احکام حوزه نظر با حوزه عمل متفاوت است و آمیخته کردن احکام هر یک با دیگری، موجب مغالطه می شود.هر اختلاف نظر و دیدگاهی موجب انحطاط فکری و افتادن در دامن الحاد و یا فسق و نفاق نیست، بویژه اختلاف نظر در نظرات علمی تخصصی. عمده آن است که ما با شناخت معیارهای درست اندیشیدن و معیارهای حق و حقانیت از وادی شک و تعصب و احساس نابجا خارج شویم و به محیط نورانی خرد و عقل و استدلال وارد گردیم. در این صورت حجت علمی در امور نظری و علمی، و حجت عقلی و شرعی در امور عملی و یا نظریات و افکار مرتبط با اعمال خود داریم.اختلاف نظر در امور علمی لزوماً به معنای خطای در رفتار نیست. اختلاف نظر موقعی انسان را گرفتار اختلاف در اعمال و نتیجتاً ضعف انحطاط و سقوط و عذاب می کند که به علوم مربوطه در حوزه هست و نیست و باید و نباید(حوزه نظر و جهان بینی و یا مرتبط با عمل و ایدئولوژی) تعلق گرفته و در تصمیمات و گزینش افراد از جمله گزینش خیر و شر(عقل عملی) اثرگذار باشد؛ در حالی که مثالهای شما نظرات صرف علمی مختلف است که آثار عملی اخروی چندانی در پی ندارد.
علاوه آنکه، حتی در این حوزه نیز اگر بسیاری از مردم جهان، اعم از صاحبان نظر و یا عموم مردم در درک حقیقت گرفتار اختلاف نظر و مشکلات نظری و عملی باشند، به معنای آن نیست که همه ی آنها اهل دوزخ و محروم از رحمت الهی در آن جهان، و یا جاودانه در آتش دوزخ باشند؛ همانگونه که در اینجا همه غرق در نعمتهای بیشمار بوده و محروم از رحمت الهی نبودند. بسیاری از مردم دنیا حتی دانشمندان گرفتار استضعاف فکری هستند، یعنی به هر دلیل زمینه فهم حقایق برایشان فراهم نشده و یا اهل باطل و مستکبران نگذاشتند حقیقت به آنان برسد؛ مانند زمان ما که امپراطوری رسانه به دست اهل باطل افتاده و در تلاشند همه را گمراه کنند. در واقع بسیاری در شناخت حقیقت دچار مشکلات شده اند، و به اصطلاح اهل قصور(کوتاهی) هستند، نه تقصیر(کوتاهی کردن). در تقصیر تعمد بر خطا نقش دارد، اما در قصور اینگونه نیست.
این مطلب در محاسبه دقیق الهی و در برزخ و قیامتشان نقش دارد، و شامل گذشت و تخفیف عذاب الهی می شوند.
عده ای هم که حقیقت را می شنوند، بسیاری اهل عناد و دشمن حقیقت و خدا نیستند؛ ولکن حقیقت را درست در نمی یابند و نمی فهمند؛ و اگر عذاب شامل آنها گردد، خلود(جاودانگی) در جهنم شامل ایشان نمی شود؛ چرا که خلود مخصوص دشمنان خدا(اعداء الله) است. به تعبیر دعای شریف کمیل که می فرماید:«فَبِالْیَقینِ اقْطَعُ لَوْلا ما حَکَمْتَ بَه مِنْ تَعْذیبِ جاحِدیکَ وَ قَضَیْتَ بِه مِنْ اخْلادِ مُعانِدیکَ لَجَعَلْتَ النّارَ کُلَّها بَرْداً وَ سَلاماً وَ ما کانَ لِاحَدٍ فیها مَقَرّ وَ لا مُقاماً. لکِنَّکَ تَقَدَّسَتْ اسْماؤُکَ اقْسَمْتَ انْ تَمْلَأَها مِنَ الْکافِرینَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ اجْمَعینَ وَ انْ تُخَلِّدَ فیهَا الْمُعانِدینَ»؛ یعنی بنابراین با یقین قطعى مى دانم اگر نبود حکم تو به عذاب نمودن اهل جحود و به جاودانه بودن معاندین(دشمنان خدا) در آتش، حتما همه آتش جهنم را سرد و سلامت مى نمودى، و براى هیچ کس در آتش جهنم مقر و جایگاهى نبود. لکن تو اى خدا تمام نام هایت مقدس است. قسم خورده اى که جهنم را از کفار جنى و انسى پر کنى و قسم خورده اى که معاندین را در آن جاودانه جاى دهى.
اما آنچه در بعضی آیات قرآن وارد شده است، که اکثر ایشان تعقل نمیکنند، در مورد منکرین است، نه همه مردم. از باب نمونه، آیه 103 سوره مبارکه مائده است که می فرماید: «اکثرهم لا یعقلون»؛ یعنی بیشتر آنان نمیفهمند. فرق است بین تعبیر اکثرالناس لا یعقلون و «اکثرهم لا یعقلون» که آیه می گوید. وقتی ما بگوئیم اکثر الناس لایعقلون، یک قضاوتی است که چند میلیارد انسان را شامل میشود، و چنین قضاوتی در قرآن نیست؛ اما اگر گفتیم: «اکثرهم لا یعقلون»، یعنی بیشتر آنان نمیفهمند، این ضمیرِ «هم» بر می گردد به جملهی ماقبلش که غالباً منظور کفار است، نه همه مردم.
بسیاری از منکرین نیز اگر حقیقت را درست می فهمیدند، منکر نمی شدند. الان هم وقتی ما بعضی حقایق را بر یک گروهی عرضه می کنیم، بعضی انکار می کنند؛ چرا که نمی فهمند، نه آنکه همه تعمد بر انکار داشته باشند.
اما صحبت از تعصب علمی کردید که اگر با حجت عقلی باشد، نه خودپسندی و استبداد فکری؛ و طرف مقابل را تحقیر ننماید، بلکه در کنار حفظ حرمت افراد، حسن استماع و تحلیل و قضاوت منصفانه و دقیق علمی از خود نشان دهد، و با استدلال برخورد(تایید یا رد) نماید، اشکالی ندارد. حوزه تعصب کور(بدون دلیل منطقی و یا دلیل قطعی عقلی و شرعی) همان اعتقادات است که گاهی منجر به اعمال کور می شود.
در اینجا خوب است اشاره ای نیز به اقسام تعصب شود:
به مطلب زیر توجه کنید:
1. تعصب به دو قسم مذموم و ممدوح تقسیم می شود:(1) تعصب که بار منفی دارد و به معنای لجاجت، تکبر و وابستگی غیر منطقی و غیر معقول به کسی یا چیزی است، پیامدهای منفی و تلقی کورکورانه و جمود اندیشی را در پی دارد. تعصب بدین معنا از منظر اسلام مذموم بوده و در آموزه های دینی از آن شدیداً نکوهش شده است،(2) تا آنجا که پیامبر(ص) آن را یکی از ویژگی های جامعه عصر جاهلیت خواند و فرمود: هر کس در دلش به اندازه خردلی عصبیّت باشد خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور می کند.(3) همو فرمود: کسی که مردم را دعوت به تعصّب کند از ما نیست و کسی به خاطر تعصّب بجنگد از ما نیست….(4).
2. امام علی(ع) نیز تعصب غیر منطقی را عامل انحراف و بدبختی خواند.(5)بهترین راه مبارزه با این خوی زشت و طریق نجات از این مهلکه بزرگ، تلاش و کوشش برای بالا بردن سطح فرهنگ و فکر و ایمان هر قوم و جمعیت است. در حقیقت داروی این درد را قرآن مجید نقطه مقابل آن، داشتن سکینه و روح تقوی میداند: یعنی آنجا که ایمان و آرامش و تقوی است، حمیت جاهلیت نیست و آنجا که حمیت جاهلیت است ایمان و تقوی در کار نیست(تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 73).
3. ائمه دیگر نیز به حفظ دین اهمیت می دادند، زیرا در برابر دین زدایی بی اعتنا نبودند و به ارزش های دینی سخت اهمیت می دادند. قیام و صلح و سکوت ائمه(ع) در راستای حفظ دین صورت گرفت و برای حفظ دین به شهادت رسیدند.
در عصر امام راحل(س) با حکم ارتداد سلمان رشدی به همه مسلمانان درس داد که باید تعصب و غیرت دینی خویش را حفظ کنند، زیرا دین و مقدسات آن را با هیچ مصلحتی نمی توان معامله کرد. فتوای امام راحل(س) در زمانی صادر شد که دین ستیزان و دین گریزان او را متهم به سنت گرایی نموده و او را مخالف بیان و اندیشه خواند؛ ولی غافل از آن بودند که آن امام فرزانه غیرت دینی را سنت پذیرفته شده دانسته و برای آ ن همه تهمت ها را تحمل می کند. تعصب دینی باید بر اساس زمان و جامعه شناسی و خرد ورزی صورت گیرد، در غیر این صورت تعصب دینی به عصبیت کور کورانه تبدیل شده، پیامدهای منفی در پی خواهد داشت. اگر غیر دینی بر اساس عقلانیت و رشد سیاسی و فرهنگی صورت نگیرد، ممکن است تبدیل به نوعی خشونت گرایی شود که با جامعه دینی همسویی ندارد.
تعصب به معنای حمایت از دین و تلاش در نگهبانی از دین و کوشش در خصوص ترویج آن، ممدوح بوده و در آموزه های دینی بدان سفارش شده است. تعصب دینی که گاهی از آن به غیرت دینی یاد می شود، آن است که هرگاه به دین و مقدسات و ارزش های آن اهانت شود و دین زدایی و ارزش ستیزی ظهور نمود، مسلمانان نباید در برابر آن بی اعتنا باشند، بلکه باید با بهره گیری از خِرَد و زمان شناسی و جامعه شناسی، به دفاع از دین و مقدسات آن بپردازند. همان گونه که بزرگان دین در برابر اهانت به دین بی اعتنا نبوده، حتی برای حفظ دین و ارزش های آن زحمات طاقت فرسا را متحمل شده و بعضاً به شهادت رسیدند بی تردید یکی از علل اصلی قیام امام حسین(ع) حفظ دین و ارزش های آن بود در قیام امام حسین(ع) غیرت و تعصب دینی به اوج خود رسید. امویان دین ستیز، دین و مقدسات آن را مورد تعرض قرار داده و از دین جز پوستی باقی نگذاشته بودند از این رو امام حسین(ع) با خطبه خواندن و سخنرانی مردم را به غیرت دینی فرا خواند و مرگ در راه دین را افخار و زینت دانست: خط الموت علی وُلُد آدم مخطّ القلادة علی جید الفتاة…. همچنین امام حسین(ع) در نامه ای به مرم بصره اعلام نمود که دین و ارزش های آن مرده و بدعت ظهور نموده است: من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر فرا می خوانم. سنّت مرده و بدعت زنده شده ا ست….
کلمات امام دو پیام مهم داشت: یکم دین زدایی و افول غیرت دینی جامعه را فرا گرفته است. دوم – امام حسین(ع) همگان را به غیرت دینی فرا خواند و به مسلمان گوشزد نمود که نباید در برابر دین ستیزی و ارزش زدایی امویان بی تفاوت باشد.
نکته قابل دقت آن است که امام حسین(ع) دشمنان خویش را نیز به غیرت دینی فرا خواند. حضرت در کربلا فرمود: ألا ترون إلی الحق لا یعمل به و إلی الباطل لا یتناهی عنه… فإنّی لا أری الموت إلا سعادة و الحیاة مع الظالمین إلا برماً؛
تیغ بهر عزّت دین است و بس/ مقصد او حفظ آیین است و بس.
بنابراین در پاسخ به آن بخش که اشاره شد درباره حکم تعصب و اینکه آیا داشتن تعصب خوب و بهشتی است یا بد و جهنمی است، عرض می نمایم ، همان طورکه اشاره شد، انچه اسلام نهی و رد نموده تعصب مذموم و کورکورانه می باشد، و انچه اسلام و معصومین به ان سفارش نمودند تعصب ممدوح و غیرت دینی که لازم و ضروری می باشد.
علاوه آنکه، حتی در این حوزه نیز اگر بسیاری از مردم جهان، اعم از صاحبان نظر و یا عموم مردم در درک حقیقت گرفتار اختلاف نظر و مشکلات نظری و عملی باشند، به معنای آن نیست که همه ی آنها اهل دوزخ و محروم از رحمت الهی در آن جهان، و یا جاودانه در آتش دوزخ باشند؛ همانگونه که در اینجا همه غرق در نعمتهای بیشمار بوده و محروم از رحمت الهی نبودند. بسیاری از مردم دنیا حتی دانشمندان گرفتار استضعاف فکری هستند، یعنی به هر دلیل زمینه فهم حقایق برایشان فراهم نشده و یا اهل باطل و مستکبران نگذاشتند حقیقت به آنان برسد؛ مانند زمان ما که امپراطوری رسانه به دست اهل باطل افتاده و در تلاشند همه را گمراه کنند. در واقع بسیاری در شناخت حقیقت دچار مشکلات شده اند، و به اصطلاح اهل قصور(کوتاهی) هستند، نه تقصیر(کوتاهی کردن). در تقصیر تعمد بر خطا نقش دارد، اما در قصور اینگونه نیست.
این مطلب در محاسبه دقیق الهی و در برزخ و قیامتشان نقش دارد، و شامل گذشت و تخفیف عذاب الهی می شوند.
عده ای هم که حقیقت را می شنوند، بسیاری اهل عناد و دشمن حقیقت و خدا نیستند؛ ولکن حقیقت را درست در نمی یابند و نمی فهمند؛ و اگر عذاب شامل آنها گردد، خلود(جاودانگی) در جهنم شامل ایشان نمی شود؛ چرا که خلود مخصوص دشمنان خدا(اعداء الله) است. به تعبیر دعای شریف کمیل که می فرماید:«فَبِالْیَقینِ اقْطَعُ لَوْلا ما حَکَمْتَ بَه مِنْ تَعْذیبِ جاحِدیکَ وَ قَضَیْتَ بِه مِنْ اخْلادِ مُعانِدیکَ لَجَعَلْتَ النّارَ کُلَّها بَرْداً وَ سَلاماً وَ ما کانَ لِاحَدٍ فیها مَقَرّ وَ لا مُقاماً. لکِنَّکَ تَقَدَّسَتْ اسْماؤُکَ اقْسَمْتَ انْ تَمْلَأَها مِنَ الْکافِرینَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ اجْمَعینَ وَ انْ تُخَلِّدَ فیهَا الْمُعانِدینَ»؛ یعنی بنابراین با یقین قطعى مى دانم اگر نبود حکم تو به عذاب نمودن اهل جحود و به جاودانه بودن معاندین(دشمنان خدا) در آتش، حتما همه آتش جهنم را سرد و سلامت مى نمودى، و براى هیچ کس در آتش جهنم مقر و جایگاهى نبود. لکن تو اى خدا تمام نام هایت مقدس است. قسم خورده اى که جهنم را از کفار جنى و انسى پر کنى و قسم خورده اى که معاندین را در آن جاودانه جاى دهى.
اما آنچه در بعضی آیات قرآن وارد شده است، که اکثر ایشان تعقل نمیکنند، در مورد منکرین است، نه همه مردم. از باب نمونه، آیه 103 سوره مبارکه مائده است که می فرماید: «اکثرهم لا یعقلون»؛ یعنی بیشتر آنان نمیفهمند. فرق است بین تعبیر اکثرالناس لا یعقلون و «اکثرهم لا یعقلون» که آیه می گوید. وقتی ما بگوئیم اکثر الناس لایعقلون، یک قضاوتی است که چند میلیارد انسان را شامل میشود، و چنین قضاوتی در قرآن نیست؛ اما اگر گفتیم: «اکثرهم لا یعقلون»، یعنی بیشتر آنان نمیفهمند، این ضمیرِ «هم» بر می گردد به جملهی ماقبلش که غالباً منظور کفار است، نه همه مردم.
بسیاری از منکرین نیز اگر حقیقت را درست می فهمیدند، منکر نمی شدند. الان هم وقتی ما بعضی حقایق را بر یک گروهی عرضه می کنیم، بعضی انکار می کنند؛ چرا که نمی فهمند، نه آنکه همه تعمد بر انکار داشته باشند.
اما صحبت از تعصب علمی کردید که اگر با حجت عقلی باشد، نه خودپسندی و استبداد فکری؛ و طرف مقابل را تحقیر ننماید، بلکه در کنار حفظ حرمت افراد، حسن استماع و تحلیل و قضاوت منصفانه و دقیق علمی از خود نشان دهد، و با استدلال برخورد(تایید یا رد) نماید، اشکالی ندارد. حوزه تعصب کور(بدون دلیل منطقی و یا دلیل قطعی عقلی و شرعی) همان اعتقادات است که گاهی منجر به اعمال کور می شود.
در اینجا خوب است اشاره ای نیز به اقسام تعصب شود:
به مطلب زیر توجه کنید:
1. تعصب به دو قسم مذموم و ممدوح تقسیم می شود:(1) تعصب که بار منفی دارد و به معنای لجاجت، تکبر و وابستگی غیر منطقی و غیر معقول به کسی یا چیزی است، پیامدهای منفی و تلقی کورکورانه و جمود اندیشی را در پی دارد. تعصب بدین معنا از منظر اسلام مذموم بوده و در آموزه های دینی از آن شدیداً نکوهش شده است،(2) تا آنجا که پیامبر(ص) آن را یکی از ویژگی های جامعه عصر جاهلیت خواند و فرمود: هر کس در دلش به اندازه خردلی عصبیّت باشد خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور می کند.(3) همو فرمود: کسی که مردم را دعوت به تعصّب کند از ما نیست و کسی به خاطر تعصّب بجنگد از ما نیست….(4).
2. امام علی(ع) نیز تعصب غیر منطقی را عامل انحراف و بدبختی خواند.(5)بهترین راه مبارزه با این خوی زشت و طریق نجات از این مهلکه بزرگ، تلاش و کوشش برای بالا بردن سطح فرهنگ و فکر و ایمان هر قوم و جمعیت است. در حقیقت داروی این درد را قرآن مجید نقطه مقابل آن، داشتن سکینه و روح تقوی میداند: یعنی آنجا که ایمان و آرامش و تقوی است، حمیت جاهلیت نیست و آنجا که حمیت جاهلیت است ایمان و تقوی در کار نیست(تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 73).
3. ائمه دیگر نیز به حفظ دین اهمیت می دادند، زیرا در برابر دین زدایی بی اعتنا نبودند و به ارزش های دینی سخت اهمیت می دادند. قیام و صلح و سکوت ائمه(ع) در راستای حفظ دین صورت گرفت و برای حفظ دین به شهادت رسیدند.
در عصر امام راحل(س) با حکم ارتداد سلمان رشدی به همه مسلمانان درس داد که باید تعصب و غیرت دینی خویش را حفظ کنند، زیرا دین و مقدسات آن را با هیچ مصلحتی نمی توان معامله کرد. فتوای امام راحل(س) در زمانی صادر شد که دین ستیزان و دین گریزان او را متهم به سنت گرایی نموده و او را مخالف بیان و اندیشه خواند؛ ولی غافل از آن بودند که آن امام فرزانه غیرت دینی را سنت پذیرفته شده دانسته و برای آ ن همه تهمت ها را تحمل می کند. تعصب دینی باید بر اساس زمان و جامعه شناسی و خرد ورزی صورت گیرد، در غیر این صورت تعصب دینی به عصبیت کور کورانه تبدیل شده، پیامدهای منفی در پی خواهد داشت. اگر غیر دینی بر اساس عقلانیت و رشد سیاسی و فرهنگی صورت نگیرد، ممکن است تبدیل به نوعی خشونت گرایی شود که با جامعه دینی همسویی ندارد.
تعصب به معنای حمایت از دین و تلاش در نگهبانی از دین و کوشش در خصوص ترویج آن، ممدوح بوده و در آموزه های دینی بدان سفارش شده است. تعصب دینی که گاهی از آن به غیرت دینی یاد می شود، آن است که هرگاه به دین و مقدسات و ارزش های آن اهانت شود و دین زدایی و ارزش ستیزی ظهور نمود، مسلمانان نباید در برابر آن بی اعتنا باشند، بلکه باید با بهره گیری از خِرَد و زمان شناسی و جامعه شناسی، به دفاع از دین و مقدسات آن بپردازند. همان گونه که بزرگان دین در برابر اهانت به دین بی اعتنا نبوده، حتی برای حفظ دین و ارزش های آن زحمات طاقت فرسا را متحمل شده و بعضاً به شهادت رسیدند بی تردید یکی از علل اصلی قیام امام حسین(ع) حفظ دین و ارزش های آن بود در قیام امام حسین(ع) غیرت و تعصب دینی به اوج خود رسید. امویان دین ستیز، دین و مقدسات آن را مورد تعرض قرار داده و از دین جز پوستی باقی نگذاشته بودند از این رو امام حسین(ع) با خطبه خواندن و سخنرانی مردم را به غیرت دینی فرا خواند و مرگ در راه دین را افخار و زینت دانست: خط الموت علی وُلُد آدم مخطّ القلادة علی جید الفتاة…. همچنین امام حسین(ع) در نامه ای به مرم بصره اعلام نمود که دین و ارزش های آن مرده و بدعت ظهور نموده است: من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر فرا می خوانم. سنّت مرده و بدعت زنده شده ا ست….
کلمات امام دو پیام مهم داشت: یکم دین زدایی و افول غیرت دینی جامعه را فرا گرفته است. دوم – امام حسین(ع) همگان را به غیرت دینی فرا خواند و به مسلمان گوشزد نمود که نباید در برابر دین ستیزی و ارزش زدایی امویان بی تفاوت باشد.
نکته قابل دقت آن است که امام حسین(ع) دشمنان خویش را نیز به غیرت دینی فرا خواند. حضرت در کربلا فرمود: ألا ترون إلی الحق لا یعمل به و إلی الباطل لا یتناهی عنه… فإنّی لا أری الموت إلا سعادة و الحیاة مع الظالمین إلا برماً؛
تیغ بهر عزّت دین است و بس/ مقصد او حفظ آیین است و بس.
بنابراین در پاسخ به آن بخش که اشاره شد درباره حکم تعصب و اینکه آیا داشتن تعصب خوب و بهشتی است یا بد و جهنمی است، عرض می نمایم ، همان طورکه اشاره شد، انچه اسلام نهی و رد نموده تعصب مذموم و کورکورانه می باشد، و انچه اسلام و معصومین به ان سفارش نمودند تعصب ممدوح و غیرت دینی که لازم و ضروری می باشد.