۱۳۹۳/۰۳/۰۹
–
۷۳۶ بازدید
دوران حیرت
در بعضی از روایات، اساسی ترین ویژگی دوران غیبت کبری «حیرت و سرگردانی» مردم ذکر شده است؛ بویژه هر چه به ظهور نزدیک تر می شویم، بر شدّت این حیرت افزوده می شود. در این دوران انسان ها به جهت فقدان رهبری الهی، هر چه بیشتر در تحیر، سرگردانی، و ضلالت و گمراهی به سر خواهند برد. البته افراد بسیاری نیز با اهتمام جدّی به پروای الهی، از این آزمایش به سلامت عبور کرده، ایمان خود را حفظ می کنند.
در بعضی از روایات، اساسی ترین ویژگی دوران غیبت کبری «حیرت و سرگردانی» مردم ذکر شده است؛ بویژه هر چه به ظهور نزدیک تر می شویم، بر شدّت این حیرت افزوده می شود. در این دوران انسان ها به جهت فقدان رهبری الهی، هر چه بیشتر در تحیر، سرگردانی، و ضلالت و گمراهی به سر خواهند برد. البته افراد بسیاری نیز با اهتمام جدّی به پروای الهی، از این آزمایش به سلامت عبور کرده، ایمان خود را حفظ می کنند.
عبدالعظیم بن عبد اللَّه حسنی، از امام نهم، از پدرانش حدیث کرده که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «لِلْقائِمِ مِنّا غَیْبَةٌ اَمَدُها طَویلٌ، کَاَنِّی بِالشّیعَةِ یَجُولُونَ جَوَلانَ النَّعَمِ فی غَیبَتِهِ، یَطْلُبُونَ المَرْعی فَلا یَجِدُونَهُ، اَلا فَمَنْ ثَبَتَ مِنهُمْ عَلی دِینِهِ وَلَمْ یَقْسُ قَلبُهُ لِطُولِ اَمَدِ غَیبَةِ اِمامِهِ فَهُوَ مَعی فی دَرَجَتی یَوْمَ القِیامَةِ، ثُمَ قالَ علیه السلام: اِنَّ القائِمَ مِنَّا اِذا قامَ لَمْ یَکُنْ لِاَحَدٍ فی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ، فَلِذلِکَ تُخفی وِلادَتُهُ وَیَغیبُ شَخْصُهُ» [1] ؛ «برای قائم ما غیبتی است که مدتش طولانی است. گویا شیعه را می بینم که در غیبتش چون چهار پایان جولان می زنند و چراگاه می جویند و به دست نمی آورند. آگاه باشید هر کدام شان بر دین خود ثابت بماند و برای طول غیبت امام دلش دچار قساوت نشود، او در روز قیامت در درجه من با من است. سپس فرمود: به راستی قائم ما چون قیام کند، برای کسی در گردن او بیعتی نباشد و از این جهت است که ولادتش پنهان و شخص او غایب است».
در برخی روایات این حیرت و سرگردانی، به خود حضرت مهدی علیه السلام نیز نسبت داده شده است؛ البته نحوه حیرت ایشان با مردم کاملاً متفاوت است. اصبغ بن نباته گوید: «بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شدم و دیدم در اندیشه فرو رفته و با انگشت بر زمین خط می کشد، پرسیدم: ای امیرالمؤمنین! چرا شما را اندیشناک می بینم و چرا بر زمین خط می کشید؟ آیا به زمین و خلافت در آن رغبتی دارید؟ فرمود:
«لاوَاللّهِ ما رَغِبْتُ فیها وَلا فِی الدُّنیا یَوْماً قَطُّ وَلکِنْ فَکَّرْتُ فی مَوْلُودٍ یَکُونُ مِنْ ظَهْری الحادی عَشَرُ مِنْ وُلْدی، هُوَ المَهْدِیُّ یَمْلَأُها عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْرَاً وَظُلْماً، تَکُونُ لَهُ حَیْرَةٌ وَغَیْبَةٌ، یَضِلُّ فیها اَقوامٌ وَیَهتَدی فیها آخَرُونَ» [2] و [3] ؛ «لاواللّه! نه به آن و نه به دنیا هیچ روزی رغبتی نداشته ام؛ لکن در مولودی می اندیشم که از سلاله من و یازدهمین فرزند من است. او مهدی است و زمین را پر از عدل و داد می سازد؛ همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد. او را حیرت و غیبتی است که اقوامی در آن گمراه شده و اقوامی دیگر در آن هدایت یابند».
البته این احتمال وجود دارد که مقصود از حیرت در این روایت، سرگردانی مردم باشد؛ ولی از آنجایی که فرموده برای او غیبت و حیرت – هر دو – هست و غیبت به مهدی علیه السلام نسبت داده شده، بنابراین این احتمال نیز وجود دارد که حیرت مربوط به آن حضرت هم باشد.
چرا که حیران به کسی می گویند که در کار خود گشایشی نمی بیند [4] و حضرت مهدی علیه السلام نیز در دوران غیبت چنین است. همچنین ام هانی ثقفیه گوید: بامداد خدمت سرورم امام محمدباقرعلیه السلام رسیدم و گفتم: ای آقای من! آیه ای از کتاب خدای تعالی بر دلم خطور کرده است و مرا پریشان ساخته و خواب از چشمم ربوده است، فرمود: ای ام هانی! بپرس، گوید: پرسیدم: ای سرورم! این قول خدای تعالی «فَلا اُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ، الجَوارِ الکُنَّسِ» [5] فرمود: «نِعْمَ المَسْأَلَةُ سَأَلْتِنی یا اُمَّ هانیُّ هذا مَوْلُودٌ فی آخِرِ الزَّمانِ هُوَ المَهْدِیُّ مِنْ هذِهِ العِتْرَةِ، تَکُونُ لَهُ حَیْرَةٌ وَغَیْبَةٌ یَضِلُّ فیها اَقوامٌ، وَیَهْتَدی فیها اَقْوامٌ، فَیاطُوبی لَکِ اِنْ اَدرَکْتِهِ، وَیا طُوبی لِمَنْ اَدرَکَهُ» [6] ؛ «ای ام هانی! خوب مسأله ای پرسیدی، این مولودی در آخِرُالزّمان است. او مهدی این عترت است و برای او حیرت و غیبتی خواهد بود که اقوامی در آن گمراه شوند و اقوامی نیز هدایت یابند و خوشا بر تو اگر او را دریابی و خوشا بر کسی که او را دریابد».
پاورقی
[1] کمال الدین وتمام النعمة، ج 1، ص 303، ح 14 و اعلام الوری، ص 426. [2] ر.ک: کتاب الغیبة، ص 336؛ الغیبة، ص 60، ح 4. [3] شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، باب 26، ح 1. [4] ر.ک: مجمع البحرین، ح 3، ص 280. [5] تکویر (81): آیه 2 و 3. [6] کمال الدین و تمام النعمة، باب 32، ح 14.