ندای آسمانی هنگام ظهور؛ بشارت بر مؤمنان و رنجش بر کافران
۱۳۹۳/۰۲/۱۶
–
۶۰ بازدید
ندای آسمانی هنگام ظهور؛ بشارت بر مؤمنان و رنجش بر کافران
وعده ظهور برقرار کننده عدالت در جهان و برچیننده ظلم از گیتی، برجستهترین آینده بینی حجتهای پروردگار است که همة ادیان آسمانی از آن خبر دادهاند. این حادثه، به قدری با ارزش است که آینده نگریهای وحیانی، نشانهها و حوادث پیرامون آن را بازگو کردهاند. بخش زیادی از روایتهای اسلامی در بحث مهدویت، مربوط به علامتهای قیام حضرت مهدی(عج) است.
وعده ظهور برقرار کننده عدالت در جهان و برچیننده ظلم از گیتی، برجستهترین آینده بینی حجتهای پروردگار است که همة ادیان آسمانی از آن خبر دادهاند. این حادثه، به قدری با ارزش است که آینده نگریهای وحیانی، نشانهها و حوادث پیرامون آن را بازگو کردهاند. بخش زیادی از روایتهای اسلامی در بحث مهدویت، مربوط به علامتهای قیام حضرت مهدی(عج) است.
میان نشانه ها، «ندا یا صیحه آسمانی» جایگاه ویژهای دارد؛ زیرا دهها حدیث دربارة آن به دست ما رسیده است. آیاتی از قرآن کریم ـ به ویژه آیه چهارم سوره شعراء ـ طبق روایتهای تفسیری بر آن دلالت دارند. این نشانه، در توقیع آخر برای نایب چهارم علی بن محمد سمری مطرح شده و ظهور حضرت مهدی(عج) منوط به خروج سفیانی و صیحه آسمانی معرفی شده است.
علاوه بر این، ندای آسمانی از نشانههای حتمی قیام حضرت مهدی(عج) به شمار میآید. با این ندا، نام و نسب و برحق بودن حضرت مهدی(عج) و پیروانش برای جهانیان اعلان میشود و مردم از زمان ظهور آگاه میشوند.
میتوان گفت با آمدن فردی با خصوصیتهای سفیانی از وادی یا بس و تسلط او بر منطقه خاور میانه و رخ ندادن “ندای آسمانی” نمیتوان ادعا کرد این فرد، همان سفیانی مطرح شده در علایم حتمی متصل به قیام حضرت مهدی(عج) است؛ ولی با اعلان ندای آسمانی ظهور حضرت رقم میخورد.در این نوشتار، مطالبی دربارة ندا، به صورت فشرده مطرح میشود و سپس به بحث اصلی دربارة آن میپردازیم.
الف. واژه شناسی ندا
در احادیث ندا، واژههای “ندا” “صیحه” “صوت” “اعلان” “فزعه” و “هدّه” به کار رفته است که به توضیح اجمالی آنها میپردازیم:
1. واژه «ندا» به معنای خواندن با صدای بلند است. «النداء رفع الصوت و ظهوره؛ ندا بلند کردن و آشکار کردن صدا را گویند» (راغب، بیتا: ص486). در روایتها، واژه «ندا» بیشتر برای صدایی بامحتوا، به کار رفته است.
2. واژه «صیحه» به معنای فریاد یا صدای بسیار بلند است. «الصوت بأقصی الطاقة؛ مراد از صیحه، صدا با نهایت توان است» (طریحی، 1362: ج2، ص389). این واژه در احادیث ندا، برای صدای با محتوا استفاده شده است.
3. واژه «صوت» به معنای صدای سخن است. «الصوت فی العرب جرس الکلام»(طریحی، همان: ص209). صوت در زبان عربی به معنای صدای سخن است.
در چندین روایت از احادیث ندا، کلمه «صوت» آمده است. در حدیثی، عبدالله بن ابی یعفور از امام جعفر صادق(ع) میپرسد: «مراد از صوت چیست؟ آیا همان ندا دهنده است؟» فرمود: «بلی و به وسیله آن، صاحب این امر شناخته میشود» (نعمانی، 1422: ص266).
4. واژه «اعلان» به معنای «آشکار کردن» آمده است. «علن الامر…أی شاع و ظهر؛ علن الأمر، یعنی آن امر را آشکار و پخش کرد» (فراهیدی، 1409: ج2، ص141).
تنها در یک روایت از احادیث ندا، کلمه «یعلن» آمده است. این حدیث، از امام رضا(ع) نقل شده است که میفرماید: «بردن نامش در دوران غیبت جایز نیست تا اینکه ایشان را میبینند و نامش اعلان میشود و تمامی مردم آن را میشنوند» (خصیبی، 1419، ج1: ص364). در نتیجه «اعلان» در این روایت، به معنای آشکارا بیان شدن نام حضرت مهدی(عج) برای همة مخلوقات است.
5. واژه «فزعه» به معنای ترس است. «فزع منه… أخافه و روعه؛ فزع منه، یعنی از او ترسیده و هراسناک شده» (ابن منظور، بیتا: ج8، ص251). اگر درباره ندای آسمانی، این واژه را بپذیریم، ترسناکی ندای آسمانی را روشن میکند.
6. واژه «هدّه» به معنای صدایی است که از فرو ریختن یا انهدام چیزی شنیده میشود. «الهدّ هدم له وقعٌ و سقوط شیء ثقیل و الهدّة صوتُ وقعِهِ؛ هدّ به معنای انهدامی است که همراه فرو ریختن و سقوط شیء سنگینی باشد. الهدّة، صدای فرو ریختن آن را گویند» (راغب، همان، ص537). در احایث شیعه، تعبیر «هدّه» دربارة ندا نیامده است؛ ولی در تعداد قابل ملاحظهای از روایتهای عامه، تعبیر «هدّه» به کار رفته است.
در روایتی عبدالله بن مسعود از رسول خدا(ص) میپرسد: ای رسول خدا! مراد از صیحه چیست؟ فرمود: صدایی است که در نیمه رمضان شنیده میشود» (مروزی، 1423: ج1، ص185).
ب. هدف از اعلان ندا
1. شناساندن حضرت مهدی(عج) به جهانیان
مهمترین هدف ندای آسمانی، شناساندن امام زمان(عج) به جهانیان است؛ زیرا قیام آن امام، انقلابی جهانی است و شناسایی او نیز باید جهانی باشد، تا حجت بر همگان تمام شود و نگویند راه و مسیر حق را نشناختیم. در روایتی وقتی عبدالله بن ابی یعفور از امام جعفر صادق(ع) میپرسد: «آیا مراد از صوت، همان ندا دهنده است؟» حضرت در پاسخ میفرماید: «بلی و به وسیله آن، صاحب این امر شناخته میشود (نعمانی، همان: ص266).
2. بشارتی برای مؤمنان و رنجشی برای کافران
پیروان حق با شنیدن ندای آسمانی، نشاط و شادابی خاصی مییابند و آگاه میشوند که مولایشان بعد از قرنها انتظار میآید و در پرتو آن، حق و عدالت همه جا را نورانی خواهد کرد. گویی با شنیدن ندا، روحی تازه در وجودشان دمیده میشود. از سوی دیگر، دشمنان حضرت مهدی(عج) با شنیدن آن ندا، میفهمند برابر قدرت آسمانی او توانی ندارند و نمیتوانند مقاومت کنند. از امام رضا(ع) نقل شده است:
هنگام فقدان آب گوارا، بسیاری از مردان و زنان مؤمن، دلسوخته و متأسف و اندوهناکند. گویی آنان را در ناامیدترین حالاتشان میبینم که ندا را میشنوند؛ ندایی که از دور، مانند شنیده شدن از نزدیک، شنیده میشود. آن، رحمتی برای مؤمنان و عذابی بر کافران است (شیخ صدوق، 1380: ج2، ص59).
3. اتمام حجتی همگانی
ندای آسمانی، همگانی است و هر کس با زبان خود این ندا را میشنود (نعمانی، همان: ص262). دیگر جایی برای عذر و بهانه باقی نمیماند که اگر واقعاً میدانستیم او حجت خداوند است، از او پیروی میکردیم. در روایتی از امام جعفر صادق(ع) چنین نقل شده است: «به اسم و کنیه و نسب حضرت، ندا داده میشود. این مطلب، دهان به دهان بین اهل حق و باطل و موافقان و مخالفان میچرخد، تا حجت را بر آنان در شناختن او تمام کند» (مجلسی، 1404: ج53، ص3).
ج. نشانههای حتمی و بدا
با توجه به حتمی بودن ندای آسمانی که با واژههای گوناگون در احادیث اهلبیت(ع) (طوسی، 1425: ص435؛ نعمانی، همان: ص261) بیان شده است، آیا احتمال عدم وقوع ندای آسمانی هست؟ به عبارت دیگر آیا میشود در نشانههای حتمی بدا حاصل شود؟ داوود بن قاسم جعفری میگوید: «نزد ابوجعفر(ع))امام نهم( بودیم که از سفیانی و حتمی بودن امر او سخن میان آمد. از امام پرسیدم: «آیا در امر محتوم، بدا حاصل میشود؟» فرمود: «بلی».
به آن حضرت گفتم: «میترسم در امر قائم(عج) نیز بدا حاصل شود؟» فرمود: «آمدن قائم(عج) از وعدههای الهی است وخداوند، خلف وعده نمیکند» (نعمانی، همان: ص314). این حدیث، بدا را در امور حتمی جایز میشمارد. بنا بر این روایت، احتمال دارد ندای آسمانی واقع نشود.
نشانه حتمی، به علامتی گویند که آمدنش بر امر دیگری متوقف نباشد و صد در صد واقع شود؛ به همین دلیل میبینیم علامه مجلسی در توجیه روایت بالا میگوید: «احتمال دارد مراد از واقع شدن بدا در امور محتوم، بدا در خصوصیات آنها باشد، نه در اصل وجودشان؛ مانند خروج سفیانی قبل از نابودی بنی عباس و مانند آن» (مجلسی، همان: ج52، ص251). توجیه علامه مجلسی نمیتواند مناسب باشد؛ زیرا خلاف ظاهر روایت است؛ ولی میتوان گفت:
اولاً: روایت از جهت سند، به دلیل مجهول بودن «محمد بن احمد بن عبدالله خالنجی» ضعیف به شمار میآید.
ثانیاً: بر فرض اعتبار سند، با احادیث دیگر که امور حتمی را تغییر ناپذیر معرفی میکنند، منافات دارد (نعمانی، همان: ص312؛ شیخ طوسی، همان: ص449).
ثالثاً: صاحب مکیال المکارم مینویسد: غرض و منظور از قرار دادن نشانهها آن است که مردم به وسیله آنها امام غایب خود را بشناسند و از کسی که به دروغ ادعای امامت کند، پیروی ننمایند؛ پس هر گاه تمام نشانهها تغییر کند و هیچ یک از آنها برای مردم آشکار نشود، نقض غرض لازم میآید و این، بر خداوند محال است (موسوی اصفهانی، 1381: ج1، ص512).
رابعاً: میتوان از روایات، سه مطلب استفاده کرد:
1. اخباری که اگر شرایط حاصل شود و مانعی نباشد، حادث میشوند.
2. اخباری که همة شرایطشان حاصل است و مانعی برای تحقق ندارند، مگر اراده و خواست الهی.
3. اخباری که همة شرایطشان آماده است و مانعی ندارند و خداوند در تحقق آنها دخالت نمیکند؛ زیرا با وجود قدرت بر این کار، با صفات ربوبی او نمیسازد؛ مانند ستم که خداوند قادر بر آن است؛ ولی از باری تعالی محال است «و لا یظلم ربک احداً»؛ چون با عدل الهی منافات دارد. همچنین است وعده الهی که خداوند خلف وعده نمیکند: >ان الله لا یخلف المیعادامور حتمی، از نوع دوم است؛ یعنی شرایطشان حاصل و مانعی برای تحققشان وجود ندارد؛ ولی اراده و خواست الهی در تحقق آنها دخیل است (ر.ک: عاملی، 1412: ص60). پروردگار متعال به سبب اثرهای مطلوب نشانههای حتمی و اثرهای نامطلوب رخ ندادن آنها از تحققشان جلوگیری نمیکند. در ندای آسمانی، آنچه حتمی مطرح شده است، اصل ندا است؛ ولی خصوصیات آن، حتمی نیست؛ مثال، زمان ندا میتواند ماه رمضان نباشد و هر زمان میتوان منتظر ندای آسمانی و ظهور حضرت (عج) بود. «توقعوا الفرج صباحا و مساءاً» (شیخ طوسی، همان: ص457).
د. ندای آسمانی در قرآن کریم
آیاتی از قرآن کریم به وسیله احادیثی از پیشوایان معصوم(ع) بر ندای آسمانی، تفسیر یا تطبیق شدهاند (نعمانی، همان: ص267 و 269؛ قمی، 1404: ج2، ص326؛ حسینی، 1409: ج2، ص732). روایاتی، مراد از «آیه» چهارم سوره شعراء را صیحه یا ندای آسمانی دانستهاند (قمی، همان: ص118؛ کلینی، همان: ج8، ص258؛ نعمانی، همان: ص267). آیه چنین است: >ان نشأ ننزل علیهم من السماء آیة فظلّت أعناقهم لها خاضعین
جایگاه آیه در بحث مهدویت
میان احادیثی که مراد از «آیه» را ندای آسمانی میدانند، پنج روایت با سند صحیح وجود دارد. عبدالله بن سنان میگوید: نزد امام جعفر صادق(ع) بودم. شنیدم مردی از همدان به حضرت میگوید: «آنان )= عامه( ما را مسخره میکنند و به ما میگویند: شما گمان میکنید منادی از آسمان به اسم صاحب این امر ندا میدهد؟!». عبدالله بن سنان میگوید: امام در حالی که تکیه داده بود، ناراحت شد و صاف نشست. سپس فرمود:
از من روایت نکنید و از پدرم نقل کنید و این مطلب برای شما اشکالی ندارد. شهادت میدهم من از پدرم شنیدم که میفرمود: «به خدا قسم این مطلب در کتاب خداوند عز و جل روشن است. وقتی میآورد «ان نشأ…» پس در آن وقت کسی در زمین نمیماند، مگر اینکه گردنش مقابل آن، خاضع شده و فرو میافتد» (نعمانی، همان: ص267).
دیدگاه مفسران
تفسیر آیه با آنچه در این روایات مطرح شده است، مناسبت ندارد؛ به همین دلیل مفسران به دنبال پاسخ این اشکال بر آمده اند:علامه طباطبایی دربارة این احادیث میگوید: در تفسیر قمی، ذیل آیه «إن نشأ ننزل…» میگوید: پدرم از ابن ابی عمیر از امام جعفر صادق(ع) روایت کرد که فرمود:
گردنهایشان ـ بنی امیه ـ با صیحه آسمانی به نام صاحب الامر(عج)، نرم و خاضع میشود. میگویم: این معنا را کلینی در روضه کافی و صدوق در کمال الدین و مفید در ارشاد و شیخ در الغیبه روایت کردهاند و ظاهر این روایات، همه از باب جری و تطبیق است نه از باب تفسیر؛ چون سیاق آیه با تفسیر بودن آن نمیسازد (طباطبایی، 1417: ج15، ص254).
این حدیث در تفسیر قمی از ابن ابی عمیر از هشام از امام جعفر صادق(ع) نقل شده است (قمی، همان: ج2، ص118). در تفسیر نمونه آمده است: روشن است که منظور از این روایات، بیان مصداقی از مفهوم وسیع آیه است که سرانجام به هنگام ظهور حضرت مهدی(عج) رهبر حکومت جهانی، تمام حکومتهای ظلم و جور که خط بنی امیه را ادامه میدهند، به حکم اجبار در برابر قدرت مهدی و حمایتهای الهی او، سر تسلیم فرود میآورند (مکارم شیرازی، 1374: ج15، ص188).
نتیجه
چنانکه گذشت اهل تفسیر «ندای آسمانی» را از باب جری و تطبیق و بیان مصداقی از مفهوم وسیع آیه دانستهاند؛ یعنی مفهوم آیه چنین است: خداوند هر وقت بخواهد، معجزهای از آسمان میفرستد، تا گردنها برابر آن فرو افتد و تسلیم امر خداوند شوند و یکی از مصداقهای آن، میتواند هنگام ظهور حضرت مهدی(عج)، ندای آسمانی به نام آن حضرت باشد.
سؤال: آیا خداوند کسی را از روی اجبار به پذیرش ایمان دعوت میکند؟ در پاسخ به این پرسش، شیخ طوسی در ذیل آیه میگوید: «ایمان اجباری، مقصود از تکلیف را نقض میکند؛ زیرا خدای تعالی اگر این کار را بکند، دیگر مستحق ثواب و مدح نخواهند بود» (طوسی، بیتا: ج8، ص5) پس ایشان این کار را از خداوند نفی میکند.
در پاسخ به این پرسش میتوانیم بگوییم: وقتی به آیات قرآن مینگریم، دربارة بنی اسرائیل چنین میخوانیم: «وقتی کوه )طور( را بر سر آنان بر افراشتیم، گویی سایبانی بود و گمان بردند که بر آنان فرو خواهد افتاد )و گفتیم:( آنچه به شما دادهایم، با قوت بگیرید و آنچه در آن هست، به خاطر بسپارید، تا تقوا پیشه کنید» (اعراف، 171).
بنا بر مفاد این آیه، خداوند، بنی اسرائیل را مجبور به ایمان و پذیرش دستورهای تورات میکند، هنگامی که آنان به سبب سختی شریعت، از پذیرفتن آن سربازمیزدند. شیخ طوسی ذیل این آیه میگوید: دلیل قرار گرفتن کوه بر آنان این بود که حضرت موسی(ع) وقتی تورات را بر ایشان آورد و از احکام و حدود آن آگاه شدند و سختی عبادت و پذیرش آن را فهمیدند، از پذیرفتن آن امتناع ورزیده و گفتند: این کار بر ما سخت و سنگین است.
پس خداوند، کوه را مانند سایبانی بر روی آنان افراشت و حضرت موسی(ع) به آنان فهماند که اگر تورات را نپذیرید و به دستورهای مطرح شده در آن عمل نکنید، کوه بر شما فرود میآید؛ به همین دلیل آنان تورات را پذیرفتند و خداوند فرود آمدن کوه را از آنان باز داشت (طوسی، همان: ج5، ص25).
میبینیم شیخ طوسی ایمان اجباری درباره بنی اسرائیل را مطرح میکند و هیچ اعتراضی به بی ارزش بودن آن نمیکند یا توجیهی برای آن نمیآورد. در تفسیر نمونه این سؤال مطرح شده است که آیا ایمان آوردن در این حال (کوه طور بالای سر) جنبه اجباری ندارد؟ و پاسخ میدهد « شک نیست که در آن حال، یک نوع اضطرار بر آنان حکومت میکرده؛ ولی مسلما بعد از بر طرف شدن خطر، راه را با اختیار خود میتوانستند انتخاب کنند» (مکارم شیرازی، همان: ج6، ص238).
این مطلب، دربارة ندای آسمانی نیز صادق است؛ یعنی گر چه ندا باعث کرنش ابتدایی همگان میشود، ولی پس از مدتی، هر کس راه خود را انتخاب میکند و این مطلب در روایات اهلبیت(ع) پس از شنیدن ندای ابلیس، مطرح شده است (نعمانی، همان: ص267). بحث اصلی در این نوشتار، بیان ویژگیها و پیامدهای ندای آسمانی و وظیفه مخاطبان در مقابل آن است که در چند محور بیان میشود.
محور اول. ویژگیهای ندای آسمانی
الف. ندا دهنده
احادیثی ندا دهنده را جبرئیل امین(ع) معرفی میکنند (نعمانی، همان: ص262؛ طوسی، 1425: ص454؛ صدوق، 1380: ج2، ص558؛ حسینی، همان: ص708؛ بحرانی، بیتا: ص238). این مطلب با عبارتهای « هی جبرئیل»، «هو صوت جبرئیل» «ینادی به جبرئیل» و… آمده است. این روایات، از نظر سند ضعیف هستند؛ ولی به دلیل تظافر آنها و نداشتن مخالف، میتوان پذیرفت که ندای آسمانی توسط جبرئیل امین(ع) اعلان میشود.
ب. مکان ندای آسمانی
بیشتر احادیث، به آسمانی بودن ندا با عبارتهای مختلف اشاره دارند. در یک روایت، عبارت متفاوتی آمده است: «لایخرج القائم حتی ینادی باسمه من جوف السماء» (نعمانی، همان: ص301). در این حدیث که از امام جعفر صادق(ع) نقل شده است، کلمه«جوف» به آسمان اضافه شده است که اشاره دارد که مکان ندا، وسط آسمان است.
ج. زمان ندای آسمانی
یکی از مباحث مهم و قابل طرح دربارة ندای آسمانی، زمان آن است. این مطلب از چند حیث قابل بررسی است:
یکم. زمان مطرح شده در احادیث برای ندا
زمان آن در احادیثی، ماه مبارک رمضان معرفی شده است. این احادیث با عبارتهای «صیحة فی شهر رمضان»، «یکون الصوت فی شهر رمضان»، «شهرالله تعالی و فیه ینادی باسم صاحبکم و اسم ابیه » و… آمده است (نعمانی، همان: ص262و 266؛ صدوق، همان: ج1، ص597؛ طوسی، همان: ص452و…). میان این روایتها، شش حدیث، زمان ندا را شب بیست و سوم معرفی میکنند و از میان آنها، سه حدیث، بر شب جمعه بودن ندای آسمانی دلالت دارد.
نکتهای که قابل بررسی است، شب یا روز بودن زمان ندا است؛ زیرا کنار روایاتی که زمان ندا را ماه رمضان و در شب معرفی میکرد، روایاتی زمان ندا را اول روز معرفی میکنند. این احادیث با عبارتهای «ینادی مناد من السماء فی اول النهار»و… بر این مطلب دلالت دارد (کلینی، 1405: ج8، ص177؛ صدوق، همان: ج2، ص558؛ طوسی، همان: ص435؛ مفید، 1413: ج2، ص371).
برای جمع این دو دسته از احادیث، فرض هایی قابل طرح است:
فرض اول. شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان، شب قدر است. در روایتی از امام جعفر صادق(ع) آمده است: «شب قدر در هر سال واقع میشود و روز آن مانند شب آن است» (طوسی، 1365: ج4، ص331). بنابر این روز بیست و سوم، جزئی از شب آن حساب شده است و از اول شب بیست و سوم تا غروب روز بیست و سوم، شب قدر به حساب میآید. در این صورت، ندای آسمانی اول روز بیست و سوم واقع میشود که قسمتی از شب قدر است.
فرض دوم. مراد از شب در «لیلة ثلاث و عشرین» و «لیلة جمعة» هنگام طلوع فجر باشد؛ زیرا هنگام طلوع فجر، قدر مشترک میان شب و روز به حساب میآید. در فضیلت نماز صبح، هنگام طلوع فجر چندین روایت نقل شده است و دلیل این فضیلت را حضور ملائکه شب و ملائکه روز مطرح میکنند (کلینی، همان: ج3، ص282؛ صدوق، 1413: ج1، ص211).
بنابر این اگر ندای آسمانی، هنگام طلوع فجر اعلان شود، هم اطلاق «شب بیست و سوم» بر آن صحیح است و هم اطلاق« روز»؛ به ویژه اینکه، احادیث دلالت کننده بر واقع شدن ندای آسمانی در روز، همگی قید «اول النهار» را دارند و اول روز، هنگام طلوع فجراست.
فرض سوم. اختلاف زمان ندای آسمانی، به حساب مکانها است؛ یعنی به دلیل اختلاف افقها. البته ندای آسمانی یکی است و یکبار اعلان میشود؛ ولی یک جا، اول شب بیست و سوم است و یک جا، آخر شب و جای دیگر، اول روز بیست و سوم؛ لذا اختلاف مطرح شده در احادیث، به این دلیل است.
فرض چهارم. تکرار ندای آسمانی است؛ یعنی ندای آسمانی اول، شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان به معرفی نام و نسب حضرت مهدی(عج) میپردازد و ندای آسمانی دوم، اول روز است؛ یعنی اول روز بیست و سوم، ندای دوم به حقانیت علی(ع) و پیروانش اعلان میشود. گویا با اعلان ندای اول، بسیاری از مردم جهان باز حضرت را نمیشناسند؛ ولی با ندای دوم و با توجه به شناختی که از شیعیان دارند، میفهمند که مراد از ندای اول، همان امام دوازدهم شیعیان، حضرت مهدی(عج) است که میآید.
فرض پنجم. تکرار ندای آسمانی است؛ یعنی ندای آسمانی اول، شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان به معرفی نام و نسب حضرت میپردازد و ندای دوم، اول روز است؛ اما روز آن مشخص نیست. احتمال دارد روز قیام حضرت مهدی(عج) در دهم محرم، از کنار کعبه باشد که روایاتی بر این مطلب دلالت میکنند (نعمانی، همان: ص262؛ صدوق، 1380: ج2، ص603؛ حر عاملی، بیتا: ج3، ص570). شواهدی که بر تکرار ندای آسمانی دلالت میکنند، چنینند:
1. محتوای ندای آسمانی شب بیست و سوم با محتوای ندای اول روز فرق دارد. در اولی محتوا، معرفی نام و نسب حضرت مهدی(عج) است و در دومی محتوا، بر حق بودن علی(ع) و شیعیان ایشان یا رستگاری آنان است.
2. احادیثی که بر تکرار ندای آسمانی دلالت میکنند.در این باره دو حدیث را میآوریم:
روایت اول. جابر بن یزید جعفی از امام محمد باقر(ع) ندای جبرئیل امین را سه بار در طول روز مطرح میکند و محتوای ندا را معرفی حضرت مهدی به نام و نسب میداند. البته این حدیث ازجهت سند، ضعیف است و به صورت مرسل در کتب متأخر ذکر شده است (حسینی، همان: ج2، ص732؛ بحرانی، بیتا: ص238) و از حیث دلالت نیز با مدعای ما سازش ندارد؛ زیرا تکرار ندا را سه بارمیداند و آن هم در روز و با یک محتوا.
روایت دوم. حدیث معتبری است که زراره بن اعین از امام جعفر صادق(ع) نقل میکند. در این روایت، زراره میگوید:
شنیدم امام جعفر صادق(ع) فرمود: منادی از آسمان ندا میدهد: «به درستی که فلانی، همان امیر است» و منادی ندا میدهد: «همانا علی و شیعه او همان رستگاران هستند». گفتم: «)با وجود این معجزات( پس چه کسی با حضرت مهدی(عج) نبرد میکند؟» فرمود: «شیطان ندا میدهد: همانا فلانی و شیعه او، همان رستگارانند… (نعمانی، همان: ص272؛ مجلسی، همان: ج52، ص294).
در این حدیث، به زمان ندای آسمانی اشاره نشده است؛ ولی تکرار ندا را ثابت میکند و در مقابل دو ندای آسمانی، یک ندای شیطانی مطرح میشود. این حدیث، با روایات معرفی ندا در شب بیست و سوم و ندای آسمانی در اول روز سازگار است؛ زیرا ندای آسمانی در شب بیست و سوم، معرفی حضرت مهدی(عج) به نام و نسب است و ندای اول در این روایت نیز معرفی حضرت مهدی(عج) است و ندای اول در روز، بیان حقانیت امیرمؤمنان(ع) و شیعیانش یا رستگاری آنان بود و محتوای ندای دوم در این حدیث، حقانیت و رستگاری آنان است.
نظر اندیشوران
یکی از پژوهشگران، قائل به یک ندای آسمانی است و وجود دو ندا را نمیپذیرد. حتی فرق در محتوای ندا را توجیه میکند و قائل به جمع یا کنار گذاشتن یکی از دو محتوا میشود. به هر صورت وی قائل به یک ندای آسمانی و آن هم در بیست و سوم ماه مبارک رمضان است. او مینویسد:
بعد از حمل مطلق بر مقید و مجمل بر مبین، مطالب ذیل به دستمیآید:
1. مراد از ندایی که از امور محتوم است، همان ندای جبرئیل(ع) به نام قائم(عج) است. 2. مراد از ندای بر حق، جز این نیست. 3. صیحه جبرئیل(ع) نیز همین ندا است (صدر، 1412: ص130).
نویسنده دیگری قائل به چندین ندا شده است که عبارتند از: سه ندای آسمانی در ماه رجب، دو ندای آسمانی در ماه مبارک رمضان و دو ندای دیگر در ماه رمضان، و ندای حضرت صاحب الامر(ع) در ماه ذیحجه که همگان میشنوند وندای جبرئیل(ع) در ذیحجه بعد از بیعت و ندای دیگری در روز عاشورا به امارت حضرت و چند ندای دیگر؛ ولی او ندایی را که دارای اهمیت و کثرت اخبار و حتمی بودن میداند، دو ندای آسمانی در ماه مبارک رمضان است. او مینویسد:
اما ندای اول، ندایی است که در شب خواهد بود، در شب بیست و سوم. جبرئیل چنان صیحهای زند که همه عالم بشنوند و خوابیدهها بیدار شوند و همه به فزع در آیند ؛ به این جهت این ندا را «صیحه و فزعه» نیز نامیدهاند… اما ندای دوم، حتمی است. اگر چه اخباری که در خصوص این ندا است، تصریح ندارد که ندا کننده جبرئیل است؛ بلکه )به( همین اندازه که منادی از آسمان ندا خواهد کرد )اکتفا شده است(؛ اما در اخبار مطلقه که در اصل ندا است، تصریح دارد به اینکه ندا کننده جبرئیل است… این ندای دوم، در اول روز است؛ در همان روز بیست و سوم، اما به نام امیرالمؤمنین(ع) (خراسانی، 1384: ص281).
در نوشتار دیگری، تعدد نداهای آسمانی مطرح شده است و آنها از جهت زمان و محتوا، متفاوت معرفی میشود. اما ندای آسمانی در ماه مبارک رمضان را از علایم حتمی میداند. وی میگوید: «از احادیث به دست میآید صیحهای که بیشترین اهمیت را دارد و از علایم حتمی محسوب میشود، آن است که در ماه مبارک رمضان رخ میدهد» (قزوینی، 1380: ص409).
با توجه به قرائنی که بیان شد، به نظر میرسد اگر تکرار ندای آسمانی را بپذیریم، باید به توالی و پشت سر هم بودن دو ندا قائل باشیم؛ به صورتی که یکی به حساب آیند؛ زیرا وقتی ندای ابلیس برابر ندای آسمانی مطرح میشود، در روایات از مخاطبان خواسته شده است که از صدای نخست پیروی کنید و نیامده است که از صدای اول و دوم پیروی کنید. سه حدیث که یکی از آنها از حیث سند معتبر است، با عبارتهای «الصوت الاول» (نعمانی، همان: ص262 و 269)، «النداء الاول» و « المنادی الاول» (همان، ص267؛ بحرانی، همان: ص157) این مطلب را بیان میکنند.
پی نوشت ها:
1. ابن عدی، عبدالله، الکامل، لبنان، دارالفکر، 1409 ق.
2. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، لبنان، دار صادر، بیتا.
3. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، لبنان، دارالمعرفة، بی تا.
4. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، آستان قدس رضوی، 1408ق.
5. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، تبریز، مکتبة بنی هاشمی، 1381ق.
6. اموی دانی، عثمان بن سعید، السنن الواردة فی الفتن، اردن، بیت الافکار الدولیه، بیتا.
7. بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت، 1416ق.
8. بحرانی، هاشم، المحجة فیما نزل فی القائم الحجة، قم، بیجا، بیتا.
9. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، لبنان، دارالکتب العلمیه، 1411 ق.
10. حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، قم، العلمیه، بیتا.
11. حسینی، شرفالدین، تأویل الآیات الظاهره، قم، اسلامی، 1409ق.
12. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، تهران، کتابخانه نینوا، بی تا.
13. خراسانی، جواد، مهدی منتظر، تهران، لاهوت، 1384ش.
14. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الاثر، قم، بیدار، 1401ق.
15. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، لبنان، البلاغ،1419ق.
16. دمشقی، اسماعیل بن عمر بن کثیر، البدایة و النهایة، لبنان، دار الفکر، 1407 ق.
17. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت،دارالمعرفة، بیتا.
18. راوندی، قطب الدین، قصص الانبیاء، مشهد، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، 1409 ق.
19. شیخ صدوق، محمد بن علی بابویه، عیون اخبار الرضا، بیجا، جهان، 1378ق.
20. شیخ صدوق، محمد بن علی بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، قم، سازمان چاپ و نشر دار الحدیث، 1380 ش.
21. شیخ صدوق، محمد بن علی بابویه، من لایحضره الفقیه، قم، اسلامی، 1413ق.
22. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، لبنان، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
23. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التهذیب، تهران، دارالکتب اسلامیه، 1365 ش.
24. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، قم، معارف الاسلامی، 1425 ق.
25. شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، اختصاص، قم،کنگره شیخ مفید، 1413 ق.
26. شیخ مفید، محمد بن محمد نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413 ق.
27. صدر، محمد، تاریخ ما بعد الظهور، لبنان، دارالتعارف للمطبوعات، 1412ق.
28. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسلامی، 1417ق.
29. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، لبنان، دارالتراث، 1387 ق.
30. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تهران، مرتضوی، 1362ش.
31. عاملی، جعفر مرتضی، دراسة فی علامات الظهورو الجزیرة الخضراء، قم، جبل عامل الاسلامی،1412ق.
32. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران، چاپخانه علمیه، 1380 ق.
33.فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، بی جا، دارالهجرة، 1409 ق.
34. قزوینی، محمد کاظم، الامام المهدی(عج) من المهد الی الظهور، قم، محلاتی، 1380 ش.
35. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب، 1404ق.
36. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، لبنان، دار الاضواء، 1405ق.
37. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، لبنان، مؤسسه الوفاء، 1404 ق.
38. مروزی، نعیم بن حماد، الفتن، لبنان، دارالکتب العلیمه، 1423ق.
39. مسعودی، علی بن الحسین، اثبات الوصیّه، لبنان، دارالأضواء، 1409ق.
40. معتزلی، عبدالمجید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، 1404 ق.
41. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتاب اسلامیه، 1374 ش.
42. موسوی اصفهانی، محمد، مکیال المکارم، قم، ایران نگین، 1381 ش.
43. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، قم، مدین، 1426.
منبع: ماهنامه انتظار موعود – شماره 29