علی علیه السّلام از نگاه شهید مطهری (ره)
۱۳۹۳/۰۲/۲۹
–
۳۶۳ بازدید
علی (ع) در نگاه شهید مطهری (ره) چگونه توصیف شده است؟
فیلسوف شهیر و حکیم فرزانه، علامه شهید مطهری(ره) کتابی دارد به نام “جاذبه و دافعه علی(ع) “ این کتاب مشتمل است بر یک مقدمه و دو بخش، در مقدمه، کلیاتی درباره جذب و دفع به طور عموم و جاذبه و دافعه انسانهابه طور خصوص بحث شده است. در بخش اول جاذبه علی(ع) که همواره دلهایی را به سوی خود کشیده و میکشد و فلسفه آن و فایده و اثر آن، موضوع بحث قرار گرفته است. در بخش دوم، دافعه نیرومند آن حضرت که چگونه عناصری را به سختی طرد میکرد توضیح و تشریح شده است. استاد شهید در این کتاب ثابت نموده که علی(ع) دو نیرویی بوده است و هرکس که بخواهد در مکتب او پرورش یابد باید دو نیرویی باشد. با این مقدمه کوتاه اینک فرازهایی از دیدگاه آن شهید بزرگوار را پیرامون شناخت وی از شخصیت ملکوتی حضرت علی(ع) به صورت اختصار خواهیم آورد؛ 1. تاثیر علی(ع) بر روی انسانها: یکی ازجوانب و نواحی وجود این شخصیت عظیم، ناحیه تاثیر او بر روی انسانها به شکل مثبت یا منفی است و به عبارت دیگر “جاذبه و دافعه” نیرومند اوست که هنوز هم نقش فعال خود را ایفا مینماید. 2. امتیاز اساسی علی(ع:) امتیاز اساسی علی(ع) و سایر مردانی که از پرتو حق روشن بودهاند این است که علاوه بر مشغول داشتن خاطرها، به دلها و روحها نور و حرارت و عشق و نشاط و ایمان و استحکام میبخشند. 3. خاصیت و مکتب علی(ع:) در علی(ع) هم خاصیت فیلسوف است و هم خاصیت رهبر انقلابی و هم خاصیت پیر طریقت و هم خاصیتی از نوع خاصیت پیامبران مکتب او هم مکتب عقل و اندیشه است و هم مکتب شور و انقلاب و هم مکتب تسلیم و انضباط و هم مکتب حسن و زیبایی و جذبه و حرکت. 4. بیان اوصاف علی(ع:) پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند خود شخصا موجودی متعادل و متوازن بود. کمالات انسانیت را باهم جمع کرده بود. هم اندیشهای عمیق و دور رس داشت و هم عواطفی رقیق و سرشار، کمال جسم و کمال روح را توام داشت. شب هنگام عبادت از ماسوی میبرید و روز در متن اجتماع فعالیت میکرد. روزها چشم انسانها مواسات و از خودگذشتگیهای او را میدید و گوشهایشان پند و اندرزها و گفتارهای حکیمانهاش را میشنید و شب چشم ستارگان اشکهای عابدانهاش را میدید و به گوش آسمان مناجاتهای عاشقانهاش را میشنید. هم مفتی بود وهم حکیم، هم عارف بود و هم رهبر اجتماعی، هم زاهد بود و هم سرباز، هم قاضی بود و هم کارگر، هم خطیب بود و هم نویسنده، بالاخره به تمام معنی یک انسان کامل بود با همه زیباییهایش. 5. علی(ع) شخصیت دو نیرویی: علی(ع) از مردانی است که هم جاذبه دارد و هم دافعه و جاذبه و دافعه او سخت نیرومند است. شاید در تمام قرون و اعصار، جاذبه و دافعهای به نیرومندی جاذبه و دافعه علی(ع) پیدا نکنیم. دوستانی دارد عجیب، تاریخی، فداکار، با گذشت، از عشق او همچون شعلههایی از خرمنی آتش سوزان و پرفروغاند جان دادن در راه او را آرمان و افتخار میشمارند ودر دوستی او همه چیز را فراموش کردهاند. از مرگ علی(ع) سالیان، بلکه قرونی گذشت اما این جاذبه همچنان پرتو میافکند و چشمها را به سوی خویش خیره میسازد. در دوران زندگیش عناصر شریف و نجیب، خداپرستانی فداکار و بیطمع، مردمی با گذشت و مهربان، عادل و خدمتگزار خلق کرد و حول محور وجودش چرخیدند که هرکدام تاریخچهای آموزنده دارند و پس از مرگش در دوران خلافت معاویه و امویان، جمعیتهای زیادی به جرم دوستی او در سختترین شکنجهها قرار گرفتند اما قدمی را در دوستی و عشق علی(ع) کوتاه نیامدند و تا پای جان ایستادند.
6. جاودانه ماندن علی(ع:) علی(ع) اگر رنگ خدا نمیداشت و مردی الهی نمیبود فراموش شده بود. تاریخ بشر قهرمانهای بسیار سراغ دارد قهرمانهای سخن، قهرمانهای علم و فلسفه، قهرمانهای قدرت و سلطنت، قهرمان میدان جنگ ولی همه را بشر از یاد برده و یا اصلا نشناخته است اما علی(ع) نه تنها با کشته شدنش نمرد بلکه زندهتر شد خود میگوید: “گردآورندگان داراییها در همان حال که زندهاند مردهاند و دانشمندان (علمای ربانی) پایدارند تا روزگار پایدار است جسمهای آنها گمشده است اما نقشهای آنها بر صفحه دلها موجود است. ”(1) درباره شخص خودش میفرماید: “فردا روزهای مرا میبینید و خصایص شناخته نشده من برایتان آشکار میگردد و پس از تمام شدن جان من و ایستادن دیگری به جای من مرا خواهید شناخت”(2)
در حقیقت علی(ع) همچون قوانین فطرت است که جاودانه میمانند. او منبع فیاضی است که تمام نمیگردد بلکه روز به روز زیادتر میشود و به قول “جبران خلیل جبران” از شخصیتهایی است که در عصر پیش از عصر خود به دنیا آمدهاند.
بعضی از مردم فقط در زمان خودشان رهبرند و بعضی اندکی بعد از زمان خویش نیز رهبرند و به تدریج رهبریشان رو به فراموشی میرود. اما حضرت علی(ع) و معدودی از انسانها با خصایص بیان شده همیشه هادی و رهبرند.
7. علی(ع) تجسم حقیقت: علی(ع) مقیاس میزانی است برای سنجش فطرتها و سرشتها، آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمیرنجد ولو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آن که فطرتی آلوده دارد به او علاقهمند نگردد ولو اینکه احسانش کند. چون علی(ع) جز تجسم حقیقت چیزی نیست او خود میفرماید: “اگر با این شمشیرم بینی مومن را بزنم که با من دشمن شود هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت. زیرا که این سخن بر زبان پیغمبر امی جاری گشته که گفت: “یا علی! مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمیدارد. ”(3)
8. سبب دوستی و محبت علی(ع) در دلها: فوقالعادگی علی(ع) در چیست که عشقها را برانگیخته و دلها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانی گرفته و برای همیشه زنده است؟ چرا دلها همه خود را با او آشنا میبینند و اصلا او را مرده احساس نمیکنند بلکه زنده مییابند؟ مسلما ملاک دوستی او جسم او نیست زیرا جسم او اکنون در بین ما نیست و ما آن را احساس نکردهایم، و با محبت علی(ع) از نوع قهرماندوستی که در همه ملتها وجود دارد نیست. هم اشتباه است که بگوییم محبت علی(ع) از راه محبت نیست هم اشتباه است که بگوییم محبت علی(ع) از راه محبت فضیلتهای اخلاقی و انسانی است و حب علی(ع) حب انسانیت است. درست است علی(ع) مظهر انسان کامل بوده و درست است که انسان نمونههای عالی انسانیت را دوست میدارد اما اگر علی(ع) همه این فضایل انسانی را که داشت میداشت آن حکمت و آن علم، آن فداکاریها و از خود گذشتگیها، آن تواضع و فروتنی، آن ادب، آن مهربانی و عطوفت، آن ضعیفپروری، آن عدالت، آن آزادگی و آزادیخواهی، آن احترام به انسان، آن ایثار، آن شجاعت، آن مروت و مردانگی نسبت به دشمن، آن سخا و جود و کرم و… اگر علی(ع) همه اینها را داشت میداشت اما رنگ الهی نمیداشت مسلما این قدر که امروز عاطفهانگیز و محبت خیز است نبود. علی(ع) از آن نظر محبوب است که پیوند الهی دارد، دلهای ما به طور ناخودآگاه در اعماق خویش با حق سرو سر و پیوستگی دارد و چون علی(ع) را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق مییابند به او عشق میورزند. درحقیقت پشتوانه عشق علی(ع) پیوند جانها با حضرت حق است که برای همیشه در فطرتها نهاده شده و چون فطرتها جاودانی است مهر علی(ع) نیز جاودان است. نقطههای روشن در وجود علی(ع) بسیار زیاد است اما آنچه برای همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده ایمان و اخلاص اوست و آن است که به وی جذبه الهی داده است.
9. علی(ع) مردی دشمنساز و ناراضیساز: علی(ع) مردی دشمن ساز و ناراضی ساز بود، این یکی دیگر از افتخارات بزرگ اوست. هر آدم هدفدار و مبارز و مخصوصا انقلابی که در پی عملی ساختن هدفهای مقدس خویش است مصداق قول خداست که “یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم: در راه خدا میکوشند و از سرزنش، سرزنشگری بیم نمیکنند. ” (4)
اگر شخصیت علی (ع)، امروز تحریف نمیشد و همچنانکه بوده ارائه داده میشد، بسیاری از مدعیان دوستیش در ردیف دشمنانش قرار میگرفتند! علی(ع) در راه خدا از کسی ملاحظه نداشت بلکه اگر به کسی عنایت میورزید و از کسی ملاحظه میکرد به خاطر خدا بود. قهرا این حالت، دشمن ساز است و روحهای پر طمع و پر آرزو را رنجیده میکند و به درد میآورد. در میان اصحاب پیغمبر (ص) هیچکس مانند علی(ع) دوستانی فداکار نداشت، همچنانکه هیچ کس مانند او دشمنانی این چنین جسور و خطرناک نداشت. مردی بود که حتی بعد از مرگ، جنازهاش مورد هجوم دشمنان واقع گشت. او خود از این جریان آگاه بود و آن را پیشبینی میکرد و لذا وصیت کرد که قبرش مخفی باشد و جز فرزندانش دیگران ندانند، تا آنکه حدود یک قرن گذشت و دولت امویان منقرض گشت، خوارج نیز منقرض شدند و یا سخت ناتوان گشتند، کینهها و کینهتوزیها کم شد و به دست امام صادق (ع) تربت مقدسش اعلان گشت.
10. علی(ع) مظهر جامعیت و انسان کامل: یکی از مظاهر جامعیت و انسان کامل بودن علی(ع) این است که در مقام اثبات و عمل با فرقههای گوناگون و انحرافات مختلف روبرو شده و با همه مبارزه کرده است. گاهی او را در صحنه مبارزه با پول پرستها و دنیا پرستان متجمل میبینیم، گاهی هم در صحنه مبارزه با سیاست پیشههای ده رو و صدرو، گاهی با مقدس نماهای جاهل و منحرف. لذا وجود مقدس حضرت علی(ع) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست؛ اصحاب جمل که خود آنان را ناکثین نامید و اصحاب صفین که آنها را قاسطین خواند و اصحاب نهروان یعنی خوارج که خود آنها را مارقین میخواند. (5)
11. مبارزه علی(ع) با دو طبقه: سراسر وجود علی (ع)، تاریخ و سیرت علی (ع)، خلق و خوی علی (ع)، رنگ و بوی علی (ع)، سخن و گفتگوی علی(ع) درس و سرمشق و تعلیم و رهبری است. همچنان که جذبهای علی(ع) برای ما آمرزنده و درست است، دفعهای او نیز چنین است، ما معمولا در زیارتهای علی(ع) و سایر اظهار ادبها مدعی میشویم که ما دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو هستیم. تعبیر دیگر این جمله این است که به سوی آن نقطه میرویم که در جو جاذبه تو قرار دارد و تو جذب میکنی و از آن نقاط دوری میگزینم که تو آنها را دفع میکنی.
علی(ع) دو طبقه را سخت دفع کرده است1؛ – منافقان زیرک. -2 زاهدان احمق.
همین دو درس، برای مدعیان تشییع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان را نخورند، تیزبین باشند و ظاهربینی را رها نمایند.
نویسنده : اسدالله افشار
پی نوشتها:
1. نهجالبلاغه، حکمت 139
2. نهجالبلاغه، خطبه 149
3. نهجالبلاغه، حکمت 42
4. سوره مائده، 54
5. و قبل از آن حضرت، پیغمبر (ص) آنان را به این نامها نامید که به وی گفت: “ستقاتل بعدی الناکثین و القاسطین و المارقین” پس از من با ناکثین و قاسطین و مارقین مقاتله خواهی کرد. این روایت را ابنابیالحدید در شرح نهجالبلاغه، ج 1، ص 201 نقل میکند و میگوید این روایت یکی از دلایل نبوت حضرت ختمی مرتب است، زیرا که اخباری صریح است از آینده و غیب که هیچگونه تاویل و اجمالی در آن راه ندارد.
6. جاودانه ماندن علی(ع:) علی(ع) اگر رنگ خدا نمیداشت و مردی الهی نمیبود فراموش شده بود. تاریخ بشر قهرمانهای بسیار سراغ دارد قهرمانهای سخن، قهرمانهای علم و فلسفه، قهرمانهای قدرت و سلطنت، قهرمان میدان جنگ ولی همه را بشر از یاد برده و یا اصلا نشناخته است اما علی(ع) نه تنها با کشته شدنش نمرد بلکه زندهتر شد خود میگوید: “گردآورندگان داراییها در همان حال که زندهاند مردهاند و دانشمندان (علمای ربانی) پایدارند تا روزگار پایدار است جسمهای آنها گمشده است اما نقشهای آنها بر صفحه دلها موجود است. ”(1) درباره شخص خودش میفرماید: “فردا روزهای مرا میبینید و خصایص شناخته نشده من برایتان آشکار میگردد و پس از تمام شدن جان من و ایستادن دیگری به جای من مرا خواهید شناخت”(2)
در حقیقت علی(ع) همچون قوانین فطرت است که جاودانه میمانند. او منبع فیاضی است که تمام نمیگردد بلکه روز به روز زیادتر میشود و به قول “جبران خلیل جبران” از شخصیتهایی است که در عصر پیش از عصر خود به دنیا آمدهاند.
بعضی از مردم فقط در زمان خودشان رهبرند و بعضی اندکی بعد از زمان خویش نیز رهبرند و به تدریج رهبریشان رو به فراموشی میرود. اما حضرت علی(ع) و معدودی از انسانها با خصایص بیان شده همیشه هادی و رهبرند.
7. علی(ع) تجسم حقیقت: علی(ع) مقیاس میزانی است برای سنجش فطرتها و سرشتها، آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمیرنجد ولو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آن که فطرتی آلوده دارد به او علاقهمند نگردد ولو اینکه احسانش کند. چون علی(ع) جز تجسم حقیقت چیزی نیست او خود میفرماید: “اگر با این شمشیرم بینی مومن را بزنم که با من دشمن شود هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت. زیرا که این سخن بر زبان پیغمبر امی جاری گشته که گفت: “یا علی! مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمیدارد. ”(3)
8. سبب دوستی و محبت علی(ع) در دلها: فوقالعادگی علی(ع) در چیست که عشقها را برانگیخته و دلها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانی گرفته و برای همیشه زنده است؟ چرا دلها همه خود را با او آشنا میبینند و اصلا او را مرده احساس نمیکنند بلکه زنده مییابند؟ مسلما ملاک دوستی او جسم او نیست زیرا جسم او اکنون در بین ما نیست و ما آن را احساس نکردهایم، و با محبت علی(ع) از نوع قهرماندوستی که در همه ملتها وجود دارد نیست. هم اشتباه است که بگوییم محبت علی(ع) از راه محبت نیست هم اشتباه است که بگوییم محبت علی(ع) از راه محبت فضیلتهای اخلاقی و انسانی است و حب علی(ع) حب انسانیت است. درست است علی(ع) مظهر انسان کامل بوده و درست است که انسان نمونههای عالی انسانیت را دوست میدارد اما اگر علی(ع) همه این فضایل انسانی را که داشت میداشت آن حکمت و آن علم، آن فداکاریها و از خود گذشتگیها، آن تواضع و فروتنی، آن ادب، آن مهربانی و عطوفت، آن ضعیفپروری، آن عدالت، آن آزادگی و آزادیخواهی، آن احترام به انسان، آن ایثار، آن شجاعت، آن مروت و مردانگی نسبت به دشمن، آن سخا و جود و کرم و… اگر علی(ع) همه اینها را داشت میداشت اما رنگ الهی نمیداشت مسلما این قدر که امروز عاطفهانگیز و محبت خیز است نبود. علی(ع) از آن نظر محبوب است که پیوند الهی دارد، دلهای ما به طور ناخودآگاه در اعماق خویش با حق سرو سر و پیوستگی دارد و چون علی(ع) را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق مییابند به او عشق میورزند. درحقیقت پشتوانه عشق علی(ع) پیوند جانها با حضرت حق است که برای همیشه در فطرتها نهاده شده و چون فطرتها جاودانی است مهر علی(ع) نیز جاودان است. نقطههای روشن در وجود علی(ع) بسیار زیاد است اما آنچه برای همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده ایمان و اخلاص اوست و آن است که به وی جذبه الهی داده است.
9. علی(ع) مردی دشمنساز و ناراضیساز: علی(ع) مردی دشمن ساز و ناراضی ساز بود، این یکی دیگر از افتخارات بزرگ اوست. هر آدم هدفدار و مبارز و مخصوصا انقلابی که در پی عملی ساختن هدفهای مقدس خویش است مصداق قول خداست که “یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم: در راه خدا میکوشند و از سرزنش، سرزنشگری بیم نمیکنند. ” (4)
اگر شخصیت علی (ع)، امروز تحریف نمیشد و همچنانکه بوده ارائه داده میشد، بسیاری از مدعیان دوستیش در ردیف دشمنانش قرار میگرفتند! علی(ع) در راه خدا از کسی ملاحظه نداشت بلکه اگر به کسی عنایت میورزید و از کسی ملاحظه میکرد به خاطر خدا بود. قهرا این حالت، دشمن ساز است و روحهای پر طمع و پر آرزو را رنجیده میکند و به درد میآورد. در میان اصحاب پیغمبر (ص) هیچکس مانند علی(ع) دوستانی فداکار نداشت، همچنانکه هیچ کس مانند او دشمنانی این چنین جسور و خطرناک نداشت. مردی بود که حتی بعد از مرگ، جنازهاش مورد هجوم دشمنان واقع گشت. او خود از این جریان آگاه بود و آن را پیشبینی میکرد و لذا وصیت کرد که قبرش مخفی باشد و جز فرزندانش دیگران ندانند، تا آنکه حدود یک قرن گذشت و دولت امویان منقرض گشت، خوارج نیز منقرض شدند و یا سخت ناتوان گشتند، کینهها و کینهتوزیها کم شد و به دست امام صادق (ع) تربت مقدسش اعلان گشت.
10. علی(ع) مظهر جامعیت و انسان کامل: یکی از مظاهر جامعیت و انسان کامل بودن علی(ع) این است که در مقام اثبات و عمل با فرقههای گوناگون و انحرافات مختلف روبرو شده و با همه مبارزه کرده است. گاهی او را در صحنه مبارزه با پول پرستها و دنیا پرستان متجمل میبینیم، گاهی هم در صحنه مبارزه با سیاست پیشههای ده رو و صدرو، گاهی با مقدس نماهای جاهل و منحرف. لذا وجود مقدس حضرت علی(ع) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست؛ اصحاب جمل که خود آنان را ناکثین نامید و اصحاب صفین که آنها را قاسطین خواند و اصحاب نهروان یعنی خوارج که خود آنها را مارقین میخواند. (5)
11. مبارزه علی(ع) با دو طبقه: سراسر وجود علی (ع)، تاریخ و سیرت علی (ع)، خلق و خوی علی (ع)، رنگ و بوی علی (ع)، سخن و گفتگوی علی(ع) درس و سرمشق و تعلیم و رهبری است. همچنان که جذبهای علی(ع) برای ما آمرزنده و درست است، دفعهای او نیز چنین است، ما معمولا در زیارتهای علی(ع) و سایر اظهار ادبها مدعی میشویم که ما دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو هستیم. تعبیر دیگر این جمله این است که به سوی آن نقطه میرویم که در جو جاذبه تو قرار دارد و تو جذب میکنی و از آن نقاط دوری میگزینم که تو آنها را دفع میکنی.
علی(ع) دو طبقه را سخت دفع کرده است1؛ – منافقان زیرک. -2 زاهدان احمق.
همین دو درس، برای مدعیان تشییع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان را نخورند، تیزبین باشند و ظاهربینی را رها نمایند.
نویسنده : اسدالله افشار
پی نوشتها:
1. نهجالبلاغه، حکمت 139
2. نهجالبلاغه، خطبه 149
3. نهجالبلاغه، حکمت 42
4. سوره مائده، 54
5. و قبل از آن حضرت، پیغمبر (ص) آنان را به این نامها نامید که به وی گفت: “ستقاتل بعدی الناکثین و القاسطین و المارقین” پس از من با ناکثین و قاسطین و مارقین مقاتله خواهی کرد. این روایت را ابنابیالحدید در شرح نهجالبلاغه، ج 1، ص 201 نقل میکند و میگوید این روایت یکی از دلایل نبوت حضرت ختمی مرتب است، زیرا که اخباری صریح است از آینده و غیب که هیچگونه تاویل و اجمالی در آن راه ندارد.