دوست گرامی. عوامل فراوانی در گناه و عصیانگری انسان اثر دارد. برخی از این عوامل عبارتند از:1. ضعف در خداشناسی و سستی در ایمان به خدا و پیامبر و عدم رعایت دستورات دینی.به یقین کسی که خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند، هرگز به خوداجازه نمی دهد، که در محضر او، دست به سوی گناه دراز کند. کسی که قیامت و حسابرسی اخروی را باور دارد،هیچگاه خود را گرفتار شهوترانی و شهوت پرستی نخواهد کرد.2. ضعف در خودشناسی و نداشتن درک درست از خویشتن و فروکاستن ارزش انسانی خود تا سرحد حیوانات.
کسی که به گوهر عظیم و گرانقدر خود واقف باشد و عظمت وجود انسانی را درک کند، هرگز حاضر نیست که وجود خود را با دنباله روی از شهوات و خواهشهای نفسانی تا سرحد حیواناتی چون خوک و خروس پایین آورد. بدون تردید، هیچ یک از کسانی که دنبال شهوترانی و ارضای خواهشهای پست حیوانی خود هستند، تصور درستی از وجود انسانی و
فلسفه ی آفرینش خویشتن ندارند.
به راستی اگر یک دختر جوان، ارزش وجودی خود و هدف از آفرینش خویشتن را بداند، آیا هرگز به ذهنش خطور می کند که خود را به شکل یک عروسک در آورده و همچون نمایشگاه سیاری از رنگ و لعاب خود را در معرض نگاههای آلوده و مسموم دیگران قرار دهد؟ و اگر یک پسر جوان قدر و قیمت انسانی خود را بداند آیا هرگز اجازه چشم چرانی و امثال آن را به خود می دهد؟
3. ضعف در شناخت حقایق امور و عدم شناخت پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی تبعیت از هوای نفس.
پیروی از خواهشهای نفسانی، آثار زیانبار روحی و جسمی و اجتماعی فراوانی را در پی دارد که اگر انسان اندکی به آنها توجه کند، هرگز به دنبال شهوترانی نخواهد رفت.
عامل اصلی مشکلات عصبی و بهداشتی و ناامنیهای اجتماعی و جنسی فراوانی که دامن گیر بشریت شده است، همین شهوترانی و عنان گسیختگی عده ای از انسان نمایان است، که البته نخستین قربانی این افزونطلبیها خود آنان و خانواده شان هستند.
( برای مطالعه بیشتر در این مورد می توانید به کتاب آیین زندگی (اخلاق کاربردی) نوشته ی احمد حسین شریفی ، مراجعه فرمایید.)
4. جهل، غفلت و شهوت.
کسى که به خدا و فرامین او آگاه نیست یا از روز جزا و کیفر گناه بى خبر است گناه مى کند؛ همین طور کسى که به این امور آگاه است ولى دچار غفلت مى شود. انسان جاهل و غافل، عوامل بازدارنده از گناه را از دست مى دهد و مرتکب گناه مى شود. شهوت عاملى است که گناه را در دل و ذهن انسان زینت مى دهد و موجب فراموشى و غفلت مى گردد.
کسى که در اثر شهوت، انگیزه اى قوى براى ارتکاب گناه یافته باشد، معرفت خود به خدا و قیامت و احکام الهى را مزاحم اطفاء شهوت خویش مى یابد و به طور ناخودآگاه آن معرفت را از ذهن خویش دور مى کند و ترجیح مى دهد به آن اندیشه نکند. رفته رفته حالت غفلت بر او عارض مى شود و به کمک توجیهات شیطانى، گناه بودن معاصى را انکار
یا فراموش مى کند و رو به گناه مى آورد.
امیرمؤمنان على (علیه السلام) فرمودند:« لا تکن ممن… ان عرضت له شهوة اسلف المعصیه و سوف التوبه، ان عرفه محنة انفرج عن شرایط الملة––– از آنان مباش… که چون شهوتى پیش آید گناه را مقدم مى دارد و توبه را به آینده وا مى گذارد و چون رنجى بدو رسد از راه شرع بیرون مى شود. » ( نهجالبلاغه، کلمات قصار، 150 ). این سخن امام على نشان مى دهد که حداقل برخى از گناهکاران به سبب ناشکیبایى در برابر خواسته هاى نفسانى به گناه مبتلا مى شوند و کسى که تاب مقاومت در برابر شهوات راندارد، تاب رنج هاى دیندارى و تبعیت از شرع را
نیز ندارد.
5. وجود رذایل اخلاقی: رذایل اخلاقى هر یک منشأ گناه یا گناهانى هستند. امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده اند:« الحرص و الکبر و الحسد دواع الى التقحم فى الذنوب–––– حرص و خودبینى و حسد، انگیزه هایى براى در افتادن به گناهان است. »
(نهج البلاغه، کلمات قصار، 371)
رذائلى از این دست خود ریشه در دنیا پرستى و سوءظن به خدا دارند. کسى که مى خواهد به گناه مبتلا نشود باید با ریشه هاى آن مبارزه کند، یعنى ملکات ناپسند را از نفس خود بزداید، و مبارزه با ملکات نفسانى در سایه عقاید صحیح و ایمان حقیقى به خداوند و صفات نیکوى او امکان پذیر است. از سویى نادرستى رابطه معرفتى انسان با خدا منشأ رذایل مى شود و از سوى دیگر رذایل نفسانى موجب گناه مى شود و به رابطه انسان و خدا آسیب مى رساند. این رذایل بزرگ ترین اثر سوء را بر رابطه انسان با خدا مى گذارند.
این تأثیر سوء، ناشى از همین رابطه دو سویه است. رذایل نفسانى روابط دیگر انسان را نیز تضعیف مى کنند که درباره آنها سخن خواهیم گفت.
6. کوچک شمردن گناه: یکى از عومل بسیار مهم روى آوردن به گناه، کوچک شمردن آن است.
کسى که گناهى را کوچک مى شمارد، بر انجام آن گناه جرأت مى یابد و به هنگام ارتکاب آن گناه دچار احساس گناه نمى شود. در نتیجه به انجام آن گناه عادت مى کند و هر بار که آن را مرتکب شود، آخرت خویش را تباه تر مى سازد. از این روست که سخت ترین گناه آن است که گناهکار آن را کوچک شمارد: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه (همان، کلمات
قصار، 348) و بر گناه خرد خود ایمن مباش شاید که تو را بر آن عذاب کنند. کسى که گناهى را کوچک مى شمارد علاوه بر آن که احتمال تکرار آن را افزایش مى دهد، بى دلیل خود را از کیفر آن گناه در امان دانسته است و این با خوف مثبت و سازنده در تنافى است.
7. حب دنیا: رسول اکرم (صلی الله علیه و اله) فرموه اند: حُبُّ الدُّنیا رَأس
کَلِّ خَطِیئَه؛ دنیا ریشه هر گناه است.
شریعت، مطلقاً کسی را از حصول ثروت منع نکرده است؛ بلکه فقط در فکر ترقی دنیا بودن ودنیا را مقصود بالذات قرار دادن ممنوع است.
برای فرق حب دنیا و کسب دنیا، معیاری هست وآن این است که وقتی که مقابله دین و دنیا می آید، انسان کدامیک را ترجیح می دهد؟ اگر دین را پشت سر انداخته، دنیا را ترجیح داد، معلوم است که این حب ّ دنیا است. مثلاً وقت نماز رسیده، ولی دکان باز است و در این موقع مشتری هم زیاد است، پس خیال محب دنیا به طرف نماز نمی رود و وقتی که از کارهای دنیا فارغ شد بعد می گوید: پس نمازی بخوانیم، خواه وقت نماز گذشته یا تنگ شده باشد.
ولی اگر بعد آمدن حکم شریعت تمام کارهای دنیا را رها کرده، حکم الله تعالی را بجا آورد پس این حبّ دنیا نیست.
امروزه ما طوری در دنیا و در حصول دنیا مصروف هستیم که گویا برای همیشه در دنیا ماندگاریم و قناعت پسندی، زهد وتوکل برای ما بی معنی شده اند؛ حال آنکه رسول اکرم (صلی الله علیه و اله) می فرماید: مَالِی وَ لِلدُّنیا؟ مرا با دنیا چه تعلقی است وفرمود: إِنَّما أَنا کَرَاکِبٌ إَستَظِلَّ تَحتَ الشَّجَرَة ثُمَّ رَاحَ وَتَرَکَهَا مثال من مانند مسافری است که برای مدت کوتاهی زیر سایه درختی آرام گرفته و بعد آن را رها کرده به راه خود ادامه می دهد.
8. عادت های مذموم.
گاهی برخی عادت ها کار انسان را سخت می کنند و زمینه ساز گناه هستند. چشم چرانی از این عادت ها است. چشم چران کسی است که کنترل چشم خود را ندارد و به هر طرفی خیره می شود و چه بسا نگهداری چشم از اختیار او خارج شده و به صورت عادت در آمده است که ترک آن مشکل به نظر می آید.
چشم چرانی قبل از این که برای دیگران مزاحمت و ناراحتی ایجاد کند، برای خود شخص مضرّ است و موجب آشفتگی، اضطراب، عدم اعتماد به نفس، بی حالی و رخوت نسبت به معنویات، مخصوصاً نماز می گردد. خداوند سبحان زن و مرد را از چشم چرانی نهی نموده است. آن جا که فرموده است:
«قُل للمؤمنینَ یغُضّوا مِن ابصارِهِم… و قُل لِلمُؤمِناتِ یغضُضنَ مِن
اَبصارِهنَّ…––– به مردان بگو دیدگان خود را فرو خوابانند و.. . به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش را فرو خوابانند».(نور : 30 و 31 )
کسی که معتاد به چشم چرانی شد، فکر و خیال و قلبش مشغول دیده می شود و روحش آشفته و ذهنش مشوّش میگردد و هنگام عبادت، قوه خیالش با این آشفتگی به پرواز در می آید و به شاخه هایی پرواز می کند که با چشم خود مشاهده کرده است.
می توان گفت: سر چشمه همه گناهان، یکی از این صفات چهار گانه است ….
یا تشبه به خدا
یا تشبه به شیطان
یا تشبه به حیوانات
و یا تشبه به درندگان است.
بنابراین علل گناهان یکی از این صفات چهار گانه است = یا صفت ربوبیت، یا صفت شیطانیت، یا صفت بهیمیت و یا صفت سبعیت.
1- گناهانی که مربوط به صفت ربوبیت و آقایی است؛ مثل تکبر و تفاخر و تجبر و بزرگی و حب مدح و ثناء وحب عزت و بقاء.
2- گناهانی که مربوط به صفت شیطانی است؛ مثل ظلم و حسد و حیله گری و خدعه گری و غش و نزاع و جدال و أمر به فساد و منکرات و بدعتها و گمراهی ها.
3- گناهانی که مربوط به صفت بهیمیت و حیوانیت است؛ مثل زنا و لواط و سرقت و حرامخواری و حرص و مانند اینها.
4- گناهانی که مربوط به صفت سبعیت و درندگی است؛ مثل قتل و غضب و مانند اینها.
اینها ریشه گناهان و منبع آنها است که بعضی از آنها مربوط به قلب میشود و برخی مربوط به اعضاء و جوارح و عمده گناهان مربوط به زبان و گوش و چشم و دست و پاهااست.
کسی که به گوهر عظیم و گرانقدر خود واقف باشد و عظمت وجود انسانی را درک کند، هرگز حاضر نیست که وجود خود را با دنباله روی از شهوات و خواهشهای نفسانی تا سرحد حیواناتی چون خوک و خروس پایین آورد. بدون تردید، هیچ یک از کسانی که دنبال شهوترانی و ارضای خواهشهای پست حیوانی خود هستند، تصور درستی از وجود انسانی و
فلسفه ی آفرینش خویشتن ندارند.
به راستی اگر یک دختر جوان، ارزش وجودی خود و هدف از آفرینش خویشتن را بداند، آیا هرگز به ذهنش خطور می کند که خود را به شکل یک عروسک در آورده و همچون نمایشگاه سیاری از رنگ و لعاب خود را در معرض نگاههای آلوده و مسموم دیگران قرار دهد؟ و اگر یک پسر جوان قدر و قیمت انسانی خود را بداند آیا هرگز اجازه چشم چرانی و امثال آن را به خود می دهد؟
3. ضعف در شناخت حقایق امور و عدم شناخت پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی تبعیت از هوای نفس.
پیروی از خواهشهای نفسانی، آثار زیانبار روحی و جسمی و اجتماعی فراوانی را در پی دارد که اگر انسان اندکی به آنها توجه کند، هرگز به دنبال شهوترانی نخواهد رفت.
عامل اصلی مشکلات عصبی و بهداشتی و ناامنیهای اجتماعی و جنسی فراوانی که دامن گیر بشریت شده است، همین شهوترانی و عنان گسیختگی عده ای از انسان نمایان است، که البته نخستین قربانی این افزونطلبیها خود آنان و خانواده شان هستند.
( برای مطالعه بیشتر در این مورد می توانید به کتاب آیین زندگی (اخلاق کاربردی) نوشته ی احمد حسین شریفی ، مراجعه فرمایید.)
4. جهل، غفلت و شهوت.
کسى که به خدا و فرامین او آگاه نیست یا از روز جزا و کیفر گناه بى خبر است گناه مى کند؛ همین طور کسى که به این امور آگاه است ولى دچار غفلت مى شود. انسان جاهل و غافل، عوامل بازدارنده از گناه را از دست مى دهد و مرتکب گناه مى شود. شهوت عاملى است که گناه را در دل و ذهن انسان زینت مى دهد و موجب فراموشى و غفلت مى گردد.
کسى که در اثر شهوت، انگیزه اى قوى براى ارتکاب گناه یافته باشد، معرفت خود به خدا و قیامت و احکام الهى را مزاحم اطفاء شهوت خویش مى یابد و به طور ناخودآگاه آن معرفت را از ذهن خویش دور مى کند و ترجیح مى دهد به آن اندیشه نکند. رفته رفته حالت غفلت بر او عارض مى شود و به کمک توجیهات شیطانى، گناه بودن معاصى را انکار
یا فراموش مى کند و رو به گناه مى آورد.
امیرمؤمنان على (علیه السلام) فرمودند:« لا تکن ممن… ان عرضت له شهوة اسلف المعصیه و سوف التوبه، ان عرفه محنة انفرج عن شرایط الملة––– از آنان مباش… که چون شهوتى پیش آید گناه را مقدم مى دارد و توبه را به آینده وا مى گذارد و چون رنجى بدو رسد از راه شرع بیرون مى شود. » ( نهجالبلاغه، کلمات قصار، 150 ). این سخن امام على نشان مى دهد که حداقل برخى از گناهکاران به سبب ناشکیبایى در برابر خواسته هاى نفسانى به گناه مبتلا مى شوند و کسى که تاب مقاومت در برابر شهوات راندارد، تاب رنج هاى دیندارى و تبعیت از شرع را
نیز ندارد.
5. وجود رذایل اخلاقی: رذایل اخلاقى هر یک منشأ گناه یا گناهانى هستند. امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده اند:« الحرص و الکبر و الحسد دواع الى التقحم فى الذنوب–––– حرص و خودبینى و حسد، انگیزه هایى براى در افتادن به گناهان است. »
(نهج البلاغه، کلمات قصار، 371)
رذائلى از این دست خود ریشه در دنیا پرستى و سوءظن به خدا دارند. کسى که مى خواهد به گناه مبتلا نشود باید با ریشه هاى آن مبارزه کند، یعنى ملکات ناپسند را از نفس خود بزداید، و مبارزه با ملکات نفسانى در سایه عقاید صحیح و ایمان حقیقى به خداوند و صفات نیکوى او امکان پذیر است. از سویى نادرستى رابطه معرفتى انسان با خدا منشأ رذایل مى شود و از سوى دیگر رذایل نفسانى موجب گناه مى شود و به رابطه انسان و خدا آسیب مى رساند. این رذایل بزرگ ترین اثر سوء را بر رابطه انسان با خدا مى گذارند.
این تأثیر سوء، ناشى از همین رابطه دو سویه است. رذایل نفسانى روابط دیگر انسان را نیز تضعیف مى کنند که درباره آنها سخن خواهیم گفت.
6. کوچک شمردن گناه: یکى از عومل بسیار مهم روى آوردن به گناه، کوچک شمردن آن است.
کسى که گناهى را کوچک مى شمارد، بر انجام آن گناه جرأت مى یابد و به هنگام ارتکاب آن گناه دچار احساس گناه نمى شود. در نتیجه به انجام آن گناه عادت مى کند و هر بار که آن را مرتکب شود، آخرت خویش را تباه تر مى سازد. از این روست که سخت ترین گناه آن است که گناهکار آن را کوچک شمارد: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه (همان، کلمات
قصار، 348) و بر گناه خرد خود ایمن مباش شاید که تو را بر آن عذاب کنند. کسى که گناهى را کوچک مى شمارد علاوه بر آن که احتمال تکرار آن را افزایش مى دهد، بى دلیل خود را از کیفر آن گناه در امان دانسته است و این با خوف مثبت و سازنده در تنافى است.
7. حب دنیا: رسول اکرم (صلی الله علیه و اله) فرموه اند: حُبُّ الدُّنیا رَأس
کَلِّ خَطِیئَه؛ دنیا ریشه هر گناه است.
شریعت، مطلقاً کسی را از حصول ثروت منع نکرده است؛ بلکه فقط در فکر ترقی دنیا بودن ودنیا را مقصود بالذات قرار دادن ممنوع است.
برای فرق حب دنیا و کسب دنیا، معیاری هست وآن این است که وقتی که مقابله دین و دنیا می آید، انسان کدامیک را ترجیح می دهد؟ اگر دین را پشت سر انداخته، دنیا را ترجیح داد، معلوم است که این حب ّ دنیا است. مثلاً وقت نماز رسیده، ولی دکان باز است و در این موقع مشتری هم زیاد است، پس خیال محب دنیا به طرف نماز نمی رود و وقتی که از کارهای دنیا فارغ شد بعد می گوید: پس نمازی بخوانیم، خواه وقت نماز گذشته یا تنگ شده باشد.
ولی اگر بعد آمدن حکم شریعت تمام کارهای دنیا را رها کرده، حکم الله تعالی را بجا آورد پس این حبّ دنیا نیست.
امروزه ما طوری در دنیا و در حصول دنیا مصروف هستیم که گویا برای همیشه در دنیا ماندگاریم و قناعت پسندی، زهد وتوکل برای ما بی معنی شده اند؛ حال آنکه رسول اکرم (صلی الله علیه و اله) می فرماید: مَالِی وَ لِلدُّنیا؟ مرا با دنیا چه تعلقی است وفرمود: إِنَّما أَنا کَرَاکِبٌ إَستَظِلَّ تَحتَ الشَّجَرَة ثُمَّ رَاحَ وَتَرَکَهَا مثال من مانند مسافری است که برای مدت کوتاهی زیر سایه درختی آرام گرفته و بعد آن را رها کرده به راه خود ادامه می دهد.
8. عادت های مذموم.
گاهی برخی عادت ها کار انسان را سخت می کنند و زمینه ساز گناه هستند. چشم چرانی از این عادت ها است. چشم چران کسی است که کنترل چشم خود را ندارد و به هر طرفی خیره می شود و چه بسا نگهداری چشم از اختیار او خارج شده و به صورت عادت در آمده است که ترک آن مشکل به نظر می آید.
چشم چرانی قبل از این که برای دیگران مزاحمت و ناراحتی ایجاد کند، برای خود شخص مضرّ است و موجب آشفتگی، اضطراب، عدم اعتماد به نفس، بی حالی و رخوت نسبت به معنویات، مخصوصاً نماز می گردد. خداوند سبحان زن و مرد را از چشم چرانی نهی نموده است. آن جا که فرموده است:
«قُل للمؤمنینَ یغُضّوا مِن ابصارِهِم… و قُل لِلمُؤمِناتِ یغضُضنَ مِن
اَبصارِهنَّ…––– به مردان بگو دیدگان خود را فرو خوابانند و.. . به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش را فرو خوابانند».(نور : 30 و 31 )
کسی که معتاد به چشم چرانی شد، فکر و خیال و قلبش مشغول دیده می شود و روحش آشفته و ذهنش مشوّش میگردد و هنگام عبادت، قوه خیالش با این آشفتگی به پرواز در می آید و به شاخه هایی پرواز می کند که با چشم خود مشاهده کرده است.
می توان گفت: سر چشمه همه گناهان، یکی از این صفات چهار گانه است ….
یا تشبه به خدا
یا تشبه به شیطان
یا تشبه به حیوانات
و یا تشبه به درندگان است.
بنابراین علل گناهان یکی از این صفات چهار گانه است = یا صفت ربوبیت، یا صفت شیطانیت، یا صفت بهیمیت و یا صفت سبعیت.
1- گناهانی که مربوط به صفت ربوبیت و آقایی است؛ مثل تکبر و تفاخر و تجبر و بزرگی و حب مدح و ثناء وحب عزت و بقاء.
2- گناهانی که مربوط به صفت شیطانی است؛ مثل ظلم و حسد و حیله گری و خدعه گری و غش و نزاع و جدال و أمر به فساد و منکرات و بدعتها و گمراهی ها.
3- گناهانی که مربوط به صفت بهیمیت و حیوانیت است؛ مثل زنا و لواط و سرقت و حرامخواری و حرص و مانند اینها.
4- گناهانی که مربوط به صفت سبعیت و درندگی است؛ مثل قتل و غضب و مانند اینها.
اینها ریشه گناهان و منبع آنها است که بعضی از آنها مربوط به قلب میشود و برخی مربوط به اعضاء و جوارح و عمده گناهان مربوط به زبان و گوش و چشم و دست و پاهااست.
عوامل انجام گناه