خانه » همه » مذهبی » وقار و سنگینی

وقار و سنگینی


وقار و سنگینی

۱۳۹۳/۰۲/۰۸


۹۴۷۰ بازدید

سلام
۱ خود را سبک نکردن واقعا به چه معناست؟ و به چه معنا نیست؟
در چه صورت ما خودمان را سبک کرده ایم ؟ در چه صورت به نادرستی پنداشته ایم که خود را سبک کرده ایم؟چه گونه متوجه شویم که انجام یک فعلی باعث سبک شدن ما می شود یا نه؟ مبنا و ملاک در اینجا چیست؟
۲ آیا ما واقعا چیزی به عنوان سبک کردن خود و یا سنگین بودن وجود دارد؟ چرا؟ به قول معروف از کجا معلوم است ؟ دلیل اش چیست؟
۳ الف) چرا سبک کردن خود ضد ارزش و نا پسند است ؟ ب) چه چیزی باعث سبک شدن ما می شود؟ پ) چه چیزی باعث می شود که ما خودمان را سبک کنیم؟ چه گونه می توانیم خودمان را سبک نکنیم؟ چه کار کنیم که بتوانیم خودمان را سبک نکنیم؟
۴ متضاد سبک کردن خود چیست ؟ چرا ارزش محسوب می شود و پسندیده است و چگونه می توانیم این صفت را در خود به وجود بیاوریم؟ می شود لطفا کتاب (های) ی در این خصوص معرفی بفرمایید؟
۵ چگونه می توانیم توهم سنگین بودن نزنیم و به اصطلاح خیالات برمان ندارد ؟
۶ چه مترادف هایی برای خود را سبک ساختن وجود دارد؟
چه مترادف هایی برای سنگین بودن وجود دارد؟
بسیار متشکرم
خدانگهدار

خوشحالیم شما مخاطب ما هستید امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم.
6- شاید بتوان برای واژه «سبک کردن»،مترادف هایی همچون کوچک کردن، خوار و ذلیل کردن و برای واژه «سنگین بودن» ، عزت نفس، بزرگ بودن و عزیزشدن را بیان نمود.
1- عزت نفس از دیدگاه اخلاق و روایات اسلامی بدین معنا است که انسان آنقدر خودش را عزیز و بزرگ انگارد که حاضر نشود تن به پستی گناه و افعال و رفتار مغایر با شان انسان و ایمان بدهد. عزت نفس، یعنی , آن که آدمی شرافت و ارزش خود را بشناسد تا در برابر حوادث و در شرایط مختلف خود را حفظ کند. اگر دیوانه ای الماسی گران قدر در دست داشته باشد آن را به مفت از دست خواهد داد ولی شخص خردمند آن را حفظ خواهد کرد و جز به بهای واقعی , آن را نخواهد فروخت . آدمی اگر قدر خود را بداند آن را ارزان نخواهد فروخت . عرت نفس یعنی عزت و بزرگی و عظمت نفس خود را حفظ کردن و تن ندادن به ذلت و اموری که شأن انسان را به پایین می آورد.
چنین موجودی را نسزد که سر بر آستان مخلوقی فرود آورد و دست نیاز نزد این و آن دراز کند و یا خود را به ذلت معصیت و هوای نفس گرفتار سازد. آری راه تحصیل عزت، شناخت ارزش وجودی انسان و کمال او و مسیری است که باید طی نماید.
2- – چیزی تحت عنوان سبک کردن و سنگین کردن نداریم. این اصطلاج را یج میان مردم است. آنچه در آیات و روایات مطرح است، بحث عزت و ذلت است.
3- و4- متضاد حقارت و سبکی و ذلت، عزت نفس و بزرگی است. عزت نفس در مقابل رذالت و سبکی است، لذا هر جا که انسان در برابر گناه و ذلت پول مداری، خودش را حفظ کرد این نشانه عزت نفس و مناعت طبع است. اما هر جا انسان در هنگام خدمت به مردم و سازگاری با اطرافیان پیش قدم نشد و برای خود جایگاه ویژه قایل شد نشانه تکبر است.
به طور خلاصه علم و عمل به شخصیت انسان بزرگی و عزت می دهد و در مقابل نادانی و گناه باعث حقارت نفس آدمی می شود. انسان های بزرگ به خصوص معصومین(ع) از بالاترین درجه عزت نفس برخوردار بوده اند و هر کسی به مقدار عظمت و بزرگی شخصیت اش عزت نفس دارد و تن به هر کار پستی نمی دهد.
مطالعه کتاب های انسان شناسی شهید مطهری و هم چنین آثار علامه جعفری و علامه حسن زاده آملی و معراج السعاده، مرحوم نراقی را به شما توصیه می کنیم .
5- باید دقت داشته باشیم که سنگین بودن وعزت نفس با تکبروخودپسندی و غرو اشتباه نشود.
تکبر؛ یعنى آدمى، خود را نسبت به دیگران – به جهت کمالى که در خود مى بیند بزرگ شمارد؛ خواه آن کمال را داشته باشد یا نه و خواه آن صفتى را که دارد و به آن مى بالد فى الواقع هم کمال باشد یا نه (ملا احمد نراقى، معراج السعاده، انتشارات حکمت، 1366، ص 278 ؛ دستغیب شیرازى، گناهان کبیره، ص 114.) مانند تکبر شیطان نسبت به انسان، آنجا که در پاسخ خداوند که فرمود چرا به آدم سجده نکردى – گفت: من از آتش خلق شده ام و آدم از خاک آفریده شده است ( اعراف (7) آیه 12)
خودپسندى؛ یعنى، آدمى خود را به جهت کمالى که در خود مى بیند بزرگ شمارد، خواه آن کمال در واقع وجود داشته باشد یا نه، منتها در اینجا دیگر پاى غیر در میان نیست، برخلاف تکبر که خود را نسبت به دیگران بزرگ مى بیند.
اعتماد به نفس؛ یعنى، علاوه بر اینکه انسان خودش را مثبت ارزیابى مى کند، به این باور هم رسیده که توان کافى براى انجام کارهایش دارد و مى تواند از توانمندى هاى خود، به خوبى در جهت نیل به اهدافش استفاده کند.
به عبارت دیگر خود را باور کرده و توانمندى هایش را به صورت واقع بینانه ارزیابى مى کند و در هر شرایطى، مى تواند از این توانمندى ها به خوبى استفاده کند و هیچ گاه شکست ها موجب تغییر این باورها نسبت به خودش نمى شود؛ بلکه شکست ها را به خوبى تحلیل و سپس به عنوان سکوى پرش براى دستیابى به اهداف خود از آن استفاده مى کند.
با دقت در معنا و مفهوم اصطلاحات فوق، به خوبى تفاوت آنها روشن مى شود. اگر انسان، خود را داراى کمالى مى داند و تصور مثبتى از خود دارد، براى اینکه دچار غرور نشود، باید راه تواضع را در پیش گیرد و هیچ گاه به خود نبالد که من داراى چنین کمالى هستم!! بلکه از آن توانمندى یا آن صفت کمال، در راه صحیح استفاده کند.
ریشه غرور و خودبینی , عدم شناخت صحیح و کافی از خداوند و نیز عدم شناخت انسان از خودش است ; زیرا اگر به این نکته توجه شود که انسان یک موجود ممکن و ضعیفی است که از خودش چیزی ندارد و آن قدر ضعیف است که در قرآن هیچ موجودی با صفت ضعف یاد نشده مگر انسان : «خلق الانسان ضعیفا»، (نساء, آیه 28). از طرف دیگر اگر عظمت پروردگار عالم و این که هر چه هست از اوست روشن شود دیگر جایی برای غرور و عجب باقی نمی ماند ; چون می فهمد که اگر علمی و دانشی دارد از اوست و ابزار درک و فهم آن علم را خدا داده است و اگر قدرتی دارد از اوست و اگر عبادت و نیایشی می کند آن هم به توفیق اوست و… و نیز اگر بداند که خداوند با اندک , اشاره ای می تواند همه این سرمایه ها و قدرت ها را از انسان سلب کند و بگیرد همیشه خودش را بدهکار او می بیند و عجب و غرور را از وجود خویش دور می کند. البته رسیدن به این مرحله از معرفت , کار ساده ای نیست و مجاهده با نفس لازم دارد. دقت در آیات قرآن , سرنوشت انسان های مغرور, (چون شیطان , قارون , فرعون ها و…) و نیز دقت در روایات و تاریخ اسلام , کمک خوبی برای شناخت راه درست و مبارزه با این صفت رذیله است .
بنابراین تکبر و غرور، در مقابل تواضع است و راه درمان آن نیز فروتنى کردن در مقابل دیگران است. همواره در سلام کردن بر دیگران پیشى بگیرید و توقع نداشته باشید دیگران به شما سلام کنند. احترام به انسان هاى دیگر – هر چند از نظر سنى و یا علمى از شما پایین تر باشند – موجب مى شود دندان تکبر از شما کنده شود و شاخ غرور بشکند. فکر کردن به نقص ها و عیوبى که دارید، از حرارت غرور مى کاهد و شعله هاى تکبر را خاموش مى کند. عزت نفس امرى پسندیده و مطلوب است و مؤمن باید براى تقویت آن کوشا باشد. به طورى که با حفظ عزت نفس بتواند؛ در مقابل گناه، خود را حفظ کند و در تأمین نیازهاى خود هیچ گاه در مقابل متمکنین و پولداران، خود را خوار و ذلیل نکند و مناعت طبع را پیشه خود سازدبراى آگاهى بیشتر ر.ک:الف. مهدى نراقى، جامع السعادت ؛ ب. شهید دستغیب، گناهان کبیره.
توضیح بیشتر:
اصولاً ازنظر اسلام و قرآن، انسان مؤمن می بایست به دور از هرگونه ذلت و خواری باشد و زندگی خویش را برمدار عزت، سامان دهی کند؛ زیرا ازنظر قرآن، عزت از آن خدا و پیامبر و مؤمنان است. (منافقون آیه 8)
شاید بسیاری از مردم در تطبیق مصداق ره به اشتباه و خطا برند؛ زیرا برخی از ایشان فروتنی و تواضع را با ذلت یکسان تلقی می کنند و گذشت و فروتنی و عفو از سوی هریک از طرفین را مصداقی از ذلت و خواری برمی شمارند و عزت را در تکبر و غرور و مجازات و مقابله به مثل حتی در حق مؤمنان و خانواده می دانند. درحالی که این گونه نیست و عزت را می بایست در امور دیگری جست؛ چنان که مصداق مفاهیمی چون ذلت و خواری را نباید در فروتنی و عفو و گذشت جستجو کرد.
یکی از موضوعات مهمی که در همه ارزش ها و ضد ارزش ها باید مورد توجه قرار گیرد، درست معنی کردن آنهاست، و پرهیز از افراط و تفریط است، عدم توجه بعضی به این مساله مهم باعث تحریف از ناحیه خودی و غیرخودی شده، مثلا خصلت صبر به گونه ای معنی شده که درست بر ضد معنی واقعی، سر از عجز و تحمل ظلم بیرون می آورد، در این راستا مرز بین بعضی از فضایل و رذایل بسیار باریک است مانند مرز بین عزت وتکبر، سیاست و دنیا پرستی، قناعت و بخل، سخاوت و اسراف، سکوت و کنترل زبان، شجاعت و بی باکی، زهد و ترک دنیا، عفت وترک و تعطیل غرایز، ذلت و تواضع و… ضابطه و معیارها را باید شناخت تا مرزها نیز شناخته شوند، تا کسی به جای عزت، تکبرنورزد، و به نام قناعت بخل نکند و به جای تواضع، به ذلت و خواری یا به تملق تن درندهد. و همچنین باید توجه به استثناها داشت، چرا که بسیاری از اوصاف اخلاقی و یا گناهان دارای استثنا هستند، مثلا دروغ حرام است ولی گاهی حتی قسم دروغ (برای حفظ مظلوم از دست ظالم) واجب است. باید توجه داشت که تواضع باعث ذلت و خواری و یا تملق و چاپلوسی که از صفات نکوهیده است نگردد، و ضد ارزش به عنوان ارزش انجام نشود، مثلا بعضی تصور کنند حقیقت تواضع این است که انسان خود را در برابر مردم خوار و بی مقدار کند، و اعمالی انجام دهد تا از چشم مردم بیفتد، و نسبت به او سوءظن پیدا کنند، آن گونه که در حالات بعضی از صوفیه نقل شده است.اسلام اجازه نمی دهد که کسی به نام تواضع خود را تحقیر کند، و کرامت انسانی خود را پایمال نماید. عالم بزرگ فیض کاشانی در این راستا می نویسد: «تواضع مانند سایر صفات اخلاقی دارای دو طرف افراط و تفریط است، و تواضع حد وسط آن، حد بین افراط (تکبر) و تفریط (پذیرش ذلت و پستی)است، آنچه به عنوان تواضع، پسندیده است، همان کوچکی کردن بدون پذیرش ذلت است، به عنوان مثال: کسی که سعی دارد بر امثال خود برتری جوید و آنها را پشت سر اندازد، متکبر است، و کسی که خود را بعد از آنها قراردهد، متواضع است.
در روایات اسلامی در گفتار پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) و امامان (علیهم السلام) به این مطلب اشاره شده است، رسول اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) فرمود: «من اتی ذامیسره فتخشع له طلب ما فی یدیه ذهب ثلثا دینه ; کسی که نزد ثروتمندی بیاید و در برابر او به خاطر به دست آوردن آنچه در اختیار او است، فروتنی کند، دو سوم دینش از بین می رود.» (بحارالانوار، ج 73، ص )169
امام صادق (ع) فرمود: «ما اقبح بالمؤمن ان تکون له رغبة تذله ; چقدر برای انسان باایمانی زشت است که میل و علاقه او به چیزی او را به ذلت و خواری بکشاند!» ((اصول کافی، ج 2، ص 320) 
بر همین اساس در اسلام از پابوسی نهی شده است، و طبق پاره ای از روایات دست بوسی نیز روا نیست جز بوسیدن دست پدر و مادر از روی محبت، و بوسیدن دست معلم و استاد و رهبر دینی از روی احترام، و بوسیدن مردی دست همسر خود را از روی شهوت، و دست فرزند خردسالش را از روی محبت .
روایت شده: یونس بن یعقوب گفت به امام صادق (ع) عرض کردم: دستت را به من بده تا ببوسم. دستش را به من داد. سپس به امام عرض کردم: قربانت گردم سرت را، حضرت سرش را پیش آورد و من بوسیدم، سپس عرض کردم پاهایت را، حضرت سه بار فرمود: سوگند می دهم تو را (که از بوسیدن پابگذری) و سه بار فرمود: آیا چیزی مانده است. (یعنی پس از بوسیدن دست وسر، عضو دیگری شایسته بوسیدن نیست) (اصول کافی، ج 2، ص 185.)
پرسشگر عزیز؛ آنچه که انسان را در نزد دیگران بزرگ می کند، اطاعت خدای سبحان است.
شاید فرد بی تقوایی به طور موقت آدم بزرگی جلوه نماید اما این بزرگی دائمی نیست. حتما در قرآن درباره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) خوانده اید:«و رفعنا لک ذکرک؛ ما تورا بلند آوازه می کنیم.» در طول تاریخ مشرکان و کفار و دشمنان چقدر تلاش کردند که اهلبیت (علیهم السلام) شناخته نشوند، اما وعده ی الهی است که هر کس واقعا گوش به فرمان خالقش باشد عزیز و بلند مرتبه خواهد شد. حتی گاهی ممکن است این وعده پس از مرگ تحقق یابد.
امام خمینی (رحمه الله علیه) یک طلبه ساده بودند نه ثروتی داشتند و نه موقعیت مقامی، تا بدین وسیله بتوانند در بین مردم جایگاه پیدا کرده و بزرگ جلوه نمایند، اما چون خالصانه و برای رضای خدا تلاش کردند به مقامی دست یافتند که توانستند بر قلوب مردم حکومت کرده و در برابر بزرگترین قدرتهای جهان ایستادند و پیروز شدند.
دوست خوبم؛ در روایات می خوانیم « من کان لله کان الله له» هر کس خالصانه در جهت رضای خدا گام بردارد خدا امور او را به دست می گیرد و کسی که خدای رحمان ،کاگردان عالم وکالت او را به عهده بگیرد،در دودنیا سعادتمند و بلند مرتبه خواهد بود.
دوست عزیز، به توصیه های ذیل توجه نمایید:
– گناه، خواری و ذلت به همراه می آورد. برای عزیز شدن نزد دیگران از معاصی، اجتناب کنید.
– امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:  اگر می خواهی عزیز شوی زبانت را نگهدار.
– مال و مقام و زیبایی امور موقتی هستند که سبب بزرگی انسان نمی شوند.  بزرگی به آن چیزی است که هرگز نتوان از انسان جدا کرد و آن شخصیت فرد است.
– خدمت و احترام به والدین بسیار تأثیر گذار بوده وانسان را به مقامات والایی در دو دنیا می رساند.
– تلاش و کوشش در راستای کسب درجات علمی همراه با تقوا باعث بزرگی انسان می شود.
– داشتن تواضع در برابر دیگران، بر اساس روایات از عواملی است که سبب می شود خداوند انسان را در چشم دیگران بزرگ نماید.
ـ زیبایى کلام: ما در سخن گفتن با دیگران دو وظیفه داریم؛ اول: سخنان خوب بگوییم و از سخنان زشت و خلاف ادب پرهیز کنیم. دوم: خوب و زیبا سخن گفتن: گاهى انسان سخنان خوبى دارد ولى آن ها را درست بیان نمى کند. چنانچه شاعر گوید: هر سخن جایى و هر نکته مکانى دارد. به همین جهت در روایات بسیار سفارش شده که قبل از سخن گفتن، کاملاً فکر کنید تا نسنجیده سخنى نگویید.
ـ رعایت شئون اجتماعى مانند: پاکیزگى، وقار، احترام به بزرگترها، نظم و انضباط، وفاى به عهد، رازدارى، مهربانى و گذشت که میزان نفوذ انسان را در دیگران بالا مى برد.
-پرهیز از شوخی های بیجا: یکى از آداب معاشرت، خنده رو بودن است، به شرطى که به جا باشد. اما در مواردى خنده رو بودن، سبب سوء استفاده افراد مى شود و آنان را در انجام وظایف خود سست مى کند و شخصیت انسان را زیر سؤال می برد.
– اهل گذشت باشید.
– رفتار صداقت آمیز داشته باشید.
– از مشاجرات لفظی و جر و بحث کردن  خودداری کنید.
– ارتباط خود را با خداوند محکم کنید و با نماز و حتى بجاى آوردن نوافل و دعا پایگاه روحى خود را مستحکم تر سازید.
-اگر گاهى به علت فعالیت هاى اجتماعى، دچار عدم موفقیت شدید و به اصطلاح کم آوردید، به هیچ وجه مأیوس نشوید و بدانید پیروزى های بزرگ در گرو کسب تجربه از این گونه پیشامدها است.
خلاصه کلام اینکه:
دوست عزیز؛ انسان باید تلاش کند در نزد خدای سبحان خودش را عزیز کند چرا که به دست آوردن قلوب اسانهایی که خودشان همه فانی هستند و روزی با این دنیا وداع می کنند چندان ارزشی ندارداگر کسی خالصانه وبا جدیت در راه اطاعت الهی و دوری از گناهان تلاش کند خداوند او را در نظر مردم بزرگ می نماید. تمامی عزت ها به دست خدای رحمان است ولا غیر« ان العزه لله جمیعا»
-سعی کنید در برخورد با دیگران، جوری رفتار کنید که موجبات تحقیر شما فراهم نشود. بعنوان مثال: برخی با زیاد شوخی کردن, باعث می شوند دیگران به آنها احترام لازم را نگذاشته و تحقیر شوند.
 

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد