۱۳۹۳/۰۳/۱۱
–
۲۳۱۹ بازدید
چرا به امام حسین(ع) میگن سیدالشهدا؟
وحسینبنعلی. روشن است که این لقب به معنای برتری و فضیلت یک شهید بر سایر شهیدان
است. چنانکه در برخی روایات درکنار سیدالشهداء، افضلالشهداء نیز در باره حسینبنعلی‡آمده
است.(1)
نخستین بار این لقب ازسوی رسولخدا ˆ به حمزةبنعبدالمطلب، عموی پیامبر که در جنگ
اُحد به شهادت رسید، عطا شد و از آن پس از حمزه با لقب سیدالشهداء یاد میشد.(2)
حمزه به سبب ایمان بالا و سابقه درخشان، در حمایت از اسلام، یاری و دفاع از شخص
رسولخداˆ همواره مورد توجه و علاقه ایشان بود. ایثار و فداکاریهای حمزه و همچنین
شجاعت فوقالعاده او در تاریخ اسلام مشهور است. همچنان که در جنگ اُحد نیز صحنههایی
از این ایمان و ایثار و شجاعت و دلاوری را به نمایش گذاشت. درکنار این فضایل،
چگونگی شهادت او و اوج غربت و مظلومیت او نیز در میان شهیدان اُحد و قبل و بعد از
آن کم نظیر بوده است.(3) گویا با توجه به موارد فوق، حمزه، ملقب به سیدالشهداء
گردید و بر سایر شهیدان والامقام اسلام برتری یافت. امامان شیعه نیز بر تکرار لقب
سیدالشهداء برای حمزةبنعبدالمطلب تأکید میورزیدند و همواره یکی از افتخارات و
ارزشهای والای معنوی خاندان رسولخداˆ را، انتسابشان به حمزه سیدالشهداء ذکر میکردند.(4)
لقب سیدالشهداء برای اباعبدالله الحسین† نیز دارای چنین زمینة فکری، معنوی و سیاسی
است. یعنی هم شخصیت امام حسین† در میان شهیدان عالم، بینظیر و بیهمتا است و هم
نحوه شهادت و غربت و مظلومیت او ، و هم تابندگی و اثربخشی خون او بیمانند است.
از این رو حقیقتا امام حسین†، سید وسرور و مولای همه شهیدان عالم است و خون او بر
همه خونها فضیلت و برتری دارد. اما سؤال این است که نخستین بار لقب سیدالشهداء کی
و از سوی چه کسی به امام حسین† داده شد؟
طبق پارهای ازروایات، لقب سیدالشهداء برای امام حسین† نخستین بار از سوی جبرئیل†به
کار برده شد. پیامبرˆ بارها خبر شهادت امام حسین†را که از فرشتگان مقرب الهی دریافت
کرده بود، برای مردم به ویژه خواص و یاران نزدیک و برخی خویشان بیان کرده بود.(5)
ضمن یکی از این روایات، پیامبر از طرف خداوند حسینبنعلی‡ را سیدالشهداء معرفی کرد
و فرمود:
انه سیدُالشُّهداء مِن الاوَّلینَ و الاخِرینَ فِی
الدُّنیا وَ الاخرةِ ، وَ سیِّد شَبابِ اهلِ الجَنَّةِ مِنَ الخَلْقِ اَجمَعِینَ (6)؛
«او (حسین) سرور شهیدان از نخستین تا آخرین آنها در دنیا و آخرت است و سرور جوانان
همه اهل بهشت است.»
طبق روایت مشهور دیگری که بیشتر منابع آن را نقل کردهاند، رسولخداˆ که به نقل از
جبرئیل، از شهادت فرزندش خبر میداد، درضمن دعایی، درخواست مقام سیدالشهدایی برای
حسین کرد و از خدا خواست که حسین را از سادات و سرور شهیدان قرار دهد. تعبیر «سادات
الشهداء» در این روایت بیانگر همین معنا (سیدالشهداء) است.(7)
بنابراین لقب سیدالشهداء برای نخستین بار از سوی رسولخداˆ به سبط بزرگوارشان عطا
شد و پس از آن سایر امامان بر تکرار آن تأکید کردند. در روایتی، امام علیبنالحسین
† در بیان فضیلت و قداست سرزمین کربلا بر سایر زمینها به این نکته اشاره میکند که
فضیلت کربلا به این است که پیکر پاک سیدالشهداء†را در آغوش گرفته است: قال علیبنالحسین‡:
اِتَخَذَاللهُ اَرضَ کَربلا حَرَماً آمِناً مُبارَکا
…..الَّتی تَضَمَّنَتْ سیدَالشُّهداء و سیدَ شبابِ أهلِ الجَنَّة (8):
«خداوند زمین کربلا را حرم امن و پر برکت قرار داده …که سیدالشهداء† و سرور
جوانان اهل بهشت را در خود جای داده است.» افزون براین، بر اساس روایات متعدد، امام
صادق†، امام حسین† را سیدالشهداء خوانده است.(9)
حتی پیش از آن نیز میثم تمّار در سخنانی که با جَبَلة مَکیَّه داشت، این تعبیر را
در باره آن حضرت به کار برده است(10) که نشان میدهد علاوه بر این که افراد نزدیک
به اهلبیت از شهادت امام خبر داشتهاند، با لقب سیدالشهداء برای آن حضرت نیز آشنا
بودهاند
پس ازآن در روایات فراوانی که ازامام صادق علیه السلام نقل شده بر این لقب شریف
تاکید زیادی شده است ودر حقیقت این لقب برای امام حسین (ع) از این دوره رواج فراوان
یافته است.
طبق روایتی امام صادق علیه السلام به امسعید اَحمَسِیَّه که مرکبی کرایه کرده بود
تا در مدینه بر سر قبور شهدا برود، فرمود: چرا به زیارت سیدالشهداء نمیروی؟. پرسید:
سرور شهیدان (سیدالشهداء) کیست؟ فرمود: حسینبنعلی است … .(11)
بنابراین لقب سیدالشهداء نخستین بار از سوی رسولخدا (ص) به حضرت حمزةبنعبدالمطلب
پس از شهادتش در جنگ اُحد داده شد، و بعد از آن بر اساس روایات متعدد، این لقب از
سوی رسولخدا (ص) به حسینبنعلی علیه السلام قبل از شهادتش و هنگام خبر دادن از
شهادت وی، عطا شد و عمدتا پس از شهادت مظلومانه آن حضرت درکربلا از سوی امامان شیعه
مورد تأکید قرار گرفت و در برخی دعاها و زیارتنامهها تکرار شد تا آنجا که از
مشهورترین القاب آن حضرت، لقب سیدالشهداء میباشد.
پی نوشت ها
(1) . شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص122.
(2) . الإصابة، ج2، ص106. متقی هندی، کنزلالعمال، ج11، ص675؛ سیوطی، الدر المنثور،
ج2، ص97.
(3) . ابنهشام، السیرة النبویة، ج 3، ص74-76.
(4) .شیخ صدوق، الامالی، مجلس 30، ص222؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص424؛ شیخ
مفید، الإرشاد، ج1، ص38.
(5) . ابن قولویه، کاملالزیارات، باب 21، ص 142 و 148.
(6) . ابنقولویه، کاملالزیارات، ص148؛ مجلسی، بِحار الأنوار، ج 44، ص 238.
(7) . ابناعثم، کتاب الفتوح، ج4، ص325؛ ابننما، مثیر الاحزان، ص19؛ همو، ذوب
النضار، ص21.
(8) . حر عاملی، وسائلالشیعة، ج10، ص403.
(9) . ابن قولویه قمی، کاملالزیارات، باب 28، ص 184 و باب37، ص 216ـ 220.
(10). شیخ صدوق، الامالی، مجلس بیست و هفتم، ص 190.
(11) . ابن قولویه قمی، کاملالزیارات، ص 217؛ شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص122.