۱۳۹۳/۰۴/۲۹
–
۲۲۲ بازدید
از عرفان حلقهایها باید پرسید اگر شفای معصومین به معنای جداشدن ارواح مرحومین از حریم ما باشد، این چه معجزه ای است که عرفان حلقهای هم آنرا بلدند؟ آیا چنین باوری در حقیقت زیر سوال بردن حقیقت اعجاز نیست.
فراموش نشود رهبر عرفان حلقه چون معتقد است به ابزارهایی که مسیح پیامبر برای درمانگری در اختیار داشت، دست یافته است، مفهوم درمان را به مفهوم عرفان پیوند زده و درمان را مقدمه عرفان معرفی کرده است و الا چه ضرورتی داشت به این شدت، سلامت جسم به کشف و شهود گره بخورد؟
یک مطلب بسیار ظریف در اینجا وجود دارد و آنهم این است که معجزه به معنای امری است که ابزارش در اختیار دیگران نیست، از همین منظر است که نه کار شعبده بازها و نه کار ساحران و نه کار شمنها و نه معرکه گیریهای طاهری، هیچ کدام معجزه و خرق عادت محسوب نمیشوند. از همینرو سحر اگرچه ابزارش مخفی و متافیزیکی است؛ اما چون ابزارش قابل دسترسی است، معجزه بحساب نمیآید. بالاتر باید گفت که معجزه امری است که ابزار ندارد و به محض اراده معصوم(ع) محقق میشود. یعنی پشتوانهای که دارد روح بزرگ امام معصوم است و معصوم برای شفا دادن نه لازم است که کالبد ذهنی را از دیگران بیرون بکشد و نه لازم است از تشعشع دفاعی استفاده کند و نه لازم است زمان در اختیار داشته باشد و نه لازم است دیگران را به عمل نظاره گری محض و شاهد بودن و تسلیم بودن دعوت کند. از اینجا معلوم است که تصرفاتی که درعرفان حلقه انجام میپذیرد همه ابزاربَر است و ابزارها همه از قضا ابزارهای غیر دینیاند. مثلا فرایندِ قضاوت نکردن در عمل نظارهگری که در حقیقت از کارانداختن قوه عاقله (که همان رسول باطنی انسانهاست) و پرهیز دادن عقل از عمل تجزیه و تحلیل و قضاوت است. و یا اینکه در عرفان حلقه استفاده از حلقههایی که طاهری آموزش میدهد مانند حلقههای رحمانیت، از یکطرف عرفان معرفی میشود و از طرف دیگر با تقوی و پرهیزگاری و دینداری و بی دینی بی ارتباط معرفی شده است. چرا ابزارها در عرفان حلقه این گونه با دینداری فاصله میگیرند و همه به یک سان میتوانند عرفان و اشراق را تجربه نمایند؟