رابطه دعاودارو،تاثیردعا ،تاثیردارو
۱۳۹۳/۰۳/۱۲
–
۱۸۷ بازدید
برای برطرف شدن دردها و مریضیها در روایات دعاهایی بیان شده و در مفاتیح و دم دست همه است ،این دعاها اثر مستقلی در درمان بیماری دارند یا کنار مصرف داروها اثربخشند؟؟اگر کنارمصرف دارو است،و حرف اول را دارو می زند پس چه نیازی به دعای مثلا درد دندان است؟؟اگر خواندن دعا درد دندان زایل می شود پس چرا عرفا و مراجع و..به دکتر می روند؟؟؟
خداوند عالم هستى را براساس نظام اسباب و مسببات استوار کرده است. بر این اساس، تحقق هر پدیده اى معلول علت تامه آن است. اعتقاد به قانون علیّت امرى مشترک بین مادیون و الاهیون است بااین تفاوت که از دید الاهیون، اسباب وعلل در امور مادى منحصر نیستند و در کنار آن ها اسباب معنوى مانند دعا، صدقه، احسان به خلق و… نیز تأثیر گذارند. در حقیقت، عالم هستى مجموعه اى زنده و با شعور است و اعمال ما به آثار و عکس العمل هاى گونه گون مى انجامد.
البته باید توجه داشت علت تامه موجب تحقق معلول است. علت تامه یعنى مجموعه مقدمات، مقتضى شرط و عدم مانع. هر یک از این امور جزء علت شمرده مى شوند. چنان که برخى امور مادى جز علت تامه تحقق شى ء هستند، گاه امور معنوى مانند دعا هم نقش جزء العله را ایفا مى کنند. بنابراین، مقصود از روایت هایى که آثار خاصى براى برخى از دعاها ذکر کرده اند، «جزء العله» و اقتضاى اثر است نه «علت تامه». تأثیر «علت تامه» بر معلول حتمى و ضرورى است و به هیچ وجه تخلف بردار نیست در حالى که مقتضى و «جزءالعله» در صورت فقدان موانع مى تواند اثر کند. مثلاً اگر گفته مى شود: «آتش سبب سوختن چوب است»، به نحو مقتضى است یعنى، تا دیگر شرایط پدیدار نشوند و موانع بر طرف نگردد، عمل سوختن صورت نخواهد گرفت. بنابراین، اگر کسى چوب تر در آتش اندازد و احتراق تحقق نیابد، نباید در آن گزاره تردید کند. باید جست وجو کند آیا آن گزاره مشروط به شرایطى نیز هست یا نه؟ و آیا مانعى براى تأثیر آتش در چوب وجود دارد یا خیر؟ آنگاه خواهد دید این گزاره، ضمن دارا بودن ارزش صدق، مشروط به شرایط متعددى چون وجود اکسیژن و عدم موانعى چون رطوبت در چوب و تناسب میزان حرارت آتش با مقدار مقاومت چوب است. البته اگر تمام شرایط فوق و هر شرط مفروض دیگرى پدید آمد یعنى علت تامه محقق شد، حتماً چوب آتش خواهد گرفت و تخلف آن، به معناى کذب گزاره فوق است.
تأثیر دعا نیز به نحو «جزءالعله» و «مقتضى» است و همراه با دیگر شرایط عمل مى کند. آن شرایط دقیقاً چیست؟ سهم هر یک چه اندازه است؟ آیا تأثیر دعا و هر شرط دیگر در همه موارد یکسان است یا ممکن است دعا در موردى نقش اصلى تر ایفا کند؟ مکانیسم تأثیر دعا چگونه است؟ آیا دیگر ابزارِها را در اثرگذارى تقویت مى کند یا خود مستقیماً اثر مى گذارد؟ این ها و ده ها سؤال دیگر، مسائلى است که فکر بشر هنوز نمى تواند به طور کاملاً دقیق به آن ها پاسخ گوید. یکى از خدمات بزرگ انبیا نیز، آگاه ساختن انسان از وجود این عامل است زیرا عقل به تنهایى هرگز نمى تواند چنین عواملى را بشناسد.
به طور کلى با ژرف کاوى فلسفى و تحقیق در نصوص دینى در مى یابیم دایره علیّت به علل و معلولات مادى منحصر نیست و علل طبیعى مقهور ماوراى طبیعت هستند. بنابراین، براساس آموزه هاى دینى، دعا یکى از عوامل و علل مؤثر در عالم هستى است اما «علت تامه» نیست. از برخى روایات مى توان بعضى از شرایط و موانع تأثیر دعا و بخشى از حکمت هاى عدم اجابت دعا را به اجمال به دست آورد اما همه شرایط و حکمت ها براى ما معلوم نیست و علم تجربى نمى تواند در این زمینه انسان را یارى دهد.
در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم (ع) آمده «واذا مرضت فهو یشفین» هنگامى که بیمار شوم او است که مرا شفا مى دهد. با اینکه بیمارى نیز گاهى از ناحیه خداست، اما براى رعایت ادب درسخن آن را به خود نسبت مى دهد.
در حقیقت شفا به دست خداست وتلاشهاى دیگر براى معالجه ودرمان بیماریها، جزءمقدمات واسباب کار هستند، بنابر این دعا کردن وطلب شفا از خدا وواسطه قرار دادن اولیاءالهى براى این کار، مورد تأیید قرآن مجید است.
وقتى جهان دار اسباب است واسباب به اذن خدا تأثیر گذار هستند در نتیجه دعا هم در سلسله اسباب درمان بیماریها قرار مى گیرد. (ضمن اینکه دعا وامید داشتن به نیروى غیبى سبب پیدایش آرامش روحى روانى مى گردد که دردرمان مؤثر است. کسى که مریض باشد وامید به جائى نداشته باشد روحیه خود را مى بازد ودرمانهاى داروئى هم کم اثر یا بى اثر مى شودولى انسان امیدوار که بهداشت روانى او تأمین شده باشد، سریعتر درمان مى شود.)
دعاى محض بدون پیمودن راه هاى طبیعى براى رسیدن به خواسته ها کفایت نمى کند چرا که عالم هستى به اذن پروردگار جهان داراى اسباب و مسببات است و سنت الهى بر تاثیر علل در جهت ایجاد معلول ها مى باشد. در حدیث است که یکى از پیامبران بیمار شد. گفت: درمان نمى کنم تا همان کسى که بیمارم کرده است، خود، درمانم کند. خداوند به او وحى فرستادو چنین فرمود: شفایت نمى دهم، مگر درمان کنى، که شفا از من است. ((تا دارو نخورى شفایت نخواهم داد)) (1)یعنى باید از ابزار طبیعى و وسایل عادى که به اذن خداوند در این جهان هستى قرار دارند به نحو احسن استفاده نمود ولى همواره باید به خداوند که همه علل و اسباب مادى و معنوى از او و در اختیار اوست تکیه داشت و به او امیدوار بود.
البته مواردى هست که اسباب عادى کار ساز نبوده وجز عنایت ویژه خدا راهى وجود نداردواین موارد هم قابل تأیید است که افراد جواب کرده بدون اسباب عادى شفا پیدا کرده اند، ولى مسیر کلى همان توسل به اسباب وتوجه به مسبب الاسباب است.
1- مکارم الاخلاق: ج 2 ص 180 ح 2465 به نقل از دانشنامه پزشکى، محمدى رى شهرى، ترجمه دکتر حسین صابرى، سازمان چاپ ونشر دار الحدیث. ص 41
البته باید توجه داشت علت تامه موجب تحقق معلول است. علت تامه یعنى مجموعه مقدمات، مقتضى شرط و عدم مانع. هر یک از این امور جزء علت شمرده مى شوند. چنان که برخى امور مادى جز علت تامه تحقق شى ء هستند، گاه امور معنوى مانند دعا هم نقش جزء العله را ایفا مى کنند. بنابراین، مقصود از روایت هایى که آثار خاصى براى برخى از دعاها ذکر کرده اند، «جزء العله» و اقتضاى اثر است نه «علت تامه». تأثیر «علت تامه» بر معلول حتمى و ضرورى است و به هیچ وجه تخلف بردار نیست در حالى که مقتضى و «جزءالعله» در صورت فقدان موانع مى تواند اثر کند. مثلاً اگر گفته مى شود: «آتش سبب سوختن چوب است»، به نحو مقتضى است یعنى، تا دیگر شرایط پدیدار نشوند و موانع بر طرف نگردد، عمل سوختن صورت نخواهد گرفت. بنابراین، اگر کسى چوب تر در آتش اندازد و احتراق تحقق نیابد، نباید در آن گزاره تردید کند. باید جست وجو کند آیا آن گزاره مشروط به شرایطى نیز هست یا نه؟ و آیا مانعى براى تأثیر آتش در چوب وجود دارد یا خیر؟ آنگاه خواهد دید این گزاره، ضمن دارا بودن ارزش صدق، مشروط به شرایط متعددى چون وجود اکسیژن و عدم موانعى چون رطوبت در چوب و تناسب میزان حرارت آتش با مقدار مقاومت چوب است. البته اگر تمام شرایط فوق و هر شرط مفروض دیگرى پدید آمد یعنى علت تامه محقق شد، حتماً چوب آتش خواهد گرفت و تخلف آن، به معناى کذب گزاره فوق است.
تأثیر دعا نیز به نحو «جزءالعله» و «مقتضى» است و همراه با دیگر شرایط عمل مى کند. آن شرایط دقیقاً چیست؟ سهم هر یک چه اندازه است؟ آیا تأثیر دعا و هر شرط دیگر در همه موارد یکسان است یا ممکن است دعا در موردى نقش اصلى تر ایفا کند؟ مکانیسم تأثیر دعا چگونه است؟ آیا دیگر ابزارِها را در اثرگذارى تقویت مى کند یا خود مستقیماً اثر مى گذارد؟ این ها و ده ها سؤال دیگر، مسائلى است که فکر بشر هنوز نمى تواند به طور کاملاً دقیق به آن ها پاسخ گوید. یکى از خدمات بزرگ انبیا نیز، آگاه ساختن انسان از وجود این عامل است زیرا عقل به تنهایى هرگز نمى تواند چنین عواملى را بشناسد.
به طور کلى با ژرف کاوى فلسفى و تحقیق در نصوص دینى در مى یابیم دایره علیّت به علل و معلولات مادى منحصر نیست و علل طبیعى مقهور ماوراى طبیعت هستند. بنابراین، براساس آموزه هاى دینى، دعا یکى از عوامل و علل مؤثر در عالم هستى است اما «علت تامه» نیست. از برخى روایات مى توان بعضى از شرایط و موانع تأثیر دعا و بخشى از حکمت هاى عدم اجابت دعا را به اجمال به دست آورد اما همه شرایط و حکمت ها براى ما معلوم نیست و علم تجربى نمى تواند در این زمینه انسان را یارى دهد.
در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم (ع) آمده «واذا مرضت فهو یشفین» هنگامى که بیمار شوم او است که مرا شفا مى دهد. با اینکه بیمارى نیز گاهى از ناحیه خداست، اما براى رعایت ادب درسخن آن را به خود نسبت مى دهد.
در حقیقت شفا به دست خداست وتلاشهاى دیگر براى معالجه ودرمان بیماریها، جزءمقدمات واسباب کار هستند، بنابر این دعا کردن وطلب شفا از خدا وواسطه قرار دادن اولیاءالهى براى این کار، مورد تأیید قرآن مجید است.
وقتى جهان دار اسباب است واسباب به اذن خدا تأثیر گذار هستند در نتیجه دعا هم در سلسله اسباب درمان بیماریها قرار مى گیرد. (ضمن اینکه دعا وامید داشتن به نیروى غیبى سبب پیدایش آرامش روحى روانى مى گردد که دردرمان مؤثر است. کسى که مریض باشد وامید به جائى نداشته باشد روحیه خود را مى بازد ودرمانهاى داروئى هم کم اثر یا بى اثر مى شودولى انسان امیدوار که بهداشت روانى او تأمین شده باشد، سریعتر درمان مى شود.)
دعاى محض بدون پیمودن راه هاى طبیعى براى رسیدن به خواسته ها کفایت نمى کند چرا که عالم هستى به اذن پروردگار جهان داراى اسباب و مسببات است و سنت الهى بر تاثیر علل در جهت ایجاد معلول ها مى باشد. در حدیث است که یکى از پیامبران بیمار شد. گفت: درمان نمى کنم تا همان کسى که بیمارم کرده است، خود، درمانم کند. خداوند به او وحى فرستادو چنین فرمود: شفایت نمى دهم، مگر درمان کنى، که شفا از من است. ((تا دارو نخورى شفایت نخواهم داد)) (1)یعنى باید از ابزار طبیعى و وسایل عادى که به اذن خداوند در این جهان هستى قرار دارند به نحو احسن استفاده نمود ولى همواره باید به خداوند که همه علل و اسباب مادى و معنوى از او و در اختیار اوست تکیه داشت و به او امیدوار بود.
البته مواردى هست که اسباب عادى کار ساز نبوده وجز عنایت ویژه خدا راهى وجود نداردواین موارد هم قابل تأیید است که افراد جواب کرده بدون اسباب عادى شفا پیدا کرده اند، ولى مسیر کلى همان توسل به اسباب وتوجه به مسبب الاسباب است.
1- مکارم الاخلاق: ج 2 ص 180 ح 2465 به نقل از دانشنامه پزشکى، محمدى رى شهرى، ترجمه دکتر حسین صابرى، سازمان چاپ ونشر دار الحدیث. ص 41