۱۳۹۳/۰۲/۳۱
–
۳۴۲۴ بازدید
آیا اناجیل چهارگانه توسط چهار تن از مسیحیان پروتستان نوشته شده است؟ (توضیح دهید؟)(مستند و علمی پاسخ را می خواستم)
در زبان انگلیسىِ معاصر، واژه Gospel معادل «انجیل» بهکار مىرود[1] که اصل آن در انگلیسىِ باستان God_Spell است.[2] این کلمه نیز مرکب از دو واژه انگلوساکسون God و Spell و در مجموع به معناى «کلام الهى»،[3] یا «املاى خداوند»[4] یا «خبر خوش»[5] است. این واژه خود برگردانِ واژه یونانى Evangelion (إوانگلیون) استکه در لاتین، Evangelium (إوانجلیوم) تلفظ مىشود. واژه اخیر به زبانهاى فرانسوى، آلمانى، ایتالیایى و دیگر زبانهاى جدید راه یافته است.[6] با توجه به اینکه متون نخستین مسیحى به زبان یونانى بوده، باید گفت که واژه انجیل نیز نهایتاً از واژه یونانىِ «إوانگلیون» گرفته شده است؛ امّا راهیابى مستقیم یا با واسطه آن به زبان عربى مورد اختلاف است. نولدکه (Noldke)بر وامگیرى از طریق گویش حَبَشىِ آن، یعنى Wangel استدلال مىکند[7] و گروهى نیز احتمال دادهاند که به طور مستقیم از یونانى یا یکى از زبانهاى سریانى، عبرى یا سبایى به عربى راه یافته باشد.[8] در این میان، برخى مفسران مسلمان در تلاش براى عربى نشان دادن واژه یاد شده، آن را بر وزن إفعیل، از ریشه «ن ـ ج ـ ل» دانسته و معانى متفاوتى برایش گفتهاند.[9] این نظر، مقبول واژهنگاران عربى نیفتاده است.[10] آنها بر دخیل بودن و وامگیرى آن از زبان عبرى، یونانى یا سُریانى تأکید مى ورزند.[11] اغلب مفسران مسلمان نیز انجیل را از واژگان دخیل دانسته[12] و کسانى چون زمخشرى و بیضاوى، عربى خواندن آن را به دیده تحقیر نگریستهاند.[13]انجیل در ادبیات دینى مسیحیان:اعتقاد مسیحیان درباره حقیقت و چیستى انجیل با مفهوم آن در ادبیات اسلامى کاملا متفاوت است. انجیل به عنوان صورت مکتوب وحى نازل شده بر عیسى(علیه السلام) و به مثابه کتابى آسمانى، همانند تورات و قرآن، در الهیات مسیحى، جایگاهى ندارد. مسیحیان، خود حضرت عیسى(علیه السلام) را «تجسّم وحى» و عین پیام الهى و نه حامل آن دانسته و انجیلى را که به عنوان وحى عیسى مسیح آن را نوشته یا بر شاگردانش املا کرده باشد باور ندارند.[14] آنان «انجیل» را به معناى «بشارت» در مورد عیسى(علیه السلام) و رستگارى رهآورد او براى نوع بشر مىدانند.[15] بیشترین کاربرد این معنا، در سخنان پولس[16] آمده است. برخى نیز در بیان معناى انجیل بر مفهوم «فداء» تکیه کردهاند[17] که بر این اساس، انجیل (بشارت) بدین معناست که مسیح(علیه السلام) با تحمل مصائب، مرگ و رستاخیز خود، کفاره گناه انسان شد؛ اما آنچه اکنون به اناجیل چهارگانه معروف است (4 کتاب نخست از عهد جدید) صرفاً نامى است که از پایان قرن دوم میلادى به نوشتههایى که زندگى، معجزات، تعالیم، سیره، سخنان و صعود عیسى را گزارش کرده اطلاق شده است[18]، زیرا این نوشتهها، بهترین بشارتهایى را که مىتوان به انسان داد، دربردارد.[19] شاید اختصاص نام انجیل بر این 4 کتاب به سبب آن است که آنها بیش از بخشهاى دیگر عهد جدید، به زندگى، سخنان و رفتارهاى عیسى(علیه السلام)پرداخته است، با این حال بخشهاى دیگر را هم که حاوى آموزههایى از مسیح است مىتوان انجیل نامید، چنانکه پولس بارها مطالب خود را انجیل مىخواند و گاه به مجموعه عهد جدید هم انجیل گفته مىشود.[20] انتشار مجموعه یاد شده به زبانهاى گوناگون و با عنوان انجیل،[21] مؤید این معناست، بنابراین، انجیل به معناى پیامى است که کم و بیش در همه این نوشتهها جارى است و نباید بین معناى اصطلاحى آن و این متون نوشتارى خلط صورت گیرد. شایان توجه است که در خود اناجیل و دیگر کتابهاى عهد جدید نیز بارها، از انجیل آن هم فقط به لفظ مفرد سخن رفته است، بدون آنکه از آن، اناجیل چهارگانه یا همانند آنها قصد شده باشد[22]، افزون بر آن، کلیساى قدیم نیز بر واحد بودن انجیل تصریح مىکرد.[23]نکته شایان توجه دیگر اینکه مسیحیان، نویسندگانِ اناجیل یاد شده و دیگر کتب عهد جدید را پیامبر نمىدانند؛ امّا بر این باورند که همه آنان با الهام و ارشاد الهى دست به نگارش متون یاد شده زدهاند[24] و این چیزى است که خود نویسندگان عهد جدید نیز به آن تصریح کردهاند[25]؛ اما اینکه چرا از میان انبوه اناجیل، نامهها، مکاشفات و کتب مربوط به اعمال حواریان، فقط 27 رساله موجود در عهد جدید با الهام الهى بوده است، دلیل قانع کنندهاى ارائه نمىدهند. برخى، گزینش یاد شده را با راهنمایى روح القدس پنداشتهاند.[26]براساس مفهوم مسیحى انجیل، مسیحیان آگاه از دیدگاه قرآن درباره عیسى(علیه السلام) و انجیل، معرفى انجیل به عنوان کتاب آسمانى نازل شده بر عیسى(علیه السلام) و ابلاغ آموزههاى آن به وسیله وى به مردمان عصر خویش را برنمىتابند و در صورتى که مراد قرآن همان انجیلهاى چهارگانه باشد، عدم کاربرد لفظ جمع اناجیل را بر آن خرده مىگیرند. آنان گزارشات قرآن درباره مسیحیت و انجیل را سطحى و احتمالاً برگرفته از مسیحیان مدینه مىپندارند که فقط با برخى از منابع غیر رسمى مسیحیت آشنا بودهاند، بر این اساس، معتقدند که گزارشهایى از قبیل آمدن معجزه آساى «رطب تازه» براى مریم پس از تولد عیسى(علیه السلام)(مریم/19، 24 ـ 26)، سخن گفتن مسیح در گهواره (مریم/19، 28 ـ 29) و زنده شدن پرندگان گلین به دست وى و با قدرت خداوند، (آلعمران/3، 49؛ مائده/5 ،110) در کتب معتبر و رسمى دینى مسیحیت وجود ندارد و گاه در اناجیل غیر معتبر یافت مىشود.[27] این چالش با توجه به وحیانى بودن قرآن از یک سو، و نگارش اناجیل به دست بشر و تردیدهاى موجود در تاریخ و محتواى آنها از سوى دیگر، قابل پاسخ است.
تاریخ انجیل:
دو سه دهه نخست تاریخ مسیحیت و بودن کتابى به نام انجیل و منسوب به مسیح(علیه السلام) از نظر منابع تاریخى مستقل از متون مسیحى و اسلامى در هالهاى از ابهام قرار دارد، بهگونهاى که برخى حتى در وجود خود عیسى(علیه السلام)نیز تردید کردهاند[28]، در حالىکه فقدان گزارشهاى تاریخى نمىتواند دلیلى بر فقدان وجود خارجى و تاریخى انجیل باشد و چه بسا جزئیات مربوط به ظهور عیسى(علیه السلام) و وحى نازل شده بر وى به علل نامعلومى در تاریخ ثبت نشده یا از بین رفته باشد. البته در برخى اناجیل چهارگانه، از انجیل مسیح سخن به میان آمده است.[29]در 30 تا 40 سال نخست میلادى، تعلیم مسیحیت، تقریباً فقط به صورت شفاهى و گاه با نامهنگارى انجام مىگرفت. حواریان، آموزههاى مسیح(علیه السلام) را ضمن مواعظ خویش بیان و با حوادثى از زندگى آن حضرت، مصوّر مىساختند؛ اما کاستیها و کافى نبودن تعالیم رسالهها و روایتهاى شفاهى، زمینه انجیلنگارى را فراهم ساخت[30]، بنابراین، تاریخ نگارش عهد جدید و آنچه امروزه به نام کتاب مقدس مسیحیان خوانده مىشود، اغلب به پس از نیمه نخست قرن اول میلادى و در حدود 20 تا 30 سال پس از صعود مسیح(علیه السلام)بازمىگردد[31] که به وسیله رسولان وى و شاگردان آنها صورت پذیرفت. این نوشتهها در 4 دسته نامههاى رسولان، اعمال رسولان، اناجیل چهارگانه و مکاشفات طبقهبندى شده است. «نامههاى رسولان»، مطالب و آموزههاى رسولانى چون پولُس، یوحنّا، یعقوب، بَرنابا، یهودا و پطرس است که براى ابلاغ و ترویج پیام مسیح(علیه السلام) به افراد، گروهها و مناطق گوناگون نگاشتهاند. برخى از آنها در مجموعه عهد جدید پذیرفته و برخى دیگر از طرف کلیسا در قرون اولیه تاریخ مسیحیت* رد شده است؛ تاریخ نگارش نامههاى پولس از همه بخشهاى عهد جدید قدیمىتر است.[32] «اعمال رسولان»، گزارش فعالیتهاى تبشیرى حواریان و رسولان است که به وسیله افرادى چون «لُوقا» ثبت شده است. تاریخ زندگى، معجزات، آموزهها، سیره و سخنان مسیح(علیه السلام)، بخش دیگر عهد جدید است که از سوى شمارى از رسولان و شاگردان آنها، نگارش یافته و بر مشاهدات عینى یا شنیدههاى مؤلفان از شاهدان عینى استوار است. این نوشتهها تا نیمه نخست قرن دوم با عنوان «خاطرات رسولان» و از اواخر قرن دوم به نام «اناجیل» شهرت یافت.[33] مسیحیان با اذعان به دریافت نام حدود 50 انجیل از نوع یاد شده، فقط اطلاعات مربوط به 20 مورد از آنها را در دسترس مىدانند که انجیلهاى عبرانیان، پطرس، مصریان، فیلیپ، توما، یعقوب، نیکوداموس، 12 حوارى، یهودا و انجیل مارکیون از جمله آنهاست.[34] اناجیل دیگرى چون «انجیل کودکى به زبان عربى» هم وجود دارد که معجزات حضرت عیسى در دوران طفولیت را گزارش کرده است.[35]سران کلیسا در اواخر قرن دوم میلادى از میان نوشتههاى متنوع و انبوهى که در 4 دسته یاد شده قرار مىگرفت شمارى را به سبب سازگارى با تعالیم کلیسا و به عنوان کتابهاى قانونى و معتبر Canon گزینش کرده و با نام «عهد جدید»، در کنار «عهد قدیم» و به عنوان دومین بخش کتاب مقدس مسیحیان قرار دادند.[36] در سال 382 میلادى انجمنى از اسقفان، لیست نهایى حاوى 27 کتاب و نامه را نهایى کردند که مجدداً توسط مجمع ترنت (Trent)در فاصله سالهاى 7 ـ 1545 مورد تأیید قرار گرفت.[37] مجموعه عهد جدید با 4 انجیل منسوب به متّا، مَرْقُس، لوقا و یوحنّا آغاز مىشود. کتاب اعمال رسولان و پس از آن 13 یا 14 نامه منسوب به پولس، یک نامه منسوب به یعقوب؛ دو رساله منسوب به پطرس، سه رساله منسوب به یوحنّا و یک نامه منسوب به یهودا قرار دارد. کتاب مکاشفه یوحنّا بخش پایانى این مجموعه است. عهد جدید را از لحاظ محتوا مىتوان به سه بخش کلى تاریخى، عقیدتى و پیشگویى تقسیم کرد.
اناجیل چهارگانه در کنار «اعمال رسولان» بخش تاریخى عهد جدید را تشکیل داده و عمدتاً تاریخ زندگى و فعالیتهاى حضرت مسیح(علیه السلام)و حواریان را اندکى تا حدود سال 63 میلادى گزارش مىکند.[38]بخش عقیدتى عهد جدید را 21 نامه موجود در آن تشکیل مىدهد که اغلب به تبیین عقاید، دفاع از آن و ردّ عقاید دیگر مىپردازد. بخش پیشگویى درباره حوادث آخرالزمان و آمدن دوباره حضرت مسیح(علیه السلام) که در قالب رؤیا و مکاشفه بیان شده است در کتاب مکاشفه یوحنّا قرار دارد. مجموعه عهد جدید از نظر آموزههاى اعتقادى و عملى، دوگانه و ناهمگون است؛ بخشى از آن دنباله عهد قدیم بوده و بر انسان و فرستاده خدا بودن مسیح(علیه السلام) و لزوم پایبندى به شریعت موسى(علیه السلام)تأکید مىکند و بخشى دیگر بر جنبه الوهى آن حضرت و نفى شریعت موسوى تأکید دارد. این دو روایت ناهمگون بازتابى از نزاع فکرى و عقیدتى پطرس و پولس است.[39]نوشتههاى دیگر که مورد تأیید کلیسا قرار نگرفت به عنوان «اپوکریفا» یعنى نوشتههاى مشکوک و غیر معتبر شناخته مىشود که تعداد بسیارى از آنها از بین رفته و شمارى نیز هنوز باقى است.[40] انجیل برنابا، منسوب به قرین یوسف برنابا، دوست پولس و مَرْقُس، از این قبیل است که از قرن چهارم میلادى به بعد، خواندن آن از سوى کلیسا تحریم شد. برخى، آن را حلقه گمشده بین اسلام و مسیحیت خواندهاند. انجیل برنابا بهرغم ناسازگارى برخى آموزههاى آن با تعالیمى از اسلام و نیز مسیحیت رسمى، داراى اصول اساسى درستى است و در موارد مهم و قابل توجهى با قرآن سازگارى دارد. یاد کرد صریح نام، ویژگیها و بشارت بعثت پیامبر اسلام، نفى الوهیت و نبوت مسیح(علیه السلام)تصریح بر ذبیح بودن اسماعیل ـ نه اسحاق ـ نفى مصلوب شدن حضرت عیسى(علیه السلام)و کشته شدن یهوداى اسخریوطى به جاى وى از این قبیل است.[41]انجیلهاى چهارگانه:
اناجیل چهارگانه به عنوان معروفترین بخش عهد جدید، در آغاز آن جاى گرفته است. در الهیات مسیحى، بدون اعتقاد به نزول وحیانى انجیلهاى یاد شده و دیگر بخشهاى عهد جدید بر عیسى(علیه السلام)، نگارش مجموعه مذکور به دست انسانهاى عادى و پس از صعود مسیح(علیه السلام)پذیرفته شده است.[42] اناجیل چهارگانه با توجه به نام مؤلفان آنها، به انجیل مَتّا، انجیل مَرقُس، انجیل لُوقا و انجیل یوحنّا شهرت یافته است. بهرغم پژوهشهاى وسیع انجام گرفته درباره تاریخ نگارش، هویت نویسندگان و درستى و پیوستگى سند آنها، وحدت نظر قاطعى در این باره پیدا نیست. البته در کنار چالشها و تردیدهاى جدى و براساس پارهاى از قراین و شواهد، حدس و گمانهاى نیرومندى نیز مطرح است.[43]1. انجیل مَرقُس:
مرقس را نه از مصاحبان عیسى(علیه السلام) بلکه دوست، همدم و شاگرد پطرس حوارى گفتهاند که گاه با پولس نیز همسفر مىشده و روایتهاى خود را از پطرس گرفته است.[44] انجیل او را مختصرترین، نگارش آن را به زبان رومى[45] و بنابر نظر بیشتر محققان در بین سالهاى 65 ـ 70 میلادى و در شهر رم دانستهاند.[46]2. انجیل مَتّی:
مفصلترین انجیل و منسوب به متّاى حوارى است. پیش از آغاز نقادیها در عصر جدید، قدیمىترین انجیل و تاریخ نگارش آن بین سالهاى 50 ـ 60 و گاه 38 میلادى تصور مىشد[47]؛ اما محققان با استناد به برخى گزارشهاى خود آن و نیز تکرار همه مطالب انجیل مرقس در آن، تاریخ تألیف آن را نیز بین سالهاى 65 تا 70 میلادى و پس از انجیل مرقس دانستهاند.[48] نسخه اصلى آن به زبان عبرى بوده و در دست نیست. بعدها به زبانهاى دیگر از جمله یونانى ترجمه شد.[49] پژوهشگران ضمن به چالش و تردید کشاندن انتساب آن به متّاى حوارى،[50] از احتمال نگارش آن به دست فردى دیگر و همنام با وى سخن رانده[51] و اغلب، مکان مکتوب شدن آن را انطاکیه گفتهاند.[52]3. انجیل لوقا:
لوقا، حوارى نبود، مسیح(علیه السلام)را ندید و نصرانیت را از پولس فرا گرفت. بیشتر مطالب انجیل او را برگرفته از انجیل مرقس و متّا مىدانند.[53] سه انجیل یاد شده به سبب اشتراکات فراوان، به اناجیل همنوا معروف است.[54] براساس دیدگاه سنتى، انجیل مذکور، به لوقا، یار و همراه پولس منسوب است و اینکه روایت آن به نقل از اوست. نگارش آن را بین سالهاى 70 ـ 90 و به احتمال بیشتر 80 ـ 85 میلادى مىدانند.[55] برخى از حکایات آن از قبیل حوادث دوران کودکى عیسى(علیه السلام) در اناجیل دیگر نیامده است.[56]4. انجیل یوحَنّا:
این، آخرین انجیل بوده[57] و اختلاف در تاریخ نگارش آن بیش از سه انجیل دیگر است. گاه تاریخ تألیف آن را سال 65 میلادى مىدانند؛ ولى بنابر قوىترین نظر که سنت مسیحى نیز تمایل به پذیرش آن دارد، بین سالهاى 90 ـ 115 میلادى نگارش یافته است.[58] یوحنّا را حوارى مورد علاقه شدید مسیح(علیه السلام)خواندهاند. در صحت انتساب انجیل یاد شده به وى از جمله به سبب فاصله زیاد زمانى تردیدهایى وجود دارد. انجیل یوحنا کاملا متفاوت با سه انجیل دیگر و آمیزهاى از زندگى مسیح(علیه السلام) و مفاهیم فلسفى یونان است.[59]انجیل درشبهجزیره عربستان:
گفته مىشود که تا سال 400 میلادى انجیل رسمى مناطق خاورمیانه، به ویژه سوریه، انجیل واحدى بوده که از ادغام 4 انجیل به وجود آمده بود.[60] این انجیل «دیاتسرون» (Diatessaron)نام داشت، ازاینرو ممکن است این انجیل در زمان نزول قرآن نیز کم و بیش در میان نصاراى شبه جزیره عرب مرسوم بوده باشد.[61] هماکنون اصل کامل این انجیل که به زبان سُریانى بوده نایاب و فقط ترجمه بخشهایى از آن به زبانهاى مختلف در دست است[62]؛ انجیل دیگرى که احتمالاً در آن زمان رواج داشته است انجیل کودکى به زبان عربى (Arabic Infaney Gospel)است که داستانهاى زندگى عیسى در دوران کودکى را شبیه داستانهاى قرآن کریم در این باره نقل مىکند.
انجیل در قرآن:
واژه انجیل، 12 بار در 12 آیه از 6 سوره قرآن و همه جا شکل مفرد آن به صراحت یاد شده است. (آلعمران/3، 3، 48، 65 ؛ مائده/5 ، 46 ـ 47، 66 ، 68 ، 110؛ اعراف/7، 157؛ توبه/9،111؛ فتح/48، 29؛ حدید/57 ،7) موارد متعددى نیز با تعابیرى چون «ما بَینَ یَدَیه» (آلعمران/3،3؛ فاطر/35، 31؛ احقاف/46،30) و «الَّذى بَینَ یَدَیه» (انعام/6 ،92؛ یونس/10،37؛ یوسف/12،111؛ سبأ/34،31)، به عنوان یکى از کتابهاى آسمانى پیش از قرآن بدان اشاره شده است. افزون بر آنچه گفته شد، گاهى انجیل، از مصادیق حتمى و مورد اشاره «الکِتاب» در ترکیباتى چون «اَهل الکِتاب» (آلعمران/3،64 ـ 65 ؛ نساء/4،171) و «الَّذینَ اُوتوا الکِتـب» (بقره/2،146؛ نساء/4،47، 131؛ مائده/5 ،5) نیز هست.
قرآن به مناسبتهاى گوناگونى از انجیل یاد مىکند. تصریح بر وحیانى بودن آن و به عنوان کتابِ نازل شده بر عیسى(علیه السلام) (آلعمران/3، 3؛ مائده/5 ،46، 110؛ حدید/57 ، 27)، گواهى آن بر حقانیت تورات (مائده/5 ،46)، تصدیق آن از سوى قرآن (مائده/5 ، 48؛ یونس/10،37)، بشارت انجیل درباره بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و فراگیر شدن دعوت او (اعراف/7،157؛ فتح/48،29) و تحریف، کتمان و حذف بخشى از آموزههاى آن (مائده/5 ، 14 ـ 15) از این قبیل است.
1. انجیل، کتاب آسمانى مسیح(علیه السلام):
قرآن بعثت عیسى مسیح(علیه السلام) را دنباله «ارسال رسل و انزال کتب» مىداند و نام کتاب آسمانى او را به صراحت، انجیل خوانده و بر وحیانى بودن آن تأکید مىورزد[63]: «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنـتِ واَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتـبَ والمیزان * … ثُمَّ قَفَّینا عَلى ءاثـرِهِم بِرُسُلِنا و قَفَّینا بِعیسَى ابنِ مَریَمَ وءاتَینـهُ الاِنجیل …» (حدید/57 ، 25، 27 و نیز مائده/5 ،46، 110) واژه «کتاب» در آیه 30 مریم/19 نیز به انجیل اشاره دارد. از سوى دیگر و بهرغم وجود انجیلهاى فراوان، از جمله اناجیل چهارگانه رسمى در عصر نزول و پیش از آن، قرآن با کاربرد صیغه مفرد در همه آیات مربوط، بر یکى بودن انجیل نازل شده بر مسیح(علیه السلام)اصرار دارد، بنابراین مىتوان گفت که قرآن با تصریح بر منشأ وحیانى و یکى بودن انجیل عیسى(علیه السلام)، بشرى بودن[64] و تعدد آن[65] را نفى مىکند، در نتیجه اناجیل موجود و دیگر بخشهاى عهد جدید که به دست افراد بشر، نگارش یافته، نمىتواند، عیناً همان انجیل نازل شده بر مسیح(علیه السلام)باشد[66]، بلکه روایتهاى مختلفى از آن را دربردارند و به احتمال زیاد، نسخه احتمالى انجیل یاد شده به عللى از بین رفته است.[67] شرایط بسیار دشوار حاکم بر جامعه مسیحیان نوایمان و برخوردهاى خشن و سرکوبگرانه با آنان از سوى یهود و رومیان، مىتواند از آن جمله باشد[68]؛ همچنین یادکرد انجیل در کنار تورات و قرآن و به عنوان «کتاب»، موجودیت و واقعیت خارجى آن را به عنوان مجموعهاى از تعالیم آسمانى ثابت مىکند: 8 بار به عنوان زوج تورات (آلعمران/3،48؛ مائده/5 ،66 ، 68 ؛ 110؛ توبه/9،111) و دوبار در کنار تورات و قرآن از آن یاد شده است: «نَزَّلَ عَلَیکَ الکِتـبَ بِالحَقِّ … و اَنزَلَ التَّورةَ والاِنجیل * مِن قَبلُ هُدىً لِلنّاسِ و اَنزَلَ الفُرقانَ …» (آلعمران/3، 3 ـ 4 و نیز مائده/5 ، 44 ـ 48) البته، قرآن فقط نزول مجموعهاى از آیات وحیانى به نام انجیل و نه کتاب به معناى شناخته شده آن را تأیید مىکند و درباره نگارش یافتن آن در زمان حیات مسیح(علیه السلام) به دست یا املاى وى، نفیاً و اثباتاً، گزارشى ندارد، بنابراین و براى ارائه حوزهاى مشترک از دو مفهوم مسیحى و اسلامى انجیل مىتوان انجیل یاد شده در قرآن را اشاره به آیات نازل شده بر عیسى(علیه السلام) دانست که اناجیل اربعه نیز فارغ از صحت و سقم روایت، بخشهایى از آن را گزارش کرده است. البته با این توضیح که براساس دیدگاه متفاوت مسیحیت درباره حضرت عیسى(علیه السلام)همه سخنان، رفتارها، و حوادث زندگى آن حضرت نیز در گستره مفهوم مسیحى انجیل جاى مىگیرد. شمارى از مفسران شیعه[69] و سنى[70] کاربرد واژه «انزال» بهجاى «تنزیل» درباره تورات و انجیل را دلیل دفعى بودن نزول آن دو مىدانند. البته برخى از صاحبنظران معاصر این دیدگاه را برنمىتابند.[71] برخى دیگر با استناد به آیات 45 و 48 آلعمران/3، بر این باورند که نام انجیل همانند وعده بعثت مسیح(علیه السلام) در سخنان انبیا و کتابهاى آسمانى پیشین آمده بود: «اِذ قالَتِ المَلـئِکَةُ یـمَریَمُ اِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَة مِنهُ اسمُهُ المَسیحُ عیسَى ابنُمَریَمَ … و یُعَلِّمُهُ الکِتـبَ والحِکمَةَ والتَّورةَ والاِنجیل» این آیه نشان مىدهد که حضرت مریم(علیها السلام) با نام انجیل آشنا بوده است، در غیر این صورت، خبر از تعلیم الهى آن به عیسى(علیه السلام)پیش از تولد او و نزول انجیل، معقول نبود.[72]2. گواهى انجیل بر حقانیت تورات:
قرآن کریم، عیسى(علیه السلام)و انجیل را تصدیق کننده تورات* مىخواند: «و قَفَّینا عَلى ءاثـرِهِم بِعیسَىابنِمَریَمَ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّورةِ وءاتَینـهُ الاِنجیلَ فیهِ هُدىً ونورٌ ومُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّورةِ …» (مائده/5 ،46) تکرار تصدیق و نسبت جداگانه آن به عیسى(علیه السلام) و انجیل، نشان مىدهد که گواهى بر حقانیت تورات، و نزول الهى آن افزون بر سخنان حضرت مسیح(علیه السلام)، در آیات انجیل نیز آمده است. البته روشن است که مراد، تورات اصلى و نازل شده بر موسى(علیه السلام) است که خداوند، آن را عارى از تحریفات پدید آمده، به عیسى(علیه السلام)تعلیم داد (آلعمران/3،48؛ مائده/5،110)، بنابراین تصدیق یاد شده، هرگز به معناى تأیید کامل تورات موجود در عصر عیسى(علیه السلام)و عارى بودن آن از تحریف نیست.[73] شمارى از مفسران[74] با استناد به آیه یاد شده و همانند آن بر این باورند که انجیل نازل شده بر مسیح(علیه السلام)به امضا و تکمیل احکام تورات پرداخته و آیین عیسى(علیه السلام)جز در پارهاى احکام، ناسخ شریعت موسى(علیه السلام)نبوده است. در انجیل متّا و از زبان عیسى(علیه السلام) نیز به این مطلب تصریح شده است.[75] تصریح قرآن بر تعلیم تورات به عیسى(علیه السلام)از سوى خدا و تأکید بر آن به عنوان نعمتى بر وى (آلعمران/3،48؛ مائده/5 ،110) مىتواند مؤیّد این دیدگاه باشد. توضیح بیشتر اینکه برخى آیات نشان مىدهد حکم گوشت و برخى دیگر از اجزاى شمارى از حیوانات که براساس تورات بر قوم یهود حرام شده بود، به وسیله انجیل، نسخ شده است: «و مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَىَّ مِنَ التَّورةِ ولاُِحِلَّ لَکُم بَعضَ الَّذى حُرِّمَ عَلَیکُم.» (آلعمران/3،50 قس: انعام/6 ،146) قرآن سبب تحریمهاى یاد شده بهرغم حلال بودن آنها را، ستمگرى، حق ستیزى و تمرد قوم یهود و به عنوان مجازات آنان معرفى مىکند. (نساء/4، 160؛ انعام/6 ،146)
3. تصدیق انجیل ازسوى قرآن:
خداوند در آیات متعددى از قرآن کریم، آن را تصدیق کننده کتابهاى آسمانى پیشین از جمله انجیل مىداند:«و اَنزَلنا اِلَیکَ الکِتـبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الکِتـبِ و مُهَیمِنـًا عَلَیهِ …» (مائده/5 ، 48)؛ اما در اینکه تصدیق و تأیید یاد شده به چه معناست، مفسران به اختلاف گراییدهاند[76]؛ دیدگاه نخست، آن را به معناى گواهى دادن قرآن بر نزول آنها از سوى خداوند مىداند؛ با این توضیح که لازمه آن، تصدیق همه محتویات کتابهایى که امروزه به نام تورات و انجیل نامیده مىشود، نیست. دیدگاه دوم تصدیق یاد شده را به معناى تأیید همه یا بخشى از محتواى کتب آسمانى گذشته مىداند و دیدگاه سومى هم بر آن است که کتابهاى آسمانى پیشین درباره نزول قرآن از سوى خداوند خبر داده است و نزول قرآن ـ نه شهادت گفتارى آن ـ دلیل درستى آن خبر غیبى و مطابق با واقع بودن و از سوى خدا بودن کتب آسمانى گذشته است.[77] به نظر مىرسد، دقت در آیات مربوط و تفاوت تعابیر مىتواند چالش یاد شده را برچیده و زمینه وحدت نظر را فراهم آورد؛ با این توضیح که آیات تصدیق کننده را مىتوان از یک جهت به دو دسته تقسیم کرد: دسته نخست آیاتى که در آنها تعابیرى چون «الَّذى بَینَ یَدَیه» و «ما بَینَ یَدَیه» آمده است، صریحاً به تصدیق کتابهاى پیش از قرآن اشاره دارد و نمىتواند جز به معناى تأیید کتبى چون تورات و انجیل نازل شده باشد: «و ما کانَ هـذا القُرءانُ اَن یُفتَرى مِن دونِ اللّهِ ولـکِن تَصدیقَ الَّذى بَینَ یَدَیهِ و تَفصیلَ الکِتـبِ …» (یونس/10،37 و نیز یوسف/12،111؛ بقره/2،97؛ آلعمران/3،3؛ مائده/5،48؛ فاطر/35،31؛ احقاف/46،30) تصدیق در این آیات یقیناً مىتواند به معناى گواهى دادن قرآن بر نزول الهى تورات و انجیل واقعى و تأیید همه آموزههاى آن دو باشد.[78] پر واضح است که تصدیق به این معنا، بشارتهاى تورات و انجیل درباره بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)و نزول قرآن را نیز دربرمىگیرد. نکته شایان توجه آنکه، قرآن به عنوان یک توضیح تکمیلى درباره تصدیق کتابهاى آسمانى گذشته، بر «مُهَیْمِن» بودن خود نسبت به آنها تصریح مىکند تا از پیدایش توهم تصدیق، بىهیچ دخل و تصرفى، پیشگیرى کند. مهیمن بودن قرآن را هرچند متفاوت ولى نزدیک به هم معنا کردهاند.[79] برآیند این معانى، آن است که قرآن نسبت به کتب گذشته مسلط، فرادست و فراگیر است و براساس آن مىتواند انواع دخل و تصرفها را در آنها انجام دهد، بر همین اساس آموزههاى اصلى آنها را حفظ و امضا، موارد حذف و تحریف شده را یادآورى و اصلاح و تعالیم تابع شرایط خاص زمان، مکان و مخاطبان را نسخ کرده است.[80] در دسته دوم آیات، تعابیرى چون «لِما مَعَکُم» و«لِما مَعَهُم» بهکار رفته و اشاره به اهل کتاب (یهود و نصارا) است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ اُوتوا الکِتـبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم مِن قَبلِ اَن نَطمِسَ وُجوهـًا …» (نساء/4،47 و نیز بقره/2، 41، 91) هرچند مىتوان ظاهر این تعابیر را اشاره به تورات و اناجیل موجود در عصر نزول دانست که در دست اهل کتاب بود؛ اما قطعاً نه به معناى تصدیق همه محتوا، بلکه چنانکه برخى از آیات نیز اشعار دارد (مائده/5 ،14)، تأیید بخشى از آموزههاى تحریف ناشده آنهاست و این بدان سبب است که از جمله اناجیل یاد شده داراى آموزههاى ضد و نقیض و شرکآمیز است و سخنان، رفتارها و حوادثى را به عیسى(علیه السلام)نسبت مىدهد که با عقل، و تعالیم توحیدى سازگار نیست. مواردى از این گزارشها و عقاید و احکام نادرست، شرکآلود و تحریف* شده، در آیات قرآن مورد اشاره قرار گرفته است. (نساء/4،157، 171؛ مائده/5 ، 17، 72 ـ 73، 116 ـ 117؛ توبه/9،30)
تأیید ضمنى و به اجمال اناجیل عصر نزول از برخى آیات دیگر نیز برمىآید؛ آیه 66 مائده/5 از این قبیل است که در ترغیب اهل کتاب براى عمل به آموزههاى تورات و انجیل، برخوردار شدن از برکات آسمان و زمین را پیامد آن مىخواند: «ولَو اَنَّهُم اَقاموا التَّورةَ والاِنجیلَ وما اُنزِلَ اِلَیهِم مِن رَبِّهِم لاَکَلوا مِن فَوقِهِم ومِن تَحتِ اَرجُلِهِم …» مفسران، مراد از اقامه تورات و انجیل را اعتقاد و عمل به تعالیم آن دو درباره مبدأ، معاد،[81] احکام و حدود الهى[82] و نیز اعتراف به وجود بشارت مربوط به پیامبر اسلام،[83] بدون هرگونه تحریف و کتمان،[84] دانستهاند، بنابراین، دستکم اناجیل موجود در عصر نزول، آموزههایى از انجیل نازل شده را دربرداشته است، در غیر این صورت و با توجه به فقدان انجیل واقعى، دعوت به اقامه آن، توجیه خردمندانهاى نخواهد داشت. تأیید ضمنى و اجمالى یاد شده را از آیه 68 مائده/5 نیز مىتوان برداشت کرد: «قُل یـاَهلَ الکِتـبِ لَستُم عَلى شَىء حَتّى تُقیموا التَّورةَ والاِنجیلَ وما اُنزِلَ اِلَیکُم مِن رَبِّکُم …» در شأن نزول آیه گفتهاند که گروهى از یهودیان، پس از پاسخ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به پرسش آنان درباره تصدیق تورات از سوى او، گفتند: ما نیز تورات را قبول داریم؛ ولى به غیر آن ایمان نمىآوریم و خداوند براساس این آیه، دین و آیین آنان را بدون اعتقاد و عمل به تورات و انجیل فاقد ارزش و پایه و اساس مىخواند. اعتقاد و عمل به آن نیز ایمان به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و قرآن را مىطلبد. قرآن کریم در جاى دیگر، پیروان انجیل را به داورى و حکم کردن براساس «ما اَنزَلَ الله» در آن فرا مىخواند: «ولیَحکُم اَهلُ الاِنجیلِ بِما اَنزَلَ اللّهُ فیهِ …» این آیه نیز تأیید ضمنى و اجمالى اناجیل عصر نزول را مىرساند.
4. آموزههاى انجیل:
قرآن کریم، گاه با برخى اوصاف کلى و گاه با یادکرد پارهاى از احکام و آموزههاى مشخص، تصویرى به نسبت کامل، از محتواى انجیل به دست مىدهد. موارد یاد شده از این قبیل است:
1. هدایت، نور و موعظه:
«… و ءاتَینـهُ الاِنجیلَ فیهِ هُدىً ونورٌ ومُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّورةِ و هُدىً و مَوعِظَةً لِلمُتَّقین.» (مائده/5 ،46 و نیز آلعمران/3،3 ـ 4) مفسران در معناى هدایت*، آن را به وجود آموزههاى مربوط به توحید خداوند و تنزیه وى از داشتن همسر، فرزند، شریک و انباز،[85] معارف مربوط به معاد،[86] تصدیق و تنزیه انبیا، بشارت بعثت پیامبر اسلام[87]، احکام الهى و دلایل آن[88] تفسیر کردهاند. توجه به وصف قرآن به مایه هدایت بودن، (بقره/2،2) مىتواند در این زمینه بسیار کارگشا باشد، چنانکه در تفسیر اشتمال انجیل بر نور، آن را اشاره به بیان احکام شرعى،[89] دلایل، مثلها، فضایل و ارزشهاى رهنمون ساز به سوى حق[90] و روشن ساختن تاریکیهاى جهل و نادانى[91] از سوى انجیل معنا کرده اند و مراد از وجود موعظه در آن را، فرمانهاى الهى مبنى بر پرهیز از گناه و انجام عبادات و پند و اندرزهاى شیوا و رسا گفتهاند.[92]2. بشارت بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله):
بنابر نص صریح برخى آیات قرآن و نیز ظاهر برخى دیگر، خبر بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، نام و ویژگیهاى او در تورات و انجیل نازل شده از سوى خدا، آمده است. این موضوع در میان آموزههاى یاد شده تورات و انجیل در قرآن برجستگى ویژهاى دارد: «اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِىَّ الاُمِّىَّ الَّذى یَجِدونَهُ مَکتوبـًا عِندَهُم فِىالتَّورةِ والاِنجیلِ …» (اعراف/7،157) از ظاهر آیه برمىآید که اوصاف سه گانه «رسول»، «نبىّ» و «اُمّى» (درس ناخوانده و خط نانوشته بودن) همه در تورات و انجیل براى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)یاد شده است[93] و اگر آیه درصدد چنین بیانى نبود، یاد کرد هر سه وصف در کنار هم که منحصر به همین آیه است، به ویژه آوردن ویژگى سوم، نکته پیدایى نداشت.[94] در آیهاى دیگر و از زبان مسیح(علیه السلام)، به نام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)که پس از وى خواهد آمد، تصریح شده است: «و اِذ قالَ عیسَى ابنُ مَریَمَ … و مُبَشِّرًا بِرَسول یَأتى مِن بَعدِى اسمُهُ اَحمَدُ …» (صفّ/61 ،6) این آیه هرچند بر بشارت بعثت پیامبر اسلام و نام وى از زبان مسیح(علیه السلام) و نه آمدن آن در انجیل دلالت دارد[95]؛ اما چون آن حضرت در این زمینه جز آیات انجیل و وحى الهى را بر زبان نمىراند، مىتواند برگرفته از انجیل باشد. این آیه توجه شمارى از مفسران[96] و پژوهشگران[97] مسلمان را که در پى یافتن نام احمد در اناجیل فعلى برآمدهاند، به واژه فارقلیط (Paraclete)یا «بارکلیت» معطوف ساخته است. واژه یاد شده یونانى و به معناى تسلى و آرامش دهنده است و مسیحیان مصداق آن را روح القدس خواندهاند.
اما مفسران و پژوهشگران یاد شده بر این باورند که این واژه در اصل اسم خاص، به صورت «پریکلیتوس» و به معناى «احمد» و «ستوده» بوده که بعدها دچار تغییر شده است. در مقابل، برخى پژوهشگران مسیحیت با نفى دلالت آیه بر یادکرد نام احمد* در انجیل تلاشهاى انجام گرفته براى تطبیق آن بر فارقلیط را ناموفق و غیر لازم مىشمارند. وى در کنار پارهاى استدلالهاى دفاعپذیر مدعى است که واژه یاد شده قرنها پیش از اسلام نیز به همان صورت و به معناى تسلى دهنده کاربرد داشته است و مصداق آن نیز روح القدس دانسته مىشد. وى بخشهاى دیگرى از عهد جدید را مصداق بشارت انجیل در قالب اوصاف کلى و نه به اسم، مبنى بر آمدن پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)مىداند.[98]گزارشهاى تورات و انجیل درباره بعثت، نام و ویژگیهاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)بهگونهاى دقیق و روشن بوده است که براى یهود و نصارا یا دست کم براى دانشمندان آنان هیچ شک و تردیدى در شناخت آن حضرت و حقانیت دعوت و رسالت وى باقى نمىگذاشت[99]؛ اما گروهى از آنان بر اثر انگیزههاى گوناگون به کتمان آن مىپرداختند: «اَلَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـبَ یَعرِفونَهُ کَما یَعرِفونَ اَبناءَهُم واِنَّ فَریقـًا مِنهُم لَیَکتُمونَ الحَقَّ وهُم یَعلَمون» (بقره/2،146) از این آیه و همانند آن برمىآید که گزارشهاى یاد شده در تورات و انجیلهاى موجود در عصر نزول نیز بوده است. در غیر این صورت، یهود و نصارا* با استناد بر آن به عنوان بهترین دلیل، شدیداً به تکذیب قرآن، پیامبراسلام(صلى الله علیه وآله) و دعوت او مىپرداختند[100]، درحالىکه شمارى از آنان به ویژه برخى از دانشمندان یهود* و نصارا براساس بشارتهاى یاد شده و شناخت پیشین از پیامبر اسلام به وى ایمان آوردند[101]: «اَلَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـبَ مِن قَبلِهِ هُم بِهِ یُؤمِنون * و اِذا یُتلى عَلَیهِم قالوا ءامَنّا بِهِ اِنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّنا اِنّا کُنّا مِن قَبلِهِ مُسلِمین» (قصص/28،52 ـ 53) بشارت آمدن «فارقلیط» پس از عیسى(علیه السلام) که به نقل از زبان وى در انجیل یوحنا یاد شده[102]، از این قبیل است که مورد توجه و استناد شمارى از مفسران شیعه[103] و سنى[104] قرار گرفته است. البته با توجه به غیر واقعى بودن بسیارى از گزارشهاى عهد جدید، آنچه قرآن در این باره آورده است، به طور کامل در آن وجود ندارد و آنچه یافت مىشود برخى عبارات کلى است که قابل انطباق بر پیامبر گرامى اسلام است، در حالىکه بیانات قرآن دلالت بر آن دارد که در تورات و انجیل به روشنى و با صراحت از آمدن پیامبر(صلى الله علیه وآله)خبر داده شده است.[105] در آیه 29 فتح /48 نیز از یادکرد برخى اوصاف پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و پیروان راستین او در تورات و انجیل سخن به میان آمده است. براساس این آیه در کتب یاد شده آمده است که پیامبر اسلام و پیروانش با دشمنان، سرسخت و با یکدیگر بسى مهرباناند؛ همچنین آنان به زراعتى همانند شدهاند که روز به روز رشد، بالندگى و استحکام بیشترى یافته و شگفتى کشاورزان را برمىانگیزد؛ به این معنا که مسلمانان نیز در آغاز اندکاند؛ اما در گذر ایام چنان بر شمار و نیروى آنان افزوده مىشود که کافران را به خشم آورده و هراسان مىسازند[106]: «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ والَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَرهُم رُکَّعـًا سُجَّدًا یَبتَغونَ فَضلاً مِنَ اللّهِ ورِضونـًا سیماهُم فى وُجوهِهِم مِن اَثَرِ السُّجودِ ذلِکَ مَثَلُهُم فِى التَّورةِ ومَثَلُهُم فِى الاِنجیلِ کَزَرع اَخرَجَ شَطـَهُ فَـازَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوى عَلى سوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّارَ …» (فتح/48،29) اینکه همه اوصاف یاد شده، در هر دو کتاب تورات و انجیل آمده است یا بخشى در تورات و بخشى دیگر در انجیل، مورد اختلاف مفسران است. شمارى از مفسران شیعه[107] و سنى[108] به پیروى از تفسیرگران نخستینى چون قتاده، ضحّاک و ابن جُبیر،[109] اوصافى را که پیش از واژه «ذلِکَ» آمده است، یاد شده در تورات، و تشبیه به زرع و کِشته را آمده در انجیل مىدانند. طبرى در اثبات این دیدگاه مىگوید: اگر «کَزَرع» عطف بر اوصاف پیشین و به تورات هم مربوط بود، باید همراه «واوِ» عطف مىآمد.[110] در مقابل، شوکانى، جمله «کَزَرع» را مستأنفه دانسته و به پیروى از مجاهد معتقد است که همه ویژگیهاى یاد شده از آغاز تا پایان آیه، هم در تورات و هم در انجیل آمده است[111]، چنانکه ابوسلیمان دمشقى بر این باور است که فقط تشبیه به زرع و کِشته در تورات و انجیل یاد شده است.[112]3. جهاد:
یکى دیگر از آموزههایى که قرآن از ذکر آن در تورات و انجیل سخن مىگوید، جنگ و جهاد در راه خدا و وعده حتمى بهشت از سوى او به مؤمنانى است که در این مسیر، دشمنان خدا را کشته یا خود کشته مىشوند: «اِنَّ اللّهَ اشتَرى مِنَالمُؤمِنینَ اَنفُسَهُم واَمولَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقـتِلونَ فى سَبیلِ اللّهِ فَیَقتُلونَ ویُقتَلونَ وَعدًا عَلَیهِ حَقـًّا فِى التَّورةِ والاِنجیلِ والقُرءانِ …» (توبه/9،111) این آیه را در شأن صاحبان بیعت عقبه نازل دانستهاند[113] و مفسران بر این باورند که وجود حکم جهاد در همه ادیان آسمانى را مىرساند.[114] افزون بر آموزههاى یاد شده که قرآن به صراحت از ذکر آنها در انجیل یاد مىکند، تعالیم یاد شده مسیح(علیه السلام) به پیروان خویش در قرآن هم مىتواند از آموزههاى انجیل نازل شده بر وى باشد. توصیه به تقوا، یکتاپرستى، پیروى از او و نیز تصدیق تورات و نفى شرک ازاین قبیل است. (آلعمران/3، 50 ـ 51 ؛ مائده/5 ،72؛ توبه/9،31)
منابع:
آفاق تفسیر (مقالات و مقولاتى در تفسیر پژوهى)؛ انجیل شریف یا عهد جدید؛ انجیل عیسى مسیح؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیضاوى؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ تاریخ تمدن،ویل دورانت؛ تاریخ قرآن، رامیار؛ تاریخ کلیساى قدیم در امپراطورى روم و ایران؛ التبیان فى تفسیر القرآن؛ التحقیق فى کلمات القرآن الکریم؛ تحقیقى در دین مسیح؛ تفسیر جوامع الجامع؛ تفسیر الصافى؛ تفسیر عبدالرزاق؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیرالکتاب المقدس؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب؛ تفسیر المنار؛ جامع البیان عن تأویل آى القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبى؛ خلاصه ادیان؛ روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم؛ زاد المسیر فى علم التفسیر؛ الصراط المستقیم الى مستحق التقدیم؛ فتح القدیر؛ الفرقان فى تفسیر القرآن؛ فقه القرآن، راوندى؛ قاموس کتاب مقدس؛ قرآنشناسى؛ القرآن الکریم و التوراة والانجیل و العلم؛ کتاب مقدس؛ الکتاب المقدس فى المیزان؛ الکشاف؛ کلام مسیحى؛ لسان العرب؛ مجمع البحرین؛ مجمعالبیان فى تفسیر القرآن؛ محمد خاتم پیامبران؛ محمد در تورات و انجیل؛ المدخل الى العهد الجدید؛ مسیحیت؛ مسیحیتشناسى مقایسهاى؛ مسیحیت و بدعتها؛ معانى القرآن، نحاس؛ معرفى عهد جدید؛ المورد قاموس انکلیزى ـ عربى؛ المیزان فى تفسیر القرآن؛ النهایة فى غریب الحدیث و الاثر؛ واژههاى دخیل در قرآن مجید؛ هفت آسمان
Encyclopedia Of Islam.
Encyclopedia Of Religion and Ethics.
Encylopedia Of Fundamentalism.
Harper,s Bible Dictionary.
Britanica.
International Standard Bible Encyclopedia.
Jesus in the Quran, The Historical Jesus, Neal Robinson.
The Encyclopedia of Religion.
The New Catholic Encyclopedia.
The New International Dictionary of Bible.
The Oxford Dictionary of The Christian Church,
على اسدى ، محمد کاظم شاکر
تاریخ انجیل:
دو سه دهه نخست تاریخ مسیحیت و بودن کتابى به نام انجیل و منسوب به مسیح(علیه السلام) از نظر منابع تاریخى مستقل از متون مسیحى و اسلامى در هالهاى از ابهام قرار دارد، بهگونهاى که برخى حتى در وجود خود عیسى(علیه السلام)نیز تردید کردهاند[28]، در حالىکه فقدان گزارشهاى تاریخى نمىتواند دلیلى بر فقدان وجود خارجى و تاریخى انجیل باشد و چه بسا جزئیات مربوط به ظهور عیسى(علیه السلام) و وحى نازل شده بر وى به علل نامعلومى در تاریخ ثبت نشده یا از بین رفته باشد. البته در برخى اناجیل چهارگانه، از انجیل مسیح سخن به میان آمده است.[29]در 30 تا 40 سال نخست میلادى، تعلیم مسیحیت، تقریباً فقط به صورت شفاهى و گاه با نامهنگارى انجام مىگرفت. حواریان، آموزههاى مسیح(علیه السلام) را ضمن مواعظ خویش بیان و با حوادثى از زندگى آن حضرت، مصوّر مىساختند؛ اما کاستیها و کافى نبودن تعالیم رسالهها و روایتهاى شفاهى، زمینه انجیلنگارى را فراهم ساخت[30]، بنابراین، تاریخ نگارش عهد جدید و آنچه امروزه به نام کتاب مقدس مسیحیان خوانده مىشود، اغلب به پس از نیمه نخست قرن اول میلادى و در حدود 20 تا 30 سال پس از صعود مسیح(علیه السلام)بازمىگردد[31] که به وسیله رسولان وى و شاگردان آنها صورت پذیرفت. این نوشتهها در 4 دسته نامههاى رسولان، اعمال رسولان، اناجیل چهارگانه و مکاشفات طبقهبندى شده است. «نامههاى رسولان»، مطالب و آموزههاى رسولانى چون پولُس، یوحنّا، یعقوب، بَرنابا، یهودا و پطرس است که براى ابلاغ و ترویج پیام مسیح(علیه السلام) به افراد، گروهها و مناطق گوناگون نگاشتهاند. برخى از آنها در مجموعه عهد جدید پذیرفته و برخى دیگر از طرف کلیسا در قرون اولیه تاریخ مسیحیت* رد شده است؛ تاریخ نگارش نامههاى پولس از همه بخشهاى عهد جدید قدیمىتر است.[32] «اعمال رسولان»، گزارش فعالیتهاى تبشیرى حواریان و رسولان است که به وسیله افرادى چون «لُوقا» ثبت شده است. تاریخ زندگى، معجزات، آموزهها، سیره و سخنان مسیح(علیه السلام)، بخش دیگر عهد جدید است که از سوى شمارى از رسولان و شاگردان آنها، نگارش یافته و بر مشاهدات عینى یا شنیدههاى مؤلفان از شاهدان عینى استوار است. این نوشتهها تا نیمه نخست قرن دوم با عنوان «خاطرات رسولان» و از اواخر قرن دوم به نام «اناجیل» شهرت یافت.[33] مسیحیان با اذعان به دریافت نام حدود 50 انجیل از نوع یاد شده، فقط اطلاعات مربوط به 20 مورد از آنها را در دسترس مىدانند که انجیلهاى عبرانیان، پطرس، مصریان، فیلیپ، توما، یعقوب، نیکوداموس، 12 حوارى، یهودا و انجیل مارکیون از جمله آنهاست.[34] اناجیل دیگرى چون «انجیل کودکى به زبان عربى» هم وجود دارد که معجزات حضرت عیسى در دوران طفولیت را گزارش کرده است.[35]سران کلیسا در اواخر قرن دوم میلادى از میان نوشتههاى متنوع و انبوهى که در 4 دسته یاد شده قرار مىگرفت شمارى را به سبب سازگارى با تعالیم کلیسا و به عنوان کتابهاى قانونى و معتبر Canon گزینش کرده و با نام «عهد جدید»، در کنار «عهد قدیم» و به عنوان دومین بخش کتاب مقدس مسیحیان قرار دادند.[36] در سال 382 میلادى انجمنى از اسقفان، لیست نهایى حاوى 27 کتاب و نامه را نهایى کردند که مجدداً توسط مجمع ترنت (Trent)در فاصله سالهاى 7 ـ 1545 مورد تأیید قرار گرفت.[37] مجموعه عهد جدید با 4 انجیل منسوب به متّا، مَرْقُس، لوقا و یوحنّا آغاز مىشود. کتاب اعمال رسولان و پس از آن 13 یا 14 نامه منسوب به پولس، یک نامه منسوب به یعقوب؛ دو رساله منسوب به پطرس، سه رساله منسوب به یوحنّا و یک نامه منسوب به یهودا قرار دارد. کتاب مکاشفه یوحنّا بخش پایانى این مجموعه است. عهد جدید را از لحاظ محتوا مىتوان به سه بخش کلى تاریخى، عقیدتى و پیشگویى تقسیم کرد.
اناجیل چهارگانه در کنار «اعمال رسولان» بخش تاریخى عهد جدید را تشکیل داده و عمدتاً تاریخ زندگى و فعالیتهاى حضرت مسیح(علیه السلام)و حواریان را اندکى تا حدود سال 63 میلادى گزارش مىکند.[38]بخش عقیدتى عهد جدید را 21 نامه موجود در آن تشکیل مىدهد که اغلب به تبیین عقاید، دفاع از آن و ردّ عقاید دیگر مىپردازد. بخش پیشگویى درباره حوادث آخرالزمان و آمدن دوباره حضرت مسیح(علیه السلام) که در قالب رؤیا و مکاشفه بیان شده است در کتاب مکاشفه یوحنّا قرار دارد. مجموعه عهد جدید از نظر آموزههاى اعتقادى و عملى، دوگانه و ناهمگون است؛ بخشى از آن دنباله عهد قدیم بوده و بر انسان و فرستاده خدا بودن مسیح(علیه السلام) و لزوم پایبندى به شریعت موسى(علیه السلام)تأکید مىکند و بخشى دیگر بر جنبه الوهى آن حضرت و نفى شریعت موسوى تأکید دارد. این دو روایت ناهمگون بازتابى از نزاع فکرى و عقیدتى پطرس و پولس است.[39]نوشتههاى دیگر که مورد تأیید کلیسا قرار نگرفت به عنوان «اپوکریفا» یعنى نوشتههاى مشکوک و غیر معتبر شناخته مىشود که تعداد بسیارى از آنها از بین رفته و شمارى نیز هنوز باقى است.[40] انجیل برنابا، منسوب به قرین یوسف برنابا، دوست پولس و مَرْقُس، از این قبیل است که از قرن چهارم میلادى به بعد، خواندن آن از سوى کلیسا تحریم شد. برخى، آن را حلقه گمشده بین اسلام و مسیحیت خواندهاند. انجیل برنابا بهرغم ناسازگارى برخى آموزههاى آن با تعالیمى از اسلام و نیز مسیحیت رسمى، داراى اصول اساسى درستى است و در موارد مهم و قابل توجهى با قرآن سازگارى دارد. یاد کرد صریح نام، ویژگیها و بشارت بعثت پیامبر اسلام، نفى الوهیت و نبوت مسیح(علیه السلام)تصریح بر ذبیح بودن اسماعیل ـ نه اسحاق ـ نفى مصلوب شدن حضرت عیسى(علیه السلام)و کشته شدن یهوداى اسخریوطى به جاى وى از این قبیل است.[41]انجیلهاى چهارگانه:
اناجیل چهارگانه به عنوان معروفترین بخش عهد جدید، در آغاز آن جاى گرفته است. در الهیات مسیحى، بدون اعتقاد به نزول وحیانى انجیلهاى یاد شده و دیگر بخشهاى عهد جدید بر عیسى(علیه السلام)، نگارش مجموعه مذکور به دست انسانهاى عادى و پس از صعود مسیح(علیه السلام)پذیرفته شده است.[42] اناجیل چهارگانه با توجه به نام مؤلفان آنها، به انجیل مَتّا، انجیل مَرقُس، انجیل لُوقا و انجیل یوحنّا شهرت یافته است. بهرغم پژوهشهاى وسیع انجام گرفته درباره تاریخ نگارش، هویت نویسندگان و درستى و پیوستگى سند آنها، وحدت نظر قاطعى در این باره پیدا نیست. البته در کنار چالشها و تردیدهاى جدى و براساس پارهاى از قراین و شواهد، حدس و گمانهاى نیرومندى نیز مطرح است.[43]1. انجیل مَرقُس:
مرقس را نه از مصاحبان عیسى(علیه السلام) بلکه دوست، همدم و شاگرد پطرس حوارى گفتهاند که گاه با پولس نیز همسفر مىشده و روایتهاى خود را از پطرس گرفته است.[44] انجیل او را مختصرترین، نگارش آن را به زبان رومى[45] و بنابر نظر بیشتر محققان در بین سالهاى 65 ـ 70 میلادى و در شهر رم دانستهاند.[46]2. انجیل مَتّی:
مفصلترین انجیل و منسوب به متّاى حوارى است. پیش از آغاز نقادیها در عصر جدید، قدیمىترین انجیل و تاریخ نگارش آن بین سالهاى 50 ـ 60 و گاه 38 میلادى تصور مىشد[47]؛ اما محققان با استناد به برخى گزارشهاى خود آن و نیز تکرار همه مطالب انجیل مرقس در آن، تاریخ تألیف آن را نیز بین سالهاى 65 تا 70 میلادى و پس از انجیل مرقس دانستهاند.[48] نسخه اصلى آن به زبان عبرى بوده و در دست نیست. بعدها به زبانهاى دیگر از جمله یونانى ترجمه شد.[49] پژوهشگران ضمن به چالش و تردید کشاندن انتساب آن به متّاى حوارى،[50] از احتمال نگارش آن به دست فردى دیگر و همنام با وى سخن رانده[51] و اغلب، مکان مکتوب شدن آن را انطاکیه گفتهاند.[52]3. انجیل لوقا:
لوقا، حوارى نبود، مسیح(علیه السلام)را ندید و نصرانیت را از پولس فرا گرفت. بیشتر مطالب انجیل او را برگرفته از انجیل مرقس و متّا مىدانند.[53] سه انجیل یاد شده به سبب اشتراکات فراوان، به اناجیل همنوا معروف است.[54] براساس دیدگاه سنتى، انجیل مذکور، به لوقا، یار و همراه پولس منسوب است و اینکه روایت آن به نقل از اوست. نگارش آن را بین سالهاى 70 ـ 90 و به احتمال بیشتر 80 ـ 85 میلادى مىدانند.[55] برخى از حکایات آن از قبیل حوادث دوران کودکى عیسى(علیه السلام) در اناجیل دیگر نیامده است.[56]4. انجیل یوحَنّا:
این، آخرین انجیل بوده[57] و اختلاف در تاریخ نگارش آن بیش از سه انجیل دیگر است. گاه تاریخ تألیف آن را سال 65 میلادى مىدانند؛ ولى بنابر قوىترین نظر که سنت مسیحى نیز تمایل به پذیرش آن دارد، بین سالهاى 90 ـ 115 میلادى نگارش یافته است.[58] یوحنّا را حوارى مورد علاقه شدید مسیح(علیه السلام)خواندهاند. در صحت انتساب انجیل یاد شده به وى از جمله به سبب فاصله زیاد زمانى تردیدهایى وجود دارد. انجیل یوحنا کاملا متفاوت با سه انجیل دیگر و آمیزهاى از زندگى مسیح(علیه السلام) و مفاهیم فلسفى یونان است.[59]انجیل درشبهجزیره عربستان:
گفته مىشود که تا سال 400 میلادى انجیل رسمى مناطق خاورمیانه، به ویژه سوریه، انجیل واحدى بوده که از ادغام 4 انجیل به وجود آمده بود.[60] این انجیل «دیاتسرون» (Diatessaron)نام داشت، ازاینرو ممکن است این انجیل در زمان نزول قرآن نیز کم و بیش در میان نصاراى شبه جزیره عرب مرسوم بوده باشد.[61] هماکنون اصل کامل این انجیل که به زبان سُریانى بوده نایاب و فقط ترجمه بخشهایى از آن به زبانهاى مختلف در دست است[62]؛ انجیل دیگرى که احتمالاً در آن زمان رواج داشته است انجیل کودکى به زبان عربى (Arabic Infaney Gospel)است که داستانهاى زندگى عیسى در دوران کودکى را شبیه داستانهاى قرآن کریم در این باره نقل مىکند.
انجیل در قرآن:
واژه انجیل، 12 بار در 12 آیه از 6 سوره قرآن و همه جا شکل مفرد آن به صراحت یاد شده است. (آلعمران/3، 3، 48، 65 ؛ مائده/5 ، 46 ـ 47، 66 ، 68 ، 110؛ اعراف/7، 157؛ توبه/9،111؛ فتح/48، 29؛ حدید/57 ،7) موارد متعددى نیز با تعابیرى چون «ما بَینَ یَدَیه» (آلعمران/3،3؛ فاطر/35، 31؛ احقاف/46،30) و «الَّذى بَینَ یَدَیه» (انعام/6 ،92؛ یونس/10،37؛ یوسف/12،111؛ سبأ/34،31)، به عنوان یکى از کتابهاى آسمانى پیش از قرآن بدان اشاره شده است. افزون بر آنچه گفته شد، گاهى انجیل، از مصادیق حتمى و مورد اشاره «الکِتاب» در ترکیباتى چون «اَهل الکِتاب» (آلعمران/3،64 ـ 65 ؛ نساء/4،171) و «الَّذینَ اُوتوا الکِتـب» (بقره/2،146؛ نساء/4،47، 131؛ مائده/5 ،5) نیز هست.
قرآن به مناسبتهاى گوناگونى از انجیل یاد مىکند. تصریح بر وحیانى بودن آن و به عنوان کتابِ نازل شده بر عیسى(علیه السلام) (آلعمران/3، 3؛ مائده/5 ،46، 110؛ حدید/57 ، 27)، گواهى آن بر حقانیت تورات (مائده/5 ،46)، تصدیق آن از سوى قرآن (مائده/5 ، 48؛ یونس/10،37)، بشارت انجیل درباره بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و فراگیر شدن دعوت او (اعراف/7،157؛ فتح/48،29) و تحریف، کتمان و حذف بخشى از آموزههاى آن (مائده/5 ، 14 ـ 15) از این قبیل است.
1. انجیل، کتاب آسمانى مسیح(علیه السلام):
قرآن بعثت عیسى مسیح(علیه السلام) را دنباله «ارسال رسل و انزال کتب» مىداند و نام کتاب آسمانى او را به صراحت، انجیل خوانده و بر وحیانى بودن آن تأکید مىورزد[63]: «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنـتِ واَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتـبَ والمیزان * … ثُمَّ قَفَّینا عَلى ءاثـرِهِم بِرُسُلِنا و قَفَّینا بِعیسَى ابنِ مَریَمَ وءاتَینـهُ الاِنجیل …» (حدید/57 ، 25، 27 و نیز مائده/5 ،46، 110) واژه «کتاب» در آیه 30 مریم/19 نیز به انجیل اشاره دارد. از سوى دیگر و بهرغم وجود انجیلهاى فراوان، از جمله اناجیل چهارگانه رسمى در عصر نزول و پیش از آن، قرآن با کاربرد صیغه مفرد در همه آیات مربوط، بر یکى بودن انجیل نازل شده بر مسیح(علیه السلام)اصرار دارد، بنابراین مىتوان گفت که قرآن با تصریح بر منشأ وحیانى و یکى بودن انجیل عیسى(علیه السلام)، بشرى بودن[64] و تعدد آن[65] را نفى مىکند، در نتیجه اناجیل موجود و دیگر بخشهاى عهد جدید که به دست افراد بشر، نگارش یافته، نمىتواند، عیناً همان انجیل نازل شده بر مسیح(علیه السلام)باشد[66]، بلکه روایتهاى مختلفى از آن را دربردارند و به احتمال زیاد، نسخه احتمالى انجیل یاد شده به عللى از بین رفته است.[67] شرایط بسیار دشوار حاکم بر جامعه مسیحیان نوایمان و برخوردهاى خشن و سرکوبگرانه با آنان از سوى یهود و رومیان، مىتواند از آن جمله باشد[68]؛ همچنین یادکرد انجیل در کنار تورات و قرآن و به عنوان «کتاب»، موجودیت و واقعیت خارجى آن را به عنوان مجموعهاى از تعالیم آسمانى ثابت مىکند: 8 بار به عنوان زوج تورات (آلعمران/3،48؛ مائده/5 ،66 ، 68 ؛ 110؛ توبه/9،111) و دوبار در کنار تورات و قرآن از آن یاد شده است: «نَزَّلَ عَلَیکَ الکِتـبَ بِالحَقِّ … و اَنزَلَ التَّورةَ والاِنجیل * مِن قَبلُ هُدىً لِلنّاسِ و اَنزَلَ الفُرقانَ …» (آلعمران/3، 3 ـ 4 و نیز مائده/5 ، 44 ـ 48) البته، قرآن فقط نزول مجموعهاى از آیات وحیانى به نام انجیل و نه کتاب به معناى شناخته شده آن را تأیید مىکند و درباره نگارش یافتن آن در زمان حیات مسیح(علیه السلام) به دست یا املاى وى، نفیاً و اثباتاً، گزارشى ندارد، بنابراین و براى ارائه حوزهاى مشترک از دو مفهوم مسیحى و اسلامى انجیل مىتوان انجیل یاد شده در قرآن را اشاره به آیات نازل شده بر عیسى(علیه السلام) دانست که اناجیل اربعه نیز فارغ از صحت و سقم روایت، بخشهایى از آن را گزارش کرده است. البته با این توضیح که براساس دیدگاه متفاوت مسیحیت درباره حضرت عیسى(علیه السلام)همه سخنان، رفتارها، و حوادث زندگى آن حضرت نیز در گستره مفهوم مسیحى انجیل جاى مىگیرد. شمارى از مفسران شیعه[69] و سنى[70] کاربرد واژه «انزال» بهجاى «تنزیل» درباره تورات و انجیل را دلیل دفعى بودن نزول آن دو مىدانند. البته برخى از صاحبنظران معاصر این دیدگاه را برنمىتابند.[71] برخى دیگر با استناد به آیات 45 و 48 آلعمران/3، بر این باورند که نام انجیل همانند وعده بعثت مسیح(علیه السلام) در سخنان انبیا و کتابهاى آسمانى پیشین آمده بود: «اِذ قالَتِ المَلـئِکَةُ یـمَریَمُ اِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَة مِنهُ اسمُهُ المَسیحُ عیسَى ابنُمَریَمَ … و یُعَلِّمُهُ الکِتـبَ والحِکمَةَ والتَّورةَ والاِنجیل» این آیه نشان مىدهد که حضرت مریم(علیها السلام) با نام انجیل آشنا بوده است، در غیر این صورت، خبر از تعلیم الهى آن به عیسى(علیه السلام)پیش از تولد او و نزول انجیل، معقول نبود.[72]2. گواهى انجیل بر حقانیت تورات:
قرآن کریم، عیسى(علیه السلام)و انجیل را تصدیق کننده تورات* مىخواند: «و قَفَّینا عَلى ءاثـرِهِم بِعیسَىابنِمَریَمَ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّورةِ وءاتَینـهُ الاِنجیلَ فیهِ هُدىً ونورٌ ومُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّورةِ …» (مائده/5 ،46) تکرار تصدیق و نسبت جداگانه آن به عیسى(علیه السلام) و انجیل، نشان مىدهد که گواهى بر حقانیت تورات، و نزول الهى آن افزون بر سخنان حضرت مسیح(علیه السلام)، در آیات انجیل نیز آمده است. البته روشن است که مراد، تورات اصلى و نازل شده بر موسى(علیه السلام) است که خداوند، آن را عارى از تحریفات پدید آمده، به عیسى(علیه السلام)تعلیم داد (آلعمران/3،48؛ مائده/5،110)، بنابراین تصدیق یاد شده، هرگز به معناى تأیید کامل تورات موجود در عصر عیسى(علیه السلام)و عارى بودن آن از تحریف نیست.[73] شمارى از مفسران[74] با استناد به آیه یاد شده و همانند آن بر این باورند که انجیل نازل شده بر مسیح(علیه السلام)به امضا و تکمیل احکام تورات پرداخته و آیین عیسى(علیه السلام)جز در پارهاى احکام، ناسخ شریعت موسى(علیه السلام)نبوده است. در انجیل متّا و از زبان عیسى(علیه السلام) نیز به این مطلب تصریح شده است.[75] تصریح قرآن بر تعلیم تورات به عیسى(علیه السلام)از سوى خدا و تأکید بر آن به عنوان نعمتى بر وى (آلعمران/3،48؛ مائده/5 ،110) مىتواند مؤیّد این دیدگاه باشد. توضیح بیشتر اینکه برخى آیات نشان مىدهد حکم گوشت و برخى دیگر از اجزاى شمارى از حیوانات که براساس تورات بر قوم یهود حرام شده بود، به وسیله انجیل، نسخ شده است: «و مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَىَّ مِنَ التَّورةِ ولاُِحِلَّ لَکُم بَعضَ الَّذى حُرِّمَ عَلَیکُم.» (آلعمران/3،50 قس: انعام/6 ،146) قرآن سبب تحریمهاى یاد شده بهرغم حلال بودن آنها را، ستمگرى، حق ستیزى و تمرد قوم یهود و به عنوان مجازات آنان معرفى مىکند. (نساء/4، 160؛ انعام/6 ،146)
3. تصدیق انجیل ازسوى قرآن:
خداوند در آیات متعددى از قرآن کریم، آن را تصدیق کننده کتابهاى آسمانى پیشین از جمله انجیل مىداند:«و اَنزَلنا اِلَیکَ الکِتـبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الکِتـبِ و مُهَیمِنـًا عَلَیهِ …» (مائده/5 ، 48)؛ اما در اینکه تصدیق و تأیید یاد شده به چه معناست، مفسران به اختلاف گراییدهاند[76]؛ دیدگاه نخست، آن را به معناى گواهى دادن قرآن بر نزول آنها از سوى خداوند مىداند؛ با این توضیح که لازمه آن، تصدیق همه محتویات کتابهایى که امروزه به نام تورات و انجیل نامیده مىشود، نیست. دیدگاه دوم تصدیق یاد شده را به معناى تأیید همه یا بخشى از محتواى کتب آسمانى گذشته مىداند و دیدگاه سومى هم بر آن است که کتابهاى آسمانى پیشین درباره نزول قرآن از سوى خداوند خبر داده است و نزول قرآن ـ نه شهادت گفتارى آن ـ دلیل درستى آن خبر غیبى و مطابق با واقع بودن و از سوى خدا بودن کتب آسمانى گذشته است.[77] به نظر مىرسد، دقت در آیات مربوط و تفاوت تعابیر مىتواند چالش یاد شده را برچیده و زمینه وحدت نظر را فراهم آورد؛ با این توضیح که آیات تصدیق کننده را مىتوان از یک جهت به دو دسته تقسیم کرد: دسته نخست آیاتى که در آنها تعابیرى چون «الَّذى بَینَ یَدَیه» و «ما بَینَ یَدَیه» آمده است، صریحاً به تصدیق کتابهاى پیش از قرآن اشاره دارد و نمىتواند جز به معناى تأیید کتبى چون تورات و انجیل نازل شده باشد: «و ما کانَ هـذا القُرءانُ اَن یُفتَرى مِن دونِ اللّهِ ولـکِن تَصدیقَ الَّذى بَینَ یَدَیهِ و تَفصیلَ الکِتـبِ …» (یونس/10،37 و نیز یوسف/12،111؛ بقره/2،97؛ آلعمران/3،3؛ مائده/5،48؛ فاطر/35،31؛ احقاف/46،30) تصدیق در این آیات یقیناً مىتواند به معناى گواهى دادن قرآن بر نزول الهى تورات و انجیل واقعى و تأیید همه آموزههاى آن دو باشد.[78] پر واضح است که تصدیق به این معنا، بشارتهاى تورات و انجیل درباره بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)و نزول قرآن را نیز دربرمىگیرد. نکته شایان توجه آنکه، قرآن به عنوان یک توضیح تکمیلى درباره تصدیق کتابهاى آسمانى گذشته، بر «مُهَیْمِن» بودن خود نسبت به آنها تصریح مىکند تا از پیدایش توهم تصدیق، بىهیچ دخل و تصرفى، پیشگیرى کند. مهیمن بودن قرآن را هرچند متفاوت ولى نزدیک به هم معنا کردهاند.[79] برآیند این معانى، آن است که قرآن نسبت به کتب گذشته مسلط، فرادست و فراگیر است و براساس آن مىتواند انواع دخل و تصرفها را در آنها انجام دهد، بر همین اساس آموزههاى اصلى آنها را حفظ و امضا، موارد حذف و تحریف شده را یادآورى و اصلاح و تعالیم تابع شرایط خاص زمان، مکان و مخاطبان را نسخ کرده است.[80] در دسته دوم آیات، تعابیرى چون «لِما مَعَکُم» و«لِما مَعَهُم» بهکار رفته و اشاره به اهل کتاب (یهود و نصارا) است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ اُوتوا الکِتـبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم مِن قَبلِ اَن نَطمِسَ وُجوهـًا …» (نساء/4،47 و نیز بقره/2، 41، 91) هرچند مىتوان ظاهر این تعابیر را اشاره به تورات و اناجیل موجود در عصر نزول دانست که در دست اهل کتاب بود؛ اما قطعاً نه به معناى تصدیق همه محتوا، بلکه چنانکه برخى از آیات نیز اشعار دارد (مائده/5 ،14)، تأیید بخشى از آموزههاى تحریف ناشده آنهاست و این بدان سبب است که از جمله اناجیل یاد شده داراى آموزههاى ضد و نقیض و شرکآمیز است و سخنان، رفتارها و حوادثى را به عیسى(علیه السلام)نسبت مىدهد که با عقل، و تعالیم توحیدى سازگار نیست. مواردى از این گزارشها و عقاید و احکام نادرست، شرکآلود و تحریف* شده، در آیات قرآن مورد اشاره قرار گرفته است. (نساء/4،157، 171؛ مائده/5 ، 17، 72 ـ 73، 116 ـ 117؛ توبه/9،30)
تأیید ضمنى و به اجمال اناجیل عصر نزول از برخى آیات دیگر نیز برمىآید؛ آیه 66 مائده/5 از این قبیل است که در ترغیب اهل کتاب براى عمل به آموزههاى تورات و انجیل، برخوردار شدن از برکات آسمان و زمین را پیامد آن مىخواند: «ولَو اَنَّهُم اَقاموا التَّورةَ والاِنجیلَ وما اُنزِلَ اِلَیهِم مِن رَبِّهِم لاَکَلوا مِن فَوقِهِم ومِن تَحتِ اَرجُلِهِم …» مفسران، مراد از اقامه تورات و انجیل را اعتقاد و عمل به تعالیم آن دو درباره مبدأ، معاد،[81] احکام و حدود الهى[82] و نیز اعتراف به وجود بشارت مربوط به پیامبر اسلام،[83] بدون هرگونه تحریف و کتمان،[84] دانستهاند، بنابراین، دستکم اناجیل موجود در عصر نزول، آموزههایى از انجیل نازل شده را دربرداشته است، در غیر این صورت و با توجه به فقدان انجیل واقعى، دعوت به اقامه آن، توجیه خردمندانهاى نخواهد داشت. تأیید ضمنى و اجمالى یاد شده را از آیه 68 مائده/5 نیز مىتوان برداشت کرد: «قُل یـاَهلَ الکِتـبِ لَستُم عَلى شَىء حَتّى تُقیموا التَّورةَ والاِنجیلَ وما اُنزِلَ اِلَیکُم مِن رَبِّکُم …» در شأن نزول آیه گفتهاند که گروهى از یهودیان، پس از پاسخ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به پرسش آنان درباره تصدیق تورات از سوى او، گفتند: ما نیز تورات را قبول داریم؛ ولى به غیر آن ایمان نمىآوریم و خداوند براساس این آیه، دین و آیین آنان را بدون اعتقاد و عمل به تورات و انجیل فاقد ارزش و پایه و اساس مىخواند. اعتقاد و عمل به آن نیز ایمان به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و قرآن را مىطلبد. قرآن کریم در جاى دیگر، پیروان انجیل را به داورى و حکم کردن براساس «ما اَنزَلَ الله» در آن فرا مىخواند: «ولیَحکُم اَهلُ الاِنجیلِ بِما اَنزَلَ اللّهُ فیهِ …» این آیه نیز تأیید ضمنى و اجمالى اناجیل عصر نزول را مىرساند.
4. آموزههاى انجیل:
قرآن کریم، گاه با برخى اوصاف کلى و گاه با یادکرد پارهاى از احکام و آموزههاى مشخص، تصویرى به نسبت کامل، از محتواى انجیل به دست مىدهد. موارد یاد شده از این قبیل است:
1. هدایت، نور و موعظه:
«… و ءاتَینـهُ الاِنجیلَ فیهِ هُدىً ونورٌ ومُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّورةِ و هُدىً و مَوعِظَةً لِلمُتَّقین.» (مائده/5 ،46 و نیز آلعمران/3،3 ـ 4) مفسران در معناى هدایت*، آن را به وجود آموزههاى مربوط به توحید خداوند و تنزیه وى از داشتن همسر، فرزند، شریک و انباز،[85] معارف مربوط به معاد،[86] تصدیق و تنزیه انبیا، بشارت بعثت پیامبر اسلام[87]، احکام الهى و دلایل آن[88] تفسیر کردهاند. توجه به وصف قرآن به مایه هدایت بودن، (بقره/2،2) مىتواند در این زمینه بسیار کارگشا باشد، چنانکه در تفسیر اشتمال انجیل بر نور، آن را اشاره به بیان احکام شرعى،[89] دلایل، مثلها، فضایل و ارزشهاى رهنمون ساز به سوى حق[90] و روشن ساختن تاریکیهاى جهل و نادانى[91] از سوى انجیل معنا کرده اند و مراد از وجود موعظه در آن را، فرمانهاى الهى مبنى بر پرهیز از گناه و انجام عبادات و پند و اندرزهاى شیوا و رسا گفتهاند.[92]2. بشارت بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله):
بنابر نص صریح برخى آیات قرآن و نیز ظاهر برخى دیگر، خبر بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، نام و ویژگیهاى او در تورات و انجیل نازل شده از سوى خدا، آمده است. این موضوع در میان آموزههاى یاد شده تورات و انجیل در قرآن برجستگى ویژهاى دارد: «اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِىَّ الاُمِّىَّ الَّذى یَجِدونَهُ مَکتوبـًا عِندَهُم فِىالتَّورةِ والاِنجیلِ …» (اعراف/7،157) از ظاهر آیه برمىآید که اوصاف سه گانه «رسول»، «نبىّ» و «اُمّى» (درس ناخوانده و خط نانوشته بودن) همه در تورات و انجیل براى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)یاد شده است[93] و اگر آیه درصدد چنین بیانى نبود، یاد کرد هر سه وصف در کنار هم که منحصر به همین آیه است، به ویژه آوردن ویژگى سوم، نکته پیدایى نداشت.[94] در آیهاى دیگر و از زبان مسیح(علیه السلام)، به نام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)که پس از وى خواهد آمد، تصریح شده است: «و اِذ قالَ عیسَى ابنُ مَریَمَ … و مُبَشِّرًا بِرَسول یَأتى مِن بَعدِى اسمُهُ اَحمَدُ …» (صفّ/61 ،6) این آیه هرچند بر بشارت بعثت پیامبر اسلام و نام وى از زبان مسیح(علیه السلام) و نه آمدن آن در انجیل دلالت دارد[95]؛ اما چون آن حضرت در این زمینه جز آیات انجیل و وحى الهى را بر زبان نمىراند، مىتواند برگرفته از انجیل باشد. این آیه توجه شمارى از مفسران[96] و پژوهشگران[97] مسلمان را که در پى یافتن نام احمد در اناجیل فعلى برآمدهاند، به واژه فارقلیط (Paraclete)یا «بارکلیت» معطوف ساخته است. واژه یاد شده یونانى و به معناى تسلى و آرامش دهنده است و مسیحیان مصداق آن را روح القدس خواندهاند.
اما مفسران و پژوهشگران یاد شده بر این باورند که این واژه در اصل اسم خاص، به صورت «پریکلیتوس» و به معناى «احمد» و «ستوده» بوده که بعدها دچار تغییر شده است. در مقابل، برخى پژوهشگران مسیحیت با نفى دلالت آیه بر یادکرد نام احمد* در انجیل تلاشهاى انجام گرفته براى تطبیق آن بر فارقلیط را ناموفق و غیر لازم مىشمارند. وى در کنار پارهاى استدلالهاى دفاعپذیر مدعى است که واژه یاد شده قرنها پیش از اسلام نیز به همان صورت و به معناى تسلى دهنده کاربرد داشته است و مصداق آن نیز روح القدس دانسته مىشد. وى بخشهاى دیگرى از عهد جدید را مصداق بشارت انجیل در قالب اوصاف کلى و نه به اسم، مبنى بر آمدن پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)مىداند.[98]گزارشهاى تورات و انجیل درباره بعثت، نام و ویژگیهاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)بهگونهاى دقیق و روشن بوده است که براى یهود و نصارا یا دست کم براى دانشمندان آنان هیچ شک و تردیدى در شناخت آن حضرت و حقانیت دعوت و رسالت وى باقى نمىگذاشت[99]؛ اما گروهى از آنان بر اثر انگیزههاى گوناگون به کتمان آن مىپرداختند: «اَلَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـبَ یَعرِفونَهُ کَما یَعرِفونَ اَبناءَهُم واِنَّ فَریقـًا مِنهُم لَیَکتُمونَ الحَقَّ وهُم یَعلَمون» (بقره/2،146) از این آیه و همانند آن برمىآید که گزارشهاى یاد شده در تورات و انجیلهاى موجود در عصر نزول نیز بوده است. در غیر این صورت، یهود و نصارا* با استناد بر آن به عنوان بهترین دلیل، شدیداً به تکذیب قرآن، پیامبراسلام(صلى الله علیه وآله) و دعوت او مىپرداختند[100]، درحالىکه شمارى از آنان به ویژه برخى از دانشمندان یهود* و نصارا براساس بشارتهاى یاد شده و شناخت پیشین از پیامبر اسلام به وى ایمان آوردند[101]: «اَلَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـبَ مِن قَبلِهِ هُم بِهِ یُؤمِنون * و اِذا یُتلى عَلَیهِم قالوا ءامَنّا بِهِ اِنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّنا اِنّا کُنّا مِن قَبلِهِ مُسلِمین» (قصص/28،52 ـ 53) بشارت آمدن «فارقلیط» پس از عیسى(علیه السلام) که به نقل از زبان وى در انجیل یوحنا یاد شده[102]، از این قبیل است که مورد توجه و استناد شمارى از مفسران شیعه[103] و سنى[104] قرار گرفته است. البته با توجه به غیر واقعى بودن بسیارى از گزارشهاى عهد جدید، آنچه قرآن در این باره آورده است، به طور کامل در آن وجود ندارد و آنچه یافت مىشود برخى عبارات کلى است که قابل انطباق بر پیامبر گرامى اسلام است، در حالىکه بیانات قرآن دلالت بر آن دارد که در تورات و انجیل به روشنى و با صراحت از آمدن پیامبر(صلى الله علیه وآله)خبر داده شده است.[105] در آیه 29 فتح /48 نیز از یادکرد برخى اوصاف پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و پیروان راستین او در تورات و انجیل سخن به میان آمده است. براساس این آیه در کتب یاد شده آمده است که پیامبر اسلام و پیروانش با دشمنان، سرسخت و با یکدیگر بسى مهرباناند؛ همچنین آنان به زراعتى همانند شدهاند که روز به روز رشد، بالندگى و استحکام بیشترى یافته و شگفتى کشاورزان را برمىانگیزد؛ به این معنا که مسلمانان نیز در آغاز اندکاند؛ اما در گذر ایام چنان بر شمار و نیروى آنان افزوده مىشود که کافران را به خشم آورده و هراسان مىسازند[106]: «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ والَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَرهُم رُکَّعـًا سُجَّدًا یَبتَغونَ فَضلاً مِنَ اللّهِ ورِضونـًا سیماهُم فى وُجوهِهِم مِن اَثَرِ السُّجودِ ذلِکَ مَثَلُهُم فِى التَّورةِ ومَثَلُهُم فِى الاِنجیلِ کَزَرع اَخرَجَ شَطـَهُ فَـازَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوى عَلى سوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّارَ …» (فتح/48،29) اینکه همه اوصاف یاد شده، در هر دو کتاب تورات و انجیل آمده است یا بخشى در تورات و بخشى دیگر در انجیل، مورد اختلاف مفسران است. شمارى از مفسران شیعه[107] و سنى[108] به پیروى از تفسیرگران نخستینى چون قتاده، ضحّاک و ابن جُبیر،[109] اوصافى را که پیش از واژه «ذلِکَ» آمده است، یاد شده در تورات، و تشبیه به زرع و کِشته را آمده در انجیل مىدانند. طبرى در اثبات این دیدگاه مىگوید: اگر «کَزَرع» عطف بر اوصاف پیشین و به تورات هم مربوط بود، باید همراه «واوِ» عطف مىآمد.[110] در مقابل، شوکانى، جمله «کَزَرع» را مستأنفه دانسته و به پیروى از مجاهد معتقد است که همه ویژگیهاى یاد شده از آغاز تا پایان آیه، هم در تورات و هم در انجیل آمده است[111]، چنانکه ابوسلیمان دمشقى بر این باور است که فقط تشبیه به زرع و کِشته در تورات و انجیل یاد شده است.[112]3. جهاد:
یکى دیگر از آموزههایى که قرآن از ذکر آن در تورات و انجیل سخن مىگوید، جنگ و جهاد در راه خدا و وعده حتمى بهشت از سوى او به مؤمنانى است که در این مسیر، دشمنان خدا را کشته یا خود کشته مىشوند: «اِنَّ اللّهَ اشتَرى مِنَالمُؤمِنینَ اَنفُسَهُم واَمولَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقـتِلونَ فى سَبیلِ اللّهِ فَیَقتُلونَ ویُقتَلونَ وَعدًا عَلَیهِ حَقـًّا فِى التَّورةِ والاِنجیلِ والقُرءانِ …» (توبه/9،111) این آیه را در شأن صاحبان بیعت عقبه نازل دانستهاند[113] و مفسران بر این باورند که وجود حکم جهاد در همه ادیان آسمانى را مىرساند.[114] افزون بر آموزههاى یاد شده که قرآن به صراحت از ذکر آنها در انجیل یاد مىکند، تعالیم یاد شده مسیح(علیه السلام) به پیروان خویش در قرآن هم مىتواند از آموزههاى انجیل نازل شده بر وى باشد. توصیه به تقوا، یکتاپرستى، پیروى از او و نیز تصدیق تورات و نفى شرک ازاین قبیل است. (آلعمران/3، 50 ـ 51 ؛ مائده/5 ،72؛ توبه/9،31)
منابع:
آفاق تفسیر (مقالات و مقولاتى در تفسیر پژوهى)؛ انجیل شریف یا عهد جدید؛ انجیل عیسى مسیح؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیضاوى؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ تاریخ تمدن،ویل دورانت؛ تاریخ قرآن، رامیار؛ تاریخ کلیساى قدیم در امپراطورى روم و ایران؛ التبیان فى تفسیر القرآن؛ التحقیق فى کلمات القرآن الکریم؛ تحقیقى در دین مسیح؛ تفسیر جوامع الجامع؛ تفسیر الصافى؛ تفسیر عبدالرزاق؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیرالکتاب المقدس؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب؛ تفسیر المنار؛ جامع البیان عن تأویل آى القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبى؛ خلاصه ادیان؛ روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم؛ زاد المسیر فى علم التفسیر؛ الصراط المستقیم الى مستحق التقدیم؛ فتح القدیر؛ الفرقان فى تفسیر القرآن؛ فقه القرآن، راوندى؛ قاموس کتاب مقدس؛ قرآنشناسى؛ القرآن الکریم و التوراة والانجیل و العلم؛ کتاب مقدس؛ الکتاب المقدس فى المیزان؛ الکشاف؛ کلام مسیحى؛ لسان العرب؛ مجمع البحرین؛ مجمعالبیان فى تفسیر القرآن؛ محمد خاتم پیامبران؛ محمد در تورات و انجیل؛ المدخل الى العهد الجدید؛ مسیحیت؛ مسیحیتشناسى مقایسهاى؛ مسیحیت و بدعتها؛ معانى القرآن، نحاس؛ معرفى عهد جدید؛ المورد قاموس انکلیزى ـ عربى؛ المیزان فى تفسیر القرآن؛ النهایة فى غریب الحدیث و الاثر؛ واژههاى دخیل در قرآن مجید؛ هفت آسمان
Encyclopedia Of Islam.
Encyclopedia Of Religion and Ethics.
Encylopedia Of Fundamentalism.
Harper,s Bible Dictionary.
Britanica.
International Standard Bible Encyclopedia.
Jesus in the Quran, The Historical Jesus, Neal Robinson.
The Encyclopedia of Religion.
The New Catholic Encyclopedia.
The New International Dictionary of Bible.
The Oxford Dictionary of The Christian Church,
على اسدى ، محمد کاظم شاکر