پرسش:
شیعیان معتقدند که زیارت قبر امام حسین برابر با صد حج است! به نظر شما شدنی است که زیارتخانه بنده خدا ارزش بیشتری از زیارتخانه خدا داشته باشد؟!
پاسخ:
مقدمه
زیارت قبور مطهر امامان علیهمالسلام، به جهت تبلور روح ولایت، تعظیم شعائر الهی و اظهار مودت به ساحت نزدیکان رسول گرامی اسلام صلیالله علیه و آله، در فرهنگ شیعیان جایگاه ویژهای داشته و با توجه به منابع معتبر اهل سنت، مورد قبول و سفارش ایشان نیز است. (1)
در این میان، در منابع شیعی، روایاتی وجود دارد که به همتایی و حتی برتری (2) زیارت قبر امام حسین علیهالسلام از حج و عمره اشاره داشته و عدم درک درست معنای این روایات، بهانه خوبی را به دست کینه توزان و کج اندیشان وهابی داده است تا بر مرکب جهل خود تاخته و این سنّت اصیل اسلامی را مورد هجمه قرار دهند.
با این مقدمه به سراغ سؤال یاد شده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم میکنیم:
نکته اول:
همانطور که در مقدمه اشاره شد، فرقه وهابیت، با کجاندیشی و عدم درک درست روایات یاد شده، آن را نشانه شرک شیعیان دانستهاند. به عنوان مثال، ابن تیمیه، در کتاب «منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه» مینویسد: «افراد مورد اعتماد به من گفتند در میان آنها (شیعیان)، کسانی هستند که رفتن به زیارت را بزرگتر از رفتن به حج میدانند. پس شریک قرار دادن به خداوند را بزرگتر از بندگی خداوند میدانند و این از بزرگترین باور داشتنها به طاغوت است». (3)
و یا قفاری، یکی از وهابیون معاصر نیز در این باره میگوید: «اینها روایاتی است که هدف از آنها رویگردان کردن مردم از بندگی خداوند واحد قهار به سوی بندگی مخلوقات ضعیف است و نتیجه آن، آزادسازی از تکالیف اسلام و شرایع دین است به سمت صرف قدم برداشتن بهسوی قبر برای رسیدن به تمام پاداش تا اینکه باورمند به آن را در نهایت بهنوعی از اباحه و رویگردانی از دستورهای خداوند و شرایع و دست بازی به حرامها میرساند». (4)
این در حالی است که از نظر تمام عالمان شیعی و اندیشمندان مکتب اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام، حج، یکی از واجبات الهی و یکی از فروع دهگانه مکتب تشیّع بوده و زیارت امام حسین علیهالسلام با تمام فضیلتی که دارد، امری مستحب است. ازاینرو در نظر اندیشمندان مکتب امامیه، امر مستحب، یارای تعارض و تقابل با امر واجب را نداشته و در هنگام تعارض، اصلاً، استحبابی برای امر مستحب باقی نمیماند. به عنوان مثال اگر زیارت امام حسین علیهالسلام موجب ترک حج واجب شود، دیگر به عنوان امری مستحب، مشروعیت نداشته و رجحانی نخواهد داشت. (5)
نکته دوم:
ممکن است پرسیده شود، اگر در مقام تعارض، همواره، واجب بر مستحب رجحان داشته و امر مستحب از استحباب خود میافتد، چرا در روایات شیعی به همتایی و برتری زیارت امام حسین علیهالسلام نسبت به حج تأکید شده است؟ در پاسخ این سؤال میگوییم:
مقصود از «حج و عمره» در تمام روایاتی که زیارت امام حسین علیهالسلام برتر از آن دانسته شده است، حج و عمره استحبابی است نه واجب! و این دست روایات، بیشتر ناظر به عظمت و اهمیت زیارت مرقد مطهر امام حسین علیهالسلام در مقایسه با رفتن به حج مستحب است.
دلیل این سخن روایات دیگری است که بهروشنی این مقصود را مشخص ساخته و نشان میدهد که هیچچیز نمیتواند جایگزین حج واجب باشد، چه رسد به اینکه بخواهد همتای او بوده و یا از آن برتر باشد. بهعنوان نمونه یکی از اصحاب امام رضا علیهالسلام از ایشان اینگونه روایت میکند: «امام رضا علیهالسلام فرمودند: کسی که مزار [امام] حسین علیهالسلام را زیارت کند، حج و عمره به عملآورده است. عرض کردم: حجهالاسلام (حج واجب) از وی رفع میشود؟ فرمود: خیر، زیارت، حجِ ضعیف است تا قوّت گیرد و حج بیتالله الحرام را به جای آورد». (6)
همچنین وقتی عبدالکریم بن حسان از امام صادق علیهالسلام در مورد برابری زیارت مزار امام حسین علیهالسلام با حج عمره میپرسد، امام چنین پاسخ میفرماید:
«حج و عمره تنها در اینجا (مکه) است و اگر کسی قصد حج کرد و برای آن آمادگی لازم را نیافت، پس به زیارت مزار امام حسین علیهالسلام رفت، خداوند برای او حجی مینویسد و اگر کسی قصد عمره کرد و برای آن آمادگی لازم را نیافت، پس به زیارت مزار امام حسین علیهالسلام رفت، خداوند برای او عمرهای مینویسد». (7)
بنا بر آنچه گذشت، در حقیقت در روایات برابری حج و زیارت، یک عمل مستحب (حج مستحب) با یک عمل مستحب دیگر (زیارت امام حسین) مقایسه شده و در این مقایسه، زیارت حضرت، به مراتب برتر از حج مستحب دانسته شده است.
نکته سوم:
اما در مسئله چرایی برتری زیارت کربلا بر حج مستحب، رویکرد اول و آخر ما، همچون باقی احکام شرعی، یک رویکرد تعبّدی به صدق کلام امام معصوم علیهالسلام بوده و برای کسانی که حجیت ایشان را پذیرفتهاند، باور به این ویژگی دشوار نیست؛ اما صرف از نظر از رویکرد تعبّدی به این مسئله میتوان این برتری را از دو جهت مورد بررسی قرار داد:
1-برتری نسبی: بدین معنا که منظور از برتری زیارت بر حج، برتری مطلق عملی بر عمل دیگر نیست. بلکه مقایسه این دو به لحاظ کارکرد و تأثیراتی است که ممکن است در یک برهه زمانی و مکانی خاص داشته باشد. به عنوان مثال، کسی که تشنه است و بدنش آب نیاز دارد، اگر گفته شود جرعهای آب بهتر از هزار کیلو نان است، سخن گزافی نیست؛ چنانکه اگر در مورد کسی که گرسنه است گفته شود لقمهای نان برتر از یک رودخانه آب است، سخن درستی خواهد بود. پس سخن در مقایسه ارزش خاصیت و عملکرد است، نه مقایسه ارزش خود نان و آب. (8)
2-برتری مطلق: بدین معنا که منظور از برتری زیارت بر حج مستحب، بدون قید و شرط بوده و شامل تمام زمانها و مکانها شود. در این صورت شاید بتوان گفت اگر در آیات قرآن کریم به زیارت خانه خدا اشاره شده است، بارها بر مسئله «مودت اهلبیت علیهمالسلام» نیز اشاره گردیده است و میدانیم وجوب محبت و مودت اهلبیت علیهمالسلام منحصر در فرد یا گروه خاص نبوده و همه اقشار جامعه اسلامی را در برمیگیرد. ازاینرو قرآن کریم آن را به عنوان اجر رسالت پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله یاد کرده و میفرماید: «بگو: به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نیستم، مگر دوستى درباره خویشاوندان». (9)
یعنی نتیجه دعوت و زحمات حضرت رسولالله صلیالله علیه و آله وقتی در یک نفر به بار نشسته و متجلی میگردد که مودت اهلبیت علیهمالسلام در او تجلی یابد و «زیارت» نوعی بروز و ظهور این مودت است. چرا که دوستدار و محب، همیشه مایل به لقای محبوب است و این سخن (مزد رسالت بودن) در قرآن کریم، در خصوص حج بیان نشده است. حال اگر کسی بهواسطه انجام عملی که به فرموده قرآن کریم، مزد رسالت نبی مکرم اسلام است، شایسته رسیدن به ثوابهای بسیار شود، امر غریبی است؟
نکته چهارم:
برخلاف آنچه در متن سؤال بهصورت غیردقیق بیان شده، نه «کربلا» خانه بنده خداست و نه «کعبه» را میتوان حقیقتاً «خانه خدا» دانست تا بعد گفته شود «زیارت خانه خدا بهتر است یا بنده خدا»! چراکه اولاً، خداوند پیراسته از محدودیت در زمان و مکان بوده و اگر در کلمه «بیتالله»(به معنای خانه خدا)، کلمه «بیت» به «الله» اضافه شده است، در حقیقت این نوعی از «اضافه تشریفیه» برای نشان دادنِ شرافت و برکت آن مکان است نه اینکه این مکان حقیقتاً خانه خدا باشد! نظیر کلمه «ثارالله» (به معنای خون خدا) که نوعی از اضافه تشریفیه بوده و شدت شرافت و عظمت خون حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام را نشان میدهد.
و ثانیاً، میان زیارتخانه خدا و زیارت مرقد مطهر امام حسین علیهالسلام دوئیت و افتراقی وجود ندارد تا با بیانی سادهانگارانه، این دو در مقابل یکدیگر قلمداد شود و اینگونه تلقین شود که زائران امام حسین علیهالسلام، از خداوند بیگانهاند! بلکه امام حسین علیهالسلام، همچون همه اولیاء الهی، آینه و مظهر تمام نمای تجلی خداوند تبارکوتعالی بوده و شیعیان به قصد تقرّب به حضرت حق، دست تمنّا به دامان ایشان گشوده و رنج سفر برای زیارت مرقدش را بر خود هموارساخته و متوسلانه و ملتمسانه، با ندای «یا وجیها عندالله، اشفع لنا عندالله» وجاهت حضرتش در پیشگاه الهی را، طریقی برای تقرّب خود به پروردگار میدانند.
نتیجه:
از آنچه بیان شد روشن میشود که اولاً نه کربلا خانه بنده خدا و نه کعبه حقیقتاً خانه خداست! تا خانه خدا برتر از خدا بنده خدا دانسته شود. خصوصاً اینکه میان زیارتخانه خدا و زیارت مرقد امام حسین تقابل و تضاد وجود ندارد. چراکه شیعیان به قصد تقرب به حضرت حق، به زیارت میروند.
دوم اینکه، روایات برتری زیارت کربلا بر حج ناظر به حج مستحب است وگرنه در تعارض میان حج واجب و زیارت، قطعاً زیارت از استحباب خود خواهد افتاد.
سوم اینکه، آنچه باعث برتری و رجحان زیارت کربلا بر حج مستحبی میشود به دو طریق نسبی و مطلق قابل بررسی و ارزیابی است.
کلمات کلیدی:
زیارت، فلسفه زیارت، شرک، شبهات وهابیت، زیارت امام حسین علیهالسلام.
پینوشتها:
1. بهعنوان نمونه: در صحیح مسلم و سنن ابی داود از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله روایت نقل شده است که: «من درگذشته شما را از زیارت قبور نهی میکردم، اکنون آنها را زیارت کنید چون آنها آخرت را یاد آورتان میشوند و زیارت آنها خیر شما را زیاد میکند، پس هر کس خواست آنها را زیارت کند، ولی سخن بیهوده و باطل نگویید». (مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بیتا، ج 2، ص 672؛ ابو داود، سلیمان بن الاشعث، سنن أبی داود، تحقیق محمد محی الدین، بیروت، مکتبه العصریه، بیتا، ج 3، ص 332.
2. برای این منظور ن.ک ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، عراق، نجف اشرف، چاپ اول، 1356 ش، ص 158 به بعد (الباب الخامس و الستون فی أن زیاره الحسین علیهالسلام تعدل حجه و عمره).
3. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم، منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه، تحقیق: محمد رشاد سالم، جامعه الإمام محمد بن سعود الإسلامیه، چاپ اول، 1406 ق، ج 3، ص 451.
4. قفاری، ناصر بن عبدالله، اصول مذهب الشیعه الإمامیه الإثنی عشریه عرض و نقد، بیجا، بینا، چاپ اول، 1414 ق، ج 2، ص 45.
5. عابدی، احمد، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، بررسی و نقد افترائات دکتر قفاری بر مذهب شیعه، تهران، مشعر، چاپ اول، بیتا، ص 195.
6. مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیهالسلام فَقَدْ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ قَالَ قُلْتُ یَطْرَحُ عَنْهُ حِجَّهَ الْإِسْلَامِ قَالَ لَا هِیَ حِجَّهُ الضَّعِیفِ حَتَّی یَقْوَی وَ یَحُجَّ إِلَی بَیْتِ الله الْحَرَامِ (ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 195).
7. إِنَّمَا الْحَجُّ وَ الْعُمْرَهُ هَاهُنَا وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَرَادَ الْحَجَّ وَ لَمْ یَتَهَیَّأْ لَهُ فَأَتَاهُ کَتَبَ اللهُ لَهُ حِجَّهً وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَرَادَ الْعُمْرَهَ وَ لَمْ یَتَهَیَّأْ لَهُ فَأَتَاهُ کَتَبَ اللهُ لَهُ عُمْرَهً (همان، ص 158).
8. ر. ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تحقیق جمعی از محققان، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 84، ص 10.
9. سوره شوری، آیه 23 «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی».