۱۳۹۳/۰۵/۲۲
–
۱۷۰۶ بازدید
باید توجه داشت که بین اخلاق و علم اخلاق فرق است .
اخلاق در لغت
اخلاق از نظر لغت جمع خُلْق به معنای خوی، طبع، سجیه و عادت است،[۱] اعم از این که آن سجیه و عادت نیکو باشد یا زشت و بد.
اخلاق در لغت
اخلاق از نظر لغت جمع خُلْق به معنای خوی، طبع، سجیه و عادت است،[1] اعم از این که آن سجیه و عادت نیکو باشد یا زشت و بد.
اخلاق در اصطلاح
دانشمندان علم اخلاق برای اخلاق معانی متعدّدی ارائه نمودند:
الف. برخی آن را ملکه ای نفسانی دانسته اند که مقتضی صدور کارها از انسان بدون نیاز به فکر و اندیشه است.
ب. برخی نیز اخلاق را تنها بر فضایل اخلاقی اطلاق می کنند و آن را در مقابل ضد اخلاق به کار می برند.
ج. و گاهی نیز به معنای نهاد اخلاقی زندگی به کار می رود.[2]
بنابراین معانی اصطلاحی متفاوتی برای اخلاق بیان شده است که جمع دقیق آن ممکن نیست، امّا می توان اخلاق را در اصطلاح دانشمندان اسلامی، به گونه ای جمع بندی کرد که نسبتاً جامع بین آنها باشد و آن عبارت است از: اخلاق، کیفیتی برای نفس آدمی است که رفتارهایی متناسب با آن از انسان بروز می کند؛ یعنی اگر کیفیت نفس خوب باشد، کارهای خوب و اگر بد باشد کارهای بد صورت می گیرد؛ پس اخلاق به اخلاق حسنه، خوب، اخلاق رذیله و بد تقسیم می شود. این کیفیت نفسانی ممکن است به صورت غیر راسخ و یا به شکل ملکه در آید.
علم اخلاق:
برای علم اخلاق نیز تعاریف متعدّد و مختلفی ذکر شده است.
عالمان اسلامی و غربی تعریف هایی برای علم اخلاق ارایه کرده اند که به بعضی از آنها اشاره می کنیم.
الف. برخی علم اخلاق را علم چگونگی اکتساب اخلاق نیکو دانسته اند که براساس آن، افعال و احوال شخص نیکو می شود.[3]
ب. برخی نیز آن را علم چگونه زیستن خوانده اند.[4]
ج. برخی بر اساس همان معنای لغوی اخلاق به تعریف علم اخلاق پرداختهاند. به عنوان مثال علم اخلاق به علم آگاهی و اطلاع از عادات و آداب و سجایای بشری[5] تعریف شده است.
د. همچنین مرحوم نراقی در جامع السعادات می گوید: علم اخلاق دانش صفات (ملکات) مهلکه و منجیه و چگونگی موصوف شدن و متخلق گردیدن به صفات نجاتبخش و رهائی از صفات هلاککننده است.[6]
همچنین استاد مطهری عقیده دارد علاوه بر صفات و اعمال انسانی، علم اخلاق شامل اینکه «نحوه وجود انسان از لحاظ ارزشی چگونه باید باشد» نیز می شود: « معمولا می گویند اخلاق، دستور چگونه زیستن را در دو ناحیه به ما می دهد: یکی در ناحیه چگونه رفتار کردن و دیگری در ناحیه چگونه بودن. در حقیقت چگونه زیستن دو شعبه دارد: شعبه چگونه رفتار کردن و شعبه چگونه بودن .چگونه رفتار کردن مربوط می شود به اعمال انسان که البته شامل گفتار هم می شود که چگونه باید باشد. و چگونه بودن مربوط می شود به خویها و ملکات انسان که چگونه و به چه کیفیت باشد. در این بیان چنین فرض شده که به هر حال انسان یک چیستی و یک ماهیت دارد ماوراء رفتارها و ماوراء خویها و ملکاتش، اخلاق سروکار با ماهیت انسان ندارد.
ولی بنابر نظریه( اصالت وجود تنها وجود است که اصیل و دارای آثار است و ماهیت وجود حقیقی ندارد ) از یک طرف، و بالقوه بودن و نامتعین بودن شخصیت انسانی انسان از طرف دیگر، و تأثیر رفتار در ساختن نوع خلق و خویها، و نقش خلق و خویها در نحوه وجود انسان که چه نحوه وجود باشد، در حقیقت اخلاق تنها علم چگونه زیستن نیست، بلکه علم چه بودن هم هست.»
پس می توان علم اخلاق را اینگونه تعریف کرد: «علم اخلاق علمی است که دستورالعملهای کلی برای زیستن مقدس، متعالی و ارزشمند را مورد بحث قرار می دهد. به عبارت دیگر علم اخلاق علم قالبهای کلی چگونه بودن و چگونه زیستن متعالی و با قداست می باشد. این چگونگی، هم شامل رفتار می شود و هم شامل ملکات نفسانی، یعنی انسان باید چگونه رفتار کند و چگونه ملکاتی باید داشته باشد تا زیستن او باارزش باشد. ملکاتی مانند عدالت، تقوا، شجاعت، عفت، حکمت، استقامت، وفا، صداقت و …»
با توجه به کتاب های اخلاقی؛ چون جامع السعادات، معراج السعاده و …[7] می توان گفت که علم اخلاق از دیدگاه دانشمندان اسلامی، علمی است که از انواع صفات خوب و بد بحث کرده، آنها را مورد شناسایی و تعریف و تبیین قرار داده، کیفیت اکتساب صفات خوب و فضایل را و نیز چگونگی زدودن صفات رذیله را بیان کرده است.
بنابراین، موضوع علم اخلاق عبارت است از: صفات خوب و روش کسب آنها و صفات بد و راه زدودن آنها؛ این صفات خوب و بد از آن جهت که با افعال اختیاری انسان مرتبط هستند در علم اخلاق مورد نظر می باشند. غایت علم اخلاق رساندن انسان به کمال و سعادت جاودان و منزل مقصودی است که برای رسیدن به آن خلق شده است. چنان که بیان شد علم اخلاق یکی از شعبه های فلسفه به معنای عام آن بوده است.
جامع ترین تعریف
اخلاق عبارت است از: روش و منش چه نیک و چه بد و علم اخلاق؛ یعنی دانش به این روش ها و منش ها و این که کدامشان باید مورد عمل قرار گیرد و به عبارتی تفاوت اخلاق و علم اخلاق، تنها در صحنه نظریه پردازی و عملکرد بوده و بر این اساس، سخن از جامعیت هر کدام نسبت به دیگری معنایی نخواهد داشت.
پی نوشت:
(1). قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج 2، ص 293، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371 ش ؛ طریحى، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 5، ص 156، کتابفروشى مرتضوى ، تهران، چاپ سوم ، 1375 ش.
(2). برای توضیح بیشتر به پایگاه حوزه نت مراجعه نمایید.
(3). ر . ک: طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، ص 14، کتابفروشی اسلامیه، بی تا، تهران.
(4). مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ج 2، ص 190، صدرا، تهران، چاپ ششم، 1368.
(5). ژانه، پیر، اخلاق، ص53، ترجمه بدرالدین کتابی، اصفهان، انتشارات آموزش و پرورش، 1373.
(6). نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج1، ص 34، نجف، مطبعه الزهراء، 1368ق.
(7). ر. ک: نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، مؤسسه اعلمی، بیروت، چاپ ششم، 1408 هـ ق؛ نراقی، ملااحمد، معراج السعادة، تهران، انتشارات رشیدی، تهران، بی تا.