حضرت مهدی علیه السلام از دیدگاه امام هادی(ع)
۱۳۹۳/۰۲/۱۳
–
۴۷۴ بازدید
حضرت مهدی علیه السلام از دیدگاه امام هادی(ع)
«هو الذی یجمع الکلم و یتم النعم، و یحق الله به الحق و یزهق الباطل، و هو مهدیکم المنتظر».
«اوست که وحدت کلمه ایجاد کند و نعمتها را کامل گرداند، و خداوند به وسیله ی او حق را پا برجا و باطل را نابود گرداند. هم او مهدی منتظر است».
(امام هادی علیه السلام) (۱) .
«هو الذی یجمع الکلم و یتم النعم، و یحق الله به الحق و یزهق الباطل، و هو مهدیکم المنتظر».
«اوست که وحدت کلمه ایجاد کند و نعمتها را کامل گرداند، و خداوند به وسیله ی او حق را پا برجا و باطل را نابود گرداند. هم او مهدی منتظر است».
(امام هادی علیه السلام) (1) .
با نزدیک شدن میلاد مسعود حضرت بقیة الله ارواحنا فداه رژیم خون آشام عباسی تلاش گسترده ای را آغاز کرده بود که از تولد آن مهر تابان و قبله ی خوبان جلوگیری به عمل آورد، یکی از مهمترین اقدامات انجام شده در این زمینه، انتقال دادن امام هادی علیه السلام به شهر نظامی سامرا بود که در آنجا در داخل پادگان و به صورت زیر نظر زندگی کند، تا هر وقت خداوند به پسرش امام حسن عسکری علیه السلام پسری عنایت کرد، آن را سر ببرند، تا بدین وسیله از طلوع آخرین خورشید امامت جلوگیری کنند. ولی بسیار کور خوانده بودند، زیرا اگر همه ی این اقدامات برای این بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خبر داده است، که خداوند برای امام حسن عسکری علیه السلام فرزندی مرحمت خواهد فرمود: که هلاک همه ی ستمگران به دست او خواهد بود، دیگر تلاش برای جلوگیری از اراده ی الهی بی فائده است. ولی ستمگران برای ادامه ی حکومت چند روزه ی خود برای صرف احتمال هم که باشد به هر جنایتی اقدام می کنند، چنانکه بزرگ جنایتگر دنیای باستان «فرعون» برای جلوگیری از تولد حضرت موسی علیه السلام از هیچ جنایتی دریغ نکرد و سرانجام اراده ی خدا تحقق یافت و موسی علیه السلام در خانه ی فرعون پرورش یافت و دمار از روزگار فرعونیان درآورد. حضرت بقیة الله ارواحنا فداه نیز طبق اراده ی حضرت احدیت در شهر سامرا و در داخل پادگان نظامی، علی رغم آن همه جاسوس و نگهبان، به ویژه جاسوسهای زن، دیده به جهان گشود و در آستین غیبت فرو رفت، تا روزی پس از پایان دوران غیبت ظاهر شود و کاخ ستمگران را بر سرشان فروریزد. انشاءالله.
از این رهگذر رفت و آمد شیعیان به محضر امام هادی علیه السلام زیر نظر نگهبانان نظامی بود و شیعیان کمتر می توانستند با آن حضرت تماس گرفته، حدیث دریافت کنند. در این میان تعدادی از احادیث مربوط به نهضت جهانی حضرت بقیة الله ارواحنا فداه از پیشوای شیعیان، امام هادی علیه السلام نقل شده است، که به قسمتی از آنها تبرک می جوییم:
186- «حضرت عبدالعظیم علیه السلام می فرماید: به خدمت مولی و سرورم حضرت امام هادی علیه السلام رسیدم. چون مرا دید فرمود: مرحبا به تو، ای ابوالقاسم! تو به راستی دوست ما هستی، گفتم: ای فرزند پیامبر! من می خواهم دین خود را بر شما عرضه کنم، اگر مورد پذیرش باشد بر آن استوار بمان، تا هنگامی که خداوند را ملاقات نمایم. فرمود: بازگوی گفتم: من معتقدم که خدای تبارک و تعالی، خداوند یگانه ای است که همانندی ندارد، از دو حد تعطیل و تشبیه به دور است، نه جسم است و نه صورت، نه جوهر است و نه عرض. بلکه اوست که به اجسام جسمیت بخشیده و صورتها را تصویر نموده، اعراض و جواهر را آفریده، پروردگار هر چیزی، صاحب و آفریدگار و پدید آورنده ی هر پدیداریست. حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بنده و فرستاده ی اوست، که به وسیله ی او رسالت خاتمه یافت، دیگر پیامبری بعد از او تا روز قیامت برانگیخته نخواهد شد. آئین او پایان بخش همه ی شریعتهاست، دیگر شریعتی پس از آن تا روز قیامت تشریع نخواهد شد. و معتقدم که پیشوا، خلیفه و ولی امر بعد از او امیرمومنان علی بن ابی طالب علیه السلام است، و سپس: امام حسن، و امام حسین، حضرت علی بن الحسین، حضرت محمد بن علی، حضرت جعفر بن محمد، حضرت موسی بن جعفر، حضرت علی بن موسی، حضرت محمد بن علی علیهما السلام سپس شما هستید، ای سرور و مولای من.
فرمود: و بعد از من پسرم: حسن علیه السلام می باشد ولی بعد از او حال مردم چگونه خواهد بود، در مورد جانشین او؟! گفتم: برای چه؟ فرمود:
– «لانه لا یری شخصه ولا یحل ذکره باسمه، حتی یخرج فیملأ الأرض قسطا و عدلا، کما ملئت جورا و ظلما».
– «زیرا شخص او دیده نمی شود، و یاد کردن او با اسم شریفش روا نخواهد بود تا هنگامی که ظهور کند و جهان را پر از عدل و داد نماید، آن سان که پر از جور و ستم شده باشد».
گفتم: اقرار می کنم و معتقدم که دوست آنان دوست خدا، و دشمن آنها دشمن خدا است. اطاعت آنها اطاعت خدا و معصیت آنها معصیت خداست. و معتقدم که معراج حق است. پرسش در قبر حق است. بهشت و دوزخ حق است. صراط و میزان حق است. رستاخیز بی تردید واقع خواهد شد، هیچ شبهه ای در آن نیست. و خداوند اهل قبور را برخواهد انگیخت. و معتقدم که واجبات بعد از «ولایت» عبارت است از: نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر.
امام هادی علیه السلام فرمود: ای ابوالقاسم! به خدا سوگند، این همان آئینی است که خداوند آن را برای بندگانش پسندیده است. برآن استوار باش، که خداوند ترا در دنیا و آخرت، روی این عقیده ی استوار، ثابت و پای بر جا نماید». (2) .
187- «الخلف من بعدی ابنی الحسن، فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف؟»
– «امام بعد از من پسرم «حسن» می باشد، اما چگونه خواهد بود حال شما در مورد امام بعد از او؟». ابوهاشم جعفری عرض کرد: چرا سرورم؟ خداوند مرا فدای تو سازد. فرمود:
– «لانکم لا ترون شخصه و لا یحل لکم ذکره باسمه».
– «زیرا خود او را نخواهد دید، و یاد کردن او با اسم برای شما روا نخواهد بود». ابو هاشم عرض کرد: پس چگونه از آن حضرت نام ببریم؟
فرمود:
– «قولوا: الحجة من آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم».
– «بگویید: حجت از آل محمد (صلی الله علیه و اله و سلم)». (3) .
188- «صقر بن ابی دلف می گوید: هنگامی که متوکل، مولایم امام هادی علیه السلام را به زندان انداخته بود، دلم برای آقا تنگ شده بود، بیرون رفته بودم شاید خبری از امام علیه السلام به دست آورم. متوکل دربانی داشت، چون مرا دید گفت: ای صقر! اینجا چه کار می کنی؟! گفتم: هیچ، نشسته ام. گفت: نترس، منهم در مذهب تو هستم. حتما آمده ای از حال امام و مولایت مطلع شوی؟ گفتم: آری. گفت: می خواهی آقا را زیارت کنی؟ گفتم: آری. گفت: بنشین تا نامه رسان برود. چون مأمور پست رفت، به غلام خود گفت: دست او را بگیر و به اطاقی که آن سید علوی زندانی است ببر و آزاد بگذار. صقر می گوید: مرا به اطاق آقا برد و گفت: داخل شو. داخل شدم و دیدم امام هادی علیه السلام روی حصیری نشسته، و قبر آماده ای مقابلشان کنده شده. سلام کردم و جوابم فرمود. آنگاه امر به نشستن فرمود و نشستم. فرمود: ای صقر، چه باعث شده که اینجا آمده ای؟ گفتم: سرور من! آمدم که از حال شما مطلع شوم، ولی این قبر را دیدم گریه ام گرفت. فرمود: محزون نباش. آنها نمی توانند نسبت به من ناراحتی ایجاد کنند. گفتم: خدا را شکر. سپس گفتم: سرورم برای من حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که معنای آنرا نمی دانم، فرمود: چیست؟ گفتم: این حدیث است که «لاتعادوا الأیام فتعادیکم»: «ایام را دشمن ندارید، که ایام نیز شما را دشمن بدارند».
فرمود: آری، ایام ما هستیم:
سبت (شنبه) نام مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
احد (یکشنبه) نام مقدس علی (علیه السلام) است.
اثنین (دوشنبه) امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) است.
ثلاثا (سه شنبه) علی بن الحسین، محمد بن علی، و جعفر بن محمد (علیهم السلام) است.
اربعا (چهارشنبه) موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی (علیهم السلام) و من است.
خمیس (پنجشنبه) پسرم حسن (علیه السلام) است.
و جمعه، پسر پسرم می باشد، که اهل حق دور او گرد آیند. و او کسی است که در روی زمین را پر از عدل و داد نماید، آن چنان که پر از جور و ستم شده باشد. این است معنی «ایام» آنها را دشمن ندارید که آنها نیز شما را در روز قیامت دشمن بدارند. سپس فرمود: زود از اینجا برو که برای تو مطمئن نیستم. (4) .
189- «علی بن مهزیار می گوید: به خدمت امام هادی علیه السلام نامه نوشتم و از «فرج» پرسیدم، در جواب نوشت:
– «اذا غاب صاحبکم عن دار الظالمین فتوقعوا الفرج».
– «هنگامی که صاحب شما از جایگاه ستمگران ناپدید شود، منتظر فرج باشید». (5) .
190- «الامام بعدی الحسن ابنی، و بعد الحسن ابنه القائم الذی یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما».
– «امام بعد از من پسرم حسن (علیه السلام) است، و بعد از او پسرش «قائم» است که روی زمین را پر از عدل و داد کند، آنچنان که پر از جور و ستم شده باشد». (6) .
191- «پس از شهادت امام جواد (علیه السلام) شیعیان نامه ای به خدمت امام هادی (علیه السلام) نوشتند و در مورد امر امامت سوال کردند، در پاسخ نوشت:
– «الامرلی مادمت حیا، فاذا نزلت بی مقادیر الله تبارک و تعالی اتاکم الخلف منی، فأنی لکم بالخلف من بعد الخلف».
– «تا من زنده هستم مربوط به من می باشد، چون مقدرات الهی در حق من جاری شد، جانشین من برای شما معین خواهد بود، ولی کجاست جانشین بعد از او؟!». (7) .
192- «صاحب هذا الامر من یقول الناس: لم یولد بعد».
– «صاحب این امر کسی است که مردم می گویند: هنوز چشم به دنیا نگشوده است». (8) .
به طوری که قبلا توضیح دادیم، منظور از «مردم» در این موارد، برادران اهل سنت و جماعت هستند که از سرچشمه ی زلال ولایت محروم مانده اند.
193- «اذا رفع علمکم من بین اظهرکم، فتوقعوا الفرج من تحت ارجلکم».
– «هنگامی که نشانه ی شما از میان شما برود، منتظر فرج باشید از زیر پای خود». (9) .
علامه ی مجلسی در توضیح این حدیث فرموده اند: مراد از «علم» امام معصوم است که حجت خدا و آیت خداست و نشانه ایست که مردم به وسیله ی آن از شاهراه هدایت گم نمی شوند. و منظور از زیر پا، نزدکی آن است، یعنی اگر امام از میان شما برود و از دیدگان شما غائب باشد، دیگر میان شما و فرج فاصله ای نمانده است، دیگر فرج زیر پا افتاده است. آری برای خداوند بسیار نزدیک و آسان است ولی برای دیدگان نگران ما که هر لحظه اش یک سال می گذرد بسیار سخت و دور است. از خداوند توانا می خواهیم که در فرج آن مهر تابان تعجیل فرماید.
194- «لو لا من یبقی بعد غیبة قائمکم من العلماء الداعین الیه، و الدالین علیه، والذابین عن دینه بحجج الله، و المنقذین للضعفاء من عبادالله من شباک ابلیس و مردته، لما بقی احد الا ارتد عن دین الله. و لکنهم یمسکون ازمة قلوب ضعفاء الشیعة، کما یمسک صاحب السفینة سکانها. اولئک هم الأفضلون عند الله عزوجل».
– «در زمان غیبت قائم شما، اگر نبود این دانشمندانی که مردم را به سوی او دعوت می کنند، و به طرف او رهنمون می شوند، و با دلائل و براهین الهی از آئین او دفاع می کنند، و از دست بندگان مستضعف می گیرند و آنها را از دامهای شیطان نجات می دهند، همه ی مردم از دین بیرون می رفتند و به ارتداد می گرائیدند. ولی این رجال دین هستند که رشته ی دلهای ضعفای شیعه را می گیرند، آن چنانکه ناخدای کشتی سکان کشتی را می گیرد. آنهایند که در نزد خدای عزوجل از هر طبقه ای برترند». (10) .
195- «هو الذی یجمع الکلم و یتم النعم، و یحق الله به الحق و یزهق الباطل، و هو مهدیکم المنتظر».
– «اوست که کلمه ی امت را یک جا جمع می کند (وحدت کلمه ایجاد می کند) و نعمتهای الهی را کامل می گرداند. و خداوند به وسیله ی او حق را پا بر جا و باطل را نابود می سازد. هم او مهدی منتظر (سلام الله علیه) است». (11) .
به امید روزی که پرچم حق در سرتاسر گیتی به اهتزاز در آید و همه ی امت اسلامی با «وحدت کلمه» به سوی «کلمه ی توحید» بشتابند و حق در سراسر جهان استوار گردد و باطل از میان مردم رخت بربندد.
پی نوشت ها :
1 – یوم الخلاص، ص 404.
2 – کمال الدین، ص 380 و اعلام الوری، ص 410.
3 – بحارالانوار، ج 51 ص 158 و ارشاد مفید ص 349.
4 – اعلام الوری، ص 411، کفایة الاثر، ص 285.
5 – اثباة الهداة، ج 3 ص 479. و کمال الدین، ص 380.
6 – کفایة الاثر، ص 288 و اعلام الوری، ص 411.
7 – اعلام الوری، ص 411.
8 – بحارالانوار، ج 51 ص 159 و اثباة الهداة، ج 3 ص 479.
9 – کمال الدین، ص 381 و بحارالانوار، ج 51 ص 159.
10 – محجة البیضاء، ج 1 ص 32.
11 – یوم الخلاص، ص 404.
منبع :
یاد مهدی ( محمد خادمی شیرازی )