۱۳۹۳/۰۳/۰۵
–
۳۴۸ بازدید
اگر بخواهیم چهار حادثه بعثت، غدیر، عاشورا و ظهور را در کنار یکدیگر ببینیم، به نظر شما هر یک از اینها چه جایگاهی در اسلام دارند؟
پاسخ :
این چهار رویداد یعنی بعثت، غدیر، عاشورا و ظهور، در مسیر بروز و بالندگی شریعت خاتم و در خط سیر اسلام و حتی در طریق تکاملیِ مجموعه هستی، چهار رکن و چهار نقطه عطف به شمار میروند که بدون هر یک از اینها، دین مبین، امّت اسلامی و حتی مجموعۀ بشریت و در واقع کل جهان از ادامه راه تا وصول به هدفی که پروردگار عالمیان برای آن، جهان را آفریده است، باز میمانند.
اما اگر مشخصاً بخواهیم درباره اسلام سخن بگوییم می توانیم پاسخ شما را در قالب یک جمله بیان کنیم:
پاسخ :
این چهار رویداد یعنی بعثت، غدیر، عاشورا و ظهور، در مسیر بروز و بالندگی شریعت خاتم و در خط سیر اسلام و حتی در طریق تکاملیِ مجموعه هستی، چهار رکن و چهار نقطه عطف به شمار میروند که بدون هر یک از اینها، دین مبین، امّت اسلامی و حتی مجموعۀ بشریت و در واقع کل جهان از ادامه راه تا وصول به هدفی که پروردگار عالمیان برای آن، جهان را آفریده است، باز میمانند.
اما اگر مشخصاً بخواهیم درباره اسلام سخن بگوییم می توانیم پاسخ شما را در قالب یک جمله بیان کنیم:
اسلام، محمدیُّ الحدوث، علویُّ الکمال، حسینیُّ البقاء و مهدویُّ الشمول است.
یعنی این دین با بـعـثـت پـیـامـبـر خـدا (ص)، نزول یافت، به دنیا آمد و پا به عرصه ظهور و بروز گزارد، و با ولایت امـیـرالـمـؤمـنـیـن (ع) به کمال رسید چرا که پس از اعلام عمومی خلافت و جانشینی بلافصل علی (ع) در غدیر خم و اینکه ایشان ولیّ و سرپرست امّت پس از پیامبر (ص) است خداوند بزرگ در قرآن عظیم فرمود: «الیوم أکملت لکم دینکم» (امروز دینتان را برای شما کامل نمودم).
همچنین هنگامی که با به سلطنت رسیدن شخص فاسد و منحرفی که دیگر حتی برای حفظ ظاهر و به جهت مصالح ریاست و حکومت خویش هم حاضر نبود هیچ حدّی از حدود الهی را رعایت نماید و با تمام وجود شیطانی خویش، عزم خود برای نابودی اسلام، جزم نموده بود و در هنگامهای که چراغ اسلام داشت برای همیشه به تاریکی میگرایید و اگر دیگران میکوشیدند تنها نامی از اسلام – و نه بیشتر – باقی بماند، در این زمان کار به جایی رسیده بود که حتی نام اسلام و قرآن نیز در حال به فراموشی سپرده شدن بود، در چنین برهۀ سیاهی از تاریخ مسلمین، امام حسین (ع) با قیام خونین عاشورا، امت را بیدار ساخت و کاخ بنی امیه را متزلزل نمود و بقاء و استمرار جریان اسلام ناب را برای همیشه تضمین کرد.
اینجاست که حدیث معروف رسول الله (ص) که فرمود: «حسینٌ منّی و اَنا مِن حسین» معنای خود را به روشنی آشکار میسازد.
اینکه پیامبر اکرم (ص) بفرماید: «حسین از من است» (حسین منّی) مطلب واضحی میباشد زیرا امام حسین (ع) فرزند حضرت محمد (ص) است، اما اینکه بفرماید: «من هم از حسین هستم» (و اَنا مِن حسین) تنها با قیام و نهضت امام حسین (ع) معنا پیدا میکند زیرا تمام وجود و هستی پیامبر (ص) در اسلام خلاصه میشود و بقای اسلام نیز با حرکت و حماسۀ حسینی به تحقق پیوست لذا پیامبر (ص) زندگی خود را که در حقیقت همان حیات اسلام میباشد مدیون حضرت سید الشهدا (ع) میداند.
پس از این سه رویداد سرنوشت ساز – بـعـث، غـدیـر و عـاشـورا – که حدوث، کمال و بقای اسلام را سبب شدند با ظهور حضرت مهدی (عج) و قیام ایشان و تشکیل حکومت جهانی مهدوی، اسلام که در ذات خود دارای عناصر، شرایط و ویژگیهای جهان شمول میباشد، عملاً و خارجاً هم فراگیر و جهان شمول میشود و همه ابنای بشر را نه تنها در زیر چتر حکومت خویش بلکه در زیر سایه حاکمیت خود جمع مینماید؛ حاکمیت نور بر تمام زوایای وجود آدم و عالم.
نتیجه آنکه میتوانیم بگوییم تولد اسلام با بعثت، کمالش با غدیر و استمرار و بقایش با عاشورا رقم خورده است و فراگیری و شمولش نسبت به همگان نیز با ظهور، جلوهگر میگردد و یا به تعبیر دیگر، همان گونه که گفته شد اسلام، محمدیُّ الحدوث، علویُّ الکمال، حسینیُّ البقاء و مهدویُّ الشمول است.
البته به جای مهدوی الشمول میتوانیم بگوییم «مـهـدوی الـخـتـام» که در این صورت ظهور حضرت مهدی (عج) – به عنوان حُسن ختام رشد و بالندگی اسلام در این دنیا – میشود مصداق اتمّ و اکمل این آیه قرآن که فرمود: «ختامه مِسک» (خِتام آن، شمیمی جان افزاست).