منافات اجتهاد با اشتغال به مشاغل دولتی؟
۱۳۹۳/۰۵/۲۲
–
۸۱ بازدید
یکی از دلایل آقای کدیور برای اثبات عدم اجتهاد رهبر انقلاب، اشتغال معظمله در مشاغل دولتی بعد از انقلاب است، اما شاهد کدیور زمانی میتواند ادعا را اثبات کند که تمام فعالیتهای آیتالله خامنهای صرف این امور شده باشد و ایشان اصلاً فعالیتهای فقهی و اصولی نداشته باشند.در حالی که کدیور شاهدی برای این مسئله ذکر نکرده است. آقای کدیور در فصل دوم کتاب «ابتذال مرجعیت»، سعی کرده اثبات کند که شواهدی دال بر عدم اجتهاد آیتالله خامنهای در خلال سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۸
باب اول در مورد مشاغلی است که آیتالله خامنهای بعد انقلاب داشته است: از قبیل نمایندگی مجلس شورای اسلامی، امام جمعهی تهران، دو دورهی ریاستجمهوری، عضو مجلس خبرگان رهبری و مشاغل دولتی دیگر که ربطی به فقه و فقاهت ندارند. یعنی نتیجهی این قبیل مشغلهها، به دست آوردن اجتهاد در مسائل فقهی نیست.
باب دوم در مورد اظهارنظرهای فقهی ایشان است؛ بهطوریکه از این اظهارنظرها نتیجه میگیرد که ایشان مجتهد و فقیه نبوده است. باب سوم در مورد شواهدی است بر اینکه بر این امر دلالت دارند که ایشان در خلال سالهای 1357 تا 1368 مقلد بوده است. اما باید بررسی کرد که آیا این سه نکته ادعای آقای کدیور را مبنی بر عدم اجتهاد آقای خامنهای در این سالها اثبات میکند یا نه؟
نکتهی ادعایی باب اول: ایشان در سالهای 57 تا 68 شغلهای متعدد دولتی داشته، لذا نتوانسته است در این سالها، اجتهاد کافی برای مرجعیت را به دست آورد؛ یعنی در این سالها مجتهد نبوده است.
نقد باب اول:
دربارهی نکتهی باب اول، چندین نقد و اشکال وجود دارد:
1. اولاً نفس این شغلها با اجتهاد تنافی ندارد؛ یعنی یک نفر میتواند در عین اینکه امام جمعه باشد، مجتهد باشد؛ همانطوری که اکثر قریب به اتفاق ائمهی جمعه در اوایل انقلاب مجتهد بوده و با لقب آیتالله معرفی می-شدند و همچنین سایر شغلها، مانند عضو مجلس خبرگان و ریاستجمهوری و غیره که قبلاً نام برده شد، میتواند متصدی آنها یک مجتهد باشد و منافاتی با آنها ندارد. در نتیجه، پرداختن به این شغلهای دولتی زمانی به روند فقه و اجتهاد ضرر میزند که شخص از قبل به چنین درجهای نرسیده باشد؛ در حالی که وی نتوانسته است مدرک و دلیلی ارائه دهد که آقای خامنهای در دوران قبل از این سالها مجتهد نبودهاند.
آقای کدیور باید بدانند که تدریس درس خارج فقه نیاز به کار جدی و مطالعهی عمیق در آثار فقهی و ادله اجتهادی دارد. اگر تحقق چنین کاری در زمان پُرمشغلهترین پست کشوری، یعنی رهبری ممکن است، در زمان شغلهای دیگر نیز ممکن خواهد بود.
1. اگر قبول کنیم که ایشان تا قبل از انقلاب مجتهد نبودند، زمانی شاهد کدیور (پرداختن به شغلهای دولتی) میتواند ادعا را اثبات کند که تمام فعالیتهای آیتالله خامنهای صرف این امور شده باشد و ایشان اصلاً فعالیتهای فقهی و اصولی نداشته باشند. در حالی که کدیور شاهدی برای این مسئله ذکر نکرده است و اگر بگوید بعید است یک انسان با این همه مشغله، فرصت اینگونه فعالیتها را داشته باشد، در جواب باید گفت صرف ادعای بعید بودن، هیچ مسئلهای را اثبات نمیکند و اگر با ادعای بعید بودن بشود چیزی را ثابت کرد، عکس ادعا قابل اثبات است؛ یعنی بعید است آیتالله خامنهای در این مدت مطالعهی علمی نداشته باشد، زیرا چگونه میشود باور کرد شخصیتی مانند آیتالله خامنهای که دارای روحیهی بالای تحقیق و کتابخوانی است، در طی این ده یازده سال (1368-1357) اصلاً مطالعهای نداشته باشد. حال که قبول کرده است ایشان در این سالها تحقیقاً مطالعات علمی داشتهاند، چرا محور و موضوع مطالعاتش فقه و اصول نبوده است، بلکه به مطالعهی موضوعات دیگر میپرداخته است؟ و چه دلیل و شاهدی بر این ادعا وجود دارد. اما شاهد و دلیل ما بر اینکه پرداختن به این شغلها مانع از فعالیتهای فقهی و اجتهاد نیست، حال فعلی آیتالله خامنهای است. آیتالله خامنهای در عین اینکه رهبریت جامعه را بهعهده دارند، درس-های خارجشان در ایام تحصیلی ترک نمیشود و خود آقای کدیور باید بدانند که تدریس درس خارج فقه نیازمند کار جدی و مطالعهی عمیق در آثار فقهی و ادلهی اجتهادی است. اگر تحقق چنین کاری در زمان پُرمشغلهترین پست کشوری، یعنی رهبری ممکن است، در زمان شغلهای دیگر نیز ممکن خواهد بود.
2. یکی از شغلهایی که ایشان در طی این سالها متصدی آن بوده است، عضویت در مجلس خبرگان است. این شغل رابطهی مستقیم با مسئلهی اجتهاد دارد؛ یعنی کسی که مجتهد نباشد، حق و صلاحیت شرکت و تصدی این شغل را ندارد. البته لازم به ذکر است لزومی ندارد که شخص، مجتهد مطلق باشد، بلکه مجتهد متجزی هم صلاحیت تصدی را دارد. در نتیجه، مقدار دلالتِ عضویت در چنین منصبی، این است که شخص مجتهد متجزی است و بیش از این دلالت ندارد. اشکال وارده به آقای کدیور این است که از فصل اول کتاب خود نتیجه گرفته است آیتالله خامنهای نه تنها مجتهد مطلق نیست، بلکه به حد مجتهد متجزی هم نرسیده است و نیز تصریح کرده است که ایشان حتی در زمرهی طلاب فاضل هم نبوده است (مسلم است که طلبهای که به مقام اجتهاد تجزی برسد جزء فضلا به حساب میآید) و کسی که تا قبل از انقلاب مجتهد متجزی نبوده است، چطور بدون مقدمه و تحصیل به مقام اجتهاد تجزی رسیده است و صلاحیت تصدی عضویت مجلس خبرگان را به دست آورده است.
این نکته میتواند یک فرض داشته باشد و آن اینکه ایشان مجتهد، ولو در حد تجزی بوده است، اما آقای کدیور این مطلب را نفهمیده و بدون آگاهی، حکم به عدم اجتهاد کرده است. حال که آقای کدیور در قضاوت به اینکه آقای خامنهای حتی مجتهد متجزی نیست، به خطا رفته است و قراین و شواهد او باعث چنین گمراهی و رأی باطلی شدهاند، چگونه میتوان به قضاوت ایشان دربارهی عدم اجتهاد مطلقِ آیتالله خامنه-ای اعتماد کرد؟
با توجه طبق گفتهی امام خمینی که فرمودهاند ایشان (آیتالله خامنهای) مجتهد مسلم است، میتوان نتیجه گرفت که آیتالله خامنهای قبل از انقلاب به اجتهاد مطلق رسیده است. بنابراین نتیجهگیری آقای کدیور که ایشان تا قبل از انقلاب مجتهد نبودهاند اشتباه و غلط خواهد بود.
نه تنها این شاهد نمیتواند اثبات کند که آیتالله خامنهای در این سالها مجتهد نبوده، بلکه شاهد خوبی بر اجتهاد ایشان است و آن اینکه آقای کدیور از مرحوم آقای سید احمد خمینی جملهای را از امام (ره) نقل میکند که آن جمله این است: «آیتالله خامنهای مجتهد مسلم است» و در نتیجه، برای رهبری شرایط کافی را دارد. حال اگر طبق گفتهی آقای کدیور، تصدی امور کشور در فاصلهی زمانی 1357 تا 1368 باعث شود که آقای خامنهای از درس و بحث فقهی خود بازماند، طبق گفتهی امام خمینی که فرمودهاند ایشان (آیتالله خامنهای) مجتهد مسلم است، میتوان نتیجه گرفت که آیتالله خامنهای قبل از انقلاب به اجتهاد مطلق رسیده است. بنابراین نتیجهگیری آقای کدیور مبنی بر اینکه آیتالله خامنهای تا قبل از انقلاب مجتهد نبوده است، اشتباه و غلط خواهد بود، زیرا اگر ایشان قبل از انقلاب مجتهد نبودهاند و بعد از انقلاب هم فرصت نداشتهاند به این درجه دست یابد، اجتهاد مسلم ایشان زیر سؤال خواهد رفت. به این ترتیب، اظهارنظر مرحوم امام دربارهی ایشان اشتباه خواهد بود. این در حالی است که آقای کدیور قبول کردهاند اگر این اظهارنظر امام (ره) در مورد آیتالله خامنهای ثابت شود، اجتهاد آقای خامنهای اثبات میگردد. اگر ادعای آقای کدیور در این مورد که آیتالله خامنهای تا قبل از انقلاب مجتهد نبودهاند، درست باشد، با توجه به اظهارنظر امام، باید ادعای دومِ آقای کدیور که اشتغال به مناصب دولتی باعث عدم رسیدن آقای خامنهای به مقام اجتهاد شده است، باطل باشد، زیرا در این صورت، آیتالله خامنهای هیچگاه به اجتهاد نرسیده است. براساس ادعاهای آقای کدیور، کلام امام باطل خواهد بود، در حالی که خود آقای کدیور بطلان کلام امام را در فرض ثبوت قبول ندارد. نتیجه آنکه شاهد اول به دلایل متعدد اشتباه است و قادر به اثبات ادعا نیست و این دو ادعا، یعنی اینکه ایشان تا قبل از انقلاب مجتهد نبوده و دیگر اینکه بعد از انقلاب هم بهخاطر مشغلههای زیاد نتوانسته به این درجه برسد، هر کدام صحیح باشد، دیگری باطل خواهد بود.(*)
ادامه دارد…
* حجتالاسلام مجید بابایی، استاد حوزه و دانشگاه/ برهان/۱۳۹۳/۵/۲۱