۱۳۹۳/۰۲/۱۰
–
۱۲۹ بازدید
سلامچه وقت گناهانی که در گذشته کرده ایم ما را در مسیر خودسازی کمک خواهد کرد؟ چطور به بزرگی گناهان قلبا” علم پیدا کنیم؟ چطور همیشه حالت حضور قلب و حس معنوی داشته باشیم؟کسی که در این دنیا از رذایل پاکیزه نگشته چگونه در برزخ یا آخرت پاک خواهد شد؟ یعنی در برزخ و آخرت سیر کمال چگونه است؟ و منظور از این آیه شریفه چیست؟ وَمَن کَانَ فِی هَـذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِیلاً
پرسش شما را در چند بخش پاسخ می دهیم: بخش اول: گناهان مارا از سازندگی وخودسازی باز می دارند ومانع پیشرفت می شوند مگر اینکه شخص از گناه توبه کند وتصمیم به بازسازی اعمالش بگیرد واز گناهان؛ اولا برای «عبرت» در آینده وثانیا برای حالت انکسار وتوجه قلبی به خدا ، بهره بگیرد! اما اینکه چطور همیشه حالت حضور قلب و حس معنوی داشته باشیم؟ اگر شخص بداند که اعمال گذشته وآینده او ، تحت نظر حکیمی خبیر وبصیر است ، همیشه خود را درمحضر اومبیند واز او آنی غافل نخواهد شد.
بخش دوم : راههای ترک وکاهش انگیزه گناه:
یکی از راه های کاهش انگیزه گناه، شناختن باطن گناه می باشد، این شناخت از چند راه حاصل می گردد:
1. از طریق توجه به کلام خداوند متعال که علمش به همه چیز احاطه دارد، او که ظاهر و باطن و ملک و ملکوت در نظرش یکسان است و غیب و شهود برای او مشهود است در قرآن کریم، باطن بسیاری از گناهان را بیان فرموده است مثلاً باطن غیبت را؛ خوردن گوشت برادر مرده می داند. آن جا که می فرماید: «و لا یغتب بعضکم بعضاً ایجب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه» (سوره حجرات، آیة 12).و بعضی از شما بعض دیگر را غیبت نکند آیا دوست دارید، گوشت برادر مردة خویش خورید پس همانا کرامت دارید.
در جائی دیگر خوردن مال یتیم را به خوردن آتش توصیف می کند که «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً» (سوره نساء، آیة 10)، آنانکه اموال یتیمان را به ستمگری می خورند، در حقیقت آنها در شکم خود آتش جهنم فرو می برند و بزودی (به دوزخ) در آتش فروزان خواهند افتاد.
در حقیقت تمام اوامر و نواهی الهی حکایت از مصالح و مفاسدی است که در درون آنها نهفته است و هر چیز که برای روان و جسم آدمی مضرّ است حرام شده است و این امر و نهی از روی رحمت الهی است که مصلحت بندگانش را می خواهد و الا اگر همة مردم کافر گردند به خدا ضرری نمی رسد و در واقع افراد گناهکار خود را از سعادت و رحمت محروم و به بلا گرفتار می سازند. در روایات منقول از ائمه اطهار و رسول مکرم اسلام ـ علیهم آلاف التحیة و السّلام ـ هم، باطن بسیاری از گناهان بیان شده است از جمله امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد باطن نظر به اجنبی می فرماید: «النظرة سهم من سهام ابلیس مسموم، من ترکها لِلّه عزوجل لا لغیره اعقبه الهه ایماناً یجد طعمه(1)» نظر به نامحرم تیری زهر آگین از شیطان است، کسی که آن را تنها بخاطر خدا ترک کند خداوند ایمانی در قلب او جایگزین می کند که لذت آن را بچشد.
و از قرآن کریم و روایات معصومین ـ علیهم السّلام ـ استفاده می شود که جهنم و آتش های سوزان آن و مار و عقربها و انواع عذاب آن باطن همین اعمال حرامی است که انسانها مرتکب می شوند نه چیز دیگر چنانچه در قرآن کریم آمده است که «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً» (سورة آل عمران، آیة 30) روز قیامت روزی است که هر کس آنچه را که از اعمال خیر انجام داده است حاضر می بیند. بنابراین کسی که به خداوند متعال و صدق کلام او ایمان دارد و می داند که نواهی الهی به خاطر مفاسدی است که در آن عمل وجود دارد و قول صادق مصدق را بپذیرد و به حقانیت آن ایمان آورد، کم کم از گناه پرهیز می کند و واقعاً وقتی که مرتکب گناهی می شود می ترسد و از آن بیزار می شود. وقتی که مال حرامی را می خورد گویا گوشت سگ می خورد و به همین خاطر از آن منزجر می گردد.
2. دیدن باطن گناه از راه تقوی؛ کسی که انسانی متقی است و هیچگاه عملی که خلاف تقوی باشد از او سر نمی زند، خداوند به او چشم بصیرت و قلبی آگاه می دهد که باطن امور را مشاهده می کند، بوی تعفن گناه را استشمام می کند. کسی که شامّة او بر اثر سرماخوردگی از کار افتاده است اگر یک غذای مانده که مسموم کننده است و بوی آن تغییر کرده و متعفن شده است را به او بدهند، متوجه خرابی غذا نمی شود و ظاهر زیبای آن را می بیند و از آن غذا میل کرده و بعد از دگرگونی حال و بستری شدن در بیمارستان، برایش روشن می گردد که غذائی که به او داده اند مسموم بوده است، ولی کسی که شامّة قوی دارد وقتی غذای مسموم را به او عرضه می کنند، بوی تعفن غذا، او را از خوردن غذا باز می دارد و با استشمام بوی بد غذا، میل به خوردن را از دست می دهد و از مسمومیت در امان می ماند آنها که از تقوای بالاتری برخوردارند، واقعاً بوی تعفن امور حرام را استشمام می کنند به همین خاطر اصلاً به گناه میل پیدا نمی کند، مثلاً اگر با یک مال غصبی غذائی لذیذ برای آنها تهیه شود، آن را به صورت چرک و خون می بینند و بوی تعفن آن را احسان می کنند و از خوردن آن سرباز می زنند.
بعنوان مثال حضرت علی ـ علیه السّلام ـ باطن رشوه را مانند غذائی می داند که یک افعی، آن را بلعیده باشد، با زهر درون او مخلوط گشته باشد و سپس آن را برگرداننده باشد و اکنون فردی بخواهد، این استفراغ افعی را تناول کند. باطن استفادة ناصواب از بیت المال را چون آهنی گداخته در آتش می داند. برای روشن شدن مسأله به سخنان آن حضرت در (خطبه 224/ و در بعضی نسخ 215) توجه کنیم که: چنین می فرماید: «سوگند به خدا، اگر شب را بر روی خارهای (سعدان) بیدار به سر برم و یا در غلها و زنجیرها بسته و کشیده شوم، برایم محبوبتر است از اینکه خدا و رسولش را در روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم کرده و چیزی از اموال دنیا را غصب نموده باشم. چگونه به کسی ستم روا دارم، آن هم برای جسمی که تار و پودش به سرعت بسوی کهنگی پیش می رود (و از هم می پاشد) و مدتهای طولانی در میان خاکها می ماند. سوگند به خدا عقیل برادرم را دیدم که به شدت فقیر شده بود و از من می خواست که یک «مَن» از گندمهای شما را به او ببخشم، کودکانش را دیدم که از گرسنگی، موهایشان ژولیده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته، گویا صورتشان با نیل رنگ شده بود. عقیل باز هم اصرار کرد و چند بار خواستة خود را تکرار نمود. من به او گوش فرا دادم، خیال کرد من دینم را به او می فروشم و به دلخواه او قدم بر می دارم و از راه و رسم خویش دست می کشم. امّا من برای بیداریش، آهنی را در آتش گداختم آن را به بدنش نزدیک ساختم، تا با حرارت آن عبرت گیرد، ناله ای همچون بیمارانی که از شدت درد می نالند، سر داد و چیزی نمانده بود که از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: هان ای عقیل زنان سوگمند در سوگ تو بگریند، از آهن تفدیده ای که انسانی آن را بصورت بازیچه سرخ کرده ناله می کنی! امّا مرا بسوی آتش می کشانی که خداوند جبار با شعلة خشم و غضبش آن را برافروخته است، تو از این رنج می نالی و من از آن آتش سوزان نالان نشوم؟ از این سرگذشت شگفت آورتر داستان کسی است که نیمه شب ظرفی سر پوشیده پر از حلوای خوش طعم و لذیذ به درب خانة ما آورد ولی این حلوا معجونی بود که من از آن متنفر شدم، گویا آن را با آب دهان مار یا استفراغش خمیر کرده بودند به او گفتم: این صله و پاداش است یا زکات یا صدقه که اینها بر ما خاندان حرام است، گفت نه زکات است و نه صدقه بلکه هدیه است. به او گفتم: زنان بچه مرده بر تو گریه کنند، آیا از طریق آیین خدا وارد شده ای که مرا بفریبی؟ دستگاه ادراکت به هم ریخته؟ یا دیوانه شده ای؟ و یا هذیان می گویی؟ به خدا سوگند که اگر اقلیم های هفتگانه با آنچه در زیر آسمانها است به من بدهند که خداوند را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم، هرگز نخواهم کرد. و این دنیای شما از برگ جویده ای که در دهان ملخی باشد، نزد من خوارتر و بی ارزش تر است علی را با نعمت های فناپذیر و لذتهای نابود شدنی دنیا چه کار!! از به خواب رفتن عقل و لغزشهای قبیح به خدا پناه می بریم و از او یاری می جوئیم»(2)
بنابراین برای پائین آمدن لذت گناه یا از راه ایمان به غیب و تصدیق کلام خدا و معصومین ـ علیهم السّلام ـ که صادقان تصدیق شده اند باید تعبداً بپذیریم که باطن گناه، آلودگی و آتش است و از آن بپرهیزیم یا باید بر اثر مخالفت هوای نفس و طی طریق تقوی به جایی برسیم که خود باطن گناه را ببینیم که این هم بدون طی طریق اوّل امکان پذیر نیست.
و برای آگاهی بیشتر به این کلام امیر بیان توجه کنیم که فرمود: «اذکروا انقطاع اللذّات و بقاء التبعات» (نهج البلاغه، حکمت، 425). بیاد آرید قطع لذتها و بقای مسئولیتهای آن را، که چگونه لذات دنیوی زود گذرند ولی آثار و تبعات آن دامنگیر انسان است و باید پاسخگو باشد. چه انسانهائی که یک قدم پیروی نفس نمودند، و آبرو و حیثیّت آنها برای همیشه در دنیا هم ریخته شد و رسوائی آخرت بسی سخت تر از دنیا است. یاد مرگ هم لذّت گناه را از انسان می ستاند که رسول خدا فرمود: «اذکروا هادم اللذات، قیل ما هو: قال المرت.(3)» اشاره: توجه داشته باشید که آگاهی از عواقب و آثار سوء گناه بر روح و رفتار انسان ما را در ترک گناه یاری می کند.
3. لذت ترک گناه
– گناه، به سبب آن که در مسیر خواسته های نفسانی و وسوسه های شیطانی است، لذت بخش است. از این روست که بسیاری از مردم به سوی گناه کشیده می شوند و ترک گناه برای بسیاری سخت دشوار است. با این همه اگر انسان بداند که با ترک گناه به چه لذتی بزرگ و ماندگارو پایدار می رسد، شاید کم تر گرایش به گناه یابد. امیرمومنان علی(ع) می فرماید: ترک گناه سخت است ولی ترک بهشت سخت تر است؛(غررالحکم، ص 350) زیرا آن حضرت ارزش بهشت و لذت های پایدار و جاودانه اش را می داند و می شناسد؛ چرا که بهشت نوشی بی نیشی است که در لذت های دنیوی هرگز نمی توان آن را یافت؛ زیرا هر نوش دنیایی و شیرینی آن با نیش و تلخی همراه است.
البته برای انسان ترک لذت نقد برای لذت نسیه سخت است؛ چرا که باور مردمان بر این است که غوره نقد به از حلوای نسیه است؛ بنابراین اگر به جای غوره ترش، شیرینی اندک را بچشند، هرگز حاضر نمی شوند تا این حلوای شیرین اندک را به حلوای شیرین بی پایان بدهند. از این جاست که امام صادق(ع) می فرماید: خوشا به حال کسی که به خاطر موعودی که آن را ندیده دست از تمایلات و خواهش های حاضر بردارد.(وسایل الشیعه، ج 11، ص 244) اما اگر انسان بداند که این شکیبایی وصبر در برابر خواهش های نفسانی چه پیامدها و برکاتی دارد، شاید این گونه عمل نکند؛ زیرا بسا شکیبایی یک ساعت که شادمادنی درازی به دنبال دارد و بسا لذت یک ساعتی که اندوهی دراز در پی خواهد داشت(مستدرک الوسایل، ج 2، ص 299) پس اگر انسان بخواهد حسابگرانه نیز بیاندیشد می بایست صبر کوتاه در دنیا را برای دست یابی به لذت بی پایان آخرت ترجیح دهد، تا خوشبختی و سعادت ابدی را درک کند. در حقیقت خوشبخت ترین مردم کسی است که برای لذت باقی از لذت فانی دست بردارد(غررالحکم، ص 198)، ولی افسوس که کم تر عاقل و خردمندی را می توان یافت که این گونه محاسبه کند و چنین به حسابرسی دقیق دست یابد؛ زیرا بسیاری از مردم به ظاهر دلبسته می شوند و حسابرسی را براساس لذت های زودگذر قرار می دهند و به جای لذت پاینده عبادت به لذت کوتاه معصیت رو می آورند. این در حالی است که هیچ عبادتی برتر و زیباتر از ترک شهوات و خواسته های نفسانی نیست(غرر الحکم، ص 351)
– پیامبر گرامی(ص) می فرماید: هفت کس را خداوند در روزی که سایه ای جز سایه او نیست، خود بر سرشان سایه می افکند. یکی از آن هفت کس، مردی است که زنی زیبا و دارای حسب او را به خود می خواهند و مرد بگوید که از پروردگار جهانیان می ترسم.(محجه البضیاء، ج 5، ص 185) یعنی کسی که بر لذت کوتاه چشم پوشد و لذت بهشت رضوان را بخواهد، چنین شخصی حسابرسی عاقل و خردمند است.
– البته برخی می گویند که از این لذت کوتاه بهره می بریم و سپس توبه می کنیم و پاک می شویم چنان که از مادر پاک و پاکیزه زاده شده ایم به طوری که گویی اصلا گناهی انجام نداده ایم، ولی می بایست دانست که ترک گناه، آسان تر از درخواست توبه است، چه بسا ساعتی که اندوهی دراز به همراه دارد.(وسایل الشیعه، ج 11، ص 451) به هر حال، ترک گناه آسان تر از درخواست توبه است(نهج البلاغه، صبحی الصالح ،ص 501)
براساس روایات، اگر انسان در میان دو راهی انجام کار نیک و ترک گناه گرفتار آید، دوری گزیدن از زشتی ها و بدی ها بهتر و سزاوارتر از انجام کار نیک است.(غررالحکم، ص 57)
– البته انسان های سالم و دارای فطرت پاک و خرد سلیم ، گرایش به نیکی ها داشته و بر اساس همین گرایش ذاتی است که از زشتی های گناه گریزان هستند؛ زیرا گناه جز زشتی چیزی نیست و انسان دوستدار زیبایی ها بدان گرایشی ندارد. از این روست که امیرمومنان در جایی دیگر می فرماید: هرکس نیکی ها را دوست داشته باشد، از حرام ها دوری می ورزد؛ زیرا حرام چیزی جز زشتی نیست که انسان طالب نیکی هرگز به آن سو نمی رود.(بحارالانوار، ج 77، ص 419)
– به هر حال، انسان عاقل انسانی است که لذت را در ترک گناه می جوید، چنان که زیبایی ها را در ترک آن می بیند و کار حرام را نه تنها به جهت بد بودن آن بلکه به سبب زشتی آن نیز ترک می کند؛ زیرا برای این افراد اگر چه عقل ایشان حکم می کند که این کار بد است، دل و احساس ایشان نیز حکم می کند که این کار زشت است. بنابراین، هم از نظر عقل و هم از نظر احساسات، گرایشی به گناه ندارند، زیرا آن را هم بد و هم زشت می یابند. این گونه است که از ترک گناه، در همین دنیا نیز لذت می برند، زیرا دوری از بدی ها و زشتی ها برای آنان لذت آفرین است.
– برخى گمان مى کنند که لذت ها منحصر در همین لذت هاى حسى مشترک انسان و حیوان است و لذایذ تصورى عقلى یا وجود ندارند یا در مقایسه با لذت هاى حسى ناچیزند. البته چنان که دانشمندان علم روانشناسى نیز گفته اند، لذایذ معنوى وجود داشته و نیز میزان اثر گذارى بالاترى از لذایذ جسمى دارند، ولى فقط کسانى مى توانند به درک آن برسند که روح و روان را از گناه و رذایل پاک کرده باشند. این لذت به لذت ترک گناه تعبیر مى شود.
اگر لذّت ترک لذت بدانى————————- دگر لذت نفس لذت نخوانى
سفرهاى علوى کند مرغ روحت ———————-گر از چند آزمایش آن را پرانى
– تنها راه درک لذایذ معنوى ، ترک انس با دنیا و گناه و به جاى آن انس گرفتن با دعا و نماز و کمک به محرومین و مستضعفین است . بدترین جزا و عذابى که خداوند براى گناهکار در نظر گرفته محروم شدن از حلاوت عبادت است .
– در حدیث قدسى آمده است که مردى به نزد موسى بن عمران علیه السلام آمد و گفت : به خدایت بگو من شخص گناه کارى هستم . چرا مرا عذاب نمى کند؟ خداوند فرمود: اى موسى ! به او بگو من بدترین بلا را بر سر تو آورده ام و تو را به بدترین عذاب دچار کرده ام (و تو نمى دانى ) و آن عذاب این است که شیرینى و حلاوت یاد و ذکر و مناجات مرا نمى چشى . نظیر همین احادیث در داستان پیامبران در خصوص حضرت شعیب است که مولوى آن را به نظم درآورده است :
آن یکى مى گفت در عهد شعیب ——————که خدا از من بسى دیدست عیب
چند دید از من گناه و جرم ها——————– وز کرم یزدان نمى گیرد مرا
حق تعالى گفت در گوش شعیب ——————-در جواب او فصیح از راه غیب
چند گیرم و تو بى خبر————————- در سلاسل مانده اى پا تا به سر
– همچنین از امام صادق علیه السلام روایتى نقل شده است که خلاصه روایت را صاحب کتاب«المراقبات » چنین آورده است :«هنگام نماز به قلبت نگاه کن ، اگر شیرینى عبادت را در آن مى یابى و دلت به مناجات با او شاد است ، بدان که در تکبیرت راست گفته اى ، ولى اگر لذت مناجات را در خود ندیده اى ، این دلیل بر آن است که در تکبیرت دروغ گفته اى و دلیل رانده شدن تو از درگاه خدا است.» با توجه به مفاد این حدیث هر کس به راحتى مى تواند خود را بسنجد که آیا به مقام ترک لذت گناه و درک لذت مناجات رسیده است یا خیر؟
یادی ازاردوگاه موصل 4 و چشم پوشی از گناه
– اردوگاه موصل 4 بود. عراقی ها در یکی از زندان ها فیلم مبتذل گذاشتند تا هم آزاده ها را اذیت کنند و هم اگر بتوانند به خیال خودشان، ایمان آنها را تضعیف کنند. همه آزادگان چشمهایشان را می بندند تا آن فیلم مبتذل را نبینند. تا آن صحنه های مستهجن و مبتذل را نبینند. چرا که دیدنش، هم موجب نارضایتی پروردگار است؛ هم از ایمان و از حیا و از نجابت انسان، ناخودآگاه و ناخواسته کم می کند و تاثیر بدی روی رفتار و افکار و اخلاق و ایمان خواهد داشت. رزمنده ها چشمهایشان را بسته بودند و عراقی ها با حرف زدن و با تهدید و هر چه کردند نتوانستند آنها را وادار به تماشا کنند. لذا با باتوم افتادند با جان این آزدگان. و برای زمان طولانی آنها را به جرم تماشا نکردن آن فیلم مبتذل با باتوم زدند. به چشم بعضی از اینها آنقدر باتوم زدند که از چشم هایشان خون جاری شد.
و در این زمانه، جوان ها دنبال جای خلوت می گردند تا در کمال آرامش بتوانند عکس مستهجن و فیلم مبتذل تماشا کنند. آنجا، چشمانشان پر ازخون می شد چون نمی خواستند چشمشان را به گناه آلوده کنند؛ ولی برای بعضی دیگر، چشم ها از گناه پر شده. گناه عادی شده، دیدن صحنه های مبتذل و غیر اخلاقی و نگاه به نامحرم از فیلم گرفته تا عکس و تا شخص زنده عادی شده. قباحت گناه، از بین رفته. و برای هر گناهی توجیهی هست. کسی به قل للمومنون یغضوا ابصارهم و قل للمومنات یغضضن ابصارهن، توجهی نمی کند. دیگر خدا در اولویت نیست!… گناه کردن، حرف اول را می زند. این کجا و آن کجا. ببین تفاوت از کجاست تا به کجا …
کلامی هم،ازآقای شخ جعفر مجتهدی :
در ایام نوجوانی که به مدرسه میرفتم در بین راه به فقرا کمک میکردم. یک روز که از مدرسه بر میگشتم در بین راه پیرزنی را دیدم که مقداری اسباب و اثاثیه در دست دارد او از من خواهش کرد که کمکش کنم و اثاثیه را به من داده و از جلو حرکت کرد تا به منزلی رسیدیم، سپس درب را باز کرده و وارد خانه شد.من نیز همراه او داخل شدم، که ناگهان درب بسته شد و با چند دختر جوان روبرو شدم، آنها گفتند: شما به یوسف تبریز مشهور هستید و ما از شما خواستههایی داریم که اگر انجام ندهید کوس رسوایی شما را خواهیم زد.
ایشان میفرمودند:یک لحظه تأمل کرده و نگاهی به اطراف انداختم، ناگهان چشمم به پلههایی افتاد که به بام منتهی میشد، بلافاصله با سرعت به طرف پله دویده و به پشت بام رفتم، آنها هم به دنبال من به پشت بام آمدند.با اینکه ساختمان سه طبقه عظیمی بود و دیوارهای بلندی داشت، با گفتن یک یا علی، بی درنگ از پشت بام خود را به داخل باغی که جنب خانه قرار داشت پرتاب کردم. همینکه در حال سقوط بودم دو دست زیر کف پاهایم قرار گرفت و مرا به آرامی پایین آورد. ایشان فرمودند: از آن موقع تا الان پاهایم را بر زمین نگذاشتهام و هنوز روی آن دستها راه میروم…
بخش سوم : کسی که در این دنیا از رذایل پاکیزه نگشته چگونه در برزخ یا آخرت پاک خواهد شد؟
با توجه به مطالب بالا؛اگرتوانست خود را در این دنیا پاک کند که خوش به سعادتش والا در برزخ ، صورت اعمالش برای او مجسم شده واورا در عذاب موقت قرار می دهند واگر عقایدش صحیح واستوار باشد ، همین عذابهای برزخی موجب پاک شدنش از اعمال ناصوابش خواهد شد ! و در آخرت وروز حساب وکتاب به اندازه اعمال فاسدی که کرده ، به خاطر عقاید صحیحش ، فقط ادامه وتتمه عذاب برزخش ، عذاب خواهد دید ولی چقدرعذاب؟ نمی دانیم! واینکه هر گناهی چقدر عذاب داشته باشد واینکه چند مدت؟! ولی این را می دانیم که شیعه محمد وآل محمد صلوات الله علیهم در جهنم خالد وجاودان نخواهد بود وهمین شیعه گریش او را بالاخره از عذاب همیشگی، نجات خواهد داد!
وهمین عذابهای برزخ وجهنم است که ، در واقع موجب کمال ورشد او می شود و وقتی به اندازه گناهانش عذاب دید، زمینه رشد ورفتن او به بهشت ، فراهم می شود!
بخش چهارم : منظور از این آیه شریفه چیست؟ وَمَن کَانَ فِی هَـذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِیلاً
توجه دارید که این آیه درسوره اسراء آیات 70 تا 72 آمده است:
وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ …(70) یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً (71) وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِیلاً (72)
ما بنى آدم را گرامى داشتیم و … و از انواع روزیهاى پاکیزه به آنها روزى دادیم، و بر بسیارى از خلق خود برترى بخشیدیم. – به یاد آورید روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان مى خوانیم، آنها که نامه عملشان به دست راستشان است آن را (با شادى و سرور) مى خوانند و سر سوزنى به آنها ظلم و ستم نمى شود. – اما آنها که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بودند در آنجا نیز نابینا هستند و گمراه تر!
مشاهده می شود که نشانه نابینا بودن در این دنیا ،نگرویدن به پیشوای حق وپیروی کردن از پیشوایان باطل است، وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِیلًا مقابله میان فى هذه و فى الآخرة مى رساند که مقصود از هذه همین زندگى دنیا است، هم چنان که بودن سیاق آیه در مقام بیان یکسانى و مطابقت دنیا با آخرت دلیل بر این است که مراد از کورى آخرت کورى چشم نیست، بلکه نداشتن بصیرت و دیده باطنى است، و همچنین مقصود از کورى در دنیا هم همین است هم چنان که در جاى دیگر این کورى را، کورى بصیرت معنا کرده و فرموده فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ – و نیز مؤید این معنا قرار گرفتن أَضَلُّ سَبِیلًا بعد از کورى آخرت است که مى رساند مقصود از آن گمراهى و بى بصیرتى است.
پس معناى آیه این است که هر که در این نشاه یعنى زندگى دنیا امام حق را نشناسد و راه حق نپیماید، چنین کسى در آخرت سعادت و رستگارى را نمى بیند و راه به سوى آمرزش نمى برد.
این مطلب در محل خود ثابت شده که عقاید و اخلاق انسان مادامى که بحدّ ملکه راسخه نرسد در دار دنیا قابل تغییر و تبدیل است ، ولى پس از مردن دیگر قابل تغییر نیست و با همان ملکه اى که از دنیا رفته ثابت و مستدام میماند وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى و لذا ثواب یا عقاب او هم دائمى خواهد بود و از اینجهت فرمودند «الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل» و فرمودند (الدنیا مزرعة الاخرة) یعنى دنیا کشتزارى است که هر بذرى در آن بپاشى در آخرت درو خواهى کرد و هر چیزى که از مرحله قابلیت بفعلیت رسید دیگر قابل تغییر نخواهد بود.
منابعی برای مطالعه بیشتر:
1. قلب سلیم، شهید دستغیب، دار الکتاب الاسلامیه، ج 1، ص 267، تهران 1351.
2. مراحل اخلاق، آیة الله جوادی آملی، مؤسسة اسراء
پاورقی ها:
(1) . من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 11، الصدوق ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، تهران مکتبة الصدوق، 1351 ـ 1353.
(2) . ترجمه آیة الله مکارم شیرازی. (3). بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 6، ص 133، روایت 32، باب 4.
بخش دوم : راههای ترک وکاهش انگیزه گناه:
یکی از راه های کاهش انگیزه گناه، شناختن باطن گناه می باشد، این شناخت از چند راه حاصل می گردد:
1. از طریق توجه به کلام خداوند متعال که علمش به همه چیز احاطه دارد، او که ظاهر و باطن و ملک و ملکوت در نظرش یکسان است و غیب و شهود برای او مشهود است در قرآن کریم، باطن بسیاری از گناهان را بیان فرموده است مثلاً باطن غیبت را؛ خوردن گوشت برادر مرده می داند. آن جا که می فرماید: «و لا یغتب بعضکم بعضاً ایجب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه» (سوره حجرات، آیة 12).و بعضی از شما بعض دیگر را غیبت نکند آیا دوست دارید، گوشت برادر مردة خویش خورید پس همانا کرامت دارید.
در جائی دیگر خوردن مال یتیم را به خوردن آتش توصیف می کند که «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً» (سوره نساء، آیة 10)، آنانکه اموال یتیمان را به ستمگری می خورند، در حقیقت آنها در شکم خود آتش جهنم فرو می برند و بزودی (به دوزخ) در آتش فروزان خواهند افتاد.
در حقیقت تمام اوامر و نواهی الهی حکایت از مصالح و مفاسدی است که در درون آنها نهفته است و هر چیز که برای روان و جسم آدمی مضرّ است حرام شده است و این امر و نهی از روی رحمت الهی است که مصلحت بندگانش را می خواهد و الا اگر همة مردم کافر گردند به خدا ضرری نمی رسد و در واقع افراد گناهکار خود را از سعادت و رحمت محروم و به بلا گرفتار می سازند. در روایات منقول از ائمه اطهار و رسول مکرم اسلام ـ علیهم آلاف التحیة و السّلام ـ هم، باطن بسیاری از گناهان بیان شده است از جمله امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد باطن نظر به اجنبی می فرماید: «النظرة سهم من سهام ابلیس مسموم، من ترکها لِلّه عزوجل لا لغیره اعقبه الهه ایماناً یجد طعمه(1)» نظر به نامحرم تیری زهر آگین از شیطان است، کسی که آن را تنها بخاطر خدا ترک کند خداوند ایمانی در قلب او جایگزین می کند که لذت آن را بچشد.
و از قرآن کریم و روایات معصومین ـ علیهم السّلام ـ استفاده می شود که جهنم و آتش های سوزان آن و مار و عقربها و انواع عذاب آن باطن همین اعمال حرامی است که انسانها مرتکب می شوند نه چیز دیگر چنانچه در قرآن کریم آمده است که «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً» (سورة آل عمران، آیة 30) روز قیامت روزی است که هر کس آنچه را که از اعمال خیر انجام داده است حاضر می بیند. بنابراین کسی که به خداوند متعال و صدق کلام او ایمان دارد و می داند که نواهی الهی به خاطر مفاسدی است که در آن عمل وجود دارد و قول صادق مصدق را بپذیرد و به حقانیت آن ایمان آورد، کم کم از گناه پرهیز می کند و واقعاً وقتی که مرتکب گناهی می شود می ترسد و از آن بیزار می شود. وقتی که مال حرامی را می خورد گویا گوشت سگ می خورد و به همین خاطر از آن منزجر می گردد.
2. دیدن باطن گناه از راه تقوی؛ کسی که انسانی متقی است و هیچگاه عملی که خلاف تقوی باشد از او سر نمی زند، خداوند به او چشم بصیرت و قلبی آگاه می دهد که باطن امور را مشاهده می کند، بوی تعفن گناه را استشمام می کند. کسی که شامّة او بر اثر سرماخوردگی از کار افتاده است اگر یک غذای مانده که مسموم کننده است و بوی آن تغییر کرده و متعفن شده است را به او بدهند، متوجه خرابی غذا نمی شود و ظاهر زیبای آن را می بیند و از آن غذا میل کرده و بعد از دگرگونی حال و بستری شدن در بیمارستان، برایش روشن می گردد که غذائی که به او داده اند مسموم بوده است، ولی کسی که شامّة قوی دارد وقتی غذای مسموم را به او عرضه می کنند، بوی تعفن غذا، او را از خوردن غذا باز می دارد و با استشمام بوی بد غذا، میل به خوردن را از دست می دهد و از مسمومیت در امان می ماند آنها که از تقوای بالاتری برخوردارند، واقعاً بوی تعفن امور حرام را استشمام می کنند به همین خاطر اصلاً به گناه میل پیدا نمی کند، مثلاً اگر با یک مال غصبی غذائی لذیذ برای آنها تهیه شود، آن را به صورت چرک و خون می بینند و بوی تعفن آن را احسان می کنند و از خوردن آن سرباز می زنند.
بعنوان مثال حضرت علی ـ علیه السّلام ـ باطن رشوه را مانند غذائی می داند که یک افعی، آن را بلعیده باشد، با زهر درون او مخلوط گشته باشد و سپس آن را برگرداننده باشد و اکنون فردی بخواهد، این استفراغ افعی را تناول کند. باطن استفادة ناصواب از بیت المال را چون آهنی گداخته در آتش می داند. برای روشن شدن مسأله به سخنان آن حضرت در (خطبه 224/ و در بعضی نسخ 215) توجه کنیم که: چنین می فرماید: «سوگند به خدا، اگر شب را بر روی خارهای (سعدان) بیدار به سر برم و یا در غلها و زنجیرها بسته و کشیده شوم، برایم محبوبتر است از اینکه خدا و رسولش را در روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم کرده و چیزی از اموال دنیا را غصب نموده باشم. چگونه به کسی ستم روا دارم، آن هم برای جسمی که تار و پودش به سرعت بسوی کهنگی پیش می رود (و از هم می پاشد) و مدتهای طولانی در میان خاکها می ماند. سوگند به خدا عقیل برادرم را دیدم که به شدت فقیر شده بود و از من می خواست که یک «مَن» از گندمهای شما را به او ببخشم، کودکانش را دیدم که از گرسنگی، موهایشان ژولیده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته، گویا صورتشان با نیل رنگ شده بود. عقیل باز هم اصرار کرد و چند بار خواستة خود را تکرار نمود. من به او گوش فرا دادم، خیال کرد من دینم را به او می فروشم و به دلخواه او قدم بر می دارم و از راه و رسم خویش دست می کشم. امّا من برای بیداریش، آهنی را در آتش گداختم آن را به بدنش نزدیک ساختم، تا با حرارت آن عبرت گیرد، ناله ای همچون بیمارانی که از شدت درد می نالند، سر داد و چیزی نمانده بود که از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: هان ای عقیل زنان سوگمند در سوگ تو بگریند، از آهن تفدیده ای که انسانی آن را بصورت بازیچه سرخ کرده ناله می کنی! امّا مرا بسوی آتش می کشانی که خداوند جبار با شعلة خشم و غضبش آن را برافروخته است، تو از این رنج می نالی و من از آن آتش سوزان نالان نشوم؟ از این سرگذشت شگفت آورتر داستان کسی است که نیمه شب ظرفی سر پوشیده پر از حلوای خوش طعم و لذیذ به درب خانة ما آورد ولی این حلوا معجونی بود که من از آن متنفر شدم، گویا آن را با آب دهان مار یا استفراغش خمیر کرده بودند به او گفتم: این صله و پاداش است یا زکات یا صدقه که اینها بر ما خاندان حرام است، گفت نه زکات است و نه صدقه بلکه هدیه است. به او گفتم: زنان بچه مرده بر تو گریه کنند، آیا از طریق آیین خدا وارد شده ای که مرا بفریبی؟ دستگاه ادراکت به هم ریخته؟ یا دیوانه شده ای؟ و یا هذیان می گویی؟ به خدا سوگند که اگر اقلیم های هفتگانه با آنچه در زیر آسمانها است به من بدهند که خداوند را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم، هرگز نخواهم کرد. و این دنیای شما از برگ جویده ای که در دهان ملخی باشد، نزد من خوارتر و بی ارزش تر است علی را با نعمت های فناپذیر و لذتهای نابود شدنی دنیا چه کار!! از به خواب رفتن عقل و لغزشهای قبیح به خدا پناه می بریم و از او یاری می جوئیم»(2)
بنابراین برای پائین آمدن لذت گناه یا از راه ایمان به غیب و تصدیق کلام خدا و معصومین ـ علیهم السّلام ـ که صادقان تصدیق شده اند باید تعبداً بپذیریم که باطن گناه، آلودگی و آتش است و از آن بپرهیزیم یا باید بر اثر مخالفت هوای نفس و طی طریق تقوی به جایی برسیم که خود باطن گناه را ببینیم که این هم بدون طی طریق اوّل امکان پذیر نیست.
و برای آگاهی بیشتر به این کلام امیر بیان توجه کنیم که فرمود: «اذکروا انقطاع اللذّات و بقاء التبعات» (نهج البلاغه، حکمت، 425). بیاد آرید قطع لذتها و بقای مسئولیتهای آن را، که چگونه لذات دنیوی زود گذرند ولی آثار و تبعات آن دامنگیر انسان است و باید پاسخگو باشد. چه انسانهائی که یک قدم پیروی نفس نمودند، و آبرو و حیثیّت آنها برای همیشه در دنیا هم ریخته شد و رسوائی آخرت بسی سخت تر از دنیا است. یاد مرگ هم لذّت گناه را از انسان می ستاند که رسول خدا فرمود: «اذکروا هادم اللذات، قیل ما هو: قال المرت.(3)» اشاره: توجه داشته باشید که آگاهی از عواقب و آثار سوء گناه بر روح و رفتار انسان ما را در ترک گناه یاری می کند.
3. لذت ترک گناه
– گناه، به سبب آن که در مسیر خواسته های نفسانی و وسوسه های شیطانی است، لذت بخش است. از این روست که بسیاری از مردم به سوی گناه کشیده می شوند و ترک گناه برای بسیاری سخت دشوار است. با این همه اگر انسان بداند که با ترک گناه به چه لذتی بزرگ و ماندگارو پایدار می رسد، شاید کم تر گرایش به گناه یابد. امیرمومنان علی(ع) می فرماید: ترک گناه سخت است ولی ترک بهشت سخت تر است؛(غررالحکم، ص 350) زیرا آن حضرت ارزش بهشت و لذت های پایدار و جاودانه اش را می داند و می شناسد؛ چرا که بهشت نوشی بی نیشی است که در لذت های دنیوی هرگز نمی توان آن را یافت؛ زیرا هر نوش دنیایی و شیرینی آن با نیش و تلخی همراه است.
البته برای انسان ترک لذت نقد برای لذت نسیه سخت است؛ چرا که باور مردمان بر این است که غوره نقد به از حلوای نسیه است؛ بنابراین اگر به جای غوره ترش، شیرینی اندک را بچشند، هرگز حاضر نمی شوند تا این حلوای شیرین اندک را به حلوای شیرین بی پایان بدهند. از این جاست که امام صادق(ع) می فرماید: خوشا به حال کسی که به خاطر موعودی که آن را ندیده دست از تمایلات و خواهش های حاضر بردارد.(وسایل الشیعه، ج 11، ص 244) اما اگر انسان بداند که این شکیبایی وصبر در برابر خواهش های نفسانی چه پیامدها و برکاتی دارد، شاید این گونه عمل نکند؛ زیرا بسا شکیبایی یک ساعت که شادمادنی درازی به دنبال دارد و بسا لذت یک ساعتی که اندوهی دراز در پی خواهد داشت(مستدرک الوسایل، ج 2، ص 299) پس اگر انسان بخواهد حسابگرانه نیز بیاندیشد می بایست صبر کوتاه در دنیا را برای دست یابی به لذت بی پایان آخرت ترجیح دهد، تا خوشبختی و سعادت ابدی را درک کند. در حقیقت خوشبخت ترین مردم کسی است که برای لذت باقی از لذت فانی دست بردارد(غررالحکم، ص 198)، ولی افسوس که کم تر عاقل و خردمندی را می توان یافت که این گونه محاسبه کند و چنین به حسابرسی دقیق دست یابد؛ زیرا بسیاری از مردم به ظاهر دلبسته می شوند و حسابرسی را براساس لذت های زودگذر قرار می دهند و به جای لذت پاینده عبادت به لذت کوتاه معصیت رو می آورند. این در حالی است که هیچ عبادتی برتر و زیباتر از ترک شهوات و خواسته های نفسانی نیست(غرر الحکم، ص 351)
– پیامبر گرامی(ص) می فرماید: هفت کس را خداوند در روزی که سایه ای جز سایه او نیست، خود بر سرشان سایه می افکند. یکی از آن هفت کس، مردی است که زنی زیبا و دارای حسب او را به خود می خواهند و مرد بگوید که از پروردگار جهانیان می ترسم.(محجه البضیاء، ج 5، ص 185) یعنی کسی که بر لذت کوتاه چشم پوشد و لذت بهشت رضوان را بخواهد، چنین شخصی حسابرسی عاقل و خردمند است.
– البته برخی می گویند که از این لذت کوتاه بهره می بریم و سپس توبه می کنیم و پاک می شویم چنان که از مادر پاک و پاکیزه زاده شده ایم به طوری که گویی اصلا گناهی انجام نداده ایم، ولی می بایست دانست که ترک گناه، آسان تر از درخواست توبه است، چه بسا ساعتی که اندوهی دراز به همراه دارد.(وسایل الشیعه، ج 11، ص 451) به هر حال، ترک گناه آسان تر از درخواست توبه است(نهج البلاغه، صبحی الصالح ،ص 501)
براساس روایات، اگر انسان در میان دو راهی انجام کار نیک و ترک گناه گرفتار آید، دوری گزیدن از زشتی ها و بدی ها بهتر و سزاوارتر از انجام کار نیک است.(غررالحکم، ص 57)
– البته انسان های سالم و دارای فطرت پاک و خرد سلیم ، گرایش به نیکی ها داشته و بر اساس همین گرایش ذاتی است که از زشتی های گناه گریزان هستند؛ زیرا گناه جز زشتی چیزی نیست و انسان دوستدار زیبایی ها بدان گرایشی ندارد. از این روست که امیرمومنان در جایی دیگر می فرماید: هرکس نیکی ها را دوست داشته باشد، از حرام ها دوری می ورزد؛ زیرا حرام چیزی جز زشتی نیست که انسان طالب نیکی هرگز به آن سو نمی رود.(بحارالانوار، ج 77، ص 419)
– به هر حال، انسان عاقل انسانی است که لذت را در ترک گناه می جوید، چنان که زیبایی ها را در ترک آن می بیند و کار حرام را نه تنها به جهت بد بودن آن بلکه به سبب زشتی آن نیز ترک می کند؛ زیرا برای این افراد اگر چه عقل ایشان حکم می کند که این کار بد است، دل و احساس ایشان نیز حکم می کند که این کار زشت است. بنابراین، هم از نظر عقل و هم از نظر احساسات، گرایشی به گناه ندارند، زیرا آن را هم بد و هم زشت می یابند. این گونه است که از ترک گناه، در همین دنیا نیز لذت می برند، زیرا دوری از بدی ها و زشتی ها برای آنان لذت آفرین است.
– برخى گمان مى کنند که لذت ها منحصر در همین لذت هاى حسى مشترک انسان و حیوان است و لذایذ تصورى عقلى یا وجود ندارند یا در مقایسه با لذت هاى حسى ناچیزند. البته چنان که دانشمندان علم روانشناسى نیز گفته اند، لذایذ معنوى وجود داشته و نیز میزان اثر گذارى بالاترى از لذایذ جسمى دارند، ولى فقط کسانى مى توانند به درک آن برسند که روح و روان را از گناه و رذایل پاک کرده باشند. این لذت به لذت ترک گناه تعبیر مى شود.
اگر لذّت ترک لذت بدانى————————- دگر لذت نفس لذت نخوانى
سفرهاى علوى کند مرغ روحت ———————-گر از چند آزمایش آن را پرانى
– تنها راه درک لذایذ معنوى ، ترک انس با دنیا و گناه و به جاى آن انس گرفتن با دعا و نماز و کمک به محرومین و مستضعفین است . بدترین جزا و عذابى که خداوند براى گناهکار در نظر گرفته محروم شدن از حلاوت عبادت است .
– در حدیث قدسى آمده است که مردى به نزد موسى بن عمران علیه السلام آمد و گفت : به خدایت بگو من شخص گناه کارى هستم . چرا مرا عذاب نمى کند؟ خداوند فرمود: اى موسى ! به او بگو من بدترین بلا را بر سر تو آورده ام و تو را به بدترین عذاب دچار کرده ام (و تو نمى دانى ) و آن عذاب این است که شیرینى و حلاوت یاد و ذکر و مناجات مرا نمى چشى . نظیر همین احادیث در داستان پیامبران در خصوص حضرت شعیب است که مولوى آن را به نظم درآورده است :
آن یکى مى گفت در عهد شعیب ——————که خدا از من بسى دیدست عیب
چند دید از من گناه و جرم ها——————– وز کرم یزدان نمى گیرد مرا
حق تعالى گفت در گوش شعیب ——————-در جواب او فصیح از راه غیب
چند گیرم و تو بى خبر————————- در سلاسل مانده اى پا تا به سر
– همچنین از امام صادق علیه السلام روایتى نقل شده است که خلاصه روایت را صاحب کتاب«المراقبات » چنین آورده است :«هنگام نماز به قلبت نگاه کن ، اگر شیرینى عبادت را در آن مى یابى و دلت به مناجات با او شاد است ، بدان که در تکبیرت راست گفته اى ، ولى اگر لذت مناجات را در خود ندیده اى ، این دلیل بر آن است که در تکبیرت دروغ گفته اى و دلیل رانده شدن تو از درگاه خدا است.» با توجه به مفاد این حدیث هر کس به راحتى مى تواند خود را بسنجد که آیا به مقام ترک لذت گناه و درک لذت مناجات رسیده است یا خیر؟
یادی ازاردوگاه موصل 4 و چشم پوشی از گناه
– اردوگاه موصل 4 بود. عراقی ها در یکی از زندان ها فیلم مبتذل گذاشتند تا هم آزاده ها را اذیت کنند و هم اگر بتوانند به خیال خودشان، ایمان آنها را تضعیف کنند. همه آزادگان چشمهایشان را می بندند تا آن فیلم مبتذل را نبینند. تا آن صحنه های مستهجن و مبتذل را نبینند. چرا که دیدنش، هم موجب نارضایتی پروردگار است؛ هم از ایمان و از حیا و از نجابت انسان، ناخودآگاه و ناخواسته کم می کند و تاثیر بدی روی رفتار و افکار و اخلاق و ایمان خواهد داشت. رزمنده ها چشمهایشان را بسته بودند و عراقی ها با حرف زدن و با تهدید و هر چه کردند نتوانستند آنها را وادار به تماشا کنند. لذا با باتوم افتادند با جان این آزدگان. و برای زمان طولانی آنها را به جرم تماشا نکردن آن فیلم مبتذل با باتوم زدند. به چشم بعضی از اینها آنقدر باتوم زدند که از چشم هایشان خون جاری شد.
و در این زمانه، جوان ها دنبال جای خلوت می گردند تا در کمال آرامش بتوانند عکس مستهجن و فیلم مبتذل تماشا کنند. آنجا، چشمانشان پر ازخون می شد چون نمی خواستند چشمشان را به گناه آلوده کنند؛ ولی برای بعضی دیگر، چشم ها از گناه پر شده. گناه عادی شده، دیدن صحنه های مبتذل و غیر اخلاقی و نگاه به نامحرم از فیلم گرفته تا عکس و تا شخص زنده عادی شده. قباحت گناه، از بین رفته. و برای هر گناهی توجیهی هست. کسی به قل للمومنون یغضوا ابصارهم و قل للمومنات یغضضن ابصارهن، توجهی نمی کند. دیگر خدا در اولویت نیست!… گناه کردن، حرف اول را می زند. این کجا و آن کجا. ببین تفاوت از کجاست تا به کجا …
کلامی هم،ازآقای شخ جعفر مجتهدی :
در ایام نوجوانی که به مدرسه میرفتم در بین راه به فقرا کمک میکردم. یک روز که از مدرسه بر میگشتم در بین راه پیرزنی را دیدم که مقداری اسباب و اثاثیه در دست دارد او از من خواهش کرد که کمکش کنم و اثاثیه را به من داده و از جلو حرکت کرد تا به منزلی رسیدیم، سپس درب را باز کرده و وارد خانه شد.من نیز همراه او داخل شدم، که ناگهان درب بسته شد و با چند دختر جوان روبرو شدم، آنها گفتند: شما به یوسف تبریز مشهور هستید و ما از شما خواستههایی داریم که اگر انجام ندهید کوس رسوایی شما را خواهیم زد.
ایشان میفرمودند:یک لحظه تأمل کرده و نگاهی به اطراف انداختم، ناگهان چشمم به پلههایی افتاد که به بام منتهی میشد، بلافاصله با سرعت به طرف پله دویده و به پشت بام رفتم، آنها هم به دنبال من به پشت بام آمدند.با اینکه ساختمان سه طبقه عظیمی بود و دیوارهای بلندی داشت، با گفتن یک یا علی، بی درنگ از پشت بام خود را به داخل باغی که جنب خانه قرار داشت پرتاب کردم. همینکه در حال سقوط بودم دو دست زیر کف پاهایم قرار گرفت و مرا به آرامی پایین آورد. ایشان فرمودند: از آن موقع تا الان پاهایم را بر زمین نگذاشتهام و هنوز روی آن دستها راه میروم…
بخش سوم : کسی که در این دنیا از رذایل پاکیزه نگشته چگونه در برزخ یا آخرت پاک خواهد شد؟
با توجه به مطالب بالا؛اگرتوانست خود را در این دنیا پاک کند که خوش به سعادتش والا در برزخ ، صورت اعمالش برای او مجسم شده واورا در عذاب موقت قرار می دهند واگر عقایدش صحیح واستوار باشد ، همین عذابهای برزخی موجب پاک شدنش از اعمال ناصوابش خواهد شد ! و در آخرت وروز حساب وکتاب به اندازه اعمال فاسدی که کرده ، به خاطر عقاید صحیحش ، فقط ادامه وتتمه عذاب برزخش ، عذاب خواهد دید ولی چقدرعذاب؟ نمی دانیم! واینکه هر گناهی چقدر عذاب داشته باشد واینکه چند مدت؟! ولی این را می دانیم که شیعه محمد وآل محمد صلوات الله علیهم در جهنم خالد وجاودان نخواهد بود وهمین شیعه گریش او را بالاخره از عذاب همیشگی، نجات خواهد داد!
وهمین عذابهای برزخ وجهنم است که ، در واقع موجب کمال ورشد او می شود و وقتی به اندازه گناهانش عذاب دید، زمینه رشد ورفتن او به بهشت ، فراهم می شود!
بخش چهارم : منظور از این آیه شریفه چیست؟ وَمَن کَانَ فِی هَـذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِیلاً
توجه دارید که این آیه درسوره اسراء آیات 70 تا 72 آمده است:
وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ …(70) یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً (71) وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِیلاً (72)
ما بنى آدم را گرامى داشتیم و … و از انواع روزیهاى پاکیزه به آنها روزى دادیم، و بر بسیارى از خلق خود برترى بخشیدیم. – به یاد آورید روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان مى خوانیم، آنها که نامه عملشان به دست راستشان است آن را (با شادى و سرور) مى خوانند و سر سوزنى به آنها ظلم و ستم نمى شود. – اما آنها که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بودند در آنجا نیز نابینا هستند و گمراه تر!
مشاهده می شود که نشانه نابینا بودن در این دنیا ،نگرویدن به پیشوای حق وپیروی کردن از پیشوایان باطل است، وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِیلًا مقابله میان فى هذه و فى الآخرة مى رساند که مقصود از هذه همین زندگى دنیا است، هم چنان که بودن سیاق آیه در مقام بیان یکسانى و مطابقت دنیا با آخرت دلیل بر این است که مراد از کورى آخرت کورى چشم نیست، بلکه نداشتن بصیرت و دیده باطنى است، و همچنین مقصود از کورى در دنیا هم همین است هم چنان که در جاى دیگر این کورى را، کورى بصیرت معنا کرده و فرموده فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ – و نیز مؤید این معنا قرار گرفتن أَضَلُّ سَبِیلًا بعد از کورى آخرت است که مى رساند مقصود از آن گمراهى و بى بصیرتى است.
پس معناى آیه این است که هر که در این نشاه یعنى زندگى دنیا امام حق را نشناسد و راه حق نپیماید، چنین کسى در آخرت سعادت و رستگارى را نمى بیند و راه به سوى آمرزش نمى برد.
این مطلب در محل خود ثابت شده که عقاید و اخلاق انسان مادامى که بحدّ ملکه راسخه نرسد در دار دنیا قابل تغییر و تبدیل است ، ولى پس از مردن دیگر قابل تغییر نیست و با همان ملکه اى که از دنیا رفته ثابت و مستدام میماند وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى و لذا ثواب یا عقاب او هم دائمى خواهد بود و از اینجهت فرمودند «الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل» و فرمودند (الدنیا مزرعة الاخرة) یعنى دنیا کشتزارى است که هر بذرى در آن بپاشى در آخرت درو خواهى کرد و هر چیزى که از مرحله قابلیت بفعلیت رسید دیگر قابل تغییر نخواهد بود.
منابعی برای مطالعه بیشتر:
1. قلب سلیم، شهید دستغیب، دار الکتاب الاسلامیه، ج 1، ص 267، تهران 1351.
2. مراحل اخلاق، آیة الله جوادی آملی، مؤسسة اسراء
پاورقی ها:
(1) . من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 11، الصدوق ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، تهران مکتبة الصدوق، 1351 ـ 1353.
(2) . ترجمه آیة الله مکارم شیرازی. (3). بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 6، ص 133، روایت 32، باب 4.