خانه » همه » مذهبی » ایا فقط قوانین ایران بر اساس عدالت واقعی و قران تعیین شده یا کشور های دیگر هم این طور است؟

ایا فقط قوانین ایران بر اساس عدالت واقعی و قران تعیین شده یا کشور های دیگر هم این طور است؟

درست است که همه نظام های سیاسی مدعی عدالت هستند، اما عدالت از واژه هایی است که همچون آزادی، حقوق بشر، مردم سالاری تعاریف و برداشت های متفاوتی بر اساس مبانی فکری شده است و متاسفانه مورد سوء استفاده کشورهای سکولار قرار گرفته است. مفهوم عدالت در اندیشه غرب با توجه به مبانی انسان شناختی و معرفت شناختی آنها با عدالت مورد نظر اسلام بسیار متفاوت است. تفکر غربی با نگاه تک بعدی به انسان و نیازهای او از یکسو و غفلت و بی اعتنایی به جنبه های اخلاقی و معنوی انسان و نگاه لیبرالی و سرمایه دارانه از سوی دیگر نتوانسته است عدالت به معنای صحیح آن را تحقق بخشد و امروز شاهد بی عدالتی ها و شکاف های طبقاتی در درون جوامع غربی و در سطح بین المللی هستیم و نظام سرمایه داری غربی به قیمت بهره مند نمودن اقلیتی از جامعه ، اکثر افراد جامعه را محروم نموده است
خانواده و نیز رشد استثمار و افزایش فاصله‌ میان ملتهاى فقیر و غنى و دورى روزافزون از عدالت اجتماعى و بى‌اعتنایى به کرامت انسان و تولید سلاحهاى مرگبار و افزایش کشتارهاى دست جمعى گردیده است. علم نیز مانند انسان، قربانى حذف معنویت و بى‌اعتنایى به ارزشهاى دینى شده است.
عملکرد نظام های غربی بیانگر بی عدالتی های فراوان در عرصه های مختلف در این کشورهاست . با اندکی تأمل در اطراف خود، یا مراجعه به اخبار و آمار متوجه هزاران هزار نوع بی عدالتی، ظلم و ستم از سوی ستمکاران و مستکبران عالم می شویم. امروز جهان شاهد بی عدالتی اجتماعی، اقتصادی، جنسی، فرهنگی، غذایی و بی عدالتی در رنگ پوست، دین، مذهب و بی عدالتی در تکنولوژی،‌تسلیحات، آموزش، امکانات و بسیاری از بی عدالتی های دیگر است. در بعد اجتماعی و فرهنگی، رواج فساد، فحشا، بی بند و باری، اعتیاد به مواد مخدر، عرفان های نو ظهور و ساختگی، استفاده از تمام امکانات، وسایل تبلیغی، تکنولوژی، رسانه و علم، بخشی از ابزاری است که امروزه برای مبارزه با عدالت خواهی و حق طلبی استفاده می شود. ایجاد شبکه های ماهواره ای و استفاده از قالب های هنری همچون رمان و داستان های کوتاه با مضامین جنسی، تئاتر، فیلم سریال، شعر، عکس، کاتالوگ و کلیپ کالاهای لوکس تبلیغاتی و مقاله با هدف ترویج پوچ گرایی یکی از این شگردها است و موجب ترویج فساد اجتماعی، بی هویت کردن نسل جوان، گسترش فساد و خشونت، نا امنی، بی کاری و مشکلاتی از این دست می شود. مقام معظم رهبری در این باره فرمودند:«امروز در دنیا بى‌عدالتى‌هائى وجود دارد که کسى نمیتواند به اینها اعتراض کند. بمجردى که اعتراض می کنند، با ابزارهاى علمى، با امکانات علمى، با همین دانش ارتباطات که امروز رو به شکوفائى روزافزون است، هر صداى معترضى را خفه میکنند…. یک چنین بى‌عدالتى‌اى امروز وجود دارد. علم باید با این بى‌عدالتى بجنگد. امروز علم در خدمت این بى‌عدالتى است؛ امروز علم در خدمت ظالم‌ترین انسانها و ظالم‌ترین جوامع است؛ باید از این حالت خارج شود».(بیانات در دیدار وزیر علوم و استادان دانشگاه تهران‌، سال 1388)
در بعد اقتصادی نیز امروز شاهد هزاران نوع بی عدالتی و فساد و تباهی در جهان هستیم، فاصله اقتصادی جوامع مستکبر با کشورهای مستضعف غیر قابل انکار است. گرسنگی، فقر، فساد و بهره کشی از انسان های بیگناه در آفریقا و برخی کشور های دیگر نشان از این بی عدالتی دارد، اما مستکبران باز هم با استفاده از حرکات نمادین و ایجاد تفکرات غلط نوعی احساس عدالت کاذب ایجاد کرده اند. در جوامع غربی این گونه القاء می شود که اگر کشور های دیگر دچار فقر اقتصادی، گرسنگی و بیماری هستند، به دلیل توحش و نداشتن فرهنگ است و خود کرده را تدبیر نیست. هزاران هزار تن گندم را به دریا می ریزند تا قیمت آن در بازار جهانی ثابت بماند، سپس سازمان فائو(سازمان خوار بار و کشاورزی سازمان ملل متحد) را راه اندازی کرده روزی را به عنوان روز جهانی غذا نام گذاری می کنند و به ریش گرسنگان می خندند. در کشور های عربی هم با تبلیغات گسترده برای جلوگیری از عدالت خواهی و حق جویی مسلمانان، از سویی حاکمان ستمگر را به عنوان مهره های بازی بر سر کار می گمارند و با ایجاد مذهب ساختگی وهابیت، سرسپردگی به حاکمان و حرام بودن هر نوع تفکری غیر از آن را ترویج می کنند. از سوی دیگر در بوق های تبلیغاتی خود می دمند که ملت عرب، ملتی است که نیاز به کار و تلاش ندارند، کفار برده شما هستند و برای شما تمام امکانات زندگی از قبیل مسکن، اتومبیل، خوراک و پوشاک را تهیه می کنند و کافی است شما پول آن را پرداخت کنید‌ مقام معظم رهبری در این زمینه فرمودند:«قدرتهاى ستمگر عالم، بخصوص در صد سال اخیر، بر حذف معنویت و ارزشهاى والاى انسانى در زندگى جوامع بشرى پاى فشرده‌اند و نتیجه‌ آن، گسترش فسادهاى اخلاقى و اعتیاد و بى‌بندوبارى و ویرانى بنیان خانواده و نیز رشد استثمار و افزایش فاصله‌ میان ملتهاى فقیر و غنى و دورى روزافزون از عدالت اجتماعى و بى‌اعتنایى به کرامت انسان و تولید سلاحهاى مرگبار و افزایش کشتارهاى دست جمعى گردیده است. علم نیز مانند انسان، قربانى حذف معنویت و بى‌اعتنایى به ارزشهاى دینى شده است.
اگر حضرت مسیح (علیه‌السّلام) امروز در میان ما مى‌بود، لحظه‌یى را براى مبارزه با سردمداران ظلم و استکبار جهانى از دست نمى‌داد و گرسنگى و سرگردانى میلیاردها انسانى را که به وسیله‌ى قدرتهاى بزرگ، استثمار و به جنگ و فساد و ستیزه‌خویى سوق داده مى‌شوند، تحمل نمى‌کرد».(پیام به مسیحیان و مسلمانان جهان، به مناسبت سالروز میلاد حضرت عیسى مسیح(ع)، 1377)
شعار دهن پرکن دموکراسی، حقوق بشر، حقوق کودکان، زنان و مسائلی این گونه و متهم کردن دیگر کشور ها به رعایت نکردن این حقوق، بازی دیگر دشمنان عدالت خواهی و حق طلبی در جهان است. رهبر معظم انقلاب در این باره می فرماید:« امروز در کشورهایی که دم از دمکراسی می زنند، بی عدالتی از همه جا بیشتر است. در همین کشورِ امریکا، با این که سالهای متمادی می گذرد که رسماً برابری حقوقی سیاه و سفید را روی کاغذ اعلان کرده اند، هنوز که هنوز است، میان سیاهان و سفیدان تبعیض حاکم است. در بعضی از کشورهای اروپایی، تبعیض هست. مسأله نژادی هنوز در آن جاها مطرح است. هنوز که هنوز است، قدرتمندان این کشورها – از جمله در امریکا – اگر در داخل ملاحظه کنند که کسی، چیزی و جماعتی، با اقتدار مطلقِ سرمایه داری آنها معارضه ای دارد، بی رحمانه می کوبندش! کسانی که اهل خبر و مطبوعاتند، به یاد دارند که چند سال قبل در ایالات متّحده جماعتی را زنده زنده در آتش سوزاندند! هفتاد، هشتاد مرد و زن و کودک را در امریکا – در همان جایی که به خیال خودشان سگها و حیوانات حقوق دارند و اگر کسی به گربه یا سگ خود در خانه ظلم کند، ادّعا می کنند که علیه اش اعلام جرم خواهد شد – در روز روشن و جلوِ چشم مردم دنیا در آتش سوزاندند! همین کشور، از تروریست ترین کشورها و دولتهای دنیا – یعنی صهیونیستها – صریحاً حمایت می کند. امروز در دنیا، هیچ نظام و رژیمی از لحاظ گرایش به تبعیض و ظلم و فاشیزم و تروریزم، زشت عمل تر و سیاه روتر از رژیم صهیونیستی نیست. رژیم صهیونیستی، تروریست و غاصب و نژادپرست و ظالم و متقلّب و خدعه گر و حیله گر و اخلالگر در امور دولتها و کشورها و ملتهاست، که اگر کسی اسناد افشا شده امنیتی آنها را ملاحظه کند، همه اینها را خواهد دید. چنین کشوری، در مقابل چشم مردم دنیا، بزرگترین ظلمها را به اعراب مسلمانِ صاحب آن سرزمین – نه فقط ساکن آن سرزمین؛ مالک آن سرزمین – می کند. از صد مورد ظلم آنها، یکی هم مورد تعرّض قدرتهای جهانی قرار نمی گیرد و تازه اگر یک مورد از ظلمشان – مانند مورد اخیر – در شورای امنیت مورد تعرّض قرار گیرد و قطعنامه ای علیه رژیم صهیونیستی صادر شود، امریکا آن را وتو می کند! شما ببینید چقدر اینها بدکردارند؛ چقدر اینها طرفدار سیاهی و ظلم و زشتی اند.»( بیانات در اجتماع بزرگ مردم در صحن امام خمینى(ره) مشهد مقدّس رضوى ، 1376)
در ادامه به مفهوم عدالت در اندیشه سیاسی غرب به اختصار اشاره خواهیم نمود.
نگاهی به سیر تطور تاریخی مفهوم عدالت در اندیشه سیاسی غرب:
اولین گروهی که در تاریخ اندیشه سیاسی غرب به مفهوم عدالت پرداختند سوفسطاییان بودند. آنها «نگرش منفی» به عدالت داشتند و معتقد بودند که عدل مانند همه‌ مفاهیم مطلق اخلاقی در حقیقت وجود ندارد، بلکه طبقه‌ حاکمه‌ هر جامعه آنچه را که به نفعش باشد به صورت قانون در می‌آورد. بعدها فیلسوفان یونان باستان مثل افلاطون و ارسطو کوشیدند تا مفهوم عدالت را به صورتی عقلانی و فلسفی تعریف کنند. از نظر آنها عدالت در مرتبت و تناسب است. قرار گرفتن موجودات در منزلت طبیعی‌شان، اساس مفهوم عدالت را نزد یونانیان باستان تشکیل می‌داد. عدالت در اندیشه‌های یونان باستان خصلتی تک‌ذهنی و تک‌گفتاری دارد و با عرصه‌ جامعه ربطی پیدا نمی‌کند. فضیلت فکر تعقل است، فضیلت اراده‌ شجاعت و فضیلت شهوت میانه‌روی. حاصل جمع این سه فضیلت، عدالت خوانده می‌شود.( حمید عنایت، بنیاد فلسفه سیاسی در غرب (تهران: زمستان، 1377) صص 52 و 53)
ارسطو از جمله‌ اولین اندیشمندان سیاسی است که تقسیم‌بندیهای متفاوتی از عدالت دارد که شامل عدالت معاوضه‌ای (مبادله‌ای) و توزیعی، طبیعی و قانونی، عام و خاص، مطلق و نسبی (سیاسی) می‌شود. ارسطو از میان انواع هشتگانه فوق، عدل توزیعی را مهم‌تر از همه می‌داند زیرا او در اساس فکر خود عدل را نه در برابری بلکه در تناسب می‌داند و می‌گوید که پایگاه و حقوق و امتیازات هر کسی در جامعه باید به اندازه و شایستگی و دانایی او باشد.(همان ص 111-112) در قرون وسطی «اپیکوریان» معتقد بودند که عدالت آن چیزی است که موافق احتیاجات و مصلحت آدمی است و «رواقیون» عقیده داشتند که همه‌ آدمیزادگان به طور یکسان کمال‌پذیرند و میانشان هیچ‌گونه امتیاز فطری نیست اما تنها فرزانگان از این حقیقت آگاهند و هم ایشانند که خود را شهروندان جهان می‌دانند.( ابوالقاسم، طاهری، تاریخ اندیشه‌های سیاسی در غرب (تهران: قومس، 1375) صص 97 – 86) در عصر قرون وسطی بحث عدالت جزئی است و به رعایت قوانین کلیسا که نماینده مذهب است محدود می‌شود. «سیسرون» تعریف ارسطو را پذیرفت و عامل دیگری بر آن افزود و گفت باید به هر کس آنچه را سزاوار اوست داد مشروط بر اینکه به منافع عمومی زیان نرسد. سیسرون از اصل برابری آدمیزادگان، به اصل یگانگی جامعه بشری می‌رسد. بدین ترتیب همه آدمیان برابرند و همه جهان را شهر مشترک خدایان و آدمیان باید دانست. اصطلاح نفع مشترک یا نفع عموم که در تعریف سیسرون آمده است از آن پس در بیشتر رساله‌های حقوقی و اخلاقی تکرار شده است.( ناصر، کاتوزیان. «حقوق و عدالت» نقد و نظر، سال سوم، شماره دوم و سوم، بهار و تابستان 1376، صص ، ص 37.) «اگوستین» واقع‌گرا بود و بی‌عدالتی را گریزناپذیر می‌دانست. نتیجه چنین سخنی نسبیت عدالت و افراط در واقع‌گرایی بود. وی عدالت را به مطابقت با نظم تفسیر می‌کرد و اعتقاد داشت که در شهر دنیا نمی‌توان دستورالعملی صادر کرد و آنچه یک جامعه را پایدار نگاه می‌دارد عدالت است.
«اکوئیناس» دولت را مانند جامعه، امری طبیعی می‌دانست. دولت، کارگزار فضیلت اخلاقی به مفهوم ارسطویی است، رگه‌های واقع‌بینی و فایده‌گرایی در کشف مفهوم عدالت در اندیشه اکوئیناس مشاهده می‌شود. چرا که او می‌گوید مهم نیست که قانون چقدر خوب است، مهم آن است که چقدر شانس اجرا شدن دارد.( سیدصادق، حقیقت، «اصول عدالت سیاسی»، نقد و نظر، پیشین، ص 372.)
رنسانس به طور کلی از رنسانس گفتمان و گزاره‌های حاکم بر غرب تغییر می‌کند و تاکنون نیز بر همین روال باقی مانده است. وقتی در غرب فرد مطرح شد، آزادی سخن اصلی می‌شود و عدالت، صفتی اجتماعی می‌شود از قرن شانزدهم تا قرن نوزدهم در اندیشه سیاسی غرب از عدالت به عنوان یک مفهوم مستقل صحبت نشده است. در این دوره بحث اساسی، آزادی بوده است و اگر صحبتی هم درباره عدالت می‌شود به خاطر آزادی است. برای مثال بنگرید به اندیشه‌های «جان‌لاک»، «منتسکیو»، «روسو» و… در این دوره غایت حکومت، آزادی است نه عدالت. نزد ماکیاول، به عنوان بنیانگذار فلسفه سیاسی جدید، اخلاق از سیاست جدا می‌شود و نوعی نسبیت در تعریف عدالت به وجود می‌آید.
«فریدمن» عقیده دارد که در اقتصاد سرمایه‌داری دولت رفاهی، تأکید بر برابری به زیان آزادی فردی تمام شده است؛ چرا که جامعه‌ای که به دنبال برابری می‌رود آزادی را قربانی می‌کند و به برابری هم دست نمی‌یابد. فریدمن می‌گوید: «همه کسانی که با عدالت اجتماعی مخالفت می‌کنند به نوعی به دولت حداقل اعتقاد می‌ورزند»( حسین، بشیریه، دولت عقل، (تهران: علوم نوین، 1374) صص 144 – 142) به نظر «هایک» دخالت دولت در اقتصاد تحت عنوان تأمین عدالت اجتماعی، اصل آزادی را خدشه‌دار کرده و تأکید بر عدالت توزیعی موجب گسترش دستگاه اجبار دولتی شده و در نتیجه آزادی فردی در معرض خطر قرار گرفته است. وی معتقد است که از دیدگاه لیبرالیسم عدالت ارزشمند و درست، آن عدالتی است که ویژگیهای افراد موردنظر را در نظر بگیرد، حال آنکه امروزه عدالت اجتماعی ویژگیهای افراد و گروههای خاصی را در نظر می‌گیرد. «نوزیک» هم تئوری «عدالت استحقاقی» را مطرح می‌کند که بر سه اصل قرار دارد: 1-‌ عدالت در کسب؛ 2-‌ عدالت در انتقال؛ 3-‌ اصلاح بی‌عدالتی.( همان، صص 153 – 143) متفکران مکتب جامعه‌گرایان یا زمینه‌گرایان (Contextualism) بر این اعتقاد هستند که برای برقراری عدالت اجتماعی نباید بگذاریم که قلمروها بر یکدیگر تسلط پیدا کنند و باید بین قلمروها تفکیک قائل شد و تفسیر از عدالت در هر جامعه‌ای باید به گونه‌ای باشد که با دیگر ارزشهای آن جامعه سازگاری و پیوستگی داشته باشد. بنابراین معیار کلی جهانی برای عدالت اجتماعی وجود ندارد.
«مک اینتایر» از متفکران این مکتب معتقد است که تفاوتها در تبیین مفاهیم صرفاً تفاوت دیدگاهها نیست، یعنی به عنوان مثال این نیست که معنای عدالت اجتماعی در مکتبی با مکتب دیگر متفاوت است بلکه ژرف‌تر از این مباحث است و در واقع این است که هر کدام از این دیدگاهها و مکاتب بر نوع خاصی از تعقل بنا شده است.( علیرضا، حسینی بهشتی، پسا تجددگرایی و جامعه امروز ایران (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377)، صص 30 – 27) به طور کلی می‌توان گفت که ناتوانی لیبرالها و سوسیالیستهای معاصر از پاسخگویی به مشکلات، برخی از متفکران حاضر مثل «رالز»، «هابرماس» و «والزر» را به طرح اندیشه‌های آرمانگرایانه برانگیخته است. اینان ترکیب و هم‌نهادی از لیبرالیسم و سوسیالیسم به وجود آورده‌اند. مسئله اصلی آنها این است که چگونه می‌توان آزادی، برابری و همبستگی اجتماعی را در کنار هم در جامعه محقق ساخت. هابرماس و والزر، هم خود را بیشتر مصروف آن کرده‌اند که تئوری مجرد و جهانشمول درباره یک جهان آرمانی و مثالی تدوین کنند یا کوشیده‌اند موقعیت یا حالتی مثالی از کنش و تفکر انسان پیدا کنند که محور پویای حرکت به سوی تحقق آزادی و برابری باشد. رالزر در کتاب نظریه عدالت و مقاله عدالت همچون انصاف بیشتر به بررسی جوانب علمی قضیه پرداخته است. عدالت در اندیشه پست مدرنیستها جایگاه چندانی ندارد و بیشتر آنها نگرش منفی به عدالت دارند. فوکو از مهم‌ترین فلاسفه‌ی پست‌مدرن می‌گوید: «به نظر من خود مفهوم عدالت یکی از تصوراتی است که در جوامع مختلف به عنوان ابزار کسب قدرت اقتصادی و سیاسی با سلاحی برای مبارزه با قدرت، اختراع شده و به کار رفته است.»( عزت‌الله، فولادوند، خرد و سیاست، (تهران: طرح نو، بی‌تا) صص 48 و 49) از نظر پست‌مدرنها مفهوم عدالت در قالب و چارچوب گفتمانها تعیین می‌یابد و عدالت و آزادی «توهمی» بیش نیستند و آنچه که برای آنها مهم است «قدرت» است و همه چیز اعم از عدالت و آزادی و… در رابطه با قدرت تبیین می‌شوند. همچنین پست‌مدرنها برخلاف قرون وسطاییها و مدرنها نگرشی بخشی و موقت به تمامی مفاهیم اعم از عدالت و غیره دارند. به عبارت دیگر از قوانین جهانشمول و دائمی پرهیز می‌کنند. به هرحال در اندیشه‌های جدید یعنی در نزد نئولیبرالها و جامعه‌گرایان و حتی پست‌مدرنها هنوز آزادی بر عدالت ارجحیت دارد.
با توجه به آنچه ذکر شد می‌توان گفت که گفتمانهای عدالت در مسیر تاریخی خود تغییر و تحولات زیادی به خود دیده است و با تغییر گفتمانها، مفهوم عدالت نیز تغییر کرده است و مثل همه مفاهیم انسانی دیگر با توجه به تأثیرات زمان و مکان تحول مفهومی داشته است گرچه خود مفهوم عدالت بر سایر مفاهیم تأثیرگذار بوده، ولی از آنها نیز تأثیر پذیرفته است. نکته جالب این است که نگرش فلسفه سیاسی غرب به عدالت با نگرشی منفی آغاز می‌شود و امروزه نیز پست‌مدرنها تقریباً اندیشه‌ای در مورد عدالت دارند. به عبارت دیگر می‌توان گفت که مفهوم عدالت در اندیشه سیاسی غرب یک دور کامل داشته است. گرچه تفاوتهایی با یکدیگر دارند ولی باید اشاره کرد که امروزه اندیشه پست‌مدرن اندیشه غالب نیست و اندیشه‌های دیگری در قالب گفتمان مدرن مثل نئولیبرالیسم و جامعه‌گرایان نیز مطرح هستند. در باب مفهوم عدالت امروزه به شکل سنتی، جامع و فراگیر بحث نمی‌شود، ولی جوهر مفهوم عدالت در اندیشه سیاسی معاصر وجود دارد. با توجه به عملکردی یا ایدئولوژیک شدن اندیشه سیاسی در قرن بیستم، شاید بتوان گفت که امروز آنچه مهم است عملی ساختن عدالت است نه تبیین فلسفی آن، که جان رالز در آثارش بیشتر به این مسئله پرداخته است. کم سخن گفتن از عدالت در عصر امروزی معمول تغییری کلی است که در نهاد بشری در اعصار کنونی حاصل شده است. بشر امروزی بیشتر به آزادی تمایل دارد و وقتی که آزادی باشد عدالت هم به وجود می‌آید. گرچه امروز شعار آزادی و عدالت از یکدیگر قابل تفکیک نیست فدا کردن یکی از این دو در برابر دیگری در چندین قرن اخیر آزمایش شده و نتیجه خوبی نداده است. در کشورهای سرمایه‌داری و در برهه‌ای از زمان، عدالت فدای آزادی شد و در کشورهای سوسیالیستی عکس آن به وقوع پیوست، ولی از هیچ‌کدام نتیجه مطلوبی به دست نیامد. کلاً هر چیزی که در مقابل آزادی قرار گرفته شکست خورده است. به همین دلیل است که نباید مفاهیمی از قبیل عدالت، دین و… را در مقابل آزادی قرار داد. در نتیجه به نظر می‌رسد که تجربه‌ی آزادی، تجربه‌ی حیاتی و عمیق‌تری برای خود انسان است. (حسن شمسینی غیاثوند ،گفتمان عدالت در اندیشه‌ سیاسی غرب ،فصلنامه راهبرد – زمستان 1382 – شماره 30 )
ما معتقدیم عدالت و شاخص آن باید توسط خالق انسان و هستی که آگاهی کامل به نیازهای او داشته و تحت تأثیر خواهشهای نفسانی قرار نمی گیرد، تنظیم شود نه بشر گی که گرفتار جهل و شهوت و خودخواهی است.
در مورد قرآن نیز گرچه قوانین کشورهای اسلامی بر اساس قرآن تنظیم شده است، اما بر خلاف نص صریح قرآن کریم شاهد روابط دوستانه آنها با دشمنان اسلام و دشمنی و خصومت و جنگ افروزی علیه مسلمانان هستیم.
البته این بدان معنا نیست که در کشور ما به طور کامل به قرآن عمل شده و عدالت اجرا می شود و ضعف ها و کاستی‌هایی وجود ندارد، بلکه بدان معناست که خطوط اصلی و شاخص های محوری قوانین کشور بر پایه تعالیم اسلام ناب و قرآن کریم و عدالت تنظیم شده است که در صورت اجرای دقیق و کامل می تواند تضمین کننده سعادت دنیوی و اخروی انسانها باشد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد