سرنوشت تأسفبار مؤسس عرفان کاذب آمریکایی/ راز عدم تأثیر سحر روی پیامبران
۱۳۹۳/۰۳/۲۵
–
۲۵۴ بازدید
رئیس دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم گفت: زمان ابوعلی سینا یک نفر مرض مالیخولیا گرفته بود، این همیشه خیال میکرد یک خمرهای روی سرش است، هر کجا میخواست برود مواظب بود که این خمره نیفتد، پیش هر دکتری میبردندش خوب نمیشد!
حجتالاسلام والمسلمین احمد عابدی، استاد درس خارج حوزه علمیه و رئیس دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم در سلسله جلسات سخنرانی به نقد و بررسی عرفانهای نوظهور پرداخته دنیا را بدون فکر نمیبینیم، این از کلمات کاستاندا است.
هر کسی که این کلمه را آشنا باشد میداند که دقیقاً این حرف، حرف آلمانی است نه در آمریکا کسی از این حرفها میزند و نه در کشورهای اروپایی غیر آلمان، در آلمان است که مسأله نومن و فنومن، مطرح است، نومن و فنومن یا پدیدار شناسی همین است که آنجور که من به این ساختمان فکر میکنم، این ساختمان را آن جور میبینم، شما هم فکرتان غیر از فکر من است و حتماً شما این ساختمان را جور دیگری میبینید غیر از جوری است که من میبینم، بعد کاستاندا برای اینکه فکر آدم را تقویت کند از راه سحر و جادو وارد میشود.
یکی دیگر از حرفهای کاستاندا این است که ما میخواهیم تمامی ادیان را تقویت کنیم، مسلمان بیشتر مسلمان بشود و مسیحی بیشتر مسیحی بشود، یهودی بیشتر یهودی بشود، یعنی نه تنها اختلافات ادیان را قبول دارند بلکه معتقدند که هر دینی را باید تقویت کرد، خود اینها میگویند حرف ما که دین نیست، بلکه ما میخواهیم یک روشی برای تقویت روح و اراده و قدرت معنوی مردم ایجاد کنیم، ذکر خدا یا تهذیب نفس و این طور چیزها در کاستاندا زیاد است، اما درباره سحر و جادو یا نوع نگرش اینها به دنیا چند نکته را باید در نظر بگیریم.
اولاً سحر و جادو واقعیت نیست، تخیل است، اما تخیلی است که تأثیرگذار است. قرآن یکجا فرموده است: «یخیل إلیه من سحرهم انها تسعى»
*معالجه عجیب یک مالیخولیایی توسط ابوعلی سینا
از سحر آن جادوگرها خیال میشد که این طناب مار است. پس یعنی تخیل است، یعنی سحر واقعیت ندارد، آیه شریفه 102 سوره بقره میفرماید: «فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ» چیزی یاد میگرفتند که بین زن و شوهر تفرقه ایجاد میکردند. این اثر سحر است نه خود سحر، نتیجه این میشد که زن و شوهر جدا میشدند. سحر تخیل است اما اثرش واقعی است، این تخیل را یاد میگرفتند و این تخیل یک اثری میگذاشت و اثرش این بود که زن و شوهر از هم جدا میشدند، ببینید چند مثال میزنم، زمان ابوعلی سینا یک نفر مرض مالیخولیا گرفته بود، این همیشه خیال میکرد که یک خمرهای روی سرش است، هر کجا میخواست برود مواظب بود که این خمره نیفتد، پیش هر دکتری میبردندش خوب نمیشد. ابوعلی سینا این طوری معالجهاش کرد که یک خمرهای را به یک نفر داد و گفت برو روی پشت بام بایست این فرد وقتی آمد، خواست از در وارد شود یک کسی یک چوب به بالای سرش زد (بالای سرش که هیچ چیز نبود) آن فردی که بالای پشت بام بود، خمره را انداخت پایین و آن فرد فکر کرد که خمرهای که روی سرش است، همین بود که چوب خورد و افتاد زمین و دید که دیگر واقعاً افتاد و خرد شد، راحت شد گفت خمره تمام شد، این فرد تخیل میکرد که روی سرش خمره است و این تخیل همیشه اثر داشت و همیشه احساس سنگینی میکرد، احساسی که یک چیزی روی سرش است و این چنین میکرد و ابوعلی سینا با یک تخیل معالجهاش کرد.
*چرا سحر روی پیغمبران اثر نمیگذارد
در سحر همیشه این طوری است که آدم ساحر خیال طرف را تقویت میکند و با خیال طرف، یک اثری روی طرف میگذارد، همه جادوگرها کارشان همین است که خیال را تقویت میکند و آدم که خیال تقویت شد هم میبیند و هم میشنود و هم احساس میکند در حالی که هیچ چیز نیست و اثر هم میگذارد. یعنی تمام اینها خیال است و اگر کسی بتواند کاری کند که خیال خودش را تقویت کند و بفهمد خیال دیگری را، آن موقع هیچ وقت سحر رویش اثر نمیگذارد و علت اینکه سحر روی پیغمبران اثر نمیگذارد همین است، چون پیغمبران خیالشان قویتر از خیال آن جادوگران است و لذا جادوگر نمیتواند روی خیال پیامبر اثر بگذارد. این یک نکته که سحر یخیل الیه من سحرهم و از آن طرف هم یتعلمون منهما ما یفرقون، تخیلی که تأثیرگذار است.
طلسم را عرض کردم که نمیدانم در اینها هست یا نیست.
نگرش به دنیا عرض کردم که این است که اینها معتقدند ما هر شکلی که فکر کنیم به دنیا مینگریم، فارسی این حرف این میشود که یعنی نسبیگرایی و یعنی شکاکیت و یا سوفسطائیگری یا اینکه مثلاً انسان به هیچ چیزی نمیتواند اعتماد کند، همین چیزی که الان هم متأسفانه در بعضی جاها مرسوم شده است.