وین دایر در پایین ترین سطح اجتماع رشد کرد و در جوانی به مدّت 4 سال در نیروی دریایی آمریکا مشغول خدمت شد که البتّه با تلاش و زحمت توانست به دانشگاه راه یابد. در همین ایّام به علّت مشکلات عدیده اقتصادی، مشاغل مختلفی از جمله چمن زنی، پخش روزنامه[ عرفان، ص 204.]، صندوق دار و شاگردی سوپر مارکت را تجربه نمود.[ معنویت، ص 122.]
وین دایر در جوانی در حالی که اعتیاد به الکل و کافئین و مواد مخدر با زندگی او پیوند خورده بود[ وین دایر، اعجاز واقعی، صص32، 108، 147، 345.] توانست در سایه مدیتیشین و بعد از تمرین و تلقین های فراوان آن را ترک کند.[ خود حقیقی، ص 148.] وی همین طور از یک ازدواج ناموفّق یاد می کند که باعث به هم ریختگی زندگی دایر در مقطعی از زندگی شد.[ اشراق در 60 روز، ص 18.]
وین دایر از فردی به نام «رام داس» به نام استاد عرفان خود نام می برد. لیست کارهای غیرعادی که وین دایر از زندگی خود برمی شمارد به ده ها مورد می رسد. مواردی از قبیل: جان سالم به در بردن از تصادف،[ اعجاز، ص 113.] موفقیت در دوی ماراتن در اثر مکاشفه معنوی،[ عرفان، ص 340.] دیدن رؤیای صادقه،[ . عرفان، ص 81.] به طور معجزه آسا موجب هدایت دیگران شدن[ عرفان، ص 348.]،[ خود حقیقی، ص 66.] و سالم ماندن از سانحه هوایی[ خود حقیقی، ص 104.] … داستان همگی آنها در آثارش منعکس شده است.
وین دایر در سن 34 سالگی به نویسندگی روی آورد و بیش از 20 کتاب از وی منتشر شده است.
بیشتر کتاب های وین دایر پیرامون «معنویت» و «عرفان» نگاشته شده است.
از نگاه دایر هرچه انسان بیشتر به خداوند شبیه تر و نزدیک تر شود موحدتر است و فقط انسان است که می تواند جهان را جلوه خدا ببیند و خدا را در همه چیز و همه جا مشاهده کند.[ ندای درونی، ص 247.]
باید اعتراف نمود بسیاری از صفات اخلاقی و ابعاد الهی وجود انسانی در نوشته های وین دایر به صورت زیبایی انعکاس یافته است. مفاهیم مثل سعادت، کمال، عشق[ راه حل معنوی، صص 38و 47 ؛ معنویت، ص 92 ؛ ندای درونی، ص 9؛ خود حقیقی، صص 124 و 226 و 295.]، شکرگزاری[ معنویت 2، ص260.]، قناعت و ساده زیستی[ عرفان، صص 243 و 245.]، گذشت و ایثار[ عرفان، ص 390.]، خدمت به دیگران[ ندای درونی، صص 232و 236.]، راستگویی[ معنویت، 2، ص 95.].
«دایر» صبحدم و زمان صبحگاهی را بهترین فرصت راز و نیاز با خدا می داند و این مطلب را بارها گوشزد می کند.[ ندای درونی، ص 11.]
او می گوید: انسان در درون خود دو شخصیت و دو حقیقت دارند؛ یکی «خود برتر» که همیشه آماده است تا انسان را به ورای احساسات بکشاند. در مقابل، خود نفسانی قرار دارد که از آن در لسان روانشناسان «ایگو» تعبیر می شود.
وین دایر برخلاف برخی عارف نماها – همچون اشو – که مروج سکساند و سکس و آزادی جنسی را راه رسیدن به حقیقت تصوّر کرده اند، آزادی جنسی را یک آزادی دروغین و جعلی می داند و آن را برآمده از نفس امّاره و خود کاذب (ایگو) می داند که این نوع آزادی خود ضدّآزادی است[ خود حقیقی، ص 179.].
وی به حق تأکید می کند که «خداوند آزادی واقعی را می پسندد و نفس امّاره آزادی عاریتی را. لذّت بردن و خوش گذرانی کار بسیار خوبی است. امّا خوش گذرانی را با آزادی ناشی از خوش گذرانی نفس پسند (ایگوپسند) اشتباه نکنید… زیرا الهام نفس همیشه براساس احساس جعلی است که یک ایده قلابی است.»[ همان، ص 180.]
او فرهنگ غربی و نفس امّاره را هم سو و هم جهت معرفی می کند و می گوید: «نفس امّاره از شما میخواهد که جنس مخالف را از نظر بدنی و فیزیکی تجسم کنید، ولی خود برتر شما اصرار دارد که به جنس مخالف به عنوان صاحب یک روح بنگرید… سینماها، مجلّه ها و… همه به ما یاد می دهند که به زنان به نظر فیزیکال نگریسته و ارتباط با آنها بدنی باشد و هدف را پیروزی بر جسم زنان معرفی می کنند… این کار باعث می شود که کل انرژی ذهنی ما صرف بدن و جنس مخالف شود نه وجود معنوی و روحانی او»[ همان، صص298 و 297.].
نقد و کنکاش در اندیشه وین دایر
در ارتباط با اندیشه وین دایر نکات زیر باید به دقت مورد توجه قرار گیرد. در غیر این صورت خواننده آثار وین دایر ممکن است با اندیشه های وی، «برخورد گزیده ای» کنند نه «مواجهه منظومه ای».
به عبارت دیگر، ممکن است به جای این که به نظام اندیشه و مبانی افکار وی بنگرند؛ به بعضی از آموزه های فردی در کتب وی دل خوش کنند و به جای کلّی نگری، فریب چند موضوع جزئی را بخورند و نتوانند حقیقت ایده های وی را رصد کنند.
1. واقعیت این است که اندیشه های وین دایر – به رغم نقاط قوّتی که بیان آن گذشت؛ ادامه همان معنویت های دین ستیز در دنیای امروز است که از پیش خود، نسخه های سعادت ابدی و سلامت روانی را به بشر سرگردان امروز عرضه می کنند. تفکر وین دایر نه یک اندیشه منسجم و برخوردار از جهان بینی منطقی، که ترکیبی از نظریات دیگر دانشمندانِ معنویت گراست.
سیری کوتاه در کتاب های دایر روشن می کند که ترکیبی از اندیشه ها و عرفان ها مجموعه افکار او را شکل داده است. برخی سردمداران عرفان و معنویت مانند: سای بابا و کریشنا مورتی،[ اعجاز واقعی، ص 190 و 285 ؛ راه حل معنوی، صص 31 و 86.] دون خوان وکاستاندا[ خود حقیقی، 291 ؛ عرفان، ص 280.]،پاتا نجلی، ماهارشی ماهش[ راه حل معنوی، صص 26 و 50 و 32 و 33 ؛ ندای درونی، ص 68.]، مایکل برگ کابالایی[ معنویت، ص 17.] تا روان شناسان، شخصیت ها و دانشمندان علوم جدید، مثل انیشتاین، اریک فروم، شکسپیر، ویلیام جمیز، یونگ، نلسون ماندلا[ ندای درونی، صص 230- 241 – 167 – 181 – 279 ؛ عرفان، ص 312 ؛ معنویت، ص 61 ؛ راه حل معنوی، صص 46 – 41.]، تا شخصیت ها و عرفای اسلامی، مانند مولوی و خیام و حافظ[ راه حل معنوی، ص 38 و 47 ؛ ندای درونی، صص 9 و 113 ؛ معنویت، ص92 ؛ خود حقیقی، ص124.] هر کدام در اندیشه های دایر سهمی دارند.
تحصیلات دایر روان شناسی است. او تا مرحله تدریس در دانشگاه و عضویت هیأت علمی هم پیش رفته، به همین جهت توصیه ها و نظرات او بیشتر با رویکرد روان شناختی عرضه شده است.
توصیه های مکرّر در قالب عبارت های «سعی کنید»، «تلاش نمایید»، «به خود بباورانید»، «احساس کنید که دارید…»؛ گویای ماهیت روانشناختی مکتب دایر است. تلقین محوری صرف، بدون پشتوانه علمی و دینی و جهان شناختی، عرفان وین دایر را به «عرفان توصیه ای» تنزّل داده و ارزش علمی مکتب او را مخدوش نموده است.
2. در آثار دایر، مدیتیشن، یوگا و مراقبه های معمول، جایگزین عبادت در ادیان الهی گردیده و اصولاً در نگاه او، مدیتیشن، همان عبادت است که به معرفت درونی منتهی می شود.
وی می گوید: «اگر می خواهید به تمرین مدیتیشن بپردازید، به تمام معنی آن را انجام دهید و سعادت و خوشی را در خلوت این عمل ببیند و اگر می خواهید نام دعا برآن بگذارید و آن را به عنوان گفتوگو با خداوند تلقّی کنید، چنین نامی را بگذارید و با تمام وجود دعا کنید».[ خود حقیقی، ص 159.]
وی موفقیت های خود را مرهون مدیتیشن میداند[ عرفان، ص 373.] و بارها مدیتیشن و یوگا را به دیگران توصیه می کند[ ندای درونی، صص 147 – 270 ؛ خود حقیقی، ص 160 ؛ عرفان، ص66.].
گفتنی است، مدیتیشن از آیین های شرقی به تمدّن غرب راه یافته است؛ پس از آن که عدّه ای خلاء بزرگ معنویت در غرب را دریافتند، در پی آن شدند از راه آیین های معنویت گرای شرقی بخشی از معضلات روانی انسان ماشینی را کاهش دهند. عرفانی که دایر عرضه می کند همان عرفان های هندی و خلوت نشینی مرتاضان است که متناسب با زندگی ماشینی طراحی شده و با فعالیت های اجتماعی و زندگی جمعی سازگاری داده شده است. سرانجام چنین مراقبه ای رشد معنوی نیست بلکه بیشتر سامان دادن به آشفتگی ذهن است.
وین دایر بر «تمرکز فکر» نام عبادت می نهد؛ چون وی عبادت را ارتباط با خدا نمی داند، بلکه عبادت را در توجّه استقلالی به نفس خلاصه می کند و کنار زدن تشویش های ذهنی را خودسازی می پندارد؛ در حالی که عبادت ارتباط آگاهانه با خالق است که البتّه این ارتباط، آرامش درون و پرورش نفس را به دنبال خواهد داشت.
باید دانست که در مدیتیشن تلاش مراقبه گر، تنها به تخلیه ذهن و از کار انداختن فعالیت ذهن متمرکز می گردد. نتیجه این که در این نوع مراقبه، سکون و رکود ذهن اتفاق می افتد تا به نحوی انسان از آشفتگی ذهن رها شود و در این فرایند، برنامه ای برای هدایت و رشد معنوی ارائه نمی شود.
اما در مدل اخلاقی اسلام، قوای ذهنی تعطیل نمی شود، بلکه به شناسایی امیال منفی و پاک گرداندن آن از درون اقدام می کند و کار ذهن در مراحل ابتدایی سلوک، کمک به پیراستن درون است و در مراحل بالاتر کار سالک به آرایش روح می رسد و سالک به افزودن ذخایر معنوی خود اقدام می کند و در مقامات بالاتر با تأمّل در اسما و صفات حق به عروج روح کمک می نماید. در این روش، انرژی ذهن با جهت دهی مثبت به کارگیری می شود و در یک فرایند پویا مورد استفاده قرار می گیرد.
امام علی(علیه السلام) فرموده است:
«طوبی لمن شَغَلَه عیبُِه عن عیوب الناس»[ نهج البلاغه، خطبه 176.]؛ «خوش به حال کسی که پرداختن به خود، او را از مشغول شدن به دیگران بازداشته است».
از آن جا که در مدیتیشن و خلوت گزینی هندی، باید با تمامی افکار و خیالات مزاحم، عادی برخورد کرد و فقط شاهد رفت و آمد افکار بود و به عملیات نظاره، بسنده نمود؛ نظاره گر باید همه چیز را غیرواقعی ببیند و همه امور را با خود بیگانه فرض کند و با «عینک وهم» به همه چیز بنگرد، چرا که اگر قرار باشد با اخبار و رویدادها، جدّی برخورد کرد و حساسیت به خرج داد؛ در آن صورت «نظاره گری محض» اتّفاق نمی افتد. هرچند آن چه از ناحیه شاهد اتّفاق می افتد، «بی تفاوتی» در برابر پدیده های خارجی است، امّا در حقیقت، دادن رأی موافق به هر چیزی است که در عالم خارج اتفاق می افتد. چرا که ناظر قصد مقابله با هیچ چیزی را ندارد و خوب و بد، همه می آیند و می روند و او فقط باید خود را دور نگهدارد و خویشتن را در معرض قرار ندهد. نتیجه چنین تعاملی با واقعیات دنیای خارج، دادن رأی ممتنع به همه چیز و کنار کشیدن از هرگونه رفتار اصلاحی در عرصه اجتماع است و آن چه در نهایت رقم می خورد؛ «عدم احساس مسئولیت» در برابر دیگر انسان ها و از بین رفتن «روح همدردی» با دیگران است.
آن چه در فرایند تخلیه ذهن انجام می شود، راندن و پس زدن خطورات و وسوسه های ذهنی است. بنابراین در این نوع مراقبه، نیروهای مهاجم معدوم نمی شوند و اقدامی برای ریشه کنی این گونه امواج مزاحم صورت نمی گیرد؛ بلکه عملیات تهذیب، تنها در «پس راندن افکار» خلاصه می شود.
نتیجه این که مشکل آشفتگی ذهنی از ریشه حل نمی شود و این گونه افکار هم چنان به سمت ذهن هجوم می آورند. البتّه در یک اقدام منفعل، با آن ها مدارا می شود و با هل دادن ذهن به کناری، فقط جلوی صدمات آنی به ذهن گرفته می شود؛ به عبارت دقیق تر آن چه در حقیقت در مراقبه اتفاق می افتد رفع است نه دفع. بنابراین در مدیتیشن هرچند به طور موقت ممکن است انسان از ناحیه ذهن احساس آرامش کند، امّا از آنجا که ذهن از قوای مفید خالی می شود؛ توانمندی جدیدی به ذهن انسان اضافه نمی شود و اگر زمینه ای پیش آید دوباره ذهن درگیر تنش ها و پراکندگی ها خواهد بود.
3. وین دایر در نوشته ها و گفته هایش دائماً به مخاطبین خود، برنامه زندگی و مدل زیستن توصیه می کند. این توصیه ها هر چند به نام دین و به اسم «شریعت» عرضه نشده اند؛ در حقیقت، بدعتی است که به رقابت با دین و شریعت برخاسته است و ادعای کارکرد شریعت را دارد و این چیزی غیر از تنه زدن به تنه شارع در حوزه «جعل و قانون گذاری» نیست.
دایر با تعبیراتی جذاب به معرفی ذات احدیت پرداخته؛ امّا لوازم این تعبیرات را نمی پذیرد. وی خدا را حکیم و توانا میداند؛ ولی از پذیرش این مطلب که این خدای حکیم، پیامبرانی را برای هدایت بشر گسیل کرده باشد، سر باز می زند.
وی علم بی نهایت برای خداوند قائل است؛ امّا بشر را از این علم – که بهره تام از این علم، فقط از کانال رسالت میسّر است – محروم میداند.
وی جهان را بدون عیب و نقص و نظام احسن می داند؛ اما چرا پازل حکمت خداوند را که به گفته او از دوران جنینی آدمی شروع می شود؛ با قبول غایت و مقصد برای هستی تکمیل نمی کند[ معنویت، ص 29.]؟ مگر می توان خداوند را حکیم و توانا دانست امّا او را از ارائه برنامه زندگی – که این برنامه همان طرح تکامل و تعالی انسان است – برکنار دانست؟
باور به زندگی پس مرگ، قدمتی برابر زندگی بشر دارد و پیامبران در این مسیر، معلمان بزرگ انسان ها بوده اند؛ به گونه ای که باور به رستاخیز در تمام ادیان الهی مورد گوشزد قرار گرفته است؛ امّا چرا وی اساساً ایده رستاخیز را مطرح نمی کند و با ارائه تصویری مبهم از حیات روح، زندگی پس از مرگ را در هاله ای از ابهام رها نموده، بهشت را امری درونی معرفی می کند؟[ عرفان، ص 59.]
وی با پذیرش فرضیه «تناسخ» که با معاد در تضاد است، مرتکب خطای بزرگ شده و معلوم است که با وجود این ایده، جایی برای بهشت و جهنم و رستاخیز باقی نمی ماند و هدفمندی خلقت که وی مورد تأکید قرار داده است؛ مخدوش و بی اساس خواهد بود.
4. در شرایطی که سطحی نگری و مصرف گرایی، بر زندگی بشر امروزی سایه انداخته[ کیم وو چونگ، سنگ فرش هر خیابان از طلاست، ترجمه: محمد سوری، ص36.]؛ تلاش دایر در معرفی خدا و وارد کردن خدا به فرهنگ منحط غربی، قابل تحسین است؛ اما نظام توحیدی وی، نظامی حداقلی است که فقط به قبول خداوند پرداخته؛ و روح بی نهایت طلب و کمال طلب انسان را به اکتفا کردن به مراحل پایین ایمان ترغیب می کند[ محمد تقی مصباح یزدی، به سوی او، ص 218.] و انتظارات حداکثری را که البته منطقی هم هست، از زندگی توحیدی کنار می زند و از خدا فقط به قبول آن، در پارهای از ساحت های وجودی انسان بسنده می کند. به همین جهت است که با اعتراف به این که «ما بخشی از سیستم هوشیار جهان هستی هستیم و برای منظور جهانی به اینجا آمده ایم[ خود حقیقی، ص 26.]»؛ اضطراب و استرس را به عنوان درد بشر امروز معرفی می کند[ راه حل معنوی، ص 41.] و هدف را شادی و لذت و کامیابی می داند[ معنویت، ص 104 ؛ ندای درونی، صص 137 و 165.].
او درد معنوی بشر را تنها در مشکلات روانی انسان معاصر می بیند و تعالی روح و تحصیل فضایل اخلاقی را فراموش می کند. بنابراین، خدای دایر برای رفع استرس، نگرانی، خجالت، عصبانیت و ترس وارد زندگی می شود، نه برای پاسخ به نیاز خداجویی بشر و ارضای فطرت خداخواهی او[ معنویت، ص 54 و 56.].
به تعبیر دقیق تر، خدایی که دایر معرفی می کند، خدایی است که در خدمت انسان بحران زده مدرن است، نه خدایی که بشر باید در خدمت او و در مسیر اطاعت از او قرار گیرد. البتّه روشن است که اگر انسان، در مسیر بندگی خداوند گام بردارد، خداوند نیز امکانات جهان را در خدمت تعالی او بسیج خواهد کرد[ «من جاهد فینا لنهد ینهم سبلنا».]؛ امّا نگاه دایر، بیشتر «نگاه ابزارگرایانه» به خداست؛ نه «توحید محوری».
خوانندگان آثار دایر، باید این خطر بزرگ اعتقادی را درک کنند و اصطلاحاتی از قبیل اعتقاد به «علم بی نهایت» خدا و «حکیم بودن» خدا در آثار دایر، آنان را فریب ندهد؛ چرا که این مفاهیم زیبا و البتّه صحیح، در حد «تصوّر ذهنی» و نقش آرامّبخشی آن، در آثار دایر مطرح شده اند و دایر به نتایج درخشان معرفتی و این مفاهیم بلند نپرداخته است. مگر می توان خدا را دارای تمامی صفات کمال فرض کرد، ولی به «نفی شریعت» قائل شد و فقط به مدیتیشن اکتفا کرد؟
فلاسفه، روان شناسان، متفکّرین و دانشمندان هرکدام از سعادت و کمال، تعریفی ویژه و بالتبع «برنامه» و «مدل زندگی» متفاوتی ارائه داده اند. آیا پذیرفتنی است که هستی؛ هدفمند و خداوند؛ حکیم باشد، ولی خداوند بشر را در سردرگمی رها کند؟ آیا با رحمت و لطف خدا سازگار است که از انسان در این سرگردانی، دستگیری نکند؟
5. دایر کتابی مستقل با عنوان «ندای درونی» نگاشته است که پیام اصلی این کتاب «کافی بودن ندای درون برای سعادت» است. روشن است که با این ایده غلط پیامبران الهی از صحنه هدایت و ارشاد جامعه کنار گذاشته می شوند و صرفاً «پیامبری درونی» به صحنه می آید که خدا را هم در خدمت اهداف خود به کار می گیرد. البته در احادیث اسلامی از ندای فطرت و حکم عقل به پیامبر درونی تعبیر شده است؛ امّا این پیامبر درونی به تنهایی توان راهبری آدمی برای نیل به معرفت الهی را ندارد، بلکه در کنار این پیامبر درونی، راهنمایان الهی یعنی پیامبران بیرونی، به عنوان مرجع اصیل معرفی شده اند و تشخیص ندای وجدان از خواسته های حیوانی و امیال درونی به عهده پیامبران گذاشته شده است.
«دایر» پیامبر انسان ها را «فرمان درون» می داند و راهنمای سالک را ندای درونی معرفی می کند؛ اما این که این ندا چگونه راهبری می کند و مرز تشخیص نداهای واهی از نداهای حقیقی کدامند؛ پاسخ را به سکوت و ابهام می گذراند؛ غافل از این که بعد از ارجاع آدمی به ندای درون، تشخیص ندای اصیل، اولین مشکل راه سلوک است.
به عبارتی دیگر؛ ندای درون هم به مرجع تعیین کننده و اطمینان بخش نیاز دارد اگر مرجع ندای درون، ندای درونی دیگری باشد، آن ندای درونی دوم از کجا اطمینان بخش است؟ واقعیت آن است که تلقی وین دایر از دین، همان تلقی رایج برخی غربیان است که دین را پدیدهای شخصی و سلیقه ای می دانند و آن را یک تجربه درونی می دانند؛ نه راه بیان واقعی برای نیل به سعادت[ محمد لگنهاوزن، اسلام و کثرت گرایی دینی، ترجمه: نرجس جواندل، ص85.]».
6. وین دایر احساس تقصیر و احساس گناه را نکوهیده و منافی معنویت می شمارد.[ راه حل معنوی، صص63- 66 ؛ معنویت 2، صص 172، 196، 294، 297.] وی بر این باور است که اگر کسی نسبت به گذشته خود احساس تقصیر کرد، درون خود را آشفته نموده و انرژی خود را هدر داده است.[ خود حقیقی، صص 201 و 204.]
وی عفو و بخشش خویشتن را تنها راه نجات معرفی می کند.[ عرفان، ص 429.] چرا نتوان تصوّر کرد که «چون انسان از ظرفیت های وجودی خود، برای رسیدن به خدا بهره کامل نگرفته است»؛ خود را مورد نکوهش قرار دهد؟ واقعیّت این است که برخلاف گمان دایر، احساس قصور نه فقط مانع معنویت نیست؛ بلکه خود یک عامل محرّک به شمار می آید.
در متون اسلامی، وجود عاملی که انسان را در تقصیرها، مورد خطاب و عتاب قرار می دهد و به آن «نفس لوّامه» تعبیر شده است؛ از موهبت های خداوند متعال برای تحرکِ سریع ترِ موتور معنویت و خداخواهی در وجود انسان شمرده شده است و تا زمانی که این میل در انسان سوسو می کند و توان عرض اندام دارد، گویای بهره مندی انسان از حیات معنوی است، نه زوال معنویت؛ چنان که دایر خیال کرده است.
یادآور می شویم این ایده وین دایر از نگرش اومانیستی حاکم بر فرهنگ غرب نشأت گرفته است. در این نگاه، انسان باید بیشترین کامیابی را داشته باشد و اگر در موردی از سر قصور، بخشی از این لذّت را از دست داد و نتوانست حداکثر بهره را ببرد باید خود را ببخشد و با آرامش وجدان، لذت خود را بازیابد!!
7. از دیگر اشتباهات وین دایر، ایده «حمایت از صلح، نه مخالفت با جنگ» است. در نگاه دایر، زندگی باید با تفکّر مثبت اداره شود، نه تفکّر منفی؛ به همین جهت توصیه می کند: «به جای این که علیه تروریسم و جنگ اعلام انزجار کنید، طرفداران صلح باشید… اگر شما علیه چیزی باشید و با آن دشمنی نمایید، نفاق و اختلاف در ضمیر شما نقش خواهد بست… علیه هرچه بایستید، همان چیز علیه شما خواهد ایستاد. به جای ابراز انزجار نسبت به مواد مخدر و مبارزه علیه آن، کودکان را در انتخاب راه صحیح زندگی یاری دهید[ عرفان، ص 228.]».
شعار مذکور، خواسته یا ناخواسته، انسانهای معنویت گرا را ظلم پذیر و بسترساز تداوم بی عدالتی موجود خواهد نمود.
روشن است که ثمره معنویت فردی و «عرفان عاری از رسالت اجتماعی» که دایر ارائه می کند، جز این نخواهد بود. این ایده که «بر ضدّ هیچ چیز جبه هگیری نکنید[ عرفان، ص 233.]»؛ دست تبهکاران را در چپاول و ظلم بازتر خواهد کرد و زمینه نظام جور موسوم به «دهکده جهانی» را فراهم خواهد کرد.
البتّه دایر می گوید که «منظور من، توجیه گناه ظالمان نیست[ عرفان، ص 406.]»؛ امّا پای بندی به این ایده، امور خطیری هم چون اصلاح اجتماع و رفع ظلم را حوزه مطالبات انسان خارج کرده و معدود افراد خداگرا هم که انگیزه مبارزه با ظلم و بی عدالتی دارند با این اندیشه، میدان را برای جولان سرمایه داران و متجاوزان خالی خواهند نمود و آن گاه همه موانع از سر راه نظام سلطه کنار خواهد رفت و ظلم و ظلم پذیری به طرز وحشتناکی نهادینه و مستقر خواهد شد. با تأسف، وی این ایده خطرناک را بارها تکرار و به طرز ناصوابی توجیه و تفسیر می کند. درک ناصحیح دایر که جمع بین «مبارزه با مواد مخدّر» و «راهنمایی کودکان» را «اجتماع نقیضین» می داند، هیچ محملی برای توجیه و دفاع ندارد[ اعجاز واقعی، صص 74، 189، 401، 403 ؛ عرفان، صص 227، 406، 109.].
در خصوص «ذهن معجزه گر» که در آثار وین دایر بسیار مورد تأکید است و امروزه از آن به «قانون جذب» یاد می شود، باید اذعان داشت که این گونه قدرت های شگرف مخصوص ذهن نیست و بعضی دیگر از اعضا مانند چشم و زبان و… در حیطه کارکرد خود، قدرت های شگرف مخصوص به خود دارند و به علاوه این «قدرت خالق گونه»، برای ذهن که ذهن یک خدا در بدن فرض شود و هرچه تجسّم کند، همان خلق می شود؛ بسیار جای تردید و تأمل دارد؛ چنان که از ناحیه بسیاری از متفکّرین این گستردگی قدرت ذهن مورد تردید قرار گرفته است.
8. وین دایر به گونه ای وانمود می کند که گویی دست یابی به قدرت های غیرعادی (مکاشفه و کرامت)، برای سالک هدف است و این معنا از نقل کرامت های مختلف در کتاب هایش به خوبی پیداست. در حالی که نزد عارفان راستین اسلامی کشف و شهود هدف و خواسته اصلی سالک نیست به گونه ای که حتّی اهل معرفت از بازگو کردن آن نزد دیگران خودداری می کنند.
چنان که علامه طباطبایی صاحب تفسیر بزرگ المیزان، می گوید: استاد ما (مرحوم قاضی) به ما توصیه می کردند که در سیر و سلوک به کرامات توجهی نکنید؛ زیرا شما را از ادامه مسیر باز می دارد.
مرحوم علامه محمّدحسین تهرانی، از عرفای بزرگ معاصر، مکاشفه را به پنج مرحله تقسیم و تصریح می کند که سه مرحله اوّل قبل از ورود به عالم الهی و توحید محقق می شود و مشترک بین کافر و مؤمن است:
مشاهدات طبیعیه و مادیه: در این مرحله، انسان امور مخفی درباره امور طبیعی و ریاضی و… را مشاهده می کند.
مشاهدات قلبیه: در این مرحله، سالک از عالم طبیعت عبور کرده و وارد عالم مثال شده است. در این مرحله، تجسّم بعضی از معانی را می بیند و می تواند در بیداری همانند خواب، عالم مثال را ببیند.
مشاهدات روحیه: در این مرتبه، انسان از عالم مثال عبور کرده و به عالم روح و عقل وارد می شود. در این مرحله است که فرد می تواند طیّ الارض کند و افکار دیگران را بخواند و… .
مشاهدات سرّیه: این مکاشفات به عالم خلوص مربوط است و در این جا رویت اسما و صفات محقق می شود.
مشاهدات ذاتیه: این مکاشفات به عبور از مراتب خلوص و وصول به مراتب توحید مطلق مربوط است[ رساله سیر و سلوک، ص 218.].
بنابراین، آن چه وین دایر به عنوان نشانه عرفان آورده است، دلیلی بر توحید و ایمان واقعی نیست، بلکه نه فقط برای برخی انسان های دیگر نیز قابل دسترسی است، بلکه معیاری صحیح بر سلوک به سوی خدا و کسب فضایل اخلاقی نیست.
خلاصه این که باید توجه داشت؛ عرفانی که وین دایر تبلیغ می کند معنویتی شخصی است و محدود به اخلاقیات فردی و تهی از رسالت اجتماعی، فاقد نظام اعتقادی منسجم، به دور از پشتوانه عقلی و فلسفی صحیح می باشد و آنچه وین دایر پیرامون آموزه های اخلاق فردی مثل قناعت، راستگویی، محبّت به دیگران و… گفته است فقط بخشی از آموزه های اخلاق در ادیان الهی است که تنها در سایه نظام اعتقادی صحیح می تواند به صورت یک پازل جا داده شوند، در غیر این صورت نگاهی ناقص و ناپایدار به انسان و نیازهای او خواهد بود.