تاثیر قبض و بسط معنوی در عبادت
۱۳۹۳/۰۲/۳۱
–
۴۶۹ بازدید
سلام . خسته نباشید . چرا بعضی اوقات از عبادت خسته میشم و حتی به زحمت نمازم رو می خونم ولی بعضی مواقع بسیار سرحال و شاداب اعمال عبادی رو انجام میدم ؟
ب- گاهی منشا این حالات تربیت خداوند است و دست تربیت الهی برای تربیت و پرورش روحی و معنوی سالکین راه توحید و معرفت آنها را گرفتار نشیب و فراز قبض و بسط میکند. تدبیر الهی و لطف و رحمت او به بندگان سالک و رهپویش اقتضا دارد که برای هدایت و راهنمایی و جدا کردن آنها از تعلقات و وابستگیها آنها را در کام امواج خروشان کشمکش و گرفتاری و بلا و قبض اندازد تا با غوطه ور شدن در این امواج سرکش از خودیت خود جدا شده و هر چه بیشتر رنگ و بوی خدایی به خود بگیرد.
در نهج البلاغه از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده: ((ان للقلوب اقبالا و ادبارا)) (نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 193 و 312).؛ قلب انسان گاه اقبال به خدا و معنویات دارد و گاه پشت میکند. در این رابطه فرمودهاند: در هنگام اقبال دل به مستحبات بپردازید و در صورت ادبار به واجبات اکتفا کنید. البته هر قدر انسان مجاهده نفس بیشتری کند و با خدا و قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) انس بیشتری گرفته و دل از هواهای نفسانی تخلیه کند به تدریج اقبالش بیشتر شده و به صورت ملکه راسخه در میآید. آن گاه است که در همه حالات به یاد خدا و متوجه اوست و هیچ چیز نمیتواند او را از محبوب حقیقی باز دارد. این همان حالتی است که ازآن تعبیر به ((نماز دائم)) شده است:
خوشا آنان که الله یارشان بیبه حمد و قل هوالله کارشان بی
خوشا آنان که دایم در نمازندبهشت جاودان ماوایشان بی
آرى واقعا گمشده انسان خدا است و تا انسان دریافت درست و حقیقى از مبدأ و معبود خود نداشته باشد، دلش آرام نمى گیرد. انسان به دنبال این حقیقت است که به نوعى حضور حق تعالى را در زندگى خویش احساس نماید و از این که مى بیند در بسیارى از موارد قادر نمى باشد که حضور او را در زندگى خویش ادراک نماید، به شدت غمگین مى شود و احساس مى کند که از او غافل و دور افتاده است.
اصلى ترین راه رسیدن به احساس حضور خداوند در زندگى، چیزى جز معرفت صحیح و تصور و شناخت حقیقى از حق تعالى که همان هستى محض، فراگیر و یکدانه عالم است، نمى باشد. با ادراک وجود حق تعالى است که انسان در مى یابد او حقیقت تمامى زندگى است، حقیقت انسان است و حقیقت هر چیزى است که وجود دارد.
شاید بتوان گفت: مهمترین علت قبض روحی برای مومنان در سطح عادی، غفلت است. براى درمان غفلت اولین مرحله به تعبیر اصحاب سیر و سلوک «یقظه و بیدارى از خواب غفلت و توجه به غافل بودن خویش» مى باشد. پس از آن مى بایست انسان عزم خود را جزم کرده و تصمیم قاطع بگیرد همیشه تابع خواست خداوند بوده و همواره در صدد انجام تکالیف الهى باشد. چه در امورى عبادى و چه در امور اجتماعى و دیگر ابعاد زندگى. هر قدمى که بر مى دارد و هر سخنى که مى گوید و هر برنامه اى که دارد نخست ببیند آیا رضاى خداوند در آن مى باشد یا نه و الا از آن صرف نظر نماید.
اگر به نکاتی که ذکر شد عمل شود، کم کم بسط و نشاط روحی در عبادات افزونتر خواهد شد و از قبض و بیحالی در عبادات کاسته میشود.
ذکر یک نکته از اهمیت زیادی برخوردار است:
بکوشیم در عبادات خویش، خود را از اشتغالات افکار دنیایى، فارغ سازیم و دل را یکسره خالى و خالص براى عبادت و مناجات با حق تعالى کنیم؛ مطمئن باشیم که هیچ گاه از انجام دادن این اعمال، دلسرد نشده و همواره لذت معنوى ژرف و عمیقى برایمان حاصل مى گردد.
مشکل این است که افکار متشتت و اندیشه هاى پراکنده را براى وقت عبادت ذخیره مى کنیم؛ همین که «تکبیرةالاحرام» نماز، یا «بسم الله» دعاى کمیل را مى گوییم، گویى در دکانى را باز کرده ایم، یا دفتر محاسبات را گشوده ایم، یا کتاب مطالعه را در مقابل قرار داده ایم و یا مشکلات زندگى را مدنظر گرفته ایم!!. دل و قلب خویش را به امور دیگر مشغول مى داریم و از عمل به کلى غافل مى شویم! زمانى به خود مى آییم که به حسب عادت، به سلام نماز یا عبارت هاى پایانى دعاى کمیل رسیده ایم. به فرموده عارف واصل حضرت امام«رحمه الله»: «حقیقتاً این عبادت فضاحت آور است و این مناجات شرم انگیز».چهل حدیث، 360.
باید بدانیم که در حال عبادات و مناجات، با حضرت حق تکلم مى کنیم و در این گفت و گو اگر توجهمان به غیر او باشد، پاسخى مثبت و مؤثر دریافت نخواهیم کرد. امام صادق«علیه السلام» مى فرماید: «لاحب للرجل المؤمن منکم اذا قام فى صلاة فریضة ان یقبل بقلبه الى الله و لا یشغل قلبه بامر الدنیا، فلیس من عبد یقبل بقلبه فى صلاته الى الله تعالى الا اقبل الله الیه بوجهه و اقبل بقلوب المؤمنین الیه بالمحبة بعد حب الله ایّاه»؛وسائل الشیعه، ج 4، ص 686. «همانا من دوست مى دارم مرد مؤمنى را که وقتى اقامه نماز واجب مى کند، قلبش را به سوى خداوند متوجه مى سازد و آن را مشغول امور دنیوى نمى کند. بنده اى نیست که در نمازش با قلبش به سوى خدا توجه کند؛ مگر آنکه خداوند به وجهش به سوى او اقبال مى کند، و قلوب مؤمنان را با محبّت به سوى او متوجه کند، بعد از دوستى خداوند با او».
باید توجه کرد که اگر «فکر» و «دل» آدمى در جاى دیگر باشد، در حقیقت خود او همان جا است؛ نه نزد حضرت معبود. به عکس اگر «فکر» و «دل» او متوجه حق باشد، نزد او خواهد بود. بنابراین مشکل اساسى در عدم بهره ورى بایسته از عبادات و مناجات، عدم حضور دل و فکر انسان است.
ما با هر حرکت قلبى و فکرى، حرکتى دیدنى و یافتنى داریم که براى ما صحنه هایى مى سازد – ابتهاج آور و یا هلاکت بار – آن هم در محضر ربوبى که در حال تکلم و مناجات با اوییم.
چون رسید اینجا سخن، لب ارببست چون رسید اینجا قلم درهم شکست
لب ببند ار چه فصاحت دست داددم مزن و الله اعلم بالرشاد مثنوى معنوى، دفتر 4.
براى رفع این کاستى و مشکل، عمل به راه کارهاى زیر مفید است:
یکم.
آن هنگام که انسان مى خواهد عبادت و مناجات را شروع کند، از خداى متعال با کمال تضرع، با فقر و مسکنت و با اصرار، بخواهد وى را به «حضور» موفق کند که اصل مسأله عنایت او است. به هر روى باید توجه کرد که اگر خداوند، انسان را موفق و مؤید بر این امر نسازد، انسان از «حضور» برخوردار نخواهد شد.
دوم.
بهتر است در مرحله نخست، از طریق تحصیل «حضور فکر»، به تحصیل «حضور دل» بپردازد؛ به این صورت که تصمیم بگیرد «فکر» خویش را از همان وقت شروع به عبادت یا مناجات، از همه جا وهمه چیز قطع کند و به خداى متعال و معناى آنچه در محضر او مى گوید، متوجه سازد. در اثناى عبادات و دعا، هر وقت و هرجا، به هر بهانه اى و به هر علتى «فکر» وى، خواست به این سو و آن سو برود، نگذارد و «فکر» خود را در حال حضور نگه دارد و به «حضور» ادامه دهد. اگر «فکر» او بر اثر غفلت به این سو و آن سو رفت، فوراً متذکر شده و رشته فکر را قطع کند و به «حضور» برگردد. بر این تصمیم در مقام عمل باید کاملاً ملتزم بوده و مجاهدت کند و در آن هیچ سستى روا ندارد و خسته نشود.
به هر صورت با «حضور فکرى»، «حضور دل» نیز محقق خواهد گشت و وقتى چنین شد، در عبادات و مناجات، تصمیم بگیرد از همان ابتدا، فکر و دل را متوجه خداوند متعال سازد.نگا: مقالات، ج 3، ص 132-134؛ چهل حدیث، ص 361 و 362؛ راهیان کوى دوست، ص 83 -84.
پیروز و سربلند باشید.