۱۳۹۳/۰۲/۳۱
–
۱۳۴۴ بازدید
۱- آیا سو ءظن حرام است ؟
۲- اینکه کسی از کسی پیش ما بد میگوید در حالی که ما از ان خبر داریم ، غیبت محسوب میشود ؟
۳- گاهی غیبت کردن باید صورت گیرد. مثلا نقد یک فرد که وظیفه ی خود را به درستی انجام نمیدهد. مثل یک معلم که خوب درس نمیدهد . حکم ان چیست ؟
از ارتباط با شما جوانانی که قصد اصلاح اخلاق خود را دارید، مسروریم
دوست خوبم؛ سؤالات شما را در دوبخش پاسخ می دهیم:
الف)سوءظن
سوء ظن داراى چند قسم است و هر یک حکم خاص خود را دارد:
1 ـ شخصى به مسلمانى سوء ظن دارد و بر مبناى این سوء ظن ترتیب اثر مى دهد و آن را در رفتار و یا گفتار خود آشکار مى کند. این قسم از سوء ظن به اتفاق تمامی فقهاء و مراجع تقلید قطعاً حرام است.
2 ـ سوء ظن این گونه باشد که نسبت به مسلمانى، گمان بدى به ذهن انسان خطور کند (بدون اختیار و ناخودآگاه) و خود شخص از این حالت ناراحت بوده و ابدا این گمان را در رفتار و گفتار خود نشان ندهد؛ بلکه در صدد رفع آن برآید. این قسم از سوء ظن قطعا حرام نیست؛ چون چنین حالت و خطورى براى ذهن غیر اختیارى است و نهى کردن از امر غیراختیارى قبیح است. (المیزان، ذیل آیه 12، سوره حجرات) و راه علاج آن توجه نکردن به آن و همیشه مشغول ذهنیات خوب بودن است.
3 ـ انسان نسبت به مسلمانى گمان بدى ببرد و به این امر عقیده داشته باشد. همچنین بدون یقین حکم به بدى او کند و از این حالت ناراحت هم نباشد؛ اما این حالت را در رفتار و گفتار خود بروز ندهد و تنها قلبا از او متنفّر باشد. این قسم از سوء ظن را حرام مى دانند و سوء ظن را به همین قسم معنا مى کنند ، (مرآه العقول، ج 11، ص 16).
اما اگر منظور از بدبینی، گمانهای بدی است که شخص با اختیار خود آن را پرورش می دهد و در دنیای ذهن و خیال خود آن را دنبال می کند و حتی سعی میکند رفتار و کردار خود را براساس آن جهت دهد راهکارهای زیر جهت درمان آن پیشنهاد می شود:
1. تا جایی که ممکن است عوامل به وجود آورنده آن را در خود از بین ببرید، یعنی: – خود را اصلاح کنید تا در مقام مقایسه دیگران با خود، به فساد و بدی آنها حکم نکنید. – شعله های تکبر و حسادت را در خود خاموش کنید یا حداقل به وسوسه های آنهاتوجه نکنید. – از محیطی که زمینه رشد بدبینی است یعنی همنشینی با افراد فاسد، بپرهیزید و در عوض با افراد خوش باطن و خوش فکر رفت و آمد کنید. – از شتابزدگی در داوری بپرهیزید و تا جایی که ممکن است کارهای مشکوک دیگران را بر خوبی حمل کنید.
2. درباره آثار بدگمانی، خصوصا آثار معنوی آن تفکر و مطالعه کنید واز بدگمانی های گذشته خود توبه کنید.
3. سعی کنید با افراد با صداقت برخورد کنید؛ یعنی اگر احساس بدی نسبت به آنها پیدا کردید، خیلی ساده به آنها بگویید تا اگر آنها دلیل موجهی دارند برای شما بگویند و دیگر نیازی به بدگمانی نباشد. همچنین اجازه بدهید دیگران نیز احساسشان را به شما بگویند، حتی گاهی از آنها بخواهید در مواقعی که علل رفتارهای شما مشخص نیست از شما پرس و جو کنند و بی جهت به شما گمان بد نبرند، شما نیز این طور باشید. به طور مثال اگر کسی رفتار خصمانه ای با شما داشت یا مثلا جواب سلام شما را نداد، دوستانه از او علت کارش را بپرسید. این کار باعث می شود اولا به یکدیگر گمان بد نبرید و ثانیا، از علت ناراحتی او مطلع شوید که اگر از جانب شماست یا برای او سوء تفاهمی شده برطرف شود. در اسلام شدیدا از ترتیب اثر دادن به گمان های بیهوده و بی اساس منع گشته و از انسان ها خواسته شده تا زمانی که به مسأله ای یقین و علم پیدا نکرده اند, درباره آن قضاوت نکنید; چرا که عمل به ظن و گمان رابطه بین آدمیان را دچار تشویش و سستی کرده و اعتماد را در جامعه از بین میبرد. امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «گمان بد کارها را فاسد کرده و انسان را بر کارهای زشت وا میدارد.» (غررالحکم , حرف سین , لفظ «سوء») حتی در حدیثی از رسول اکرم (ص) وارد شده است: «کسی که به برادر خود سوء ظن داشته باشد به تحقیق به خداوند بدی نموده است زیرا خداوند فرموده: از بسیاری از گمانهای بی اساس دوری کنید.» (میزان الحکمه , ج 5, ص 625)
بدگمانی به دیگران سرچشمه گناهان بزرگی چون تجسّس از کار و حال دیگران، غیبت، تهمت، حسادت و کینه توزی نسبت به دوستان و اهل ایمان می گردد و لذا خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید. به راستی که برخی از گمان ها، گناه می باشد و نیز تجسس و غیبت نکنید، آیا کسی از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟»حجرات، آیه 12.
البته در ابتدا ممکن است سوء ظن و بدبینی بی اختیار حاصل شود و اگر در این مرحله باقی بماند و به مرحله عمل کشیده نشود حرمتی ندارد و زیان آن محدود می باشد، ولی اگر به آن ترتیب اثر داده شود، گناه و حرام می باشد و ترتیب اثر دادن به آن در دو مرحله می باشد:
1ـ مرحله قلبی: یعنی در درون خود این گمان بدش را تصدیق کند و آن را در درون انکار و نفی ننماید و احتمال اشتباه ندهد. علمای اخلاق این مرحله را غیبت قلبی می نامند و آن را حرام دانسته اند.
پیامبر اکرم(ص) در این باره فرموده است: به هر کس بدگمان شوی، آن را تصدیق و باور مکن(نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی، آیت الله مهدوی کنی، ص 165).
2ـ مرحله عملی: یعنی بیان این گمان بد برای دیگران و یا اتهام وارد نمودن به کسی به صرف این احتمال و غیبت کردن از او بر این اساس. در روایتی از پیامبر بزرگوار اسلام(ص) می خوانیم: خداوند، خون و مال و آبروی مسلمان را محترم شمرده و بدگمانی به او را حرام نموده است(نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی، آیت الله مهدوی کنی، ص 168).
زیان ها و آثار بد بدگمانی:
1ـ گوشه گیر شدن شخص بدگمان، در روایتی از علی(ع) می خوانیم: کسی که به مردم گمان خوبی ندارد و نسبت به آنان خوش گمان نمی باشد، از تمام مردم وحشت می کند(نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی، آیت الله مهدوی کنی، ص 172).
2ـ بدگمانی باعث گسستن رشته الفت و دوستی میان مردم می شود و تفرقه و جدایی را بین مردم حاکم می سازد. از امام علی(ع) روایت شده است: بر هر که بدگمانی چیره شود، صلح و صفا میان او و دوستانش از میان می رود(نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی، آیت الله مهدوی کنی، ص 173).
3ـ از نظر معنوی نیز بدگمانی، عبادت را تباه می سازد و اثر آن را از بین می برد.
باز در این مورد امام علی(ع) می فرماید: از بدگمانی بپرهیز. چون اثر عبادت را از بین می برد و گناه انسان را بزرگ می کند. ایمان با بدگمانی جمع نمی شود. گمان بد نسبت به انسان نیکوکار، بدترین گناه و زشت ترین ظلم است(نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی، آیت الله مهدوی کنی، ص 173).
براى جلوگیری از بدگمانی نسبت به دیگران باید به این نکات توجه داشت:
1ـ باید در همان مرحله فکر و ذهن، گمان بد را دفع نمود و اجازه ریشه دار شدن به آن نداد.
2ـ باید راه هایی را که ممکن است با آن عمل و یا رفتار فردی را که به او بدگمان شده ایم، توجیه کنیم، بررسی نماییم و تا ممکن است عمل او را به نحوی توجیه کنیم و برای آن وجه درستی بسازیم.
3ـ توجه داشته باشیم که خود ما بدگمانی دیگران را در مورد خود نمی پسندیم، پس برای دیگران نیز نپسندیدم.
4ـ به رفتارهای خوب و جنبه های مثبت فردی که به او بدگمان گشته ایم توجه کنیم و تنها به اموری که موجب بدگمانی ما شده اکتفا نکنیم.
5ـ به دعا و توسل به ائمه(ع) از خداوند بخواهیم دلِ ما را از آلودگی ها و بدبینی ها پاک کند تا به دیگران محبت بورزیم.
6ـ به حدی به ضعف و نقایص خود بپردازیم تا فرصتی برای پرداختن به عیوب دیگران نیابیم.
برای آگاهی بیشتر مطالعه کتابهای زیر مفید خواهد بود: 1ـ نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى، مهدوى کنى. 2 ـ معراج السعاده، مرحوم نراقى. 3 ـ اخلاق اسلامى، ترجمه جامع السعادات، مرحوم نراقى.
ب: مفهوم غیبت
غیبت چنان که از اسمش پیدا است این است که در غیاب کسى سخنى بگویند، منتها سخنى که عیبى از عیوب او را فاش سازد، خواه این عیب جسمانى باشد، یا اخلاقى، در اعمال او باشد یا در سخنش، و حتى در امورى که مربوط به او است مانند لباس، خانه، همسر و فرزندان و مانند اینها.
بنا بر این اگر کسى صفات ظاهر و آشکار دیگرى را بیان کند غیبت نخواهد بود. مگر اینکه قصد مذمت و عیبجویى داشته باشد که در این صورت حرام است، مثل اینکه در مقام مذمت بگوید آن مرد نابینا، یا کوتاه قد، یا سیاهرنگ یا کوسه! بنابر این ذکر عیوب پنهانى شخص ،به هر قصد و نیتى که باشد غیبت و حرام است، و ذکر عیوب آشکار اگر به قصد مذمت باشد آن نیز حرام است، خواه آن را در مفهوم غیبت وارد بدانیم یا نه.
اینها همه در صورتى است که این صفات واقعا در طرف باشد، اما اگر صفتى اصلا وجود نداشته باشد داخل در عنوان تهمت خواهد بود که گناه آن به مراتب شدیدتر و سنگین تر است.
عالمان اخلاقی در تعریف غیبت گفته اند: غیبت عبارت است از بدگویى و پرده درى نسبت به حیثیت و آبروى افراد؛ یعنی در غیاب شخصى کارهاى بد و ناپسند شخصی و یا عیوب و نقائص جسمى و اخلاقى او را به گونه اى براى دیگران بازگو کنند که اگر به گوششان برسد، ناراحت شوند.
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) فرموده است: غیبت عبارت است از ذکر کردن انسان را در حال غایب بودنش به چیزى که خوش آیند نیست نسبت دادن آن را به سوى او، از چیزهایى که پیش عرف مردم نقصان است، به قصد انتقاص و مذمت او. ( چهل حدیث ص: 301 )
درآیه 148 نساء:«لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ … » ، می فرماید:خداوند دوست ندارد کسى با سخنان خود، بدیها (ى دیگران) را اظهار کند مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد….
ودرحجرات /12«… وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ » «هیچکدام از شما دیگرى را غیبت نکند (سپس براى اینکه قبح و زشتى این عمل را کاملا مجسم کند آن را در ضمن یک مثال گویا ریخته، مى گوید:) آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! به یقین همه شما از این امر کراهت دارید (فکرهتموه. آرى آبروى برادر مسلمان همچون گوشت تن او است، و ریختن این آبرو به وسیله غیبت و افشاى اسرار پنهانى همچون خوردن گوشت تن او است، و تعبیر به مرده به خاطر آن است که غیبت در غیاب افراد صورت مى گیرد، که همچون مردگان قادر بر دفاع از خویشتن نیستند. و این ناجوانمردانه ترین ستمى است که ممکن است انسان در باره برادر خود روا دارد.آرى این تشبیه بیانگر زشتى فوق العاده غیبت و گناه عظیم آن است.)
– پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در تعریف غیبت می فرمایند: «آن است که یاد کنی برادر خود را به چیزی که او ناخوش آید» معراج السعاده؛ ملا احمد نراقی، ص 447
– در حدیثى از امام صادق ع مى خوانیم:
الغیبة ان تقول فى اخیک ما ستره اللَّه علیه، و اما الامر الظاهر فیه، مثل الحدة و العجلة، فلا، و البهتان ان تقول ما لیس فیه:
غیبت آن است که در باره برادرمسلمانت چیزى را بگویى که خداوند پنهان داشته، واما چیزى که ظاهراست مانند تندخویى وعجله، داخل در غیبت نیست، اما بهتان این است که چیزى را بگویى که در او وجود ندارد(اصول کافى جلد 2 باب الغیبة و البهت حدیث 7.»
– روزی یکی از اصحاب به دیگری گفت: فلان شخص بسیار خواب است. حضرت فرمود: گوشت برادر خود را خوردی.
– غیبت کردن منحصر به زبان نیست، بلکه هر نوعی که نقصی از غیر را بفهماند غیبت است، خواه به قول باشد، یا فعل، یا اشاره یا ایماء یا رمز یا نوشتن.
– زنی بر عایشه وارد شد چون بیرون رفت عایشه با دست خود اشاره کرد که کوتاه است. حضرت فرمود: که غیبت او را کردی.
«فرقی نیست در حرمت غیبت، میان کنایه و تصریح؛ بلکه بسا باشد که کنایه بدتر است.»
دراحادیث وارده ازاهل بیت عصمت و طهارت سخنان تکان دهنده ای درباره ی گناه کسی که غیبت می کند, بیان شده است .از پیامبر خدا (ص) نقل شده که فرمودند : غیبت کردن بدتر از زناست . عرض شد : چگونه ؟ فرمود : مرد زنا می کند سپس توبه می نماید و خدا توبه اش را می پذیرد . اما غیبت گر آمرزیده نمی شود , تا زمانی که غیبت شونده او را ببخشد .
آیا سخن گفتن از صفات بد اشخاص معروف یا تاریخی که فوت شده اند و بیشتر مردم اونها رو می شناسند یا در کتاب ها از آنها نام برده می شود چگونه است؟ دراین رابطه توجه به اموری لازم است:
اولا: برخی افراد دو گونه شخصیت دارند, حقیقی و حقوقی. و مصادیق غیبت بیشتر در شخصیت حقیقی افراد است
ثانیا: غیبت با انتقاد فرق دارد. غیبت از روی دشمنی و حسادت و اینگونه امور و با قصد خراب کردن فرد گفته می شود, در حالی که انتقاد گفت وگو راجع به عملکرد و موضع گیرى هاى یک فرد معروف یا مسؤول همراه با نقد و دید اصلاح طلبانه است. به عبارت دیگر جدا نمودن خوب و بد عملکرد شخص و شرح محاسن و معایب وى را انتقاد گویند. و از آن جا که شخصیت های اجتماعی و مسئول مانند مدیران , هنرمندان و دولتمردان درقبال مردم و جامعه باید پاسخ گو باشند، انتقاد از آنان اشکالى ندارد؛ اما غیبت ذکر معایب شخصی انسان ها است که ربطى به شخصیت حقوقى یا عملکرد کارى آنها ندارد.
بنابراین در رابطه با شخصیت حقیقی افراد نمی شود غیبت کرد و گناه محسوب می شود و صحبت در رابطه با مسائل شخصى آنان جایز نیست ,ولی بررسى و سنجش کارکرد اجتماعى آنان و نقد دقیق آن، بدون تکیه بر ظنیّات و افراط و تفریط ها و با هدف اصلاح امور جامعه اشکالى ندارد , زیرا اموری که مربوط به شخصیت حقوقی افراد است چون جنبه اجتماعی دارد و از جمله امور پنهان محسوب نمی شود, اصطلاحا به آن غیبت گفته نمی شود.
(مواردی که به عنوان مثال ذکر شد تنها نمونه ای ازمصادیق غیبت است و برای آگاهی بیشترمی توانید به کتب اخلاقی مراجعه کنید.)
ب)-امام صادق (ع) مى فرمایند که ریشه غیبت ده گونه مى باشد که ما به تعدادى از آن ها اشاره مى کنیم:
1. شفاى غضب
2. همیارى با دیگران؛ یعنى عده اى مشغول غیبت باشند و ما به هر دلیلى آنان را کمک مى کنیم.
3. تهمت: این مورد حداقل مى تواند دو معنا داشته باشد: یکم این که شخصى به ما تهمت زند و ما هم غیبت او را بکنیم؛ مثلا بگوییم:» اگر فلانى این عیب و آن عیب را نداشت به ما تهمت نمى زد «. دوم: این که ما مى خواهیم به شخصى تهمت بزنیم، ولى اول با غیبت، جاده را صاف مى کنیم؛ مثلا مى گوییم:» فلانى چنین حرف زشتى را زد. اصلا او آدم بد زبان و کینه توزى است «.
4. سوئ ظن و بدگمانی،
5. حسد و بدخواهی،
6. مسخره کردن (میزان الحکمه، ج 7، ص 348، روایت 15229 )
اما عواقب غیبت:
الف )غیبت از بزرگترین گناهان است ومجازات سنگینی دارد
سرمایه بزرگ انسان در زندگى ؛حیثیت و آبرو و شخصیت او است، و هر چیز آن را به خطر بیندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد، بلکه گاه ترور شخصیت از ترور شخص مهمتر محسوب مى شود، و اینجااست که گاه گناه آن ،از قتل نفس نیز سنگین تر است.
یکى از فلسفه هاى تحریم غیبت این است که این سرمایه بزرگ بر باد نرود، و حرمت اشخاص در هم نشکند، و حیثیت آنها را لکه دار نسازد، و این مطلبى است که اسلام آن را با اهمیت بسیار تلقى مى کند.
و در حدیث آمده است که خداوند به موسى وحى فرستاد:
من مات تائبا من الغیبة فهو آخر من یدخل الجنة، و من مات مصرا علیها فهو اول من یدخل النار!:
کسى که بمیرد در حالى که از غیبت توبه کرده باشد آخرین کسى است که وارد بهشت مى شود و کسى که بمیرد در حالى که اصرار بر آن داشته باشد اولین کسى است که وارد دوزخ مى گردد! « المحجة البیضاء جلد 5 ص252 ».
و نیز در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام ص مى خوانیم:الغیبة اسرع فى دین الرجل المسلم من الأکلة فى جوفه!«اصول کافى جلد 2 باب الغیبة حدیث »
تاثیر غیبت در دین مسلمان از خوره در جسم او سریعتر است!
این تشبیه نشان مى دهد که غیبت همانند خوره که گوشت تن را مى خوردو متلاشى مى کند به سرعت ایمان انسان را بر باد مى دهد، و با توجه به اینکه انگیزه هاى غیبت امورى همچون حسد، تکبر، بخل، کینه توزى، انحصار طلبى و مانند این صفات زشت و نکوهیده است روشن مى شود که چرا غیبت و از بین بردن آبرو و احترام مسلمانان از این طریق این چنین ایمان انسان را بر باد مى دهد (دقت کنید).
ذکر دو حدیث در مذمت غیبت:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «کسی که مرد مسلمی را غیبت کند ، روزه او باطل شود و وضوی او شکسته شود و روز قیامت بیاید در حالی که از دهن او بویی بیرون می آید که از بوی مردار گندش بیشتر است، اهل موقف در آزار می آیند از آن…
انس ابن مالک گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در شب معراج گذشتم به قومی که روی های خود را با چنگال خویش خراش می دادند. از جبرئیل پرسیدم اینان کیان اند؟ گفت اینها کسانی هستند که غیبت مردم را می کردند» چهل حدیث؛ امام خمینی (رحمه الله علیه)، ص305
روشن است که عذرهاى عوامانه اى که بعضى براى غیبت مى آورند مسموع نیست، مثلا گاهى غیبت کننده مى گوید این غیبت نیست، بلکه صفت او است! در حالى که اگر صفتش نباشد تهمت است نه غیبت.یا این که مى گوید: این سخنى است که در حضور او نیز مى گویم، در حالى که گفتن آن پیش روى طرف نه تنها از گناه غیبت نمى کاهد بلکه به خاطر ایذاء، گناه سنگین ترى را به بار مى آورد.خلاصه این که اگر در اسلام غیبت به عنوان یکى از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده به خاطر آثار سوء فردى و اجتماعى آن است.
آثار وعواقب فردی و اجتماعی غیبت.
غیبت بد بینى مى آفریند، پیوندهاى اجتماعى را سست مى کند، سرمایه اعتماد را از بین مى برد، و پایه هاى تعاون و همکارى را متزلزل مى سازد.
مى دانیم اسلام براى مساله وحدت و یکپارچگى جامعه اسلامى و انسجام و استحکام آن اهمیت فوق العاده اى قائل شده است، هر چیز این وحدت را تحکیم کند مورد علاقه اسلام است، و هر چیز آن را تضعیف نماید منفور است، و غیبت یکى از عوامل مهم تضعیف است.از اینها گذشته غیبت بذر کینه و عداوت را در دلها مى پاشد، و گاه سرچشمه نزاعهاى خونین و قتل و کشتار مى گردد.در روایات اسلامى تعبیراتى بسیار تکان دهنده در این زمینه دیده مى شود، که نمونه اى از آن را ذیلا مى آوریم:
– پیغمبر گرامى اسلام فرمود:
ان الدرهم یصیبه الرجل من الربا اعظم عند اللَّه فى الخطیئة من ست و ثلاثین زنیة، یزنیها الرجل! و اربى الربا عرض الرجل المسلم!
درهمى که انسان از ربا به دست مى آورد گناهش نزد خدا از سى و شش زنا بزرگتر است! و از هر ربا بالاتر آبروى مسلمان است! « المحجة البیضاء جلد 5 ص 253.».
این مقایسه به خاطر آن است که زنا هر اندازه قبیح و زشت است جنبه حق اللَّه دارد، ولى رباخوارى، و از آن بدتر ریختن آبروى مردم از طریق غیبت، یا غیر آن، جنبه حق الناس دارد.
– در حدیث دیگرى آمده است: روزى پیامبر ص با صداى بلند خطبه خواند و فریاد زد:
یا معشر من آمن بلسانه و لم یؤمن بقلبه! لا تغتابوا المسلمین، و لا تتبعوا عوراتهم، فانه من تتبع عورة اخیه تتبع اللَّه عورته، و من تتبع اللَّه عورته یفضحه فى جوف بیته!؟
اى گروهى که به زبان ایمان آورده اید و نه با قلب! غیبت مسلمانان نکنید، و از عیوب پنهانى آنها جستجو ننمائید، زیرا کسى که در امور پنهانى برادر دینى خود جستجو کند خداوند اسرار او را فاش مى سازد، و در دل خانه اش رسوایش مى کند! « مدرک سابق صفحه 252».
روایات در این زمینه در منابع اسلامى بسیار زیاد است که با ذکر حدیث دیگرى این بحث را پایان مى دهیم امام صادق ع مى فرماید:
من روى على مؤمن روایة یرید بها شینه، و هدم مروته، لیسقط من اعین الناس، اخرجه اللَّه من ولایته الى ولایة الشیطان، فلا یقبله الشیطان!:
کسى که به منظور عیبجویى و آبروریزى مؤمنى سخنى نقل کند تا او را از نظر مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خودش بیرون کرده، به سوى ولایت شیطان مى فرستد، و اما شیطان هم او را نمى پذیرد! ( وسائل الشیعه جلد 8 باب 157 حدیث 2 صفحه 608)
تمام این تاکیدات و عبارات تکان دهنده به خاطر اهمیت فوق العاده اى است که اسلام براى حفظ آبرو، و حیثیت اجتماعى مؤمنان قائل است، و نیز به خاطر تاثیر مخربى است که غیبت در وحدت جامعه، و اعتماد متقابل و پیوند دلها دارد، و از آن بدتر اینکه غیبت عاملى است براى دامن زدن به آتش کینه و عداوت و دشمنى و نفاق و اشاعه فحشاء در سطح اجتماع، چرا که وقتى عیوب پنهانى مردم از طریق غیبت آشکار شود اهمیت و عظمت گناه از میان مى رود و آلودگى به آن آسان مى شود.
درپایان بحث، خوب است که وظیفه خودرا دربرابر شنیدن غیبت متذکرشویم :
1- در محیط گناه و معصیت وظیفه ما امر به معروف و نهی از منکر است و این وظیفه هر مسلمان مومن است .
2- اگر در جایی که ما حضور داریم گناهی صورت بگیرد باید مراتب نهی از منکر را رعایت و اجرا نماییم . یعنی باید به فرد عاصی تذکر دهیم تا دست از گناهش بردارد و او را از گناهش منع کنیم.
3- در مورد شنیدن غیبت باید غیبت کننده را از این کار منع کنیم و تا حد ممکن از خوبی و نقاط قوت غیبت شونده بیان کنیم و اگر ممکن نشد باید محل را ترک کنیم .
4- اگر به هر دلیل نتوانستید محلی را که در آن گناهی مانند غیبت انجام می شود ترک کنید باید به غیبت گوش ندهید و سعی کنید غیبت به گوشتان نرسد ولی اگر اتفاقا غیبت به گوشتان خورد مانعی ندارد زیرا میان غیبت گوش دادن و تصادفا به گوش رسیدن غیبت تفاوت بسیاری است .
5- شنیدن غیبت نیز مانند غیبت کردن حرام است, البته در صورتی که انسان با میل و اختیار به غیبت گوش کند. این کار باعث تشویق غیبت کننده نیز می شود.
چند توصیه:
– شما می توانید با مطالعهی مضرات غیبت و زشتی گناه غیبت از لسان ائمه معصومین و اثرات منفی غیبت در جامعه, خودتان را از غیبت بازدارید.
– دوستان خود را از میان کسانی انتخاب کنید که اهل غیبت نباشند. لازم نیست رابطه انسان با همه صمیمی باشد؛ بلکه رابطه صمیمی معمولا با عده ای خاص از دوستان بر قرار می گردد و با دیگران اصل رابطه داشتن مهم و مطلوب است و لو در حد کم و در حد سلام و علیک.
– در هر کاری به خداوند توکل کنید و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) را واسطه قرار دهید.
– قبل از آغاز هر کلامی، اندکی تأمل کنید و بیاندیشید؛ اگر غیبت بود به خداوند پناه ببرید و از گفتن آن صرفنظر کنید.
براى مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک:
1- معراج السعاده، مرحوم نراقى
2- قلب سلیم، شهید دستغیب
3- گناهان کبیره، شهید دستغیب
4- چهل حدیث حضرت امام (رحمه الله علیه )
5- کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب
موفق و پیروز باشید.
دوست خوبم؛ سؤالات شما را در دوبخش پاسخ می دهیم:
الف)سوءظن
سوء ظن داراى چند قسم است و هر یک حکم خاص خود را دارد:
1 ـ شخصى به مسلمانى سوء ظن دارد و بر مبناى این سوء ظن ترتیب اثر مى دهد و آن را در رفتار و یا گفتار خود آشکار مى کند. این قسم از سوء ظن به اتفاق تمامی فقهاء و مراجع تقلید قطعاً حرام است.
2 ـ سوء ظن این گونه باشد که نسبت به مسلمانى، گمان بدى به ذهن انسان خطور کند (بدون اختیار و ناخودآگاه) و خود شخص از این حالت ناراحت بوده و ابدا این گمان را در رفتار و گفتار خود نشان ندهد؛ بلکه در صدد رفع آن برآید. این قسم از سوء ظن قطعا حرام نیست؛ چون چنین حالت و خطورى براى ذهن غیر اختیارى است و نهى کردن از امر غیراختیارى قبیح است. (المیزان، ذیل آیه 12، سوره حجرات) و راه علاج آن توجه نکردن به آن و همیشه مشغول ذهنیات خوب بودن است.
3 ـ انسان نسبت به مسلمانى گمان بدى ببرد و به این امر عقیده داشته باشد. همچنین بدون یقین حکم به بدى او کند و از این حالت ناراحت هم نباشد؛ اما این حالت را در رفتار و گفتار خود بروز ندهد و تنها قلبا از او متنفّر باشد. این قسم از سوء ظن را حرام مى دانند و سوء ظن را به همین قسم معنا مى کنند ، (مرآه العقول، ج 11، ص 16).
اما اگر منظور از بدبینی، گمانهای بدی است که شخص با اختیار خود آن را پرورش می دهد و در دنیای ذهن و خیال خود آن را دنبال می کند و حتی سعی میکند رفتار و کردار خود را براساس آن جهت دهد راهکارهای زیر جهت درمان آن پیشنهاد می شود:
1. تا جایی که ممکن است عوامل به وجود آورنده آن را در خود از بین ببرید، یعنی: – خود را اصلاح کنید تا در مقام مقایسه دیگران با خود، به فساد و بدی آنها حکم نکنید. – شعله های تکبر و حسادت را در خود خاموش کنید یا حداقل به وسوسه های آنهاتوجه نکنید. – از محیطی که زمینه رشد بدبینی است یعنی همنشینی با افراد فاسد، بپرهیزید و در عوض با افراد خوش باطن و خوش فکر رفت و آمد کنید. – از شتابزدگی در داوری بپرهیزید و تا جایی که ممکن است کارهای مشکوک دیگران را بر خوبی حمل کنید.
2. درباره آثار بدگمانی، خصوصا آثار معنوی آن تفکر و مطالعه کنید واز بدگمانی های گذشته خود توبه کنید.
3. سعی کنید با افراد با صداقت برخورد کنید؛ یعنی اگر احساس بدی نسبت به آنها پیدا کردید، خیلی ساده به آنها بگویید تا اگر آنها دلیل موجهی دارند برای شما بگویند و دیگر نیازی به بدگمانی نباشد. همچنین اجازه بدهید دیگران نیز احساسشان را به شما بگویند، حتی گاهی از آنها بخواهید در مواقعی که علل رفتارهای شما مشخص نیست از شما پرس و جو کنند و بی جهت به شما گمان بد نبرند، شما نیز این طور باشید. به طور مثال اگر کسی رفتار خصمانه ای با شما داشت یا مثلا جواب سلام شما را نداد، دوستانه از او علت کارش را بپرسید. این کار باعث می شود اولا به یکدیگر گمان بد نبرید و ثانیا، از علت ناراحتی او مطلع شوید که اگر از جانب شماست یا برای او سوء تفاهمی شده برطرف شود. در اسلام شدیدا از ترتیب اثر دادن به گمان های بیهوده و بی اساس منع گشته و از انسان ها خواسته شده تا زمانی که به مسأله ای یقین و علم پیدا نکرده اند, درباره آن قضاوت نکنید; چرا که عمل به ظن و گمان رابطه بین آدمیان را دچار تشویش و سستی کرده و اعتماد را در جامعه از بین میبرد. امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «گمان بد کارها را فاسد کرده و انسان را بر کارهای زشت وا میدارد.» (غررالحکم , حرف سین , لفظ «سوء») حتی در حدیثی از رسول اکرم (ص) وارد شده است: «کسی که به برادر خود سوء ظن داشته باشد به تحقیق به خداوند بدی نموده است زیرا خداوند فرموده: از بسیاری از گمانهای بی اساس دوری کنید.» (میزان الحکمه , ج 5, ص 625)
بدگمانی به دیگران سرچشمه گناهان بزرگی چون تجسّس از کار و حال دیگران، غیبت، تهمت، حسادت و کینه توزی نسبت به دوستان و اهل ایمان می گردد و لذا خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید. به راستی که برخی از گمان ها، گناه می باشد و نیز تجسس و غیبت نکنید، آیا کسی از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟»حجرات، آیه 12.
البته در ابتدا ممکن است سوء ظن و بدبینی بی اختیار حاصل شود و اگر در این مرحله باقی بماند و به مرحله عمل کشیده نشود حرمتی ندارد و زیان آن محدود می باشد، ولی اگر به آن ترتیب اثر داده شود، گناه و حرام می باشد و ترتیب اثر دادن به آن در دو مرحله می باشد:
1ـ مرحله قلبی: یعنی در درون خود این گمان بدش را تصدیق کند و آن را در درون انکار و نفی ننماید و احتمال اشتباه ندهد. علمای اخلاق این مرحله را غیبت قلبی می نامند و آن را حرام دانسته اند.
پیامبر اکرم(ص) در این باره فرموده است: به هر کس بدگمان شوی، آن را تصدیق و باور مکن(نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی، آیت الله مهدوی کنی، ص 165).
2ـ مرحله عملی: یعنی بیان این گمان بد برای دیگران و یا اتهام وارد نمودن به کسی به صرف این احتمال و غیبت کردن از او بر این اساس. در روایتی از پیامبر بزرگوار اسلام(ص) می خوانیم: خداوند، خون و مال و آبروی مسلمان را محترم شمرده و بدگمانی به او را حرام نموده است(نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی، آیت الله مهدوی کنی، ص 168).
زیان ها و آثار بد بدگمانی:
1ـ گوشه گیر شدن شخص بدگمان، در روایتی از علی(ع) می خوانیم: کسی که به مردم گمان خوبی ندارد و نسبت به آنان خوش گمان نمی باشد، از تمام مردم وحشت می کند(نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی، آیت الله مهدوی کنی، ص 172).
2ـ بدگمانی باعث گسستن رشته الفت و دوستی میان مردم می شود و تفرقه و جدایی را بین مردم حاکم می سازد. از امام علی(ع) روایت شده است: بر هر که بدگمانی چیره شود، صلح و صفا میان او و دوستانش از میان می رود(نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی، آیت الله مهدوی کنی، ص 173).
3ـ از نظر معنوی نیز بدگمانی، عبادت را تباه می سازد و اثر آن را از بین می برد.
باز در این مورد امام علی(ع) می فرماید: از بدگمانی بپرهیز. چون اثر عبادت را از بین می برد و گناه انسان را بزرگ می کند. ایمان با بدگمانی جمع نمی شود. گمان بد نسبت به انسان نیکوکار، بدترین گناه و زشت ترین ظلم است(نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی، آیت الله مهدوی کنی، ص 173).
براى جلوگیری از بدگمانی نسبت به دیگران باید به این نکات توجه داشت:
1ـ باید در همان مرحله فکر و ذهن، گمان بد را دفع نمود و اجازه ریشه دار شدن به آن نداد.
2ـ باید راه هایی را که ممکن است با آن عمل و یا رفتار فردی را که به او بدگمان شده ایم، توجیه کنیم، بررسی نماییم و تا ممکن است عمل او را به نحوی توجیه کنیم و برای آن وجه درستی بسازیم.
3ـ توجه داشته باشیم که خود ما بدگمانی دیگران را در مورد خود نمی پسندیم، پس برای دیگران نیز نپسندیدم.
4ـ به رفتارهای خوب و جنبه های مثبت فردی که به او بدگمان گشته ایم توجه کنیم و تنها به اموری که موجب بدگمانی ما شده اکتفا نکنیم.
5ـ به دعا و توسل به ائمه(ع) از خداوند بخواهیم دلِ ما را از آلودگی ها و بدبینی ها پاک کند تا به دیگران محبت بورزیم.
6ـ به حدی به ضعف و نقایص خود بپردازیم تا فرصتی برای پرداختن به عیوب دیگران نیابیم.
برای آگاهی بیشتر مطالعه کتابهای زیر مفید خواهد بود: 1ـ نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى، مهدوى کنى. 2 ـ معراج السعاده، مرحوم نراقى. 3 ـ اخلاق اسلامى، ترجمه جامع السعادات، مرحوم نراقى.
ب: مفهوم غیبت
غیبت چنان که از اسمش پیدا است این است که در غیاب کسى سخنى بگویند، منتها سخنى که عیبى از عیوب او را فاش سازد، خواه این عیب جسمانى باشد، یا اخلاقى، در اعمال او باشد یا در سخنش، و حتى در امورى که مربوط به او است مانند لباس، خانه، همسر و فرزندان و مانند اینها.
بنا بر این اگر کسى صفات ظاهر و آشکار دیگرى را بیان کند غیبت نخواهد بود. مگر اینکه قصد مذمت و عیبجویى داشته باشد که در این صورت حرام است، مثل اینکه در مقام مذمت بگوید آن مرد نابینا، یا کوتاه قد، یا سیاهرنگ یا کوسه! بنابر این ذکر عیوب پنهانى شخص ،به هر قصد و نیتى که باشد غیبت و حرام است، و ذکر عیوب آشکار اگر به قصد مذمت باشد آن نیز حرام است، خواه آن را در مفهوم غیبت وارد بدانیم یا نه.
اینها همه در صورتى است که این صفات واقعا در طرف باشد، اما اگر صفتى اصلا وجود نداشته باشد داخل در عنوان تهمت خواهد بود که گناه آن به مراتب شدیدتر و سنگین تر است.
عالمان اخلاقی در تعریف غیبت گفته اند: غیبت عبارت است از بدگویى و پرده درى نسبت به حیثیت و آبروى افراد؛ یعنی در غیاب شخصى کارهاى بد و ناپسند شخصی و یا عیوب و نقائص جسمى و اخلاقى او را به گونه اى براى دیگران بازگو کنند که اگر به گوششان برسد، ناراحت شوند.
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) فرموده است: غیبت عبارت است از ذکر کردن انسان را در حال غایب بودنش به چیزى که خوش آیند نیست نسبت دادن آن را به سوى او، از چیزهایى که پیش عرف مردم نقصان است، به قصد انتقاص و مذمت او. ( چهل حدیث ص: 301 )
درآیه 148 نساء:«لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ … » ، می فرماید:خداوند دوست ندارد کسى با سخنان خود، بدیها (ى دیگران) را اظهار کند مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد….
ودرحجرات /12«… وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ » «هیچکدام از شما دیگرى را غیبت نکند (سپس براى اینکه قبح و زشتى این عمل را کاملا مجسم کند آن را در ضمن یک مثال گویا ریخته، مى گوید:) آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! به یقین همه شما از این امر کراهت دارید (فکرهتموه. آرى آبروى برادر مسلمان همچون گوشت تن او است، و ریختن این آبرو به وسیله غیبت و افشاى اسرار پنهانى همچون خوردن گوشت تن او است، و تعبیر به مرده به خاطر آن است که غیبت در غیاب افراد صورت مى گیرد، که همچون مردگان قادر بر دفاع از خویشتن نیستند. و این ناجوانمردانه ترین ستمى است که ممکن است انسان در باره برادر خود روا دارد.آرى این تشبیه بیانگر زشتى فوق العاده غیبت و گناه عظیم آن است.)
– پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در تعریف غیبت می فرمایند: «آن است که یاد کنی برادر خود را به چیزی که او ناخوش آید» معراج السعاده؛ ملا احمد نراقی، ص 447
– در حدیثى از امام صادق ع مى خوانیم:
الغیبة ان تقول فى اخیک ما ستره اللَّه علیه، و اما الامر الظاهر فیه، مثل الحدة و العجلة، فلا، و البهتان ان تقول ما لیس فیه:
غیبت آن است که در باره برادرمسلمانت چیزى را بگویى که خداوند پنهان داشته، واما چیزى که ظاهراست مانند تندخویى وعجله، داخل در غیبت نیست، اما بهتان این است که چیزى را بگویى که در او وجود ندارد(اصول کافى جلد 2 باب الغیبة و البهت حدیث 7.»
– روزی یکی از اصحاب به دیگری گفت: فلان شخص بسیار خواب است. حضرت فرمود: گوشت برادر خود را خوردی.
– غیبت کردن منحصر به زبان نیست، بلکه هر نوعی که نقصی از غیر را بفهماند غیبت است، خواه به قول باشد، یا فعل، یا اشاره یا ایماء یا رمز یا نوشتن.
– زنی بر عایشه وارد شد چون بیرون رفت عایشه با دست خود اشاره کرد که کوتاه است. حضرت فرمود: که غیبت او را کردی.
«فرقی نیست در حرمت غیبت، میان کنایه و تصریح؛ بلکه بسا باشد که کنایه بدتر است.»
دراحادیث وارده ازاهل بیت عصمت و طهارت سخنان تکان دهنده ای درباره ی گناه کسی که غیبت می کند, بیان شده است .از پیامبر خدا (ص) نقل شده که فرمودند : غیبت کردن بدتر از زناست . عرض شد : چگونه ؟ فرمود : مرد زنا می کند سپس توبه می نماید و خدا توبه اش را می پذیرد . اما غیبت گر آمرزیده نمی شود , تا زمانی که غیبت شونده او را ببخشد .
آیا سخن گفتن از صفات بد اشخاص معروف یا تاریخی که فوت شده اند و بیشتر مردم اونها رو می شناسند یا در کتاب ها از آنها نام برده می شود چگونه است؟ دراین رابطه توجه به اموری لازم است:
اولا: برخی افراد دو گونه شخصیت دارند, حقیقی و حقوقی. و مصادیق غیبت بیشتر در شخصیت حقیقی افراد است
ثانیا: غیبت با انتقاد فرق دارد. غیبت از روی دشمنی و حسادت و اینگونه امور و با قصد خراب کردن فرد گفته می شود, در حالی که انتقاد گفت وگو راجع به عملکرد و موضع گیرى هاى یک فرد معروف یا مسؤول همراه با نقد و دید اصلاح طلبانه است. به عبارت دیگر جدا نمودن خوب و بد عملکرد شخص و شرح محاسن و معایب وى را انتقاد گویند. و از آن جا که شخصیت های اجتماعی و مسئول مانند مدیران , هنرمندان و دولتمردان درقبال مردم و جامعه باید پاسخ گو باشند، انتقاد از آنان اشکالى ندارد؛ اما غیبت ذکر معایب شخصی انسان ها است که ربطى به شخصیت حقوقى یا عملکرد کارى آنها ندارد.
بنابراین در رابطه با شخصیت حقیقی افراد نمی شود غیبت کرد و گناه محسوب می شود و صحبت در رابطه با مسائل شخصى آنان جایز نیست ,ولی بررسى و سنجش کارکرد اجتماعى آنان و نقد دقیق آن، بدون تکیه بر ظنیّات و افراط و تفریط ها و با هدف اصلاح امور جامعه اشکالى ندارد , زیرا اموری که مربوط به شخصیت حقوقی افراد است چون جنبه اجتماعی دارد و از جمله امور پنهان محسوب نمی شود, اصطلاحا به آن غیبت گفته نمی شود.
(مواردی که به عنوان مثال ذکر شد تنها نمونه ای ازمصادیق غیبت است و برای آگاهی بیشترمی توانید به کتب اخلاقی مراجعه کنید.)
ب)-امام صادق (ع) مى فرمایند که ریشه غیبت ده گونه مى باشد که ما به تعدادى از آن ها اشاره مى کنیم:
1. شفاى غضب
2. همیارى با دیگران؛ یعنى عده اى مشغول غیبت باشند و ما به هر دلیلى آنان را کمک مى کنیم.
3. تهمت: این مورد حداقل مى تواند دو معنا داشته باشد: یکم این که شخصى به ما تهمت زند و ما هم غیبت او را بکنیم؛ مثلا بگوییم:» اگر فلانى این عیب و آن عیب را نداشت به ما تهمت نمى زد «. دوم: این که ما مى خواهیم به شخصى تهمت بزنیم، ولى اول با غیبت، جاده را صاف مى کنیم؛ مثلا مى گوییم:» فلانى چنین حرف زشتى را زد. اصلا او آدم بد زبان و کینه توزى است «.
4. سوئ ظن و بدگمانی،
5. حسد و بدخواهی،
6. مسخره کردن (میزان الحکمه، ج 7، ص 348، روایت 15229 )
اما عواقب غیبت:
الف )غیبت از بزرگترین گناهان است ومجازات سنگینی دارد
سرمایه بزرگ انسان در زندگى ؛حیثیت و آبرو و شخصیت او است، و هر چیز آن را به خطر بیندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد، بلکه گاه ترور شخصیت از ترور شخص مهمتر محسوب مى شود، و اینجااست که گاه گناه آن ،از قتل نفس نیز سنگین تر است.
یکى از فلسفه هاى تحریم غیبت این است که این سرمایه بزرگ بر باد نرود، و حرمت اشخاص در هم نشکند، و حیثیت آنها را لکه دار نسازد، و این مطلبى است که اسلام آن را با اهمیت بسیار تلقى مى کند.
و در حدیث آمده است که خداوند به موسى وحى فرستاد:
من مات تائبا من الغیبة فهو آخر من یدخل الجنة، و من مات مصرا علیها فهو اول من یدخل النار!:
کسى که بمیرد در حالى که از غیبت توبه کرده باشد آخرین کسى است که وارد بهشت مى شود و کسى که بمیرد در حالى که اصرار بر آن داشته باشد اولین کسى است که وارد دوزخ مى گردد! « المحجة البیضاء جلد 5 ص252 ».
و نیز در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام ص مى خوانیم:الغیبة اسرع فى دین الرجل المسلم من الأکلة فى جوفه!«اصول کافى جلد 2 باب الغیبة حدیث »
تاثیر غیبت در دین مسلمان از خوره در جسم او سریعتر است!
این تشبیه نشان مى دهد که غیبت همانند خوره که گوشت تن را مى خوردو متلاشى مى کند به سرعت ایمان انسان را بر باد مى دهد، و با توجه به اینکه انگیزه هاى غیبت امورى همچون حسد، تکبر، بخل، کینه توزى، انحصار طلبى و مانند این صفات زشت و نکوهیده است روشن مى شود که چرا غیبت و از بین بردن آبرو و احترام مسلمانان از این طریق این چنین ایمان انسان را بر باد مى دهد (دقت کنید).
ذکر دو حدیث در مذمت غیبت:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «کسی که مرد مسلمی را غیبت کند ، روزه او باطل شود و وضوی او شکسته شود و روز قیامت بیاید در حالی که از دهن او بویی بیرون می آید که از بوی مردار گندش بیشتر است، اهل موقف در آزار می آیند از آن…
انس ابن مالک گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در شب معراج گذشتم به قومی که روی های خود را با چنگال خویش خراش می دادند. از جبرئیل پرسیدم اینان کیان اند؟ گفت اینها کسانی هستند که غیبت مردم را می کردند» چهل حدیث؛ امام خمینی (رحمه الله علیه)، ص305
روشن است که عذرهاى عوامانه اى که بعضى براى غیبت مى آورند مسموع نیست، مثلا گاهى غیبت کننده مى گوید این غیبت نیست، بلکه صفت او است! در حالى که اگر صفتش نباشد تهمت است نه غیبت.یا این که مى گوید: این سخنى است که در حضور او نیز مى گویم، در حالى که گفتن آن پیش روى طرف نه تنها از گناه غیبت نمى کاهد بلکه به خاطر ایذاء، گناه سنگین ترى را به بار مى آورد.خلاصه این که اگر در اسلام غیبت به عنوان یکى از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده به خاطر آثار سوء فردى و اجتماعى آن است.
آثار وعواقب فردی و اجتماعی غیبت.
غیبت بد بینى مى آفریند، پیوندهاى اجتماعى را سست مى کند، سرمایه اعتماد را از بین مى برد، و پایه هاى تعاون و همکارى را متزلزل مى سازد.
مى دانیم اسلام براى مساله وحدت و یکپارچگى جامعه اسلامى و انسجام و استحکام آن اهمیت فوق العاده اى قائل شده است، هر چیز این وحدت را تحکیم کند مورد علاقه اسلام است، و هر چیز آن را تضعیف نماید منفور است، و غیبت یکى از عوامل مهم تضعیف است.از اینها گذشته غیبت بذر کینه و عداوت را در دلها مى پاشد، و گاه سرچشمه نزاعهاى خونین و قتل و کشتار مى گردد.در روایات اسلامى تعبیراتى بسیار تکان دهنده در این زمینه دیده مى شود، که نمونه اى از آن را ذیلا مى آوریم:
– پیغمبر گرامى اسلام فرمود:
ان الدرهم یصیبه الرجل من الربا اعظم عند اللَّه فى الخطیئة من ست و ثلاثین زنیة، یزنیها الرجل! و اربى الربا عرض الرجل المسلم!
درهمى که انسان از ربا به دست مى آورد گناهش نزد خدا از سى و شش زنا بزرگتر است! و از هر ربا بالاتر آبروى مسلمان است! « المحجة البیضاء جلد 5 ص 253.».
این مقایسه به خاطر آن است که زنا هر اندازه قبیح و زشت است جنبه حق اللَّه دارد، ولى رباخوارى، و از آن بدتر ریختن آبروى مردم از طریق غیبت، یا غیر آن، جنبه حق الناس دارد.
– در حدیث دیگرى آمده است: روزى پیامبر ص با صداى بلند خطبه خواند و فریاد زد:
یا معشر من آمن بلسانه و لم یؤمن بقلبه! لا تغتابوا المسلمین، و لا تتبعوا عوراتهم، فانه من تتبع عورة اخیه تتبع اللَّه عورته، و من تتبع اللَّه عورته یفضحه فى جوف بیته!؟
اى گروهى که به زبان ایمان آورده اید و نه با قلب! غیبت مسلمانان نکنید، و از عیوب پنهانى آنها جستجو ننمائید، زیرا کسى که در امور پنهانى برادر دینى خود جستجو کند خداوند اسرار او را فاش مى سازد، و در دل خانه اش رسوایش مى کند! « مدرک سابق صفحه 252».
روایات در این زمینه در منابع اسلامى بسیار زیاد است که با ذکر حدیث دیگرى این بحث را پایان مى دهیم امام صادق ع مى فرماید:
من روى على مؤمن روایة یرید بها شینه، و هدم مروته، لیسقط من اعین الناس، اخرجه اللَّه من ولایته الى ولایة الشیطان، فلا یقبله الشیطان!:
کسى که به منظور عیبجویى و آبروریزى مؤمنى سخنى نقل کند تا او را از نظر مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خودش بیرون کرده، به سوى ولایت شیطان مى فرستد، و اما شیطان هم او را نمى پذیرد! ( وسائل الشیعه جلد 8 باب 157 حدیث 2 صفحه 608)
تمام این تاکیدات و عبارات تکان دهنده به خاطر اهمیت فوق العاده اى است که اسلام براى حفظ آبرو، و حیثیت اجتماعى مؤمنان قائل است، و نیز به خاطر تاثیر مخربى است که غیبت در وحدت جامعه، و اعتماد متقابل و پیوند دلها دارد، و از آن بدتر اینکه غیبت عاملى است براى دامن زدن به آتش کینه و عداوت و دشمنى و نفاق و اشاعه فحشاء در سطح اجتماع، چرا که وقتى عیوب پنهانى مردم از طریق غیبت آشکار شود اهمیت و عظمت گناه از میان مى رود و آلودگى به آن آسان مى شود.
درپایان بحث، خوب است که وظیفه خودرا دربرابر شنیدن غیبت متذکرشویم :
1- در محیط گناه و معصیت وظیفه ما امر به معروف و نهی از منکر است و این وظیفه هر مسلمان مومن است .
2- اگر در جایی که ما حضور داریم گناهی صورت بگیرد باید مراتب نهی از منکر را رعایت و اجرا نماییم . یعنی باید به فرد عاصی تذکر دهیم تا دست از گناهش بردارد و او را از گناهش منع کنیم.
3- در مورد شنیدن غیبت باید غیبت کننده را از این کار منع کنیم و تا حد ممکن از خوبی و نقاط قوت غیبت شونده بیان کنیم و اگر ممکن نشد باید محل را ترک کنیم .
4- اگر به هر دلیل نتوانستید محلی را که در آن گناهی مانند غیبت انجام می شود ترک کنید باید به غیبت گوش ندهید و سعی کنید غیبت به گوشتان نرسد ولی اگر اتفاقا غیبت به گوشتان خورد مانعی ندارد زیرا میان غیبت گوش دادن و تصادفا به گوش رسیدن غیبت تفاوت بسیاری است .
5- شنیدن غیبت نیز مانند غیبت کردن حرام است, البته در صورتی که انسان با میل و اختیار به غیبت گوش کند. این کار باعث تشویق غیبت کننده نیز می شود.
چند توصیه:
– شما می توانید با مطالعهی مضرات غیبت و زشتی گناه غیبت از لسان ائمه معصومین و اثرات منفی غیبت در جامعه, خودتان را از غیبت بازدارید.
– دوستان خود را از میان کسانی انتخاب کنید که اهل غیبت نباشند. لازم نیست رابطه انسان با همه صمیمی باشد؛ بلکه رابطه صمیمی معمولا با عده ای خاص از دوستان بر قرار می گردد و با دیگران اصل رابطه داشتن مهم و مطلوب است و لو در حد کم و در حد سلام و علیک.
– در هر کاری به خداوند توکل کنید و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) را واسطه قرار دهید.
– قبل از آغاز هر کلامی، اندکی تأمل کنید و بیاندیشید؛ اگر غیبت بود به خداوند پناه ببرید و از گفتن آن صرفنظر کنید.
براى مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک:
1- معراج السعاده، مرحوم نراقى
2- قلب سلیم، شهید دستغیب
3- گناهان کبیره، شهید دستغیب
4- چهل حدیث حضرت امام (رحمه الله علیه )
5- کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب
موفق و پیروز باشید.