مستند رازهای زندگی خامنه ای – مخلباف
۱۳۹۳/۰۳/۱۲
–
۳۴۵ بازدید
ویرایش علمی – درمورد مستند « رازهای زندگی خامنه ای» که توسط مخملباف ساخته شده ، توضیحاتی بدهید؟
« ویژگی های شخصیتی محسن مخملباف »
وی که از پدری دائم الخمر (به تصریح خود او در مستندی که در باره او ساخته شده بود) به دنیا آمده و زندگی سخت و پر اعوجاجی از سر گذرنده است در زندگی شخصی خود در قالب شخصیتهای متناقضی ظاهر شده است به گونه ای که طبق نظر برخی روانشناسان وی دچار نوعی اختلال شخصیتی بود که ناشی از نوعی بیماری با نام پارانوئید می باشد در این زمینه به نظر می رسد مطالعه مقاله ای که در برخی سایتهای اینترنتی انتشار یافته است خالی از لطف نباشد ؛ مقاله ای که با دلیل و استدلال و نیز برخی شواهد این مساله را اثبات می کند. در بخشی از این مقاله چنین آمده است : «در طبقه بندی اختلالات شخصیت در علم روان شناسی یکی از اختلالات متداول پارانوئید نام دارد. شخصیت پارانویایی در سوء ظن، بی اعتمادی، غلط بودن قضاوت و در سازش نایافتگی اجتماعی خلاصه میشود. در طبقه بندی DSM-IV-TR به عنوان معتبرترین نظام طبقه بندی رفتارهای نابهنجار اولین معیار تشخیصی برای اختلال شخصیت پارانوئید، سوء ظن و شکِ بدون پایه و اساس به دیگران است؛ همان نشانهای که در رفتار مخملباف به کرات دیده میشود. بررسی نظام شخصیتی مخملباف نشان از اختلال شخصیت پارانوئید با نشانههایی از شخصیت «مرزی» در کنار اختلال روانی «افسردگی» دارد. کنکاش در پارامتر شخصیتی پارانوئید مخملباف، نشان میدهد حوزه و محل درگیر این سوء ظن طیف وسیعی از عناصر پیرامونی مخملباف شامل اعضای خانواده، بستگان، دوستان و همکاران، نهاد اجتماعی، نهاد دین، نظام اجرائی کشور و… را شامل میشود. گاهی این سوء ظن آنچنان حالت افراطی به خود گرفته که پیامد آن هزینههای جبران پذیری همچون خودکشی (البته موفق) آنهم از نوع خودسوزی برای همسر مخملباف (فاطمه ) به دلیل سوء ظن شوهر به وی باقی گذاشته است. در این زمینه معیار هفتم تشخیص اختلالات روانی تصریح دارد شخصی پارانویایی شکهای مکرر و بدون دلیل در مورد وفاداری همسر یا شریک جنسی خود دارد. خانوادههایی که قبلاً روابط دوستانهای با خانواده مخملباف داشتنهاند، بارها مواردی از خودکشی فرزندان مخملباف گزارش کردهاند که نتیجه سوء ظن پدر به فرزندان بوده است. فرد پارانویائی دچار تنش است و در ناایمنی به سر میبرد. او اضطراب خود را در فعالیتهای افراطی، خشم مزمن و تهاجم منعکس میسازد معیارهایی که نشانههای آن در رفتار و شخصیت مخملباف به کرات دیده میشود. رفتار و نگرش پرنوسان و متناقض او طی 40 سال گذشته گویای این امر است. محسن در سالهای نخست انقلاب علیرغم برخورداری از روحیه غیرمذهبی وبی قیدی اخلاقی اجتماعی (به دلیل پرورش در محیط و خانوادهای که مسائل تربیتی و رشد در آن جایگاهی نداشت البته خانوادهای که شامل محسن و مادری که شغل آن پرستار بود و پدر هیچ وقت در آن نبود چرا که پدر محسن مدت کوتاهی در حد چند روز با مادر او زندگی کرده و سپس جدا شده بودند) سعی دارد در هیبت یک انقلابی ظاهر شود دوستان نزدیک محسن نقل میکنند او قصد تغییر وضعیت گذشته را داشت و بیشتر از آنکه به اصول نداشته خود متکی باشد، درگیر نقد دیگران بود. در داستانها و نمایشنامه هایش به نقد نظام سلطنتی پرداخت، بر علیه روشنفکران نوشت (داستان آقای نویسنده)، علیه سرمایه دارها نوشت (حصار در حصار)، بر علیه چپها نوشت (نمایشنامه بایکوت)، بر علیه منافقین نوشت (توجیه)، علیه بنی صدر نوشت، علیه حکومت و مردم آمریکا نوشت. علاوه بر دیدگاههای تند، رفتار افراطی نیز داشت. او سعی داشت به شدت اخلاقی باشد و این امر تا حد افراط شدیدی پیش پیش میرفت تا آن حد که با کسانی که با جنس مخالف مراوده داشتند درگیر میشد و دائما روزه میگرفت همکارانش میگویند که در آن موقع از ترس او در مستراح سیگار میکشیدند. از دست دادن دوستان و همکاران به دلیل هویتهای شخصیتی متعارض، ساخت فیلمی با مضمون اعتقاد به عالم غیب و جهان آخرت (دو چشم بی سو ، توبه نصوح و استعاذه) تا کارگردانی فیلمهایی با مضامین پوچ گرایی و نیست انگاری (به نام سکس و فلسفه و یا فریاد مورچه ها)، تأیید و مشارکت در تسخیرلانه جاسوسی و عذرخواهی از حکومت آمریکا بابت این تسخیر و دستگیری اعضای سفارت آمریکا از سوی دانشجویان ایران و… نمونههایی از رفتارهای افراطی و نوسان دار مخملباف ارزیابی میشود که معطوف به بعد پارانویائی شخصیت مخملباف است همانطور که اشاره شد شخص پارانویائی اضطراب خود را در فعالیتهای افراطی، خشم مزمن و تهاجم منعکس میسازد. ترک ایران، اقامت در تاجیکستان و سپس تغییر مکان به افغانستان و در نهایت فرانسه در چارچوب تنش و ناایمنی و اضطراب وی که مشخصههای افراد پارانوئیدی است معنا مییابد به طور حتم مخملباف در فرانسه نیز به آرامش نرسیده و به احتمال فراوان چند صباحی دیگر برای فرونشاندن اضطراب درونی که در ناخودآگاه وی موج میزند باید راهی بیرونی از طریق تعویض مکان و انتخاب کشور دیگری برای اقامت خواهد نمود. هر چند بر اساس گزارش دوستان و همکاران قبلی مخملباف به نظر میرسد اضطراب مخملباف فراتر از اضطراب شخصیتهای واجد اختلال پارانوئید که توصیف آن گذشت است و اظهار نظر در این زمینه که میتواند کمک بزرگی به مخملباف کند نیازمند بررسی و مطالعه کودکی و نوجوانی مخملباف دارد. بررسی ارتباطات و مناسبات مخملباف با محیط و افراد پیرامونی خود در حوزه بستگان، دوستان و همکاران نشان از عدم حفظ و تداوم هیچ یک از تعاملات دارد که خواستگاه آن از سویی سوء ظن و از طرفی نتیجه انشعابی است که مخملباف به عنوان یک فرد پارانوئیدی تصور میکند در جهان صورت گرفته و آن چیزی که خوب است درون فکنده شده و آن چیزی که بد است به بیرون فرافکنده شده است این نوع «مانی گری» در کانون شخصیت افراد پارانویائی است. در مناسبات اجتماعی در حوزه فعالیتهای گروهها، افراد پارانویائی به راحتی مورد سوء استفاده گروهها برای تخریب گرو ههای رقیب قرار میگیرد چرا که اینگونه شخصیتها برای هماهنگی بین نهاد و من و فرامن شخصیت و کاهش اضطراب درونی، به میزان زیادی از مکانیسم دفاعی «فرافکنی» استفاده میکنند در روانشناسی شخصیت اصولاً مکانیسم دفاعی موصوف بیشتر مورد استفاده شخصیتهای پارانویائی قرار میگیرد و این نوع شخصیتها موارد منفی درون خود را به دیگران و محیط نسبت میدهند. یعنی همان سوء استفادهای که گروهها و عناصر مخالف نظام ایران در ماجرای انتخابات، از مخملباف کردند. ادعای تقلب و کودتا در ایران در مراکز سیاسی اروپا، ترجمان نارسائی شخصیت و اضطراب درونی مخملباف بود که هزینه زیادی در بر داشت.گفتنی است، روانشناسان معتقدند زندگی و بسیاری از آثار سینمایی مخملباف بروز ناکامیها و عقدههای فروخورده روانی مخملباف است و نمادها و المانهای آن نیز تبلور زندگی خود او است. نیست انگاری همواره در آثار مخملباف وجود دارد جهان از منظر او کریه و زشت است. روابط انسانی ناعادلانه و ظالمانه و سرنوشت انسان به سوی هیچ و پوچ پیش میرود. آدمهای آثار مخملباف همه ناقصند، زنها بی شوهر یا شوهر مردهاند یا تنها ماندهاند (زندگی مادر وی که سه بار ازدواج ناموفق داشت)، بچهها ناقص الخلقهاند و شخصیتها لکنت زبان دارند (کودکی نحیف و سراسر بیماری مخملباف) و…»(نقل از سایت تابناک)
سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی نیز در زمینه شخصیت پر از اضطراب و تشویش وی که در آن روزگار خود را در فیلم هایی که رفته رفته به سیاه نمایی بر علیه جامعه و نظام اسلامی می پرداخت نشان می داد مطالب فراوانی در کتاب آیینه جادو نگاشته است که به یکی از آن ها در اینجا اشاره می نماییم : « با اینهمه، پیشقراولان ایجاد آن فضای مغشوشی که امکان ازاله هویت از انقلاب را رفتهرفته فراهم کند باید افرادی باشند ظاهراً منتسب به خود انقلاب و باطناً پیوسته با دشمن. محسن مخملباف یکی از بهترین کسانی بود که میتوانست این وظیفه را بر عهده بگیرد؛ سیاهاندیشی و عصبیت او سالها بود که خود را در فیلمهایش به ظهور رسانده و گرگها را در کمین او نشانده بود.یک تحلیل درست از جلوههای تحولات فکری او در فیلمهایش میتوانست بهخوبی نشان دهد که مخملباف خودش نیز به همان دور باطلی گرفتار آمده است که «بایسیکلران» در آن رکاب میزد و به مقصد نمیرسید. دیگر پرسوناژهای او نیز به مقصد نرسیدند، نه دستفروش، نه حاجی و نه دیگران. »(مرتضی آوینی ، آیینه جادو ، ج2) شخصیتی با چنین وضعیت و سابقه ای در سال های اخیر تبدیل به یکی از معاندان جمهوری اسلامی ایران شده و با توجه به پرده دری های وی در مواجهه با مخالفان خود و نیز عدم تقید وی به هیچ مرز اخلاقی دشمنان نیز بهترین استفاده را از این عنصر در خارج از کشور نموده و به منظور بهره برداری از وی دهها جایزه به عناوین مختلف به آثار و نوشته هاو اقدامات او تقدیم نمودند که آخرین مورد آن جایزه سکس و فلسفه بود که او نیز به همسر آقای میرحسین موسوی تقدیم نمود و وی نیز از او تشکر نمود .از طرفی با توجه به اینکه امروزه ولایت فقیه به عنوان ستون خیمه نظام اسلامی بوده و رهبری بادرایت های بی نظیر خود در سالهای اخیر تمامی توطئه های دشمنان را ناکام گذارده و در فتنه سال 88 نیز با مدیریت هوشمندانه خویش توانست آتش فتنه را خاموش و باعث افشای نقشه اجرای کودتای مخملی شد . از این رو دشمنان انقلاب اسلامی امروز نوک پیکان حمله خود را متوجه ولایت فقیه نموده اند چرا که دشمنان نظام معتقدند با حذف ویا ناکار آمد شدن ولایت فقیه خواهند توانست به راحتی به اهداف شوم خود برسند . از سویی دیگر همانگونه که مقام معظم رهبری بارها اشاره نموده اند یکی از اهداف دشمنان نظام اسلامی در جریان فتنه 88 طراحی کاریکاتوری انقلاب اسلامی بود تا شاید بتوانندبا همان الگوی پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57 به نتیجه برسند و شعارنویسی های خیابانی و یا سردادن شعار الله اکبر در پشت بام ها توسط کسانی که در مقاطع مختلف اثبات نموده بودند که حتی به خدا اعتقادی ندارند و یا ادعای شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی در این راستا انجام می شد و یکی دیگر از همین برنامه ها برای مشابهت سازی میان شرایط امروز جمهوری اسلامی با شرایط پیش از سقوط رژیم پهلوی مشابهت سازی میان رهبران دو نظام بود . به عبارتی دراین برنامه باید طوری وانمود می شد که رهبران نظام اسلامی نیز همچون رهبران نظام طاغوت دارای سرمایه های کلان و کاخهای فراوان و خدم وحشم و امکانات و … بوده و زندگی شان همچون رهبران نظام طاغوت به عیاشی و بی بند و باری و لهو ولعب صرف شده و از مشکلات و مصائب مردم بی خبر هستند و در این میان از تکنیک روانی «دروغ هر چه بزرگتر قابل پذیرش تر» استفاده نمایند تا شاید اگر هم تمام دروغ پردازی ها با اقبال مواجه نشود حداقل بخشی از آنها مورد پذیرش قرار گیرد و یا در دل مردم تشکیک ایجاد شود . لذا در اجرای همین پروژه محسن مخملباف مامور شد تا با بررسی کتابهای مربوط به خاندان پهلوی ها با ادبیاتی که در سالهای اخیر و در پی پخش مستندات مختلف مربوط به زندگی شخصی دولتمردان رژیم پهلوی برای مردم ایران آشنایی داشت مطالبی شبیه به همان مطالب را در باره زندگی دولتمردان نظام اسلامی و به ویژه رهبر معظم انقلاب اسلامی انتشار دهند که البته این ماجرا دقیقا شبیه کاریکاتوری بی نظیر شد به گونه ای که حتی خود عوامل فتنه خارج نشین و حتی دشمنان بیگانه نیز حاضر به استناد به مطالب این نوشتار در راه سرنگونی نظام اسلامی نشدند .
در مورد نقد مستند مخلباف به منبع زیر مراجعه نمایید . radepaclipbehbahan.persiangig.com/video/mostanad%20mohmalbaf.wmv/download
وی که از پدری دائم الخمر (به تصریح خود او در مستندی که در باره او ساخته شده بود) به دنیا آمده و زندگی سخت و پر اعوجاجی از سر گذرنده است در زندگی شخصی خود در قالب شخصیتهای متناقضی ظاهر شده است به گونه ای که طبق نظر برخی روانشناسان وی دچار نوعی اختلال شخصیتی بود که ناشی از نوعی بیماری با نام پارانوئید می باشد در این زمینه به نظر می رسد مطالعه مقاله ای که در برخی سایتهای اینترنتی انتشار یافته است خالی از لطف نباشد ؛ مقاله ای که با دلیل و استدلال و نیز برخی شواهد این مساله را اثبات می کند. در بخشی از این مقاله چنین آمده است : «در طبقه بندی اختلالات شخصیت در علم روان شناسی یکی از اختلالات متداول پارانوئید نام دارد. شخصیت پارانویایی در سوء ظن، بی اعتمادی، غلط بودن قضاوت و در سازش نایافتگی اجتماعی خلاصه میشود. در طبقه بندی DSM-IV-TR به عنوان معتبرترین نظام طبقه بندی رفتارهای نابهنجار اولین معیار تشخیصی برای اختلال شخصیت پارانوئید، سوء ظن و شکِ بدون پایه و اساس به دیگران است؛ همان نشانهای که در رفتار مخملباف به کرات دیده میشود. بررسی نظام شخصیتی مخملباف نشان از اختلال شخصیت پارانوئید با نشانههایی از شخصیت «مرزی» در کنار اختلال روانی «افسردگی» دارد. کنکاش در پارامتر شخصیتی پارانوئید مخملباف، نشان میدهد حوزه و محل درگیر این سوء ظن طیف وسیعی از عناصر پیرامونی مخملباف شامل اعضای خانواده، بستگان، دوستان و همکاران، نهاد اجتماعی، نهاد دین، نظام اجرائی کشور و… را شامل میشود. گاهی این سوء ظن آنچنان حالت افراطی به خود گرفته که پیامد آن هزینههای جبران پذیری همچون خودکشی (البته موفق) آنهم از نوع خودسوزی برای همسر مخملباف (فاطمه ) به دلیل سوء ظن شوهر به وی باقی گذاشته است. در این زمینه معیار هفتم تشخیص اختلالات روانی تصریح دارد شخصی پارانویایی شکهای مکرر و بدون دلیل در مورد وفاداری همسر یا شریک جنسی خود دارد. خانوادههایی که قبلاً روابط دوستانهای با خانواده مخملباف داشتنهاند، بارها مواردی از خودکشی فرزندان مخملباف گزارش کردهاند که نتیجه سوء ظن پدر به فرزندان بوده است. فرد پارانویائی دچار تنش است و در ناایمنی به سر میبرد. او اضطراب خود را در فعالیتهای افراطی، خشم مزمن و تهاجم منعکس میسازد معیارهایی که نشانههای آن در رفتار و شخصیت مخملباف به کرات دیده میشود. رفتار و نگرش پرنوسان و متناقض او طی 40 سال گذشته گویای این امر است. محسن در سالهای نخست انقلاب علیرغم برخورداری از روحیه غیرمذهبی وبی قیدی اخلاقی اجتماعی (به دلیل پرورش در محیط و خانوادهای که مسائل تربیتی و رشد در آن جایگاهی نداشت البته خانوادهای که شامل محسن و مادری که شغل آن پرستار بود و پدر هیچ وقت در آن نبود چرا که پدر محسن مدت کوتاهی در حد چند روز با مادر او زندگی کرده و سپس جدا شده بودند) سعی دارد در هیبت یک انقلابی ظاهر شود دوستان نزدیک محسن نقل میکنند او قصد تغییر وضعیت گذشته را داشت و بیشتر از آنکه به اصول نداشته خود متکی باشد، درگیر نقد دیگران بود. در داستانها و نمایشنامه هایش به نقد نظام سلطنتی پرداخت، بر علیه روشنفکران نوشت (داستان آقای نویسنده)، علیه سرمایه دارها نوشت (حصار در حصار)، بر علیه چپها نوشت (نمایشنامه بایکوت)، بر علیه منافقین نوشت (توجیه)، علیه بنی صدر نوشت، علیه حکومت و مردم آمریکا نوشت. علاوه بر دیدگاههای تند، رفتار افراطی نیز داشت. او سعی داشت به شدت اخلاقی باشد و این امر تا حد افراط شدیدی پیش پیش میرفت تا آن حد که با کسانی که با جنس مخالف مراوده داشتند درگیر میشد و دائما روزه میگرفت همکارانش میگویند که در آن موقع از ترس او در مستراح سیگار میکشیدند. از دست دادن دوستان و همکاران به دلیل هویتهای شخصیتی متعارض، ساخت فیلمی با مضمون اعتقاد به عالم غیب و جهان آخرت (دو چشم بی سو ، توبه نصوح و استعاذه) تا کارگردانی فیلمهایی با مضامین پوچ گرایی و نیست انگاری (به نام سکس و فلسفه و یا فریاد مورچه ها)، تأیید و مشارکت در تسخیرلانه جاسوسی و عذرخواهی از حکومت آمریکا بابت این تسخیر و دستگیری اعضای سفارت آمریکا از سوی دانشجویان ایران و… نمونههایی از رفتارهای افراطی و نوسان دار مخملباف ارزیابی میشود که معطوف به بعد پارانویائی شخصیت مخملباف است همانطور که اشاره شد شخص پارانویائی اضطراب خود را در فعالیتهای افراطی، خشم مزمن و تهاجم منعکس میسازد. ترک ایران، اقامت در تاجیکستان و سپس تغییر مکان به افغانستان و در نهایت فرانسه در چارچوب تنش و ناایمنی و اضطراب وی که مشخصههای افراد پارانوئیدی است معنا مییابد به طور حتم مخملباف در فرانسه نیز به آرامش نرسیده و به احتمال فراوان چند صباحی دیگر برای فرونشاندن اضطراب درونی که در ناخودآگاه وی موج میزند باید راهی بیرونی از طریق تعویض مکان و انتخاب کشور دیگری برای اقامت خواهد نمود. هر چند بر اساس گزارش دوستان و همکاران قبلی مخملباف به نظر میرسد اضطراب مخملباف فراتر از اضطراب شخصیتهای واجد اختلال پارانوئید که توصیف آن گذشت است و اظهار نظر در این زمینه که میتواند کمک بزرگی به مخملباف کند نیازمند بررسی و مطالعه کودکی و نوجوانی مخملباف دارد. بررسی ارتباطات و مناسبات مخملباف با محیط و افراد پیرامونی خود در حوزه بستگان، دوستان و همکاران نشان از عدم حفظ و تداوم هیچ یک از تعاملات دارد که خواستگاه آن از سویی سوء ظن و از طرفی نتیجه انشعابی است که مخملباف به عنوان یک فرد پارانوئیدی تصور میکند در جهان صورت گرفته و آن چیزی که خوب است درون فکنده شده و آن چیزی که بد است به بیرون فرافکنده شده است این نوع «مانی گری» در کانون شخصیت افراد پارانویائی است. در مناسبات اجتماعی در حوزه فعالیتهای گروهها، افراد پارانویائی به راحتی مورد سوء استفاده گروهها برای تخریب گرو ههای رقیب قرار میگیرد چرا که اینگونه شخصیتها برای هماهنگی بین نهاد و من و فرامن شخصیت و کاهش اضطراب درونی، به میزان زیادی از مکانیسم دفاعی «فرافکنی» استفاده میکنند در روانشناسی شخصیت اصولاً مکانیسم دفاعی موصوف بیشتر مورد استفاده شخصیتهای پارانویائی قرار میگیرد و این نوع شخصیتها موارد منفی درون خود را به دیگران و محیط نسبت میدهند. یعنی همان سوء استفادهای که گروهها و عناصر مخالف نظام ایران در ماجرای انتخابات، از مخملباف کردند. ادعای تقلب و کودتا در ایران در مراکز سیاسی اروپا، ترجمان نارسائی شخصیت و اضطراب درونی مخملباف بود که هزینه زیادی در بر داشت.گفتنی است، روانشناسان معتقدند زندگی و بسیاری از آثار سینمایی مخملباف بروز ناکامیها و عقدههای فروخورده روانی مخملباف است و نمادها و المانهای آن نیز تبلور زندگی خود او است. نیست انگاری همواره در آثار مخملباف وجود دارد جهان از منظر او کریه و زشت است. روابط انسانی ناعادلانه و ظالمانه و سرنوشت انسان به سوی هیچ و پوچ پیش میرود. آدمهای آثار مخملباف همه ناقصند، زنها بی شوهر یا شوهر مردهاند یا تنها ماندهاند (زندگی مادر وی که سه بار ازدواج ناموفق داشت)، بچهها ناقص الخلقهاند و شخصیتها لکنت زبان دارند (کودکی نحیف و سراسر بیماری مخملباف) و…»(نقل از سایت تابناک)
سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی نیز در زمینه شخصیت پر از اضطراب و تشویش وی که در آن روزگار خود را در فیلم هایی که رفته رفته به سیاه نمایی بر علیه جامعه و نظام اسلامی می پرداخت نشان می داد مطالب فراوانی در کتاب آیینه جادو نگاشته است که به یکی از آن ها در اینجا اشاره می نماییم : « با اینهمه، پیشقراولان ایجاد آن فضای مغشوشی که امکان ازاله هویت از انقلاب را رفتهرفته فراهم کند باید افرادی باشند ظاهراً منتسب به خود انقلاب و باطناً پیوسته با دشمن. محسن مخملباف یکی از بهترین کسانی بود که میتوانست این وظیفه را بر عهده بگیرد؛ سیاهاندیشی و عصبیت او سالها بود که خود را در فیلمهایش به ظهور رسانده و گرگها را در کمین او نشانده بود.یک تحلیل درست از جلوههای تحولات فکری او در فیلمهایش میتوانست بهخوبی نشان دهد که مخملباف خودش نیز به همان دور باطلی گرفتار آمده است که «بایسیکلران» در آن رکاب میزد و به مقصد نمیرسید. دیگر پرسوناژهای او نیز به مقصد نرسیدند، نه دستفروش، نه حاجی و نه دیگران. »(مرتضی آوینی ، آیینه جادو ، ج2) شخصیتی با چنین وضعیت و سابقه ای در سال های اخیر تبدیل به یکی از معاندان جمهوری اسلامی ایران شده و با توجه به پرده دری های وی در مواجهه با مخالفان خود و نیز عدم تقید وی به هیچ مرز اخلاقی دشمنان نیز بهترین استفاده را از این عنصر در خارج از کشور نموده و به منظور بهره برداری از وی دهها جایزه به عناوین مختلف به آثار و نوشته هاو اقدامات او تقدیم نمودند که آخرین مورد آن جایزه سکس و فلسفه بود که او نیز به همسر آقای میرحسین موسوی تقدیم نمود و وی نیز از او تشکر نمود .از طرفی با توجه به اینکه امروزه ولایت فقیه به عنوان ستون خیمه نظام اسلامی بوده و رهبری بادرایت های بی نظیر خود در سالهای اخیر تمامی توطئه های دشمنان را ناکام گذارده و در فتنه سال 88 نیز با مدیریت هوشمندانه خویش توانست آتش فتنه را خاموش و باعث افشای نقشه اجرای کودتای مخملی شد . از این رو دشمنان انقلاب اسلامی امروز نوک پیکان حمله خود را متوجه ولایت فقیه نموده اند چرا که دشمنان نظام معتقدند با حذف ویا ناکار آمد شدن ولایت فقیه خواهند توانست به راحتی به اهداف شوم خود برسند . از سویی دیگر همانگونه که مقام معظم رهبری بارها اشاره نموده اند یکی از اهداف دشمنان نظام اسلامی در جریان فتنه 88 طراحی کاریکاتوری انقلاب اسلامی بود تا شاید بتوانندبا همان الگوی پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57 به نتیجه برسند و شعارنویسی های خیابانی و یا سردادن شعار الله اکبر در پشت بام ها توسط کسانی که در مقاطع مختلف اثبات نموده بودند که حتی به خدا اعتقادی ندارند و یا ادعای شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی در این راستا انجام می شد و یکی دیگر از همین برنامه ها برای مشابهت سازی میان شرایط امروز جمهوری اسلامی با شرایط پیش از سقوط رژیم پهلوی مشابهت سازی میان رهبران دو نظام بود . به عبارتی دراین برنامه باید طوری وانمود می شد که رهبران نظام اسلامی نیز همچون رهبران نظام طاغوت دارای سرمایه های کلان و کاخهای فراوان و خدم وحشم و امکانات و … بوده و زندگی شان همچون رهبران نظام طاغوت به عیاشی و بی بند و باری و لهو ولعب صرف شده و از مشکلات و مصائب مردم بی خبر هستند و در این میان از تکنیک روانی «دروغ هر چه بزرگتر قابل پذیرش تر» استفاده نمایند تا شاید اگر هم تمام دروغ پردازی ها با اقبال مواجه نشود حداقل بخشی از آنها مورد پذیرش قرار گیرد و یا در دل مردم تشکیک ایجاد شود . لذا در اجرای همین پروژه محسن مخملباف مامور شد تا با بررسی کتابهای مربوط به خاندان پهلوی ها با ادبیاتی که در سالهای اخیر و در پی پخش مستندات مختلف مربوط به زندگی شخصی دولتمردان رژیم پهلوی برای مردم ایران آشنایی داشت مطالبی شبیه به همان مطالب را در باره زندگی دولتمردان نظام اسلامی و به ویژه رهبر معظم انقلاب اسلامی انتشار دهند که البته این ماجرا دقیقا شبیه کاریکاتوری بی نظیر شد به گونه ای که حتی خود عوامل فتنه خارج نشین و حتی دشمنان بیگانه نیز حاضر به استناد به مطالب این نوشتار در راه سرنگونی نظام اسلامی نشدند .
در مورد نقد مستند مخلباف به منبع زیر مراجعه نمایید . radepaclipbehbahan.persiangig.com/video/mostanad%20mohmalbaf.wmv/download