۱۳۹۳/۰۴/۲۹
–
۱۴۰۰ بازدید
دوست گرامی. تنفر از گناه ملازم عشق به عبادت است، زیرا تا انسان از دنیا جدا نشود، عاشق خدا نخواهد بود. همچنین که فناء در دنیا ضد فناء فی الله است و ریشه گناه در دنیا طلبی و دنیا پرستی و حب دنیا است.
در روایت هست که هیچ گرفتاری به انسان نمی رسد مگر بواسطه گناه. معنی این حدیث این است که گناه موجب سختیها ومشکلاتی برای زندگی انسان می شود! واین طبیعی است چون گناه کردن یعنی از جاده اصلی خارج شدن ، کسی که از اطاعت الهی خارج شود ومسیر سعادت را طی نکتد هر پیش آمد ناگواری را ممکن است که برای وی پیش بیاید!
هرعملی عکس العمل دارد وهر دمی بازدم ! اگر کسی گناهی مرتکب شد ؛ نتیجه عمل، قهری ویقینی است ،نمی شود که شخصی لیوان پرآب را کج کند و آب نریزد! ولو اینکه بی دلیل ویا الکی ویا غیر ارادی باشد ! آتش می سوزاند ، سیل ویران می کند ، باران سیراب می کند ، آفتاب می خشکاند ….وهمه اینها به دلیل تاثیر سبب در مسبب وعلت درمعلول است ، این تاثیرات به دلیل ذاتی بودن نتیجه است؛ ارادی ویا عمدی(ویاالکی )بودن ویا نبودن دخالتی ندارد !
حتی اگر کسی ازارتکاب گناهی که کرده ناراحت شود، تاثیر گناه باز هم قهری است ، بله ممکن است دراثر پشیمانی از ارتکاب آن وتوبه کردن، عقوبت اخروی ویا (حتی) دنیایی آن انشاالله برداشته شود !
ولی اثر وضعی گناه سرجایش باقی است ! مثلا سنگ بزرگی که به شیشه اتاق اصابت می کند، هر چند پرتاب کننده بلافاصله بعد از پرتاب، پشیمان شود ویا ناراحت شود واز صاحبخانه عذر خواهی هم بکند ولی باز هم شیشه می شکند ، حتی اگر صاحبخانه ببخشد واز او غرامت هم نگیرد! ولی اثر وضعی این شکسته شدن ،مانند ورود سرما به داخل اتاق قهری است !
اینکه هر گناهی اثر وضعی مخصوصی دارد صحیح است وطوفان وسیلی که از بلاهای طبیعی است حضرت امام سجاد علیه السلام دردلیل آن چنین می فرمایند: برخی از مصادیق گناهانی که موجب نزول بلا می شود عبارتند از: یاری نکردن کسی که دادرس می طلبد، کمک نکردن مظلوم و امر به معروف و نهی از منکر را ضایع نمودن(ترک کردن امر به معروف ونهی از منکر) .»
در آیات و روایات بسیار دیگری نیز این معنا تبیین و تشریح شده است که چگونه پرداخت زکات و در پیش گرفتن تقوای الهی از سوی جامعه ای، می تواند موجب افزایش رزق و روزی شود و یا درهای آسمان را به روی بندگان بگشاید، چنان که ترک تقوا و ارتکاب گناه از سوی عده ای از مردم، موجب می شود تا آنان گرفتار بلاهای به ظاهر طبیعی چون سیل و زلزله شوند. از این رو در علت وقوع امور طبیعی چون زلزله و سیل و توفان، تنها نمی بایست به علل طبیعی آن توجه داشت، بلکه به رفتارهای آدمی نیز توجه کرد که موجب می شود زمین بر خود بلرزد و خشم خویش را به شکل زمین لرزه ای یا توفانی آشکار کند. در حقیقت فسادی که در آب و هوا و دریا و خشکی پدید می آید، یکی از عوامل بسیار مؤثر و مهم آن دستاوردهای زشت و پلید بشری است. (ظهرالفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس)(روم /41 )به هر حال در تفکر اسلامی و روایات معتبر و آیات وحیانی، اثبات شده است که جهان تکوین چنان به هم پیوسته است که رفتارهای آدمی می تواند در جهان خارج و طبیعت تأثیر شگرفی به جا گذارد بطوری که زمین لرزه ها و توفان ها از جمله کوچک ترین آثار آن باشد.
. در کتاب شریف معانی الاخبار در صفحه ۲۷۰ روایتی از امام سجاد(ع)نقل شده که به تبیین مصادیق هر دسته از گناهان می پردازد.
1- گناهان تغییردهنده نعمت: برخی از گناهان موجب می شوند که نعمتی به نقمت تبدیل شود و انسان نعمتی را از دست بدهد. امام سجاد(ع)در بیان این دسته از گناهان تغییردهنده موجب می شود تا انسان دچار ندامت و پشیمانی شود. البته در بسیاری از موارد پشیمانی سودی ندارد و به این سادگی نمی توان آن را جبران کرد. این گونه نیست که تنها با عذر و پوزش خواهی و اظهار پشیمانی بتوان آن را جبران کرد و وضعیت را به حالت پیشین آن بازگردند. امام سجاد(ع) برخی از مصادیق این دسته از گناهان را این گونه برمی شمارد
2- «گناهانی که موجب پشیمانی می شود عبارتند از: کشتن نفسی که خداوند آن را تحریم کرده است. خداوند در داستان قابیل هنگامی که برادرش هابیل را می کشد و از دفن او عاجز و ناتوان می شود، می فرماید: پس، از پشیمانان شد؛ (مائده، آیه ۳۱ )، و ترک صله رحم- در صورتی که قادر بدان باشد- نماز را نخواند تا وقتش بگذرد، ترک وصیت و رد مظالم و ندادن زکات تا زمانی که مرگ فرابرسد و زبان بسته گردد .»
3- گناهان نقمت آور: «برخی از مصادیق گناهانی که نقمت و گرفتاری را موجب می شود عبارتند از: معصیت کردن انسان خداشناس (ستم کردن شخص از روی آگاهی)، گردنکشی و تجاوز و دست درازی به مردم حقوق ایشان و دست انداختن و مسخره کردن مردم .»
4- گناهان دفع کننده فیوضات الهی: این گناهان عبارتند از: « اظهار فقر و نداری، در وقت نماز عشاء و نماز صبح خوابیدن، کوچک شمردن نعمتهای الهی و شکایت کردن از خداوند عزیز وجلیل .»
5- گناهان عصمت زدا: « برخی از گناهان، حرمت و احترام را از شخص می گیرد و موجبات هتک حرمت او را فراهم می اورد و شخص را در جامعه خوار و ذلیل می کند و پرده عصمت و حرمت او را می درد.امام سجاد(ع)مصادیق این دسته از گناهان را اینگونه بیان می کند: شرابخواری، قماربازی، با سخن بیهوده و شوخی کردن مردم را بخنداند، ذکر عیبهای مردم. و با کسانی که عقاید و اعمالشان مشکوک است، نشست و برخاست داشتن .»
۶ – موجبات نزول بلا: برخی از مصادیق گناهانی که موجب نزول بلا می شود عبارتند از: یاری نکردن کسی که دادرس می طلبد، کمک نکردن مظلوم و امر به معروف و نهی از منکر را ضایع نمودن .»
۷ – موجبات پیروزی دشمنان: برخی از گناهان مردم و جامعه موجب می شود تا دشمنان بر جامعه مسلط شوند و جامعه نتواند در برابر دشمنان مقاومت کند و به پیروزی دست یابد. این گناهان چنانکه امام سجاد(ع)می فرمایند عبارت است از: «آشکارا ظلم نمودن، علنی مرتکب گناه شدن، حرام را حلال شمردن، در برابر نیکان سرکشی کردن و از اشرار و بدان، اطاعت کردن .»
۸ – موجبات تعجیل مرگ: بسیاری از مردم به مرگ عادی نمی میرند یعنی مرگهای آنان مرگ اجل مسمی نیست بلکه اجل معلق است. امام صادق(ع)می فرمودند: «نعوذ بالله من الذنوب التی تعجل الفناء و تقرب الاجال و تخلی الدیار و هی قطیعه الرحم و العقوق و ترک البر؛ به خدا پناه می بریم از گناهانی که نابودی را جلو می اندازد و مر گها را نزدیک می کند و سرزمینها را خالی می کند و آنها عبارتند از قطع رحم و عاق والدین و ترک نیکوکاری. آن حضرت همچنین در جایی دیگر می فرماید:مردم، بیشتر از آنکه با عمر خود زندگی کنند، با احسان و نیکوکاری خود زندگی می کنند و بیشتر از آ نکه با اجل خود بمیرند، براثر گناهان خود می میرند. (دعوات الراوندی، ص ۲۹۱ ، ح ۳۳ ) خداوند در آیات ۳ و ۴ سوره نوح، عبادت گریزی وبی تقوایی و اطاعت نکردن از پیامبر الهی را موجب مرگ، پیش از رسیدن اجل مسمی معرفی می کند. به این معنا که امور سه گانه ترک عبادت، بی تقوایی و عدم اطاعت از پیامبران می تواند مرگ طبیعی آدمی را پیش اندازد و عمر او را کوتاه کند. بسیاری از مردم به مرگ طبیعی نمی میرند بلکه به سبب گناهانی است که موجب پیش افتادن مرگ ایشان می شود.
امام سجاد(ع)در بیان عوامل و موجبات این مرگهای زودرس می فرماید:گناهانی که موجب تعجیل مرگ می گردند عبارتند از: قطع رحم، قسم ناحق خوردن، سخن دروغ گفتن، زنا کردن، راههای مسلمانان را بستن و به ناحق ادعای رهبری داشتن .»
۹ – موجبات نومیدی: برخی از گناهان موجبات نومیدی در انسان می شود و امید را از د لها بیرون می راند و شخص را به یاس و نومیدی مبتلا می کند. این دسته از گناهان عبارتند از: «مأیوس شدن از لطف خداوند، ناامید گشتن از رحمت خدا، به غیر خداوند متعال تکیه کردن و وعده های الهی را دروغ پنداشتن .»
۱۰ – گناهان تیره ساز آسمان: برخی از مصیبتها واقعا به عنوان پدیده های طبیعی بدان نگاه می شود. مثلا زلزله را به عنوان اینکه فعل و انفعالات طبیعی است درنظر می گیریم ولی باید توجه داشت که واقعا اینگونه هست و نیست؛ چرا که این فعل و انقعالات می تواند چنان آرام و آهسته انجام گیرد که زمین زیرپای ما تکان هم نخورد چه رسد که کشت و کشتار کند و خرابی به بار آورد. حضور ریزگردها و غبارها در آسمان کشور و مانند آن را نیز به همین عوامل طبیعی نسبت می دهیم یا جنگ و هجوم نظامی اشغالگران را به مساله نفت و مانند آن ربط می دهیم، ولی باید توجه داشت که همه اینها به شکلی به اعمال گناه آلوده ما ربط دارد. امام سجاد(ع)درباره تیرگی آسمان و گرد و غبار آن می فرماید:گناهانی که آسمان را تیره می سازند (و موجب سلب قدرت تشخیص حق از باطل می گردند) عبارتند از: «جادوگری، پیشگویی، ایمان به ستارگان (بدین معنا که آنها را در سرنوشت انسان مؤثر دانستن)، قضا و قدر الهی را دروغ خواندن و عاق والدین شدن.»
۱۱ – گناهان پرده دری: برخی از گناهان موجب می شود تا پرد هدری شود. این گناهان موجب نمی شود تا انسان پرد ههای جهالت و نادان یاش را کنار بزند و چشم برزخی و ملکوتی اش را بگشاید، بلکه موجب می شود تا پرده عصمت و حرمت او دریده شود و در جامعه از احترام مناسب بهره مندنشود. امام سجاد(ع)این گناهان را عبارت از امور زیر می داند: « قرض کردن با این نیت که آن را نپردازد، در مخارج زندگی زیاد هروی کردن، بخل ورزیدن در پرداخت مخارج زندگی خانواده و فرزندان و نزدیکان، بداخلاقی، کم طاقتی، بیقراری و تنبلی. و دینداران را خوار دانستن .»
۱۲ – گناهان بازدارنده از اجابت دعا: بسیاری از مردم همواره از اینکه دعایشان مستجاب نمی شود و بی جواب می ماند شکایت دارند؛ اما آنان باید ریشه این مشکل را در خودشان بجویند. امام سجاد(ع)در این باره می فرماید:گناهانی که موجب برگشتن دعا می شود عبارتند از: «نیت بد داشتن، پلیدی، باطن، با برادران دینی دورویی و نفاق داشتن، برادران دینی را با ترک اجابت تصدیق نکردن، و نمازهای واجب را به تأخیر انداختن تا وقتشان بگذرد .»
۱۳ – گناهان بارا ن زدا: باران هر چند که به عنوان یک امر طبیعی دانسته می شود، ولی این هم مانند زلزله ارتباط با اعمال انسانی دارد. خشکسالیها بیش از آ نکه ارتباط به تغییرات آب و هوایی داشته باشد، به گناهان ما بستگی دارد. امام برخی از مصادیق گناهانی که موجب کاهش بارندگی و یا قطع آن می شود را چنین بیان می کند: جور حاکم شرع در قضا و داوری، گواهی دروغ، کتمان شهادت و گواهی، ندادن زکات و قرض و حقوق مالی، قساوت قلب نسبت به اهل فقر و نداری، ظلم در حق یتیم و بیو ه زنان، و راندن سائلو برگرداندنش در شب.
گناهانى که عذاب مى آورند و روزى انسان را می گیرند:
ابو خالد کابلى می گوید: از امام سجاد علیه السلام شنیدم، فرمودند: گناهانى که موجب تغییر نعمت می شوند عبارت اند از: ظلم به مردم، ترک کارهاى نیک و احسان به مردم، کفر نعمت و ترک شکر و سپاس. خداوند متعال می فرماید: إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛[ رعد،11.] پروردگار چیزى از قومى نمی گیرد، مگر این که آنها خود اوضاع و احوال خود را تغییر دهند. و گناهانى که عذاب مى آورند عبارت اند از ظلمى که ظالم نسبت به آن شناخت داشته باشد، و تجاوز و تعدى به مردم و ریشخند کردن آنها. گناهانى که روزى انسان را می گیرند؛ اظهار فقر، خوابیدن در هنگام نماز عشاء به گونه ای که نماز قضا شود، همچنین است نماز صبح، و کوچک شمردن نعمت ها و شکایت از خدا. اما گناهانى که پرده ها را پاره می کنند عبارت اند از: خوردن شراب، بازى کردن قمار، شوخى و مزاح با مردم، سخنان لغو و بى فایده، عیب جویى از مردم و همنشینى با مردان آلوده.
گناهانى که مانع قبولى دعا می شوند:
و فرمود: گناهانى که موجب نازل شدن عذاب می گردند؛ کمک نکردن به ستم دیدگان، نرسیدن به حال محرومان و ترک امر به معروف و نهى از منکر می باشد. گناهانى که موجب مى شود که دشمنان بر انسان تسلط یابند، عبارت اند از: ظلم آشکار، گناه علنى، ارتکاب محرمات، نافرمانى از نیکان و متابعت از اشرار. گناهانى که آدمیان را زود هلاک می کنند عبارت اند از: قطع رحم، سوگند دروغ، گفتن سخنان غیر واقع، زنا، سد راه مسلمانان و ادعاى امامت بدون لیاقت و شایستگى. گناهانى که امیدها را قطع می کنند عبارت اند از: ناامیدى از رحمت خداوند، یأس از درگاه خدا، اطمینان و اعتماد به غیر خدا و تکذیب وعده هاى خداوند. گناهانى که مانع قبولى دعا می شوند عبارت اند از: سوء نیت، خبث باطن، نفاق با برادران، اجابت نکردن دیگران، تأخیر نمازهاى واجب تا آن گاه که وقتش بگذرد، نیکى نکردن در راه خداوند، ندادن صدقه و ترک احسان، زبان به فحش و ناسزا گشودن [ر. ک: حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 16، ص 282- 283، آل البیت، قم، 1409ق]
هریک از اینها ممکن است موارد بیش از این برایشان باشد که به جهت اختصار به همین مقدار اشاره شد، همان گونه که از روایات برمی آید، دلایل عدم استجابت دعا را حدود سی عامل تشکیل میدهد و اسباب آن در مواردی لقمه حرام، غیبت، حسادت، عجب و خود بزرگ بینی، قساوت قلب، ریا و … می تواند باشد.
پس به طور خلاصه اثر گناه دو نوع است ، یکی اثر تکلیفی ودیگری اثر وضعی ،توبه نصوح باعث می شود که گناه وعقوبت آن برداشته شود وشخص تائب دراثر گناهی که کرده عذاب نبیند.ولی اثر وضعی آن ،باقی می ماند که خواهد آمد؛ اصولا مجازات بر سه گونه است:
1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت)
2. مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد (مکافات دنیوی)
3. مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست (عذاب اخروی)
نوع اول:مجازات همان کیفرها و مقررات جزایی است که در جوامع بشری به وسیله تقنین الهی یا غیرالهی وضع گردیده است. فایده این گونه مجازات ها دو چیز است: یکی جلوگیری از تکرار جرم وبه وسیله خود مجرم یا دیگران از طریق رعبی که کیفر دادن ایجاد می کند و به همین جهت می توان این نوع مجازات را تنبیه نامید. فایده دیگر تشفی و تسلی خاطر ستمدیده است و این در مواردی است که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد.
نوع دوم: کیفرهایی است که رابطه علی و معلولی با جرم دارند، یعنی کیفر معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است. این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» می نامند. بسیاری از گناهان اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای گناهکار در پی دارد. مثلا شراب خواری علاوه بر زیان های اجتماعی، صدمات زیادی بر روان و جسم شراب خوار وارد می سازد. شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلب شرائین و ناراحتی های کبدی می گردد. منظور از اثر وضعی همان اثر ذاتی است که با جرم و گناه پیوند ناگسستنی دارد و از ان جدا نمی گردد. مثلا اثر وضعی و ذاتی نوشیدن سم خطرناک، مردن است و مردن معلول این علت است و در نظام علت و معلول جهان هر چیزی موقعیت خاصی دارد و ممکن نیست علت واقعی، معلول واقعی را به دنبال خود نیاورد. هر چند دنیا محل کشت و آخرت فصل درو است ولی گاهی برخی از اعمال در همین دنیا، نتایج خود را نشان می دهد. این دریافت ثمره عمل و درو کردن کشته نوعی جزای الهی است ولی جزای کامل نیست چون محاسبه دقیق و مجازات کامل در آخرت انجام می گیرد. دنیا خانه عمل است و احیانا جزا هم در آن داده می شود ولی آخرت صددرصد خانه جزا و حساب است، در آنجا مجالی برای عمل نیست.
کارهایی که مربوط به مخلوق خدا است، خواه نیکی و احسان باشد یا بدی و آزار به مردم، غالبا در همین دنیا پاداش و کیفری دارد بی آن که چیزی از جزای اخروی آنها کم گردد. مثلا بدی کردن با پدر و مادر، در همین جهان کیفر دارد به ویژه اگر این بدی کشتن آنها باشد. حتی اگر پدر و مادر انسان کافر یا فاسق هم باشند باز هم بدی نسبت به آنها بدون عکس العمل نمی ماند. منتصر عباسی پدرش متوکل را که از پلیدترین خلفای عباسی بود کشت ولی پس از مدت کوتاهی خود نیز کشته شد. با این که متوکل در مجالس انس و عیش خود علی(علیه السلام) را مسخره می کرد و دلقک های او تقلید علی(ع) را کرده و مسخرگی می کردند و در اشعار خویش به او اهانت می کردند. زمانی که منتصر شنید پدرش حضرت فاطمه( علیها السلام) را دشنام می دهد از بزرگی پرسید مجازاتش چیست؟ او گفت: قتلش واجب است ولی بدان هر کس پدرش را بکشد عمرش کوتاه خواهد شد. منتصر گفت: من باکی ندارم در راه اطاعت خداوند عمرم کوتاه گردد. پدرش را کشت و پس از وی، هفت ماه بیشتر زنده نماند (سفینه البحار، مرحوم شیخ عباس قمی، ماده «وکل»)
نوع سوم از مجازات: مجازات های جهان دیگر است که رابطه تکوینی قوی تر با گناهان دارند. رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علت و معلول است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرماست. یعنی آن چه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم عمل خود آنها است. یعنی آن چه به آدمی در آن جهان می رسد، چه نعمت های بهشتی و چه عذاب دوزخی، همان چیزهایی است که آدمی خودش آماده و مهیا ساخته است. مجازات آخرت، تجسم یافتن عمل است. نعمت و عذاب آن جا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود تجسم و مثل پیدا می کند. تلاوت قرآن صورتی زیبا می شود و در کنار انسان قرار می گیرد. غیبت و رنجاندن مردم به صورت خورش سگان جهنم در می آید.
راه جبران اثر وضعی گناه!
اگر کسی به طور مثال شراب بخورد، جلوی مستی حاصل از آن را نمی توان گرفت واثر وضعی خود را دارد، ولی تاریکی حاصل از گناه شراب خواری را می توان جبران کرد. راه رفع چنین کدورت هایی انجام کارهایی است که باعث نورانیت و صفای باطن می شود. به طور کلی راه جبران تاریکی، نور است. منظور از اثر وضعی گناهان همین تاریکی است که در روح انسان پیدا می شود، بنابراین شما برای رفع آن می توانید با تلاوت قرآن و نماز و روزه مستحبی و خدمت به خلق و زیارت و عبادت و هر عاملی که باعث ایجاد نورانیت معنوی و صفای باطن می شود، تاریکی و ظلمت گناه را از نفس خویش بزدایید. قرآن کریم می فرماید: ان الحسنات یذهبن السیئات. خوبی ها بدی را را پاک می کند. در صورتی که کسی موفق به توبه شود و تاریکی آن را با روشی که گفته شد، پاک نماید و نفس خود را نورانی کند، در آخرت نیز مشکلی نخواهد داشت وانشاالله با چهره ای نورانی در قیامت محشور خواهد شد!
رجوع کنید به:
1. عدل الهی، شهید مطهری،
2. داستان های شگفت، شهید دستغیب شیرازی.