رهبر معظم انقلاب در مورد اصول مکتب امام(رحمت الله علیه) می فرماید:
«…امام یک اصولی دارد، یک مبانی ای دارد؛ این مبانی در طول ده سال دوران حاکمیّت اسلامی و پیش از آن در طول پانزده سال دوران نهضت، در بیانات گوناگون بیان شده است؛ اصول امام را در این بیانات می شود پیدا کرد؛ این اصول را، این خطوط را کنار هم که بگذاریم، یک شاکله ای از امام بزرگوار تشکیل خواهد شد؛ شخصیّت امام این است. نمی گویم به هر مطلب فرعی توجّه کنید؛ زندگی امام مثل زندگی همه ی انسان های دیگر فراز و نشیب هایی دارد؛ حوادثی در آن اتّفاق افتاده است و هر حادثه ای اقتضائی داشته است؛ مطالب اصولی را عرض می کنیم، آن چیزهایی که قابل انکار نیست، جزو بیّنات امام است، در طول سال های متمادی، چه قبل از تشکیل حکومت اسلامی، چه در دوران تشکیل حکومت اسلامی، چه در دوران جنگ تحمیلی هشت ساله، چه قبل از آن و چه بعد از آن، این اصول را امام در بیانات خود تکرار کرده است؛ این اصول را گزینشی هم نبایستی انتخاب کرد… آنچه را من امروز عرض می کنم جزو مسلّماتِ منطق امام و مکتب امام و راه امام و خطّ امام است.»[ مراسم بیست و ششمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی، تاریخ 14/3/1394.]
از منظر رهبر معظم انقلاب مهم ترین اصول و بیّنات مکتب امام خمینی(رحمت الله علیه) عبارتند از:
یکم. اثباتِ اسلام ناب محمدّی و نفی اسلام آمریکایی؛ امام، اسلام ناب را در مقابل اسلام آمریکایی قرار داد. اسلام آمریکایی چیست؟ اسلام آمریکایی در زمان ما و در زمان امام و در همه ی زمان ها – تا آنجایی که ما می شناسیم، ممکن است در آینده هم همین جور باشد – دو شاخه بیشتر ندارد: یکی اسلام سکولار، یکی اسلام متحجّر؛ لذا امام، آن کسانی را که تفکّر سکولاری داشتند – یعنی دین را، جامعه را، رفتار اجتماعی انسان ها را، جدای از اسلام می خواستند – همواره در ردیف کسانی گذاشت که نگاه متحجّرانه ی به دین داشتند؛ یعنی نگاه عقب افتاده ی غیرقابل فهم برای انسان های نواندیش و متعصّبانه ی برروی مبانی غلط، تحجّر؛ هر دوی این ها را امام در کنار هم همواره ذکر کرده است. امروز که شما نگاه می کنید، می بینید هر دو نمونه ی اسلام، در دنیای اسلام وجود دارد، هردو هم مورد حمایتِ قدرت های قُلدر دنیا و مورد حمایت آمریکا است. امروز، هم جریان منحرف داعش و القاعده و امثال این ها مورد حمایت آمریکا و اسرائیل اند، هم بعضی از جریان های به نام اسلام و بیگانه ی از عمل اسلامی و فقه اسلامی و شریعت اسلامی، مورد حمایت آمریکا است. اسلام ناب از نظر امام بزرگوار، آن اسلام متّکی به کتاب و سنّت است که با فکر روشن، با آشنایی با زمان و مکان، با شیوه و مِتُد علمیِ جاافتاده و تکمیل شده ی در حوزه های علمیّه، استنباط می شود و به دست می آید. این جور نیست که روش استنباط مورد توجّه نباشد و هرکسی بتواند قرآن را باز کند و اصول حرکت اجتماعی را استنباط بکند؛ نه، این یک مِتُد دارد، این یک روش دارد؛ این روش علمی است، کارشده است، کسانی هستند که می توانند این روش را دنبال کنند. اسلام ناب از نظر امام بزرگوار این است. البتّه هرکسی هم که آن مِتُد را بلد است، آن روش را بلد است، قادر نیست؛ باید فکر روشن داشته باشد، باید آشنا با زمان و مکان باشد، باید نیازهای بالفعل جوامع بشری و جوامع اسلامی را بشناسد، باید دشمن را بشناسد، نحوه ی دشمنی های او را بداند، آن وقت می تواند اسلام ناب را مشخّص کند و بشناسد و بشناساند. اسلام آخوندهای درباری -که امام مکرّر با همین تعبیر از آنها اسم می آوردند – اسلام داعشی؛ از آن طرف، اسلامِ بی تفاوت در مقابل جنایات صهیونیستی، در مقابل جنایات آمریکا، اسلامِ چشم دوخته ی به آمریکا و قدرت های بزرگ و به اشاره ی آمریکا، این ها همه سر در یک آخور دارند؛ در یک جا این ها همه به هم می رسند؛ از نظر امام این ها همه مردودند. اسلامی که امام معرّفی می کند، در مقابل همه ی این ها است. پیرو امام، آن کسی که دنباله رو امام است، باید مرزبندی داشته باشد؛ هم با اسلام متحجّر، هم با اسلام سکولار؛ اسلام ناب را شناسایی کند و دنبال کند. یکی از اصول امام این است. این چیزی نیست که امام یک بار گفته باشد؛ در سرتاسر آثار امام، بیانات امام، گسترده است.
دوّم. اعتماد به صدق وعده ی الهی؛ و در نقطه ی مقابل، بی اعتمادی به قدرت های مستکبر و زورگوی جهانی، این یکی دیگر از اجزاء مکتب امام است. اتّکال به قدرت الهی؛ خدای متعال وعده داده است به مؤمنین؛ و کسانی که این وعده را باور ندارند در کلام خودِ خداوند لعن شده اند: (((وَ لَعنَهُمُ الله)))،[ سوره توبه، بخشی از آیه 68.] (((وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم)))،[ از جمله سوره مجادله، بخشی از آیه 14.] آن کسانی که (((اَلظّآنّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصیرًا))).[ سوره فتح، بخشی از آیه 6.] اعتقاد به وعده ی الهی، به صدق وعده ی الهی – که فرموده است (((اِن تَنصُروا اللهَ یَنصُرکُم)))[ سوره محمّد، بخشی از آیه 7.] – یکی از ارکان تفکّر امام بزرگوار ما است؛ باید به این وعده اعتماد و اتّکال کرد. نقطه ی مقابل، به دل خوش کُنَک های دشمنان، مستکبران، قدرت های جهانی، مطلقاً نباید اعتماد کرد؛ این هم در عمل امام، در رفتار امام، در بیانات امام به طور کامل مشهود است. این اتّکال به قدرت پروردگار و اعتماد به او، موجب می شد که امام بزرگوار در مواضع انقلابی خود صریح باشد. امام با صراحت صحبت می کرد؛ آنچه را مورد اعتقاد او بود صریح بیان می کرد، چون اتّکاء به خدا داشت، نه این که نمی دانست قدرت ها بدشان می آید، نه این که نمی دانست آنها عصبانی می شوند، می دانست امّا به قدرت الهی، به کمک الهی، به نصرت الهی باور داشت. در برابر حوادث، دچار رودربایستی نشد؛ به یکی از نامه ها – امام شاید به دو نامه از نامه های سران مستکبر دنیا یا وابستگان به مستکبر، – که به او نوشته بودند جواب داد، امام به آن نامه، با صراحت تمام، مطلب را جواب داد که همان وقت در صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش شد. البتّه امام مؤدّبانه حرف می زد، امّا مواضع قاطع و روشن خود را در آن نامه ها بیان کرد و این توکّل خود را امام مثل خونی در شریان ملّت جاری کرد؛ ملّت هم اهل توکّل به خدای متعال شد، به نصرت الهی معتقد شد، و در این راه وارد شد. این که امام به مستکبرین هیچ اعتمادی و هیچ اعتقادی نداشت، موجب می شد که به وعده های آنها اعتنائی نکند.
سوّم. اعتقاد به اراده مردم، و مخالفت با تمرکزهای دولتی؛ این از جمله ی خطوط اصلیِ حرکت امام است. در آن روزها سعی می شد به خاطر یک برداشت نادرست، همه ی کارهای اقتصادی کشور به دولت موکول و وابسته شود؛ امام بارها و بارها هشدار می داد – و این هشدارها در بیانات ایشان به طور واضح منعکس است – که این مسائل را به مردم بسپارید؛ اعتماد به مردم داشت در مسائل اقتصادی، اعتماد به مردم داشت در مسائل نظامی. این را توجّه کنند: امام از اوّل پشتیبان ارتش بود؛ کسی که مانع از انحلال ارتش در کشور شد، شخص امام بود، با وجود این، نیروی سپاه را به وجود آورد، بعد هم نهاد بسیج را به وجود آورد؛ حرکت نظامی را یک جریان مردمی قرار داد. در مسائل اقتصادی، تکیه ی به مردم؛ در مسائل نظامی، تکیه ی به مردم؛ در مسائل سازندگیِ کشور، تکیه ی به مردم، که جهاد سازندگی را به راه انداخت؛ در مسائل تبلیغات، تکیه ی به مردم؛ و بالاتر از همه مسئله ی انتخابات کشور و آراء مردم در مدیریّت کشور و تشکیلات نظام سیاسی کشور. در تمام طول این مدّت – دوران حاکمیّت امام بزرگوار، ده سال است؛ که هشت سال در این کشور جنگ بود؛ شهرها بمباران می شد؛ جبهه ها مشغول جنگ بودند – که شاید در حدود ده انتخابات در کشور انجام گرفت، انتخابات های گوناگون یک روز از تاریخ مقرّر خودش عقب نیفتاد؛ در همه ی مراحل، در همه ی احوال، در همه ی شرایط، امام بزرگوار اصرار داشت که انتخابات در وقت مقرّر خود انجام بگیرد. این که در بعضی از کشورها معمول است حالت فوق العاده اعلام می کنند، امام یک روز حالت فوق العاده اعلام نکرد، به انتخابات اهمّیّت می داد. در روز انتخابات جزو اوّلین کسانی که پای صندوق رأی حاضر می شد، شخص امام بزرگوار بود؛ اعتقاد به مردم، و به معنای حقیقی کلمه احترام برای آراء مردم و افکار مردم و تشخیص مردم قائل بود؛ ممکن بود آن چیزی را که مردم انتخاب می کنند، مورد نظر امام در یک موردی هم نباشد امّا در عین حال برای آراء مردم احترام قائل بود، آنها را محترم می شمرد، آنها را معتبر می شمرد، این هم یکی از چیزها است. امام در مورد مردم به این ها هم اکتفا نکرد، مردم را ولی نعمت مسئولان معرّفی کرد؛ مکرّر امام ذکر کردند که این مردم ولی نعمت ما هستند؛ مواردی خود را خادم ملّت معرّفی کرد؛ می گفت: اگر به من خادم ملّت بگویند بهتر از این است که رهبر بگویند؛ این خیلی حرف بزرگی است، نشان دهنده ی جایگاه برجسته ی مردم و افکار مردم و آراء مردم و حضور مردم در نظر امام است؛ مردم هم پاسخ مناسب دادند؛ در صحنه حضور پیدا کردند؛ آنجایی که انگشت اشاره ی او بود، مردم با جان و دل در آنجا حاضر شدند. این متقابل بود؛ امام به مردم اعتماد داشت، مردم به امام اعتماد داشتند؛ امام مردم را دوست داشت، مردم امام را دوست داشتند؛ این رابطه ی متقابل، یک امر طبیعی است.
چهارم. حمایت جدّی از محرومان و مستضعفان؛ در بُعد مسائل داخلی کشور، امام طرف دار جدّی حمایت از محرومان و مستضعفان بود؛ امام نابرابری اقتصادی را با شدّت و حدّت رد می کرد؛ اشرافی گری را با تلخی رد می کرد؛ به معنای واقعی کلمه امام طرف دار عدالت اجتماعی بود؛ طرف داری از مستضعفان شاید یکی از پُرتکرارترین مطالبی است که امام بزرگوار ما در بیاناتشان گفتند؛ این یکی از خطوط روشن امام است؛ این یکی از اصول قطعی امام است، همه باید تلاش کنند که فقر را ریشه کن کنند؛ همه باید تلاش کنند که محرومان را از محرومیّت بیرون بیاورند و تا آنجایی که در توان کشور است، به محرومان کمک کنند. از آن طرف به مسئولان کشور هشدار می داد درباره ی خوی کاخ نشینی – این نکته ای که در قرآن هم آمده است: «وَ سَکَنتُم فی مسکِنِ الَّذینَ ظَلَموا»[ سوره ابراهیم، بخشی از آیه 45.] و همه را از خوی کاخ نشینی برحذر می داشت، تأکید مکرّر می کرد بر این که به وفاداری طبقات ضعیف اعتماد کنید؛ این را امام مکرّر می گفت که این کوخ نشینانند، این فقرایند، این محرومانند که این صحنه ها را با وجود محرومیّت ها پُر کرده اند، اعتراض هم نمی کنند، در میدان های خطر هم حاضر می شوند؛ [امّا] آن کسانی که برخورداری های بیشتری داشتند، در موارد مختلف اگر مشکلی پیش می آمد، اتّفاقاً آنها بیشتر ابراز نارضایتی می کردند. این وفاداری طبقات متوسّط مردم و طبقات محروم مردم، از نظر امام یک امر برجسته بود و این را تأکید می کرد. بر مصرف درست بیت المال تأکید می کرد، بر پرهیز کردن از اسراف تأکید می کرد. این هم یکی از خطوط اساسی است. مسئله ی عدالت اجتماعی، طرف داری از محرومان و دوری از خوی اشرافی گری و خوی تجمّل گرایی و عمل در این جهت.
پنجم. مخالفت صریح با استکبار جهانی؛ در بُعد خارجی، امام صریحاً در جبهه ی مخالف قُلدران بین المللی و مستکبران قرار داشت، هیچ ملاحظه ای نمی کرد. این است که امام در مقابله ی میان قلدران و مستکبران و قدرت های زورگوی عالم با مظلومان، در جبهه ی مظلومان بود؛ صریح و بدون ملاحظه و بی تقیّه این را بیان می کرد. طرف دار جدّیِ مظلومان جهان بود. امام با مستکبرین سرِ آشتی نداشت. واژه ی «شیطان بزرگ» برای آمریکا، یک ابداع عجیبی از سوی امام بود. امتداد معرفتی و عملی این تعبیر شیطان بزرگ خیلی زیاد است. وقتی شما یک کسی را، یک دستگاهی را شیطان دانستید، معلوم است که باید رفتار شما در مقابل او چگونه باشد، باید احساسات شما نسبت به او چگونه باشد؛ امام تا روز آخر، نسبت به آمریکا همین احساس را داشت؛ عنوان شیطان بزرگ را، هم به کار می برد، هم از بُن دندان اعتقاد به این معنا داشت. در مقابل از اوّل انقلاب کسانی بودند که توجّه نمی کردند که آمریکا عقبه ی تغذیه کننده ی رژیم طاغوتی است که به وسیله ی ملّت ایران برافتاد. ملّت ایران رژیم طاغوت را ساقط کردند، امّا کسانی بودند آن روز که با حضور آمریکایی ها، با فعّالیت آنها – حتی فعّالیت برخی از نهادهای آمریکایی – در داخل کشور موافق بودند! اختلاف عمده ی دولت موقّت با امام بزرگوار سر این قضیه بود؛ ما از نزدیک می دیدیم. آنها توجّه نمی کردند که آمریکا تغذیه کننده ی رژیم طاغوت بود؛ این رژیم حالا برافتاده است امّا آن دستگاه تغذیه کننده هنوز باقی است، فعّال است، اگر به او میدان داده شود، مجال داده شود، دوباره مشغول خواهد شد و ضربه خواهد زد و نقاط ضعف را جستجو خواهد کرد و از آن نقاط ضعف وارد خواهد شد؛ این را توجّه نمی کردند. امام این را می دید، لذا موضع گیری امام در زمینه ی مسئله ی لانه ی جاسوسی ناشی از همین نگاه و همین دیدگاه بود. در دنیا کسانی به این نقطه توجّه نکردند و ضربه اش را خوردند که حالا نمی خواهیم کسانی را شماتت و ملامت کنیم؛ امّا این ضربه ای است که بعضی خوردند، به خاطر این که رژیم های مُرتجع و مستکبر را ساقط کردند، [ولی ] عقبه ی آنها را نادیده گرفتند. امام این عقبه را از روز اوّل دید، با آن مقابله کرد؛ لذا تا آخر، امام علیه آمریکا و دستگاه سیاسی و امنیّتی آمریکا موضع داشت. متقابلاً امام بزرگوار در طول این سالیان دراز از فلسطین حمایت کرد، دفاع کرد. از فلسطین دفاع کرد، از افغانستان دفاع کرد.
ششم. مسئله ی استقلال کشور و ردّ سلطه پذیری؛ این هم یکی از سرفصل های مهم است. استقلال یعنی آزادی در مقیاس یک ملّت؛ این معنای استقلال است. این که بعضی در زبان یا در شعار دنبال آزادی های فردی باشند امّا علیه استقلال کشور حرف بزنند، این یک تناقض است. چه طور ممکن است آزادی فردی اشخاص محترم باشد امّا آزادی یک ملّت، آزادی در مقیاس یک کشور، در مقابل تحریم های مخالفان و بیگانگان، محترم نباشد! این اصلاً قابل فهم نیست، قابل قبول نیست. متأسفانه کسانی هستند که تئوری سازی می کنند برای نفی استقلال کشور، استقلال را گاهی به انزوا معنا می کنند، گاهی به این عنوان که امروز استقلال کشورها یک ارزش به حساب نمی آید، قلم زنی می کنند و حرف می زنند؛ این حرف ها هم در بین جامعه پخش می شود. کسانی این جوری حرکت می کنند. این یک غلط بزرگ، یک خطای بسیار مهم و خطرناک است. امام معتقد به استقلال کشور بود، معتقد به ردّ سلطه ی بر کشور بود. دشمن ما در طول این سال ها، بسیاری از فعالیت هایی که علیه کشور ما و ملّت ما کرده است برای این بود که خدشه ا ی در استقلال به وجود بیاورد؛ چه تحریم، چه تهدید، این ها استقلال را هدف گرفته اند. باید همه هوشیار باشند، بدانند که هدف های دشمن چیست. این هم یکی از خطوط اصلی است.
هفتم. وحدت ملی؛ یکی دیگر از خطوط اصلی تفکّر امام و راه امام و خطّ امام، مسئله ی وحدت ملّی است و توجّه به توطئه های تفرقه افکن است. چه تفرقه ی براساس مذهب، شیعه و سنّی؛ چه تفرقه ی بر اساس قومیّت ها، فارس و عرب و تُرک و کُرد و لُر و بلوچ و امثال اینها. تفرقه افکنی یکی از سیاست های قطعی دشمن بود و امام بزرگوار ما از اوّل بر روی وحدت ملّی و اتّحاد آحاد ملّت، یک تکیه ی کم نظیر داشت که این یکی از خطوط است. امروز ما این خط را هم باید دنبال بکنیم. امروز شما می بینید در دنیا مسئله ی تفرقه ی دنیای اسلام یکی از سیاست های اصلی استکبار است. آمریکایی ها کارشان به آنجا رسیده است که حالا دیگر اسم شیعه و سنّی می آورند؛ اسلام شیعه، اسلام سنّی؛ از یکی حمایت می کنند، به یکی حمله می کنند. درحالی که جمهوری اسلامی ایران از اوّل نسبت به این مسئله ی اختلاف مذهبی یک نگاه کاملاً یکسانی داشت. ما با برادران فلسطینی مان که سنّی اند همان جور عمل کردیم که با برادران حزب الله لبنان که شیعه هستند عمل کردیم. همه جا یک جور عمل کردیم. نگاه امام بزرگوار ما در داخل کشور این بود، در دنیای اسلام نگاه جمهوری اسلامی نگاه امّت ساز است، امّت اسلامی مورد نظر است. این که نوکرهای دست دوّم آمریکا می آیند مسئله ی هلال شیعی را مطرح می کنند، این نشان دهنده ی سیاست های تفرقه افکن است. این که آمریکایی ها علی رغم تبلیغات فراوان، نسبت به همین گروه های تفرقه افکن تکفیری در عراق و سوریه مماشات می کنند – احیاناً در مواردی هم به آنها به صورت بی خبر و مخفیانه کمک می کنند، عواملشان که به صورت صریح از آنها حمایت می کنند – این نشان دهنده ی این است که نقش تفرقه افکنی از نظر دشمنان اسلام و مسلمین و دشمنان جمهوری اسلامی نقش بسیار برجسته ای است. این را همه توجّه کنند؛ هم شیعه توجّه کند، هم سنّی توجّه کند؛ بازی دشمن را نخورند. آن تسنّنی که آمریکا از آن حمایت کند و آن تشیّعی که از مرکز لندن به دنیا صادر بشود، این ها مثل هم هستند؛ هر دوی آنها برادران شیطانند، هر دوی آنها عوامل آمریکا و غرب و استکبارند. همدلی و هم زبانی ای که ما امسال اوّل سال بر آن تکیه کردیم و مکرّر بعد از آن تکرار کردیم، بر همین مبنا استوار است. در داخل کشور، خواهران و برادران از اقوام مختلف، از مذاهب گوناگون، در کنار هم یدِ واحده تشکیل بدهند – همچنان که بحمدالله تا امروز بوده است – نگذارند دشمن نفوذ کند در قلمرو دنیای اسلام. در سطح وسیع و گسترده هم همین طور برادران سنّی و شیعه در کنار هم بدانند که دشمنی [هست که ] دارد اصل موجودیّت اسلام را تهدید می کند. این هم یکی از خطوط اساسی. من هفت مورد را از مبانی و اصول امام عرض کردم و مطمئنّاً اصول امام منحصر در این ها نیست. دیگران هم بگردند، منتها هرکسی هر حرفی را که خودش می پسندد به امام نسبت ندهد. آنچه را به امام نسبت می دهیم، باید در منابع مربوط به امام موجود باشد، آن هم به شکل مکرّر، به شکل مستمر، مثل همین موارد هفت گانه ای که ما گفتیم؛ این ها از اوّل بیانات امام تا آخر، همین طور که انسان مراجعه می کند، در طول سال های متمادی، همه ی این مطالب را انسان در بیانات امام می بیند، این ها می شوند اصول. دیگران هم بگردند با همین شیوه اصول را پیدا کنند. جاذبه و دافعه ی امام بر مبنای این اصول بود. ما هم می خواهیم جاذبه و دافعه داشته باشیم؛ جاذبه براساس این اصول، دافعه براساس این اصول.[ برگرفته از: مراسم بیست و ششمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی، تاریخ 14/3/1394.]
«…امام یک اصولی دارد، یک مبانی ای دارد؛ این مبانی در طول ده سال دوران حاکمیّت اسلامی و پیش از آن در طول پانزده سال دوران نهضت، در بیانات گوناگون بیان شده است؛ اصول امام را در این بیانات می شود پیدا کرد؛ این اصول را، این خطوط را کنار هم که بگذاریم، یک شاکله ای از امام بزرگوار تشکیل خواهد شد؛ شخصیّت امام این است. نمی گویم به هر مطلب فرعی توجّه کنید؛ زندگی امام مثل زندگی همه ی انسان های دیگر فراز و نشیب هایی دارد؛ حوادثی در آن اتّفاق افتاده است و هر حادثه ای اقتضائی داشته است؛ مطالب اصولی را عرض می کنیم، آن چیزهایی که قابل انکار نیست، جزو بیّنات امام است، در طول سال های متمادی، چه قبل از تشکیل حکومت اسلامی، چه در دوران تشکیل حکومت اسلامی، چه در دوران جنگ تحمیلی هشت ساله، چه قبل از آن و چه بعد از آن، این اصول را امام در بیانات خود تکرار کرده است؛ این اصول را گزینشی هم نبایستی انتخاب کرد… آنچه را من امروز عرض می کنم جزو مسلّماتِ منطق امام و مکتب امام و راه امام و خطّ امام است.»[ مراسم بیست و ششمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی، تاریخ 14/3/1394.]
از منظر رهبر معظم انقلاب مهم ترین اصول و بیّنات مکتب امام خمینی(رحمت الله علیه) عبارتند از:
یکم. اثباتِ اسلام ناب محمدّی و نفی اسلام آمریکایی؛ امام، اسلام ناب را در مقابل اسلام آمریکایی قرار داد. اسلام آمریکایی چیست؟ اسلام آمریکایی در زمان ما و در زمان امام و در همه ی زمان ها – تا آنجایی که ما می شناسیم، ممکن است در آینده هم همین جور باشد – دو شاخه بیشتر ندارد: یکی اسلام سکولار، یکی اسلام متحجّر؛ لذا امام، آن کسانی را که تفکّر سکولاری داشتند – یعنی دین را، جامعه را، رفتار اجتماعی انسان ها را، جدای از اسلام می خواستند – همواره در ردیف کسانی گذاشت که نگاه متحجّرانه ی به دین داشتند؛ یعنی نگاه عقب افتاده ی غیرقابل فهم برای انسان های نواندیش و متعصّبانه ی برروی مبانی غلط، تحجّر؛ هر دوی این ها را امام در کنار هم همواره ذکر کرده است. امروز که شما نگاه می کنید، می بینید هر دو نمونه ی اسلام، در دنیای اسلام وجود دارد، هردو هم مورد حمایتِ قدرت های قُلدر دنیا و مورد حمایت آمریکا است. امروز، هم جریان منحرف داعش و القاعده و امثال این ها مورد حمایت آمریکا و اسرائیل اند، هم بعضی از جریان های به نام اسلام و بیگانه ی از عمل اسلامی و فقه اسلامی و شریعت اسلامی، مورد حمایت آمریکا است. اسلام ناب از نظر امام بزرگوار، آن اسلام متّکی به کتاب و سنّت است که با فکر روشن، با آشنایی با زمان و مکان، با شیوه و مِتُد علمیِ جاافتاده و تکمیل شده ی در حوزه های علمیّه، استنباط می شود و به دست می آید. این جور نیست که روش استنباط مورد توجّه نباشد و هرکسی بتواند قرآن را باز کند و اصول حرکت اجتماعی را استنباط بکند؛ نه، این یک مِتُد دارد، این یک روش دارد؛ این روش علمی است، کارشده است، کسانی هستند که می توانند این روش را دنبال کنند. اسلام ناب از نظر امام بزرگوار این است. البتّه هرکسی هم که آن مِتُد را بلد است، آن روش را بلد است، قادر نیست؛ باید فکر روشن داشته باشد، باید آشنا با زمان و مکان باشد، باید نیازهای بالفعل جوامع بشری و جوامع اسلامی را بشناسد، باید دشمن را بشناسد، نحوه ی دشمنی های او را بداند، آن وقت می تواند اسلام ناب را مشخّص کند و بشناسد و بشناساند. اسلام آخوندهای درباری -که امام مکرّر با همین تعبیر از آنها اسم می آوردند – اسلام داعشی؛ از آن طرف، اسلامِ بی تفاوت در مقابل جنایات صهیونیستی، در مقابل جنایات آمریکا، اسلامِ چشم دوخته ی به آمریکا و قدرت های بزرگ و به اشاره ی آمریکا، این ها همه سر در یک آخور دارند؛ در یک جا این ها همه به هم می رسند؛ از نظر امام این ها همه مردودند. اسلامی که امام معرّفی می کند، در مقابل همه ی این ها است. پیرو امام، آن کسی که دنباله رو امام است، باید مرزبندی داشته باشد؛ هم با اسلام متحجّر، هم با اسلام سکولار؛ اسلام ناب را شناسایی کند و دنبال کند. یکی از اصول امام این است. این چیزی نیست که امام یک بار گفته باشد؛ در سرتاسر آثار امام، بیانات امام، گسترده است.
دوّم. اعتماد به صدق وعده ی الهی؛ و در نقطه ی مقابل، بی اعتمادی به قدرت های مستکبر و زورگوی جهانی، این یکی دیگر از اجزاء مکتب امام است. اتّکال به قدرت الهی؛ خدای متعال وعده داده است به مؤمنین؛ و کسانی که این وعده را باور ندارند در کلام خودِ خداوند لعن شده اند: (((وَ لَعنَهُمُ الله)))،[ سوره توبه، بخشی از آیه 68.] (((وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم)))،[ از جمله سوره مجادله، بخشی از آیه 14.] آن کسانی که (((اَلظّآنّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصیرًا))).[ سوره فتح، بخشی از آیه 6.] اعتقاد به وعده ی الهی، به صدق وعده ی الهی – که فرموده است (((اِن تَنصُروا اللهَ یَنصُرکُم)))[ سوره محمّد، بخشی از آیه 7.] – یکی از ارکان تفکّر امام بزرگوار ما است؛ باید به این وعده اعتماد و اتّکال کرد. نقطه ی مقابل، به دل خوش کُنَک های دشمنان، مستکبران، قدرت های جهانی، مطلقاً نباید اعتماد کرد؛ این هم در عمل امام، در رفتار امام، در بیانات امام به طور کامل مشهود است. این اتّکال به قدرت پروردگار و اعتماد به او، موجب می شد که امام بزرگوار در مواضع انقلابی خود صریح باشد. امام با صراحت صحبت می کرد؛ آنچه را مورد اعتقاد او بود صریح بیان می کرد، چون اتّکاء به خدا داشت، نه این که نمی دانست قدرت ها بدشان می آید، نه این که نمی دانست آنها عصبانی می شوند، می دانست امّا به قدرت الهی، به کمک الهی، به نصرت الهی باور داشت. در برابر حوادث، دچار رودربایستی نشد؛ به یکی از نامه ها – امام شاید به دو نامه از نامه های سران مستکبر دنیا یا وابستگان به مستکبر، – که به او نوشته بودند جواب داد، امام به آن نامه، با صراحت تمام، مطلب را جواب داد که همان وقت در صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش شد. البتّه امام مؤدّبانه حرف می زد، امّا مواضع قاطع و روشن خود را در آن نامه ها بیان کرد و این توکّل خود را امام مثل خونی در شریان ملّت جاری کرد؛ ملّت هم اهل توکّل به خدای متعال شد، به نصرت الهی معتقد شد، و در این راه وارد شد. این که امام به مستکبرین هیچ اعتمادی و هیچ اعتقادی نداشت، موجب می شد که به وعده های آنها اعتنائی نکند.
سوّم. اعتقاد به اراده مردم، و مخالفت با تمرکزهای دولتی؛ این از جمله ی خطوط اصلیِ حرکت امام است. در آن روزها سعی می شد به خاطر یک برداشت نادرست، همه ی کارهای اقتصادی کشور به دولت موکول و وابسته شود؛ امام بارها و بارها هشدار می داد – و این هشدارها در بیانات ایشان به طور واضح منعکس است – که این مسائل را به مردم بسپارید؛ اعتماد به مردم داشت در مسائل اقتصادی، اعتماد به مردم داشت در مسائل نظامی. این را توجّه کنند: امام از اوّل پشتیبان ارتش بود؛ کسی که مانع از انحلال ارتش در کشور شد، شخص امام بود، با وجود این، نیروی سپاه را به وجود آورد، بعد هم نهاد بسیج را به وجود آورد؛ حرکت نظامی را یک جریان مردمی قرار داد. در مسائل اقتصادی، تکیه ی به مردم؛ در مسائل نظامی، تکیه ی به مردم؛ در مسائل سازندگیِ کشور، تکیه ی به مردم، که جهاد سازندگی را به راه انداخت؛ در مسائل تبلیغات، تکیه ی به مردم؛ و بالاتر از همه مسئله ی انتخابات کشور و آراء مردم در مدیریّت کشور و تشکیلات نظام سیاسی کشور. در تمام طول این مدّت – دوران حاکمیّت امام بزرگوار، ده سال است؛ که هشت سال در این کشور جنگ بود؛ شهرها بمباران می شد؛ جبهه ها مشغول جنگ بودند – که شاید در حدود ده انتخابات در کشور انجام گرفت، انتخابات های گوناگون یک روز از تاریخ مقرّر خودش عقب نیفتاد؛ در همه ی مراحل، در همه ی احوال، در همه ی شرایط، امام بزرگوار اصرار داشت که انتخابات در وقت مقرّر خود انجام بگیرد. این که در بعضی از کشورها معمول است حالت فوق العاده اعلام می کنند، امام یک روز حالت فوق العاده اعلام نکرد، به انتخابات اهمّیّت می داد. در روز انتخابات جزو اوّلین کسانی که پای صندوق رأی حاضر می شد، شخص امام بزرگوار بود؛ اعتقاد به مردم، و به معنای حقیقی کلمه احترام برای آراء مردم و افکار مردم و تشخیص مردم قائل بود؛ ممکن بود آن چیزی را که مردم انتخاب می کنند، مورد نظر امام در یک موردی هم نباشد امّا در عین حال برای آراء مردم احترام قائل بود، آنها را محترم می شمرد، آنها را معتبر می شمرد، این هم یکی از چیزها است. امام در مورد مردم به این ها هم اکتفا نکرد، مردم را ولی نعمت مسئولان معرّفی کرد؛ مکرّر امام ذکر کردند که این مردم ولی نعمت ما هستند؛ مواردی خود را خادم ملّت معرّفی کرد؛ می گفت: اگر به من خادم ملّت بگویند بهتر از این است که رهبر بگویند؛ این خیلی حرف بزرگی است، نشان دهنده ی جایگاه برجسته ی مردم و افکار مردم و آراء مردم و حضور مردم در نظر امام است؛ مردم هم پاسخ مناسب دادند؛ در صحنه حضور پیدا کردند؛ آنجایی که انگشت اشاره ی او بود، مردم با جان و دل در آنجا حاضر شدند. این متقابل بود؛ امام به مردم اعتماد داشت، مردم به امام اعتماد داشتند؛ امام مردم را دوست داشت، مردم امام را دوست داشتند؛ این رابطه ی متقابل، یک امر طبیعی است.
چهارم. حمایت جدّی از محرومان و مستضعفان؛ در بُعد مسائل داخلی کشور، امام طرف دار جدّی حمایت از محرومان و مستضعفان بود؛ امام نابرابری اقتصادی را با شدّت و حدّت رد می کرد؛ اشرافی گری را با تلخی رد می کرد؛ به معنای واقعی کلمه امام طرف دار عدالت اجتماعی بود؛ طرف داری از مستضعفان شاید یکی از پُرتکرارترین مطالبی است که امام بزرگوار ما در بیاناتشان گفتند؛ این یکی از خطوط روشن امام است؛ این یکی از اصول قطعی امام است، همه باید تلاش کنند که فقر را ریشه کن کنند؛ همه باید تلاش کنند که محرومان را از محرومیّت بیرون بیاورند و تا آنجایی که در توان کشور است، به محرومان کمک کنند. از آن طرف به مسئولان کشور هشدار می داد درباره ی خوی کاخ نشینی – این نکته ای که در قرآن هم آمده است: «وَ سَکَنتُم فی مسکِنِ الَّذینَ ظَلَموا»[ سوره ابراهیم، بخشی از آیه 45.] و همه را از خوی کاخ نشینی برحذر می داشت، تأکید مکرّر می کرد بر این که به وفاداری طبقات ضعیف اعتماد کنید؛ این را امام مکرّر می گفت که این کوخ نشینانند، این فقرایند، این محرومانند که این صحنه ها را با وجود محرومیّت ها پُر کرده اند، اعتراض هم نمی کنند، در میدان های خطر هم حاضر می شوند؛ [امّا] آن کسانی که برخورداری های بیشتری داشتند، در موارد مختلف اگر مشکلی پیش می آمد، اتّفاقاً آنها بیشتر ابراز نارضایتی می کردند. این وفاداری طبقات متوسّط مردم و طبقات محروم مردم، از نظر امام یک امر برجسته بود و این را تأکید می کرد. بر مصرف درست بیت المال تأکید می کرد، بر پرهیز کردن از اسراف تأکید می کرد. این هم یکی از خطوط اساسی است. مسئله ی عدالت اجتماعی، طرف داری از محرومان و دوری از خوی اشرافی گری و خوی تجمّل گرایی و عمل در این جهت.
پنجم. مخالفت صریح با استکبار جهانی؛ در بُعد خارجی، امام صریحاً در جبهه ی مخالف قُلدران بین المللی و مستکبران قرار داشت، هیچ ملاحظه ای نمی کرد. این است که امام در مقابله ی میان قلدران و مستکبران و قدرت های زورگوی عالم با مظلومان، در جبهه ی مظلومان بود؛ صریح و بدون ملاحظه و بی تقیّه این را بیان می کرد. طرف دار جدّیِ مظلومان جهان بود. امام با مستکبرین سرِ آشتی نداشت. واژه ی «شیطان بزرگ» برای آمریکا، یک ابداع عجیبی از سوی امام بود. امتداد معرفتی و عملی این تعبیر شیطان بزرگ خیلی زیاد است. وقتی شما یک کسی را، یک دستگاهی را شیطان دانستید، معلوم است که باید رفتار شما در مقابل او چگونه باشد، باید احساسات شما نسبت به او چگونه باشد؛ امام تا روز آخر، نسبت به آمریکا همین احساس را داشت؛ عنوان شیطان بزرگ را، هم به کار می برد، هم از بُن دندان اعتقاد به این معنا داشت. در مقابل از اوّل انقلاب کسانی بودند که توجّه نمی کردند که آمریکا عقبه ی تغذیه کننده ی رژیم طاغوتی است که به وسیله ی ملّت ایران برافتاد. ملّت ایران رژیم طاغوت را ساقط کردند، امّا کسانی بودند آن روز که با حضور آمریکایی ها، با فعّالیت آنها – حتی فعّالیت برخی از نهادهای آمریکایی – در داخل کشور موافق بودند! اختلاف عمده ی دولت موقّت با امام بزرگوار سر این قضیه بود؛ ما از نزدیک می دیدیم. آنها توجّه نمی کردند که آمریکا تغذیه کننده ی رژیم طاغوت بود؛ این رژیم حالا برافتاده است امّا آن دستگاه تغذیه کننده هنوز باقی است، فعّال است، اگر به او میدان داده شود، مجال داده شود، دوباره مشغول خواهد شد و ضربه خواهد زد و نقاط ضعف را جستجو خواهد کرد و از آن نقاط ضعف وارد خواهد شد؛ این را توجّه نمی کردند. امام این را می دید، لذا موضع گیری امام در زمینه ی مسئله ی لانه ی جاسوسی ناشی از همین نگاه و همین دیدگاه بود. در دنیا کسانی به این نقطه توجّه نکردند و ضربه اش را خوردند که حالا نمی خواهیم کسانی را شماتت و ملامت کنیم؛ امّا این ضربه ای است که بعضی خوردند، به خاطر این که رژیم های مُرتجع و مستکبر را ساقط کردند، [ولی ] عقبه ی آنها را نادیده گرفتند. امام این عقبه را از روز اوّل دید، با آن مقابله کرد؛ لذا تا آخر، امام علیه آمریکا و دستگاه سیاسی و امنیّتی آمریکا موضع داشت. متقابلاً امام بزرگوار در طول این سالیان دراز از فلسطین حمایت کرد، دفاع کرد. از فلسطین دفاع کرد، از افغانستان دفاع کرد.
ششم. مسئله ی استقلال کشور و ردّ سلطه پذیری؛ این هم یکی از سرفصل های مهم است. استقلال یعنی آزادی در مقیاس یک ملّت؛ این معنای استقلال است. این که بعضی در زبان یا در شعار دنبال آزادی های فردی باشند امّا علیه استقلال کشور حرف بزنند، این یک تناقض است. چه طور ممکن است آزادی فردی اشخاص محترم باشد امّا آزادی یک ملّت، آزادی در مقیاس یک کشور، در مقابل تحریم های مخالفان و بیگانگان، محترم نباشد! این اصلاً قابل فهم نیست، قابل قبول نیست. متأسفانه کسانی هستند که تئوری سازی می کنند برای نفی استقلال کشور، استقلال را گاهی به انزوا معنا می کنند، گاهی به این عنوان که امروز استقلال کشورها یک ارزش به حساب نمی آید، قلم زنی می کنند و حرف می زنند؛ این حرف ها هم در بین جامعه پخش می شود. کسانی این جوری حرکت می کنند. این یک غلط بزرگ، یک خطای بسیار مهم و خطرناک است. امام معتقد به استقلال کشور بود، معتقد به ردّ سلطه ی بر کشور بود. دشمن ما در طول این سال ها، بسیاری از فعالیت هایی که علیه کشور ما و ملّت ما کرده است برای این بود که خدشه ا ی در استقلال به وجود بیاورد؛ چه تحریم، چه تهدید، این ها استقلال را هدف گرفته اند. باید همه هوشیار باشند، بدانند که هدف های دشمن چیست. این هم یکی از خطوط اصلی است.
هفتم. وحدت ملی؛ یکی دیگر از خطوط اصلی تفکّر امام و راه امام و خطّ امام، مسئله ی وحدت ملّی است و توجّه به توطئه های تفرقه افکن است. چه تفرقه ی براساس مذهب، شیعه و سنّی؛ چه تفرقه ی بر اساس قومیّت ها، فارس و عرب و تُرک و کُرد و لُر و بلوچ و امثال اینها. تفرقه افکنی یکی از سیاست های قطعی دشمن بود و امام بزرگوار ما از اوّل بر روی وحدت ملّی و اتّحاد آحاد ملّت، یک تکیه ی کم نظیر داشت که این یکی از خطوط است. امروز ما این خط را هم باید دنبال بکنیم. امروز شما می بینید در دنیا مسئله ی تفرقه ی دنیای اسلام یکی از سیاست های اصلی استکبار است. آمریکایی ها کارشان به آنجا رسیده است که حالا دیگر اسم شیعه و سنّی می آورند؛ اسلام شیعه، اسلام سنّی؛ از یکی حمایت می کنند، به یکی حمله می کنند. درحالی که جمهوری اسلامی ایران از اوّل نسبت به این مسئله ی اختلاف مذهبی یک نگاه کاملاً یکسانی داشت. ما با برادران فلسطینی مان که سنّی اند همان جور عمل کردیم که با برادران حزب الله لبنان که شیعه هستند عمل کردیم. همه جا یک جور عمل کردیم. نگاه امام بزرگوار ما در داخل کشور این بود، در دنیای اسلام نگاه جمهوری اسلامی نگاه امّت ساز است، امّت اسلامی مورد نظر است. این که نوکرهای دست دوّم آمریکا می آیند مسئله ی هلال شیعی را مطرح می کنند، این نشان دهنده ی سیاست های تفرقه افکن است. این که آمریکایی ها علی رغم تبلیغات فراوان، نسبت به همین گروه های تفرقه افکن تکفیری در عراق و سوریه مماشات می کنند – احیاناً در مواردی هم به آنها به صورت بی خبر و مخفیانه کمک می کنند، عواملشان که به صورت صریح از آنها حمایت می کنند – این نشان دهنده ی این است که نقش تفرقه افکنی از نظر دشمنان اسلام و مسلمین و دشمنان جمهوری اسلامی نقش بسیار برجسته ای است. این را همه توجّه کنند؛ هم شیعه توجّه کند، هم سنّی توجّه کند؛ بازی دشمن را نخورند. آن تسنّنی که آمریکا از آن حمایت کند و آن تشیّعی که از مرکز لندن به دنیا صادر بشود، این ها مثل هم هستند؛ هر دوی آنها برادران شیطانند، هر دوی آنها عوامل آمریکا و غرب و استکبارند. همدلی و هم زبانی ای که ما امسال اوّل سال بر آن تکیه کردیم و مکرّر بعد از آن تکرار کردیم، بر همین مبنا استوار است. در داخل کشور، خواهران و برادران از اقوام مختلف، از مذاهب گوناگون، در کنار هم یدِ واحده تشکیل بدهند – همچنان که بحمدالله تا امروز بوده است – نگذارند دشمن نفوذ کند در قلمرو دنیای اسلام. در سطح وسیع و گسترده هم همین طور برادران سنّی و شیعه در کنار هم بدانند که دشمنی [هست که ] دارد اصل موجودیّت اسلام را تهدید می کند. این هم یکی از خطوط اساسی. من هفت مورد را از مبانی و اصول امام عرض کردم و مطمئنّاً اصول امام منحصر در این ها نیست. دیگران هم بگردند، منتها هرکسی هر حرفی را که خودش می پسندد به امام نسبت ندهد. آنچه را به امام نسبت می دهیم، باید در منابع مربوط به امام موجود باشد، آن هم به شکل مکرّر، به شکل مستمر، مثل همین موارد هفت گانه ای که ما گفتیم؛ این ها از اوّل بیانات امام تا آخر، همین طور که انسان مراجعه می کند، در طول سال های متمادی، همه ی این مطالب را انسان در بیانات امام می بیند، این ها می شوند اصول. دیگران هم بگردند با همین شیوه اصول را پیدا کنند. جاذبه و دافعه ی امام بر مبنای این اصول بود. ما هم می خواهیم جاذبه و دافعه داشته باشیم؛ جاذبه براساس این اصول، دافعه براساس این اصول.[ برگرفته از: مراسم بیست و ششمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی، تاریخ 14/3/1394.]
فصل ششم. امام و نوع حکومت