۱۳۹۳/۰۳/۲۵
–
۱۶۱ بازدید
چگونه شوهر دروغگو را تحمل کنیم؟
در آغاز نکتهای کلی را یادآوری میکنیم و سپس به مطالب دیگر خواهیمپرداخت: در حدیث آمده است: سه گروه از زنانند که خداوند عذاب قبر را از آنان برطرف کرده و با فاطمه زهرا(س) در قیامت محشور خواهند شد؛ یکی از آن سه گروه زنانی هستند که بر بداخلاقی همسرشان صبر میکنند.(وسائل الشیعه ج 21، ص 285) رسول خدا(ص) فرمود: هیچ مؤمنی نیست مگر آن که همنشینی دارد که اورا آزار میدهد.
چند توصیه برای اصلاح خوی همسرتان :
به شما پیش نهاد می کنیم که:
* به چند ویژگی یا صفت خوب او اشاره کنید. سعی کنید همواره در منزل و در برابر شوهر و فرزندانتان نکات مثبتهمسرتان را یادآور شوید؛ مثلاً همین که مراقب لوازم خانه است و یا این کهایشان به خویشان خود بسیار احترام میگذارد و… این کار موجب خواهد شدنقاط مثبت در ایشان تقویت گردد. (یعنی رفتارهای خوبی که او دارد و شما تشخیص داده اید.)
* احساس خوب خود را نسبت به این رفتارها بیان کنید. مثل خوشحال بودن و یا احساس غرور کردن.
* به اتفاق خوب و مهمی که در زندگی مشترکتان اتفاق افتاده ویا بنا است به زودی واقع شود مثل پدر و مادر شدن، اشاره کنید و پیش نهاد کنید که: بیا هر دو برای آن آماده شویم.
*محیط زندگی را به گونهای در آورید که رغبت همسرتان برای گفتگو بافرزندان بیشتر شود و حتی الامکان از تشنجات و بگومگوها دوری کنید هرچند حق به جانب شما باشد.
*در یک شرایط و زمان مناسب یعنی وقتی که او خیلی خسته، گرسنه، ناراحت نیست ودر شرایطی که صدایی، فرد دیگری، تلفنی و … مزاحم نیست، به او بگویید می خواهید با او صحبت کنید.
* به زشتی دروغ اشاره کنید؛ بدون برچسب زدن، نام گذاری و … یعنی فقط بیان کنید که در برخی موارد واژه ها ویا دروغهایی را که از بعضی می شنوید ناراحت می شوید.
* احساس خود را هنگام شنیدن کلمات زشت ، ویا دروغ دقیق بیان کنید. فقط احساس خودتان را، نه کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر.
* انتظار خود را بگویید. یعنی بیان کنید که انتظار دارید مخاطبتان ونزدیکانتان خصوصا همسرتان دروغ نگوید.
* از او بخواهید که: من برای راستگوییت چه کمکی می توانم انجام دهم؟
متن زیر بعضی از آیات واحادیث مربوط دروغ را بیان کرده در صورت صلاحدید ، می توانید از مطالب زیر در گفتگوی با ایشان بهره ببرید .
لطفاً گام های نه گانه ی بالا را قدم به قدم بردارید. عجله نکنید. اگر لازم است متن را چند باره بخوانید و وقتی او نیست با خودتان تمرین کنید.
کسانی که پرده شرم و حیا می درند و بی پروا فحّاشی می کنند و یا دروغ می گویند، باید بدانند با داشتن چنین اخلاق و صفت پلیدی، باطن و سیرتشان شیطانی است برای این که پاسخ کامل تری به سؤال داده شود ، قسمتی از متن کتاب ارزشمند معراج السعاده را که روایت مربوط به موضوع نیز در آن است را می آوریم ؛ به این امید که مورد قبول واقع شود و مؤثر باشد انشاالله (معراج السعادة متن 573 صفت هیجدهم: دروغ گفتن ….. ص : 573و574)
« از جمله گناهان کبیره، بلکه قبیح ترین گناهان و خبیث ترین آنها دروغ است وآن صفتى است که: آدمى را در دیده ها خوار، و در نظرها بى وقع و بى اعتبار مى سازد. و سرمایه خجالت و انفعال، و باعث دل شکستگى و ملال. سبب و اساس ریختن آبرو در نزد خلق خدا، و باعث سیاه روئى دنیا و عقبى است. و آیات در مذمّت این صفت بسیار، و اخبار در نکوهش آن بى شمار است. خداوند کریم مى فرماید: «إنَّما یَفْتَرِى الْکَذِبَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ » یعنى: «این است و جز این نیست که: به دروغ، افترا مى بندند کسانى که ایمان به خدا ندارند». «1»
پیامبراکرم- صلّى اللّه علیه و آله- فرمود که: «هرگاه مؤمنى بدون عذر شرعى، دروغ بگوید، هفتاد هزار فرشته بر او لعنت مى کنند. و از دل او تعفّن و گندى بلند مى شود و مى رود تا به عرش مى رسد. و خداى- تعالى- به سبب آن دروغ، گناه هفتاد زنا بر او مى نویسد، که آسان ترین آنها زنائى باشد که با مادر خود کرده باشد». «2» و از آن سرور پرسیدند که: «مؤمن، جبان است؟ فرمودند: بلى. عرض کردند: بخیل است؟ فرمود: بلى. عرض شد که: دروغگو است؟ فرمود: نه». «3»و فرمود که: «دروغ، روزى آدمى را کم مى کند». «4» و نیز از آن بزرگوار مروى است که: «واى بر آن کسى که سخن گوید به دروغ، تا حاضران را بخنداند. واى بر او واى بر او واى بر او». «5» و فرمود: «گویا مردى به نزد من آمد و گفت: برخیز. برخاستم با او روانه شدم تا رسیدم به دو نفر، یکى نشسته بود و دیگرى ایستاده، در دست او قلابى از آهن بود آن را فرو مى برد به یک طرف سر او و مى کشید تا به شانه او مى رسید، بعد از آن بیرون مى آورد به طرفى دیگر فرو مى برد. من گفتم این چه عمل است؟ گفت: این مرد نشسته ،مردى است دروغگو، که به این نحو در قبر، عذاب مى شود تا روز قیامت». «6» و فرمود: «شما را خبر دهم به بزرگترین گناهان کبیره، و آن شرک به خدا، و عقوق والدین، و کذب است». «7»
و حضرت امیر المؤمنین- علیه السّلام- فرمود که: «بنده اى مزّه ایمان را نمى یابد تا دروغ را ترک کند، خواه دروغ از روى شوخى و هزل باشد یا از جدّ». «8» و حضرت امام محمد باقر- علیه السّلام- فرمود که: «خداى- تعالى- از براى بدى، قفلها قرار داده است، کلید این قفلها شراب است، و دروغ بدتر است از شراب». «9»و فرمود که: «دروغ، خراب کننده بناى ایمان است». «10» و از حضرت امام حسن عسکرى- علیه السّلام- مروى است که: «جمیع اعمال خبیثه در خانه اى است و کلید آن خانه دروغ است». «11»
و مخفى نماند که: بدترین انواع دروغ، دروغ بر خدا و رسول و ائمه- علیهم السلام- است، یعنى: کسى مسأله اى گوید که: مطابق با واقع نباشد، یا حدیثى دروغ نقل کند و امثال این ها. و همین قدر در مذمت دروغ بر ایشان کافى است که: «روزه را باطل مى کند». «12» و باعث وجوب قضا و کفاره مى شود بنابر اقوى، همچنان که در کتب فقهیه مسطور است.»
پانوشتها:
(1) نحل، (سوره 16)، آیه 105.
(2) جامع السعادات، ج 2، ص 322.
(3) بحار الأنوار، ج 72، ص 262، ح 40.
(4) کنز العمال، ج 3، ص 623، خ 8220.
(5) بحار الأنوار، ج 72، ص 235، در بیان ح 2. و کنز العمال، ج 3، ص 621، خ 8215.
(6) محجة البیضاء، ج 5، ص 241. و احیاء العلوم، ج 3، ص 117.
(7) محجة البیضاء، ج 5، ص 242. و احیاء العلوم، ج 3، ص 118.
(8) کافى، ج 2، ص 340، ح 11.
(9) کافى، ج 2، ص 338، ح 3.
(10) کافى، ج 2، ص 339، ح 4.
(11) بحار الأنوار، ج 72، ص 263، ذیل ح 46.
(12) کافى، ج 2، ص 340، ح 9.
چند توصیه برای اصلاح خوی همسرتان :
به شما پیش نهاد می کنیم که:
* به چند ویژگی یا صفت خوب او اشاره کنید. سعی کنید همواره در منزل و در برابر شوهر و فرزندانتان نکات مثبتهمسرتان را یادآور شوید؛ مثلاً همین که مراقب لوازم خانه است و یا این کهایشان به خویشان خود بسیار احترام میگذارد و… این کار موجب خواهد شدنقاط مثبت در ایشان تقویت گردد. (یعنی رفتارهای خوبی که او دارد و شما تشخیص داده اید.)
* احساس خوب خود را نسبت به این رفتارها بیان کنید. مثل خوشحال بودن و یا احساس غرور کردن.
* به اتفاق خوب و مهمی که در زندگی مشترکتان اتفاق افتاده ویا بنا است به زودی واقع شود مثل پدر و مادر شدن، اشاره کنید و پیش نهاد کنید که: بیا هر دو برای آن آماده شویم.
*محیط زندگی را به گونهای در آورید که رغبت همسرتان برای گفتگو بافرزندان بیشتر شود و حتی الامکان از تشنجات و بگومگوها دوری کنید هرچند حق به جانب شما باشد.
*در یک شرایط و زمان مناسب یعنی وقتی که او خیلی خسته، گرسنه، ناراحت نیست ودر شرایطی که صدایی، فرد دیگری، تلفنی و … مزاحم نیست، به او بگویید می خواهید با او صحبت کنید.
* به زشتی دروغ اشاره کنید؛ بدون برچسب زدن، نام گذاری و … یعنی فقط بیان کنید که در برخی موارد واژه ها ویا دروغهایی را که از بعضی می شنوید ناراحت می شوید.
* احساس خود را هنگام شنیدن کلمات زشت ، ویا دروغ دقیق بیان کنید. فقط احساس خودتان را، نه کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر.
* انتظار خود را بگویید. یعنی بیان کنید که انتظار دارید مخاطبتان ونزدیکانتان خصوصا همسرتان دروغ نگوید.
* از او بخواهید که: من برای راستگوییت چه کمکی می توانم انجام دهم؟
متن زیر بعضی از آیات واحادیث مربوط دروغ را بیان کرده در صورت صلاحدید ، می توانید از مطالب زیر در گفتگوی با ایشان بهره ببرید .
لطفاً گام های نه گانه ی بالا را قدم به قدم بردارید. عجله نکنید. اگر لازم است متن را چند باره بخوانید و وقتی او نیست با خودتان تمرین کنید.
کسانی که پرده شرم و حیا می درند و بی پروا فحّاشی می کنند و یا دروغ می گویند، باید بدانند با داشتن چنین اخلاق و صفت پلیدی، باطن و سیرتشان شیطانی است برای این که پاسخ کامل تری به سؤال داده شود ، قسمتی از متن کتاب ارزشمند معراج السعاده را که روایت مربوط به موضوع نیز در آن است را می آوریم ؛ به این امید که مورد قبول واقع شود و مؤثر باشد انشاالله (معراج السعادة متن 573 صفت هیجدهم: دروغ گفتن ….. ص : 573و574)
« از جمله گناهان کبیره، بلکه قبیح ترین گناهان و خبیث ترین آنها دروغ است وآن صفتى است که: آدمى را در دیده ها خوار، و در نظرها بى وقع و بى اعتبار مى سازد. و سرمایه خجالت و انفعال، و باعث دل شکستگى و ملال. سبب و اساس ریختن آبرو در نزد خلق خدا، و باعث سیاه روئى دنیا و عقبى است. و آیات در مذمّت این صفت بسیار، و اخبار در نکوهش آن بى شمار است. خداوند کریم مى فرماید: «إنَّما یَفْتَرِى الْکَذِبَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ » یعنى: «این است و جز این نیست که: به دروغ، افترا مى بندند کسانى که ایمان به خدا ندارند». «1»
پیامبراکرم- صلّى اللّه علیه و آله- فرمود که: «هرگاه مؤمنى بدون عذر شرعى، دروغ بگوید، هفتاد هزار فرشته بر او لعنت مى کنند. و از دل او تعفّن و گندى بلند مى شود و مى رود تا به عرش مى رسد. و خداى- تعالى- به سبب آن دروغ، گناه هفتاد زنا بر او مى نویسد، که آسان ترین آنها زنائى باشد که با مادر خود کرده باشد». «2» و از آن سرور پرسیدند که: «مؤمن، جبان است؟ فرمودند: بلى. عرض کردند: بخیل است؟ فرمود: بلى. عرض شد که: دروغگو است؟ فرمود: نه». «3»و فرمود که: «دروغ، روزى آدمى را کم مى کند». «4» و نیز از آن بزرگوار مروى است که: «واى بر آن کسى که سخن گوید به دروغ، تا حاضران را بخنداند. واى بر او واى بر او واى بر او». «5» و فرمود: «گویا مردى به نزد من آمد و گفت: برخیز. برخاستم با او روانه شدم تا رسیدم به دو نفر، یکى نشسته بود و دیگرى ایستاده، در دست او قلابى از آهن بود آن را فرو مى برد به یک طرف سر او و مى کشید تا به شانه او مى رسید، بعد از آن بیرون مى آورد به طرفى دیگر فرو مى برد. من گفتم این چه عمل است؟ گفت: این مرد نشسته ،مردى است دروغگو، که به این نحو در قبر، عذاب مى شود تا روز قیامت». «6» و فرمود: «شما را خبر دهم به بزرگترین گناهان کبیره، و آن شرک به خدا، و عقوق والدین، و کذب است». «7»
و حضرت امیر المؤمنین- علیه السّلام- فرمود که: «بنده اى مزّه ایمان را نمى یابد تا دروغ را ترک کند، خواه دروغ از روى شوخى و هزل باشد یا از جدّ». «8» و حضرت امام محمد باقر- علیه السّلام- فرمود که: «خداى- تعالى- از براى بدى، قفلها قرار داده است، کلید این قفلها شراب است، و دروغ بدتر است از شراب». «9»و فرمود که: «دروغ، خراب کننده بناى ایمان است». «10» و از حضرت امام حسن عسکرى- علیه السّلام- مروى است که: «جمیع اعمال خبیثه در خانه اى است و کلید آن خانه دروغ است». «11»
و مخفى نماند که: بدترین انواع دروغ، دروغ بر خدا و رسول و ائمه- علیهم السلام- است، یعنى: کسى مسأله اى گوید که: مطابق با واقع نباشد، یا حدیثى دروغ نقل کند و امثال این ها. و همین قدر در مذمت دروغ بر ایشان کافى است که: «روزه را باطل مى کند». «12» و باعث وجوب قضا و کفاره مى شود بنابر اقوى، همچنان که در کتب فقهیه مسطور است.»
پانوشتها:
(1) نحل، (سوره 16)، آیه 105.
(2) جامع السعادات، ج 2، ص 322.
(3) بحار الأنوار، ج 72، ص 262، ح 40.
(4) کنز العمال، ج 3، ص 623، خ 8220.
(5) بحار الأنوار، ج 72، ص 235، در بیان ح 2. و کنز العمال، ج 3، ص 621، خ 8215.
(6) محجة البیضاء، ج 5، ص 241. و احیاء العلوم، ج 3، ص 117.
(7) محجة البیضاء، ج 5، ص 242. و احیاء العلوم، ج 3، ص 118.
(8) کافى، ج 2، ص 340، ح 11.
(9) کافى، ج 2، ص 338، ح 3.
(10) کافى، ج 2، ص 339، ح 4.
(11) بحار الأنوار، ج 72، ص 263، ذیل ح 46.
(12) کافى، ج 2، ص 340، ح 9.