خانه » همه » مذهبی » موارد مشورت در «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ»

موارد مشورت در «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ»


موارد مشورت در «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ»

۱۳۹۳/۰۵/۰۱


۲۴۲۶ بازدید

وامرهم شورا و بینهم در چه اموری است

باسلام وآرزوی قبولی طاعات ،مسئله مشورت هم درآیه 159سوره آل عمران « وَ شَاوِرْهُمْ فىِ الْأَمْرِ»وهم درآیه 38سوره شوری «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ» مطرح شده است .لکن باتوجه به تفاسیرموجود درذیل آیات مذکورمشورت دروضع قوانین واحکام الهی معنی ندارد زیرا وضع احکام نه ازوظایف مردم است ونه در توان وفهم آنان بلکه مشورت در مسائلى است که مربوط به مردم باشد، ولى در امورى که مربوط به خداوند است نظیر بعثت، امامت و عبادت، جاى مشورت نیست. نماز پیمان الهى است، «الصلاة عهد الله» عهد خدا را باید انجام داد و نیازى به مشورت ندارد. امامت و رهبرى امّت نیز عهد الهى است، زیرا همین که حضرت ابراهیم از خداوند درخواست کرد که نسل او رهبر جامعه شود، خداوند فرمود: رهبرى و امامت پیمان و عهد من است و سپردن آن مربوط به گزینش من است نه دعاى تو و اگر از شخصى ظلمى سربزند لایق رهبرى نیست، «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» پس در رهبرى امّت، باید تسلیم او باشیم، چنانکه قرآن مى فرماید: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» امامت به انتخاب من است.خلاصه اینکه شورى و مشورت، مربوط به امور اجتماعى ویا امورشخصی مردم است، نه احکام و دستورات دینى.طلحه و زبیر به حضرت على علیه السلام گفتند: ما به شرطى با تو هستیم که در هر کار با ما مشورت کنى، زیرا حساب ما از دیگران جداست، حضرت فرمودند: «نظرت فى کتاب الله و سنة رسوله فامضیت ما دلانى علیه و اتبعته و لم احتج الى آرائکما فیه و لا رأى غیرکما و لو وقع حکم لیس فى کتاب الله بیانه و لا فى السنة برهانه و احتیج الى المشاورة فیه لشاورتکما فیه» « شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 7، ص 41» من در کتاب خدا و سنّت رسول او نگاه مى کنم هر چه بود پیروى مى کنم و نیازى به رأى و مشورت شما و دیگران ندارم ولى هرگاه امرى بود که در کتاب و سنّت برهانى بر آن نداشتم و نیاز به مشورت بود با شما مشورت خواهم کرد. آیت الله مکارم شیرازی درذیل آیه 159آل عمران درجلد20، ص: 463 تفسیر نمونه،می نویسد: گرچه کلمه الامر در شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ مفهوم وسیعى دارد و همه کارها را شامل مى شود ولى مسلم است که پیامبر ص هرگز در احکام الهى با مردم مشورت نمى کرد بلکه در آنها صرفا تابع وحى بود.بنا بر این مورد مشورت، تنها طرز اجراى دستورات و نحوه پیاده کردن احکام الهى بود و بعبارت دیگر پیامبر ص در قانون گذارى، هیچوقت مشورت نمى کرد و تنها در طرز اجراى قانون نظر مسلمانان را مى خواست و لذا گاهى که پیامبر ص پیشنهادى را طرح مى کرد مسلمانان نخست سؤال مى کردند که آیا این یک حکم الهى است؟ و یک قانون است که قابل اظهار نظر نباشد و یا مربوط به چگونگى تطبیق قوانین مى باشد اگر از قبیل دوم بود اظهار نظر مى کردند و اگر از قبیل اول بود تسلیم مى شدند.
چنان که در جنگ بدر لشکر اسلام طبق فرمان پیغمبر ص مى خواستند در نقطه اى اردو بزنند یکى از یاران بنام حباب بن منذر عرض کرد اى رسول خدا ص این محلى را که براى لشگرگاه انتخاب کرده اید طبق فرمان خدا است که تغییر آن جایز نباشد و یا صلاحدید خود شما مى باشد.
پیامبر ص فرمود: فرمان خاصى در آن نیست، عرض کرد: اینجا به این دلیل و آن دلیل جاى مناسبى براى اردوگاه نیست دستور دهید لشکر از این محل حرکت کند و در نزدیکى آب براى خود محلى انتخاب نماید پیغمبر اکرم ص نظر او را پسندید و مطابق رأى او عمل کرد « تفسیر المنار ج 4 ص 200»

ممکن است این مطلب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد