طلسمات

خانه » همه » مذهبی » حکومت سکولار و دینداری

حکومت سکولار و دینداری

1.اگر درک درستی نسبت به مفهوم حکومت سکولار و دینداری داشته باشیم، اذعان خواهیم که جمع میان این دو امکان پذیر نیست و نمی توان در یک حکومت سکولار به همه وظایف دینی عمل کرد. زیرا معنای حکومت سکولار یعنی حکومتی که در عرصه حاکمیت و مسائل اجتماعی، سیاسی، دین را کنار گذاشته است و دین را نه در عرصه قانونگذاری و نه در عرصه اجرای آن راه نمی دهد، بنابر این مبنای قانون گذاری و اجرای قوانین در چنین حکومتی، غیر از دین خواهد بود و با توجه به نگاه اومانیستی حاکم بر حکومت های سکولار، خواست مردم مبنا خواهد بود. با محوریت یافتن خواست مردم، خدا در عرصه قانون گذاری و حاکمیت کنار گذاشته می شود و البته در این حکومت ها نیز قوانین در ظاهر بر پایه خواست و اراده مردم تنظیم شده اما با توجه بریدن نگاه از وحی و دین و توجه به مادیت، در واقع از یک سو حاکمیت جهل و هوا پرستی بشری است و از سوی دیگر حاکمیت صاحبان قدرت و ثروت است که بر دیدگاه مردم تأثیر می گذارند.
و چنین قانون و حکومتی از نگاه توحیدی و بینش دینی، مشروعیت نداشته و مصداق شرک خواهد بود. مالکیت همه هستی از آن خداوند است و حق تصرف و دخالت در امور انسانها مربوط به خداوند است و کسانی که از ناحیه او مأذون باشند. از منظر دینی با توجه به ضرورت وجود قانون و نیازهای جسمی و روحی انسان، قانون صحیح و کامل، قانونی است که همه جنبه های هستی انسان در آن لحاظ گشته، برای شکوفایی استعدادهای انسان، برنامه ریزی صحیحی در آن شده باشد. اگر قانونی، فقط جنبه های طبیعی و عملی او را رعایت کند و ابعاد اخلاقی و یا اعتقادی او را نادیده گیرد، چنین قانونی، شایسته جامعه انسانی نبوده و نمی تواند انسان ها را به سعادت نهائی برساند وتشریع و قانونگذاری، زمانی درست و حق است و انسان را به سعادتش می رساند، که هماهنگ با تکوین و آفرینش انسان و جهان باشد؛ با فطرت و آفرینش انسان، با حقیقت آفرینش جهان، و با رابطه تکوینی عالم و آدم هماهنگ باشد. از این رو قانونگذار، تنها آن کسی می تواند باشد که انسان و جهان را آفریده و رابطه متقابل انسان و جهان را تنظیم کرده است و در عرصه اجرای قوانین نیز , نیاز به کسی است که شناخت کامل از این قوانین داشته باشد و بواسطه برخورداری از ویژگی عصمت از هر گونه خطا و لغزش و انحرافی به دور باشد . بدین ترتیب هم در مرحله قانوگذاری و هم در مرحله اجرای قوانین , مصونیت از خطا و اشتباه و لغزش های احتمالی در نظر گرفته شده است و در صورت دسترسی نداشتن به انسان معصوم، نزدیک ترین گزینه به ایشان در شناخت مبانی دینی و قوانین الهی و برخوردار از ویژگیهای برجسته ای همچون عدالت و تقوا و مدیریت, اداره جامعه اسلامی را بر عهده می گیرد و البته چنین حکومتی تضمین کننده سعادت مادی و معنوی بشر خواهد بود.
2.وظایف دینی تنها به مسائل عبادی و فردی خلاصه نشده و مسائل اجتماعی و سیاسی نیز جزو مسائل دینی و وظایف دینی محسوب می گردند، از این رو نمی توان در قالب یک حکومت سکولار، به تمامی وظایف و مسئولیت های دینی عمل نمود . دینداری کامل در چنین حکومتی تحقق پیدا نمی کند و آنچه عمل می شود، تنها بخش محدودی از دین است که نمی توان نام دینداری بر آن نهاد.
دین اسلام تنها به جنبه های فردی و عبادی محدود نبوده و تمامی ابعاد فردی و اجتماعی، اعتقادی، اخلاقی و سیاسی زندگی انسان ها را مورد توجه قرار داده است و بررسی قرآن کریم نشان می دهد که دین اسلام، از سویی مبدء و معاد و وحی و رسالت را به عنوان مسایل اعتقادی طرح نموده و از وسوی دیگر ، به بحث از فضایل و رذایل اخلاقی و تحصیل و ترک هر یک پرداخته است و از سوی سوم ، مسایل فردی و عبادی را ارایه نموده و در بعد دیگر ، احکام اجتماعی و اقتصادی و نظامی و سیاسی ، حدود و قصاص و دیات و جنگ و دفاع و امر به معروف و نهی از منکر را برای حفظ و حراست از احکام دینی و حکومت اسلامی به مسلمانان اعطا فرموده است.(جوادی آملی، عبد الله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، ص 67-68) بر این اساس، وظایف و مسئولیت مسلمانان نیز بر اساس آیات و روایات تنها در مسایل عبادی و فردی خلاصه نشده و گستره مسئولیت های اجتماعی و سیاسی را نیز در بر می گیرد و این وظیفه و مسئولیت اختصاص به زمان و مکان خاصی نداشته و مربوط به همه زمانها ومکان هاست . در اینجا به بخشی از مسئولیت های اجتماعی و سیاسی مسلمانان اشاره می کنیم که بیانگر وظیفه آنان در راستای تحقق عدالت و اجرای احکام اسلامی است .
1-نفی ظلم و ظلم پذیری؛ نفی ظلم وستمگری و ظلم پذیری و دشمنی با ستمگران و حمایت از مظلومان از وظایف و مسئولیت های هر مسلمان بر شمرد شده است. خداوند متعال می فرماید: « لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُون؛نه ظلم کنید و نه زیر بار ظلم بروید.»(سوره بقره، آیه 279) حضرت امیر المؤمنین علیه السلام نیز فرمودند:« کونا للظالم خصماً وللمظلوم عوناً؛دشمن ستمگر و یاور مظلوم باشید»( نهج البلاغه، نامه 47) این وظیفه ایجاب می کند که مسلمانان همواره در برابر ظلم و ستمگری ایستادگی نموده و از مظلومان در برابر ظالمان حمایت نمایند. آیا در قالب حکومت سکولار می توان چنین وظیفه ای را تأمین کرد.
2 اهتمام به امور مسلمانان؛ چگونه کسی می تواند خود را مسلمان واقعی بداند اما نسبت به امور مسلمانان هیچ توجهی نداشته باشد. مگر نه اینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله فرمودند : « من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس منهم وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ؛ کسی که صبح کند ، و به امور مسلمانان توجهی نداشته باشد ، پس از آنان نیست و کسی که فریاد استغاثه مسلمانی را بشنود و او را یاری نکند پس مسلمان نیست.»(کلینی ، محمد بن یعقوب ، اصول کافی ، تهران: دار الکتب الاسلامیه ، 1407ق ، ج2،ص 164)
آیا کسی می تواند خود را دیندار بداند اما نسبت به سرنوشت سایر مسلمانان بی تفاوت باشد و تنها به مسایل فردی و عبادی تکیه نماید؟ گرچه ممکن است مسلمانان بتوانند تا حدودی به یاری مسلمانان دیگر بپردازند ، اما بدون حکومت دینی نمی توان آنگونه که باید از مسلمانان حمایت کرد . حکومتی که مسلمانان آن را خود دانسته و در عرصه بین المللی و سیاست خارجی بتواند به حمایت و دفاع از مسلمانان بپردازد.
3- دستورات اجتماعی سیاسی دین ؛ از دیدگاه اسلام عبادت تنها در نماز و روزه و حج و زکات و مانند آن خلاصه نشده و جهاد و امربه معروف و نهی از منکر و تبرّی نیز از فروعات دین و عبادت برشمرده شده است و این بیانگر این است که مسلمان واقعی نمی تواند خود را از مسایل اجتماعی و سیاسی و این وظایف و مسئولیت ها کنار بداند و در عین حال مدعی دینداری حقیقی باشد. تا جایی که در اسلام هر عملی که موجب خشم دشمنان و ضربه به آنان بشود به عنوان عمل صالح شمرده شده است . خداوند متعال می فرماید:« ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ؛این به خاطر آن است که هیچ تشنگى به آنها نمى رسد، و نه خستگى، و نه گرسنگى در راه خدا، و هیچ گامى که موجب خشم کافران شود برنم ى دارند، و ضربه اى از دشمن نمى خورند، مگر اینکه به واسطه آن عمل صالحى براى آنها نوشته مى شود، زیرا خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمى کند»(سوره توبه ، آیه 120)
4-کسب آمادگی لازم در برابر دشمنان ؛دستور خداوند متعال به مسلمانان این است که در برابر دشمنان آمادگی لازم را کسب نمایند « و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم و آخرین من دونهم لاتعلمونهم الله یعلمهم …؛ در برابر آنها (دشمنان) آنچه توانایى دارید از« نیرو» آماده سازید (و همچنین) اسبهاى ورزیده (براى میدان نبرد) تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید و (همچنین) گروه دیگرى غیر از اینها را که شما نمى شناسید و خدا مى شناسد …»( سوره انفال، آیه 60)
آیا مسلمانان می توانند نسبت به این مسأله کوتاهی نمایند و دشمنان بر آنها مسلط شوند و ادعای دینداری واقعی داشته باشند؟ دستور الهی نسبت به مسلمانان برای همه زمان ها و مکان ها این است که آمادگی لازم را در برابر دشمنان کسب نمایند و از همه نیروها و قدرت ها در این زمینه استفاده کنند آیا بی تفاوتی نسبت به کسب آمادگی لازم برای مقابله با دشمنان با دینداری واقعی و انتظار راستین سازگار است ؟ بخش عمده تحقق این هدف تنها با تشکیل حکومت دینی و سازماندهی مجموعه ای برای این منظور امکان پذیر است.
5- اطاعت و پیروی از رهبری؛ در قرآن کریم، پیروی و اطاعت از رهبری به عنوان یکی از شاخصه های محوری جامعه سیاسی اسلامی بر شمرده شده است و به مسلمانان دستور داده می شود « یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم ؛ ای مؤمنان از خداوند اطاعت کنید و از پیامبر و صاحبان امر اطاعت کنید» (سوره نساء، آیه 59)
این اطاعت و پیروی تنها اختصاص به امور عبادی نداشته و همه فرامین و دستورات فردی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را شامل می شود و اطلاق و حذف متعلق « اطیعوا» و تکرار آن در مورد پیامبر و اولی الامر بیانگر آن است. هر چند این آیه به دلیل اطلاق اطاعت وبدون قید و شرط بودن آن، اختصاص به معصوم علیه السلام دارد ، اما با توجه به اینکه ولایت فقیه، تداوم امامت در عصر غیبت می باشد و بر اساس ادله عقلی و نقلی متعدد و متقن در این زمینه، ایشان از سوی معصوم علیه السلام برای رهبری و اداره امور جامعه منصوب شده اند و اطاعت و پیروی از ایشان بر اساس فرمان امام لازم شمرده شده است .آیا می توان مدعی دینداری حقیقی بود و نسبت به مسأله ولایت و رهبری چه در عصر ظهور و چه در عصر غیبت به تفاوت بود؟ اطاعت و پیروی از رهبری ایجاب می کند که مردم آمادگی همراهی با رهبر را داشته باشند و زمینه تحقق حکومت دینی را فراهم نمایند .
6- نفی دوستی با کفار و پذیرش ولایت آنها؛ خداوند متعال به مؤمنان چنین دستور می دهد « یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء تلقون الیهم بالموده وقد کفروا بما جائکم من الحق؛ اى مؤمنان دشمن من و دشمن خویش را دوست خود قرار ندهید، شما نسبت به آنها اظهار محبت مى کنید، در حالى که به آنچه از حق براى شما آمده کافر شده اند.»(سوره ممتحنه، آیه 1)
« یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا و لعباً من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و الکفار اولیاء و اتقوا الله ان کنتم مؤمنین؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، افرادى که آئین شما را بباد استهزاء و بازى مى گیرند از اهل کتاب و مشرکان، دوست و تکیه گاه خود انتخاب نکنید، و از خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید.»(سوره مائده، آیه 57)
همچنین می فرماید: « لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً؛ و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلطی نداده است»(سوره نساء ،آیه141) از آنجا که کلمه « سبیل» به اصطلاح از قبیل « نکره در سیاق نفى» است و معنى عموم را می رساند از آیه استفاده می شود که کافران نه تنها از نظر منطق بلکه از نظر نظامى و سیاسى و فرهنگى و اقتصادى و خلاصه از هیچ نظر بر افراد با ایمان، چیره نخواهند شد و اگر پیروزى آنها را بر مسلمانان در میدانهاى مختلف با چشم خود مى بینیم به خاطر آن است که بسیارى از مسلمانان مومنان واقعى نیستند و راه و رسم ایمان و وظایف و مسئولیتها و رسالتهاى خویش را به کلى فراموش کرده اند ، نه خبرى از اتحاد و اخوت اسلامى در میان آنان است و نه جهاد به معنى واقعى کلمه انجام می دهند، و نه علم و آگاهى لازم را که اسلام آن را از لحظه تولد تا لحظه مرگ بر همه لازم شمرده است دارند، و چون چنانند طبعا چنینند!» (مکارم شیرازی , ناصر ، تفسیر نمونه ، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1374، ج4، ص 175-176)
7-سیره عملی پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام
مگر نه اینکه خداوند متعال پیامبر گرامی اسلام را به عنوان اسوه و الگوی همه مؤمنان معرفی فرموده است آنجا که می فرماید : « لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرا؛براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند، و خدا را بسیار یاد مى کنند»(سوره احزاب، آیه 21)
حضرت علی علیه السلام نیز فرمودند: « هم اساس الدین و عماد الیقین الیهم یفی الغالی ویهم یلحق التالی؛ عترت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اساس دین و ستون های استوار یقین هستند شتاب کننده باید به آنان باز گردد و عقب مانده باید به آنان بپیوندد»(نهج البلاغه، خ2) در زیارات جامعه کبیره خطاب به معصومین علیهم السلام می خوانیم « و جاهدتم فی الله حق جهاده؛ و در راه خداوند حق مجاهده را به جا آوردید» همانگونه که اشاره شد، سیره عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اهل بیت ایشان علیهم السلام به خوبی بیانگر توجه ویژه آن بزرگواران به ابعاد اجتماعی وسیاسی دین و مبارزه با طاغوت ها بوده است ، آیا کسی می تواند مدعی تبعیت از آن بزرگواران و دینداری واقعی باشد ، اما خود را از مسایل سیاسی و اجتماعی به دور بداند؟.
مجموع این آیات و روایات به خوبی بیانگر وظایف و مسئولیت های اجتماعی سیاسی مسلمانان است که همه زمان ها و مکان ها را در برمی گیرد و بر اساس آن مسلمانان موظفند به منظور عمل به این وظایف و مسئولیت ها در مسیر برپایی حکومت اسلامی و ارزشی گام بردارند و با پذیرش رهبری دینی ، که بر اساس ادله نقلی و عقلی در عصر غیبت بر عهده فقیه جامع شرایط است، زمینه تشکیل و تحقق حکومت اسلامی را فراهم نمایند و با همراهی و ایستادگی خود حکومت اسلامی را در رسیدن به اهداف خود یاری نمایند و از هیچ کوششی در این راه فرو گذار نکنند و هر گونه کوتاهی و مسامحه مسلمانان در این زمینه ، مؤاخذه الهی را به همراه خواهد داشت. اجرای احکام اسلامی و حاکمیت اسلام و مبارزه با مظاهر فساد از چنان اهمیتی برخوردار است که ائمه معصومین علیهم السلام در این مسیر متحمل رنج ها و مرارت های فراوانی شدند و جان گرامی خویش را در این مسیر فدا نمودند . مسلمانان نیز باید با الهام از زندگی آن بزرگواران و تأسی به ایشان ، در مسیر برپایی و تحقق حکومت اسلامی گام بردارند .
3. با توجه به بحران ها و ضعف های حکومت سکولار، نمی توان آن را به عنوان یک الگو انتخاب کرد.
گرچه ممکن است به دلیل نفوذ تمدن غرب و نظام سرمایه داری و تلاش گسترده غرب برای نشان دادن برتری فرهنگ و تمدن خود با بهره گیری از تبلیغات گستره و غول های رسانه ای و تأثیرات فریبنده ظاهر تمدن غربی در سایه پیشرفت های تکنولوژیکی و صنعتی آن و وادادگی برخی اندیشمندان ، حکومت سکولار به عنوان بهترین گزینه و الگوی حکومتی و اداره زندگی انسان ها معرفی شده باشد، اما هر گونه ارزیابی و داوری در مورد برتری الگوی حکومت سکولار نسبت به الگوی حکومت دینی باید بر اساس ماهیت این الگوی حکومتی و بر پایه واقعیات صورت بگیرد و لایه های ظاهری و مظاهر فریبنده آن نباید ، موجب نادیده گرفتن زوایای حقیقی و ماهیت این الگو بشود . ما معتقدیم حکومت سکولار به دلیل ضعف ها و بحران های مختلف معرفتی ، روحی ، اخلاقی و اجتماعی که نظام های سکولار را با چالش جدی روبرو نموده ، شایستگی لازم را برای ترسیم الگوی زندگی انسانی ندارد.
دنیای به اصطلاح مدرن امروز که محصول تفکّر و جهان بینی مادی است در گرداب بحران های متعددی گرفتار است که حوزه های مختلف زندگی بشر امروز را متأثر ساخته است .گستره این بحران ها از ساحت معرفت و اندیشه گرفته تا نگاه به انسان و ابعاد اخلاقی , سیاسی و اجتماعی او سایه افکنده است و زرق و برق پیشرفت مادی و تکنولوژیکی نیز نتوانسته ، سایه سنگین افول ارزش های معنوی ، اخلاقی ، اجتماعی و سیاسی را پنهان دارد و در پس این پیشرفت مادی ، پس رفت در معنویت ، ارزش ها و انسانیت را به ارمغان آورده است .
«حوادث و رویدادهایی چون رنسانس و نوزایی و جنبش اصلاح دینی و جریان روشن اندیشی و عقل گرایی و انقلاب صنعتی که از قرن چهاردهم در غرب آغاز شد با وجود آثار و نتایج سودمند آن در زمینه تأمین رفاه و آسایش مردم و ایجاد تحولات فکری و فرهنگی و تکامل زندگی اجتماعی انسانها موجب بروز بحران ها و نارسایی هایی نیز در عرصه های مختلف زندگی انسانی از جهت معرفتی , روانی , اخلاقی , اجتماعی و سیاسی شده است. امروز بشر در بعد معرفتی دچار تحیَر علمی و نسبیت گرایی و عدم ثبات در آرا و عقاید است و در بعد روانی , دچار تردید علمی , افسردگی و اضطراب , فقدان آرامش و اطمینان خاطر و از خود بیگانگی و به تعبیری بی خویشتنی است و از جهت اخلاقی نیز گرفتار انحرافات خصلتی گسترده و به لحاظ خانوادگی دچار از هم پاشیدگی داخلی و از نظر اجتماعی و سیاسی , گرفتار مسائلی چون هرج و مرج بین المللی و مانند آن است.» (جوادی آملی ، عبد الله ، انتظار بشراز دین ، قم: مرکز نشر اسرا ، 1380، ص 13)
رنه گنون، منتقد مشهور فرانسوی، در کتاب بحران دنیای متجدّد به برخی از این پیامدها و بن بست‌های تمدن جدید اشاره کرده، می‌نویسد:کسانی که تنعّم و رفاه را آرمان خود ساخته بودند و از بهبودهایی که بر اثر پیشرفت و ترقّی حاصل گشته، برخوردارند، آیا خوشبخت تر از ابنای بشر در روزگاران پیشین هستند؟ امروزه وسایل ارتباطی سریع تر و امکانات بیشتری وجود دارند، ولی عدم تعادل و نابسامانی و احساس نیاز بیشتر، او را در معرض خطر فقدان قرار داده و امنیت او هر چه بیشتر در معرض تهدید قرار گرفته است؛ زیرا هدف تمدن جدید، چیزی جز افزایش نیازمندی‌های تصنّعی، بهره گیری جنون آمیز از امکانات، مواهب طبیعی و لذت طلبی و ارضای هر چه بیشتر و غوطه ور ساختن انسان در زندگی ماشینی چیز دیگری نیست.(گنون، رنه ، بحران دنیای متجدد، ترجمه ضیاء الدین دهشیری ، تهران : امیر کبیر، 1372، ص 144)
روژه دو پاسکیه نیز معتقد است: « هرچند تمدن غرب به انسان معاصر امکانات مادی گوناگونی داده است که نسل گذشته خواب آن را هم نمی توانست ببیند ولی چون در این تمدن معنای انسان مفقود و مجهول است ، از این رو امیدها و آرزوهای ژرف او نادیده و ناشناحته مانده است و همه این امکانات مادی هم مانع از آن نیست که انسان در سیه روزی و نا امیدی فرو نرود .» (دو پاسکیه ، روژه ، سرگذشت اسلام ، سرنوشت انسان ، ترجمه علی اکبر کسمایی ، تهران: فرجام ، 1374، ص 19)
مجموعه این بحران ها و مشکلات موجب شده که بشر امروز با نوعی تحیّر وسردرگمی در حوزه های مختلف زندگی روبرو باشد و با وجود پیشرفت های علمی و مادی در عرصه های مختلف, شاهد پس رفت بشر امروز در ابعاد گوناگون زندگی هستیم و این شایستگی حکومت سکولار برای ترسیم الگویی قابل قبول برای اداره زندگی انسان ها با چالش و تردید جدی مواجه ساخته است .
در مقابل ما معتقدیم الگوی حکومت دینی به دلیل نگاه جامع به هستی و انسان و توجه به همه نیازهای مادی ، روحی و معنوی او، از مشکلات ، عیب ها و کاستیهای الگوی سکولار به دور بوده و شایستگی قرار گرفتن به عنوان الگوی فرا روی بشریت را داراست.
مایک دنیس برداین ، استاد تاریخ دانشگاه ایزونای آمریکا می گوید: « به عقیده من مدنیت و تمدن غرب به زودی به بن بست خواهد رسید و به جایش مدنیت و تمدن اسلامی خواهد نشست … آمریکا و همه دنیا امروز به چنان بحرانی دچار شده اند که مانند آن در تاریخ سابقه نداشته است. اگر بتوان دوره ای را با دوره جاهلیت پیش از ظهور پیامبر صلی الله علیه وآله مقایسه کرد همین دوره و عصر ما است … با این حال جهان و به خصوص آمریکا می توانند با پذیرش اسلام در خود انقلاب درونی ایجاد کنند ، تنها این دین است که می تواند کشور من و جهان را از قیدها برهاند و از نادرستی ها آزاد کند .»(روزنامه کیهان ، 24/7/80)
گرچه متأسفانه به دلایل مختلف، زمینه و شرایط برای بر پایی و گسترش چنین الگویی فراهم نشده و در سایه هیاهو و یکّه تازی الگوی سکولار و تلاش آن برای مقابله با دین، تا دیر زمانی مجالی برای طرح این الگوی حکومتی وجود نداشت ، اما با پیروزی انقلاب اسلامی و بر پایی حکومت دینی ، الگوی حکومت دینی به عنوان جایگزین الگوهای سکولار مطرح گردید که البته تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله دارد ، اما به همین اندازه ظرفیت خود را برای تبدیل شدن به الگویی فراگیر نشان داده از این رو شاهد شدیدترین دشمنی ها با نظام جمهوری اسلامی بوده و هستیم و نظام سلطه تمام تلاش خویش را برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی و جلوگیری از موفقیت این الگوی حکومتی به کار بسته است .

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد