و قصد الهی داشته باشد، شهید است و نزد خدا پاداش دارد؛ اما اگر این طلب حق را با بسیاری اعمال خلاف و بیقانونی همراه کرده و آب به آسیاب دشمنان کشور اسلامی بریزد، در طلب و نیت الهی او تردید جدی وجود دارد و بعید است شهید بهحساب آید.
کلمات کلیدی:
شهید، شهادت، جهاد در راه خدا.
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح و تحقیق علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407 ق، ج 2، ص 295.
[2]. ابنبابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دارالشریف الرضی للنشر، 1406 ق، ج 1، ص 242.
[3]. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، محقق عباس قوچانی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چ 7، ۱۳۶۲ ش، ج ۹، ص ۱۸۸-۱۸۹.
[4]. محمود عبدالرحمان، معجم المصطلحات و الالفاظ الفقهیه، قاهره، دارالفضیله، ط 1، 1419 ق، ج ۲، ص ۳۴۶
[5]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ج 21، ص 407 و 408؛ عاملى، یاسین عیسى، الاصطلاحات الفقهیه فی الرسائل العملیه، بیروت، دارالبلاغه للطباعه و النشر و التوزیع، 1413 ق، ص 117.
[6]. سوره آلعمران، آیه 169.
[7]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، بیتا، ج 15، ص 49.