کارهای خرق عادت صوفیان یا مرتاضها
۱۳۹۳/۰۵/۱۴
–
۶۰۱ بازدید
با سلام چرا با وجودی که علما صوفیان یا مرتاضها را بر غیر شریعت میدانند اما از این افراد کارهای خرق عادت زیادی دیده میشود مثلا روی اب راه میروند ایا هر کسی که یسری ریاضات و سختی متحمل شود به این قدرتها دست می یابد حتی اگر راه شرعی را طی نکرده باشد؟
با سلام و ادب و تشکر ازارتباط شما با این مرکز
1. انسان داراى روحى است که اگر تقویت شود، قدرت تصرف در امور و اشیاى دیگر را به دست مى آورد. البته این تصرف بر اساس نظام على و معلولى است. مرتاضان و کسانى که کارهاى خارق العاده انجام مى دهند، تا حدودى داراى کارهایى هستند که نوعى کرامت شمرده مى شود و از این جهت با عرفا و صاحبان ولایت تکوینى تشابه دارند. دلیل آن را نیز باید در این نکته جست و جو کرد که نظام جهان بر اساس علت و معلول است و هر پدیده اى بر اساس علتى موجود مى شود.
علت برخى امور روشن و واضح است. چنان که علت عادى توقف قطار ترمز لکوموتیوران است؛ اما علت برخى از کارها خلاف عادت است. مثل این که کسى با قدرت روحى خود قطار را متوقف مى کند.
روح انسان فرمانده بدن است و کلیه کارهاى بدن سالم تحت فرمان او انجام مى شود. برخى از نفوس به دلیل تمرین ها و ریاضت هاى خاص چنان قوى مى شوند که مى توانند افزون بر بدن خود، در انسان ها و اشیاى دیگر نیز حالت تدبیر داشته باشند. انسانى که اراده خود را قوى کرد، امکان مى یابد بر امور و پدیده ها تأثیر بگذارد. این جزئى از نظام علت و معلول جهان و نشانه قدرت نفس انسان است؛ زیرا نفس انسان مظهر خداوند است و در صورتى که تقویت شود، توان تصرف و انجام کارهاى خلاف عادت را به دست مى آورد.
تقویت نفس با تمرین هایى که اصطلاحاً ریاضت خوانده مى شود، حاصل مى گردد. ریاضت دو گونه است: ریاضت شرعى که مطابق با شرع و با راهنمایى معنوى ولى الله الاعظم – سلام الله علیه – انجام مى شود؛ و ریاضت هاى غیر شرعى. پویندگان راه شریعت به مدارج قرب الاهى و ولایت تکوینى نائل مى آیند؛ اما آنان که از روش هاى غیر شرعى بهره مى برند، تنها توان تصرف در برخى امور را به دست مى آورند.
عرفا و مرتاضان از جهت بروز کرامت با هم تشابه دارند و هر دو کارهاى خارق العاده انجام مى دهند. البته آن که به مقام قرب وارد شد و از خود فانى گردید، در صدد بروز کرامت و کارهاى خارق العاده نیست، و آنچه از وى عیان مى شود، امورى است که از وسعت وجودى اش ریزش مى کند.مرحوم ملاصدرا مى فرماید: و لیس عندنا من شرط الولایة ظهور الکرامة و خوارق العادة.(مفاتیح الغیب، ص 488)
آرى، برخى انسان ها به واسطه قدرت روحى خود مى توانند کارهاى خارق العاده انجام دهند؛ زیرا نظام عالم براساس علت و معلول است، برخى از علت ها براى ما روشن است و آن ها را علت هاى عادى مى خوانیم و برخى براى ما آشکار نیست و آن ها را خلاف عادت مى پنداریم. کارهاى خلاف عادت این افراد به نفس انسانى ریاضت کشیده منتسب است. بین این انسان ها و عارفان تفاوت هاى زیر قابل توجه مى نماید:
1. عارف به مقام قرب بار یافته، براساس دستورهاى شرعى به مقامى رسیده است که مى تواند کارهاى خدایى انجام دهد. امام صادق – سلام الله علیه – مى فرماید: «العبودیة جوهرة کنهُها الربوبیة، فما فُقد فى العبودیة وُد فى الربوبیّة و ما خفى عن الربوبیّة أُصیب فى العبودیة؛ بندگى گوهرى است که حقیقت آن مقام ربوبیت [تصاحب در امور] است. پس آنچه در بندگى پنهان است، در مقام ربوبیت یافت مى شود و هر آنچه در مقام ربوبیت پنهان باشد، با بندگى حاصل مى شود. شرح فارسى مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، عبدالرزاق گیلانى، تصحیح دکتر سید جلال الدین محدث(ارموى)، ج 2، ص 537-536. «رب» به معناى مالک و صاحب است که در آنچه تحت تصرفش است، قدرت تصرف دارد. بدین اعتبار یکى از اسماى حسناى حضرت حق «رب» (صاحب اختیار تمام موجودات) است. «مقام ربوبیت» یعنى مقام تصرف در امور و اشیا. روایت شریف مى گوید: آن که به مقام بندگى راه یافت ،داراى گوهرى مى شود که مى تواند در امور و اشیا تصرف داشته باشد؛ به عبارت دیگر، حقیقت و کنه بندگى مقام ربوبیت است و آن که بنده شد، آقاى جهان و مظهرى از اسم «رب» خداى جهانیان مى گردد. ظاهر بندگى در دنیا اظهار و ابراز ذلت و عجز است و باطن آن آقایى. بنابراین، آن که به مقام قرب الاهى راه یافت، توان تصرف در امور و اشیاى بیرون از خود را به دست مى آورد. عرفا براساس همین مقام کارهاى خارق العاده انجام مى دهند؛ اما مرتاضان باتمرین هاى خلاف شرع نفس خود را تقویت مى کنند.
2. هدف عرفا بروز کرامت نیست. هدف آن ها بندگى خدا و دعوت مردم به توحید و بندگى خداوند متعال است و کراماتشان در جهت دعوت مردم به ماوراى طبیعت و حقایق معنوى یا کمک به رفع مشکلات مردم تحقق مى یابد. در حقیقت مَثَل آن ها مَثَل ظرف لبریز از آب است که گاه آب از آن سرازیر مى شود؛ اما هدف مرتاضان رسیدن به شهرت یا تقویت نفس است.
3. عرفا بسته به درجه قربشان داراى قدرت تصرف و کارهاى خارق العاده متنوع و گسترده اند؛ زیرا آن ها خدایى شده اند وخداى عالم نامحدود است. پس هر چه بهره آن ها از فیض الاهى بیش تر باشد، قدرت بیش ترى دارند. در حالى که مرتاضان از قدرت محدود و کارهایى با تنوع اندک بهره مى برند؛ مثلاً آن ها نمى توانند مرده زنده کنند، ولى عارف بالله با اجازه الاهى مرده زنده مى کند.
4. تمام کارهاى عارفان با توجه به اجازه و رضایت الاهى براساس شرع و فضائل اخلاقى است؛ بدون اجازه الاهى به هیچ کارى دست نمى یازند و در همه حال بنده اویند. مقام آن ها مقام فناى فى الله و بقاى بالله است؛ برخلاف مرتاضان که براساس خواهش نفس کار مى کنند و چه بسا کارهاى خلاف اخلاق نیز انجام مى دهند.
5. کارهاى مرتاضان بر آموزش وتمرین استوار است و انجام هر کارى با آموزش و تمرین و پشتکار فرد میسر مى شود؛ اما عارف بر اساس بندگى و مقام قرب داراى قدرت تصرف مى شود و در این جهت از کسى آموزش خاصى نمى بیند.
1. انسان داراى روحى است که اگر تقویت شود، قدرت تصرف در امور و اشیاى دیگر را به دست مى آورد. البته این تصرف بر اساس نظام على و معلولى است. مرتاضان و کسانى که کارهاى خارق العاده انجام مى دهند، تا حدودى داراى کارهایى هستند که نوعى کرامت شمرده مى شود و از این جهت با عرفا و صاحبان ولایت تکوینى تشابه دارند. دلیل آن را نیز باید در این نکته جست و جو کرد که نظام جهان بر اساس علت و معلول است و هر پدیده اى بر اساس علتى موجود مى شود.
علت برخى امور روشن و واضح است. چنان که علت عادى توقف قطار ترمز لکوموتیوران است؛ اما علت برخى از کارها خلاف عادت است. مثل این که کسى با قدرت روحى خود قطار را متوقف مى کند.
روح انسان فرمانده بدن است و کلیه کارهاى بدن سالم تحت فرمان او انجام مى شود. برخى از نفوس به دلیل تمرین ها و ریاضت هاى خاص چنان قوى مى شوند که مى توانند افزون بر بدن خود، در انسان ها و اشیاى دیگر نیز حالت تدبیر داشته باشند. انسانى که اراده خود را قوى کرد، امکان مى یابد بر امور و پدیده ها تأثیر بگذارد. این جزئى از نظام علت و معلول جهان و نشانه قدرت نفس انسان است؛ زیرا نفس انسان مظهر خداوند است و در صورتى که تقویت شود، توان تصرف و انجام کارهاى خلاف عادت را به دست مى آورد.
تقویت نفس با تمرین هایى که اصطلاحاً ریاضت خوانده مى شود، حاصل مى گردد. ریاضت دو گونه است: ریاضت شرعى که مطابق با شرع و با راهنمایى معنوى ولى الله الاعظم – سلام الله علیه – انجام مى شود؛ و ریاضت هاى غیر شرعى. پویندگان راه شریعت به مدارج قرب الاهى و ولایت تکوینى نائل مى آیند؛ اما آنان که از روش هاى غیر شرعى بهره مى برند، تنها توان تصرف در برخى امور را به دست مى آورند.
عرفا و مرتاضان از جهت بروز کرامت با هم تشابه دارند و هر دو کارهاى خارق العاده انجام مى دهند. البته آن که به مقام قرب وارد شد و از خود فانى گردید، در صدد بروز کرامت و کارهاى خارق العاده نیست، و آنچه از وى عیان مى شود، امورى است که از وسعت وجودى اش ریزش مى کند.مرحوم ملاصدرا مى فرماید: و لیس عندنا من شرط الولایة ظهور الکرامة و خوارق العادة.(مفاتیح الغیب، ص 488)
آرى، برخى انسان ها به واسطه قدرت روحى خود مى توانند کارهاى خارق العاده انجام دهند؛ زیرا نظام عالم براساس علت و معلول است، برخى از علت ها براى ما روشن است و آن ها را علت هاى عادى مى خوانیم و برخى براى ما آشکار نیست و آن ها را خلاف عادت مى پنداریم. کارهاى خلاف عادت این افراد به نفس انسانى ریاضت کشیده منتسب است. بین این انسان ها و عارفان تفاوت هاى زیر قابل توجه مى نماید:
1. عارف به مقام قرب بار یافته، براساس دستورهاى شرعى به مقامى رسیده است که مى تواند کارهاى خدایى انجام دهد. امام صادق – سلام الله علیه – مى فرماید: «العبودیة جوهرة کنهُها الربوبیة، فما فُقد فى العبودیة وُد فى الربوبیّة و ما خفى عن الربوبیّة أُصیب فى العبودیة؛ بندگى گوهرى است که حقیقت آن مقام ربوبیت [تصاحب در امور] است. پس آنچه در بندگى پنهان است، در مقام ربوبیت یافت مى شود و هر آنچه در مقام ربوبیت پنهان باشد، با بندگى حاصل مى شود. شرح فارسى مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، عبدالرزاق گیلانى، تصحیح دکتر سید جلال الدین محدث(ارموى)، ج 2، ص 537-536. «رب» به معناى مالک و صاحب است که در آنچه تحت تصرفش است، قدرت تصرف دارد. بدین اعتبار یکى از اسماى حسناى حضرت حق «رب» (صاحب اختیار تمام موجودات) است. «مقام ربوبیت» یعنى مقام تصرف در امور و اشیا. روایت شریف مى گوید: آن که به مقام بندگى راه یافت ،داراى گوهرى مى شود که مى تواند در امور و اشیا تصرف داشته باشد؛ به عبارت دیگر، حقیقت و کنه بندگى مقام ربوبیت است و آن که بنده شد، آقاى جهان و مظهرى از اسم «رب» خداى جهانیان مى گردد. ظاهر بندگى در دنیا اظهار و ابراز ذلت و عجز است و باطن آن آقایى. بنابراین، آن که به مقام قرب الاهى راه یافت، توان تصرف در امور و اشیاى بیرون از خود را به دست مى آورد. عرفا براساس همین مقام کارهاى خارق العاده انجام مى دهند؛ اما مرتاضان باتمرین هاى خلاف شرع نفس خود را تقویت مى کنند.
2. هدف عرفا بروز کرامت نیست. هدف آن ها بندگى خدا و دعوت مردم به توحید و بندگى خداوند متعال است و کراماتشان در جهت دعوت مردم به ماوراى طبیعت و حقایق معنوى یا کمک به رفع مشکلات مردم تحقق مى یابد. در حقیقت مَثَل آن ها مَثَل ظرف لبریز از آب است که گاه آب از آن سرازیر مى شود؛ اما هدف مرتاضان رسیدن به شهرت یا تقویت نفس است.
3. عرفا بسته به درجه قربشان داراى قدرت تصرف و کارهاى خارق العاده متنوع و گسترده اند؛ زیرا آن ها خدایى شده اند وخداى عالم نامحدود است. پس هر چه بهره آن ها از فیض الاهى بیش تر باشد، قدرت بیش ترى دارند. در حالى که مرتاضان از قدرت محدود و کارهایى با تنوع اندک بهره مى برند؛ مثلاً آن ها نمى توانند مرده زنده کنند، ولى عارف بالله با اجازه الاهى مرده زنده مى کند.
4. تمام کارهاى عارفان با توجه به اجازه و رضایت الاهى براساس شرع و فضائل اخلاقى است؛ بدون اجازه الاهى به هیچ کارى دست نمى یازند و در همه حال بنده اویند. مقام آن ها مقام فناى فى الله و بقاى بالله است؛ برخلاف مرتاضان که براساس خواهش نفس کار مى کنند و چه بسا کارهاى خلاف اخلاق نیز انجام مى دهند.
5. کارهاى مرتاضان بر آموزش وتمرین استوار است و انجام هر کارى با آموزش و تمرین و پشتکار فرد میسر مى شود؛ اما عارف بر اساس بندگى و مقام قرب داراى قدرت تصرف مى شود و در این جهت از کسى آموزش خاصى نمى بیند.